عشق به جنس مخالف

عشقی که من را به گناه انداخت و هنوز بعد از 5 سال درگیرش هستم

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:

نقل قول:

سلام . من پسر بسیار مذهبی بودم .

5 سال قبل برای اولین بار توی دانشگاه عاشق دختری مذهبی شدم که کاش نمی شدم !

چون شرایط ازدواج رو نداشتم این عشق را مخفی کردم ! :Ghamgin:

حتی در طول دوره 2 ساله دانشگاه یکبار هم بهش سلام نکردم ! هیچ حرفی هم بهش نزدم ! راهم را همیشه کج می کردم تا کمترین برخورد رو با همدیگه داشته باشیم ! سرم رو پایین می انداختم تا نبینمش ! تنها ارتباط من در حدی بود که بعضی وقت ها سرکلاس می دیدمش یا در خیابون مقداری هم مسیر می شدیم . همه ی این کارها را می کردم تا بتونم بعد از دانشگاه راحت تر فراموشش کنم :hey:

دو سال شب ها بالشم رو با اشک هام خیس می کردم و عذاب از دست دادنش رو تحمل می کردم :hey:

روحم داغون شده بود و همین باعث شد به گناه بیفتم برم سراغ فیلم های غیر اخلاقی و به فیلم اعتیاد پیدا کردم و تبدیل شدم به یک آدم گنه کار :Ghamgin:

از چشم اون افتادم :dokhtar:

یکبار توی خیابون با دوستش دیدم راجع به گناهکاری من قضاوت کرد به من لقبی رو نسبت داد که ماله گناهکار هاست قبلم شکست :deldari:

با شنیدن این حرفش دیگه مطمئن شدم حتما باید قیدش رو بزنم :Ghamgin:

من به گناه افتاده بودم فقط به خاطر اینکه خودم را لایق اون نمی دونستم و با خودم فکر می کردم من نمی تونستم اونو خوشبختش کنم :Ghamgin:

در صورتی که قبلش حس می کردم ازم بدش نمیومد برعکس حس می کردم دوستم هم داشت ( چه می دونم شاید هم توهم زده بودم !)

قبل از اینکه دانشگاه تموم بشه یک دختر دیگه ای بهم پیشنهاد ازدواج داد که بهش جواب رد دادم :mohandes:

بالاخره دانشگاه تموم شد و به خدمت اعزام شدم . دو سال تو شهر دیگه خدمت کردم و برگشتم . :ok:

راستش توی خدمت که بودم اصلا یاد هیچ کدومشون نمی افتادم نمی دونم چرا شاید به خاطر مشغله زیاد حین خدمت بوده ؟! :Gig::khaneh:

بعضی وقت ها که تنها می شم این خاطره ها برام زنده می شه . از یک طرف بعضی وقت ها یاد کسی که خودم عاشقش شدم می افتم و بغضم می گیره :Ghamgin:از یک طرف خاطره خواستگاری و سوال و جواب شدن از طرف یک دختر دیگه روحم رو شکنجه می ده

من می خوام به هیچ کدومشون فکر نکنم کلا می خوام فراموش کنم جوری که انگار در زندگی من وجود نداشتند . ولی بعضی وقت ها خاطرشون برام زنده می شه و آزارم می ده و باعث می شه انگیزه کار کردن یا درس خوندن نداشته باشم و اعصابم خورد بشه:jangjoo:

من باید چکار کنم ؟ :Gig:

اگه نتونستم فراموشش کنم چی :Ghamgin:

حس می کنم این عشق دوباره داره منو سمت گناه می کشه . چون بعضی وقت ها وسوسه می شم برای از بین بردن احساسم به اون عشق قدیمی وارد روابط دوستی با جنس مخالف بشم . ولی دوست ندارم دوباره برم سمت گناه :Ghamgin:

چکار کنم آخه ؟ :dar:



با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید

:Gol:

علاقمندی به جنس مخالف توسط خدا

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:

نقل قول:

سلام و عرض ادب خدمت
میخواستم بپرسم حدیثی داریم با این محتوا که اگه خداوند به شخصی محبتش بیاد اون رو علاقه مند میکنه >؟؟؟!!:Gig:
منظورم علاقه مند به جنس مخالف هست..
ممنون تشکر:Gol:

با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید :Gol: