مدارا با دیگران

حد مدارا با مردم


با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:


نقل قول:

سلام
میدونم خیلی وقت ندارید اما یه سوال دارم. حد مدارا کردن با مردم و کمک به اونها چه قدره؟
چند تا مثال از خودم میزنم:
من دخترم و مجرد و قرار بود سر یه کاری برم که به دو تا نیرو احتیاج داشتن. من چند روز زودتر از نفر دیگه مصاحبه رفتم و پذیرفته شدم و اولویت استخدام با من بود. موسسه اعلام کرد که به دو نفر در دو شیفت کاری صبح و عصر نیاز داره و با وجود این که حق من بود که شیفت رو انتخاب کنم چون همکار دیگه اعلام کرد که نمیتونه در شیفت 2 کار کنه، من از سر خیر خواهی و بخاطر این که اون هم اونجا کار کنه و خیلی مسائل دیگه ، کلی از برنامه های زندگیم رو بهم زدم تا به شیفت 2 برم و نوبت 1 رو ایشون بگیره. سه ماه بعد من به علت بیماری شدید پدرم مجبور شدم ایشون رو د ر بیمارستان بستری کنم. ایشون نیاز به مراقبت دائمی در اورژانس داشت و نوبتی که برای من در نظر گرفته شده بود با ساعت کاری من تداخل داشت. هر چه به بیمارستان اصرار کردم که بگذارید من صبح بیام قبول نکردند. از طرفی بطور خصوصی به همکارم در موسسه گفتم که برای مدت کمی ( حدود 1 الی 2 ماه) شیفت ها را جابجا کنیم با برخورد بسیار بدش مواجه شدم و صراحتا جلوی مدیر و سایر اعضا به من گفت شما اگر کاری مهم تر از کار کردن در اینجا دارید خوب اینجا رو رها کنید و برید به کاراتون برسید. در حالی که من فقط به خاطر ایشان تمام برنامه هام رو بهم زده بودم. خیلی سرخورده شدم و با وجود این که کارایی من بسیار بیشتر از ایشان بود از اون موسسه بیرون امدم.
مورد دوم درباره کمک به دوستام در نوشتن پایان نامه است. چند نفر از بچه ها بودن که برنامه نویسی رو به عنوان پایان نامه برداشته بودن و چون کار سختی هست توش مونده بودن. از من درخواست کمک کردن و منم قبول کرم. اوایل می گفتند که ما هر چی تلاش میکنیم نمیتونیم. منم کمکشون میکردم و حتی نمیتونستن برنامه های ساده رو بنویسن. حتی توی خوندن مقاله و حتی نوشتن متن پایان نامه کمک کردم. براشون خیلی وقت گذاشتم اما کمی بعد دیدم که برای خودشون همش در حال خوش گذرونی تو پاساژ ها بودن و حتی دنبال کارهای ازدواجشون. وقتی دیدم وضع اینه گفتم که دیگه نمیتونم کمکتون کنم و اونهام که خوشی زده بود زیر دلشون برخوردهای بسیار بدی با من کردن و اخر هم دفاع کردن و تمام برنامه ها و حتی پایان نامه شون رو استاد براشون انجام داد و حتی نمرشون از من بیشتر شد. موارد بسیاری هم وجود داره که در بین خواستگارانم دیده ام. تقریبا تمام اشخاصی که به خواستگاری امده اند طاهر مذهبی داشته اند ولی چه بگویم از رفتارهایشان. جند تایی که دلم را خون کردند حتی جزء تشکلی ها هم بودند.

با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید