جمع بندی چطور به خدا نزدیک بشم؟

تب‌های اولیه

19 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چطور به خدا نزدیک بشم؟

سلام
کمکم کنید چطور به خدا نزدیک بشم؟

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"][/TD]


کارشناس بحث: استاد بدیع

[TD][/TD]


با سلام و آرزوی رسیدن به درجات قرب الهی

هدفی که در منابع دینی برای انسان به تصویر کشیده شده است رسیدن به سعادت است. در قرآن کریم در آیات متعددی تعبیر «لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُون‏؛ به این امید که رستگار شوید.»(1) آمده است. سعادت در ساده ترین تعبیر به معنای لذت و آرامش پایدار است که در سایه قرب الهی تحقق پیدا کند. چنین هدفی نیاز و درخواست ذاتی هر انسان است و هیچ کسی نمی تواند خودش را از آن بی نیاز بداند. هر مقصدی از مسیر خاصی قابل دستیابی و هر هدفی به وسیله خاصی قابل تحقق است. مسیر رسیدن به سعادت زندگی دنیا و وسیله تحقق آن عبادت است. عبادت و بندگی خداوند باعث میشود عبد جایگاه واقعی خود را نسبت به خداوند بیابد و در آن قرار گیرد. جایگاه که در نزدیک ترین موقعیت ممکن به خداوند متعال است.

آیت الله مصباح(حفظه الله) تبیین جامعی درباره قرب الهی دارند که به عنوان مقدمه خدمت شما تقدیم میشود. سپس وارد راهکارها خواهیم شد.

پی نوشت:
1. بقره، 189.

«قـرآن کـريم کمـال نهـايي انسـان را قـرب الهـي مـي دانـد . وقتـي قرب را تحليل ميکنيم مـي بينـيم کـه منظـور از آن، قـرب مكـاني يـا زمـاني نيسـت چـون هيچگـاه انسـان بـا خـداي متعال رابطه زماني يا مكاني نخواهد داشت. چنـين رابطـه اي فقـط مـي توانـد بـين دو موجـود جسـماني برقـرار باشـد دو موجودي که در ظرف زمان و مكان قـرار گيرنـد . امـا اگـر يكـي از طـرفين خـارج از ظـرف زمـان و مكـان باشـد رابطـه زماني و مكاني بين آن و امري که خارج از زمان و مكان است، حاصل نخواهد شد. همـينطـور ايـن قـرب، يـك امـر اعتبـاري و تشـريفاتي محـض نيسـت بلكـه داراي يـك منشـأ تكـويني اسـت. يعنـي نميتوان قرارداد کرد کـه مـثالا فـلان فـرد بـه خـدا مقـرب اسـت مگـر آن کـه يـك منشـأ تكـويني داشـته باشـد . و الا لازمه آن اين است که اخلاق تابع اعتبـارات و قراردادهـاي محـض باشـد . بـدون شـك ايـن قـرب، يـك قـرب وجـودي است، رابطه اي است که بين خدا و انسان، تكويناً حاصـل مـي شـود، امـا ايـن چگونـه رابطـه اي اسـت آيـا رابطـة عليـت است يا چيز ديگري است؟ رابطه عليـت موجـب قـرب تكـويني اسـت کـه خـدا نسـبت بـه همـه موجـودات دارد. خـداي متعال احاطة وجودي بر همة مخلوقات خودش دارد و هيچ چيز از او دور نيست. پـس منظـور از ايـن قـرب چيسـت؟ آيـا يـك رابطـه علمـي ذهنـي اسـت بـه معنـاي ايـن کـه هـر انسـاني کـه معـرفتش نسـبت بـه خـدا بيشـتر باشـد و قضـاياي بيشـتر و صـادقتـري را نسـبت بـه خـداي متعـال بدانـد، بـه خـدا نزديكتر خواهد بود چه بسا ايـن مطلـب از نظريـه مشـائيان بـه دسـت آيـد . امـا ايـن نظريـه هـم موافـق بيـنش هـاي اسلامي نيست. از نظر عقلي هم قابل مناقشـه اسـت، صرف ايـن کـه انسـان مفـاهيم ذهنـي را کسـب کنـد ايـن دليـل کمالش نميشود. البته يك کمال نسبي نسـبت بـه آن کسـاني کـه فاقـد ايـن مفـاهيم هسـتند خواهـد داشـت ولـي ايـن را نميشود کمال نهايي انسان حساب کرد. از آنچه که در کتاب و سنّت وارد شـده و قابـل تحليـل فلسـفي و عقلـي هـم هسـت بـه دسـت مـي آيـد کـه روح انسـان در اثر اعمال خاصي رابطه وجودي قويتري با خـداي متعـال پيـدا مـي کنـد و ايـن امـري اسـت حقيقـي و تكـويني ولـي اکتسابي. در اثر اين رابطه، خود جوهر نفس انسان کاملتر مـي شـود و هـر قـدر کمـال نفـس بيشـتر شـود لذائـذش هـم بيشتر خواهد بود. و اين همان معنايي اسـت کـه پيشـتر اشـاره کـرديم کـه کمـال بـا سـعادت ملازمـه دارد. چـون کمـال نفــس اســت و نفــس موجــود مجــرد اســت، کمــال خــودش را مــي يابــد و چــون کمــال بــراي نفــس مناسبترين چيزهاست اين است کـه بيشـترين لـذت را از کمـال خـودش مـي بـرد . پـس اگـر کمـال ثـابتي بـراي نفـس حاصل شود لذت پايداري هم براي نفـس حاصـل خواهـد شـد کـه اسـمش سـعادت اسـت . بـه هـر حـال، اگـر بخـواهيم به زبان فني نوع اين رابطه وجودي را مشخص کنيم بايد بگوييم از قبيل علم حضوري است. اما اين که چگونه و با چه وسايلي مي شود اين رابطـه را تقويـت کـرد امـري بسـيار پيچيـده اسـت . جـواب کلـي آن ايـن است که تقويت اين رابطه تنها و تنها بـه وسـيله عمـل بـه دسـتورات شـرع حاصـل مـي شـود و همـه دسـتورات شـرع به خاطر همين هدف نهـايي نـازل شـده است. البتـه اهـداف متوسـط و نـازلي هـم دارد ولـي هـدف نهايي همه آنها همين است. پس در زمينه تشخيص کمال نهايي مـي تـوانيم ايـن مطلـب را اظهـار کنـيم کـه کمـال نهـايي انسـان در تقويـت رابطـه وجودي او با خداي متعال است به اين معني که علـم حضـوري نفـس بـه خـداي متعـال شـديدتر شـود . هـر قـدر شـدت و قوت و ظهور وجودي بيشتري داشته باشد انسان به خدا نزديكتر خواهد شد.

ارتباط اطاعت با قرب

اطاعت کردن خدا در امور ديني و زنـدگي، ارزش ايجـاد مـي کنـد و بـه تعبيـر ديگـر، موجـب قـرب بـه خـداميشود. چه نسبتي از مسلمانان، خدا را فقط براي رسيدن بـه قـرب عبـادت مـي کننـد؟ حقيقـت ايـن اسـت، کسـاني کـه خـدا رافقط براي »قرب« عبادت مـي کننـد بسـيار نادرنـد . اصـولا يكـي از سـنت هـاي الهـي حـاکم بـر هسـتي ايـن اسـت کـه تعداد وجودهاي کامل نسـبت بـه موجـودات نـاق بسـيار کمتـر اسـت . در ميـان ميليـون هـا انسـان، گـاهي فقـط يـكنابغه پيدا مـي شـود. کسـاني کـه از چنـين معرفـت و کمـال و همتـي برخـوردار باشـند و صـرفاً رضـايت خـدا را در نظـربگيرند، بسيار محدودنـد، امـا همانگونـه کـه سـابقاً بيـان شـد، ارزشهـا در اسـالم، مراتـب و مراحـل بـي شـماري دارنـدکسي هم که خدا را بـراي کسـب بهشـت و گوشـت و ميـ وه و امثـال آن عبـادت کنـد، در حـد خـودش ارزشـمند اسـت،چون او هم از بسياري لذتهاي دنيا صرف نظر کرده و به لذات اخروي دل بسته است.

راه رسيدن به کمال نهایی: عبادت

اما راجع به شناخت راهي که انسان را به اين کمال مـي رسـاند . تفصـيل ايـن راه را هـم مـي بايسـت از وحـي تلقـي کـردولي آنچه به عنوان تحليل عقلي و به صـورت عنـوان کلـي مـي تـوان مطـرح کـرد ايـن اسـت کـه هـر چـه انسـان را ازاسـتقلال، از خودپرسـتي و از شـرک بـه خـدا دور کنـد در جهـت حصـول ايــن کمـال واقـع مـيشـود. آنچـه موجـبميشـود کـه انسـان رابطـه وجـودي خـودش را بـا خـداي متعـال درسـت نيابـد و علـم حضـوري اش نسـبت بـه خـدايمتعال ضعيف باشد، استقلال دادن به غيـر خـدا اسـت، توجـه دادن بـه غيـر خـدا بـه صـورت موجـودات مسـتقل و مـؤثراستقلالي است که اولش خود انسان است.مادامي که براي هر موجودي غيـر از خـدا اسـتقلال ببينـيم بـين مـا و او حجـابي وجـود دارد. هـر چنـد ايـن اسـتقلال رابراي ملائكه يا براي انبيا بدانيم تفـاوتي نمـي کنـد . پـس کمـال حقيقـي قـرب بـه خـدا اسـت . راه کلـي آن هـم عبـادتاست و ما آفريده شده ايم براي همين که اين راه را بپيماييم تا به آن هدف برسيم.البته روشن است که اگر کسي بخواهـد بـه خـدا نزديـك شـود و بنـدگي او کنـد بـدون شـك اول بايـد خـدا را بشناسـد .پس ارزش حقيقـي انسـان بـدون شـناخت خـدا حاصـل نمـي شـود، علـم و معرفـت بـه خـداي متعـال شـرط الزم بـرايتحقق کمال اخالقي است، ولي اين کافي نيسـت، بلكـه بايـد ايمـان قلبـي هـم داشـته باشـد، در ايمـان، نـوعي اختيـار واراده ملحوظ است. انسان بايد دلش را اختياراً تسليم خدا کنـد . ايـن يـك حالـت قلبـي اسـت کـه در دل پديـد مـي آيـد وصددرصد جبري و اضطراري نيست».(نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، ص343-352)

رسانه;1021901 نوشت:
سلام
کمکم کنید چطور به خدا نزدیک بشم؟

سلام
هرشب شده واسه پنج دقیقه قبل خواب باهاش حرف بزن حتی اگر میخوای بهش بگو نمیدونم بهت چی بگم.

تا چهل روز با خودت شرط کن براش نامه بنویسی که روز چهل و یکم چهل نامه داشته باشی و چهل شبشم سوره مزملو بخون با دقت ومعنی یک صفحه وچن خطه فقط. سوره بی نظیریه نیتتم نزدیک شدن به خدا باشه. .

اگر نامه ننوشتی هم اشکال نداره اماحتما هرشب حرف بزن هرکدوم که راحتتربود واست .

آدما چطور بهم وابسته میشن؟؟ با رفت و آمد با حرف زدن با مرور خاطرات
بعد مدتی میبینی به خدا وابسته شدی و محبتای دیگران درونت کمرنگ تر شده عزت نفست بیشتر میشه.

به صدای قلبت گوش کن تو اینمدت.
بمرور راه برات باز میشه یسری چیزا میفهمی انجام دادنشون پوچه و ولشون میکنی یا یسری کارارو انجام میدی که قبلا انجام نمیدادی.

عزت نفست که بالاتر بره اراده ت واسه ترک وانجام کارا خودبخود بیشتر میشه...

فقط زرنگ باش و بیشتر از هرکسی و هرچیزی عقل و دل خودتو بیار وسط اگر دیدی خیلیا گفتن اینکارو انجام بده اما تودلت یه حسی میگفت نه .حستو جدی بگیر برو دنبالش ببین دلیلش چیه.

رسانه;1021901 نوشت:
سلام
کمکم کنید چطور به خدا نزدیک بشم؟

اینم حرفای استادمه:

۱) تو از خدا دور نیستی. تو با خدا فاصله ای نداری. تو در #آغوش_خدا هستی، منتهی حواست نیست! اگر یک ذره فقط توجه کنی، می فهمی چقدر به خدا نزدیک هستی!

۲) مراقب باش در خدادانی متوقف نشی. باید از خدادانی، به خداداری برسی. #حس، #لمس و #درک خدا مهمه. خدایی که بغلت می کنه، کنارته، بهش تکیه می کنی، رفیقته، جونته، نفسته.

۳) تا متوجه نشی چقدر #محتاج خدا هستی، ارتباطت با خدا درست نمیشه. #درک نیاز به خدا #مهم_ترین اتفاقی ست که باید بین تو و خدا بیفته!
بعضی ها #نماز می خونن اما نمی دونن محتاج خدا هستن. این دیگه چه نمازیه؟! به خدا #نزدیک_شدن یعنی بفهمی چقدر محتاج و نیازمندش هستی!
به قول #حافظ :
از وی همه #مستی و #غرور است و #تکبر
از ما همه بیچارگی و #عجز و #نیاز است!

۴) خیلی خوبه #دغدغه ی خدا رو داری! این دغدغه، تو رو بزرگ می کنه. نگذار این دغدغه ای که داری کم بشه!

۵) یک #زندگی_اخلاقی، خیلی بهت #کمک می کنه که به خدا نزدیک بشی. #اخلاق یعنی #تعهد، #صداقت، #امانتداری، #وفا، #مهربانی، #مدیریت_خشم، #کنترل_چشم، #کنترل_زبان، #مدارا، #خوش_خلقی و ...
یک کتاب اخلاقی رو مطالعه کن.
کتاب #مجموعه_ورام کتاب خوبی است که مجموعه ای از آداب و اخلاق در #اسلام است و به فارسی هم ترجمه شده.

۶) برای خدا وقت بگذار. باهاش #خلوت کن. خلوت کردن، #انس تولید می کنه. برای خدا وقت اختصاصی بگذار، وقتی که مستقلا برای خدا باشه.
#مناجات بخون، خصوصا #مناجات_خمس_عشر که از #امام_سجاد_علیه_السلام ودر کتاب #مفاتیح_الجنان هست.

۷) رابطه ات رو با آدم های معنوی و الهی بیش تر کن. با هر کسی نشست و برخاست نداشته باش.

۸) با #خلق_خدا #مهربان باش و با اون ها مدارا کن. با کمک و توجه به مخلوق، می تونی توجه خالق رو به طرف خودت جلب کنی.

۹) نماز، یک مدل ارتباط بی نظیر و خاص با خداست. البته نماز از اون مناسک معنوی مظلوم هست. حتی نماز خوان ها هم قدرش رو نمی دونن و اون رو نمی شناسن. بیش تر به نماز #اهتمام داشته باش.

باسلام

دل از غیر اوخالی کن .
چطور؟
لاحول ولا قوة الا بالله
چطور؟
او تورا اراده می کند بعد تو او را اراده ای
چطور؟
دل از غیر اوخالی کن .

غزل شمارهٔ ۱۴۳
ســال‌هــا دل طــلـب جـام جـم از مـا مـی‌کـرد // وان چـه خـود داشـت ز بـیـگـانـه تـمـنـا می‌کرد
گـوهـری کـز صـدف کـون و مـکـان بیرون است // طــلــب از گــمــشــدگــان لــب دریــا مــی‌کـرد
مــشـکـل خـویـش بـر پـیـر مـغـان بـردم دوش // کــو بــه تــایــیــد نــظــر حــل مــعــمـا مـی‌کـرد
دیـدمـش خـرم و خـنـدان قـدح باده به دست // و انــدر آن آیــنــه صــد گــونــه تـمـاشـا مـی‌کـرد
گفتم این جام جهان بین به تو کی داد حکیم // گــفــت آن روز کــه ایــن گـنـبـد مـیـنـا مـی‌کـرد
بـــی دلـــی در هـــمــه احــوال خــدا بــا او بــود // او نـــمـــی‌دیـــدش و از دور خــدا را مــی‌کــرد
ایـن هـمـه شـعـبـده خـویـش که می‌کرد این جا // ســامــری پــیــش عــصــا و یــد بـیـضـا مـی‌کـرد
گــفــت آن یــار کــز او گــشــت ســر دار بــلـنـد // جــرمــش ایـن بـود کـه اسـرار هـویـدا مـی‌کـرد
فــیــض روح الــقــدس ار بــاز مــدد فــرمــایــد // دیـگـران هـم بـکـنـنـد آن چـه مـسیحا می‌کرد
گـفـتـمـش سـلـسـلـه زلـف بـتـان از پـی چـیـست// گــفــت حــافــظ گـلـه‌ای از دل شـیـدا مـی‌کـرد

جایگاه واجبات و مستحبات در نزدیک کردن انسان به خداوند

امام صادق(علیه السلام) از قول رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و رسول خدا از خداوند متعال نقل میکند که میفرماید:

«مَا تَقَرَّبَ إِلَيَّ عَبْدٌ بِشَيْ‏ءٍ أَحَبَّ إِلَيَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَيْهِ وَ إِنَّهُ لَيَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بِالنَّافِلَةِ حَتَّى أُحِبَّه؛ هیچ بنده ای با هیچ چیزی محبوب تر از انجام واجبات به من نزدیک نشده است. (در مرحله بعد) او با نوافل و مستحبات به من نزدیک میشود تا جایی که او را محبوب خودم قرار میدهم.»(1)

پی نوشت:
1. الكافی، ج‏2، ص352.

nazak;1022064 نوشت:
تو از خدا دور نیستی. تو با خدا فاصله ای نداری. تو در #آغوش_خدا هستی، منتهی حواست نیست! اگر یک ذره فقط توجه کنی، می فهمی چقدر به خدا نزدیک هستی!

با سلام
به طور کلی دو نوع قرب وجود دارد:

قرب فلسفی و وجودی: این نوع از قرب الهی را همه انسانها و حتی همه موجودات دارند. این نزدیکی و احاطه ای که خداوند نسبت به انسان دارد مقتضای خلقت او توسط خداوند و وابستگی اش به اوست و تلاش و تعبد او تاثیری در کم و زیاد شدن این فاصله ندارد و به همین خاطر فضیلت اختیاری محسوب نمی شود.

در زمینه نزدیک بودن خدا به ما، آیات قرآن به چهار دسته تقسیم می‌شوند:
1. آیاتی که دلالت بر اصل قرب می‌کنند که خداى سبحان به ما نزدیک است؛ مانند: «وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادي عَنِّي فَإِنِّي قَريب‏؛ و چون سؤال كنند تو را بندگان من از من بگو كه من به آنها نزديكم».(1)
2. آیاتى که دلالت می‌کنند بر این‌که خداى سبحان با اقرب بودن نسبى به انسان از دیگران نزدیک‌تر است؛ مثل: «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْكُمْ وَ لكِنْ لا تُبْصِرُون‏؛ و ما از شما به او نزديكتريم ولى نمی بينيد».(2)
3. آیاتى که دلالت دارند خداى سبحان به انسان از رگ حیات (گردن) نیز به او نزدیک‌تر است؛ همانند: «نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَريد؛ و ما نزديكتريم به او از رگ گردنش».(3)
4. آیاتى است که می‌گوید: خداى بزرگ به انسان از خود انسان هم نزدیک‌تر است؛ از قبیل: «وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِه‏؛ و بدانيد خداوند ميان انسان و قلب او حايل می شود».(4)

قرب ارزشی و معنوی: این نوع از قرب و نزدیکی به خداوند با پای اراده و اختیار پیموده میشود و فضیلتی است که شال حال همه نمی شود. در نوع قبلی خداوند به ما نزدیک بود و در این نوع ما به خداوند نزدیک میشویم.

پی نوشت ها:
1. بقره، 186.
2. واقعه، 85.
3. ق، 16.
4. انفال، 24.

[=iransans]حضرت علي (علیه السلام) مي فرمايند: «من احب ان يعلم كيف منزلته عند الله، فلينظر كيف منزلة الله عنده، فان كل من خير له امران، امر الدنيا و الاخرة ، فاختار امر الآخرة علي الدنيا، فذلك الذي يحب الله و من اختار امرالدنيا فذلك الذي لا منزلته الله عنده»؛(1) «هر كس مي خواهد بداند منزلت او نزد خداي متعال چگونه است، بايد ببيند منزلت خداي متعال نزد وي چگونه مي باشد؛ زيرا هر كس كه مخير گشته است بين دو امر: امر دنيا و آخرت. هر كس امر آخرت را بر دنيا مقدم داشته و اختيار مي كند، پس او خدا را دوست مي دارد و هر كس امر دنيا را مقدم داشته و آن را بر مي گزيند و اختيار مي نمايد پس خداي متعال را نزد وي منزلتي نيست».
[=iransans]بر اساس اين بيان، اگر انسان در حركات و سكنات خود جانب خداي متعال را بگيرد. خداي متعال نزد وي منزلت دارد و اين نشانه آن است كه او نزد خداوند منزلت دارد. اما اگر انسان در حركات و سكنات خود، جانب خدا را مراقبت نكند خداي متعال نزد وي، منزلت ندارد و اين نشانه آن است كه وي نزد خدا منزلت ندارد.
[=iransans]مراقبت جانب خدا نيز به معناي مراقبت ادب حضوري در پيشگاه پروردگار است؛ يعني رعايت آداب ظاهري و باطني. خداوند متعال به ظاهر و باطن احاطه دارد و حاضر در ظاهر و باطن است؛ از اين رو در محضر او خلاف مراد و رضاي او سر نزند.
[=iransans]اگر مي خواهيد به خداوند نزديك شويد، خويش را در حضور او ببينيد و ادب حضور را ـ چه در ظاهر و چه در باطن ـ مراعات كنيد. هر حركتي كه انجام دهيد هر نگاهي كه مي كنيد، هر كلمه اي كه مي گوييد و هر آنچه در ظاهر از شما سر مي زند؛ همه در محضر حق است و از نظر جانب او دور نيست و اگر حركت، نگاه و گفتار شما و آنچه در ظاهر از شما سر مي زند، بر خلاف رضاي او باشد ، چگونه مي توانيد در حضور او ، ادعاي طاعت و حب او و تقاضاي طلب رضوان و نزديكي به او را داشته باشيد؟

سلام با تشکر از کارشناسان پاسخگو..بنظر من در این مسایل که افراد نیاز به راهنمایی روانشناسانه و آرامش بخش دارند وجود یک روانشناس دینی بامشاوره های روانشناسانه و آرامش بخشی که متناسب با روحیات کنونی فرد باشه بهتر از یک کارشناس متخصص احادیث و روایات میتواند به فرد کمک کند و انگیزه و تحرک را در او ایجاد کند
مثلا یکی دونفر از دوستان به زبان خودمانی و خیلی دلنشین راه هایی رو پیش رو گذاشتند که واقعا انسان رو مشتاق به شروع به نزدیک شدن و تقرب به سوی خدا میکند.
انشالله که در ادامه تلاشهای خداپسندانه شما کارشناسان در پاسخگویی به سوالات کاربران..در این امر هم رسیدگی فرمایید و فرد یا افرادی را در این زمینه منصوب فرمایید.با تشکر.التماس دعا

[="Times New Roman"][="Black"]نزدیکی به خدا در گرو رهایی از دلبستگی ها و وابستگی ها به این دنیاست

اما خیلی مواظب باشید که این رهایی رو درست متوجه بشید

این رهایی از وابستگی و دلبستگی به معنای غارنشین شدن و صبح تا شب ذکر گفتن نیست

بلکه به معنای وابسته نبودن است

یعنی شما می توانید بهترین خونه بهترین ماشین بهترین زندگی رو داشته باشید

ولی آدم رهایی باشید

اگر فردا صبح از خواب بیدار شدید و دیدید ماشین و خونه و زندگیتون آتیش گرفته عین خیالتون نباشه شما آدم رهایی هستید

هرچی انسان رهاتر باشه به خدا نزدیک تره

چون هیچ اتفاقی نمی تونه اونو نسبت به خدای خودش بدبین کنه

و هر اتفاقی رو چه در ظاهر مثبت چه در ظاهر منفی یه نعمت بزرگ برای رشد و شکوفایی از طرف خدا می بینه

من تمرین رها شدن کردم نتیجه هم گرفتم اینقدر آدم سبک میشه و راحت میشه

و اتفاقا وقتی رها میشی می بینی خیلی از چیزهایی که قبلا بهشون دلبسته شدی و نداشتیشون

بعد از رهایی خودشون میان وارد زندگیت میشن[/]

یکی دیگر از راه های نزدیک شدن به خداوند دعا است.

امیر المومنین(علیه السلام) در این باره میفرماید:

«التَّقَرُّبُ‏ إِلَى‏ اللَّهِ‏ تَعَالَى‏ بِمَسْأَلَتِهِ وَ إِلَى النَّاسِ بِتَرْكِهَا؛ نزدیک شدن به خداوند متعال از طریق درخواست کردن از اوست و نزدیک شدن به مردم از راه درخواست نکردن از آنها است.»(1)

پی نوشت:
1. تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص199.


امام صادق(علیه السلام) در این بیان به راهکاری اجتماعی برای کسب تقرب الهی اشاره نماید:

«تَقَرَّبُوا إِلَى اللَّهِ تَعَالَى بِمُوَاسَاةِ إِخْوَانِكُمْ؛ با مواسات نسبت به برادران دینی تان به خداوند نزدیک شوید.»(1)

مواسات معمولا به غم خواری، هم یاری، مشارکت و برابری و برادری با دیگران ترجمه میشود. مواسات ساخت دیگری از مساوات است و یکی از مصادیق آن این است که فردی دیگری را در مال خود شریک کند تا او را به مرتبه خود برساند.

پی نوشت:
الخصال(صدوق)، ج‏1، ص8.

امام باقر(علیه السلام) در ضمن روایتی میفرمایند:

«فِيمَا نَاجَى بِهِ اللَّهُ مُوسَى (علیه السلام) عَلَى الطُّورِ أَنْ يَا مُوسَى أَبْلِغْ قَوْمَكَ أَنَّهُ مَا يَتَقَرَّبُ‏ إِلَيَّ الْمُتَقَرِّبُونَ بِمِثْلِ‏ الْبُكَاءِ مِنْ خَشْيَتِي .... أَمَّا الْمُتَقَرِّبُونَ إِلَيَّ بِالْبُكَاءِ مِنْ خَشْيَتِي فَهُمْ فِي الرَّفِيقِ الْأَعْلَى لَا يُشَارِكُهُمْ فِيهِ أَحَد؛ از جمله مواردى كه خداوند عزّ و جلّ در كوه طور به حضرت موسى عليه السّلام فرمود اين بود كه: اى موسى! به قوم خود اين پيام مرا برسان كه تقرّب جويندگان به من به هيچ چيزى مانند گريه از عظمت من تقرّب نخواهند جست ... آنان كه با گريستن از هيبت و كيفر من به پيشگاه من تقرّب می جويند، در «رفيق اعلى» كه جايگاه انبياء در بهشت است خواهند بود.»(1)

پی نوشت:
1. ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص172.

پرسش: چگونه به خداوند نزدیک شویم؟

پاسخ: هدفی که در منابع دینی برای انسان به تصویر کشیده شده است رسیدن به سعادت است. در قرآن کریم در آیات متعددی تعبیر «لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُون‏؛ به این امید که رستگار شوید.»(1) آمده است. سعادت در ساده ترین تعبیر به معنای لذت و آرامش پایدار است که در سایه قرب الهی تحقق پیدا کند. چنین هدفی نیاز و درخواست ذاتی هر انسان است و هیچ کسی نمی تواند خودش را از آن بی نیاز بداند. هر مقصدی از مسیر خاصی قابل دستیابی و هر هدفی به وسیله خاصی قابل تحقق است. مسیر رسیدن به سعادت زندگی دنیا و وسیله تحقق آن عبادت است. عبادت و بندگی خداوند باعث میشود عبد جایگاه واقعی خود را نسبت به خداوند بیابد و در آن قرار گیرد. جایگاه که در نزدیک ترین موقعیت ممکن به خداوند متعال است.

در کلامی از امام صادق(علیه السلام) به نقش واجبات در نزدیک کردن بنده به خدا اشاره شده است. امام صادق(علیه السلام) از قول رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و رسول خدا از خداوند متعال نقل میکند که میفرماید:

«مَا تَقَرَّبَ إِلَيَّ عَبْدٌ بِشَيْ‏ءٍ أَحَبَّ إِلَيَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَيْهِ وَ إِنَّهُ لَيَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بِالنَّافِلَةِ حَتَّى أُحِبَّه؛ هیچ بنده ای با هیچ چیزی محبوب تر از انجام واجبات به من نزدیک نشده است. (در مرحله بعد) او با نوافل و مستحبات به من نزدیک میشود تا جایی که او را محبوب خودم قرار میدهم.»(2)

دوری از گناهان نیز در روایت دیگری سبب قرب به خدا معرفی شده است:

«أَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَى مُوسَى أَنَّهُ مَا يَتَقَرَّبُ‏ إِلَيَّ عَبْدٌ بِشَيْ‏ءٍ أَحَبَّ إِلَيَّ مِنْ ثَلَاثِ خِصَالٍ فَقَالَ مُوسَى وَ مَا هِيَ يَا رَبِّ قَالَ الزُّهْدُ فِي الدُّنْيَا وَ الْوَرَعُ‏ مِنْ مَحَارِمِي وَ الْبُكَاءُ مِنْ خَشْيَتِي فَقَالَ مُوسَى فَمَا لِمَنْ صَنَعَ ذَلِكَ فَقَالَ أَمَّا الزَّاهِدُونَ فِي الدُّنْيَا فَأُحَكِّمُهُمْ فِي الْجَنَّةِ وَ أَمَّا الْوَرِعُونَ عَنْ مَحَارِمِي فَإِنِّي أُفَتِّشُ النَّاسَ وَ لَا أُفَتِّشُهُمْ وَ أَمَّا الْبَكَّاءُونَ مِنْ خَشْيَتِي فَفِي الرَّفِيقِ الْأَعْلَى لَا يُشْرِكُهُمْ فِيهِ أَحَد؛ خداوند عزيز و جليل به موسى- عليه السّلام- وحى كرد كه: بندگان من به چيزى محبوبتر از سه صفت به من تقرب نجستند. موسى (عليه السّلام) گفت: پروردگارا! آن سه صفت چيست؟ فرمود: اى موسى! آن سه، زهد در دنيا، دورى از گناهان و گريه از ترس من است. موسى (عليه السّلام) گفت: پروردگارا! براى كسى كه اين چنين باشد چه خواهد بود؟ فرمود: اى موسى! زاهدان دنيا در بهشت من بسر مى‏برند، گريه‏كنندگان از ترس من در مقام برترى قرار دارند كه غير از آنان احدى شريكشان نيست و آنان كه گناه را ترك كرده‏اند، من (در قيامت) همه را تفتيش و بازرسى مى‏كنم، اما آنان را بازرسى نخواهم كرد.»(3)

بنابراین عبادت و اطاعت الهی سبب قرب به او خواهد شد. اما در عین حال برخی از اعمال به طور خاص سبب تقرب به سوی خداوند می شود. امیر المومنین(علیه السلام) درباره نقش دعا میفرماید:

«التَّقَرُّبُ‏ إِلَى‏ اللَّهِ‏ تَعَالَى‏ بِمَسْأَلَتِهِ وَ إِلَى النَّاسِ بِتَرْكِهَا؛ نزدیک شدن به خداوند متعال از طریق درخواست کردن از اوست و نزدیک شدن به مردم از راه درخواست نکردن از آنها است.»(4)

امام صادق(علیه السلام) به راهکاری اجتماعی برای کسب تقرب الهی اشاره نماید:

«تَقَرَّبُوا إِلَى اللَّهِ تَعَالَى بِمُوَاسَاةِ إِخْوَانِكُمْ؛ با مواسات نسبت به برادران دینی تان به خداوند نزدیک شوید.»(5)

مواسات معمولا به غم خواری، هم یاری، مشارکت و برابری و برادری با دیگران ترجمه میشود. مواسات ساخت دیگری از مساوات است و یکی از مصادیق آن این است که فردی دیگری را در مال خود شریک کند تا او را به مرتبه خود برساند.

پی نوشت ها:
1. بقره، 189.
2.کلینی، محمد بن یعقوب(329 ق)، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج‏2، ص352.
3. مجلسی، محمد باقر(1110ق)، بحار الانوار، بیروت، دار احیا التراث العربی، ج‏13، ص352.
4. عبدالواحد بن محمد، تمیمی آمدی(550 ق)، تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، قم، دفتر تبلیغات، ص199.
5. ابن بابویه، محمد بن علی(381 ق)، الخصال(صدوق)، قم، جامعه مدرسین، ج‏1، ص8.

موضوع قفل شده است