پیامبر زن

پیامبری زنان (بررسی ادله موافقین و مخالفین)

انجمن: 

1-دیدگاه مخالفان پیامبری زنان

سه آیه از قرآن مورد استناد قرار گرفته که مضمون واحدی را می رساند:

1-وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ إِلاَّ رِجَالًا نُّوحِي إِلَيْهِم مِّنْ أَهْلِ الْقُرَى (یوسف 109)
ترجمه:ما پیش از تو به رسالت نفرستادیم مگر مردانی از مردم قریه ها که به آنها وحی کردیم.

2-وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ إِلاَّ رِجَالًا نُّوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ(نحل 43)
ترجمه:اگر خود نمی دانید از اهل ذکر بپرسید که ما پیش از تو به رسالت نفرستادیم مگر مردانی را که به آنها وحی می فرستادیم.

3-وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ إِلاَّ رِجَالًا نُّوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ(انبیا 7)
ترجمه:ما پیش از تو به رسالت نفرستادیم مگر مردانی را که به آنها وحی می کردیم و اگر خود نمی دانید از اهل ذکر بپرسید.

فخر رازی به این آیات تمسک جسته و گفته است:مریم (س) جز انبیا نبود زیرا خدای متعال فرموده ما قبل از تو مردان را به رسالت فرستادیم و فرستادن جبرئیل کرامتی بر مریم بود.(تفسیر فخر رازی ج8ص 43و ج18ص226 و ج20ص36)
مرحوم علامه طباطبایی گفته است:وحی بر مادر موسی الهام قلبی بود در کلام خداوند وحی منحصر به وحی پیامبری نیست لذا به زنبور عسل هم وحی شده است.اما وحی پیامبری زنان از آن بی بهره اند و به آنان وحی نمی شود زیرا خداوند فرموده ما مردان را به رسالت فرستادیم.(المیزان ج14 ص 149-150)
بسیاری از مفسران بر نفی نبوت زنان یا حضرت مریم به این آیات استناد کرده اند.(تفسیر مراغی ج3 ص150-151 و احکام القرآن(جصاص) ج2ص12)

همچنین حدیثی در مستدرک الوسائل نقل شده که صریحا نفی پیامبری زنان را دارد:

المولی سعید المزیدی فی تحفة الاخوان: عن ابی بصیر عن الصادق(ع) فی خبر طویل فی خلقة آدم و حواء و دخولها الجنة و خروجها منها ـ الی ان قال ـ «قال ابن عباس فنودیت یا حواء ... و لم اجعل منلکن حاکما و لا ابعث منلکن نبیا»(مستدرک الوسایل ج18 ص286)

این حدیث، قابل تمسک نیست زیرا از جهت سند ارسال دارد و کتاب تحفة الاخوان نیز کتابی شناخته شده و معروف نزد علماء شیعه نمی باشد. گذشته از آن، چگونه امام صادق(ع) از ابن عباس این مطالب را نقل می کند!

به علاوه، مضمون این حدیث، قابل پذیرش نیست، زیرا سبب محرومیتهای فراوان زنان را عصیان حوا در بهشت معرفی کرده، با اینکه این عصیان از آدم و حوا، هر دو سر زد، و اگر محرومیت، کیفر آن گناه است، باید برای هر دو صنف باشد.

نقد دیدگاه مخالفان پیامبری زنان

حق آن است که این آیه های مبارک، بر این مطلب دلالتی ندارد، گرچه این مدعا در جای دیگر و با دلیلی دیگر ثابت شده باشد. زیرا:
اولاً: این سه آیه در مقام پاسخ به تلقی مشرکان است که متوقع بودند پیامبر باید موجودی غیر طبیعی و غیر عادی باشد و نمی تواند از جنس انسان باشد. در پاسخ آنان گفته می شود مگر رسولان قبلی انسان نبودند؟ اگر شک و تردید دارید، از اهل ذکر یا اهل کتاب پرسش کنید. انبیاء گذشته نیز انسان عادی بودند که بر آنان وحی می شد. آنان نیز غذا می خوردند.
مفسران قبول دارند که آیات در مقام رفع چنین توهم و توقع و اثبات انسان بودن انبیاء است. جالب است که علامه طباطبایی با همین بیان، معضل و مشکلی را از این آیات حل کرده است. زیرا بر اساس این آیات، نباید بپذیریم کودکی، پیامبر باشد، با اینکه در قرآن نبوت حضرت عیسی(ع) در کودکی و صباوت، تقریر و تثبیت شده است. برخی پاسخ گفته اند: نبوت اعم از رسالت است و در این آیات رسالت نفی شده نه نبوت، و عیسی(ع) در کودکی نبی بود نه رسول.
ایشان این پاسخ را نمی پذیرد و می فرماید: فعل «ارسلنا» در قرآن برای رسالت و نبوت هر دو به کار می رود و در اینجا به صورت مطلق آمده، بدین جهت نفی رسالت و نبوت از کودکان نیز می کند.
جوابی که ایشان می پذیرد این است که این آیات در صدد بیان بشر بودن پیامبران است؛ خواه در آغاز نبوت، کودک باشند یا به مرتبه مردان رسیده باشند.(المیزان ج12 ص256-257)

تعجب اینجاست که رجال معنای بسیط و واحد دارد که با آن دو چیز نفی می شود کودکی و زنانگی، و شما چگونه از کودکی صرف نظر می کنید و رجال را در مقام بیان این مطلب نمی دانید، اما در مقام بیان نفی زن بودن می دانید.
از سوی دیگر، نهایت درجه دلالت این آیه ها بر این مطلب، ظهور است و علامه طباطبایی معتقدند در اثبات حقایق تاریخی، تعبد و اصول عقلایی را راهی نیست و نمی توان با ظهورات و اصالة الظهور حقایق تاریخی را اثبات نمود.(المیزان ج8 ص141 و261و ج9ص211-212 و ج10ص351)

ثانیا: واژه «رجال» 28 دفعه در قرآن استعمال شده است. در دو مورد به معنی پیاده ها است.(بقره:239 و حج:27) در 16 مورد(بقره:228 و نسا:7 و 32 و 34و 57 و 98 و اعراف:81) در مقابل نساء یا ضمیر مؤنث به کار رفته که معین می سازد مراد و منظور، مردان در برابر زنان است.

در ده مورد دیگر، رجال نه به معنی پیاده ها است و نه قرینه ای وجود دارد که معین سازد در برابر نساء به کار رفته است.
سه آیه از این آیات دهگانه، همین آیه های مورد بحث است و هفت مورد دیگر چنین است: «و علی الاعراف رجال یعرفون کلا بسیماهم ... و نادی اصحاب الاعراف رجالاً یعرفونهم بسیماهم.»(اعراف:46 و 48)

و بر اعراف مردانی هستند که همه را به نشانیشان می شناسند ... ساکنان اعراف، مردانی را که به نشانیشان می شناسند، آواز دهند.
«فیه رجال أن یحبون یتطهروا».(توبه:108)

در آنجا مردانی هستند که دوست دارند پاکیزه باشند. زیرا خدا پاکیزگان را دوست دارد.
«رجال لاتلهیهم تجارة و لا بیع عن ذکر اللّه ».(نور:37)

مردانی که هیچ تجارت و خرید و فروختنی از یاد خدا بازشان ندارد.
«من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا اللّه علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر».(احزاب:23)

از مؤمنان مردانی هستند که به پیمانی که با خدا بسته بودند وفا کردند. بعضی بر سر پیمان خویش جان باختند و بعضی چشم براهند.
«ما کان محمد ابا احد من رجالکم و لکن رسول اللّه و خاتم النبیین».(احزاب:40)

محمد پدر هیچ یک از مردان شما نیست. او رسول خدا و خاتم پیامبران است.
این آیه با صرف نظر از روایاتی که فرزندخواندگی زید بن حارثه را مطرح کرده، مورد نظر بوده است.
«و قالوا ما لنا لا نری رجالاً کنّا نعدّهم من الاشرار».(ص:62)

و گویند: چرا مردانی را که از اشرار می شمردیم اکنون نمی بینیم.
«و انه کان رجال من الانس یعوذون برجال من الجن فزادوهم رهقا».(جن:6)

و نیز مردانی بودند از آدمیان که به مردانی از جن پناه می بردند و بر طغیانشان می افزودند.
نتیجه ای که از این تفصیل مورد نظر است، آن است که در قرآن کریم اگر واژه «رجال» به کار رود و قرینه بر معنای خاص آن نباشد، هم زنان و هم مردان را شامل می شود. بدین سبب اگر در جایی قرینه و شاهد بر تعیین وجود نداشت، اختصاص آن به مردان نیازمند دلیل و برهان است و نمی توان به معنی لغوی آن استناد و استشهاد کرد.
این رویه ای مقبول نزد مفسران و حتی فقیهان در به دست آوردن معانی مفردات و جمله های قرآنی است. خلاصه آنکه این آیات، بر نفی نبوت و پیامبری زنان دلالتی ندارد.

2-دیدگاه موافقان پیامبری زنان

موافقان پیامبری زنان نیز ادله ای از قرآن را اقامه کرده که رد استدلال آنان، آسان نیست. این گروه به قرآن تمسک جسته که اینک به اختصار گزارش می شود.

آیاتی که دلالت دارد به برخی از زنان وحی شده است، از قبیل:
1ـ و اوحینا الی ام موسی ان ارضعیه فاذا خفت علیه فالقیه فی الیم و لاتخافی و لاتحزنی انا رادوه الیک و جاعلوه من المرسلین.(قصص:7)

و به مادر موسی وحی کردیم که شیرش بده و اگر بر او بیمناک شدی به دریاش بینداز و مترس و غمگین مشو، او را به تو باز می گردانیم و در شمار پیامبرانش می آوریم.
2ـ اذا اوحینا الی امک ما یوحی.(طه:38)

آنگاه که بر مادرت آنچه وحی کردنی بود، وحی کردیم.
3ـ و اذ قالت الملائکة یا مریم ان اللّه اصطفیک و طهرک و اصطفیک علی نساء العالمین.(ال عمران:42)

و فرشتگان گفتند: ای مریم، خدا تو را برگزیده و پاکیزه ساخت و بر زنان جهان برتری داد.
4ـ ان اللّه اصطفی آدم و نوحا و آل ابراهیم و آل عمران علی العالمین ذریة بعضها من بعض و اللّه سمیع علیم.(ال عمران:33-34)

خدا آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برتری داد. فرزندانی بودند، برخی از نسل برخی دیگر پدید آمده و خدا شنوا و دانا است.
5ـ و التی احصنت فرجها فنفخنا فیها من روحنا و جعلناها و ابنها آیة للعالمین.(انبیا:91)

و آن زن را یاد کن که خود را پاکدامن نگاه داشت و ما از روح خود در او دمیدیم و او و فرزندش را برای جهانیان آیتی قرار دادیم.

این آیه در سیاق آیه های قبل قرار دارد که سرگذشت انبیاء را بیان داشته، و از این وحدت سیاق استفاده نبوت مریم شده است.

تقی الدین سُبکی گفته است نظر مشهور، بر نبوت حضرت مریم استوار است.(زن و پیام آوری، ص35)

ابن اثیر در کتاب تاریخ خود گفته است:
«و اصطفاک علی نساء العالمین محفوظ العموم فتکون افضل نساء الدنیا ممن کان قبلها و وجد بعدها لانها ان کانت نبیة علی قول من یقول بنبوتها و نبوة سارة ام اسحاق و نبوة ام موسی محتجا بکلام الملائکة و الوحی الی ام موسی کما یزعم ذلک ابن حزم و غیره ...»(البدایة و النهایة، ج2، ص70)

جمله «تو را بر زنان جهان برتری دادم» عمومیت دارد، بر این اساس برتر زنان دنیا، قبل از خود و پس از آن می باشد. زیرا اگر پیامبر باشد که برخی چون ابن حزم و دیگران در باره مریم، ساره و مادر موسی گفته و به سخن گفتن فرشتگان و وحی بر آنها استدلال کرده اند ...
قرطبی در تفسیر خویش از بعضی نقل می کند که مریم و آسیه را پیامبر می دانند ولی خود معتقد می شود مریم پیامبر بود اما آسیه صدیقه بود. سپس می افزاید:
قرآن و احادیث اقتضا می کند نبوت مریم را و آنان که او را نبی نمی دانند می گویند دیدن مریم جبرئیل را مانند دیدن صحابه پیامبر جبرئیل را در مثال دحیه کلبی بود، ولی قول اول روشن تر است و اکثر علما بر آنند.(الجامع فی احکام القرآن، ج4، ص84 ـ 83)

ابن حجر در فتح الباری می گوید:
از حصر حدیث «لَمْ یَکْمُلْ مِنَ النِّساءِ اِلاّ آسِیَةُ اِمْرَأَةُ فِرْعَوْنَ وَ مَرْیَمُ بِنْتُ عِمْرانَ» استفاده می شود که مریم و آسیه پیامبر بودند زیرا کاملترین فرد نوع انسانی انبیاء هستند.(فتح الباری، ج6، ص515)

از ابوالحسن اشعری نقل شده که شش زن به مقام نبوت دست یافتند: حوا، ساره، مادر موسی، هاجر، آسیه، مریم.(فتح الباری، ج6، ص516)

ابن حزم در ملل و نحل گفته است در مسأله نبوت زنان سه رأی است؛ موافق، مخالف، توقف. و سپس می گوید دلیل صریح بر نبوت زنان آیاتی است که در قصه مریم و مادر موسی فرود آمده است.
در قصه مادر موسی، به مجرد وحی اقدام می کند و کودک را در دریا می افکند و در قصه مریم، خداوند پس از آنکه مریم و انبیاء را بر شمرده می فرماید: «اولئِکَ الَّذینَ اَنْعَمَ اللّه ُ عَلَیهم مِنَ النَّبییینَ».(الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، ج3، ص186 ـ 187 )

یکی از نویسندگان شیعی نیز کتابی فراهم آورده و به اثبات نبوت زنان به گونه ای مشروح و مفصل پرداخته است.(زن و پیام آوری، مرتضی فهیم کرمانی)

نتیجه گیری

با توجه به آنچه ملاحظه شد هیچکدام از موافقان و مخالفان پیامبری زنان دلیل کافی برای اثبات ادعای خود نداشتند. بنابراین اگرچه پیامبری زنان به طور قطع قابل اثبات نیست ولی قابل رد کردن هم نیست.

آیا پیامبر زن هم داشته ایم؟

سلام
طبق قرآن و روایات و تاریخ آیا پیامبران که زن باشند هم وجود داشته اند؟؟یا 124000 پیامبر مرد بوده اند؟؟
با تشکر