مشکل با پدر و مادر

سلام

از وقتی چشم به این دنیا باز کردم همون قدری که تو رفاه بزرگ شدم همون قدر هم تو عذاب روحی بودم

گویا مامانم وقتی مجرد بوده یکی رو دوس داشته که اون فرد هم مامانم رو دوس داشته ولی طی اتفاقاتی اجازه ندادن
به هم دیگه برسن و وقتی مامانم ازدواج کرده با این آقا تلفنی در ارتباط بوده تاااااااااا 35 سال

که سال قبل من این موضوع رو فهمیدم و سعی کردم مامانم رو از این کار منع کنم حتی اون آقا رو هم از نزدیک دیدم بعدشم
با مامانم صحبت کردم و بهش گفتم تو سه تا دوماد داری نوه داری
فردا بابا بفهمه زندگی بچه هات خراب میشه. ظاهرا قانع نشد

وقتی دیدم چیزی عوض نشده و هنوز هم با هم تلفنی در ارتباط هستن با مامانم دعوا کردم ولی چیزی عوض نشد
و در نهایت با اون آقا تماس گرفتم و بهش گفتم ارتباطش رو با مامانم قطع کنه

که اون آقا هم باعث شد رابطه من با مامانم روز به روز بد تر بشه ولی من کوتاه نیومدم
و همچنان با مامانم دعوا میکردیم که در نهایت تماساشون کم شد
و من دوباره با اون آقا حرف زدم که باعث شد الان یه سالی هست که با هم در ارتباط نیستن
( البته تا جایی که من میدونم چون همیشه مامانم رو بدون اینکه بدونه چک میکنم )

بگذریم

از این ور پدرم فرد خوبی نیست و به اندازه مامانم کثیف هست و همیشه جانماز آب میکشه که من پامو کج نمیذارم در صورتی که من و خواهرام به همه کثافت کاریاش واقف هستیم فقط به روش نمیاریم
چند باری مچش رو گرفتیم و خیلی کارای دیگه
پدرم مشروب میخوره هر چند آزار و اذیتی به دیگران نداره و
فقط خودش با مشروب خوردنش خوشه
با همه این بد کاریاش نماز میخونه روزای اربعین در خونه رو
برا همه باز میکنه و احسان میده
من هیچ کدوم از این کارای قلابی رو تایید نمیکنم
البته حسی که به امام حسین داره رو نمیتونم بگم قلابیه
ولی کسی که عشق به حسین رو داشته باشه تو قانون من باید پاک
باشه چون امام حسین پاکه

البته اینم باید بگم که به بچه هاش خیلی رسیده ما همیشه تو رفاه بودیم
و بر خلاف پدر و مادرم که خیلی کثیف میدونمشون ما رو سالم بار اوردن
تا این که 5 ماه قبل من متوجه شدم پدرم با گوشیش زیاد ور میره
و حدسیاتی زده بودم که با یکی در ارتباطه ولی همچنان در سکوت بودم که
روش باز نشه و چیزی رو به روش نمیاوردم و همش از خدا طلب صبر میکردم
که امروز خواهرم بهم گفت با زن یکی از دوستاش در ارتباط بوده
و همین که بهش مسیج داده شوهرش متوجه شده و زنش
رو کتک زده و پدرم تا فهمیده از خواهرم کمک خواسته که مسئله رو یه جوری حل کنه
چون قلب مامانم مریضه و هر چند یه بار بستری میشه
خواهرم زنگ زده به شوهره اون خانم و یه جورایی حل کرده مسئله
رو البته شوهر اون خانم هم زیاد باور نکرده و خلاصه فعلا اتفاق خاصی نیوفتاده

سوال من اینه آیا من میتونم پدری که بچگیم رو خراب کرده که وقتی
بهش فکر میکنم جز پر شدن چشمام چیزی عایدم نمیشه چون فقط دعوا بوده و کتک کاری ( با مامانم ) رو عاق کنم ؟

میتونم پدری رو که در عین خیانت به خانوادش من رو در رفاه بزرگ کرده رو عاق کنم ؟
میتونم پدری رو که باعث سر افگندگی من و خواهرام پیش همسرامون میشه رو عاق کنم ؟
میتونم نفرینش کنم ؟
باید چیکار کنم ؟
چه رفتاری در قبال پدرم میتونم داشته باشم ؟
چون در حق ما هم خوبی کرده و هم بدی؛ در عین حال نمیتونم از بدیاش بگذرم

سوال مهم دیگم اینه وقتی سوره نور رو مطالعه کردم
به این نکته پی بردم که زنا کار قسمت زنا کار میشه
مومن به مومن میرسه و ....
از این که مامان و بابام مثل همن ناراحت نیستم
ولی از این که میگن ننه بابای هر کی هر جوری باشه
بچه هاشم همون طور میشن نگرانم
همیشه با خودم میگم نکنه منم یه روزی به همسرم خیانت کنم

همیشه میگم خدایا روزی که من بخوام به همسرم خیانت کنم جونمو بگیر
هر لحظه و ثانیه سعی کردم به همسرم وفادار باشم
و قدرش رو بدونم تا خدا هم جواب وفاداری منو با وفاداری همسرم بده
با این فکر مسموم که یه روزی منم میشم عین مامان و بابام باید چیکار کنم ؟

با تشکر از کارشناس گرامی