پرستاري
ارسال شده توسط صداقت در پنجشنبه, ۱۳۹۴/۰۹/۱۲ - ۰۸:۴۵با سلام پدرم مادر مسني دارد كه فرزندش شهيد شده شوهرش 20سال پيش فوت كرده تا حالا خودش دو تا سكته كرده كه به سختي راه مي رود الان در خانه احتياج به پرستاري دارد داراي 4 فرزند است در بحث پرستاري سه فرزندش خودشان را كنار كشيدند و همه كارها به پدرم رسيده حال مادرش تازه گي ها بدتر شده شب بايد مشما شود بعضي وقتها هم در روز شكمش پس از چند روز به كار مي افته كه بيا و ببين و فراموشي گرفته صبح تا بعد از ظهر كار پدرم پرستاري و شبها يك در ميان با من فرزندان ديگر نظاره گر و حرفهايي كه پول مادر را پدر من بايد مي خورد و آبرو ريزي چند دفعه هم پدرم گفته شما كارت حقوقيش را بگيريد و از او مواظبت كنيد من دو ساله ديكه خسته شدم و روحيه ندارم هيچ جا نميشه بروم گرفتار مادرم ولي آنها گوش نمي كنند متاسفانه خودشون بزرگ فاميلند به نظر مشاوره عزيزچكار كنم از يك طرف من خودم مادرم بيماري اعصاب و روان دارد كه جلوي چشممان است از يك طرف مادر پدرم كه باعث ناراحتي بين خانواده پدرم شده مي بينيم پدرمان خسته شده كمك حالش تا حدودي هستيم ولي با بي محلي برادرانشان چكار كنيم خودمون هم كم آورديم رابطه را تيره كرده خانواده مادرم هم به خاطر گرفتن زن بابا با ما رابطه خوبي ندارند تو اين شرايط چه كار كنيم