نیرنگ شیطان - قدرت اراده- تقوا و حفظ آن

داستان واقعی تعبیر خواب ( تحلیل تربیتی و روان شناختی داستان)


جایی از شهید مطهری خوونده بودم یا نمی دونم شایدم از قول ایشون شنیده بودم: « رابطه ما با تقوا و کنترل خود باید دو طرفی باشه. تقوا ما رو از گناه حفظ می کنه و ما نیز باید از تقوا محافظت کنیم؛ همان گونه که لباس ما رو حفظ می کنه، ما هم بایه از لباس مون مراقبت کنیم تا پاره نشه و یا کثیف. چه جایی بایه تقوا رو از آسیب حفظ کنیم؟ در واقع تقوا دژ و قلعه است که ما رو از گناهان حفظ می کنه؛ اما یه جا این قلعه مستحکم، فتح شدنییه. هر کسی و در هر پست و مقامی که باشیم هم نبایه به قلعه تقوای خودم بنازیم و ببالیم. نبایه گمان برمون داره که در برابر هر گناه واکسینه شده ایم؛ خلوت دو نامحرم لشکرییه که این قلعه تقوا رو راحت تر از اونی که فکرش رو بکنیم، فتح می کنه و شکست می ده.»
خب اجازه بدین قصه پر از غصه­ام رو از اول براتون بگم، تا شما هم بدونین چه زمستون سختی بر من گذشت. بدونین که من در چه مردابی فرو رفتم و الان چه طور مثل یک برّه در پنجه های شیر عذاب وجدان و چنگال عقاب احساس گناه، گیر افتاده ام. از نظر وضع و قیافه ظاهری، خدا به من اگه هیچی نداده باشه دو چشم و ابروی خوشگل داده. این رو نه این که خودم بگم. از خانمای محرم و اقوام و دوستان این رو بارها و بارها شنیده ام تا جایی که احساس غرور می کنم، به خصوص زمانی که آینه ای ببینم