نگاهِ حرام

*** اگر حسینی باشی ، زهرایی می شوم ***

بسم الله الرّحمن الرّحیم

و افوّض امری الی الله انّ الله بصیرٌ بالعباد

[=&quot]ایام محرم بود , داخل صحن غوغایی بود . سینه زنان حسینی به سرو سینه می زدند . زنها مانند ابر بهاری می گریستند و نوحه می کردند.[/]

[=&quot]من در این همهمه تو حال خودم بودم و ذکر میگفتم .

خانمی به آرامی کنارم نشست و سلام کرد . بدون این که بهش نگاه کنم جواب سلامش رو دادم.
[/]

[=&quot]چند دقیقه ای نگذشت که اون خانم گفت : ببخشید میشه یه کم صحبت کنیم ؟ من صورتم رو برگردوندم و بهش نگاه کردم . خانم جوونی بود با آرایشی نسبتاً غلیظ . جواب دادم خواهش می کنم , حرفی دارین ؟
[/]

[=&quot]سپس کمی جا بجا شدم تا کنارم راحت تر بنشینه.
[/]

[=&quot]بی مقدمه گفت : من حجابتون رو دوست دارم کاش مثل شما بودم . من که بی تعارف یه کم جا خورده بودم جواب دادم : الان هم حجابتون بد نیست ( و با لبخند ادامه دادم) فقط اگه صورتت رو نقاشی نمی کردی کامل می شدی .
[/]

[=&quot]سریع جواب داد : به خاطر شوهرمه . به خاطر زنهای دیگه ست که آرایش میکنن و بد حجابن و الا خوشم نمیاد با این وضع بیام بیرون .
[/]

[=&quot]گفتم : شوهرت هیچی بهت نمیگه ؟ اعتراضی نمی کنه ؟ گفت چرا یه مدت بهم گیر میداد و میگفت چرا اینجوری شدی ولی کم کم بی خیال شد الان دیگه کاری بهم نداره .
[/]

[=&quot]گفتم : پس قبلاً حجابت بهتر بوده ,درسته ؟
[/]

[=&quot]جواب داد بله مدتیه تصمیم گرفتم همیشه پیش شوهرم آرایش کرده باشم خصوصاً وقتی با هم میریم بیرون بیشتر , چون تقصیر اونه . چشم چرونه . هر زنی از کنارش رد میشه نگاهش می کنه , اصلا سرش رو برنمی گردونه .فقط زل میزنه بهشون . من خیلی ناراحت میشم . می خواست ماهواره بگیره من نذاشتم . با هزار بهونه و دلیل جلو این کارش رو گرفتم .

[/]

[=&quot]اون خانوم حدود نیم ساعت یا بیشتر باهام درد دل کرد و من هم یه نصیحتایی خواهرونه بهش کردم :
[/]

[=&quot]خانمی شما رو که تو قبر شوهرت نمیزارن
[/]

[=&quot]تو باید به خاطر کاری که میکنی و چشم چند تا جوون رو به طرف خودت جلب می کنی , اون دنیا باید به خدا جواب پس بدی
[/]

[=&quot]شوهرت هم به خاطر هرزگی نگاهش , خدا بهش رحم کنه
[/]

[=&quot]خانم باور کن این راهش نیست . تو خوب باش . به خاطر یکی دیگه خودت رو به گناه ننداز

[/]

[=&quot]ولی متأسفانه اون خانم گوشش بدهکار نبود و بعد از هر نصیحت من می گفت : نه , شما یه چیزی میگی , نمیشه . آخرش با چشمان گریون بهم گفت : دعا کنین شوهرم درست بشه . دوست ندارم اینجوری باشم ولی تنها راه همینه . ...

[/]

[=&quot]وقتی بهش گفتم آرایشت رو پاک کن به خاطر صاحب این حرم و کسانی که امروز براشون اشک میریزی , نگاه تلخی به من کرد و خداحافظی کرد و رفت .[/]

[=&quot] [/]

[=&quot]گاهی از این دست برخوردها و حرفهای مشابه پیش میاد . کمتر خانمی اشتباه خودش رو قبول می کنه و تقصیر رو به گردن دیگران میندازه و بعضی ها هم که مستعد پذیرش هستند و منطقی , اشتباهشون رو قبول می کنن و مسیرِ هدایت رو میرن الحمدلله.

[/]

[=&quot] [/]

[=&quot]شما چه فکر میکنید ؟
[/]

[=&quot]مقصر کیست ؟ آیا نگاهِ ناپاک بعضی مردان باعث ترویج بد حجابی در جامعه شده یا خود نمایی بعضی زنان و دختران ؟
[/]

[=&quot]در این بین امر به معروف و نهی از منکر کدام یک ضروری تر و مؤثّر تر است ؟[/][=&quot]

[/]

[=&quot]از نظرات و راهکارهاتون بهره مند خواهم شد .

تشکر
[/]