جمع بندی شباهت تولد حضرت عیسی(ع) و میترا

تب‌های اولیه

11 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
شباهت تولد حضرت عیسی(ع) و میترا
بعضی ها به  شباهت داستان تولد حضرت عیسی و میترا میگن وجود حضرت عیسی دروغه و ساخته عنوان سه موبد زروانیست. زروانیان که پیرو شقه ی میتراییسم و آناهیتایی بودند تشابه زیادی بین قصه ی تولد میترا و مسیح دیدند. به این المان ها توجه کنید فرزند خدا زاییده شده از مادری باکره به آسمان رفتن روزی فرود خواهد آمد و ... لطفا به این شبهه پاسخ دهید.
با نام و یاد دوست             کارشناس بحث: استاد مسلم
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام و احترام
بعضی ها به  شباهت داستان تولد حضرت عیسی و میترا میگن وجود حضرت عیسی دروغه و ساخته عنوان سه موبد زروانیست. زروانیان که پیرو شقه ی میتراییسم و آناهیتایی بودند تشابه زیادی بین قصه ی تولد میترا و مسیح دیدند. به این المان ها توجه کنید فرزند خدا زاییده شده از مادری باکره به آسمان رفتن روزی فرود خواهد آمد و ... لطفا به این شبهه پاسخ دهید.
در این خصوص به چند نکته باید توجه بفرمایید: نکته اول: همانطور که گزارش های تاریخی بر این امر حکایت دارند مسیحیت از آیین میترائیسم یا مهرپرستی تاثیر پذیرفته است، اما با پذیرش اصل این تاثیرپذیری نمیتوان برای آن قلمرو تعیین کرد مگر آنکه شواهد قطعی در این خصوص وجود داشته باشد. یعنی به لحاظ عقلی نمیتوان با قاطعیت گفت اگر برخی این شباهت ها به خاطر تاثیرپذیری بوده است، پس بقیه شباهت ها هم غیر واقعی بوده و حاصل تاثیرپذیری بوده است. خصوصا اینکه اطلاعات ما در خصوص میترائیسم خیلی مستند و قطعی و شفاف نیست، و از آن طرف برخی تعالیم مسیحیت از سوی اسلام مورد تأیید قرار گرفته است. نکته دوم: طبق آنچه گذشت باید به صورت تک تک این شباهت ها را بررسی کرد. گاهی اتفاقا این تاثیرگذاری ای که می فرمایید منشأ بسیاری از تحریفات در مسیحیت شده است، یعنی مسیحیت بعد از حضرت عیسی(ع) دچار این تاثیرپذیری شد. به عنوان مثال فرزند خدا بودن خلاف تعالیم عیسی(ع) است اما به تعالیم مسیحیت راه یافت. گاهی اصلا شباهت نیست، مانند به آسمان رفتن که مسیحیت امروزه آن را قبول ندارد و معتقد است عیسی(ع) به صلیب کشیده شده است. یا بازگشت و فرود این در میان همه ادیان است، اختصاصی به میتارئیسم یا مسیحیت ندارد، همه ادیان به بازگشت منجی شان باور دارند بنابراین لزوما نمیتواند تاثیرپذیری باشد. گاهی هم شباهت در ظاهر است، مثلا زاییده شدن از مادری باکره و فرزند خدا بودن در ادیان باستانی در قالب یک نگرش اسطوره ای و مانند آنچه که در یونان باستان می بینیم بوده است، که مثلا هرکول شخصیتی است که مرتبه ای نیمه خدایی دارد و... اما در مسیحیت واقعی سخن از تولد بدون پدر است که وقتی به گزاره «فرزند خدا بودن» ضمیمه شده است، آن زاییده شدن از مادری باکره هم رنگ و بوی همان معانی اسطوره ای و باستانی به خود گرفته است، که فرزند ماه و خورشید و خدا و اینها معنا میشد. در حالی که یک مسئله کاملا عادی بوده و هیچ کدام مقام خدایی یا نیمه خدایی و اسطوره ای نداشته اند.
گاهی اصلا شباهت نیست، مانند به آسمان رفتن که مسیحیت امروزه آن را قبول ندارد و معتقد است عیسی(ع) به صلیب کشیده شده است.
سلام مسلم گرامی هم اسلام و هم مسیحیت به آسمان رفتن عیسی را قبول دارند، منتها با یک تفاوت جزئی: مسیحیان معتقدند که عیسی به صلیب کشیده شد، اما چند بعد دوباره ایشان زنده شدند و پس از دیدار با یارانشان به آسمان رفتند. اما به اعتقاد اسلام، ایشان اصلاً به صلیب کشیده نشدند. داستان به صليب كشيده شدن حضرت عيسى(عليه السلام) در قرآن و انجيل  
مسلم said in بسم الله الرحمن الرحیم
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام و احترام
بعضی ها به  شباهت داستان تولد حضرت عیسی و میترا میگن وجود حضرت عیسی دروغه و ساخته عنوان سه موبد زروانیست. زروانیان که پیرو شقه ی میتراییسم و آناهیتایی بودند تشابه زیادی بین قصه ی تولد میترا و مسیح دیدند. به این المان ها توجه کنید فرزند خدا زاییده شده از مادری باکره به آسمان رفتن روزی فرود خواهد آمد و ... لطفا به این شبهه پاسخ دهید.
در این خصوص به چند نکته باید توجه بفرمایید: نکته اول: همانطور که گزارش های تاریخی بر این امر حکایت دارند مسیحیت از آیین میترائیسم یا مهرپرستی تاثیر پذیرفته است، اما با پذیرش اصل این تاثیرپذیری نمیتوان برای آن قلمرو تعیین کرد مگر آنکه شواهد قطعی در این خصوص وجود داشته باشد. یعنی به لحاظ عقلی نمیتوان با قاطعیت گفت اگر برخی این شباهت ها به خاطر تاثیرپذیری بوده است، پس بقیه شباهت ها هم غیر واقعی بوده و حاصل تاثیرپذیری بوده است. خصوصا اینکه اطلاعات ما در خصوص میترائیسم خیلی مستند و قطعی و شفاف نیست، و از آن طرف برخی تعالیم مسیحیت از سوی اسلام مورد تأیید قرار گرفته است. نکته دوم: طبق آنچه گذشت باید به صورت تک تک این شباهت ها را بررسی کرد. گاهی اتفاقا این تاثیرگذاری ای که می فرمایید منشأ بسیاری از تحریفات در مسیحیت شده است، یعنی مسیحیت بعد از حضرت عیسی(ع) دچار این تاثیرپذیری شد. به عنوان مثال فرزند خدا بودن خلاف تعالیم عیسی(ع) است اما به تعالیم مسیحیت راه یافت. گاهی اصلا شباهت نیست، مانند به آسمان رفتن که مسیحیت امروزه آن را قبول ندارد و معتقد است عیسی(ع) به صلیب کشیده شده است. یا بازگشت و فرود این در میان همه ادیان است، اختصاصی به میتارئیسم یا مسیحیت ندارد، همه ادیان به بازگشت منجی شان باور دارند بنابراین لزوما نمیتواند تاثیرپذیری باشد. گاهی هم شباهت در ظاهر است، مثلا زاییده شدن از مادری باکره و فرزند خدا بودن در ادیان باستانی در قالب یک نگرش اسطوره ای و مانند آنچه که در یونان باستان می بینیم بوده است، که مثلا هرکول شخصیتی است که مرتبه ای نیمه خدایی دارد و... اما در مسیحیت واقعی سخن از تولد بدون پدر است که وقتی به گزاره «فرزند خدا بودن» ضمیمه شده است، آن زاییده شدن از مادری باکره هم رنگ و بوی همان معانی اسطوره ای و باستانی به خود گرفته است، که فرزند ماه و خورشید و خدا و اینها معنا میشد. در حالی که یک مسئله کاملا عادی بوده و هیچ کدام مقام خدایی یا نیمه خدایی و اسطوره ای نداشته اند.
سلام وقتی شما هم می پذیرید مسیحیت به  میترایسم شباهت هایی دارد بر چه اساس و دلیلی فرمودید نمی توان برای آن قلمروی تعیین کرد و قطعیتی وجود ندارد؟شما فقط احتمال دادید .و برای ردش باید دلایلی آورد. این شباهت میترایسم و مسیحیت که زاییده شدن از مادری باکره هست رو چگونه توجیح کنیم؟ بخصوص اینکه میترایسم خیلی از مسیحیت قدمتش بیشتره.اگر میترایسم از نظر زمانی نزدیک مسیحیت بود باز میشد احتمال داد مسیحیت از آن تاثیر نپذیرفته و چه بسا برعکس بوده باشد.اما وقتی قدمت میترایسم بیشتر از مسیحیت هست خب هر عقل سلیمی شک میکند که باید اینجا شباهت زاییده شدن از مادر باکره بخاطر تاثیر پذیر امر متاخر از قدیمی باشد.
وقتی شما هم می پذیرید مسیحیت به  میترایسم شباهت هایی دارد بر چه اساس و دلیلی فرمودید نمی توان برای آن قلمروی تعیین کرد و قطعیتی وجود ندارد؟شما فقط احتمال دادید .و برای ردش باید دلایلی آورد.
ببینید آنچه که شواهد به ما نشان میدهد قدمت میترائیسم و شباهت مسیحیت به آن است، اما این شبهات و قدمت آیا میتواند به صورت عقلی و قطعی دلیلی بر این باشد که مسیحیت منشأ الهی نداشته است؟ آیا واقعا عقل احتمال نمیدهد که مسیحیت واقعیت داشته و پیامبری الهی داشته منتهی بعد از عیسی(ع) تحت تاثیر میترائیسم قرار گرفته و تحریف شده است؟ چیزی که قطعی است این شباهت است و قدمت، اما اینکه مسیحیت کاملا از دل میترائیسم پدید آمده که دیگر یقینی نیست، همانطور که مقابل آن هم که مسیحیت یک دین الهی و جدای از میترائیسم باشد به لحاظ تاریخی و به خودیِ خود یقینی نیست. بنابراین باید برای کشف حقیقت برویم سراغ سایر راه ها. از جمله اینکه اسلام به عنوان یک دین که حقانیتش اثبات شده است مسیحیت را یک آیین الهی و عیسی(ع) را پیامبری از جانب خداوند می داند. متاسفانه مسیحیت در جریان تحریفش در هر منطقه ای رنگ و بوی همان منطقه را به خود گرفته است، مثلا در نیومکزیکو که عرفان تولتک ها وجود دارد که از مواد توهم زا برای ارتباط با باطن جهان استفاده می کنند به کلیسای نیومکزیکو هم راه یافته است، اما اینها دلیلی بر نفی مسیحیت اصلی نیست که از سوی اسلام و پیامبر اسلام(ص) مورد تایید قرار گرفته است.
سلام مسلم گرامی مسائلی مثل عروج مسیح و تولد ایشان از مادر باکره مورد تایید اسلام اند و نمی‌توان آنها را حاصل تحریف دانست. بنابراین توجیه دیگری بایستی ارائه شود.  
مسائلی مثل عروج مسیح و تولد ایشان از مادر باکره مورد تایید اسلام اند و نمی‌توان آنها را حاصل تحریف دانست. بنابراین توجیه دیگری بایستی ارائه شود.
سلام فروردین عزیز بله من هم عرض کردم صرف تشابه دو اعتقاد دلیل برهانی بر این نیست که عروج مسیح و تولد او از یک مادر باکره دروغ بوده و متاثر از میترائیسم است. یعنی آیا عقل محال می داند که این صرف تشابه باشد و مسیحیت در این خصوص متاثر از میترائیسم نباشد؟ روشن است که صرف شباهت که دلیل برهانی برای تاثیرپذیری نیست. مثلا الان عرفان اسلامی را هم آنقدر شبیه به تعالیم اوپانیشادها در هندوئیسم میدانند که برخی معتقدند عرفان اسلامی متاثر از عرفان هندوئیسم است. بنابراین در مورد مسیحیت هم نمیتوان گفت چون میترائیسم هم به چنین اعتقادی معتقد است، پس عیسی(ع) نه از مادر باکره متولد شده، و نه عروجی داشته است و این اعتقادات را از میترائیسم گرفته است. خصوصا با توجه به اینکه اسلام این دو امر را تایید کرده است و استقلال مسیحیت و تطابق این دو مسئله با واقع را به رسمیت شناخته است.   
مسلم said in مسائلی مثل عروج مسیح و تولد
مسائلی مثل عروج مسیح و تولد ایشان از مادر باکره مورد تایید اسلام اند و نمی‌توان آنها را حاصل تحریف دانست. بنابراین توجیه دیگری بایستی ارائه شود.
سلام فروردین عزیز بله من هم عرض کردم صرف تشابه دو اعتقاد دلیل برهانی بر این نیست که عروج مسیح و تولد او از یک مادر باکره دروغ بوده و متاثر از میترائیسم است. یعنی آیا عقل محال می داند که این صرف تشابه باشد و مسیحیت در این خصوص متاثر از میترائیسم نباشد؟ روشن است که صرف شباهت که دلیل برهانی برای تاثیرپذیری نیست. مثلا الان عرفان اسلامی را هم آنقدر شبیه به تعالیم اوپانیشادها در هندوئیسم میدانند که برخی معتقدند عرفان اسلامی متاثر از عرفان هندوئیسم است. بنابراین در مورد مسیحیت هم نمیتوان گفت چون میترائیسم هم به چنین اعتقادی معتقد است، پس عیسی(ع) نه از مادر باکره متولد شده، و نه عروجی داشته است و این اعتقادات را از میترائیسم گرفته است. خصوصا با توجه به اینکه اسلام این دو امر را تایید کرده است و استقلال مسیحیت و تطابق این دو مسئله با واقع را به رسمیت شناخته است.   
شما وجود شباهت ها بین مسیحیت و میتراییسم رو چگونه توجیه میکنید؟  
شما وجود شباهت ها بین مسیحیت و میتراییسم رو چگونه توجیه میکنید؟
منظورتون از توجیه چیست؟ حرف بنده این است که اصلا نیازی به توجیه نیست، فقط ما نباید نتیجه گیری کنیم. مثلا الان بین بت پرستی و پرستش در ادیان آسمانی هم شباهت هایی وجود دارد، هر دو سجده و تعظیم و کُرنش در برابر یک موجود را دارند، اما آیا لازم است ما این را توجیه کنیم؟! اصلا ادین آسمانی به خاطر این شباهت زیر سوال نمیروند تا لازم باشد این شباهت را توجیه کنیم. حرف بنده هم در اینجا همین است. ببینید بدون شک میترائیسم بر مسیجیت تاثیرگذار بوده است، اما این که دایره این تاثیرگذاری کجاست را نه عقل می فهمد و نه تاریخ به روشنی بر آن دلالت دارد. بنابراین همه این شباهت ها در مظان اتهام خواهند بود اما چیزی به صورت قطعی اثبات نمیشود. تا اینکه اسلام به عنوان یک دین الهی ظهور می کند، دینی که ما آن را به عنوان یک دین تحریف نشده آسمانی قبول داریم. در چنین فضایی اسلام می آید و حقایق مسیحیت تحریف نشده را برای ما بازگو می کند و در اینجا میتوانیم شبهاهتی های که ناشی از تحریف است مانند فرزند خدا بودن، را از شباهت هایی که ناشی از تحریف نیست مثل تولد از مادر باکره را بفهمیم.
جمع بندی پرسش: بعضی به خاطر شباهت داستان تولد حضرت عیسی(علیه السلام) و میترا معتقد هستند وجود حضرت عیسی دروغ بوده و ساخته عنوان سه موبد زروانیست. زروانیان که پیرو شقه ی میتراییسم و آناهیتایی بودند تشابه زیادی بین قصه ی تولد میترا و مسیح دیدند. شباهت هایی چون: فرزند خدا، زاییده شده از مادری باکره، به آسمان رفتن، بازگشت دوباره او و مانند آن. لطفا به این شبهه پاسخ دهید. پاسخ: در این خصوص به چند نکته باید توجه بفرمایید: نکته اول: برخی- گزارش های تاریخی بر این امر حکایت دارند که مسیحیت از آیین میترائیسم یا مهرپرستی تاثیر پذیرفته است، اما با پذیرش اصل این تاثیرپذیری نمیتوان برای آن قلمرو تعیین کرد مگر آنکه شواهد قطعی در این خصوص وجود داشته باشد. یعنی به لحاظ عقلی نمیتوان با قاطعیت گفت که اگر برخی از این شباهت ها به خاطر تاثیرپذیری بوده است، پس بقیه شباهت ها هم غیر واقعی بوده و حاصل تاثیرپذیری بوده است؛ خصوصا اینکه اطلاعات ما در خصوص میترائیسم خیلی مستند و قطعی و شفاف نیست، و از آن طرف برخی تعالیم مسیحیت از سوی اسلام مورد تأیید قرار گرفته است. به عبارت دیگر آنچه که شواهد به ما نشان میدهد شباهت مسیحیت به میترائیسم است، اما این شباهت آیا میتواند به صورت عقلی و قطعی دلیلی بر این باشد که مسیحیت منشأ الهی نداشته است؟ آیا واقعا عقل احتمال نمیدهد که مسیحیت واقعیت داشته و پیامبری الهی داشته منتهی بعد از عیسی(علیه السلام) تحت تاثیر میترائیسم قرار گرفته و تحریف شده است؟ چیزی که قطعی است این شباهت است، اما اینکه مسیحیت کاملا از دل میترائیسم پدید آمده به هیچوجه یقینی نیست. بنابراین باید برای کشف حقیقت برویم سراغ سایر راه ها.   نکته دوم: طبق آنچه که در نکته پیشین گذشت باید به صورت تک تک این شباهت ها را بررسی کرد. گاهی اتفاقا این تاثیرگذاری ای که می فرمایید منشأ بسیاری از تحریفات در مسیحیت شده است، یعنی مسیحیت بعد از حضرت عیسی(علیه السلام) دچار این تاثیرپذیری شد. به عنوان مثال فرزند خدا بودن خلاف تعالیم عیسی(علیه السلام) است اما به تعالیم مسیحیت راه یافت. متاسفانه مسیحیت در جریان تحریفش در هر منطقه ای رنگ و بوی همان منطقه را به خود گرفته است، مثلا در نیومکزیکو که عرفان تولتک ها وجود دارد که از مواد توهم زا برای ارتباط با باطن جهان استفاده می کنند به کلیسای نیومکزیکو هم راه یافته است، اما اینها دلیلی بر نفی مسیحیت اصلی نیست که از سوی اسلام و پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) مورد تایید قرار گرفته است. گاهی اصلا شباهت نیست، مانند به آسمان رفتن که مسیحیت امروزه آن را قبول ندارد و معتقد است عیسی(علیه السلام) به صلیب کشیده شده است. یا بازگشت و فرود، این در میان همه ادیان است، اختصاصی به میترائیسم یا مسیحیت ندارد، همه ادیان به بازگشت منجی شان باور دارند بنابراین لزوما نمیتواند تاثیرپذیری باشد. گاهی هم شباهت در ظاهر است، مثلا زاییده شدن از مادری باکره و فرزند خدا بودن در ادیان باستانی در قالب یک نگرش اسطوره ای و مانند آنچه که در یونان باستان می بینیم بوده است، که مثلا هرکول شخصیتی است که مرتبه ای نیمه خدایی دارد و... اما در مسیحیت واقعی سخن از تولد بدون پدر است که وقتی به گزاره «فرزند خدا بودن» ضمیمه شده است، آن زاییده شدن از مادری باکره هم رنگ و بوی همان معانی اسطوره ای و باستانی به خود گرفته است، که فرزند ماه و خورشید و خدا و اینها معنا میشد. در حالی که یک مسئله کاملا عادی بوده و هیچ کدام مقام خدایی یا نیمه خدایی و اسطوره ای نداشته اند.   نتیجه گیری: طبق آنچه گذشت نمیتوان گفت چون میترائیسم هم به اعتقاداتی شبیه مسیحیت امروزی معتقد است، پس عیسی(علیه السلام) نه از مادر باکره متولد شده، و نه عروجی داشته و این، اعتقادات را از میترائیسم گرفته است. بله بدون شک میترائیسم بر مسیجیت تاثیرگذار بوده است، اما این که دایره این تاثیرگذاری کجاست را نه عقل می فهمد و نه تاریخ به روشنی بر آن دلالت دارد. بنابراین همه این شباهت ها در مظان اتهام خواهند بود اما چیزی به صورت قطعی اثبات نمیشود. تا اینکه اسلام به عنوان یک دین الهی ظهور می کند، دینی که ما آن را به عنوان یک دین تحریف نشده آسمانی قبول داریم. در چنین فضایی اسلام می آید و حقایق مسیحیت تحریف نشده را برای ما بازگو می کند و در اینجا میتوانیم شباهت هایی که ناشی از تحریف است مانند فرزند خدا بودن، را از شباهت هایی که ناشی از تحریف نیست مثل تولد از مادر باکره را بفهمیم.  
موضوع قفل شده است