جمع بندی در درونم از خدا شاكی هستم

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
در درونم از خدا شاكی هستم
  با سلام از كودكي به گونه اي بزرگ شدم كه نمي توانستم از خودم دفاع كنم همیشه تو سری خور بودم، در خانه هم نمي توانستيم حرف بزنيم در دبيرستان وسواس شديد شدم در دانشگاه هم كه درسهایم به علت وسواسي و طعنه دوستان و اذيت ايشان خوب نبود و پس از هفت سال ليسانس گرفتم البته بيماري هم داشتم كه نمي توانستم ذر جمع حضور داشته باشم يا به ورزش بروم و كم كم حالت عقده اي پيدا كردم اكنون هم كه 44 سال دارم نمي توانم از حقم دفاع كنم و اگر حرفم حق باشد را مطرح کنم. از اين زنگي خسته ام به علت بيماري  و اينكه انسان تو سري خوري هستم هم ازدواج نكردم . از همه بدم مي ايد و در درونم بهشان بدو بيراه مي گويم . نماز جماعت مي خوانم روزه هم مي گيرم ولي دلم ديگر با خدا نيست كنار حرم امام حسين (ع) دعا كرده كه خدا مرا از گناهان حفظ بفرما با اينكه مي گويند دعا در حرم آقا مستجاب است ولي گناهانم زياد شده و اعتقادم را به خدايي كه كمك مي كند را از دست داده ام و مي گويم ديگر براي چه شكر كنم من كه كمك خدا را هيچ وقت نديدم شايد بگويد خدا نعمت زندگي را عطا كرده ولي اينهارا نقمت مي بينم كه باعث شود گناهانم زياد شود. از خواندن قران لذت نمي برم حوصله روزه گرفتن را ندارم ( ولي هنوز هم روزه مي گيرم و نماز جماعت مي روم هرروزه قران مي خوانم ولي قلبي با ايشان نيستم). با توجه به اينكه نمي توانم ارتباط برقرار كنم هيچ دوستي هم ندارم. اكنون مي گويم براي چه خدا را شكر كنم تمامي اين احاديث هم دروغي بيش نبست. خداوند فقط به عنوان خالق قبول دارم . به جايي كه بگوييم ازدواج كنيد بگوييد اول ايمان نتان را خالص كنيد روش تربیت فرزند را یاد بگیرید و بعد ازدواج کنید تا حاصل ازدواج کسی مثل من نباشد نه دنیا داشته باشد نه آخرت كسي مي تواند برايم دعا كند يا راهي پيش پايم  بگذارد. در درونم از خدا شاكي هستم با سپاس 
با نام و یاد دوست         کارشناس بحث: استاد همدل
قبل از هر چیز احساسات ناخوشایند و تلخ تان را از این جریان درک می کنیم، اما این نکته را هرگز نباید فراموش کرد که خداوند از مادر به انسان مهربان تر است و هرگز بدی برای بنده اش نمی خواهد و اگر رنج و مشقتی برای بندگان به وجود می آید، مطمئناً در پس آن حکمتی ارزشمند نهفته است که چون ما به همه حکمت های الهی دسترسی نداریم و یا شاید توان درک همه آن را نداریم، زبان به شکوه و شکایت از خداوند می کشاییم؛ در حالی که اگر پرده ها کنار می رفت و ما حقایق عالَم را می فهمیدیم، هرگز زبان به شکوه نمی گشودیم.
برای روشن شدن مطلب توجه شما را به داستان زیر جلب می کنیم:   «روزگاری در مرغزاری گنجشکی بر شاخه درختی لانه ای داشت و زندگی می کرد؛ گنجشک هر روز با خدا راز و نیاز و درد دل می کرد و فرشتگان هم به این راز و نیاز هر روزه خو گرفته بودند تا اینکه بعد از مدتی طوفانی رخ داد و بعد از آن، روزها گذشت و گنجشك با خدا هیچ نگفت! فرشتگان سراغش را از خدا گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت: می آید، من تنها گوشی هستم كه غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی ام كه دردهایش را در خود نگه می دارد و سرانجام گنجشك روی شاخه ای از درخت دنیا نشست.  فرشتگان چشم به لب هایش دوختند، گنجشك هیچ نگفت و خدا لب به سخن گشود: با من بگو از آنچه سنگینی سینه توست. گنجشك گفت: لانه كوچكی داشتم، آرامگاه خستگی هایم بود و سرپناه بی كسی ام. تو همان را هم از من گرفتی. این طوفان بی موقع چه بود؟ چه می خواستی از لانه محقرم كجای دنیا را گرفته بود و سنگینی بغضی راه بر كلامش بست. سكوتی در عرش طنین انداز شد. فرشتگان همه سر به زیر انداختند. خدا گفت: ماری در راه لانه ات بود. خواب بودی. باد را گفتم تا لانه ات را واژگون كند. آنگاه تو از كمین مار پر گشودی. گنجشك خیره در خدایی خدا مانده بود. خدا گفت: و چه بسیار بلاها كه به واسطه محبتم از تو دور كردم و تو ندانسته به دشمنی ام برخاستی. اشك در دیدگان گنجشك نشسته بود. ناگاه چیزی در درونش فرو ریخت. های های گریه هایش ملكوت خدا را پر كرد...»  
  البته ناگفته پیداست که برخی از مشکلات انسان ها به خاطر عدم برنامه ریزی و مدیریت صحیح زندگی و نیز عدم آشنایی با مهارت های مهم زندگی از جمله مهارت حل مسئله برای انسان به وجود می آید که شما نیز می توانید با آشنایی با این مهارت ها و کمک و مشورت گرفتن از صاحبان اندیشه و در صورت لزوم از مشاوران و روانشناسان باتجربه کلید حل مشکلات را خواهید یافت و چنین مشکلاتی را از پیش روی خویش به راحتی بردارید.
سلام بیماری که داشتی چیه؟ ازدواج نکردی....تا بحال با جنس مخالف رابطه داشتی؟ حدالامکان ازدواج موقت کن ...به نظرم نیاز آدم به همسر رفع بشه خیلی از مشکلات کوچیک دیده می شن
جمع بندی پرسش: از كودكی به گونه ای بزرگ شدم كه نمی توانستم از خودم دفاع كنم همیشه تو سری خور بودم، در خانه هم نمی توانستیم حرف بزنیم در دبیرستان وسواس شدید شدم در دانشگاه هم كه درسهایم به علت وسواسی و طعنه دوستان و اذیت ایشان خوب نبود و پس از هفت سال لیسانس گرفتم البته بیماری هم داشتم كه نمی توانستم در جمع حضور داشته باشم یا به ورزش بروم و كم كم حالت عقده ای پیدا كردم اكنون هم كه 44 سال دارم نمی توانم از حقم دفاع كنم و اگر حرفم حق باشد را مطرح کنم. از این زندگی خسته ام به علت بیماری  و اینكه انسان تو سری خوری هستم، ازدواج نكردم. از همه بدم می آید و در درونم بهشان بد و بیراه می گویم. نماز جماعت می خوانم، روزه هم می گیرم، ولی دلم دیگر با خدا نیست كنار حرم امام حسین (علیه السلام) دعا كرده كه خدا مرا از گناهان حفظ بفرما با اینكه می گویند دعا در حرم آقا مستجاب است ولی گناهانم زیاد شده و اعتقادم را به خدایی كه كمك می كند را از دست داده ام و می گویم دیگر برای چه شكر كنم من كه كمك خدا را هیچ وقت ندیدم شاید بگویید خدا نعمت زندگی را عطا كرده ولی اینها را نقمت می بینم كه باعث شده گناهانم زیاد شود. در درونم از خدا شاكی هستم. از خواندن قرآن لذت نمی برم، حوصله روزه گرفتن را ندارم (ولی هنوز هم روزه می گیرم و نماز جماعت می روم هر روز قرآن می خوانم ولی قلبی با ایشان نیستم). با توجه به اینكه نمی توانم ارتباط برقرار كنم هیچ دوستی هم ندارم. اكنون می گویم برای چه خدا را شكر كنم تمامی این احادیث هم دروغی بیش نیست. خداوند فقط به عنوان خالق قبول دارم. به جایی كه بگویید، ازدواج كنید اول بگویید ایمانتان را خالص كنید روش تربیت فرزند را یاد بگیرید و بعد ازدواج کنید تا حاصل ازدواج کسی مثل من نباشد نه دنیا داشته باشد نه آخرت كسی می تواند برایم دعا كند یا راهی پیش پایم  بگذارد؟ پاسخ: قبل از هر چیز احساسات ناخوشایند و تلخ تان را از این جریان درک می کنیم، اما این نکته را هرگز نباید فراموش کرد که خداوند از مادر به انسان مهربان تر است و هرگز بدی برای بنده اش نمی خواهد و اگر رنج و مشقتی برای بندگان به وجود می آید، مطمئناً در پس آن حکمتی ارزشمند نهفته است که چون ما به همه حکمت های الهی دسترسی نداریم و یا شاید توان درک همه آن را نداریم، زبان به شکوه و شکایت از خداوند می گشاییم؛ در حالی که اگر پرده ها کنار می رفت و ما حقایق عالَم را می فهمیدیم، هرگز زبان به شکوه نمی گشودیم. برای روشن شدن مطلب توجه شما را به داستان زیر جلب می کنیم: «روزگاری در مرغزاری گنجشکی بر شاخه درختی لانه ای داشت و زندگی می کرد؛ گنجشک هر روز با خدا راز و نیاز و درد دل می کرد و فرشتگان هم به این راز و نیاز هر روزه خو گرفته بودند تا اینکه بعد از مدتی طوفانی رخ داد و بعد از آن، روزها گذشت و گنجشك با خدا هیچ نگفت! فرشتگان سراغش را از خدا گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت: می آید، من تنها گوشی هستم كه غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی ام كه دردهایش را در خود نگه می دارد و سرانجام گنجشك روی شاخه ای از درخت دنیا نشست.  فرشتگان چشم به لب هایش دوختند، گنجشك هیچ نگفت و خدا لب به سخن گشود: با من بگو از آنچه سنگینی سینه توست. گنجشك گفت: لانه كوچكی داشتم، آرامگاه خستگی هایم بود و سرپناه بی كسی ام. تو همان را هم از من گرفتی. این طوفان بی موقع چه بود؟ چه می خواستی از لانه محقرم كجای دنیا را گرفته بود و سنگینی بغضی راه بر كلامش بست. سكوتی در عرش طنین انداز شد. فرشتگان همه سر به زیر انداختند. خدا گفت: ماری در راه لانه ات بود. خواب بودی. باد را گفتم تا لانه ات را واژگون كند. آنگاه تو از كمین مار پر گشودی. گنجشك خیره در خدایی خدا مانده بود. خدا گفت: و چه بسیار بلاها كه به واسطه محبتم از تو دور كردم و تو ندانسته به دشمنی ام برخاستی. اشك در دیدگان گنجشك نشسته بود. ناگاه چیزی در درونش فرو ریخت. های های گریه هایش ملكوت خدا را پر كرد...» به هر حال، کمبودها، نواقص و مشکلات در زندگی همه انسان ها وجود دارد. اصولاً خاصیت این دنیا به گونه ای است که با تلخی ها، ناکامی ها، بدبختی ها، مشکلات، سختی ها و دشواری های زیادی روبروست و تقریباً هیچ فردی را نمی توان یافت که با مشکل و درد و رنجی در زندگی روبرو نباشد. اگر چنین فردی هم یافت شود مطمئن باشید بزرگترین دروغ زندگی اش را گفته است. علاوه بر این وجود برخی گرفتارها و مشکلات در این دنیای خاکی باعث رشد و شکوفایی استعدادهای نهفته و تربیت انسان و نیز ارتقای درجه و رتبه او می گردد؛ بنابراین هرگز نباید به مشکلات به دیده منفی نگاه کرد. اصولاً جوهر زندگی انسان، رویارویی با مشکلات و تلاش برای غلبه بر آنهاست. آنچه که انسان و زندگی را می‏سازد، همین درگیر شدن با مشکلات و تلاش برای رفع آنهاست. باید بدانید که استعدادهای آدمی در عرصه همین مشکلات است که بروز می‏کند. پس بایستی از مشکل استقبال کرد و با شادابی و طراوت به رفع آن اقدام نمود. گاهی تحلیل نادرست از سختى ها و مشکلات زندگی، فرد را به یأس و ناامیدى مى کشاند. طبیعى است وقتى مشکلات و سختى ها را مانع تکامل بدانیم، از آن استقبال نمى کنیم و از مواجهه با آنها وحشت و اضطراب و دل زدگى به ما دست مى دهد، اما واقعیت این است که سختى ها آن قدر هم که فکر مى کنیم ناخوشایند نیستند. خداوند در قرآن کریم مي فرمايد: «عَسی‏ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسی‏ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» (1)؛ «چه بسا چیزى را نمى پسندید، در حالى که نفع شما در آن است و چه بسا چیزى را دوست مى دارید در حالى که زیانتان در آن است و خدا مى ‏داند و شما نمى‏ دانيد»؛ پس همیشه منافع، در راحتى و آسایش نیست. امام حسن عسکری(علیه السلام) در بیان این نکته ظریف در راز مصیب ها، گرفتاری ها، مشکلات، سختی ها و پیشامدهای بد زندگی چنین می فرمایند: «ما مِن بَلِیةٍ إلاّ و للّه ِ فیها نِعمَةٌ تُحیطُ بِها» (2)؛ «هیچ گرفتاری و بلایی نیست مگر آن که نعمتی از خداوند آن را در میان گرفته است». مولوی نیز می گوید:  رنج، گنج آمد که رحمت ها در او است *** مغز تازه شد چو بخراشید پوست  ای برادر موضع تاریک و سرد *** صبر کردن بر غم و سستی و درد  چشمه حیوان و جام مستی است *** کان بلندی ها همه در پستی است  آن بهاران مضمر است اندر خزان *** در بهار است آن خزان مگریز از آن  همره غم باش و با وحشت بساز *** می طلب در مرگ خود عمر دراز البته ناگفته پیداست که برخی از مشکلات انسان ها به خاطر عدم برنامه ریزی و مدیریت صحیح زندگی و نیز عدم آشنایی با مهارت های مهم زندگی از جمله مهارت حل مسئله، مهارت های ارتباطی و... برای انسان به وجود می آید که شما نیز می توانید با آشنایی با این مهارت ها و کمک و مشورت گرفتن از صاحبان اندیشه و در صورت لزوم از مشاوران و روانشناسان باتجربه کلید حل مشکلات را خواهید یافت و چنین مشکلاتی را از پیش روی خویش به راحتی بردارید. به هر حال، اگرچه مشکلاتی که شما با آن درگیر هستید در جای خود رنج آور و گاهی طاقت فرسا و غیر قابل تحمل به نظر می رسد، ولی این مسئله هرگز به معنای عدم دوست نداشتن شما از سوی خدای مهربان و بی توجهی حضرتش نسبت به بندگان نیست، چرا که اگر این گونه می بود لازم می آمد که خداوند هیچ یک از انبیای خویش و اولیای الهی را دوست نمی داشت چون آنها بنا بر شواهد تاریخی بیشترین درد و رنج را در این دنیای خاکی محتمل شدند و با بیشترین مشکلات روبرو بوده اند، در حالی که خداوندِ قادرِ متعال آنها را بیش از دیگران دوست دارد و آنها محبوب واقعی خدای مهربان هستند. باور بفرمایید که شما محبوب خدا هستید و خدا شما را دوست دارد؛ منتها انتظار و توقعی که از خدا دارید انتظار نامعقولی است؛ چرا که این دنیا، دنیای اسباب و مسببات است و حکمت خداوند بر این تعلق گرفته که امور از مجرای طبیعی خود و با سعی و تلاش افراد تحقق یابد. همت و اراده شماست که می تواند مشکلات را از پیش روی تان بردارد. در پایان، توصیه می شود با مراجعه حضوری به مراکز مشاوره ای و خدمات روانشناختی معتبر و گفتگو با مشاوران و روانشناسان باتجربه روحیه آسیب دیده خود را ترمیم کنید تا هر چه زودتر به زندگی عادی خود برگردید و شور و نشاط خویش را باز یابید و از بی انگیزگی، بی حوصلگی، احساس تنهایی و سردرگمی خارج شوید و با یادگیری و آموزش برخی مهارت های زندگی و مهارت های ارتباطی افق های جدید را بر روی خویش بگشایید و از زندگی لذت ببرید.   پی ‌نوشت ها:
  1. بقره (2)، آیه 216.
  2. مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى،‏ بحار الأنوار، بیروت‏: دار إحیاء التراث العربی، ‏1403 ق‏، ج75، ص374.
موضوع قفل شده است