جمع بندی آیا انجام گناه باعث باطل شدن روزه می شود؟
تبهای اولیه
آیا انجام گناه باعث باطل شدن روزه می شود؟
سلام
آیا انجام گناهانی مانند دروغ ،غیبت، بی حجابی و بیرون بودن موی سر از روسری، صحبت و دست دادن با نا محرم باعث باطل شدن روزه می شود؟
مرجع: رهبر
آیـــنـــور said in آیا انجام گناه باعث باطل شدن روزه می شود؟
سلام آیا انجام گناهانی مانند دروغ ،غیبت، بی حجابی و بیرون بودن موی سر از روسری، صحبت و دست دادن با نا محرم باعث باطل شدن روزه می شود؟ مرجع: رهبربا سلام و تشکر از ارتباط شما این امور حرام و گناه است روزه را باطل نمی کنند ولی ارزش و ثواب روزه را کم می کند
جمع بندی
پرسش:
آیا انجام گناهانی مانند دروغ، غیبت، بی حجابی و بیرون بودن موی سر از روسری، صحبت و دست دادن با نا محرم باعث باطل شدن روزه می شود؟
پاسخ:
«روزه عام از شراب و نان بود/روزه خاص از همه عصیان بود
روزه های او بود از غیر دوست/هر چه می خواهد، همه از بهر اوست»
از احاديث، روشن مى گردد كه روزه، از نظر مراتب و از زاويه نقشى كه در تكامل انسان دارد، به سه دسته تقسيم مى شود، و از همين روست كه علماى اخلاق و سير و سلوك، روزه را به اقسامی تقسیم نموده اند:
الف: روزه عوام:
اين مرتبه روزه، با پرهيز از مفطِرات روزه، با شرحى كه در كتاب هاى فقهى آمده، صورت می پذیرد. اين مرتبه، آسان ترين و پايين ترين مرتبه روزه است. فرمایش پيامبر گرامی اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم)، به همين مرتبه روزه اشاره دارد: «إنَّ أيسَرَ مَا افتَرَضَ اللّهُ تَعالى عَلَى الصّائِمِ في صِيامِه، تَركُ الطَّعامِ وَالشَّرابِ (1) آسان ترين چيزى كه خداى متعال بر روزه دار در روزه دارى اش واجب ساخته، نخوردن و نياشاميدن است.»
ب: روزه خاص
در اين مرتبه، روزه دار، تنها به پرهيز از مفطِرات روزه، بسنده نمى كند؛ بلكه از همه حرام هاى الهى پرهيز مى نمايد. از اين رو، اجتناب از مفطِرات، شرط صحت روزه است و اجتناب از حرام هایی مانند غیبت و دروغ، نگاه به نامحرم و عدم تقید به حجاب و...، شرط قبولى آن.
بر اين اساس، همه احاديثى كه در عنوان «مهم ترين آداب روزه دارى» خواهند آمد ، به اين مرتبه از روزه دارى اشاره دارند.
حضرت زهرا (سلام الله علیها) در بیانی می فرمایند: «مَا يَصْنَعُ الصَّائِمُ بِصِيَامِهِ إِذَا لَمْ يَصُنْ لِسَانَهُ وَ سَمْعَهُ وَ بَصَرَهُ وَ جَوَارِحَه (2) انسان روزه دار، با روزه خویش كاری نكرده (یعنی حق روزه را ادا نكرده) هر گاه زبان و گوش و چشم و جوارحش را از (آنچه كه بر آنها حرام است) حفظ نكرده باشد.»
در واقع روزه یك مسمای واقعی از حفظ شكم از كل خوردنیها و نوشیدنیها و مبطلات دیگر و خلاصه ای از اجتناب از گناهان و معصیت خداوند می باشد، زیرا روزه دار بدون پرهیز از تمامی محرمات روزه واقعی را در خویش تحقق نبخشیده است.
البته باید بین صحت و قبول فرق قائل شد.
صحت یعنی آن عملی كه مكلّف انجام می دهد، مطابق باشد با آن چیزی كه به آن امر شده است. مثلا اگر انسان روزه دار، شرایطی که در رساله فقهی به آن توصیه شده را رعایت نماید، در این حال گفته می شود كه صحت محقق می شود و روزه صحیح خواهد بود.
اما قبول یك مرحله بالاتر است. قبول، یعنی این كه عمل مورد عنایت و پذیرش حق تعالی قرار گیرد.
برای قبولی عمل، باید عمل به كیفیتی انجام گیرد كه نظر حق تعالی را تامین كند، و خداوند از آن خوشنود شود. مثلا روزه زمانی صحیح خواهد بود که انسان روزه دار، نخورد، نیاشامد و.... و زمانی قبول می شود که شخص روزه دار، غیبتی نکرده باشد، دروغی نگفته باشد و در یک جمله، محرمات الهی را ترک نموده باشد.
ج: روزه خاص الخاص
مرتبه سوم، روزه دل و باطن است. در اين مرتبه روزه دار علاوه بر پرهيز از مبطلات روزه و اجتناب از گناهان و حفظ اعضا و جوارح، دل و باطن خود را نيز متوجه حق مى كند و از شائبه غير خدا محفوظ نگه مى دارد و فکر گناه نمی کند.
امير مؤمنان، امام على (عليه السلام)، در اشاره به اين سه مرتبه مى فرمايد: «صَومُ القَلبِ خَيرٌ مِن صِيامِ اللِّسانِ وَ صِيامُ اللِّسانِ خَيرٌ مِن صِيامِ البَطنِ (3) روزه دل، بهتر از روزه زبان است و روزه زبان، بهتر از روزه شكم.»
بنابراین، قسم اول روزه يعنى روزه فقهى و امساك از خوردن و آشاميدن و ديگر مبطلات روزه موجب رفع تكليف مى شود. قسم دوم يعنى روزه اعضاء و جوارح ظاهرى موجب غفران الهى مى شود. و قسم سوم يعنى روزه اى كه همراه با حضور قلب باشد و همه قواى باطنى، فكر و دل بنده هم در حال روزه باشد، موجب تقرب بنده به حق تعالى مى گردد و او در تحت عنایات حضرت معبود قرار مى گيرد و ميهمان واقعی حضرت حق می گردد.
پی نوشتها:
1.شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشيعة، مؤسسة آل البيت (عليهم السلام)، قم، 1409 ق،ج10،ص164.
2.نورى، حسين بن محمد تقى، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، مؤسسة آل البيت (عليهم السلام)،قم،1408ق،ج7،ص366.
3.ليثى واسطى، على بن محمد، عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، دار الحديث، قم، 1376 ش،ص305.