چرا حکم زنای محصنه سنگسار است؟
تبهای اولیه
بسم الله الرحمن الرحیم
زنا یعنی ارتباط نامشروع زن و مرد نامحرم که دو حالت دارد:
1. زنای محصنه
2. زنای غیر محصنه
هر گاه یکی از طرفین خواه زن یا مرد یا هر دو انها، دارای همسر (متاهل باشند)، این عمل نامشروع نسبت به او محصنه محسوب می شود
و هر گاه یکی از انها یا هر دو انها مجرد (فاقد همسر) باشند، نسبت به او غیر محصنه خواهد بود.
به عبارت دیگرمردی که زن دارد اگر با زن دیگری زنا کند و نیز زنی که شوهر دارد با مرد دیگری زنا نماید
آن را زنای محصنه گویند که در صورت فراهم بودن شرایط آن بر آنها حد جاری می شود و حد آن رجم یعنی سنگسار کردن زانی و زانیه است.
جوان مجرد که همسر ندارد خواه مرد باشد یا زن، اگر با دیگری زنا کند آن را زنای غیر محصنه گویند
و حدش تازیانه است.البته باید توجه داشت اگر مرد مجرد با زن شوهر دار زنا کند،
حد زن رجم است ولی حد مرد تازیانه است چون زنای در حق مرد زنای غیرمحصنه است و نیز اگر دختر مجردی با مردی که همسر دارد زنا کند.
تنها مرد را سنگسار می کنند و بر زن تازیانه می زنند.
با وجود این اگر زن یا شوهر، دور از شهر سکونت همسرش باشند و اقدام به این کار نامشروع کرده باشند رجم اجرا می شود.
توضیح ( یکی از شرایط محصنه بودن این است_ترجمه تحریر الوسیله ج 4 ص 177 شرط پنجم)اما موارد اجرای در احادیث و نیز کتب تاریخی مضبوط است.
بسیاری از موارد دال بر ان است که خدمت رسول اکرم(ص) یا علی(ع) می رسیدند و با اعتراف با زشتی این کار، تقاضای تطهیر (دل) و سبک بالی خود از عذاب روحی گناه به وسیله او برای مجازات و حدود اللهی را می نمودند. (ر.ک؛ قضاوت های امام علی(ع)).
پرسش:دانشجویان غیر مسلمان سؤال می کنند: چرا کسی که مرتکب عمل منافی عفت زنای محصنه می شود، در اسلام او را اعدام و یا سنگسار می کنند؟ چرا مجازات او را تا روز قیامت به تاخیر نمی اندازند؟
پاسخ:
در پاسخ سؤال شما مطالبی را به بیان می کنیم:
الف: ما وقتی یک مسأله دینی را بررسی می کنیم باید توجه به آن مجموعه داشته و با لحاظ کردن دیگر امور دین آن را بررسی کنیم. شریعت اسلام مجموعه و منظومه ای است که با اخلاق و جهان بینی او در هم تنیده است و نمی توان یک گزاره و یا حکم را بدون در نظر داشتن این منظومه تفسیر و تحلیل کرد. مثلاً چشم آدمی بسیار زیبا است، اما در مجموعه و منظومه بدن او . اگر چشم آدمی را از حدقه بیرون بیاوریم و بعد تحلیل کنیم که چرا زیبا نیست، تحلیل ما موضوعاً نادرست و نابجا است.
ب: مکتب اسلام اموری از قبیل آبرو، خون و ناموس مردم بسیار محترم دانسته و برای متجاوزین به این مجموعه احکام سنگین و جدی در نظر گرفته است .
در مسائل جنسی همان قدر که سختگیری در احکام نموده، در شیوه اثبات آن هم سخت گیری کرده است. مثلاً راه اثبات زنا این است
که زن یا مرد چهار مرتبه، بدون اکراه و در کمال آزادی، اعتراف به عمل خلاف خود کند و هر بار که اعتراف به زنا کردند، قاضی نه تنها نباید آنها را برای اعتراف مرتبه بعد تحت فشار قرار دهد، بلکه حتی نباید آنها را تشویق به اعتراف نماید
و بلکه باید به گونه ای این اعتراف آنان را توجیه به امور دیگر کرده و اگر امکان حمل بر عمل صحیح است بر آن حمل کند و... و یا چهار انسان عادل (که عدالت هم شرایط دشواری دارد) به طور محسوس و قطعی این مسأله را دیده باشند و هر چها نفر به آن شهادت دهند.
ج: زنای محصنه یعنی این که، کسی همسر حلال در اختیار دارد و همسر او هیچ عذری ندارد و نه او و نه همسرش در مسافرت نیستند
و هم دیگر را در اختیار دارند، با این حال به ناموس دیگران تجاوز کند، اگر زن و یا مردی با این شرایط تن به زنا داده و عمل منافی عفت انجام دهد باید بعد از اثبات از طریق شرعی که بدان اشاره کردیم حکم خداوند را اجرا کنیم.
د: اصولاً احکام الهی دارای ملاکات و مصالح و مفاسد هستند. یعنی هر حکمی که واجب است، مصالحی عالی آن را الزامی کرده است و هر حکمی که حرام است، مفاسد خاصی آن را ممنوع کرده است. حال ممکن است ما این ملاکات را دریابیم یا در نیابیم، مهم این است که این احکام گزاف و عبث نیستند و ما را به مقصود می رسانند. حکم رجم برای زنایمحصنه هم از آن احکام است. اما این که کدام حکم در قیامت و کدام حکم در دنیا جاری شود، امری است که تنها خداوند می تواند درباره آن تصمیم بگیرد، چون مصالح و مفاسد واقعی احکام را خدا بیش از هر کس دیگری می داند. آثار زیانبار زنای محصنه که حتی غربیان هم از آن اجتناب می کنند و بسیاری از جنبه های منفی آن، در مورد این جهان است و باید در همین جهان و در ظرف همین جامعه و اجتماع آثار منفی آن زدوده شود و الا امنیت از جهات مختلف رخت خواهد بست.
[=Verdana]با سلام
و تشکر از عبدالله گرامی
این تاپیک هیم در همین مورد میباشد
سلام
توجه داشته باشید که حکم سنگسار در ادیان الهی قبلی نیز بوده است و اگر در حال حاضر نیست به دلیل دخل و تصرفهایی است که به مرور زمان در آنها اتفاق افتاده است
حکم سنگسار در قران نیامده است و یک حکم الهی و قرانی نیست
دلایل کافی در تاپیکهای مختلف ارائه شده
منبع برای احکام نظر شخصی نیست
ولی احتمالا خیانت زوجین به همدیگر امری پسندیده است :Kaf:
دلایل کافی در تاپیکهای مختلف ارائه شده منبع برای احکام نظر شخصی نیست ولی احتمالا خیانت زوجین به همدیگر امری پسندیده است
دلایل که خلاف قران باشد ارزشی ندارد .
نظر شخصی نیست . خدا درباره ان دستوری نداده است
شما از کجا نتیجه گرفتید که من گفتم پسندیده است . چه قضاوت عجولانه ای !!!!! احتمالا بقیه نظراتتان مثل همین نتیجه گیریتان می باشد .
حکم سنگسار در قران نیامده است و یک حکم الهی و قرانی نیست .
با سلام و عرض ادب خدمت دوستان
مرسل عزيز حكم رجم وسنگسار واقعا ازاحكام نوراني الهي و اسلام است براي مجازات زن يامردي كه دچار انحراف شديد جنسي گرديده اند وآن زناي محصنه است يعني برغم داشتن همسر ودراختيار داشتن زمينه قانوني وحلال براي پاسخ به نيازهاي جنسي حرمت حريم ديگري راشكسته وكانون زندگي ديگري را ازهم پاشيده وگسترش فساد رادرجامعه سبب گردد ودرحكم فوق بين فقها وكارشناسان ديني اختلاف نيست وازپيامبر (ص) وامام علي (ع) هم نه تنها مخالفتي نسبت به حكم مذكور ثبت نگرديده بلكه روايات متعدد وآيات صريح قرآن اثباتگر حكم مذكور مي باشد اگرچه رأفت اسلامي آن بزرگواران باعث مي گرديده كه زمينه اقرار وتثبيت حكم زنا فراهم نگردد .
استاد شهيد مطهري دراين باره فرموده اند :"
آيه قران درباره زاني وزانيه است ، درباره مردوزني كه زنا مي كنند .اگر مرد زن داري زناكند، مجازات او دراسلام سنگسار كردن است واگر زن شوهرداري زناكند، مجازات او نيز سنگسار كردن است .قرآن ميگويد: اينها را مجازات كنيد : وليشهد عذابهما طائفة من المؤمنين حتما گروهي ازمؤمنين حاضر باشند ودرمراسم اعدام آنها شركت كنند اينجا جائي است كه نفوس ضعيف كه مصالح عاليه اجتماع رادرنظر نمي گيرند، چه بساوقتي ببينند دو انسان دارند اعدام مي شوند ، عواطفشان تحريك شود وبگويند چه خوب است به اينها رحم كنيدواين كار را نكنيد. قرآن مي گويد : ولاتأخذ كم بهما رأفة في دين الله اينجا موقع مجازات الهي است وقانون الهي براساس مصالح عالي وكلي بشريت تنظيم شده است وجاي رأفت ودل رحمي نيست اين رأفت، قساوت نسبت به اجتماع است."(انسان كامل ،شهيد مطهري ، ص280 و281.)استاد شهيد درجاي ديگر مي فرمايند :
"زني آمد خدمت اميرالمؤمنين علي( وگفت: يا امير المؤمنين ! من زناي محصنه كرده ام . من شوهردار هستم، درنبودن شوهرم زناكرده ام و از راه زنا هم حامله شده ام طهرني مراپاكيزه كن ، من آلوده ام . امام فرمود يك بار اقراركافي نيست ، بايد چهاربار اقرار بكني . (واصلا بناي اسلام براين نيست كه قاضي حتي برود وتجسس بكند يا به لطايف الحيل اقرار بكشد . بلكه فرمود:(وقتي كه شخص اقرار ميكند به يك بهانهاي ردش ميكند) خيلي خوب يك زن شوهردار اگرزنا بكند بايد "رجم " يعني سنگسار شود.
ما اگر توراسنگسار كنيم ، آنوقت تكليف آن بچه اي كه دررحم داري چه مي شود؟ بچه را كه ما نمي توانيم سنگسار بكنيم حالا برو هروقت وضع حمل كردي ما به خاطر اين بچه نمي توانيم توراسنگسار بكنيم .
آن زن رفت . بعد از چندماه يك وقت ديدند آمد درحالي كه بچه اي دربغل دارد گفت يااميرالمؤمنين ! طهرني مراپاكيزه كن ، گفتي عذر من اين بچه است ، بچه بدنيا آمد (اين اقرار دوم ) فرمود : حالا اگرماتورا سنگسار بكنيم اين بچه چه تقصيري دارد ؟
اومادر مي خواهد ، شير مادر مي خواهد ، پرستاري مادر مي خواهد حالا برو اين بچه بتو احتياج دارد برگشت درحالي كه ناراحت بود بعد ازيكي دوسال آمد ، بچه هم همراهش بود. يااميرا لمؤمنين !طهّرني ، بچه ديگر شيرمرا نمي خورد، احتياج به شير خوردن ندارد ، بزرگ شده است ، مرا پاكيزه كن . فرمود نه ، اين بچه هنوز به مادر احتياج دارد، برو . اين دفعه كه دست بچه اش راگرفت ورفت اشك مي ريخت و ميگفت: خدايا اين سومين بار است كه من آمدم پيش امام تو، پيش خليفه مسلمين تامرا پاكيزه كندوهرنوبتي مرا به بهانه اي رد مي كند .خدايا من اين آلودگي رانمي خواهم من آمده ام كه مراسنگسار بكند وبدينوسيله پاك شوم . اتفاقا عَمْرِوبن حُرَيث كه آدم منافقي هم هست ، چشمش افتاد به اين زن درحالي كه مي گويد ومي رود. گفت: چه شده، چه خبر است ؟
گفت يك چنين قضيه اي دارم گفت بيا من حلش مي كنم ؛ بچه را بده بمن ، من متكفل او مي شوم غافل ازاينكه علي (ع) نمي خواهد اقرار چهارم رااز اوبگيرد يك وقت ديدند اين زن با بچه وعَمْروبن حُرَيث برگشت ؛ ياامير المؤمنين طهّرني من زنا كرده ام ، تكليف بچه ام هم روشن شد ، اين مرد قبول كرده كه اورابزرگ كند ، مرا پاكيز ه كن اميرالمؤمنين ناراحت شد كه چرا قضيه به اينجا كشيد."(گفتارهاي معنوي ، شهيد مطهري ،ص 83 و84 .)
با سلام و عرض ادب خدمت دوستان مرسل عزيز حكم رجم وسنگسار واقعا ازاحكام نوراني الهي و اسلام است براي مجازات زن يامردي كه دچار انحراف شديد جنسي گرديده اند وآن زناي محصنه است يعني برغم داشتن همسر ودراختيار داشتن زمينه قانوني وحلال براي پاسخ به نيازهاي جنسي حرمت حريم ديگري راشكسته وكانون زندگي ديگري را ازهم پاشيده وگسترش فساد رادرجامعه سبب گردد ودرحكم فوق بين فقها وكارشناسان ديني اختلاف نيست وازپيامبر (ص) وامام علي (ع) هم نه تنها مخالفتي نسبت به حكم مذكور ثبت نگرديده بلكه روايات متعدد وآيات صريح قرآن اثباتگر حكم مذكور مي باشد اگرچه رأفت اسلامي آن بزرگواران باعث مي گرديده كه زمينه اقرار وتثبيت حكم زنا فراهم نگردد . استاد شهيد مطهري دراين باره فرموده اند :"آيه قران درباره زاني وزانيه است ، درباره مردوزني كه زنا مي كنند .اگر مرد زن داري زناكند، مجازات او دراسلام سنگسار كردن است واگر زن شوهرداري زناكند، مجازات او نيز سنگسار كردن است .قرآن ميگويد: اينها را مجازات كنيد : وليشهد عذابهما طائفة من المؤمنين حتما گروهي ازمؤمنين حاضر باشند ودرمراسم اعدام آنها شركت كنند اينجا جائي است كه نفوس ضعيف كه مصالح عاليه اجتماع رادرنظر نمي گيرند، چه بساوقتي ببينند دو انسان دارند اعدام مي شوند ، عواطفشان تحريك شود وبگويند چه خوب است به اينها رحم كنيدواين كار را نكنيد. قرآن مي گويد : ولاتأخذ كم بهما رأفة في دين الله اينجا موقع مجازات الهي است وقانون الهي براساس مصالح عالي وكلي بشريت تنظيم شده است وجاي رأفت ودل رحمي نيست اين رأفت، قساوت نسبت به اجتماع است."(انسان كامل ،شهيد مطهري ، ص280 و281.) استاد شهيد درجاي ديگر مي فرمايند : "زني آمد خدمت اميرالمؤمنين علي( وگفت: يا امير المؤمنين ! من زناي محصنه كرده ام . من شوهردار هستم، درنبودن شوهرم زناكرده ام و از راه زنا هم حامله شده ام طهرني مراپاكيزه كن ، من آلوده ام . امام فرمود يك بار اقراركافي نيست ، بايد چهاربار اقرار بكني . (واصلا بناي اسلام براين نيست كه قاضي حتي برود وتجسس بكند يا به لطايف الحيل اقرار بكشد . بلكه فرمود:(وقتي كه شخص اقرار ميكند به يك بهانهاي ردش ميكند) خيلي خوب يك زن شوهردار اگرزنا بكند بايد "رجم " يعني سنگسار شود. ما اگر توراسنگسار كنيم ، آنوقت تكليف آن بچه اي كه دررحم داري چه مي شود؟ بچه را كه ما نمي توانيم سنگسار بكنيم حالا برو هروقت وضع حمل كردي ما به خاطر اين بچه نمي توانيم توراسنگسار بكنيم . آن زن رفت . بعد از چندماه يك وقت ديدند آمد درحالي كه بچه اي دربغل دارد گفت يااميرالمؤمنين ! طهرني مراپاكيزه كن ، گفتي عذر من اين بچه است ، بچه بدنيا آمد (اين اقرار دوم ) فرمود : حالا اگرماتورا سنگسار بكنيم اين بچه چه تقصيري دارد ؟ اومادر مي خواهد ، شير مادر مي خواهد ، پرستاري مادر مي خواهد حالا برو اين بچه بتو احتياج دارد برگشت درحالي كه ناراحت بود بعد ازيكي دوسال آمد ، بچه هم همراهش بود. يااميرا لمؤمنين !طهّرني ، بچه ديگر شيرمرا نمي خورد، احتياج به شير خوردن ندارد ، بزرگ شده است ، مرا پاكيزه كن . فرمود نه ، اين بچه هنوز به مادر احتياج دارد، برو . اين دفعه كه دست بچه اش راگرفت ورفت اشك مي ريخت و ميگفت: خدايا اين سومين بار است كه من آمدم پيش امام تو، پيش خليفه مسلمين تامرا پاكيزه كندوهرنوبتي مرا به بهانه اي رد مي كند .خدايا من اين آلودگي رانمي خواهم من آمده ام كه مراسنگسار بكند وبدينوسيله پاك شوم . اتفاقا عَمْرِوبن حُرَيث كه آدم منافقي هم هست ، چشمش افتاد به اين زن درحالي كه مي گويد ومي رود. گفت: چه شده، چه خبر است ؟ گفت يك چنين قضيه اي دارم گفت بيا من حلش مي كنم ؛ بچه را بده بمن ، من متكفل او مي شوم غافل ازاينكه علي (ع) نمي خواهد اقرار چهارم رااز اوبگيرد يك وقت ديدند اين زن با بچه وعَمْروبن حُرَيث برگشت ؛ ياامير المؤمنين طهّرني من زنا كرده ام ، تكليف بچه ام هم روشن شد ، اين مرد قبول كرده كه اورابزرگ كند ، مرا پاكيز ه كن اميرالمؤمنين ناراحت شد كه چرا قضيه به اينجا كشيد."(گفتارهاي معنوي ، شهيد مطهري ،ص 83 و84 .)
با سلام
شما به چه دلیل می گویید سنگسار حکم خدااست ؟ سنگسار در قران نیامده است .
مگر خدا جز قران که سخنان او است با کسی دیگر صحبت کرده یا قران دیگری به کسی نازل کرده ؟
تمام احکام خدا و سخنان خدا فقط در قران است . و هر حکمی که در قران نباشد حکم بشر است نه خدا .
مرسل عزیز آیا شما نماز می خوانید؟
اگه صبح ، ظهر، عصر ، مغرب و عشا نماز می خونید چرا تو این پنج وقت می خونی؟ چرا 17 رکعت می خونی؟ آخه تو قرآن نقل نشده که باید 17 رکعت نماز خواند یا اینکه گفته نشده در 5 وقت یا 3 وقت خونده بشه.
دوست عزیز قرآن مثل قانون اساسیه که فقط احکام کلی توی اون مشاهده میشه و سخنان امامان معصوم مفسر آیات است لذا تو قرآن وجوب نماز و روزه و خمس و زکات و حرمت شراب و زنا و سرقت و تهمت و غیبت و ... اجمالا نقل شده و روایاتمان مبین و مفسر آنان است درباره سنگسار هم همینطور است
مرسل عزیز آیا شما نماز می خوانید؟ اگه صبح ، ظهر، عصر ، مغرب و عشا نماز می خونید چرا تو این پنج وقت می خونی؟ چرا 17 رکعت می خونی؟ آخه تو قرآن نقل نشده که باید 17 رکعت نماز خواند یا اینکه گفته نشده در 5 وقت یا 3 وقت خونده بشه. دوست عزیز قرآن مثل قانون اساسیه که فقط احکام کلی توی اون مشاهده میشه و سخنان امامان معصوم مفسر آیات است لذا تو قرآن وجوب نماز و روزه و خمس و زکات و حرمت شراب و زنا و سرقت و تهمت و غیبت و ... اجمالا نقل شده و روایاتمان مبین و مفسر آنان است درباره سنگسار هم همینطور است
سلام
شما خودتون را با این استدلال محکوم کردید . نماز و روزه و حج و زکات و غیره همه در قران امده اما شما یک ایه از قران بیاورید که در ان حکم سنگسار امده باشد تا و بعد جزییات ان را علمای دین تایین کنند . منتظرم
اگه یه مرد همسردار رو درحالت زنا با یه خانوم بدون همسر بگیرن،یعنی اگه اثبات بشه که این آقا و خانوم رابطه برقرار کردن، خیلی راحت میتونه ادعا کنه که این خانوم صیغه منه!
ولی اگه یه خانوم همسردار رو بگیرن، اعدام!
اگه یه مرد همسردار رو درحالت زنا با یه خانوم بدون همسر بگیرن،یعنی اگه اثبات بشه که این آقا و خانوم رابطه برقرار کردن، خیلی راحت میتونه ادعا کنه که این خانوم صیغه منه!
با تشکر از مطلب شما سرکار منتقد گرانقدر این ادعا بخاطر این می تواند مسموع باشد که ازدواج دیگر یک مرد متأهل به خودی خود حرام نیست البته عرض کردم می تواند مسموع باشد نه اینکه هر ادعایی به صرف ادعا بدون لحاظ شرایط و وجوه اثباتی آن ، مورد قبول واقع شود .
ولی اگه یه خانوم همسردار رو بگیرن، اعدام!
خب چنین ادعایی در مورد یک خانم امکان وقوع ندارد چرا که ازدواج دوم خانم متأهل در هر صورتی حرام است.
موفق و پیروز باشید
این ادعا بخاطر این می تواند مسموع باشد که ازدواج دیگر یک مرد متأهل به خودی خود حرام نیست
خب چنین ادعایی در مورد یک خانم امکان وقوع ندارد چرا که ازدواج دوم خانم متأهل در هر صورتی حرام است
البته عرض کردم می تواند مسموع باشد نه اینکه هر ادعایی به صرف ادعا بدون لحاظ شرایط و وجوه اثباتی آن ، مورد قبول واقع شود
برای سنگسار هم اومده به عذرهای کوچک سنگسار رو رد کنید،یعنی بپذیرید تا حد امکان سنگسار اجرا نشه
پس زنای محصنه بیشتر برای زنه و این عنوان به خاطر حق چندهمسری خیلی دامنگیر مرد نمیشه
مهم زنه،از نقطه نظر اجتماعی هدف بیشتر زنه تا مرد چون راحت میتونه از زیرش در بره
تو قرآن هم درباره زن حکم زنای محصنه اومده که باید تو خونه حبس بشه،درباره مرد نیومده چون نیازی هم نبوده(اکثرا نیازی نیست مگه اینکه زنی که باهاش زنا میکنه،شوهردار باشه که بازم میتونه ادعا کنه نمیدونسته صیغش کرده)
احتمال اینکه این حکم رو جعل کرده باشن،زیاده
چون اینجوری خیلی تناقض داره
(توجه توجه: من درباره مفسد فی الارض و کسی که علنا فساد رو رواج میده چیزی نگفتم،کسی که تو خونش یا مخفیانه زنای محصنه انجام بده منظورمه چون اکثر زناها اینجوری انجام میشن)
چون کسی که علنا فسادو رواج میده ،حکمش میشه این:
http://mowoud.blogfa.com/post-51.aspx
احتمال اینکه این حکم رو جعل کرده باشن،زیاده چون اینجوری خیلی تناقض داره
با تشکر از اظهار نظر شما سرکار منتقد این حکم جعلی نیست و ادله آن هم در همین سایت آمده است البته این حکم همانطور که شما هم اشاره فرمودید بیشتر برای بازدارندگی و پیشگیری به وجود آمده است تا عمل و درمان از این رو با توجیهات و مراحل سختی که برای اثبات قرار داده شده است بسیار سعی می شود که به اجرا کشانده نشود همانطور که در کلام کارشناس محترم جناب عمار در صفحه قبل همین تاپیک آمده است امام علی علیه السلام هم درباره زنی که زنای محصنه انجام داده است چنین عمل نموده است.
(توجه توجه: من درباره مفسد فی الارض و کسی که علنا فساد رو رواج میده چیزی نگفتم،کسی که تو خونش یا مخفیانه زنای محصنه انجام بده منظورمه که اکثر زناها اینجوری انجام میشن)
سنگسار برای زنای محصنه به شرط اثبات شرعی برای حاکم شرع قابل اجراست و اگر عمل زشت زنا به صورت مخفیانه انجام شود مورد حکم سنگسار نیست چون برای زن یا مرد هر دو قابل اثبات نیست .
موفق و پایدار باشید
یه کتابی هست که آیت اللهی خویی نام نوشته و توضیح داده که روایتای سنگسار اصلا مناسب نیست یعنی راویاشون دروغگو بودن یعنی راویاشون رو بررسی میکنه
شاید تو اینترنت بتونین پیدا و دانلود کنین
، سنگسار بدعتی خفیف:
http://www.masomi.org/article104.html
روایتا با حکم قرآن مخالفن ،مگه با اومدن حدیث آیه باطل میشه؟
یعنی حدیث از آیه برتره؟
مگه اینکه قبول کنیم که اون آیه رو بز! خورده (عایشه میگه)
اصلا چرا خدا هیچ حرفی راجع به سنگسار تو قرآن نزده؟
میشد بعد از باطل شدن ایه یه آیه دیگه بفرسته
چون لازم بود
معنی آیش تقریبا اینه:
زنانی که مرتکب زنا میشن رو در خانه حبس کنید تا عمرشان تمام شود یا اینکه خداوند راهی برای آنان بگشاید!
سنگسار راهیه که خدا براشون گشوده؟
معنی آیه و مفهومش فرق داره میخواد بگه یه گشایش و رحمتی خدا براشون بفرسته
یعنی شاید بعدها توبه کنن یا به خاطر کارهای خوب قاضی بتونه ببخششون
http://www.khorasannews.com/News.aspx?id=635254&type=9&year=1389&month=12&day=22
قرآن برای چیه؟
مگه نمیگن تنها کتابیه که تحریف نشده،هرچی نگاه میکنیم بیشتر میبینیم که حکمای قرآن با حکمای الان فرق داره
پس اینکه میگن قرآن تحریف نشده خیلی هم مهم نیست و دردی رو دوا نمیکنه،وقتی حکم مخالف قرآن رو قبول میکنن
همانطور که شما هم اشاره فرمودید بیشتر برای بازدارندگی و پیشگیری به وجود آمده است تا عمل و درمان از این رو با توجیهات و مراحل سختی که برای اثبات قرار داده شده است بسیار سعی می شود که به اجرا کشانده نشود
تو قرانم راجع به زناکار محصنه مرد چیزی گفته نشده شاید همون شلاق زناکار مجرد برای برای مردا هم باشه
اما زنا باید تو خونه حبس بشن
اگر عمل زشت زنا به صورت مخفیانه انجام شود مورد حکم سنگسار نیست چون برای زن یا مرد هر دو قابل اثبات نیست .
یعنی کسی که زناش رو رفته نباید مجازات بشه چون متعدی و مفسد فی الارض نیست
فقط زناکاره محصنه است
بازدارندگی برای کارای علنیه
برای مردا بازدارندگی نداره مگه اینکه از احکام فقط اسم سنگسار رو شنیده باشن و چیزی ندونن
که در این صورت میشه گفت دلیل بازدارنده بودنش نادانیه نه دین
یعنی نمیدونستن که خیلی راحت میشه از زیرش جاخالی بدن
سلامشما خودتون را با این استدلال محکوم کردید . نماز و روزه و حج و زکات و غیره همه در قران امده اما شما یک ایه از قران بیاورید که در ان حکم سنگسار امده باشد تا و بعد جزییات ان را علمای دین تایین کنند . منتظرم
دوست گرامی
کجای قرآن گفته که نماز ظهرتون رو 4 رکعت بخونید اگه توی قرآن اینو گفته خواهش من اینه که آدرسشو به من هم بگید
اما از بعضی آیات قرآن تنها امر به نماز فهمیده می شه (تازه صراحتی در قرآن بر وجوب نماز نیست)
سوال: اگه شما مسلمان هستید چگونه نماز می خوانید؟ و از کجا مطمئن هستید که نمازتان را درست می خوانید شاید کم یا زیاد می خوانید؟ شاید دو تا رکوع یا سه تا سجده باید برید و ...
اگر واقعا بدنبال حقیقت هستید جواب سوال بالایی را بدهید
درباره دیگر مسایل هم همینطور است
اما برویم سر اصل مطلب:
در سوره نور آیه سه گفته شده:عمل زنا حرام است
پس اجمالا حکم کلی زنا هم در قرآن آمده مانند نماز و روزه و شراب و سرقت و...
.
شاید آیه و سوال زیر هم جواب شما را دهد.
دست سارق باید قطع شود "مائده 38 "
چرا در همه موارد دست سارق را قطع نمی کنند؟ مگر قرآن نگفته که باید دست سارق قطع شود؟
منتظر جوابتان هستم
من سوال بپرسم؟
ببخشید که وسط بحث شما اومدم:
کجای قرآن گفته که نماز ظهرتون رو 4 رکعت بخونید اگه توی قرآن اینو گفته خواهش من اینه که آدرسشو به من هم بگید
اگه تو قران گفته بود نماز سه رکعت بخونین،بعد میشد گفت که چون تو احادیث اومده باید چهاررکعت خوند؟
تو قرآن حکم زنا اومده
دیگه عوض نمیشه
حدیث بر آیه مقدم نیست
اگه تو قران گفته بود نماز سه رکعت بخونین،بعد میشد گفت که چون تو احادیث اومده باید چهاررکعت خوند؟ تو قرآن حکم زنا اومده دیگه عوض نمیشه حدیث بر آیه مقدم نیست
با سلام
بزرگوار اين كه نشد استدلال و استنباط از منابع و مواخذ
استنباط حكم اسلامي و رسيدن به نظر دين ساز وكار دارد و راه وچاه
اكر يه همين راحتي بود كه همه براي خود فقيه بودند و هركسي مي توانست استنباط حكم الهي كند
اندكي تفكر و تدبر در مباني ومعارف دين كنيم بهتر به نتيجه خواهيم رسيد
ايات الهي ناسخ ومنسوخ و اطلاق و تقييد و ......دارد وهمچنين روايات ضعيف و موثق و ......دارد و براي همه اينها راه استدلال و استنباط است
در مورد اصل بحث هم مطالب ارزنده و استدلالهاي خوبي از طرف دوستان صورت گرفته است
فقط انچه مهم به نظر مي رسد اين كه:
در نوع سوالات خود تمام مباني و منابع دين و همه اطراف ان را در نظر بگيريم و اين حق را به كارشناسان دين بدهيم كه انها با استنباط و استدلال و برهان به اين نتايج رسيده اند و با شنيدن چند ايه و ديدن چند روايت اصل بحث را زير سوال نبريم
قبول كنيم كه هر علمي خبره هايي دارد و مردم براي رسيدن به نتيجه اي غير انچه عالمان ان علم گفته اند با راه و رسم خود و شكستن استدلال انها وارد مي شوند
نه اين كه با ديدن چند مطلب -- ايه و روايت-- كل ان علم را زير سوال مي برند
نظر کاکه احمد مفتی زاده در مورد حکم سنگسار:
اسلام دین رحمت است!
اسلامی که حتی اجازه آزارحیوانات وحشی وخطرناک را هم نمی دهد!
قانون سنگسارقانون الهی نیست!اززمانهای بسیار دوردربین اقوام مختلف چنین جنایتهائی انجام میگرفت ومخصوصا دربین یهودیان ومسیحیان!ازآنجائی که یهودیان درمدینه ودر کنار مسلمانان زندگی میکردندوبعدها خیلی از آنان وبخصوص علمای یهودی اسلام آوردند!مانند کعب الاخبارها بتدریج قوانین وعقاید منحرف خودرااز طروق مختلف از جمله ساختن احادیث وروایات بنام پیامبر وائمه وسایر صحابه وارد اسلام نمودند!که به این احادیث وروایات اسرائیلیات می گویند!واغلب علمای بزرگ اسلام به این امر معترفند!ومتاسفانه دربین کتب شیعه واهل سنت به وفور یافت میشود!ازآنجائی که دردین قانونگذار فقط خداست وپیامبر تنها نحوه اجرای این قوانین را نشان میدهد(سنت) ودردین هیچکس حتی پیامبر حق وضع قانون ندارد( ان الحکم الا لله ) با اطمینان کامل عرض میکنم تمام احادیث وروایات مربوط به سنگسار که از قول پیامبر وامامان ویاران رسول الله نقل شده همه دروغ وکذب محض است.البته رهبران مذهبی زنا را به دودسته محصنه وغیر محصنه تقسیم کرده اند وبرای زنای محصنه(زن ومرد متاهل)عمل سنگسار راروا میداند! درصورتیکه در آیاتی که بیان خواهد شد خداوند درمورد زنای محصنه یعنی زنان شوهردار صحبت میفرماید.
بران شدیم تا ببینیم خداوند درمورد زنا در کتاب خود چه دستوری داده!وآیا این جنایاتی که بنام او انجام میشود درقرآن هست یا خیر؟!خداوند در آیات 15 و16 سوره نساء میفرماید:
وکسانیکه اززنان شما کارزشتی(زنا)بیاورندپس گواه بگیریدبر ایشان چهار نفر از خودتان پس اگر گواهی دادندآن چهارنفر پس آنانرا در خانه ها نگهدارید تا مرگشان برسد ویا خدا برای ایشان راهی قرار دهد.وآنکه کارزشت را میآورد ازشما پس بیا زاریدشان پس اگرتوبه کرده واصلاح نمود از ایشان اعراض کنید براستیکه خدا توبه پذیر ومهربان است.
ودر سوره نور آیات 2و4و6 میفرماید:
والذین یرمون المحصنات ثم لم یاتوا باربعة شهداء فاجلدوهم ثمانین جلدة ولا تقبلوا لهم شهادة ابدا واولئک هم الفاسقون.
والذین یرمون ازواجهم ولم یکن لهم شهداء الا انفسهم فشهادة احدهم اربع شهادات بالله انه لمن الصادقین.>
مردزانی وزن زانیه را برپوست هریک ازاینان صد تازیانه بزنید وشمارا بایشان مهربانی دردین خدا نگیرداگر ایمان بخدا وروز قیامت دارید وباید در عذاب ایشان گروهی از مومنین حاضر وگواه باشند.وآنانکه زنان عفیفه را نسبت ناروا میدهند سپس چهار گواه نمی آورند پس ایشانراهشتاد تازیانه بزنید وگواهی ایشان را هیچوقت نپذیرید وآنان خود فاسقند.وآنانکه زنان خودرا نسبت زنا میدهند وبرای ایشان گواهانی نیست مگر خودشان پس گواهی یکی از ایشان چهار مرتبه گواه وشاهد گرفتن خداست که او از راست گویان است وپنجم گفتن لعنت خدا براو اگر از دروغگویان باشد.
پس ببینید خداوند چگونه حکم خودرا بیان فرموده واز سنگسار واعدام خبری نیست ومجازاتیکه درنظرگرفته باشرایط بسیارسخت وتقریبا غیر ممکن!یعنی داشتن چهارشاهد عادل که خود این عمل زشت را دیده باشند.خوب معلوم است در هیچ کجای دنیا کسانیکه این عمل زشت(زنا) را میخواهندانجام دهنددرمقابل چشم دیگران انجام نمیدهند!پس یافتن چهار شاهد تقریبا منتفی است چرا؟؟؟بااینکارخداوند میخواهد آبروی انسانها ولو خلاف کارباشند حفظ شود وهرکس براحتی نتواند آبرو وحیثیت اشخاص را برباد دهد.وانگهی اگر هم افراد بیشرمی پیدا شوند که شرایط فوق را داشته باشند مجازات آنها صد ضربه تازیانه است نه چیز دیگر
اما بزرگترین دلیل قرآنی بر عدم وجود سنگسار(یااعدام)آیه شریفه ذیل است.
خداوند در سوره نساء آیه 25 میفرماید:
و هركس ازشما توانانی مالی نداشته باشد كه بازنانی آزاد مؤمن ازدواج كند بهتر است باملك یمینهایتان از كنیزان مؤمن تان ازداوج كند وخداوند به ایمان شما داناتر است همه از یكدیگرید پس با اجازه سرپرست شان با آنان ازدواج كنید و مهرهایشان را به وجه پسندیده به ایشان بدهید در حالیكه پاكدامنان غیر پلید كار باشند ودوست گیران نهانی نباشند، آنگاه چون ازدواج كردند اگر مرتكب كار ناشایستی (زنا )شدند مجازات آنان به اندازه نصف مجازاتیست كه بر زنان آزاد مقرر است ،این حكم برای كسی از شما است كه از آلایش گناه بترسد و شكیبایی و پاكدامنی پیشه كردن برایتان بهتر است وخداوند آمرزگار مهربان است .
حال بنده ازشما ورهبران مذهبی سئوال میکنم اگر حکم زنای محصنه سنگسار ویا اعدام است نصف آن که در آیه ذکر شده یعنی چه؟؟؟؟؟!!!!!مگر میشود برای کسی حکم اعدام صادر شود وبرای دیگری نصف آن !!!!!!!
خواهش میکنم دلایل خودرا فقط از قرآن ذکر کنید والا احادیث وروایات مربوط به سنگسار چه در شیعه وچه در سنی همه مخالف قرآن وعقل است!.
ايات الهي ناسخ ومنسوخ و اطلاق و تقييد و ......دارد وهمچنين روايات ضعيف و موثق و ......دارد و براي همه اينها راه استدلال و استنباط است
من سواد تعیین این چیزا رو ندارم
فقط میدونم هیچکدوم از چیزهایی که فرمودین شامل این حکم نمیشه
تضاد براحتی مشهوده
ناسخ و منسوخ در آیاته نه بین حدیث و آیه! یعنی در آیه جدید باید باطل بشه،مثل روزه گرفتن که قبلا با اداب مسیحیا و یهودیا بود
تقیدی هم درکار نیست
کلی گویی نشده که جزئیات بیان بشه
صریح و قاطع و محکم
فقط انچه مهم به نظر مي رسد اين كه:
در نوع سوالات خود تمام مباني و منابع دين و همه اطراف ان را در نظر بگيريم و اين حق را به كارشناسان دين بدهيم كه انها با استنباط و استدلال و برهان به اين نتايج رسيده اند و با شنيدن چند ايه و ديدن چند روايت اصل بحث را زير سوال نبريم
مثل آیت الله معصومی
نه اين كه با ديدن چند مطلب -- ايه و روايت-- كل ان علم را زير سوال مي برند
نظر ایت الله طباطبایی درباره مجازات زن زناکار شوهردار در قرآن ایناهاش:
به نوشته تفسير نمونه، اغلب مفسران اين آيه را درباره مجازات زنان شوهردار دانسته اند و اين بخش از آيه که مي فرمايد: «واللاتي ياتين الفاحشة من نسائکم» را اشاره به زناي محصنه دانسته اند. (مکارم شيرازي، تفسير نمونه، ج۳ ، ص۳۰۷)
در اين آيه هم به نحوه اثبات زناي محصنه زنان اشاره و هم مجازات آن بيان شده است. شهادت چهار شاهد بر وقوع زنا راه اثبات آن و حبس ابد در خانه به عنوان مجازات مطرح شده است. به نوشته علامه طباطبايي از آن جا که اين آيه مجازات حبس ابد زنان را بر شهادت چهار شاهد بر صدور عمل فاحشه از زن مترتب کرده است، شهادت چهار شاهد موضوعيت دارد و در صورتي که شهود شهادت ندهند، حکم حبس صادر نمي شود هر چند حاکم اسلامي يقين به صدور آن داشته باشد و اين خود يکي از منت هاي خداي سبحان بر امت اسلام است. (علامه طباطبايي ، الميزان (ترجمه) ج۴ ، ص۳۷۰)
ايشان همچنين از اين بخش از آيه که مي فرمايد: «حتي يتوفيهن الموت» حبس ابد و دائمي مجازات را استنباط کرده و حبس در خانه را آسان گرفتن کار بر مسلمانان شمرده است. به گفته علامه اين که خداوند نفرموده حبس ابد در زندان بلکه مجازات حبس ابد در خانه را براي زناي محصنه زنان مقرر کرده است، خود شاهد ديگري بر آسان گرفتن کاربر مسلمانان است. (علامه طباطبايي ، الميزان (ترجمه) ج۴ ، ص۳۷۰)
اين آيه دلالت دارد که مجازات حبس ابد، موقت است و دائمي نيست. آن جا که مي فرمايد: «اويجعل الله لهن سبيلا»
یعنی خدا گشایش حاص کند نه اینکه سختی بیشتری بفرسته
خود علامه و اکثر مفسرا گفتن
شما به چه دلیل می گویید سنگسار حکم خدااست ؟ سنگسار در قران نیامده است . مگر خدا جز قران که سخنان او است با کسی دیگر صحبت کرده یا قران دیگری به کسی نازل کرده ؟ تمام احکام خدا و سخنان خدا فقط در قران است . و هر حکمی که در قران نباشد حکم بشر است نه خدا .
با سلام و عرض ادب خدمت شما
دوست عزبز بسياري از دوستان هم به اين مسئله اشاره كردند و شما هم لازم است
دقت كنيد و بدانيد كه برخي از احكام و بسياري از جزئيات در قرآن نيامده است،
گر چه در بطن و حقيقت قرآن هست.
در چنين مواردي سنّت قطعي پيامبر (اگر صحيح به دست ما رسيده باشد)،واهل بيت عليهم السلام
بيانگر بطن قرآن است.و اين سنت قطعيه هم كه بر ما حجت است و
روايات آن هم بارها توسط كارشناسان و ديگر دوستان ذكر شده است.
در چنين مواردي سنّت قطعي پيامبر (اگر صحيح به دست ما رسيده باشد)،واهل بيت عليهم السلامبيانگر بطن قرآن است.و اين سنت قطعيه هم كه بر ما حجت است و
روايات آن هم بارها توسط كارشناسان و ديگر دوستان ذكر شده است.
نتیجه: اسمش سنت قطعی نیست
دوست گرامی کجای قرآن گفته که نماز ظهرتون رو 4 رکعت بخونید اگه توی قرآن اینو گفته خواهش من اینه که آدرسشو به من هم بگید اما از بعضی آیات قرآن تنها امر به نماز فهمیده می شه (تازه صراحتی در قرآن بر وجوب نماز نیست) سوال: اگه شما مسلمان هستید چگونه نماز می خوانید؟ و از کجا مطمئن هستید که نمازتان را درست می خوانید شاید کم یا زیاد می خوانید؟ شاید دو تا رکوع یا سه تا سجده باید برید و ... اگر واقعا بدنبال حقیقت هستید جواب سوال بالایی را بدهید درباره دیگر مسایل هم همینطور است اما برویم سر اصل مطلب: در سوره نور آیه سه گفته شده:عمل زنا حرام است پس اجمالا حکم کلی زنا هم در قرآن آمده مانند نماز و روزه و شراب و سرقت و... . شاید آیه و سوال زیر هم جواب شما را دهد. دست سارق باید قطع شود "مائده 38 " چرا در همه موارد دست سارق را قطع نمی کنند؟ مگر قرآن نگفته که باید دست سارق قطع شود؟ منتظر جوابتان هستم
سلام
دوست عزیز شما چرا در خواندن دقت نمی کنید . دوباره می گم
در جاهای مختلف درقران امده نماز را بپادارید پس حکم نماز در قران امده و چگونگی خواندن ان هم از طریق سنت نسل به نسل به ما رسیده است .همچنین در قران حکم روزه یا حج و غیره امده . حال جزییات ان را از سنت می گیریم . اما در مورد زنا تنها یک حکم یعنی تازیانه در قران امده است حال این حکم تبدیل به سنگسار شده کجای قران امده ؟
حداقل قران باید حکم کلی سنگسار را بگوید بعد چگونگی اجرای ان را یا از طریق سنت بگیریم .
مشکل این جاست هیج جای قران این حکم نیامده .
البته انطور که من می دانم حکم سنگسار قبل از اسلام در بین ملتها مرسوم بوده و ان را اجرا می کرده اند .حال چرا مسلمانها این حکم وحشیانه را به خود نسبت می دهند و ان را قانون اسلام می دانند . جای سوال است .
با سلام بزرگوار اين كه نشد استدلال و استنباط از منابع و مواخذ استنباط حكم اسلامي و رسيدن به نظر دين ساز وكار دارد و راه وچاه اكر يه همين راحتي بود كه همه براي خود فقيه بودند و هركسي مي توانست استنباط حكم الهي كند اندكي تفكر و تدبر در مباني ومعارف دين كنيم بهتر به نتيجه خواهيم رسيد ايات الهي ناسخ ومنسوخ و اطلاق و تقييد و ......دارد وهمچنين روايات ضعيف و موثق و ......دارد و براي همه اينها راه استدلال و استنباط است در مورد اصل بحث هم مطالب ارزنده و استدلالهاي خوبي از طرف دوستان صورت گرفته است فقط انچه مهم به نظر مي رسد اين كه: در نوع سوالات خود تمام مباني و منابع دين و همه اطراف ان را در نظر بگيريم و اين حق را به كارشناسان دين بدهيم كه انها با استنباط و استدلال و برهان به اين نتايج رسيده اند و با شنيدن چند ايه و ديدن چند روايت اصل بحث را زير سوال نبريم قبول كنيم كه هر علمي خبره هايي دارد و مردم براي رسيدن به نتيجه اي غير انچه عالمان ان علم گفته اند با راه و رسم خود و شكستن استدلال انها وارد مي شوند نه اين كه با ديدن چند مطلب -- ايه و روايت-- كل ان علم را زير سوال مي برند
سلام
این سخنان شما یعنی اینکه ما و شما هیچی نمی فهمیم نبا ید در قران تفکر و تعمق کنیم . باید ببینیم دیگران چه می گویند ما هم کور کورانه اطاعت کنیم .
این سخنان شما یعنی اینکه ما و شما هیچی نمی فهمیم نبا ید در قران تفکر و تعمق کنیم . باید ببینیم دیگران چه می گویند ما هم کور کورانه اطاعت کنیم .
دوست گرامی
کجای قرآن گفته که نماز ظهرتون رو 4 رکعت بخونید اگه توی قرآن اینو گفته خواهش من اینه که آدرسشو به من هم بگید
اما از بعضی آیات قرآن تنها امر به نماز فهمیده می شه (تازه صراحتی در قرآن بر وجوب نماز نیست)
سوال: اگه شما مسلمان هستید چگونه نماز می خوانید؟ و از کجا مطمئن هستید که نمازتان را درست می خوانید شاید کم یا زیاد می خوانید؟ شاید دو تا رکوع یا سه تا سجده باید برید و ...
اگر واقعا بدنبال حقیقت هستید جواب سوال بالایی را بدهید
درباره دیگر مسایل هم همینطور است
اما برویم سر اصل مطلب:
در سوره نور آیه سه گفته شده:عمل زنا حرام است
پس اجمالا حکم کلی زنا هم در قرآن آمده مانند نماز و روزه و شراب و سرقت و...
.
شاید آیه و سوال زیر هم جواب شما را دهد.
دست سارق باید قطع شود "مائده 38 "
چرا در همه موارد دست سارق را قطع نمی کنند؟ مگر قرآن نگفته که باید دست سارق قطع شود؟
منتظر جوابتان هستم
مرسل گرامی جواب سوال را نداید
سلامدوست عزیز شما چرا در خواندن دقت نمی کنید . دوباره می گم
در جاهای مختلف درقران امده نماز را بپادارید پس حکم نماز در قران امده و چگونگی خواندن ان هم از طریق سنت نسل به نسل به ما رسیده است .همچنین در قران حکم روزه یا حج و غیره امده . حال جزییات ان را از سنت می گیریم . اما در مورد زنا تنها یک حکم یعنی تازیانه در قران امده است حال این حکم تبدیل به سنگسار شده کجای قران امده ؟
حداقل قران باید حکم کلی سنگسار را بگوید بعد چگونگی اجرای ان را یا از طریق سنت بگیریم .
مشکل این جاست هیج جای قران این حکم نیامده .
البته انطور که من می دانم حکم سنگسار قبل از اسلام در بین ملتها مرسوم بوده و ان را اجرا می کرده اند .حال چرا مسلمانها این حکم وحشیانه را به خود نسبت می دهند و ان را قانون اسلام می دانند . جای سوال است .
مرسل گرامی گاهی روایات یک آیه را تخصیص می زنند آیه مد نظر شما زانی و زانیه ای را شامل می شود که محصنه نباشند و اما اگر محصنه باشند حرمتش در آیه ای که عرض کردم آمده و حکمش هم در روایات قطعی السند و قطعی الدلاله آمده در ضمن برخی از اوامر الهی حکمتهای نهفته ای دارد که ما آن ها را نمی فهمیم هر چند در این باره برخی از حکمت ها روشن است اما یقبنا حکمت های دیگری هم هست که عقل قاصر من و شما آن را نمی فهمد و باید خدا باشی تا آن را بفهمی همانطور که عقل قاصر یک کودک دو ساله درباره خطر برق نمی فهمد و پدرش هم نمی تواند به او بفهماند چون ظرفیتش را ندارد
من سوال بپرسم؟
ببخشید که وسط بحث شما اومدم:اگه تو قران گفته بود نماز سه رکعت بخونین،بعد میشد گفت که چون تو احادیث اومده باید چهاررکعت خوند؟
تو قرآن حکم زنا اومده
دیگه عوض نمیشه
حدیث بر آیه مقدم نیست
منتقد گرامی جواب شما هم در متن بالایی دادم (قرآن به وسیله روایات نسخ نمی شود اما تخصیص می خورد)
(قرآن به وسیله روایات نسخ نمی شود اما تخصیص می خورد)
اون ایه ای که مجازات زناکار رو صدتا تازیانه گفته ،نه!
اونی که میگه زن زناکار رو تو خونه حبس کنین که منظورش زنای محصنه زن زناکاره
این ایه که تخصیص نخورده، کلا ردش کرده کلا عوضش کرده
دیگه حکم قبلی انجام نمیشه اصلا تو قانون مگه هست که زن زناکار تو خونه حبس بشه؟
کلا ردش کرده توضیحات اون ایه رو از زبون مفسرا دادم(یه لینک دادم توش بود)
توکتاب علامه خویی همه روایتا اومده و نشون که ضعیفن یا جعلی نتیجه: اسمش سنت قطعی نیست
با سلام خدمت شما جناب منتقد
شما براي نوشته ها و ادعاهاي خود سند هم ذكر كنيد خوب است و در
اين صورت بحث به نحو زيبايي پيش مي رود.دوست عزيز آيت الله خويي(ره)
رجم یا سنگسار را که خبر واحد به ما رسیده است رد نکرده، بلکه آن را
ثابت شده با سنت قطعیه میداند.شما اگر بر رد اين حرف سندي داريد بفرماييد.(البیان، ،ص ۳۱۲٫)
[=arial]با سلام خدمت شما جناب منتقدشما براي نوشته ها و ادعاهاي خود سند هم ذكر كنيد خوب است و در
اين صورت بحث به نحو زيبايي پيش مي رود.دوست عزيز آيت الله خويي(ره)
رجم یا سنگسار را که خبر واحد به ما رسیده است رد نکرده، بلکه آن را
ثابت شده با سنت قطعیه میداند.شما اگر بر رد اين حرف سندي داريد بفرماييد
اشتباه نوشتم
اسم ایشون آیت الله غروی بود:ok:
ببخشید
امام زمان که میاید انگار دین جدیدی میاورد، و بدعتها(سنگسار و ..) را حذف میکند و احکام از دست رفته که متروک مانده را عملی میکند(حبس زن شوهردار زناکار در خانه و ..):
[="tahoma"] با سلام و احترام
در مورد رجم آيهاي در قرآن مجيد نيامده است. نه تنها اين حكم بسياري از احكام مسلم شرعي كه حتي از ضروريات دين است در قرآن نيامده. از باب نمونه مسائل راجع به غسل و تعداد ركعات نماز. البته ضرورتي هم ايجاب نميكند كه تك تك احكام شرعي به صورت مبسوط در قرآن ذكر شود. قرآن كريم در آيات متعددي ما را به سوي پيامبر و اهل بيت او(ع) رهنمون شده و اطاعت از آنان را بر ما واجب نموده و يا اطاعت از پيامبر را اطاعت از خداوند دانسته است. از جمله آيه:
«اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الأمر منكم»، (نساء / 59) و آيه «من يطع الرسول فقد اطاع الله»،
(نساء / 80).
به همين جهت سنّت كه گفتار پيامبر و اهل بيت معصومين پيامبر است يكي از منابع استخراج احكام شرعي علاوه بر قرآن به شمار ميرود و بسياري از احكام شرعي از روايات پيامبر و اهل بيت(ع) استفاده ميشود. حكم رجم زناكاري كه داراي همسر باشد با تحقق شرايط آن يكي از مسائلي است كه با روايات متعدد از پيامبر و ائمه معصومين(ع) ثابت شده است. و محل اتفاق جميع فقها است بلكه به حد ضرورت و
بداهت بين مسلمانان رسيده و جاي تأمل و ترديد در اين حكم وجود ندارد. و در صدر اسلام به دستور پيامبر(ص) انجام گرفته است.
براي آگاهي بيشتر ر.ك: [/]
[="navy"]جواهر الكلام، محمدحسن نجفي، نشر اسلاميه، چاپ ششم، 1363 ش، ج 41، ص 318 ـ 321.[/]
[="tahoma"]در قرآن، آيهاي كه صريحاً دلالت بر رجم بكند نيامده؛ ولي از طريق شيعه و سنّي حدّ رجم از حدود مجازاتهاي مسلّم شمرده شده است. مثلاً در مسند احمد حنبل آمده است: ابن عباس گفت عمر بن خطاب خليف? دوم، رجم (سنگسار) را از حدود الهي ميدانست و ميگفت شخصي را پيامبر(ص) رجم كرد و ما هم بعد از ايشان سنگسار كرديم. (اين مطلب گر چه در قرآن نيامده) ولي اگر نميترسيدم كه مردم بگويند: عمر در كتاب خدا مطالبي را اضافه كرده است، در گوشهاي از قرآن حدّ رجم را مينوشتم... و پيامبر (ص) نيز فرمود: به زودي بعد از شما مردمي خواهند آمد كه مسائلي از قبيل رجم، دجال، شفاعت، عذاب قبر و خروج از آتش جهنم را منكر خواهند شد.(1)
از طريق شيعه نيز عبدالله بن سنان ميگويد: امام صادق(ع) فرمود: رجم "حد الله الاكبر" است و جَلْد (تازيانه) "حدّ الله اصغر" است. پس هنگامي كه مرد محصن زنا كند رجم ميشود.(2)
امّا اين كه چرا حكم سنگسار در قرآن نيامده، با اينكه اين حكم بين تمامي مسلمين قطعي است و پيامبر و خلفا و اميرالمؤمنين(ع) اين حكم را اجرا كردهاند؟
در پاسخ بايدگفت: برخي از احكام و بسياري از جزئيات در قرآن نيامده است، گر چه در بطن و حقيقت قرآن هست. در چنين مواردي سنّت قطعي پيامبر (اگر صحيح به دست ما رسيده باشد)، بيانگر بطن قرآن است.
[/]
[="navy"]1- مسند احمد حنبل، ج 1، ص 23.
2- كافي، ج 7 ، ص 177.[/]
[="tahoma"]هدف اساسي در اجراي این حكم علاوه بر تنبيه مجرم، اثر بازدارندگي آن نسبت به ديگران است. به ويژه برخي از جرمها كه نشان از بيباكي مجرم و عذرناپذيري از سوي او دارد. و خطر بنيان كني نسبت به جامعه دارد. كه زناي محصنه از آن نمونه است. زيرا ارضاي غريزه براي او امكان داشته و اقدام او خيانت با نظام خانواده ميباشد.و با توجه به رفت و آمدهاي خانوادگي اگر مجازات چنين جرمي سنگين نباشد عوارض غير قابل پيشبيني در انتظار خانوادهها خواهد بود.
البته از آنجا كه اثبات اين جرم بسيار مشكل است و نياز به چهار شاهد دارد. تنها كساني گرفتار ميشوند كه به گونهاي حرفهاي و با جرأت تمام به آلودهسازي جامعه اقدام ميكنند. و يا كساني كه به جهت رهايي از عذاب وجدان و عذاب آخرت، خود ميآيند و اقرار ميكنند. كه در اين صورت حاكم شرع تا ميتواند آنها از اقرار منصرف ميكند. و توصيه شده است كه اگر شخصي به جهت وسوسه يكباره و ناخواسته گرفتار گناه شده بين خود و خدا توبه كند و از بازگو كردن آن نزد ديگران و مراجعه به محاكم قضايي اجتناب كند.در هر صورت اين حكم براي كساني است كه «زناي محصنه» انجام داده باشند يعني مردي كه همسر داشته باشد و يا زني كه شوهر داشته باشد. اما اگر فرد مجرد آلوده شود تازيانه مي خورد.[/]
ولي از طريق شيعه و سنّي حدّ رجم از حدود مجازاتهاي مسلّم شمرده شده است. مثلاً در مسند احمد حنبل آمده است: ابن عباس گفت عمر بن خطاب خليف? دوم، رجم (سنگسار) را از حدود الهي ميدانست و ميگفت شخصي را پيامبر(ص) رجم كرد و ما هم بعد از ايشان سنگسار كرديم. (اين مطلب گر چه در قرآن نيامده) ولي اگر نميترسيدم كه مردم بگويند: عمر در كتاب خدا مطالبي را اضافه كرده است، در گوشهاي از قرآن حدّ رجم را مينوشتم... و پيامبر (ص) نيز فرمود: به زودي بعد از شما مردمي خواهند آمد كه مسائلي از قبيل رجم، دجال، شفاعت، عذاب قبر و خروج از آتش جهنم را منكر خواهند شد.(1)
اولین بدعت گذار در اسلام!!!!!!!! حدیث دوم هم نشون میده که برای محکم کاری و قبول کردن حدیثش اینو گفته
خیلی از بدعتای دیگه عمر اینجورین
برای محکم کاری یه چیزایی بعدش میگفتن تا کسی نتونه اعتراض کنه
از طريق شيعه نيز عبدالله بن سنان ميگويد: امام صادق(ع) فرمود: رجم "حد الله الاكبر" است و جَلْد (تازيانه) "حدّ الله اصغر" است. پس هنگامي كه مرد محصن زنا كند رجم ميشود.(2)
امّا اين كه چرا حكم سنگسار در قرآن نيامده، با اينكه اين حكم بين تمامي مسلمين قطعي است و پيامبر و خلفا و اميرالمؤمنين(ع) اين حكم را اجرا كردهاند؟
آیت الله غروی میگه هیچکدوم از روایتا متصل و بی اشکال نیست
پس تناقضش با قران چی میشه؟
نشون دادم که تناقضه
پس قرآن میشه هیچکاره؟
نقشش هم تو نشون دادن بدعتها هیچ پوچه ؟
وقتی حدیث تو اصول کافی باشه دیگه مهم نیست قرآن چی بگه!! حتی اگه تناقضش واضح باشه خیلی هم عمیق باشه
دیگه سندها شم مهم نیست که جعلین یا نه
تو اصول کافی حدیث برای قمه زنی و اینجور چیزاهم هست
یعنی هرچی توش باشه درسته؟ بعضیا میگن هرچی توشه درسته!
من سوال بپرسم؟
ببخشید که وسط بحث شما اومدم:اگه تو قران گفته بود نماز سه رکعت بخونین،بعد میشد گفت که چون تو احادیث اومده باید چهاررکعت خوند؟
تو قرآن حکم زنا اومده
دیگه عوض نمیشه
حدیث بر آیه مقدم نیست
آقای منتقد عزیز!
قبل از اینکه جواب مورد تصورم رو بگم یه مطلبی رو عرض می کنم.
سید مرتضی به کسی پول می داد تا شبهه طرح کنه و دین مستحکم بشه لذا شبهات شما خوبن ولی در کنار فکر به شبهه به پاسخ هم واقعا فکر کنید! شاید واقعا جواب شما باشه.
اما جوابی که به نظر من می رسه: « بله در روایات عرض می فرماید روایتی که به شما می رسد اگر مخالف قرآن بود آنرا به دیوار بکوب! اما مخالف به چند معنا می آد . مسلما روایات مخصص هم که یک حکمی را تخصیص می زنند، (مثلا روایاتی که حکم قطع دست را برای سارق با شروط 25 گانه بیان می کنند) مخالف ظاهری هستند ولی مخالف مستقر یا باقی نیستند چون پس از تخصیص دیگه میان آیه و روایت اختلافی نیست. یعنی خداوند در واقع فرموده اند سارقی که آن 25 شرط را دارد مشمول حکم قطع دست است. اگر روایتی هم می آمد که نماز 3 رکعتی ذکر شده در قرآن را 4 رکعت بخوان مخالف صریح بود و کنار گذاشته می شد. اما الان حکم زنای محصنه نیامده بلکه فقط آمده :« الزانیه و الزانی فاجلدوا ....» که به نوع آن اشاره نشده و روایت هم این حکم را مخصوص نوع خاصی دانست و برای نوع بدتر حکم سنگسار را بیان فرمود (البته روایت هم همینجوری نیست صدتا فیلتر داره ، بررسی سندی و دلالی و هماهنگی با سنت و دیگر روایات و عمل اصحاب و جرح و تعدیل و ... ) اگر این روایت معتبر باشد دلیلی برای کنار گذاشتن آن نداریم چون با قرآن معارضه ی مستقر ندارد بلکه اختلاف ابتدایی دارند که با روایات دیگر مشخص می شود . مثال عرفی هم زیاد دارد:« مثلا دوست شما می گوید هر کسی در خانه آمد من خانه نیستم! بعد از مدتی می گوید: اگر از دوستان بود راهش بده داخل! » خب آیا شما به دوستتان می گویید: این حرفت مخالف قبلی است چون دوستان هم شامل خطاب (هر کسی) می باشند؟!
امام زمان که میاید انگار دین جدیدی میاورد، و بدعتها(سنگسار و ..) را حذف میکند و احکام از دست رفته که متروک مانده را عملی میکند(حبس زن شوهردار زناکار در خانه و ..):http://www.askdin.com/showthread.php?t=1011
دوست عزیز این داخل پرانتزها که نوشتید تطبیقه ! یعنی از کجا فهمیدید که امام زمان عجل الله تعالی فرجه همین سنگسار رو حذف می کنند؟!
از کجا معلوم زمان ظهور حضرت الانه که این دین جدید نسبت به احکام بیان شده توسط علمای فعلیه شاید بعدا تحریف صورت می گیره و اون خطاب هم نسبت به زمان ظهور در آن زمان باشه!
سوما : منظور از دین جدید معلوم نیست در احکام بیان شده باشه ، بلکه چه بسا در رفتار مسلمانها و فهم معارف باشه! و یا در احکام باشه ولی الان اکثر مسلمانها سنی اند و از احکام شیعه دورند و حضرت با ظهورشان برای اکثر مسلمانها نشان می دهند که دین تصوری شما دین اسلام نبوده و دین حقیقی دین (عقاید و احکام) شیعیان است.
و احتمالات دیگری که برای ناک اوت کردن سخن شما کافی است.یک مطلب مهم دیگه هم هست که خیلی دوستان اشتباه گرفتند:
قرآن کریم هم مثل شما که برای تایید مطلبتان خیلی وقتها لینک می دید ، لینک داده!
مثلا « اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم» از خداوند و پیامبرش و جانشینان او (اولی الامر) اطاعت کنید! اگر قرار بود هر چه خدا می فرماید و می خواهد در قرآن تفصیلا بیان شود که دیگر اطاعت از پیامبر و امامان لازم نبود!! اگر ثابت شد که حضرت پیامبر اکرم یا حضرت علی علیهما السلام مرد یا زن گناهکار به این گناه ناپسند را سنگسار می کردند و دستور به چنین کاری داده اند،آیا اطاعت از آنان به معنی این نیست که ما هم بر طبق فرمایش قرآن داریم عمل می کنیم و می بایست با چنین شخصی این مجازات را اجرا کنیم؟!
پس اگر یک شخص خبره و کارشناس به این یقین برسد که حکم ائمه سنگسار بوده آیا می تواند بگوید نه این خلاف قرآن است؟مطلب دیگر که ظاهر بسیاری از دوستان اسیر آن شده اند و در کتاب حق الناس آقای کدیور هم همین اشتباه را مرتکب شده : مقایسه ی این مجازات با عرف بین المللی جهان است که این مجازات را ناپسند می شمرد همچنانکه برای قتل دیگران هم مجازات مرگ را صحیح نمی داند و حق حیات را حق اولی می شمرد.
باید چنین پاسخ داد که در اسلام عزیز حق حیات طیبه محترم شمرده شده یعنی «و لنحیینکم حیاه طیبه» حیات حقیقی حیاتی است که در آن به روح و جسم با هم توجه شده و معنویت و مادیت هر دو اهمیت دارند اگرچه معنویت و حق هدایت مقدم بر حق حیات است. پس اگر چیزی منافات با حیات طیبه ی جامعه پیدا کند می بایست اصلاح شود. در همان زنای غیر محصنه اگر اصرار صورت گیرد یعنی بیش از 2 بار اثبات شود حکم اعدام است . برای مرتد حکم اعدام است و البته اینها در صورتی است که دستگاه قضا قبل از توبه شخص را دستگیر کنند. اگر فرد اثبات کند که توبه کرده حکم اعدام نیست. لذا آن دوستی هم که می گفت مرد در می رود . زن هم می تواند واقعا توبه کند و شاهد بگیرد یا ادعا کند و ... که دستگاه قضای ما هم واقعا نمی خواهد بیهوده مردم را بکشد. لذا تا می شود از این اثبات کنار می کشند در دین هم چنین دستوری داریم . چون جان و آبرو بسیار مهم است و حساس است حتی در قضاوت حضرت امیر داریم که فرمود : شاید فکر کرده ای همسرت است ! شاید فلان ... پس یک راه دیگر خانم ها هم این احتمالات است. پس ما نمی گوییم اعدام فقط برای زنان است اعدام برای کسی است که حرمت جامعه و دین را به بازی گرفته و علنا جرم سنگین مرتکب می شود و در واقع قصد محاربه با خدا را دارد. کسی که حکم را هم نمی دانسته اعدام نمی شود. پس این فرد حکم را هم می دانسته و از قصد چنین کرده و با جسارت خود سلامت معنوی و حیات فکری و روحی جامعه را دچار اختلال می سازد.
اساسا شما به کارکرد این مجازات سنگین توجه کنید (کارکردهای مثبت جرم امیل دورکیم) هم موید این مطلب است که اجرای مجازات نقش بازدارندگی کامل و تداعی آن خط قرمزها و هنجارها را در جامعه ایفا می کند. نقش قوانین که با نقض آن کم رنگ شده را دوباره احیاء می کند و سلامت خانواده و جامعه را تضمین می نماید.
به عنوان مثال نقض در غرب که نسبت به این مساله و مساله ی قصاص کم توجهی است ببینید که چقدر نسبت به خانواده سست و در مساله ی خشم و غضب فرو ننشسته ی قربانی هر ساله مشکل دارند. آیا مجازات مدنی واقعا بازدارندگی دارد؟ و آیا مجازات مدنی غرب واقعا دل دردمند صدمه دیده را تسکین می دهد؟ شاهد ما پرونده ها ی بسیار ایشان و فیلمهای بسیاری است که به خاطر این نقص اجتماعی همواره به این موضوع پرداخته اند.
آیت الله غروی میگه هیچکدوم از روایتا متصل و بی اشکال نیست
نشون دادم که تناقضه
پس قرآن میشه هیچکاره؟
نقشش هم تو نشون دادن بدعتها هیچ پوچه ؟
وقتی حدیث تو اصول کافی باشه دیگه مهم نیست قرآن چی بگه!! حتی اگه تناقضش واضح باشه خیلی هم عمیق باشه
دیگه سندها شم مهم نیست که جعلین یا نه
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
من آیه الله غروی شما رو نمی دونم که هستند و کدام روایت رو بحث کرده اند اما این روایت هم از طریق مرحوم کلینی در کتاب شریف کافی از اصول اربعه شیعه و هم از شیخ طوسی در کتاب شریف تهذیب با سند متصل و صحیح نقل شده که بر اساس آن هم مرحوم شیخ حر عاملی در وسائل الشیعه که از اصول ثانوی شیعه است ذکر کرده و پذیرفته اند:
روایت به این صورت است :
الكافي 7 176 باب الرجم و الجلد و من يجب عليه ذلك
1- حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى وَ غَيْرُهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ الرَّجْمُ حَدُّ اللَّهِ الْأَكْبَرُ وَ الْجَلْدُ حَدُّ اللَّهِ الْأَصْغَرُ فَإِذَا زَنَى الرَّجُلُ الْمُحْصَنُ يُرْجَمُ وَ لَمْ يُجْلَدْ
تهذيبالأحكام 10 5 1- باب حدود الزنى ..... ص : 2
18- وَ أَمَّا مَا رَوَاهُ الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ الرَّجْمُ حَدُّ اللَّهِ الْأَكْبَرُ وَ الْجَلْدُ حَدُّ اللَّهِ الْأَصْغَرُ فَإِذَا زَنَى الرَّجُلُ الْمُحْصَنُ رُجِمَ وَ لَمْ يُجْلَدْ
یحیی ابابصیر بجلی:رجالالكشي /ص136 : أبي عبيدة الحذاء قال سمعت أبا عبد الله ع يقول زرارة و أبو بصير و محمد بن مسلم و بريد من الذين قال الله تعالى و السابقون السابقون أصحاب أولئك المقربون 56 - 10 - 11 -
رجالالكشي /ص170 : جميل بن دراج قال سمعت أبا عبد الله عليه السلام يقول بشر المخبتين بالجنة بريد بن معاوية العجلي و أبو بصير ليث بن البختري المرادي و محمد بن مسلم و زرارة أربعة نجباء أمناء الله على حلاله و حرامه لو لا هؤلاء انقطعت آثار النبوة و اندرست
عاصم بن حمید:رجالالنجاشي /ص302 : ثقة عين صدوق
نضربن سوید:رجالالنجاشي /ص427 : ثقة صحيح الحديث ،رجالالطوسي /ص345 : هو ثقة
حسین بن سعید اهوازی:فهرستالطوسي /ص150 : ثقة
رجالالطوسي /ص355 : الأهوازي ثقة
احمد بن محمدبن عیسی:رجالالنجاشي /ص83 : أبو جعفر رحمه الله شيخ القميين و وجههم و فقيههم غير مدافع و كان أيضا الرئيس الذي يلقي السلطان بها
فهرستالطوسي /ص61 : أبو جعفر هذا شيخ قم و وجهها و فقيهها غير مدافع و كان أيضا الرئيس الذي يلقى السلطان بها
محمد بن یحیی العطار:رجالالنجاشي /ص353 : شيخ أصحابنا في زمانه ثقة عين
این وضعیت سندی این روایت بود که متصل و صحیح بود طبیعی است با توجه به جوابهایی هم که قبلا عرض کردم بحث عدم توجه به قران کریم نیست بلکه دقیقا توجه به فرمایش و اوامر قران مهمه ، همون لینک که در پست قبلی عرض کردم.
البته فهم این سند و صحت و سقم اون کار پیچیده ایه و فقط توسط متخصصین صورت می گیره اگر علاقمند باشید با همین آدرسها و البته مبانی اونها می تونید صحت سند رو بفهمید. اینها همه از منابع اولیه ی رجال و مورد قبول همه ی رجالیین است.
مرسل گرامی جواب سوال را ندایدجواب
نقل نوشته اصلی توسط : مرسل سلام دوست عزیز شما چرا در خواندن دقت نمی کنید . دوباره می گم در جاهای مختلف درقران امده نماز را بپادارید پس حکم نماز در قران امده و چگونگی خواندن ان هم از طریق سنت نسل به نسل به ما رسیده است .همچنین در قران حکم روزه یا حج و غیره امده . حال جزییات ان را از سنت می گیریم . اما در مورد زنا تنها یک حکم یعنی تازیانه در قران امده است حال این حکم تبدیل به سنگسار شده کجای قران امده ؟ حداقل قران باید حکم کلی سنگسار را بگوید بعد چگونگی اجرای ان را یا از طریق سنت بگیریم . مشکل این جاست هیج جای قران این حکم نیامده . البته انطور که من می دانم حکم سنگسار قبل از اسلام در بین ملتها مرسوم بوده و ان را اجرا می کرده اند .حال چرا مسلمانها این حکم وحشیانه را به خود نسبت می دهند و ان را قانون اسلام می دانند . جای سوال است .
مرسل گرامی گاهی روایات یک آیه را تخصیص می زنند آیه مد نظر شما زانی و زانیه ای را شامل می شود که محصنه نباشند و اما اگر محصنه باشند حرمتش در آیه ای که عرض کردم آمده و حکمش هم در روایات قطعی السند و قطعی الدلاله آمده در ضمن برخی از اوامر الهی حکمتهای نهفته ای دارد که ما آن ها را نمی فهمیم هر چند در این باره برخی از حکمت ها روشن است اما یقبنا حکمت های دیگری هم هست که عقل قاصر من و شما آن را نمی فهمد و باید خدا باشی تا آن را بفهمی همانطور که عقل قاصر یک کودک دو ساله درباره خطر برق نمی فهمد و پدرش هم نمی تواند به او بفهماند چون ظرفیتش را ندارد
بله حرام بودن امده اما کجا امده حکمش سنگسار است ؟
سلام بر همه
نتیجه گیری من از بحث این است
اولا حکم سنگسار در قران نیامده است .
دوما اگر با دلایل کافی ثابت شود که پیامبر ان را در زمان خودشان اجرا می کرده اند دلیل براین نمی شود که تا هزاران سال دیگر همین مجازات اجرا شود .
زیرا حکمی که در قران امده همیشگی و حکم خدا و غیر قابل تغییر می باشد .
اما احکامی که پیامبر اجرا می کرده اند را نمی شود همیشگی دانست . زیرا
همانطور که تاریخ گواهی می دهد حکم سنگسار از قبل از اسلام در جوامع وجود داشته است و احتمالا پیامبر هم ان را ادامه داده است چون حکم صریحی از طرف خدا نیامده است .
ثانیا پیامبر نگفته است که این حکم را تا هزاران سال دیگر اجرا کنید .
پس می توتن در شرایط کنونی این حکم وحشتناک را حذف کرد و به جای ان از مجازاتهای دیگری استفاده کرد .
و با این کار خلاف قران هم عمل نخواهد شد .
البته گویا بین فقها نیز درباره سنگسار اختلاف است اگه اشتباه نکنم پارسال بود یکی از فقها رسما با اون مخالفت کرد و گویا از قوانین ایران هم حذف شده ( درست نمیدانم)و حتی بقول شاگرد ایت الله بهجت ، اقای تهرانی ، ایشان هم با ان مخالف بوده اند و انرا اسلامی نمیدانسته اند :
شاگرد ایت الله بهجت در این ادرس http://kashmiri.blogfa.com/cat-14.aspx
نقل
سنگسار : اولا یکی از محققان با ادله ای روشن و قاعده مند ثابت کرده است که حکم سنگسار اساسا در اسلام نبوده و بوسیله ی عمر بن الخطاب از میان یهودیان وارد اسلام شده و با پذیرش حاصل تحقیق وی ، جائی برای دلایل بعدی ما نمی ماند و تنها باید از عمر بن الخطاب و پیروان وی (= اهل سنت ) پرسید که چرا این حکم را وارد اسلام کرده اند ؟!
ثانیا : باید دانست که اثبات این حد بر مجرمان ٬ تقریبا محال است و همچنان که حضرت آیة الله بهجت دام ظله ( در گوهرهای حکیمانه ٬ ص ۱۲۸) می فرمایند : « خدا می داند در زمان حضرت رسول آیا [ حتی ] یک یا دو سنگسار یا تازیانه زدن ٬ رخ داده یا نه ! » یعنی گویا نظر اسلام بیشتر بر ترساندن مردم ٬ از زنای آنچنانی بوده است. و اگر کسی شرایط اثبات این حد را در کتابهای فقهی بخواند یقین خواهد کرد که اثبات آن بر افراد ٬ تقریبا محال خواهد بود .
با سلام
اسلام یعنی تسلیم بودن در مقابل خالق حکیم
دوستان جواب مکفی دادند اما من باب تقریب به ذهن عرض کنم که شما هنگام ساختن یک ساختمان در رنگ دیوار خیلی حساسیت بخرج نمیدهید اما در فوندانسیون نهایت دقت را میکنید چرا ؟
احکام اسلام نیز بهمین گونه است بعضی موارد عواقب و نتایج وخیمی دارد مثل شرک بخدا و کناهان کبیره که منجر به تباهی ثمره خلقت میشود .
دراینجاست که شارع بسیار محکم وقاطع وارد شده است در تورات نیز سنگسار آمده است .
بله اسلام دین رحمت است اما افق همین محبت به سنگسار و اعدام هم میرسد !
آيتالله دكتر سيد مصطفي محقق داماد
رجم از ديدگاه قرآن و سنت
روشن است كه رجم به جز در كتاب و سنت ممكن است مستند ديگري در منابع فقهي داشته باشد كه البته در اينجا مورد بحث ما نيست. در اينجا ميخواهيم بگوييم كه صرف نظر از ساير ادله، آيا در كتاب و سنت ميتوان دليلي براي رجم دست و پا كرد يا خير؟
الف) رجم در تورات
به نظر ميرسد براي بررسي حكم رجم در كتاب و سنت، شايسته است كه ابتدا حكم رجم را در شريعت قبل از اسلام، يعني در يهوديت، خاصه در تورات، به طور گذرا بررسي كنيم؛ زيرا برخي از شرايع يهوديت در قرآن مورد تاييد قرار گرفته و از سوي ديگر، برخي از احكام تورات، به درست يا نادرست، حكمي اسلامي انگاشته شده است. تورات به صراحت براي چند جرم مجازات سنگسار را مقرر كرده است: قرباني براي خدايان غير (لاويان، 20 :2)، جادوگري (لاويان، 20 :27)، كفرگويي (لاويان، 16 :24)، بيحرمتي به روز شنبه (اعداد، 15 :35)، بت پرستي (تثنيه، 13 :9-5 :10 ؛17)، مجازات پسر سركش و فتنه انگيز (تثنيه، 21 :21)، زنا با دختر نامزددار (تثنيه،22 :21، 24). كتاب مقدس يهودي اجراي اين مجازات را نيز گزارش كرده است: (لاويان، ؛24 :23 اعداد، ؛15 :36 اول پادشاهان، ؛21 :13 دوم تواريخ، 24 :21).
چنان كه از تلمود، گنجينه شريعت شفاهي يهودي كه در نزد يهوديان اعتباري همپايه تورات مكتوب دارد، بر ميآيد، سنگسار شديدترين نوع مجازات اعدام است كه براي هجده جرم در نظر گرفته شده است. نحوه اجراي اين مجازات و شرايط آنها به تفصيل در تلمود مورد بحث عالمان يهودي واقع شده است.1 گفتني است كه بر اساس تورات، مجازات زنا در برخي موارد سنگسار، و در موارد ديگر سوزاندن يا خفه كردن است. مجازات زنا بر اساس تورات و تلمود چنين است:
1-مجازات زنا با دختر نامزددار، براي هر دو طرف، سنگسار است (تثنيه، 23 :22-24)؛ همچنين است حكم زني كه شوهرش ادعا كند وي در زماني كه در خانه پدرش بوده (و مطابق تفاسير يهودي در نامزدي وي بوده) بكارتش را از دست داده است (البته منوط به اثبات آن) (تثنيه، 13 :22-.21)
2- زنا با زن شوهردار، مطابق اصول تلمود، براي هر دو طرف، مجازات خفه كردن را در پي دارد (تثنيه، ؛22 :22 لاويان، 10 :20). گفتني است در تورات در اين مورد فقط حكم به كشتن شده است و نوع كشتن مشخص نشده است. در اين موارد اصل آن است كه خفيفترين نوع مجازات اعدام - يعني خفه كردن - اعمال شود. با اين همه، برخي از عالمان يهود با استناد به قياس اولويت گفتهاند: از آنجا كه زنا با دختر نامزددار كه خفيفتر است، مجازاتش سنگسار است، به طريق اولي در مورد زنا با زن شوهردار بايد با سنگسار مجازات شود (تلمود بابلي، سنهدرين، ؛52 سفيرا، 9 :11).
نكته قابل ذكر آنكه در يهوديت، برخلاف حقوق اسلامي، ملاك اعمال چنين مجازاتي، شوهردار بودن زن است، چه مرد داراي همسر باشد و چه نباشد؛ به اين معنا كه اگر زن داراي شوهر باشد، هم او و هم مرد زناكننده، حتي اگر بيهمسر باشد، به اين مجازات محكوم ميشوند.
3- اگر دختر كاهن زنا كند، به سوزاندن محكوم ميشود (لاويان، 21 :9) و مردي كه با وي هم بستر شده است، خفه ميشود.
4- زنا با كنيز ديگري مجازات تازيانه در پي دارد (لاويان، 19 :20).
5 -زناي به عنف با دختر نامزددار، مجازات اعدام (خفه كردن) را در پي دارد (تثنيه، 22 :25).
6- زناي به عنف با دختر باكره جزاي نقدي را به همراه دارد (تثنيه، 22 :26).
7- زناي با محارم چند نوع مجازات دارد: زنا با مادر، زن پدر و عروس مجازات سنگسار را در پي دارد (تلمود بابلي، سنهدرين، 7 :6)؛ زنا با نادختري و نوه زن، مادرزن، مادربزرگ زن، دختر و نوه مجازاتش سوزاندن است (لاويان، 20 :14 تلمود بابلي، سنهدرين، 9 :1)؛ ساير انواع زناي با محارم مجازات آسماني يا تازيانه در پي دارند.
8- زنا با دختر باكره مستلزم پرداخت مهرالمثل دوشيزگان است (خروج، 17 :23-16).2
چنان كه از مطالب فوق برميآيد، تورات در يك جا مجازات زنا را سنگسار دانسته است؛ آنجا كه كسي با دختر نامزددار زنا كند. در مورد زنا با زن شوهردار، تورات فقط حكم به قتل كرده و راي غالب در اينجا قتل به شيوه خفه كردن است؛ گرچه سنگسار هم با استناد به قياس اولويت طرفداراني دارد. در برخي از انواع زناي با محارم نيز تلمود حكم به سنگسار كرده است.
ب) رجم در قرآن
گرچه در قرآن به صراحت آيهاي كه بر تشريع رجم دلالت كند، وجود ندارد، اما برخي از مفسران، آيه 41 سوره مائده را در ارتباط با رجم دانستهاند:3 «يا ايها الرسول لا يحزنك الذين يسارعون في الكفر من الذين قالواامنا بافواههم...»
آيه مطابق نقل مفسران ناظر است به زناي زن و مردي يهودي كه چون داوري را نزد پيامبر آوردند، حكم به سنگسار ايشان كرد. اين جريان با تفصيل بيشتري در بخش بعدي بررسي ميشود.4 آنچه به اينجا مربوط ميشود، آن است كه آيه در اينجا نه در صدد اثبات حكم رجم، بلكه در پي بيان داوري درست پيامبر است.
نهايت آنكه رجم هيچ مستند قرآني ندارد و هيچ يك از مفسران نيز نخواستهاند حكم رجم را از قرآن استنتاج كنند. با اين همه در اينجا مدعاي ديگري مطرح است و آن اينكه آيهاي در قرآن درباره رجم وجود داشته كه در نسخه فعلي قرآن نيامده است. اين مدعا را نيز در مباحث بعدي پي ميگيريم.
ج) رجم در سنت پيامبر(ص)
چنان كه گفته شد، رجم مستند قرآني ندارد و فرقههاي اسلامي نيز رجم را نه به استناد قرآن، بلكه به استناد سنت پيامبر اثبات كردهاند.5 در اين مقال آنچه را از سنت پيامبر به عنوان مثبت رجم مورد استناد قرار گرفته است، بررسي ميكنيم.
در يك نگاه ميتوان آنچه را به سنت پيامبر مربوط ميشود، به دو دسته تقسيم كرد: آنجا كه در اين باره حكميامري و صريح به پيامبر مستند است، و جايي كه پيامبر در يك دعوا يا مورد خاص به اين مجازات حكم كرده است. به عبارت ديگر، جايي كه پيامبر «قانون» وضع ميكند، و جايي كه از حكم او يك «رويه قضايي» استنباط ميشود.
1-پيامبر(ص) قانون گذار رجم؟
تنها در يك روايت وضع مجازات رجم به پيامبر نسبت داده شده است: «عن عباده بن الصامت قال: قال رسول الله (ص): خذوا عني، خذوا عني، فقد جعل الله لهن سبيلا، البكر بالبكر جلد مائه و نفي سنه، و الثيب بالثيب جلد مائه و الرجم.6»
اين روايت اشارت است به وعدهاي كه خداوند در آيه 15 سوره نساء به جعل سبيل داده است. مفهوم حديث اين است كه خداوند اين راه را پيش پاي زانيان نهاده است: زناي بكر با بكر صد تازيانه و تبعيد به مدت يك سال، و زناي ثيب با ثيب صد تازيانه و رجم. درباره اين حديث چند نكته قابل ذكر است: اولا عباده بن صامت در بيشتر نقلها تنها راوي اين حديث است، و بعيد است كه حكمي چنين مهم را هيچ شخص ديگري نشنيده باشد يا روايت نكرده باشد؛ افزون بر اينكه عباده بن صامت دست كم در ميان شيعيان فردي ثقه نيست. وي از انصار معاويه بود كه تا آخر عمر در شام ماند.7 ثانيا جمع بين تازيانه و تبعيد در مورد زانيان غيرمحصن، و جمع تازيانه و رجم براي زانيان محصن قولي شاذ است كه در فقه شيعه طرفدار چنداني ندارد. در ميان فقيهان اهل تسنن نيز اين مسئله بحث برانگيز است. براي مثال، ابوحنيفه به اين دليل كه تغريب (تبعيد) در آيه نور ذكر نشده است، آن را نميپذيرد، زيرا لازمه آن اين است كه خبر واحد ناسخ نص قرآن باشد.8 در جمع بين رجم و تازيانه اين مسئله آشكارتر است، چرا كه قاطبه فقهاي سني و شيعه چنين حكمي را نپذيرفته اند، و حتي اگر نخواسته اند اصل حديث را زير سوال ببرند، آن را منسوخ قلمداد كرده اند.9
ثالثا اين حديث با ساير روايات، كه بين رجم و تازيانه، و تازيانه و تبعيد جمع نكرده اند، تعارض دارد.از اين رو، نميتوان حديث عباده را به عنوان سندي محكم در اثبات رجم قلمداد كرد.
2- رويه قضايي پيامبر(ص)
به جز حديث پيش گفته، رواياتي چند حاكي از آن است كه پيامبر در زمان حكومت خود در مدينه حكم رجم را جاري كرده است. اين روايات را بر دو دسته تقسيم ميكنيم.
اول: مواردي كه مستند آنها شهادت است. آنچه از سنت پيامبر در اينجا مورد استناد قرار گرفته تنها يك واقعه است كه در كتب تفسيري و فقهي نقل شده است، و آيه 41 سوره مائده را نيز در ارتباط با آن شمردهاند. تفصيل واقعه را در كتب تفسيري نقل كردهاند و در اينجا به اختصار به آن اشاره ميشود: در سال چهارم هجري، دو مرد و زن از اشراف يهودي كه همسردار بودند، در خيبر زنا كردند و چون يهود به دليل جايگاه اين افراد، نميخواستند حكم رجم را- كه بر اساس تورات مجازات ايشان بود- درباره آنان جاري كنند، به ايناميد كه در اسلام حكمي آسانتر وجود داشته باشد، داوري را به نزد پيامبر آوردند. پيامبر بر حكم رجم صحه گذاشت و نهايتا آن دو را رجم كرد.
در اين روايت سخني از چگونگي اثبات اين جرم نيست، ولي از فحواي كلام بر ميآيد كه به يقين اثبات آن مستند به اقرار زانيان نيست، و لاجرم بايد از طريق شهادت به اثبات رسيده باشد. نكتهاي كه هست اينكه عليالقاعده شاهدان اين واقعه نيز يهودي بودهاند (چون ايشان دعوي را به نزد پيامبر آورده اند و به ناگزير ايشان هم در مورد آن شهادت دادهاند)، و بيگمان اين بحث مطرح ميشود كه با توجه به اينكه شاهدان بايد مسلمان باشند- چنان كه پيشتر گفتيم - آيا شهادت اهل كتاب در اين باره پذيرفته است يا خير؟
اگر انگشت روي اين نكته - كه البته نكته ظريفي نيز هست - نگذاريم، به اصل ديگري ميرسيم كه پيامبر بارها در اقوال و افعال خود بر آن صحه گذاشته است، و آن اينكه درباره اهل كتاب بر اساس كتاب ايشان داوري كرده است. مدعاي ما اين است كه در اين مورد پيامبر درباره يهوديان مطابق تورات قضاوت كرده است، و اين امري است كه هم با سيره پيامبر و هم با مبناي عقل و نيز اصول فقهي اسلامي كاملا سازگار است. از اين رو، از اين مورد خاص نميتوان يك حكم اسلامي را استنباط كرد.
بر اين مدعا ميتوان شاهد ظريفي اقامه كرد: چنان كه در ذيل آيه 15 نساء در بحث از «نسائكم» ذكر شد، بسياري از مفسران، مجازات مذكور در آيه را ناظر به زنان مسلمان ميدانند.11 حال به فرض كه بپذيريم سنت پيامبر ناسخ حكم حبس ابد مذكور در آيه 15 سوره نساء است آيا لازمهاش اين است كه بپذيريم موضوع حكم يعني زنان مومنه نيز تغيير كرده، و حكم شامل كليه زنان ميشود؟
آنچه طرفداران حكم رجم مدعي اند اين است كه حكم حبس ابد با حكم رجم منسوخ شده است.اما اينكه موضوع مجازات حبس ابد كه زنان مومنه بودند نيز تغيير يافته باشد و همه زنان، چه مسلمان و چه غيرمسلمان مشمول حكم رجم شوند، اين امر دليل ميخواهد، و از اين حديث و احاديث ديگر چنين دليلي به دست نميآيد.
اين شاهدي بر اين مدعاست كه در اين مورد خاص، پيامبر مجرمان را نه به عنوان يك حكم اسلامي، بلكه بر اساس ديانت آسماني خود آنها- يعني يهوديت - رجم كرده است، زيرا حكم رجم - بر فرض پذيرش - حكمي اسلامي است كه علي القاعده فقط در مورد زنان مسلمان اجرا ميشود.
دوم: مواردي كه مستند آنها اقرار است. اين دسته از دعاوي يك نمونه بارز دارد كه به شكلها و عبارات گوناگون در جوامع حديثي شيعه و سني نقل شده است. اين جريان كه به داستان «ماعز» معروف است، راجع به فردي است كه نزد پيامبر به زناي خود اقرار ميكند. خلاصه داستان چنين است كه مردي به نام ماعز به نزد پيامبر آمد و گفت: «زنا كردهام، مرا پاك گردان.» رسول خدا(ص) او را گفت: «برو توبه كن، و از خدا آمرزش بخواه.» رفت و پس از مدتي بازگشت و باز گفت: «زنا كردهام، مرا پاك گردان.» رسول خدا(ص) بازامر به توبه كرد. تا چهار بار رفت و آمد. آنگاه پس از بار چهارم، پيامبر به او گفت: «تو ديوانهاي؟» گفت: «نه.» پيامبر از اصحاب درباره ديوانگي و مستي وي سوال كرد. گفتند: «مست و ديوانه نيست.» پيامبر پرسيد: «در حال زنا محصن بودي؟» گفت: «آري.» حضرت فرمود تا او را رجم كردند.12 اين حديث داراي مشكلات فراواني است و برخي از فقها بر بعضي از روايات آن گاهي تا 18 اشكال شماره كردهاند،13 كه در اينجا از بيان آنها درميگذريم. در اينجا با صرف نظر از مشكلاتي كه در سند اين روايات است، و نيز گذشته از شكلهاي گاه متعارض نقل آن، كه ميتواند مطابق ادله فقهي مسقط اعتبار همه شكلهاي آن باشد، فقط به يك مشكل اساسي در اين حديث اشاره ميكنيم: بر اساس مسلمات فقه مذاهب مختلف اسلامي، توبه پيش از اقامه شهادت مسقط حد است.14 حال پرسش اين است كه چه توبهاي از حال نزار و پريشان چنين گناهكاري بالاتر است؟ مگر توبه چه معنايي دارد؟ وقتي گناهكاري با اين حال پشيماني و اندوه نزد پيامبر ميآيد و با عجز و لابه از وي ميخواهد حكم خدا را درباره وي اجرا كند، آيا هيچ انگيزهاي جز پشيماني و ندامت و توبه از كردار خويش دارد؟ مگر منظور از توبه، همين پشيماني از ارتكاب عمل و بازگشت به سوي خدا نيست؟ چه توبهاي از اين بالاتر و صادقانهتر؟ همين كه شخصي بيآنكه هيچ شاهدي بر گناه او باشد، خود صادقانه به نزد پيامبر ميآيد و به گناهش اعتراف ميكند، نشانه گويايي از توبه او نيست؟ پس چرا پيامبر وي را سنگسار ميكند؟
اين تنها مشكل كوچكي از مشكلات عديده اين حديث است، و البته همين يك مشكل كافي است كه اين حديث را كه به خودي خود متزلزل است، متزلزلتر كند.
از برخي از شكلهاي نقل اين حديث برميآيد كه پيامبر به راحتي حكم به رجم كرده است. آيا اين با آن همه سختگيري در اثبات و اجراي حد الهي، كه همان طور كه جزيري ميگويد، عملا هيچ راه اثباتي براي چنين جرايمي نميماند يا دست كم اثبات آن بسيار مشكل است،15 سازگار است؟ دشواري امر از اينجا روشن ميشود كه چهار مرد مسلمان بايد هم زمان به نحوي دقيق عمل دخول را ببينند و با هم در دادگاه شهادت دهند. جالب آنكه اگر سه شاهد عادل جامع الشرايط به چنينامري شهادت دهند و نفر چهارم شهادت ندهد، با آنكه شهادت ايشان براي هر انساني علم آور است، بايد حد قذف بخورند.16 و جالبتر آنكه صاحب «جواهر» در مبحث نكاح ميگويد: نگاه كردن به عورت زناكاران حتي براي اداي شهادت در دادگاه حرام است.17 مفهوم اين عبارت چيست؟ از يك سو، شاهدان آنگاه ميتوانند در دادگاه شهادت دهند، كه عمل مقاربت را به نحوي دقيق و كامل ديده باشند، و اين با نگاه اتفاقي ميسور نيست، و از سوي ديگر نگاه عمدي و مستمر آنها حتي براي اداي شهادت حرام است، و ارتكاب فعل حرام مسقط عدالت است؛ پس چنين فردي صلاحيت شهادت را ندارد!
فقط يك راه براي اثبات ميماند و آن هم «اقرار» است؛اما اقرار هم مبين تعارض و تناقض شگرفي است. اقرار گناهكار چه دليل و انگيزهاي جز پشيماني و ندامت وي ميتواند داشته باشد؟ آيا توبه جز اين است؟اينها همه شواهد و قرائني است كه بايد به رواياتي كه دال بر اجراي حد رجم به دست پيامبرند، با ديده ترديد نگريست.
ادامه دارد...
تتبع انجام شده نشان ميدهد كه سردمدار طرفداري از اجراي رجم، خليفه دوم است. وي بر اين نكته پافشاري ميكرد كه آيه رجم در قرآن وجود داشته است،اما در متن نهايي قرآن وارد نشده است.18
1- در تفسير «درالمنثور» ميگويد: «اخرج عبدالرزاق في المصنف عن ابن عباس قال:امر عمربن الخطاب مناديا فنادي: ان الصلوه جامعه. ثم صعد المنبر فحمدالله و اثني عليه، ثم قال: ايهاالناس لاتجز عن من «آيه الرجم» فانها آيه نزلت في كتاب الله و قرءناها، و لكنها ذهبت في القرآن كثير...19»
يعني: عبدالرزاق در المصنف به نقل از ابن عباس آورده است: روزي عمر بن الخطاب دستور داد به شخص جارچي كه اعلان كند:اي مردم!امروز نماز به جماعت خوانده ميشود تا همه براي اقامه نماز در مسجد حاضر شوند. آنگاه عمر به منبر رفت و پس از حمد و ثناي الهي چنين گفت: هان اي مردم! از موضوع آيه رجم نگران نباشيد، آيه مزبور در كتاب الله نازل شد و ما آن را قرائت كرديم و لكن در قرآن چيزهاي زيادي حذف شده است.
2- اخرج ابن مردويه عن حذيفه قال: قال لي عمربن الخطاب: كم تعدون سوره الاحزاب؟ قلت: اثنتين او ثلاثا و سبعين. قال: ان كانت لتقارب سوره البقره و ان كانت فيها آيه الرجم.20
ابن مردويه از حذيفه نقل ميكند كه گفت: عمر بن خطاب به من گفت: به چه مقدار بر ميشماريد سوره احزاب را؟ من گفتم: هفتاد و دو يا هفتاد و سه. عمر گفت: كه سوره احزاب به سوره بقره نزديك شود هر چند كه در آن، آيه رجم باشد؟!
3- اخرج احمد و النسايي عن عبدالرحمن بن عوف، ان عمر بن الخطاب خطب الناس فسمعته يقول: الا و ان اناسا يقولون ما بال الرجم و في كتاب الله الجلد؟ و قد رجم النبي و رجمنا بعده و لولا ان يقول القائلون او يتكلم المتكلمون، ان عمر زاد في كتاب الله ما ليس منه لاثبتها كما نزلت.21
يعني: احمد و نسايي ازعبد الرحمن بن عوف نقل كردهاند كه: عمر روزي براي مردم سخن ميگفت، و من از او شنيدم كه ميگويد:اي مردم، بدانيد كه شنيدهام كه گروهي ميگويند: رجم ديگر چيست و حال آنكه در كتاب خداوند از جلد و تازيانه سخن به ميان آمده است؟ و به درستي كه پيامبر رجم كرد و ما نيز بعد از وي رجم را اجرا كرديم. و اگر نبود آنچه سخن گويان و معترضان ميگفتند كه عمر در كتاب خدا، چيزي را افزوده كه در قرآن نيست، به درستي كه من رجم را در قرآن ثبت ميكردم، همچنان كه نازل شده است.
4- احمد بن حنبل از ابن عباس چنين روايت ميكند: «قال خطب عمربن الخطاب - و قال هشيم مره خطبنا - فحمدالله واثني عليه، فذكر الرجم فقال: لا تخد عن عنه فانه حد من حدودالله. الا ان رسول الله (ص) قد رجم ورجمنا بعده، و لو لا ان يقول القائلون زاد عمر في كتاب الله ماليس منه، لكتبته في ناصيه المصحف: شهد عمربن الخطاب22.»
ابن عباس گفت: روزي خليفه دوم به سخنراني پرداخت (و هشيم نيز گفت: يك بار عمر سخنراني كرد) و به ستايش و ثناي خداوند مشغول شد و پس از آن، از رجم ياد كرد و گفت: خود را درباره رجم فريب ندهيد كه به درستي كه رجم يكي از حدود الهي است. آگاه باشيد كه پيامبر خدا(ص) رجم را اجرا كرد و ما نيز بعد از وي اين كار را اجرا كرديم. و اگر نبود كه معترضان ميگفتند كه عمر در كتاب خداوند بيفزود آنچه در آن نيست، همانا من معترضان در پيشاني و ابتداي مصحف مينوشتم كه عمر بن خطاب، گواهي ميدهد بر رجم.از اين جملات كاملا روشن ميشود كه عمر تا آنجا روي اجراي حكم رجم اصرار داشته كه مخالفان را تهديد كرده و جوي وحشتناك نسبت به نقد و اعتراض به آن به وجود آمده است. بنابراين عليرغم اينكه نسخ كتاب الله با سنت امري غيرمجاز در ميان مسلمانان شناخته شده بود، هيچكس نتوانست اعتراض كند.
5- عمر در يكي از خطبههايش به تفصيل در اينباره سخن گفته است كه بخشي از آن چنين است: «الرجم في كتاب الله حق علي من زني من الرجال و النساء اذا احصن، اذا قامت البينه، او كان الحبل او ا لاعتراف.»23
6 -در نقلها نيز آمده است كه عمر يك بار دنبال آيهاي خاص از قرآن ميگشت كه به شكل مبهمي آن را به خاطر داشت. وي با ابراز تاسف عميقي به ياد ميآورد كه تنها شخصي كه آيه را ثبت كرده بود، در جنگ يمامه كشته شده و در نتيجه، آن آيه از دست رفته است.24 ظاهرا عمر گاهي آيه رجم را در مورد مطلق زانيان ميگفته و گاهي آيه را در مورد سالخوردگان به خاطر ميآورده است (مالك بن انس، الموطا، تحقيق محمد فواد عبدالباقي، قاهره، 1951م، ج2، ص824- احمد بن حنبل، همان، ج1، ص47،55- بخاري، صحيح، ج4، ص305، مسلم، صحيح، تحقيق محمد فواد عبدالباقي، ج2، ص1317- ابوداوود، سنن، تحقيق محمد محيي الدين عبدالحميد، قاهره 1965، ج4، ص145- ابن ماجه، سنن، تحقيق محمد فواد عبدالباقي، قاهره 1374ه-، ج2، ص853- ترمذي، سنن، ج2، ص442- ابن قتيبه، تاويل مختلف الحديث، قاهره، 1386ه-، ص313- ابن سلامه، الناسخ و المنسوخ، ص22- بيهقي، السنن الكبري، حيدرآباد، 1354ه-، ج8، ص211،213). اما او به هر حال با اين پافشاري نتوانست معاصرانش را قانع كند كه آن آيه را به قرآن بيفزايند، زيرا هيچ كس ديگري از نظر او حمايت نكرد،25 چرا كه ميبايست دو شاهد ميداشت تا مطلبش به عنوان بخشي از قرآن پذيرفته گردد. آيهاي كه عمر مدعي است در قرآن بوده، و به تعبير تفسير «كشف الاسرار»، «آيتي است از قرآن كه خط آن منسوخ است و حكم آن ثابت26» به چند شكل در كتب روايي و تفسيري نقل شده است و گاه تا هفت روايت آن را برشمردهاند.
برخي از نقلها چنين است:1- الشيخ و الشيخه فارجموهما البته27؛ (موطا مالك، كتاب الحدود، حديث10): پيرمرد و پيرزن را حتما رجم نماييد.
2- الشيخ و الشيخه اذا زنيا فارجموهما البته؛ (مسند احمد، ج5، ص183- سنن ابن ماجه، كتاب الحدود، باب الرجم، حديث1- سنن الدارمي، كتاب الحدود، باب حد المحصنين بالزنا): پيرمرد و پيرزن را آنگاه كه زنا كردند، حتما رجم نماييد.
3- الشيخ و الشيخه اذا زنيا فرجموهما البته نكالا من الله (و رسوله) و الله عزير حكيم؛ (الدرالمنثور، ج5، ص179): پيرمرد و پيرزن را آنگاه كه زنا كردند، حتما رجم نماييد كه اين عذابي است از سوي خدا (و رسول خدا) و خداوند عزيز حكيم است.
4- الشيخ و الشيخه اذا زنيا فارجموهما البته بما قضيا من اللذه، نكالا من الله و رسوله. (السنن الكبري، كتاب الحدود، باب ما يستدل به علي ان السبيل هو جلد الزانيين و رجم الثيب، حديث 6، ج8، ص211): پيرمرد و پيرزن را آنگاه كه زنا كردند، حتما رجم نماييد كه اين عذابي است از سوي خدا و رسول او، در قبال لذتي كه بردهاند.
5- الشيخ و الشيخ اذا زنيا فارجموهما بما قضيا من اللذه:28 پيرمرد و پيرزن را آنگاه كه زنا كردند، به جزاي لذتي كه بردهاند، رجم نماييد.
با كمال شگفتي برخي از نقلهاي اين عبارت در بعضي كتب روايي شيعي نيز آمدهاند؛ مانند «قال ابوعبدالله (ع): الرجم في القرآن قوله تعالي: اذا زني الشيخ و الشيخه فارجموهما البته، فانهما قضيا الشهوه29.» در نقل ديگري نيز همانند اين آمده است: «عن سليمان ابن خالد، قال : قلت لابي عبدالله(ع): في القرآن رجم؟ قال: نعم؛ قلت: كيف؟ قال: الشيخ و الشيخه فارجموهما البته فانهما قضيا الشهوه.30»
جالب توجه است كه اشكالات عديده و بسيار واضحي بر اين نقلها وارد است كه برخي از آنها ذكر ميشود:
1- پذيرش اين سخن، مستلزم قبول تحريف در قرآن است كه با عقايد عامه مسلمانان در تعارض است.
2- بسياري از شكلهاي اين نقل از نظر ادبي داراي اشكالات عديده است. براي مثال:
اولا: در نقل اول كه مالك آورده است، و نيز نقل دوم شيعه، «الشيخ و الشيخه فارجموهما...» اصلا ذكري ازعمل ارتكاب زنا نشده و فقط حكم به رجم پيرمرد و پيرزن شده است و مقتضاي چنين متني اين است كه پيرمردان و پيرزنان را بدون ارتكاب هر گونه عمل ناشايستي بايد به تازيانه بست! گويي جرم آنان سالخوردگي و مزاحمت براي ديگران است! (نعوذبالله).
ثانيا: قرار گرفتن «فاء» بر سر «ارجموا» كه جزاي شيخوخت نميتواند باشد، زيرا «فا» از نظر ادبي بايد بر سر جواب شرط در آيد، بنابراين بايد جمله شرطيه باشد و مدخول فاء جزاي جمله قرار گيرد و در غير اين صورت، بايد مسنداليه به شكل صفت فاعلي باشد تا بتواند به شرط تاويل گردد و مدخول فاء جزاي آن قرار گيرد و در اين متن چنين نيست، زيرا جملهاي آورده شده كه شرطيه نيست و واژههاي شيخ و شيخه هم داراي ساختار صفت فاعلي نميباشند؛ برخلاف «فاء» در «فاجلدوا» كه در آيه شريفه جلد وجود دارد. «اجلدوا» با توجه به وجود مسنداليه الزانيه و الزاني، به منزله جزاي فعل مقدر «زني» است. و درست است كه جمله شرطيه نيست، ولي واژههاي الزانيه و الزاني كه داراي ساختار صفت فاعلي در مبتدا ميباشند، به فعل «زني» قابل تاويل است و به منزله شرط ميتوانند محسوب گردند. و به عبارت ديگر، در متن آيه جلد معنا اين است: شخصي اگر متصف به اين صفت گردد... او را صد تازيانه بزنيد. ولي اينگونه عمليات ادبي در مورد واژههاي شيخ و شيخه كه ساختار صفت فاعلي ندارند،امكان پذير نيست. همچنين «قضا لذت» نيز اشكال دارد، چون بسيار عام است.31
3- از نظر سبك شناختي، اين عبارت به هيچ وجه با آيات قرآني همخواني ندارد، بلكه كاملا شبيه و حتي گرتهبرداري از آيات تورات است. البته اين واژه در هيچ جاي ديگر قرآن نيامده، ولي در تورات فراوان است؛ از جمله در مورد زنا: «كسي كه با زن ديگري زنا كند... زاني و زانيه البته كشته شوند» (لاويان،10:20) و مواردي از اين دست.
4- آيه ادعايي فقط حكم سنگسار زن و مرد پير زناكار را معين كرده است و درباره ساير زناكاران محصن ساكت است. از اين رو، نميتوان از آن، حكم ساير زناكاران را استخراج كرد.
5- اگر اين جمله در قرآن وجود داشته، آيا با موافقت رسولالله برداشته شده است يا بدون موافقت ايشان؟ اگر بدون موافقت رسول الله بوده كه اولا توالي فاسده كلامي به دنبال دارد، و قرآن را از هرگونه اعتبار استنادي خواهد انداخت. و ثانيا چرا عمر از معترضين، نگران است كه بگويند عمر چيزي به قرآن افزوده است؟ و اگر با اذن و موافقت رسول الله و بهامر ايشان كه متخذ و نشئت گرفته از فرمان الهي است، برداشته شده، بنابراين چه كسي به خود ميتواند چنين جرئتي بدهد كه آيهاي كه به دستور الهي از قرآن برداشته شده، دو مرتبه گذاشته شود؟
شگفتا! آنچه در علوم قرآني سابقه دارد، نسخ است. نسخ بر فرض اينكه اتفاق افتاده باشد و ما وقوع آن را بپذيريم، به اين گونه است كه آيهاي در قرآن وجود دارد كه منسوخ آيه ديگري است، در حالي كه هم ناسخ و هم منسوخ، هر دو، در قرآن باقي هستند. چنين پديدهاي كه آيهاي در قرآن بوده كه برداشته شده است، اگر از نظر كلامي قابل پذيرش باشد، ديگر چگونه ميتوانيم حكم محتواي آن را باقي بدانيم؟ اگر چنين آيهاي بوده و حامل حكمي بوده، يقينا حذف آن به خاطر محو حكم محتوايي بوده است. و معنا ندارد كه آيه حذف شود، ولي حكمش باقي بماند.
با مراجعه به نقل مفصل خطبه عمر كه بخاري32 آن را نقل كرده است، روشن ميشود كه حكم سنگسار در ميان برخي از صحابه پيامبر مخالفاني داشته است. از سوي ديگر، عمر در اين خطبه حكم رجم را با مسئله سياسي حكومت پيوند زده است. يكي از اصحاب - ظاهرا عمار ياسر - در جلسهاي گفته بود: «لو قد مات عمر لقد بايعت فلانا (علي ع)، فوالله ما كانت بيعه ابي بكر الا فلته...»: اگر عمر بميرد، من حتما با فلاني (علي ع) بيعت خواهم كرد، پس به خدا قسم كه بيعت با ابوبكر يك اتفاق ناگهاني بود...» اين گفته به گوش عمر ميرسد و از اين سخن برآشفته ميشود و خطبهاي ايراد ميكند و در آن، ضمن پرداختن به اين سخن سياسي، حكم رجم را نيز بيان ميكند. در همآميختگي بحثهاي خلافت و جانشيني پيامبر با حكم رجم ميتواند تا حدي سياسي بودن اين حكم را نيز نشان دهد. آيا حكم رجم را بزغاله خورده است؟!!
تتبع در نقلها نشان ميدهد كه بيشترين روايات در مورد آيات منسوخه و به خصوص حكم رجم به خليفه دوم منتسب ميگردد و او بر اينامر اصرار داشته است. ولي از صحابه رسولالله(ص) كسي [نظر] او را در خصوص آيه رجم تاييد نكرد، بعدها برخي از صحابه و در رأس آنان عايشه، جواترين همسر پيامبر، آن آيه را به ياد آوردند.33
نقل عايشه به شرح زير است: «قالت عايشه: لقد نزلت آيه الرجم و رضاعه الكبيره و كانتا في صحيفه تحت سريري و لما مات رسول الله(ص) و تشاغلنا بموته دخل داجن فاكله»؛ يعني: عايشه گفته است كه صحيفهاي داشته كه دو آيه بر آن نوشته بوده، يكي از آنها، آيه رجم بوده كه زير تخت خوابش بوده است و بعد از وفات پيامبر، زماني كه اهل خانه مشغول تشييع جنازه پيامبر(ص) بودند، «داجن»- كه مراد بزغاله است - (الدميري در حياه الحيوان گفته است: الداجن الشاه التي يعلفها الناس في البيوت في منازلهم. رك/ فضل بن شاذان، الايضاح، تحقيق محدث ارموي، تهران، 1393ه، ص212) داخل خانه شد و صحيفه را خورد. (احمدبن حنبل، همان، ج6، ص269- ابن ماجه، همان، ج1، ص626- ابن قتيبه، تاويل، ص310- شافعي، كتاب الام، قاهره، 1321-1326ه-، ج5، ص23، ج7، ص208).شگفتا! آيا ناقلين اينگونه مطالب به لوازم گفتههاي خود توجه داشتهاند؟ آيا اگر چنين مطالبي از واقعيت تاريخي برخوردار باشد (نستجيربالله) چه سنديتي براي قرآن باقي خواهد ماند؟ مگر نه اين است كه خداوند متعال به صراحت فرموده است: «انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون» و به قول مولوي:
مصطفي را وعده داد الطاف حق
گر بميري تو، نميرد اين ورق
من كتاب و معجزت را حافظم
بيش و كم كن را ز قرآن رافضم
به رغم اصرار عمر و عايشه، حكم رجم به عنوان يك حكم قطعي اسلامي پذيرفته نشد و دست كم خوارج در اين مسئله مخالفت كردند. ايشان ادلهاي چند را بر اين مدعا آوردهاند از جمله اينكه:
1- خدا در مورد كنيزكان ميگويد: «فان اتين بفاحشه فعليهن نصف ما علي المحصنات» (نساء: 25). اما رجم نصف ندارد.
2- آيه «الزانيه و الزاني...» مقتضي وجوب جلد بر همه زانيان است، و ايجاب رجم بر برخي به استناد خبر واحد مقتضي تخصيص عموم كتاب به خبر واحد است، و اين جايز نيست.
3- رجم شديدترين مجازاتهاست. اگر چنين مجازاتي مشروع بود، حتما بايد در قرآن ذكر ميشد.34 در خاتمه اين بحث، لازم به تاكيد است كه همان طور كه در آغاز گفته شد، منظور ما بررسي حكم رجم در قرآن مجيد بود،اما حكم رجم درفقه شيعه مستند به اجماع و روايات عديده است، ولي اينكه بر اساس روايات و اجماع مزبور، چگونه حكم رجم به اثبات ميرسد، بحث پردامنهاي است كه گستره علمي ديگري را ميطلبد.
كتابنامه
1- قرآن كريم، ترجمه سيد جلال الدين مجتبوي
2- نهج البلاغه، ترجمه سيد جعفر شهيدي، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي، چاپ دوم، 1370
3- كتاب مقدس، به همت انجمن پخش كتب مقدسه، 1985 (افست از روي نسخه 1994)
4- ابن عربي، محمد بن عبدالله : احكام القرآن، 4 ج، دارالفكر، بيروت، 1394 ه- / 1972م
5- ابن ماجه، محمد بن يزيد: سنن، 5ج، دار الكتب العلميه، بيروت، 1419 ه-/ 1998م
6- ابن حجر عسقلاني، احمد بن علي: بلوغ المرام من ادله الاحكام، موسسه الكتب الثقافيه، بيروت، چاپ هشتم، 1420 ه-/ 1999م
7- بخاري قنوجي، صديق بن حسن: فتح العلام لشرح بلوغ المرام، دار ابن حزم، بيروت، چاپ اول، 1424 ه- / 2003م
8 - بخاري، محمد بن اسماعيل: صحيح، 9ج، دارالقلم، بيروت، 1407 ه-/ 1987م
9- جزيري، عبدالرحمن: الفقه علي المذاهب الاربعه، 5ج، دار احياء التراث العربي، بيروت، چاپ هفتم، 1406ه-/ 1986م
10 - حر عاملي، محمد بن حسن: وسائلالشيعه، 20ج، دار احياء التراث العربي، بيروت، چاپ پنجم، 1403 ه-/ 1983م
11- حسيني جرجاني، ابوالفتح: تفسير شاهي يا آيات الاحكام، 2ج، انتشارات نويد، تهران، 1362
12 - خرمشاهي، بهاءالدين (به كوشش): دانشنامه قرآن و دانش پژوهي، ج اول، انتشارات دوستان و ناهيد، تهران، چاپ اول، 1377
13 - خزائلي، محمد: احكام قرآن، انتشارات جاويدان، تهران، چاپ سوم، 1358
14- خميني،امام روح الله : تحرير الوسيله، 2ج، موسسه تنظيم و نشر آثارامام خميني، تهران، چاپ اول، 1379
15- رازي، ابوالفتوح: روض الجنان و روح الجنان، 20 ج، به كوشش و تصحيح محمد جعفر ياحقي و محمد مهدي ناصح، آستان قدس رضوي، مشهد
16- راوندي، سعيد بن هبه الله: فقه القرآن، 2ج، مكتبه النجفي المرعشي، چاپ دوم، 1405ه-
17- سليماني، حسين: عدالت كيفري در آيين يهود، مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب، قم، چاپ اول، 1384
18 - سيوطي، جلال الدين: در المنثور في التفسير بالماثور، 8ج، دارالكفر، بيروت، چاپ اول، 1403 ه- / 1983م
19 - شافعي، محمد بن ادريس: احكام القرآن، جمع آوري بيهقي نيسابوري، دارالفكر، بيروت، چاپ دوم، 1424 ه-/ 2003م
20 - شهابي، محمود: ادوار فقه، 3ج، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، تهران، چاپ دوم، 1366
21- صابوني، محمدعلي: روائع البيان في تفسير آيات الاحكام من القرآن، 2ج، مكتبه الغزالي و موسسه مناهل العرفان، دمشق و بيروت، چاپ پنجم، 1407 ه- / 1987م
22 - طباطبايي، علامه محمد حسين: الميزان، 20ج، موسسه الاعلمي للمطبوعات، بيروت، چاپ دوم، 1392ه- / 1972م
23- طبرسي، فضل بن حسن: مجمع البيان في تفسير القرآن، 10ج، دارالمعرفه، بيروت، چاپ اول، 1406ه- / 1986م
24 - طبري، محمد بن جرير: جامع البيان عن تاويل آيات القرآن (معروف به تفسير طبري)، 15ج، دار الاعلام و دار ابن حزم، عمان و بيروت، چاپ اول، 1422ه- / 2002م
25- طوسي، محمد بن حسن: التبيان في تفسير القرآن، 10ج، دار احياء التراث العربي، بيروت، بيتا
26 - تهذيب الاحكام، 10ج، مكتبه الصدوق، تهران، چاپ اول، 1376
27- فاضل لنكراني، محمد: تفصيل الشريعه في شرح تحرير الوسيله، الحدود، مركز فقه الائمه الاطهار، چاپ دوم، 1422ه-
28 - فاضل مقداد، جمال الدين: كنز العرفان في فقه القرآن، 2ج، المجمع العالمي للتقريب بين المذاهب الاسلاميه، تهران، چاپ اول، 1380
29- فخر رازي، فخرالدين محمد: تفسير الفخر الرازي، المشتهر بالتفسير الكبير، 32ج، دارالفكر، لبنان، چاپ سوم، 1405 ه- / 1985م
30- قانون مجازات اسلامي
31- قرطبي، محمد بن احمد انصاري: الجامع لاحكام القرآن، 20ج، دارالكتاب العربي، بيروت، بيتا
32 - كليني، محمد بن يعقوب: الفروع من الكافي، 8ج، دارصعب و دارالتعارف، بيروت، چاپ سوم، 1401ه-
33 - گرجي، ابوالقاسم: آيات الاحكام، نشر ميزان، تهران، چاپ اول، 1380
34 - مالك بن انس : الموطا، 2ج، به تصحيح و تعليق محمد فواد عبدالباقي، دار احياء التراث العربي، بيروت، 1406 ه-/ 1985م
35 - محقق داماد، سيد مصطفي: قواعد فقه، ج4 (بخش جزايي)، مركز نشر علوم اسلامي، تهران، چاپ دوم، 1380
36- مديرشانه چي، كاظم: آيات الاحكام، سمت، تهران، چاپ اول، 1378
37- دائره المعارف قرآن كريم، مركز فرهنگ و معارف قرآن، ج اول، بوستان كتاب، قم، چاپ اول، 1382
38- مسلم، ابي الحسين: صحيح، 5ج، دار ابن حزم، بيروت، چاپ اول، 1416ه- / 1995م
39- موسوي غروي، محمد جواد: فقه استدلالي در مسائل خلافي، ترجمه سيد علي اصغر غروي، اقبال، تهران، 1377
.40- ميبدي، رشيدالدين: كشف الاسرار و عده الابرار (معروف به تفسير خواجه عبدالله انصاري)، 10ج،امير كبير، تهران، چاپ دوم، 1357
41- نجفي، محمد حسن: جواهر الكلام في شرح شرائع الاسلام، 43ج، دار احياء التراث العربي، بيروت، چاپ هفتم، 1981م
42-1986 Encyclopedia of Islam, 11 vol,Leiden,
پي نويسها:
1- رك: حسين سليماني، عدالت كيفري در آيين يهود، ص285 -286
2- همان، ص235 -285 ؛242-290
3- ابوالفتوح رازي، پيشين، ج6، ص378 ؛ 384 حسيني جرجاني، پيشين، ج2، ص662 -663
4- زمخشري، الكشاف، ج1، ص314
5- صاحب «روض الجنان» مينويسد: «اما رجم: اگرچه در قرآن نيست در سنت است، وامت مجتمعاند بر او، و گفتهاند خارجيان در اين خلاف كردند، و به خلاف ايشان اعتداد نيست». (ابوالفتوح رازي، پيشين، ج14، ص؛70 همچنين رك: راوندي، پيشين، ج2، ص348، شيخ طوسي، تبيان، ج3، ص142 )
6- مسلم، صحيح، كتاب الحدود، باب حد الزنا، ش؛1690 ابن حجر، بلوغ المرام، كتاب الحدود، ش؛1233 طبري، جامع البيان، ج3، ص369 (ش8811 )؛ شافعي، احكام القرآن، ص209
7- رك: محمد جواد موسوي غروي، فقه استدلالي، ص646
8- بخاري قنوجي، فتح العلام لشرح بلوغ المرام، ص762 9- همان، ص763
10- از جمله، ابوالفتوح رازي، پيشين، ج6، ص378 -؛384 مالك، الموطا، ج2، كتاب الحدود، باب ما جاء في الرجم، ش1
11- از جمله رك: ابنعربي، پيشين، ج1، ص؛355 قرطبي، پيشين، ج5، ص؛83 فخر رازي، پيشين، ج9، ص241 و ...
12- چنانكه گفته شد، اين حديث به شكلهاي مختلفي نقل شده است. در بيشتر نقلهاي اهل تسنن ردپاي ابوهريره ديده ميشود. برخي از مصادر كه اين حديث را نقل كردهاند بدين قرارند: بخاري، صحيح، باب93، حديث؛1662 مسلم، صحيح، كتاب الحدود، باب من اعترف علي نفسه بالزاني، ش؛1691 ابنحجر، بلوغ المرام ش1162 و ؛1163 ابن ماجه، سنن، كتاب الحدود، باب الرجم، ش؛2554 شيخ طوسي، تهذيب الاحكام، ج10، كتاب الحدود، باب حدود الزني، ش؛22 كليني، الفروع من الكافي، ج7، كتاب الحدود، باب صفه الرجم، ش6
13-محمد جواد غروي اصفهاني، پيشين، ص657 -660
14-امام خميني مينويسد: «يسقط الحد لو تاب قبل قيام البينه رجما كان او جلدا ... و لو تاب قبل الاقرار سقط الحد» ( تحرير الوسيله، ج2، ص439 )؛ بر اين مطلب حتي ادعاي اجماع شده است (كشف اللثام، ج2، ص398، به نقل از فاضل لنكراني، تفصيل الشريعه في شرح تحرير الوسيله، كتاب الحدود، ص135 )؛ ماده81 قانون مجازات اسلامي نيز مقرر ميدارد: «هرگاه زن يا مرد زاني قبل از اقامه شهادت توبه نمايد، حد از او ساقط ميشود.»
15 - رك: جزيري، الفقه علي المذاهب الاربعه، ج5، ص70
16- امام خميني، پيشين، ج2، ص؛438 فاضل لنكراني، پيشين، ص128 -129
17- نجفي، جواهر الكلام، ج29، ص89
18- Encyclopedia of Islam
19- ج 5، ص179، اول سوره احزاب
20- همان ج5ص180
21 - احمدبن حنبل، مسند، ج1، ص47
22- مسند احمد، ج1، ص23
23- مالك، الموطا، ج2، كتاب الحدود، باب ما جاء في الرجم، ش.8 كل خطبه را بخاري در صحيح (كتاب الحدود، باب رجم الحبلي من الزنا اذا احصنت، ش1674) و مسلم در صحيح (كتاب الحدود، باب رجم الثيب في الزنا، ش15 ) نقل كردهاند.
24- ابي داوود، سنن، ص10- السيوطي، اتقان، ج1، ص204
25- السيوطي، اتقان، ج1، ص206
26- ميبدي، پيشين، ج2، ص447
27- شيخ طوسي، تهذيب الاحكام، ج10، كتاب الحدود، باب حد الزني، ش؛7 كليني، الفروع من الكافي، ج7، كتاب الحدود، باب الرجم و الجلد، ش3
28-الدرالمنثور، ج5 ص180
29- شيخ طوسي، تهذيب الاحكام، ج10، كتاب الحدود، باب حد الزني، ش؛7 كليني، الفروع من الكافي، ج7، كتاب الحدود، باب الرجم و الجلد، ش3 30- حر عاملي، وسائل الشيعه، ج18، ص350
31 -رك: فاضل لنكراني، پيشين، ص161 -163
32- بخاري، پيشين، ش1674
33- احمدبن حنبل، همان ج5 ص 183به نقل از زيدبن ثابت و سعيدبن عاص، عبدالرزاق، المصنف، تحقيق حميد العظمي، (ژوهانسبورگ،1970-1972م)ج7ص 330)
34- فخر رازي، پيشين، ج23، ص؛135 صابوني، پيشين، ج2، ص22
منبع: ضميمه روزنامه اطلاعات، سهشنبه 17 مهر 1386
در این که پیامبر رسول رحمت بود شکی نیست ولی هیهات از اینکه فجّار و فاسقان بخواهند از از این رحمت سوء استفاده کرده به راحتی بخواهند پرده عفاف جامعه را دریده و یا متعرض نوامیس جامعۀ اسلامی شوند. طبق برخی اخبار رجم یعنی سنگسار هم نسبت به زن مسلمان و هم نسبت به زن و مرد یهودی که قضاوت به نزد پیامبر بردند انجام گرفته:
رجم رسول اللّه صلى اللّه عليه و سلم المرأة الغامدية روى ان امرأة من غامد من أزد جاءت الى النبىّ صلى اللّه عليه و سلم فقالت يا نبىّ اللّه انى قد زنيت و أنا أريد أن تطهرنى فقال لها النبىّ صلى اللّه عليه و سلم ارجعى فلما كان من الغدأتته أيضا و اعترفت عنده بالزنا كما قالت له أوّل يوم فقال لها النبىّ صلى اللّه عليه و سلم ارجعى فلما كان من الغدأتته ايضا فاعترفت عنده بالزنا و قالت يا نبىّ اللّه طهرنى فلعلك تردّنى كما رددت ماعز بن مالك فو اللّه انى لحبلى من الزنا* و قصة ماعز بن مالك أنه جاء الى النبىّ صلى اللّه عليه و سلم فقال يا رسول اللّه طهرنى فقال له النبىّ صلى اللّه عليه و سلم و يحك ارجع فاستغفر اللّه و تب اليه فرجع غير بعيد ثم جاء فقال يا رسول اللّه طهرنى فقال له النبى صلى اللّه عليه و سلم مثل ذلك حتى اذا كانت الرابعة قال له النبىّ صلى اللّه عليه و سلم مم أطهرك قال من الزنا فقال رسول اللّه صلى اللّه عليه و سلم أبه جنون فأخبر انه ليس بمجنون قال أشرب الخمر فقام رجل و استنكه فمه فلم يجد منه ريح خمر قط فقال أزنيت قال نعم* و عن ابن عباس أن النبىّ صلى اللّه عليه و سلم قال له لعلك قبلت أو غمزت أو نظرت قال لا قال أنكتها لا يكنى قال نعم فأمر برجمه فرجم فلبثوا يومين أو ثلاثة أيام ثم جاء رسول اللّه صلى اللّه عليه و سلم فقال استغفروا لما عز بن مالك لقد تاب توبة لو قسمت بين أمّة محمد لوسعتهم* و لما قالت الغامدية انى لحبلى من الزنا قال لها النبىّ صلى اللّه عليه و سلم ارجعى حتى تلدى فلما ولدت جاءت بالصبىّ تحمله فقالت يا نبىّ اللّه هذا الولد ولدته فقال لها اذهبى به فأرضعيه حتى تفطميه فلما فطمته جاءت بالصبىّ فى يده كسرة خبز قالت يا نبىّ اللّه هذا فطمته فأمر النبىّ صلى اللّه عليه و سلم بالصبىّ فدفع الى رجل من المسلمين ثم أمر بها فحفر لها حفرة و جعلت فيها الى صدرها ثم أمر الناس أن يرجموها
تاريخ الخميس في أحوال أنفس النفيس ،ج2،ص:139
و اگر روایت زن غامدیه و مالک بن ماعز و روایاتی از این دست را نپذیریم ولی به هر حال حقّ آنست كه رجم در اسلام بشهادت چهار شاهد عادل- با شرائطى كه در جاى خود مذكور است- و از آن به بيّنه تعبير ميكنند بايد اجرا شود.
و اگر روایت زن غامدیه و مالک بن ماعز و روایاتی از این دست را نپذیریم ولی به هر حال حقّ آنست كه رجم در اسلام بشهادت چهار شاهد عادل- با شرائطى كه در جاى خود مذكور است- و از آن به بيّنه تعبير ميكنند بايد اجرا شود.
میدونید این به خاطر چیه؟
به خاصر جامعیت و کاملی دین اسلام،هرجا خطای فقهی یا جعل یا بدعت پیش اومد، قوانین و اگر و اماهای دیگه مانع از ایجاد فاجعه و خارج شدن از مسیر حق میشن، یعنی اسلام کلیاتش برمبنای تعادله،یعنی کلیاتش بی اشکاله
فجعلناکم امه وسطا لتکونوا شهدا علی الناس ...
اما جزئیاتش که از فقه بدست میاد و حکم صریح قرآنی نداره، ممکنه اشکالهای فقهی داشته باشه ،مثل اختلاف علما در مسائل کوچیک و احکام،یا مسائلی که مشکل جامعه نیست یا خیلی کمرنگه یا یک در میلیون اتفاق میفته مثل سنگسار،برا همین خیلی روش تمرکز نکردن و ته توشو در نیاوردن
سنگسار بدعتی خفیف در اسلامه چون قربانی زیاد نگرفته ،احتمال یک میلیونم این حکم بدعتی ممکنه اجرا بشه
الانم برش داشتند:ok:
میدونید این به خاطر چیه؟
به خاصر جامعیت و کاملی دین اسلام،هرجا خطای فقهی یا جعل یا بدعت پیش اومد، قوانین و اگر و اماهای دیگه مانع از ایجاد فاجعه و خارج شدن از مسیر حق میشن، یعنی اسلام کلیاتش برمبنای تعادله،یعنی کلیاتش بی اشکاله
فجعلناکم امه وسطا لتکونوا شهدا علی الناس ...
اما جزئیاتش که از فقه بدست میاد و حکم صریح قرآنی نداره، ممکنه اشکالهای فقهی داشته باشه ،مثل اختلاف علما در مسائل کوچیک و احکام،یا مسائلی که مشکل جامعه نیست یا خیلی کمرنگه یا یک در میلیون اتفاق میفته مثل سنگسار،برا همین خیلی روش تمرکز نکردن و ته توشو در نیاوردنسنگسار بدعتی خفیف در اسلامه چون قربانی زیاد نگرفته ،احتمال یک میلیونم این حکم بدعتی ممکنه اجرا بشه
[="Red"]الانم برش داشتند:ok:[/]
خدا رو شکر که این عمل غیر انسانی برداشته شد .:Kaf:
بعد از دیدن فیلم سینمایی " سنگسار ثریا " خیلی متاسف شدم :Narahat az::Ghamgin::Ghamgin::Moteajeb!: