شهدای تفحص

وصیت نامه شهید همت

وصیت نامه شهید حاج ابراهیم همت

به نام خدا

نامی که هرگز از وجودم دور نیست وپیوسته با یادش ، آرزوی وصالش را در سر داشتم .
سلام بر حسین (ع) سالار شهیدان، اسوه و اسطوره ی بشریت.
مادرگرامی و همسر مهربانم ، پدر وبرادران عزیزم
درود خدا بر شما باد که هرگز مانع حرکتم در راه خدا نشدید، چقدر شما ها صبورید ، خودتان می دانید که من چقدر به شهیدان عشق می ورزیدم ، غنچه هایی که(کبوترانی که)همیشه در حال پرواز به سوی ملکوت اعلایند. الگو اسوه هایی که معتقد به دادن جان برای گرفتن (بقا و حیات ابدی).و نزدیکی با خدا،چرا که «انالله اشتری من المؤمنین».
من نیز در پوست خود نمی گنجم ، گمشده ای دارم وخویشتن را در قفس محبوس می بینمو می خواهم از قفس به در آیم ، سیمهای خاردار مانعند ، من از دنیای ظاهر فریب مادیات وهمه آنچه که از خدا باز می دارد متنفرم (هوای نفس شیطان درون وخالص نشدن)در طول جنگ برادرانی که در عملیات شهید می شدند ، از قبل سیمایشان روحانی و نورانی می شد وهر بی طرفی احساس می کرد که نوبت شهادت آن برادر فرا رسیده است .
عزیزانم! این بار دوم است که وصیت نامه می نویسم ، ولی لیاقت ندارم و معلوم است که هنوز در بند اسارتم ، هنوز خالص نشده ام وآلوده ام.
از شروع انقلاب در این راه افتادم وپس از پیروزی انقلاب نیز سپاه را پناهگاه خوبی برای مبارزه یافتم ، ابتدا در گیری با ضد انقلاب و خوانین در منطقه ی « شهرضا» (قسمه ) وسمیرم، سپس شرکت در « خوزستان» و جریان گروهکها در خرمشهر پس ازآن سفر به سیستان وبلوچستان (چابهار وکنارک) وبعداَ حرکت به طرف «کردستان» . دقیقاَ دو سال در «کردستان » هستم.مثل این که دیگر جنگ با من عجین شده است.
خداوند تا کنون لطف زیادی به این سرپا گنه کرده وتوفیق مبارزه در راهش را نصیبم کرده است.
اکنون می روم با دنیایی انتطار ، انتظار وصال و رسیدن به معشوق،ای عزیزان من توجه کنید :
1- اگر خداوند فرزندی نصیبم کرد ؛ با اینکه نتوانستم در طول دورانی که همسرانتخاب کردم حتی یک هفته خانه باشم ، دلم می خواهد او را علی وار تربیت کنید. همسرم انسان فوق العاده ای است او صبور است و به زینب عشق می ورزد ، او از تر بیت کردن صحیح فرزندم لذت خواهد برد ، چون راهش را پیدا کرده است ، اگر پسر به دنیا آورد اسم او را «مهدی» واگر دختر به دنیا آورد اسم او را «مریم» بگذارید چون همسرم از این اسم خوشش می آید .
2- «امام» مظهر صفا و پاکی و خلوص ودریایی از معرفت است وفرامین او را مو به مو اجرا کنید ،تا خداوند از شما راضی باشد زیرا او ولی فقیه است و در نزد خدا ارزش والایی دارد .
3- هر چه پول دارم ، اول بدهی مکه مرا به پیگیری سپاه تهران (ستاد مرکزی) بدهید وبقیه را همسرم هر طور خواست خرج کند.
4- ملت ما ملت معجزه گر قران است و من سفارشم به ملت تداوم بخشیدن به راه شهیدان و استعانت
به درگاه خداوند است تا این انقلاب را به انقلاب حضرت مهدی(عج) صل نماید و در این تلاش پیگیر مسلما نصر خدا شامل حال مومنین است.
5-از مادرم وهمه ی فامیل و همسرم اگر به خاطر من بیتابی کنند راضی نیستم مرا به خدا بسپارید و صبور و شجاع باشید.

منظومه «شهدای تفحص» + عکس

منظومه ای که خواهید خواند ، سروده شاعر بسیجی حاج رحیم چهره خند می باشد. این منظومه با یاد شهدای یگان تفحص لشکر 27 محمد رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) سروده شده و نام تمامی ده شهید مذکور در آن ذکر گردیده است.


روحمان با یادشان شاد


«بچه‏ های تفحّص »

برای مرغان باغ ملکوت ، شهدای گلگون کفن تفحّص شهدا

بــــــــرای خیــلیـامـــون

بیست ساله جنگ تمومه

یادش مـــــونده فقط تــو

شــــلمچــه و تنـــومــه

واســــه تفحّــصی‏ها

اوّل عشـــــقــه ولــی

تو سنگـــــرا می‏گــردن

جون می‏کّنن یا علی (ع)

بچـــه های تفحّــص

هنــوز تــوی سنگـرن

با دل دریایی شــــون

ناخـــــدای لنـگـــــرن

بچــــــه‏ های تفحّص

"سید علی موسـوی"

یه روز شهیدشدش با

"علیـــرضا حیـــــدری"

تو قتلـگاه فکّــــــــه

بین میــــدون مین‏ها

عرق می‏ریختن باهم

لابــلای کمیــــــــن‏ها

خب بایدم این وسط

یه عده حتماً باشـن

مثل تیــــم تفحّـص

راهی قتلگاه شـن

از تلـــه ها نترسـن

کارها رو دنبـال کنـن

خسته نشن بگــردن

خستگیرم چال کنن

بعدش محمود غلامی

با سعیــــد شاهـــدی

بازم با هــم پــریــــدن

خـــدا خـودت شاهدی

نوبت صابــری شـد

عباس اول پریــدش

برادرش حسین هم

خدا یه روز خریـدش

هر دوتاشون پریـدن

رفتن پیش شهیـــدا

خــون دوتا بـــــرادر

ریختش به روی رملا

مشغول گشتن بودن

بین میــدون میــن‏ها

دنبال هــر شهیـــدی

لابـــلای کمیـــــن‏ها

یه روز مجیـــد پازوکی

به علی محمود ونــد

گفت پهلوون ، غم چیه

به روی غمها بخنـد

بیــعـت ما بیــعـتـــه

به ما میـگن بسیجی

خون شهیــد رو ببین

از اینــجا تا دوعیجی!

تو لحظه‏های سختی

میریــم ســراغ خـــدا

روضه باهم می‏خونیم

غم میشه از دل جـدا

بــرای عــزت دیـــــــــن

چون می‏کنیم خون میدیم

به مرگمــون می‏خندیــــم

تو معـــرکـه جـــون میدیم

علی گفتش مجید جون

آستین‏ها رو تا کنیــــم

به قیمت جـــونمــــون

شهیـــــد رو پیدا کنیــم

فرداش علی محمودوند

شهیـــــد شدو پریــدش

دیگــه کسی علـی رو

تــو بچـــه ها ندیـــدش

بعـــــداز علـی ، پازوکـی

اخماش همش تو هم بود

با بیل می‏رفت تـو فکـــه

دشمن هر چی غم بـود

هرکس به آتش عشق

تفتیــد چــون سپنـدی

پایش رسـد سـرانجام

بــر اوج ســربلنـــدی

آقامجیــــــد تـــو رملا

حتی اگر سنگی بــود

با بیل می‏رفت پای کار

بـولدیـــزر جنـگی بـود

میگفت باید این روزا

با سختیا ســـرکنیم

خستـگیا باشــــــه‏تا

با شهــــــدا درکنیم

مادرهای شهیـــدا

منتظـــر شهیــدن

شهیدایی که اصلاً

پلاکشــم ندیــــدن

من‏که دست خودم نیست

همش آتیـش می‏گیــــرم

روزی دویست سیصد بار

به یادشــون می‏میـــرم

ماها بایــــد بگـردیــــم

این گــــره رو واکنیـــم

به قیـمت جــونمـــــون

شهیـــــد رو پیــدا کنیــم

از تلــه‏ها نتــرسیــــم

کـارها رو دنبـال کنیـــم

خسته نشیم شب و روز

خستگی رم چال کنیــم

با ایـــن نـگـاه قشــنـگ

از صب تا شب جون میکند

آخرش هم رفت رومیـــن

مونــد رولبش یه لبخـنـد

بچــــه ‏هـای تفحّــص

دیدن هستش جای کار

سخت بود ولی خداییش

جـون می‏کندن پای کار

رفتـن بازهـم تــو میـــــدون

کار خـــداچون میــخواســـت

تفحـــــص شــهیـــــــــدا

یه‏ ریز هَمَش خون‏میخواست

بازم شهیــــــــد شـهبازی

رفت و پشت بیل نشست

خسـته نشد صب تا شب

کمـــرِ کا ر رو شـکســت

یه روز غــروب تـو رملا

انگار که مهمــونی بود

"علیــــرضا شـهبازی"

از ســرتاپا خونی بـود

"محمـــــــــــد زمانی"

تنـها نذاشت علی رو

هر دو باهـم پریـــدن

گفتنـــد" یا علی" رو

هرکس به آتش عشــق

تفتیــد چون سپنـــــــدی

پایش رســـد ســرانجام

بر اوج ســربلنــــــــــدی

رفتنـــــــــد ولی یادشان

در قلب ما زنــــــده است

تا هست ماه و خورشیــد

این یاد پاینــــــــده اسـت