جمع بندی همزیستی مسلمانان و غیر مسلمانان

تب‌های اولیه

11 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
همزیستی مسلمانان و غیر مسلمانان

به نام خدا

سلام

لطفا بفرمایید که دیدگاه اسلام در مورد همزیستی مسلمانان و غیرمسلمانان چیست؟
بعنوان مثال در برخی کشورهای غربی محدودیتها یا ممنوعیتهایی در مورد حجاب، مناره و غیره وجود دارد، در حالی که حجاب، بموجب قوانین ایران امری اجباری است؛ و هر یک از طرفین اینکار خود را با دمکراسی، قوانین تصویب شده در مجلس توجیه می کنند.

دیدگاه اسلام در این خصوص چگونه است؟
غیرمسلمانان تا چه حد و در مورد چه مسائلی موظف به بکارگیری ضوابط اسلامی در کشورهای اسلامی هستند و بر عکس؟
هر یک از طرفین تا چه حد می بایست به مقررات و ضوابط طرف دیگر احترام بگذارند؟

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"][/TD]


کارشناس بحث: استاد شعیب

[TD][/TD]

با سلام خدمت شما دوست گرامی

«هم زیستی مسالمت آمیز مذهبی» یک فکر اصیل اسلامی است و آیات متعددی از قرآن کریم، به صورت های گوناگون، با صراحت کامل، بدان سفارش نموده اند؛ در حالی که در چهارده قرن قبل، مفهوم «هم زیستی» مذهبی برای بشر کاملاً شناخته شده نبود.

دین اسلام هر گونه نزاع بین مذهبی و بین پیروان آنها را ممنوع می داند و اصل را بر روابط حسنه بین آنها می داند.

قرآن کریم برای تامین هم زیستی مسالمت آمیز راه های گوناگونی را سفارش نموده است که برخی از آنها عبرات اند از 1- آزادی فکر و عقیده 2- توجه به اصول مشترک 3- نفی نژاد پرستی 4- گفتگوی مسالمت آمیز 5- استقبال از پیشنهاد صلح 6- پذیرش حقوق اقلیت ها 7- به رسمیت شناختن کتب آسمانی و ادیان گذشته 7- صلح بین المللی 8-مبارزه با توهم های برتری جویانه ادیان 9- تعاون در مسائل بین المللی (که همه این موارد تاییداتی از آیات قرآن دارند)


ادامه دارد...

ادامه...

اما به طور كلي بايد گفت اسلام تحميل دين بر ديگران را رد مي كند: لاَ إِكراه فِي الدّينِ قَد تَبَيَّنَ الرُشدُ مِنَ الغَيِّ(1)، يعني در دين اكراه نيست راه حق و رشد از راه باطل و گمراهي جدا شده است. بنابراين در جامعه اسلامي اصل اساسي همانا آزادي ديني است. چنانكه امام صادق ـ عليه السّلام ـ فرمودند: هر گروهي كه به ديني معتقدند احكام آن دين بر آنان ثابت خواهد شد.(2) براي مثال در اسلام آزادي اقليت هاي ديني در مسائل ازدواج ارث، وصيّت، ملكيّت و سائر احكام ديني به رسميت شناخته شده است.(3) آنان مي توانند آن چه را كه مسلمان مالك نمي شود، مالك شوند و هيچ كس حق ندارد آنان را از تملّك اين اشيأ باز دارد گرچه در اسلام، ملكيّت آن اشيا پذيرفته شده، نباشد(4) و امنيّت و حمايت از غير مسلمانان كه در تابعيّت حكومت اسلامي اند و در محدوده حكومت اسلامي سكونت دارند، از وظائف دولت اسلامي است.(5) بنابراين امنيت دين داري براي آنان يك اصل اجتناب ناپذير است.

قانون اساسي جمهوري اسلامي نيز در اصل سيزدهم، اديان ديگر را به رسميت شناخته و آنان را در انجام مراسم ديني خود آزاد مي داند و مقرر مي دارد:
«ايرانيان زرتشتي، كليمي و مسيحي تنها اقليت هاي ديني شناخته مي شوند كه در حدود قانون در انجام مراسم ديني خود آزادند و در احوال شخصيه و تعليمات ديني بر طبق آيين خود عمل مي كنند.»

و در اصل چهاردهم قانون اساسي آمده است: «به حكم آيه شريفه لاينهاكم الله عن الذين لم يقاتلوكم في الدين و لم يخرجوكم من دياركم ان تبروهم و تقسطوا اليهم انّ الله يحب المقسطين دولت جمهوري اسلامي ايران و مسلمانان موظفند نسبت به افراد غير مسلمان با اخلاق حسنه و قسط و عدل اسلامي عمل نمايند و حقوق انساني آنان را رعايت كنند. اين اصل در حق كساني اعتبار دارد كه بر ضد اسلام و جمهوري اسلامي ايران توطئه و اقدام نكنند.»،

ادامه دارد...

ادامه...

لذا در فقه شيعه اين آزادي استثنا خورده است به اين كه اقدامات خلاف اسلام آنها نبايد جنبه عمومي پيدا كند و به آن عمل حرام تجاهر و تظاهر كنند.(6) كه اين امر از آنان غير قابل قبول و ممنوع است.

مطابق فقه اسلامي؛ اقليت ها بايد در احترام به هنجارهاي جامعه اسلامي وفادار باشند و آنها را عملاً نقض نكنند و در عمل به ظواهر اسلامي ملتزم باشند و تظاهر و تجاهر به منكر در كشور اسلامي نداشته باشند.
شاید بپرسید این مطلب با ازادی عمل و عقیده دیگر ادیان و زندگی مسالمت آمیز با آنها مغایر است ؟!!

فلسفه و علت اين امر آن است كه در جامعه اسلامي اگر اقليت به ظواهر دين اسلام تن ندهند، رفته رفته قبح اين هنجار شكني حتي براي مسلمانان خواهد شكست و كار به جايي خواهد كشيد كه ديگر احكام اسلامي حتي در ميان مسلمانان نيز رعايت نخواهد گرديد.

علاوه بر اين در جوامع گسترده امروزي كه امكان تفكيك ميان شهروندان و شناسايي آنها از حيث مذهب و دين آنها كمتر است. پذيرفته نخواهد بود تكاليف اجتماعي و تظاهرات الزامي در مورد شهروندان به گونه اي متفاوت اعمال گردد. چه آنكه چنين تفكيكي امكان پذير نيست و لازمه آن چنين است كه هركس در معابر و مجامع عمومي سند شناسايي دين خود را بايد همراه داشته باشد كه تخلف او از قانون اسلامي را موجه سازد.

ادامه دارد...

ادامه ...

بنابراين بايد همه شهروندان اعم از مسلمان و غير مسلمان به هنجارهاي اسلامي از باب حقوق عمومي كه اكثريت جامعه آن را پذيرفته اند ملتزم باشند و اين امري است كه كم و بيش در ساير كشورها نيز مشاهده مي شود و اتباع و شهروندان بايد حداقلي از ظواهر را كه عرف جامعه آن را پذيرفته محترم شمارند.

گذشته از آنكه يكي از وظايف دولت اسلامي ايجاد فضاي مناسبي براي رشد فضائل و كمالات اخلاقي جامعه است و بديهي است كه اگر عده اي در جامعه آزاد باشند كه بي حجاب ظاهر شوند، به اين بهانه كه تكليف شخصي و خصوصي آنها نيست كه حجاب داشته باشند. اين آزادي محيط جامعه را به سوي ابتذال و تبرج سوق خواهد داد.

بنابراين براي پيشگيري از فساد اخلاقي و فروپاشي ارزشها، بايد به سالم سازي محيط اجتماع توجه گردد و پهنه جامعه به گونه اي باشد كه مردم را به سوي ارزشها حركت دهد.
لذا به علت اينكه بي حجابي اقليت ديني با اخلاق عمومي جامعه ارتباط دارد در اين نهفته كه بي حجابي منكري است كه آسيب آن نه تنها به بي حجاب بلكه به كل جامعه مي رسد.

افزون بر مطالب فوق بايد خاطر نشان كرد كه آيين اديان مسيح و يهود تحريف شده اند و الا مسلماً در مورد پوشش زنان و مردان دستورات و سفارشاتي وجود داشته است كه بر اثر مرور زمان و انحرافات بعدي به سنن آنها پشت شد والا آنچه مسلم است حتي در تصاوير ابتدايي كه از حضرت مريم وجود داشته او را به صورت زني محجوب مي كشيده اند و پوشش مردم به خصوص زنان اين قدر لاقيد و نا مناسب به شكل امروزي نبوده است. پس هم به حكم سنت و مذهب و هم به حكم عقل ضرورت رعايتحجاب براي غير مسلمانان در جامعه امري ضروري است و بي اعتنايي به آن امري فكر و موجب ترويج فساد و فحشا ميان جوانان مسلمان خواهد بود و اين يكي از همان روش هايي بوده است كه در آندلس صليبي ها براي شكست مسلمانان توطئه چيني كردند كه ضرورت هوشياري مسلمانان را بيش از پيش نسبت به اين مسأله حساس روشن مي سازد.

پی نوشت ها:

1. بقره:256.
2. طوسي، الاستبصار، تهران، انتشارات دارالكتب، 1390هـ ، ج 4، ص 189.
3. المبسوط، ج 6، ص 182، و الكافي في الفقه، ص 375.
4. تحرير الوسيله، ج 2، ص 64.
5. صدوق، من لايحضره الفقيه، قم، جماعة المدرسين، چاپ دوم، 1404هـ ، ج 4، ص 124.
6. شهيد اول، غاية المراد، قم، مركز البحاث، 1414هـ ، ص 499.

شعیب;1007685 نوشت:
مطابق فقه اسلامي؛ اقليت ها بايد در احترام به هنجارهاي جامعه اسلامي وفادار باشند و آنها را عملاً نقض نكنند و در عمل به ظواهر اسلامي ملتزم باشند و تظاهر و تجاهر به منكر در كشور اسلامي نداشته باشند.

اشکال شما این است که باورهای خودتان را به کل تعمیم میدهید و صرفا از دید خودتان حکم صادر میکنید. پرواضح است که اینگونه میشود همه چیز را توجیه کرد.
اصل هم زیستی یا احترام به آزادی عقیده و آزادی بیان یک تعریف بشتر ندارد. آزادی عقیده و بیان یعنی اینکه هر فرد هر عقیده ای که بروز و ظهور بیرونی آن عقیده ، آزادی دیگران را محدود نکند و آسیبهای ملموس و زیان و ضرری برای کسی فراهم نکند را میتواند داشته باشد. بهترین جامعه ای که میتوان گفت این امر در آن تا حدود زیادی تحقق یافته جامعه هند است. شما در هندوستان بیشترین شمار ادیان را دارید که مبتنی بر احترام متقابل در کنار هم زندگی میکنند.
نکته مهم این است که شما عقیده مخالف را بدون بروز و ظهور بیرونی آن میپذیرید. حال آنکه چگونه میشود کسی عقیده داشته باشد ولی امکان بروز و ظهور آن عقیده را نداشته باشد و در عین حال معتقد باشیم که به عقیده این فرد احترام گذاشته شده است؟ کسی که عقیده اش را در پستوی خانه اش نهان بدارد! کجایش آزادی عقیده دارد؟

manmehdiam;1008125 نوشت:
اشکال شما این است که باورهای خودتان را به کل تعمیم میدهید و صرفا از دید خودتان حکم صادر میکنید. پرواضح است که اینگونه میشود همه چیز را توجیه کرد.
اصل هم زیستی یا احترام به آزادی عقیده و آزادی بیان یک تعریف بشتر ندارد. آزادی عقیده و بیان یعنی اینکه هر فرد هر عقیده ای که بروز و ظهور بیرونی آن عقیده ، آزادی دیگران را محدود نکند و آسیبهای ملموس و زیان و ضرری برای کسی فراهم نکند را میتواند داشته باشد. بهترین جامعه ای که میتوان گفت این امر در آن تا حدود زیادی تحقق یافته جامعه هند است. شما در هندوستان بیشترین شمار ادیان را دارید که مبتنی بر احترام متقابل در کنار هم زندگی میکنند.
نکته مهم این است که شما عقیده مخالف را بدون بروز و ظهور بیرونی آن میپذیرید. حال آنکه چگونه میشود کسی عقیده داشته باشد ولی امکان بروز و ظهور آن عقیده را نداشته باشد و در عین حال معتقد باشیم که به عقیده این فرد احترام گذاشته شده است؟ کسی که عقیده اش را در پستوی خانه اش نهان بدارد! کجایش آزادی عقیده دارد؟

با سلام
بله اگر نظر شما از آزادی این است که اگر یک عده عقیده شان این بود که یکی از پست ترین قسمت های بدن یک انسان را باید عبادت کنند نماد آن را بسازند و در میدان شهر نصب کنند و به پرستش آن بپردازند و در خیابان منتهی به آن نماد لخت و عور راه بروند همچنین آزادی نه در کشور ما و نه در دین ما نیست (همچنان که در هند هست) و یا این که عده ای به این نتیجه رسیدند که به همجنس گرایش داشته باشند و این کار را رد میدان اصلی شهر انجام دهند و هیچ کس به آنها چیزی نگوید چنان که در برخی از کشور ها هست اگر منظورتان از آزادی عقیده و عمل این است و این که جایی هم در قوانین کشور برای این کارها باز کنیم همچین آزادی و همزیستی مسالمت آمیزی را نه جامعه ما و نه دین ما قبول ندارد.
بلکه ادیان الهی قبلی که دارای کتاب و شریعت بوده اند اگر پیروانی دارند می توانند به راحتی نمادهای دینی خود را داشته باشند و به انجام مناسک خود بپردازند و کسی حق ندارد به آنها متعرض شود آنها نه تنها در عقیده بلکه در عمل بر طبق دین خود آزاد هستند.

شعیب;1008880 نوشت:
اگر نظر شما از آزادی این است

تعریف آزادی به نظر مخلص و شما چندان بستگی ندارد. شما هم آزادی را همین معنی میکنید ولی قائل به این هستید که چنین آزادیهای در اسلام به رسمیت شناخته نشده است. اگر این امور را از دایره تعریف آزادی خارج کنید هم فرقی نمیکند نتیجه یکی است! شما قائل به آزادی عقیده همه غیر مسلمانان نیستید. اسلام در معنای عام اهل کتاب را فقط به رسمیت میشناسد که آن هم با اعمال محدودیتهایی امکان داشتن عقیده برایشان فراهم میشود. و به جز یهودیان و مسیحیان و تا حدودی زرتشتی ها بقیه ادیان و مذاهب هیچ محلی از اعراب ندارند.
عرض من این نیست که این امر منطقی است یا منصفانه است یا صحیح است یا شما حق دارید یا ندارید. عرض مخلص این است که نتیجه چنین تلقی داشتن نسبت به ادیان دیگر امکان همزیستی با آنان را فراهم نمیکند.
بنده نتیجه را عرض میکنم. که خودتان هم فرمودید:

شعیب;1008880 نوشت:
همچین آزادی و همزیستی مسالمت آمیزی را نه جامعه ما و نه دین ما قبول ندارد.

البته جامعه ما این را قبول دارید یا ندارد بحث دیگری است! ولی به نظر میرسد دین ما یا اسلام بخصوص با قرائتی که شما میفرمایید قبول ندارد . کاملا درست میفرمایید.

manmehdiam;1009092 نوشت:
البته جامعه ما این را قبول دارید یا ندارد بحث دیگری است! ولی به نظر میرسد دین ما یا اسلام بخصوص با قرائتی که شما میفرمایید قبول ندارد . کاملا درست میفرمایید.

با سلام
و با تشکر از نتیجه گیری شما

اما چند سوال :
اگر مکتب و دین که اتفاقا پیروانی هم دارد دارای آموزه هایی بود به این عنوان : خوردن خون کودک تازه قربانی شده هفته ای یک بار ، تجاوز به عنف در ملا عام ماهی یک بار ، دزدی از همسایه هر روز و ...
فرض کنید مکتبی این آموزه ها را داشت آیا بر اساس آزادی مورد تعریف شما باید جامعه بشری و ادیان با این مکتب همزیستی مسالمت آمیز داشته باشند؟؟
حد یقف این آزادی مورد نظر شما کجاست؟؟

سوال:
دیدگاه اسلام در مورد همزیستی مسلمانان و غیرمسلمانان چیست؟
بعنوان مثال در برخی کشورهای غربی محدودیتها یا ممنوعیت هایی در مورد حجاب، ساخت مناره و غیره وجود دارد، در حالی که حجاب، بموجب قوانین ایران امری اجباری است؛ و هر یک از طرفین اینکار خود را با دمکراسی، قوانین تصویب شده در مجلس توجیه می کنند.
دیدگاه اسلام در این خصوص چگونه است؟
غیرمسلمانان تا چه حد و در مورد چه مسائلی موظف به بکارگیری ضوابط اسلامی در کشورهای اسلامی هستند و بر عکس؟
هر یک از طرفین تا چه حد می بایست به مقررات و ضوابط طرف دیگر احترام بگذارند؟

جواب:
«هم زیستی مسالمت آمیز مذهبی» یک فکر اصیل اسلامی است و آیات متعددی از قرآن کریم، به صورت های گوناگون، با صراحت کامل، بدان سفارش نموده اند؛ در حالی که در چهارده قرن قبل، مفهوم «هم زیستی» مذهبی برای بشر کاملاً شناخته شده نبود.

دین اسلام هر گونه نزاع بین مذهبی و بین پیروان آنها را ممنوع می داند و اصل را بر روابط حسنه بین آنها می داند.

قرآن کریم برای تامین هم زیستی مسالمت آمیز راه های گوناگونی را سفارش نموده است که برخی از آنها عبارت اند از:
1- آزادی فکر و عقیده(1)
2- توجه به اصول مشترک(2)
3- نفی نژاد پرستی(3)
4- گفتگوی مسالمت آمیز(4)
5- استقبال از پیشنهاد صلح(5)
6- پذیرش حقوق اقلیت ها(6)
7- به رسمیت شناختن کتب آسمانی و ادیان گذشته(7)
8- صلح بین المللی(8)
9-مبارزه با توهم های برتری جویانه ادیان (9)
10- تعاون در مسائل بین المللی (10)

به طور كلي بايد گفت اسلام تحميل دين بر ديگران را رد مي كند: لاَ إِكراه فِي الدّينِ قَد تَبَيَّنَ الرُشدُ مِنَ الغَيِّ(11)، يعني در دين اكراه نيست راه حق و رشد از راه باطل و گمراهي جدا شده است.

بنابراين در جامعه اسلامي اصل اساسي همانا آزادي ديني است. چنانكه امام صادق (عليه السّلام) فرمودند: هر گروهي كه به ديني معتقدند احكام آن دين بر آنان ثابت خواهد شد.(12) براي مثال در اسلام آزادي اقليت هاي ديني در مسائل ازدواج ارث، وصيّت، ملكيّت و سائر احكام ديني به رسميت شناخته شده است.(13) آنان مي توانند آن چه را كه مسلمان مالك نمي شود، مالك شوند و هيچ كس حق ندارد آنان را از تملّك اين اشيأ باز دارد گرچه در اسلام، ملكيّت آن اشيا پذيرفته شده، نباشد(14) و امنيّت و حمايت از غير مسلمانان كه در تابعيّت حكومت اسلامي اند و در محدوده حكومت اسلامي سكونت دارند، از وظائف دولت اسلامي است.(15) بنابراين امنيت دين داري براي آنان يك اصل اجتناب ناپذير است.

قانون اساسي جمهوري اسلامي نيز در اصل سيزدهم، اديان ديگر را به رسميت شناخته و آنان را در انجام مراسم ديني خود آزاد مي داند و مقرر مي دارد:
«ايرانيان زرتشتي، كليمي و مسيحي تنها اقليت هاي ديني شناخته مي شوند كه در حدود قانون در انجام مراسم ديني خود آزادند و در احوال شخصيه و تعليمات ديني بر طبق آيين خود عمل مي كنند.»

و در اصل چهاردهم قانون اساسي آمده است: «به حكم آيه شريفه لاينهاكم الله عن الذين لم يقاتلوكم في الدين و لم يخرجوكم من دياركم ان تبروهم و تقسطوا اليهم انّ الله يحب المقسطين(16) دولت جمهوري اسلامي ايران و مسلمانان موظفند نسبت به افراد غير مسلمان با اخلاق حسنه و قسط و عدل اسلامي عمل نمايند و حقوق انساني آنان را رعايت كنند. اين اصل در حق كساني اعتبار دارد كه بر ضد اسلام و جمهوري اسلامي ايران توطئه و اقدام نكنند.»،

لذا در فقه شيعه اين آزادي استثنا خورده است به اين كه اقدامات خلاف اسلام آنها نبايد جنبه عمومي پيدا كند و به آن عمل حرام تجاهر و تظاهر كنند.(17) كه اين امر از آنان غير قابل قبول و ممنوع است.

مطابق فقه اسلامي؛ اقليت ها بايد در احترام به هنجارهاي جامعه اسلامي وفادار باشند و آن را عملاً نقض نكنند و در عمل به ظواهر اسلامي ملتزم باشند و تظاهر و تجاهر به منكر در كشور اسلامي نداشته باشند.
شاید بپرسید این مطلب با آزادی عمل و عقیده دیگر ادیان و زندگی مسالمت آمیز با آنها مغایر است ؟!!

فلسفه و علت اين امر آن است كه در جامعه اسلامي اگر اقليت به ظواهر دين اسلام تن ندهند، رفته رفته قبح اين هنجار شكني حتي براي مسلمانان خواهد شكست و كار به جايي خواهد كشيد كه ديگر احكام اسلامي حتي در ميان مسلمانان نيز رعايت نخواهد گرديد.

علاوه بر اين در جوامع گسترده امروزي كه امكان تفكيك ميان شهروندان و شناسايي آنها از حيث مذهب و دين آنها كمتر است. پذيرفته نخواهد بود تكاليف اجتماعي و تظاهرات الزامي در مورد شهروندان به گونه اي متفاوت اعمال گردد. چه آنكه چنين تفكيكي امكان پذير نيست و لازمه آن چنين است كه هركس در معابر و مجامع عمومي سند شناسايي دين خود را بايد همراه داشته باشد كه تخلف او از قانون اسلامي را موجه سازد.

بنابراين بايد همه شهروندان اعم از مسلمان و غير مسلمان به هنجارهاي اسلامي از باب حقوق عمومي كه اكثريت جامعه آن را پذيرفته اند ملتزم باشند و اين امري است كه كم و بيش در ساير كشورها نيز مشاهده مي شود و اتباع و شهروندان بايد حداقلي از ظواهر را كه عرف جامعه آن را پذيرفته محترم شمارند.

گذشته از آنكه يكي از وظايف دولت اسلامي ايجاد فضاي مناسبي براي رشد فضائل و كمالات اخلاقي جامعه است و بديهي است كه اگر عده اي در جامعه آزاد باشند كه بي حجاب ظاهر شوند، به اين بهانه كه تكليف شخصي و خصوصي آنها نيست كه حجاب داشته باشند. اين آزادي محيط جامعه را به سوي ابتذال و تبرج سوق خواهد داد.

بنابراين براي پيشگيري از فساد اخلاقي و فروپاشي ارزشها، بايد به سالم سازي محيط اجتماع توجه گردد و پهنه جامعه به گونه اي باشد كه مردم را به سوي ارزشها حركت دهد.
به علت اينكه بي حجابي اقليت ديني با اخلاق عمومي جامعه ارتباط دارد و این اخلاق عمومی به عنوان بستری برای تربیت افراد جامعه برای دین اسلام اهمیت ویژه ای دارد لذا دین اسلام اجازه تظاهر به بی حجابی توسط این اقلیت های دینی در جامعه را نمی دهد و رعایت حداقل های حدود اسلامی برای آنها را در اجتماع لازم دانسته است.

افزون بر مطالب فوق بايد خاطر نشان كرد كه آيين و اديان مسيح و يهود تحريف شده اند و الا مسلماً در مورد پوشش زنان و مردان دستورات و سفارشاتي وجود داشته است كه بر اثر مرور زمان و انحرافات بعدي به سنن آنها پشت شد و الا آنچه مسلم است حتي در تصاوير ابتدايي كه از حضرت مريم وجود داشته او را به صورت زني محجوب مي كشيده اند و پوشش مردم به خصوص زنان اين قدر لاقيد و نا مناسب به شكل امروزي نبوده است. پس هم به حكم سنت و مذهب و هم به حكم عقل ضرورت رعايت حجاب براي غير مسلمانان در جامعه امري ضروري است و بي اعتنايي به آن امري فكر و موجب ترويج فساد و فحشا ميان جوانان مسلمان خواهد بود و اين يكي از همان روش هايي بوده است كه در آندلس صليبي ها براي شكست مسلمانان توطئه چيني كردند كه ضرورت هوشياري مسلمانان را بيش از پيش نسبت به اين مسأله حساس روشن مي سازد.


پی نوشت ها:
1.«لا إکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی؛ در کار دین اکراه روا نیست، چرا که راه از بیراهه به روشنی آشکار شده است.» (بقره/ 256)
2.«قل یا أهل الکتاب تعالوا إلی کلمة سواء بیننا و بینکم ألا نعبد إلا الله و لا نشرک به شیئا و لا یتخذ بعضنا بعضا أربابا من دون الله فإن تولوا فقولوا اشهدوا بأنا مسلمون؛ بگو ای اهل کتاب بیایید تا بر سخنی که بین ما و شما یک سان است بایستیم که جز خداوند را نپرستیم و برای او هیچ گونه شریکی نیاوریم و هیچ کس از ما دیگری را به جای خداوند به خدایی برنگیرد; و اگر رویگردان شدند، بگویید: شاهد باشید که ما فرمانبرداریم.» (آل عمران/ 64)
3.«یا أیها الناس إنا خلقناکم من ذکر و أنثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا إن أکرمکم عند الله أتقاکم إن الله علیم خبیر؛ هان ای مردم! همانا شما را از یک مرد و یک زن آفریدیم و به هیأت اقوام و قبایلی در آوردیم تا با یک دیگر انس و آشنایی یابید; بی گمان گرامی ترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست; خداوند دانای آگاه است.» (حجرات/ 13)
4.«و لا تجادلوا أهل الکتاب إلا بالتی هی أحسن إلا الذین ظلموا منهم و قولوا آمنا بالذی أنزل إلینا و أنزل إلیکم و إلهنا و إلهکم واحد و نحن له مسلمون؛ و با اهل کتاب، جز به شیوه ای که نیکوتر است مجادله نکنید، مگر کسانی از آنها که مرتکب ظلم و ستم شده اند; و بگویید به آن چه بر ما و (به آن چه) بر شما نازل شده ایمان آورده ایم و خدای ما و شما یکی است و ما همه فرمان بردار اوییم.» (عنکبوت/ 46)
5.«فإن اعتزلوکم فلم یقاتلوکم و ألقوا إلیکم السلم فما جعل الله لکم علیهم سبیلا؛ پس هر گاه از جنگ با شما کناره گرفتند و تسلیم شدند، در این صورت، خداوند راهی برای شما بر علیه آنها نگشوده است.» (نساء/ 90)
6.«لا ینهاکم الله عن الذین لم یقاتلوکم فی الدین و لم یخرجوکم من دیارکم أن تبروهم و تقسطوا إلیهم إن الله یحب المقسطین؛ خداوند شما را از کسانی که با شما در کار دین کارزار نکرده اند، و شما را از خانه و کاشانه تان آواره نکرده اند، از این که در حقشان نیکی کنید و با آنان دادگرانه رفتار کنید، نهی نمی کند; بی گمان خداوند دادگران را دوست دارد.» (ممتحنه/ Dirol
7.«و أنزلنا إلیک الکتاب بالحق مصدقا لما بین یدیه من الکتاب و مهیمنا علیه فاحکم بینهم بما أنزل الله؛ و کتاب آسمانی (قرآن) را به راستی و درستی بر تو نازل کردیم که همخوان (مصدق) با کتاب های آسمانی پیشین و حاکم بر آنهاست، پس در میان آنان بر وفق آن چه خداوند نازل کرده است، داوری کن.» (مائده/ 48)
8.«یا أیها الذین آمنوا ادخلوا فی السلم کافة؛ ای افراد با ایمان، همگی در حوزه ی مسالمت وارد شوید.» (بقره/ 208)
9.«و قال الیهود و النصاری نحن أبناء الله و أحباؤه قل فلم یعذبکم بذنوبکم بل أنتم بشر ممن خلق یغفر لمن یشاء و یعذب من یشاء و لله ملک السماوات و الأرض و ما بینهما و إلیه المصیر؛ یهود و نصاری گفتند: ما فرزندان خدا و دوستان خاص او هستیم، بگو پس چرا شما را در برابر گناهانتان مجازات می کند؟ بلکه شما هم بشری هستید از مخلوقاتی که آفریده است. هر کس را بخواهد و شایسته بداند می بخشد و هر کس را بخواهد و مستحق بداند مجازات می کند و حکومت آسمان ها و زمین و آن چه در میان آنهاست از آن او و بازگشت همه ی موجودات به سوی اوست.» (مائده/ 18)
10.«تعاونوا علی البر و التقوی و لا تعاونوا علی الإثم و العدوان؛ بر نیکی و تقوا همکاری و تعاون نمایید و بر محور گناه و تجاوز و تعاون مشارکت ننمایید.» (مائده/ 2)
11. بقره:256.
12. طوسي، الاستبصار، تهران، انتشارات دارالكتب، 1390هـ ، ج 4، ص 189.
13. طوسی، المبسوط فی فقه الامامیه،مکتبة المرتضویة، ج 6، ص 182.
14. امام خمینی، تحرير الوسيله،موسسه نشر وتنظیم آثار امام خمینی، ج 2، ص 64.
15. صدوق، من لايحضره الفقيه، قم، جماعة المدرسين، چاپ دوم، 1404هـ ، ج 4، ص 124.
16. ممتحنه: 8.
17. شهيد اول، غاية المراد، قم، مركز البحاث، 1414هـ ، ص 499.

موضوع قفل شده است