گذشتن از عشق

گذشتن از عشق و علاقه

انجمن: 
با نام و یاد دوست   سلام  یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود لذا سوال ایشان ضمن حفظ امانت، جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم، با نام کاربری "مدیر ارجاع سؤالات" درج می شود:
  سلام . خسته نباشید . سوالی داشتم در مورد کاری که نمیدونم انجامش درسته یا نه . ممنون میشم راهنمائیم کنید . من مدتی هست به فردی علاقمند هستم . از همون ابتدای قضیه من دائم از خدا میخواستم چون علمی به آینده و صلاح خودم و ایشون ندارم اگر به صلاح هست خودش طوری مسیر رو همواره کنه که این علاقه به وصلت بینجامه و اگر هم صلاح نیست خودش کمک کنه بتونم ایشونو فراموش کنم و نسبت بهشون بی تفادت و بی علاقه بشم که بیشتر اذیت نشم . خودم هم تا تونستم اصلا با ایشون مواجه نشدم و ارتباط کلامی و نگاهی رو به حداقل رسوندم که گناهی صورت نگیره . حتی یکی از دوستان متوجه این قضیه شدن و چون آشنای ایشون بودند پیشنهاد دادند که برن باهاشون مطرح کنن که مخالفت کردم . در واقع معتقد بودمو هستم اگر خدا صلاح بدونه قضیه جور میشه و هر گونه اقدام من به عوان یک دختر تو این قضیه مغایرت داره با توکلی که به خدا برای حل این مسئله کردم . به هر حال توی جامعه ما دختر پا پیش نمیذاره و یه جور حس حقارت به همراه داره . شاید پسر بتونه توکل کنه و جلو بره و بالاخره یکی از کسائی که به خواستگاریشون میره براش جور بشه ولی دختر صرفا باید نظاره گر باشه ببینه چی پیش میاد . هر چند شاید بعضی ها به شیوه خودشون یه طوری خودشونو توی چشم پسر بندازن و توجهشو جلب کنن و نهایت به خواستشون برسن ولی من این کار رو خلاف شرع و مذهب و عرف میدونستم بنابراین کاری نکردم . یه مدت گذشت و اتفاقی نیفتاد . منم صبوری میکردم و حتی الامکان جلوی خودمو میگرفتم که کار خطایی نکنم .حالا ایشون دارن میرن جایی که احتمالا دیگه هیچوقت نمیبینمشون و برای همیشه میرن . با وجود ناراحتی خیلی زیادی که داشتم و دارم ، چون خودم از خدا خواسته بودم که اگر به صلاح نیست نشه فقط خدا رو شکر کردم که حداقل تکلیف مشخص شد .هر چند یک ذره از علاقه من نسبت به ایشون کم نشد ولی دیدم همینطور پیش برم سکته میکنم و وقتی هم خدا یه چیزیو نخواد زمین و زمان رو بهم بریزیم هم نمیشه . با وجود اینکه معنی خیر و صلاح رو میدونستم ولی بی تابی زیادی داشتم و خیلی سخت بود ولی در نهایت بعد از چند روز دردناک یه روز سر نماز گفتم خدایا من ازش گذشتم بخاطر تو و رضای تو . کمکم کن  و صبر بهم بده بتونم این شرایطو تحمل کنم . اینا رو گفتم که برسم به اینجا ... ایشون که دیگه رفتن ولی من هر شب برای خوشبختی و موفقیتشون توی زندگی دعا میکنم . آیا این منافاتی داره با این قضیه که من گفتم خدایا ازش گذشتم ؟؟ این گذشت کردن معنیش فراموشی کامله ؟ به هر حالی ایشون جزوی از خاطرات من شدن و مسلما هیچوقت فراموش نمیشن . فقط بعد از گفتن این جمله دیگه بی تابی برای نبودشون نکردم و آروم شدم و گفتم حداقل کاری که میتونم بکنم اینه که برای خوشبختیشون دعا کنم . شاید  ایشون قسمت من نبودن ولی باعث نزدیکی خیلی زیاد من به خدا شدن و انسان خوبی هم بودن . نمیدونم الان دعا کردن براشون با توجه به اینکه من بخاطر بی تابی زیادی که داشتم از خدا طلب بخشش کردم و گفتم که از ایشون گذشتم کار درستیه؟
  با تشکر  در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید