ضعف در تحصیل

عاقبت شوم خودارضائی

سلام خدمت شما مشاورای و کاربرای خوب سایت
قصد طرح کردن سوالی رو ندارم و فقط میخوام راجع به تلخ ترین اتفاق زندگیم بگم تا اگه خدایی نکرده افرادی هستن که درگیرن و یا هنوز به این چاه نیوفتادن بیشتر مراقب خودشون باشن. البته این موضوع جز موضوعات پر تکراری هست که تو این سایت مطرح شده و ممکن براتون تکراری باشه. ولی خوب بازم دلم نیومد که راجع بهش چیزی نگم چون دیدم خیلیا گرفتارن.
من از سن ۱۶ سالگی تو بیماری مهلک خودارضایی افتادم اونم با علم به گناه بودن این کار و بدون دونستن عوارض زیادش. یادمه اولین بار معلم درس حرفه و فن سوم راهنماییمون راجع به این عمل برامون صحبت کرد و از عوارض این کار به عقیم اشاره کرده بود. منم تازه به سن بلوغ رسیده بودم یعنی اون موقع ۱۵ سالم بود و هنوز درگیر نشده بودم و خوب با اون حرفایی که معلممون زده بود بیشتر از خودم مراقبت میکردم ولی یه سال بعد که تازه وارد دبیرستان شده بودم به خاطر بی احتیاطی پدرم که روی سیستم فیلترشکن نصب کرده بودن و همچنین کنجکاوی خودم افتادم تو دام دیدن فیلمای ناجور و بعدشم خودارضایی. اوایل خیلی ناراحت بودم و هر کاری میکردم که دیگه سراغ این عمل نرم لی راهش رو بلد نبودم و بعد از چند روز دوباره به این کار گرفتار میشدم و از طرفی هم کم کم اون لذت و شیرینی گناه زیر زبونم مزه کرده بود و همین باعث شد که دیگه بیخیال ترک این گناه بشم. اون زمان دین و ایمون درست و حسابی هم نداشتم و نمازخون تبودم و خونوادمم هیچ حساسیتی روی نماز خوندن من نداشتن. خلاصه این روند همینجوری ادامه پیدا کرد و به این عمل اعتیاد پیدا کرده بودم. تو دوره دبیرستان هم یادمه یه بار معلم آمادگی دفاعی راجع به حواس پرتی و یه بارم معلم زیست سوم دبیرستان هم راجع به مشکل در رابطه با بچه دارشدن و تاثیر این عمل روی کنکور برامون گفتن ولی نمیدونم چرا هیچ کدوم از این حرفا روی من تاثیر گذار نبود و یه چیزی همش زیر گوشم میگفت این حرفا همش چرت و هیچ اتفاقی برات نمیوفته. خلاصه من این عمل رو همین جوری ادامه دادم و حتی بعضی روزا تا ۵ بار هم این کار رو میکردم. سال کنکور( کنکور ۹۵ ) کم کم عوارض این کار روی حافظه و تمرکز و هموشم نمایان شد و باعث افت تحصیلی من شد و باعث شد نتونم برای کنکور بخونم و خوب گند زدم به کنکورمو نتونستم‌ به رشته مورد علاقم که پزشکی بود برسم ولی با این حال بازم متوجه نبودم که همه ی این بدبختیا به خاطر این کثافته. تصمیم گرفتم برای جبران سال قبل و رسیدن به پزشکی یه سال دیگه هم بخونم و محکم و پر قدرت شروع کردم به خوندن و خودارضایی رو هم تا اونجا که تونستم کمش کردم ولی خوب بازم همراهم بود به خصوص هنگام درس خوندن که واقعا تمرکزم رو از بین برده بود. خلاصه برای کنکور ۹۶ هم تا اونجا که شرایط زندگیم اجازه داد خوندم و تلاش کردم گرچه واقعا با این وضعیت نمیشد خیلی عالی و در حد تواناییام تلاش کنم. نزدیکای کنکور بود تو ماه رمضون که یه چندتا ویس از یه مشاور گوش دادم که راجع به خودارضایی توضیح داده بود که تازه اونجا بود که فهمیدم همه ی این بدبختیا و پسرفتا واسه چیه و خوب شروع کردم به ترک کردن اونم سه هفته مونده بود به کنکور که خوب قطعا خیلی دیر بود و من خیلی از تلاشام به خاطر این کار از بین رفته بود تازه همین ترک رو هم بیشتر از دو هفته نتوستم تحمل کنم جون اصول ترک رو بلد نبودم و دوباره گرفتار شدم. کنکو ۹۶ رو دادم که خوب معلوم بود با این وضعیت نمیتونم نتیجه زحماتم رو بگیرم و دوباره گند زدم به کنکور. بعد از کنکورم دوباره همه ی اون حرفا درباره خودارضایی رو فراموش کردم و به شدت درگیرش شدم. تصمیم گرفتم برم دانشگاه گرچه واقعا برام سخت بود که از پزشکی بگذرم ولی دیگه نای پشت کنکور موندن رو نداشتم. انتخاب رشته کردم و تو رشته پرستاری قبول شدم. بعد از قبولی تو این رشته چیزیایی رو راجع به این رشته متوجه شدم که به شدت تو ذوقم خورد و باعث شد از خواب غفلت بیدار بشم و یه نگاه به گذشتم بندازم که تازه اون موقع بود که فهمیدم همه ی این بدبختیا به خاطر این عمل کثیف بوده ولی حیف که دیگه خیلی دیر متوجه شده بودم و آینده شغلی و تحصیلیم دگرگون شده بود. خودم تبدیل به آدم دیگه شده بودم. خیلی از استعدادام حروم شده بود. حافظ و تمرکز و هوشم نابود شده بود. ظاهرم مثه یه پیرمرد ۷۰ ساله شده . همه ی وجودم شده استرس و اضطراب.زیر چشام کبود.به شدت لاغر.اعتماد به نفس و عزتم نفسم زیر صفر. ریزش مو. ضعیف شدن بدنم و خیلی آسیبای دیگه که هنوزم ظاهر نشده و بیشترشم مربوط به مشکلات جنسی که خوب بعد از ازدواج سرم آوار میشه. من از پارسال آبان ماه به صورت جدی شروع کردم به ترک کردن. حدود یازدماه طول کشید تا بتونم به ثباتی برسم و امروزم که دارم این حرفا رو مینوسم تو روز ۴۸ از ترک هستم ولی متاسفانه حال و روزم افتضاح. خیلی دیر متوجه اشتباهم شدم و تاوان خیلی سنگینی بابت این اشتباهم دارم پس میدم. دیگه امیدی به آینده ندارم و هر شب قبل خواب از خدا میخوام صبح چشام باز نشه. خسته شدم از این زندگی. به خاطر این اتفاقاتی که افتاده به کل قید ازدواج رو زدم چون اصلا دلم نمیخواد با ازدواج یکی دیگه رو بدبخت کنم. ازدواج برای یکی مثه من برخلاف چیزی که میگن حرامه. اینو خودم متوجه شدم و تا جایی که بتونم ازش فرار میکنم و از همین سن و سال دارم تنهایی زندگی کردن رو تمرین میکنم. هیچیم مثه یه جوون ۲۱ ساله نیس. نه شادابی و نشاطی و نه هیچ دیگه. از خودم و از خونوادم متنفرم. من همه چیمو سر نادونیم باختم.
به عنوان یه برادر التماستون رو میکنم که مراقب خودتون باشین. اوناییم که گرفتارن تا دیر نشده ترک کنن.
ممنون بابت وقتی که گذاشتین و حرفامو خوندین‌.