مشکلات زیاد

چرا هرچی توبه می کنم و کمک می خوام مرض بیشتری سراغم میاد؟

سلام خدمت دوستان عزیز

راستش نمیدونم از کجا شروع کنم !!
از چی بگم و چطور بگم !!

ولی خواهشا کل این متن رو بخونید !(( شاید تونستید کمک کنید ! :Gol: ))

شاید طولانی و مذخرفه ولی بخونید تا شاید تونستید کمک کنید ! :Sham:
از زندگی شخصیم هست و از چنتا مسئله صحبت کردم !!

یه جوون 22 ساله و دانشجو ترم آخر کارشناسی هستم
سال قبل رفتم مشهد و بعدش نمیدونم چی شد که 1 ساله شروع کردم به نماز خوندن (( همیشه دوست داشتم نماز بخونم ولی نمیشد تا اینکه یه مشهد رفتنم باعث شد الان 1 سال هست که نماز میخونم )) (( همونجا بود که دعا کردم واسه شروع نماز و به راه راست هدایت شدن ))
تو این 1 سال هم سعی کردم ترک گناه کنم و ....
خیلی هم سعی کردم از گناه دوری کنم که در بعضی مواقع شد و بعضی هم نشد !!

تو این 1 ساله نمیدونم چرا هر درد و مرض هست اومده سراغم

واسه مشکل دندونم رفته بودم دکتر تا اینکه متوجه شدم مشکل فک و صورت دارم و باید یه عمل سنگین انجام بدم
سر یه دندون کشیدن یکبار حدود 15 دقیقه یه مشکلی پیش اومد و دندون در نمی اومد که تو 15 دقیقه دنیا و آخرت اومد جلو چشم

پارسال هم مشکل واریکوسل گرفتم و بعد 1 سال درمون بالاخره مشکل حل شد (( از زمان شروع درد به حدی عذاب میکشیدم که موقع راه رفتن و یا ادرار درد شدید حس میکردم ))
هفته قبل هم رفتم دکتر و گفت بعد 1 سال درمان خوب شدی و مشکلی نیست

بعد از این مشکلان چند روز قبل کلیه راستم درد گرفت و رفتم دکتر
یکی از بچه ها گفت آپاندیس هست که خوشبختانه مشکل جدی نبود و رفع شد
ولی ترس و دردش منو کشت !!

الانم دارم با ترک خود ارضایی مبارزه میکنم
خیلی خیلی سخته !
هرکاری هم بگید یا دارم انجام میدم یا انجام دادم
از رفتن به هیئت بگیرید تا خوندن انواع نماز ها و انجام مستحبات !
ولی به شدت دارم اذیت میشم و احساس گناه میکن و پشیمون ولی ............

نمیدونم چرا !!
ولی انگار خدا صدامو نمی شنوه !!

چند مدتی هم هست که یه سر یه بحث مسخره یه دختر رفته تو فکرم
اصلا خود دختره فکر نکنم 1 ثانیه بهم فکر کنه ولی من یه جوری شدم بعد از چند جلسه همکلاسی بودن (( البته شاید بگید ترم 1 هست و این حرفا ولی اینطور نیست -- از این موارد زیاد بوده ولی این یکی نمیدونم چرا فراموش نمیشه ))

همه اینا به کنار
تو این چند وقته که تمام سعی و تلاشم رو واسه ترک خودارضایی کردم تو خیلی از سایت ها خوندم ازدواج یکی از راه حل ها هست !!
حالا شما اون دختره رو بزارید کنار این مسئله ای که جدیدا اومده تو فکرم !!

شاید بگید اصلا وقت ازدواج نیست (( چون هنوز سربازی نرفتم و مستقل نیستم ))
ولی خیلی خیلی دوست دارم ازدواج کنم

چون معتقدم یه انسان وقتی کامل میشه که ازواج کنه (( مرد از دامان زن به معراج میرسد !!! ))
و ازدواج میتونه تو پیشرفت طرف کمک زیادی کنه !!

شاید بگید خودشو دست بالا میگیره ولی
از نظر فکری حس میکنم از هم سن و سالای خودم بالاترم
الان هر جوون هم سن و سال خودم (( 20 تا 25 )) رو میبینم عاشق دور زدن تو خیابان با ماشین و قلیون سرا و .... هست

در حالی که خودم اینا رو یکسری کارهای مذخرف و بچه گونه میدونم
و معتقدم آدم بهتره زود ازدواج کنه و زودتر زندگی خودشو تشکیل بشه

همه اینا رو گفتم که بگید تو زندگیم چی میگذره ؟؟
چرا اینقدر مشکل و درد میاد سراغم ؟؟
و هزاران چرا دیگر !!

اگه امکان داره کارشناس عزیز لطف کنه:Gol: پست های طولانی نذاره !! (( بعضی مواقع حوصله خوندنش نمیاد ))
و دوستان هم صحبتی دارن خوشحال میشم بشنوم !!
:hamdel:

(( مرجع تقلید آیت الله خامنه ای ))