سلامتی، امام زمان، دیدار، انتظار، وظایف

نقطه آغازین حرکت اصلاحی آخرین منجی

[h=1]قرآن و نقطه شروع تمدن بزرگ آخرالزمانی[/h] [h=2]اگر از شما خواسته می شد این دنیای ملتهب کنونی را به چنان مدینه فاضله ای تبدیل کنید برای چنین تغییری چه می کردید؟ متفکران و مصلحان عالم چه کرده اند و تا کنون چه نتیجه ای داشته ایم؟ آیا ثمره مثبت و فراگیری داشته ایم؟[/h]


در قسمت قبلی تا حدودی به اوضاع جامعه جهانی کنونی پرداختیم و در برابر این سوال قرار گرفتیم که منجی عالم بشریت چه راهکاری را برای تبدیل جامعه فسادزده آخرالزمان به جامعه ی عدل محور دوران حکومتشان در پیش خواهد گرفت؟ و برای تاسیس چنین حکومت فراگیر و عدل محور و فضیلت گستری از کجا شروع می کند؟ نقطه آغاز حرکت اصلاحیشان چه خواهد بود؟ و اینک سعی می کنیم به این سوال پاسخ دهیم.

[h=2]نقطه آغاز تحول بزرگ جهانی[/h] قرآن خط پایان نیست بلکه نقطه شروع تمدن بزرگ الهی انسانی بر کره زمین است. قرآن عزیز این نکته را در آیات متعددی متذکر شده که اگر انسانها به اجرای کامل کتب آسمانی قیام می کردند وضع زندگیشان بهتر از این بود و برکات مادی و معنوی به ایشان روی می کرد

اگر از شما خواسته می شد این دنیای ملتهب کنونی را به چنان مدینه ی فاضله ای تبدیل کنید برای چنین تغییری چه می کردید؟ متفکران و مصلحان عالم چه کرده اند و تا کنون چه نتیجه ای داشته ایم؟ آیا ثمره مثبت و فراگیری داشته ایم؟
قطعاً خواهید گفت اول از همه، نیاز به یارانی همراه و همدل دارم. بله درست است. امام مهدی علیه السلام نیز 313 نفر یار و پا به رکاب و ذوب شده در اهداف مولایشان دارند! [1] اما بعدش چه؟ برای عموم مردم چه می کردید؟ شاید بگویید هر یک از یارانم را به اطراف و اکناف جهان می فرستادم برای تبلیغ!
بعد از اتفاقاتی که همزمان با ظهور می افتد -خروج سفیانی و فرو رفتن لشگر سفیانی در سرزمین بیداء- حضرت از مکه به سمت مدینه و از آنجا به کوفه می روند و مقرّ حکومتشان را در کوفه بنا می کنند و شروع به آموزش قانون اساسی حکومت جهانی شان می کنند که آن قانون چیزی نیست جز قرآن. آری، قرآن!
اما کدام قرآن؟ قرآنی که همراه با تاویل و تفسیر و شأن نزول و مصادیق آیات باشد. قرآنی که منشأ تفکر و تعقل و تخلق به اخلاق الهی و یاد مرگ و معاد و مشوق علم آموزی و کشف مجهولات و آبادانی زمین باشد. قرآنی که استاد و شاگردش دغدغه عمل به دستورات آن را دارند، چرا که امامشان مجسمه قرآن است و ذوب در قرآن شده است. او و قرآن، معیت و همراهی دارند؛ اینها دو ثقل به یادگار مانده از پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله هستند و این نقطه شروع آن تحول بزرگ جهانی است، آن تحولی که منجر به حکومتی واحد و فراگیر در سراسر عالم می شود. لذاست که حضرتش در کوفه خیمه هایی بر پا می کنند و شیعیانشان به آموزش قرآن خواهند پرداخت.[2] امّا چرا قرآن؟
[h=2]اصلاح قرآنی بشر[/h] حقیقت این است که اگر قرار باشد فساد، فحشاء، بی احترامی، جنگ، خونریزی، جهل و فقر و... جای خودش را به صلح و صفا و دوستی و بخشش و اخلاق کریمه و ... بدهد باید بینش انسانها را شکل داد، باورشان را اصلاح کرد تا در عمل دچار تکبر، زیاده خواهی، اعمال بی ضابطه شهوات، بطالت و... نشوند؛ و چنین چیزی موقعی محقق می شود که انسانها به فطرت پاک و الهی خویش برگردند و قرآن عهده دار چنین امری است.[3]
بی شک اگر کسی معاد باور شد، حتی در خلوت هم فساد نمی کند، چرا که باور دارد روزی در محضر قاضی و داوری که خود شاهد اعمال او بوده باید پاسخگو باشد، و نتیجه کارش را ببیند.[4]
اگر کسی با قرآن مأنوس شد، از ولایت الهی سر بر نمی تابد چرا که ناگزیر در ولایت طاغوت قرار خواهد گرفت! [5] و... و همه اینها منوط به تعلیم قرآن توسط یک قرآن باور است؛ کسی که خود مجسمه عمل به قرآن است و راسخ در علم است. [6] لذا شاگردان و یارانش (که قابلیت تمام و کمال در پذیرش دارند) نیز عامل خواهند بود که: سخن کز دل برآید لاجرم بر دل نشیند.
و این حلقه های قرآن آموزی وسیع تر و فزون تر خواهد شد تا جایی که جهانی شود و آنگاه مردمانی خواهیم داشت که همه از یک چشمه ی پاک و نورانی سیراب می شوند و آن قرآن است. پس ناگزیر زندگیشان قرآنی خواهد شد، که قرآن علم و اخلاق و دین و سیاست و آبادانی و ... را همرنگ خدا می کند و رنگ خدا زیباترین رنگهاست و اینگونه می شود که جهانی زیبا شکل خواهد گرفت. [7]
در چنان جهانی محور همه علوم و فنون و اقوال حتی قول امام معصوم هم قرآن است و هر چه قرآنی باشد مقبول است و هر چه با قرآن در تضاد باشد مطرود. قرآن است که مبنای احکام عملی می شود و قرآن است که منشأ علوم مختلف می شود، چنان که در برهه هایی از زمان، چنین اموری تجربه شد و مسلمین در سایه ی قرآن به پیشرفت علمی و تکنولوژیک رسیدند.[8]
[h=2]اگر انسان این گونه می بود[/h] بعد از اتفاقاتی که همزمان با ظهور می افتد -خروج سفیانی و فرو رفتن لشگر سفیانی در سرزمین بیداء- حضرت از مکه به سمت مدینه و از آنجا به کوفه می روند و مقرّ حکومتشان را در کوفه بنا می کنند و شروع به آموزش قانون اساسی حکومت جهانی شان می کنند که آن قانون چیزی نیست جز قرآن

قرآن خط پایان نیست بلکه نقطه شروع تمدن بزرگ الهی انسانی بر کره زمین است. قرآن عزیز این نکته را در آیات متعددی متذکر شده که اگر انسانها به اجرای کامل کتب آسمانی قیام می کردند وضع زندگیشان بهتر از این بود و برکات مادی و معنوی به ایشان روی می کرد: «و اگر آنها تورات و انجیل (واقعى را) و آنچه را كه به آنها نازل شده بر پا مى نمودند به یقین از بالاى سرشان و از زیر پاهایشان روزى مى خوردند (از بركات آسمان و زمین برخوردار مى شدند). از آنها گروهى میانه رو و درستكارند و بسیارى از آنها زشت است آنچه به جا مى آورند»[9] و نیز می فرماید: «و اگر اهل شهرها و روستاها ایمان مى آوردند و پروا پیشه مى كردند مسلّما (درهاى) بركتهایى از آسمان و زمین را بر روى آنها مى گشودیم، و لكن (آیات ما را) تكذیب كردند، پس آنها را به سزاى آنچه كسب مى كردند دچار ساختیم».[10]
آری جامعه جهانی تا به امروز از کتب آسمانی دور بوده و نتیجه اش همین دنیای ملتهب و فسادزده است. ولی دوران مهدی موعود ٓعجل الله تعالی فرجه الشریف دوران رجوع انسان به قرآن خواهد بود، و این رجوع، درهای برکت مادی و معنوی را به روی جامعه خواهد گشود. ان شاء الله باشیم و ببینیم آن دوران شکوفایی فطرت انسان را.
پی نوشت:
1) نگین آفرینش، جلد 1، صص 128 131.
2) همان، ص 155.
3) سوره روم آیه 30: پس حق گرایانه روى دل خود را به سوى این دین (دین اسلام) كن همان طریقه و آیین فطرى خدا كه مردم را بر پایه آن آفریده و سرشته، (و) هرگز تبدیلى در آفرینش (تكوینى) خدا نباشد (و در آیین تشریعى او هم نباید باشد)، این است دین ثابت و استوار، و لكن بیشتر مردم نمى دانند.
4) سوره زلزال آیات 7 و 8: پس هر كه هموزن ذره اى كار خیر كند (جزا یا تجسم خارجى) آن را مى بیند. و هر كه هموزن ذره اى كار شركند آن را مى بیند.
5) سوره بقره آیه 257: خداوند دوست و سرپرست كسانى است كه ایمان آورده اند، آنها را از تاریكى ها (جهل و كفر و فسق) به سوى نور (علم و ایمان و تقوا) بیرون مى برد، و كسانى كه كفر ورزیدند سرپرستان آنها طغیانگرانند كه آنها را از نور (هدایت) به سوى تاریكى ها(ى گمراهى) بیرون مى برند. آنها اهل آتشند كه در آنجا جاودانند.
6) سوره آل عمران آیه 7: اوست كه این كتاب را بر تو فرو فرستاد؛ كه برخى از آن آیه هاى محكم به لفظ صریح (و به معنى روشن) است، كه آنها مادر و اساس كتابند، (ابهام آیات دیگر با آنها رفع مى شود) و برخى دیگر آیه هاى متشابه است (چندپهلو است و معنى آن به واسطه عموم محتوا و عمق معنى و تعدد مراد در بدو نظر روشن نیست و باید به وسیله آیات محكم و عقل سلیم تفسیر شود)، اما كسانى كه در دلهاى آنان انحراف (از حق) است، براى فتنه جویى و طلب تأویل (یافتن معنى نادرست)، از این كتاب از آنچه متشابه است پیروى مى كنند، در حالى كه تأویل (و بازگشت معنى حقیقى) آن را جز خدا نمى داند؛ و آنان كه رسوخ در دانش دارند.
7) سوره بقره آیه 138: (آرى ایمان دلهاى ما) رنگ آمیزى خدایى است و كیست كه رنگ آمیزیش بهتر از خدا باشد؟ و ما پرستندگان اوییم.
Dirol ر.ک: تمدن اسلامی از زبان بیگانگان، صص 7 و 106
9) سوره مائده آیه66
10) سوره اعراف آیه96

همه تاریخ چشم انتظار مصلح آخرالزمان

[h=2]قضیه حضرت حجت علیه السلام، یک قضیه فرامذهبی است. یعنی نه تنها مسلمانان و به طور مصداقی و مشخص تشیع به ایشان اعتقاد دارند بلکه غیرمسلمانان هم اعتقاد دارند. شاید غیر از توحید و نبوت، هیچ امر اعتقادی به اندازه مهدویت میان مسلمانان مشترک نباشد.[/h]

توحید و نبوت و معاد را همه شنیده اند که به آنها اصول دین می گویند. اما قضیه مهدویت حتی منحصر به مسلمانان نیست، همه اقوام و همه ادیان این اعتقاد را دارند. وقتی به تاریخ ملل و اقوام عالَم می نگریم، می بینیم از زمانهای پیش این مسأله، آنان را به خود متوجه و مشغول ساخته و به انتظار مصلحی که بتواند جهان را نیکو اداره کند، دقیقه شماری می کنند.
البته این اعتقاد (چنان كه در میان شیعه بسیار عمیق، عینى و راهبردى است) در بین بیشتر مكاتب و اقوام به عنوان آموزه اى اصیل و بنیادین مطرح نیست و به عنوان باورى فرعى و احتمالى تلقّى مى شود. در واقع شیعه با اندیشه «مهدویت» زنده و پویا است و با آن زندگى مى كند و نفَس مى كشد و آن را ركن اساسى اعتقاداتش مى داند؛ امّا در میراث مكتوب و شفاهى بیشتر ملل و ادیان، تنها اشاراتى گذرا به آن شده و مطالبى اجمالى درباره آن طرح گشته است. این اعتقاد، هنوز به عنوان باورى اثرگذار و یقینى تبدیل نشده و جایگاه استراتژیك خود را نیافته است! با این حال همین اشارات و بیانات نیز، نشانگر فراگیرى و ریشه دار بودن اندیشه «ظهور رهایى بخش بزرگ» و حقانیت و درستى آن است.
[h=2]عقاید اقوام مختلف[/h] 1. برهمنان:
قضیه مهدویت حتی منحصر به مسلمانان نیست، همه اقوام و همه ادیان این اعتقاد را دارند. وقتی به تاریخ ملل و اقوام عالَم می نگریم، می بینیم از زمانهای پیش این مسأله، آنان را به خود متوجه و مشغول ساخته و به انتظار مصلحی که بتواند جهان را نیکو اداره کند، دقیقه شماری می کنند.
برهمنان بر این عقیده اند که در آخر الزمان "ویشنو" ظهور می نماید، در حالی که بر اسب سفیدی سوار است و شمشیر آتشبار در دست دارد. ویشنو مخالفین برهمنان را می کشد و دنیا را سعادتمند می نماید.
2. انگلیسی ها:
ساکنین جزایر انگلستان از چندین قرن قبل، به انتظار "آرتور" می باشند که می گویند: در جزیره آوالون سکونت دارد. گویند: روزی ظاهر شود و نژاد "ساکسون" را در دنیا غالب گرداند و سعادت را نصیب و روزی آنان سازد.
3. نژاد اسلاو:
نژاد اسلاو بر این عقیده بودند كه از مشرق زمین، یك نفر برخیزد و تمام قبایل اسلاو را متّحد سازد و آنها را بر دنیا مسلّط گرداند.
4. نژاد ژرمن:
نژاد ژرمن معتقد بودند: یك نفر فاتح از طوایف آنان قیام مى كند و «ژرمن» را بر دنیا حاكم مى گرداند.
5. مسیحیان:
یكى از اعتقادات غربیان مسیحى، باور به بازگشت عیسى مسیح -به عنوان نجات دهنده مسیحیان و تحقق بخش ملكوت و سلطنت الهى- است. با این حال در میان اقوام مختلف غربى نیز سخن از یك منجى بزرگ مطرح بوده و پاره اى از افراد از چنین انتظارى بهره بردارى كرده اند.
6. یهودیان:
یهودیان بر این عقیده بوده و هستند که در آخرالزمان "ماشیح" پیدا شود و پادشاه پادشاهان گردد.
7. ایرانیان باستان:
ایرانیان بر این اعتقاد راسخ بودند که "گرزاسپه" پهلوان تاریخی ایران زنده است و در کابل خوابیده و صدهزار فرشته او را نگهبان هستند و روزی بیدار شود و قیام کند. دسته دیگری از ایرانیان اعتقادشان این بود که "کیخسرو" پس از تنظیم کشور و استوار ساختن شالوده فرمانروایی، سلطنت را به فرزند خود واگذار کرده، رو به کوهستان نموده، در آنجا آرمیده روزی ظاهر گردد و اهریمنان را از گیتی براند.
آری در هر دوره و زمانی مردم جهان منتظر یک نجات دهنده بوده اند ولی باید گفت که آنها در تعیین مصداق، که آن منجی و مصلح کیست در اشتباه اند.
[h=2]منجی شیعیان[/h] اما شیعه با سند محکم و از طریق وحی منجی خود را معرفی می کند، مشخصات امام مهدی(عج) در اخبار شیعه از طریق قرآن و روایات رسیده و از نبیّ اکرم صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام می باشد و چنان مشخصات ایشان دقیق بیان شده است که بر هیچ کس جز فرزند امام حسن عسکری علیه السلام یازدهمین پیشوای شیعه تطبیق نمی کند.
در هر دوره و زمانی مردم جهان منتظر یک نجات دهنده بوده اند ولی باید گفت که آنها در تعیین مصداق، که آن منجی و مصلح کیست در اشتباه اند.
از بین صدها روایت به یک حدیث اشاره می شود:
امام صادق علیه السلام از آباء گرامی اش که از امیرالمؤمنین علیه السلام، از پیغمبر صلی الله علیه و آله نقل می کند، می فرماید: امامهای بعد از من دوازده نفرند. اولی آنها علی بن ابی طالب و آخری آنها حضرت خاتم الاوصیاء است که آنها جانشینان و اوصیاء من و حجتهای الهی بر امت من هستند. کسی که به امامت آنها اقرار کند مؤمن است و کسی که آنها را انکار کند کافر است. (کمال الدین و تمام النعمة)
در این حدیث و احادیث بسیاری به وجود امام دوازدهم اشاره می شود و این که قطعا دوازدهمین جانشین پیامبر صلی الله علیه و اله از نسل ائمه علیهم السلام خواهند بود. اما روایات زیادی به برپایی حکومت جهانی امام مهدی عجل الله تعالی فرجه اشاره می کنند حتی در منابع اهل سنت، از جمله: ابن حجر در کتاب "صواعق المحرقة" از ابوالحسن امری چنین نقل می کند: اخبار متواتر و فراوانی از پیامبر (صلی الله علیه و اله) نقل شده که سرانجام مهدی ظهور می کند و او از اهل بیت پیامبر (علیهم السلام) است ... و زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد. (صواعق ص 99)
و نیز محمد شبلنجی دانشمند معروف مصری در کتاب "نور الابصار" می نویسد: اخبار متواتری از پیامبر (صلی الله علیه و اله) آمده که مهدی از خاندان اوست، او همه زمین را پر از عدل می کند.
[h=2]امام موعود در یک نگاه[/h] به طور کل از مجموع احادیث روشن می شود که مصلح بزرگ جهانی، مهدی موعود علیه السلام دارای مشخصات زیر است:
- از خاندان پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله و فرزندان اوست.
- از فرزندان امام حسین علیه السلام است.
- دوازدهمین پیشوا پس از پیامبر صلی الله علیه و اله است.
- فرزند حسن بن علی العسکری علیهماالسلام است.
- دنیا را مملو از عدل و داد خواهد کرد.
- حکومت جهان در اختیار او قرار می گیرد.
- مستضعفین و استعمارشدگان، در عصر او از قید و زنجیر اسارت آزاد می شوند، و جنگها برچیده می شود و صلح و آرامش جای آن را می گیرد.
[h=2]وظیفه شیعه[/h] با این مقدمات به این نتیجه می رسیم که باید هر چه بیشتر و بهتر مصلح و منجی واقعی را به جهان بشناسانیم زیرا دنیایی که خود را در وحشت و اضطراب و در آستانه سقوط می بیند، گوش به زنگ است تا هر ندایی که به نام صلح بلند گردد، مشتاقانه از آن استقبال کند و مردم در چنین شرایطی برای پاسخ به منادی واقعی صلح، آمادگی دارند و نیاز خود را به یک مصلح آسمانی احساس می کنند و این وظیفه مسلمانان را سنگین تر می کند که امام را به جهانیان معرفی کنند و زمان بعد از ظهور را به تصویر کشند.
توماس کارلایل تاریخ نگار اسکاتلندی می گوید: دنیا در جستجوی پیشوایی است که بتواند دنیا را اداره کند، هر چه جستجو می کند کسی را پیدا نمی کند به جز علی بن ابیطالب.
و امروز همان نجات دهنده بشر یازدهمین فرزند امام علی بن ابیطالب علیه السلام است، که با عقل و قدرت خدادادی، جهان را در قبضه قدرت خود می گیرد و به نابسامانی های موجود سر و سامان می بخشد.
آری آنان که متوجه اوضاع عالمند، در به در دنبال فرشته صلح می گردند و می دانند جهان باید خود را آماده پذیرش ندای «جاءَ الحَقُ وَ زَهَقَ الباطِلُ» کند و زمینه را برای مصلح حقیقی و حکومت جهانی ولی عصر امام زمان (عج) آماده سازد. چون نجات دنیا و مردم، از چنگال ستمکاران، جباران و مفسدان و اهتزاز پرچم یکتاپرستی و احیا کردن آیین توحیدی جز با تشکیل دولت کریمه مهدوی صورت نخواهد گرفت.

نام مهدیِ عزیز ما در غدیر عزیز

[h=2]بر خاک غدیر عزیز، بوسه ای زدیم و برخاستیم! ما می خواستیم به همه ی جهان بگوییم که مهدی ما (سلام خدا بر او) ادامه غدیر پاک است! برای همین، تصمیم گرفتیم و هم قسم شدیم؛ اول دستانمان را به هم دادیم و به خدای مهربان گفتیم:...[/h]

غدیر ولایت، نام چشمه ای است که خبر ولایت آخرین جانشینان انبیا، در آن رسمی و فراگیر شد. نمیدانم چشمه ی غدیر، چه لب تشنه ای را سیراب کرده و خاک آن، چه بی پناهی را پناه داده بود که افتخار سقایت و قدمگاهی ولیّ الله نصیبشان شد؟!
یکی از احکام الهی بسیار مهم که باقی مانده و عمر نازنین پیامبر رو به اتمام، حکم حج بود؛ زیرا هیچگاه در طول زندگی سراسر خیر رسول مهربانی، رخ نداده بود. ایشان تنها 3 بار به عمره مشرّف شده بودند و قرار بود در این فرصت، احکام حج را به مسلمانان یاد دهند؛ اما یاد دادن این فروع دین، با اصول دین، همراه شد و در راه بازگشت، حبیب خدا، از مسأله ای سخن فرمود که ابتدا باعث نگرانی مردم شد؛ از چیزی که همیشه از آن میترسیدند: از دست دادن پیامبر. چیزی که برخی منکرش میشدند و بعضی از ترس فکر به آن، هرگاه متوجهش میشدند، فکرشان را پرتاب میکردند به زمانی بعد؛ زیرا پیامبر به دلیل عصمت، اولویت تصرف داشت حتی به خودشان 1 و این یعنی کسی ما را بیشتر از خودمان دوست دارد و تا او بود، عذابی نازل نمیشد2؛ کسی که رحمت بود و منبع آرامش! ولی قرآن کریم مردم را آماده کرده بود که اگر پیامبر بمیرد یا کشته شود باز به روش گذشته، بر میگردید؟3 و برحذرشان داشته بود از بد شدن و به گذشته برگشتن. آخر پیامبر آمده بود که گنج های درون انسانها را در آورد و به آنها هدیه کند؛4 زیباییهای وجود خود را. این عزیز که خودمان را به خودمان هدیه داده بود در راه بازگشت از حج، حرف از رفتن زد!
در راه بازگشت، حبیب خدا، از مسأله ای سخن فرمود که ابتدا باعث نگرانی مردم شد؛ از چیزی که همیشه از آن میترسیدند: از دست دادن پیامبر. چیزی که برخی منکرش میشدند و بعضی از ترس فکر به آن، هرگاه متوجهش میشدند، فکرشان را پرتاب میکردند به زمانی بعد
شیطان و لشکریانش پس از شنیدن این جمله، به فکر تعطیلات و استراحتی طولانی افتاده بودند و طاغوت، خوشحال! زیرا راه خود را آسان و مسیر کفر را بی کلوخ می دید. نزدیک برآورده شدن یکی از بهترین آرزوهای قبیله ی لعنت بود. آری؛ اگر رهبر مؤمنان میرفت، برگشت به جاهلیت راحت بود.
درست در همین لحظه ی سرنوشت ساز، ابرهای سیاه ناامیدی مؤمنان به کناری رفته و پنجه های تیز و خون آلود شیطان از قلب مؤمنان فاصله گرفت؛ زیرا اسم محبوب خدا 5 بر زبان حبیب خدا جاری گشت: علی ...
به سراغ سرزمین غدیر و چشمه ی عزیز ولایت رفتیم تا از او بشنویم آنچه را که پیامبر از آخرین وصیّ آخرین جانشینان انبیا فرمود: خاک داغ غدیر عزیز! قسمتان میدهم به خدا! راستش را بگویید، روز 18 ذی الحجه ی 10 هجری را یادتان هست؟!
- معلوم است که به خاطر دارم! با تمام حافظه ی قوی ام به وسعت تاریخ بعد غدیر، در ذهن خود به یادگار نگه داشته ام تا در قیامت شهادت دهم که پیامبر صلی الله علیه و آله چه فرمود.
- خدا را شکر! حبیب خدا، از مهدی ما هم چیزی فرمود؟! برایمان میگویید؟! تمام وجودمان گوش است و دلهایمان آماده ی آماده!
- آن روز گرم و پاک خدا، پیامبر از ولایت، آن قدر سخن گفت که کسی حتی به اندازه ی یک مثقال شک نداشت که بعد از پیامبر علی، ولیّ خدا است! آن روز «رحمت للعالمین» (صلی الله علیه و آله) از «رحمت الله الواسعه» (عجّل الله فرجه) 6حرف زد! بچه ها باورتان میشود! از مهدی شما گفت!
با شنیدن«رحمت فراگیر الهی» یاد مهربانیهای مولا افتادم و چشمه ی صورت، گونه ی گل انداخته ام را سیراب کرد!
- فرمود: بدانید که آخرین امامان، مهدی قائم از ماست! بچه ها نمیدانید، وقتی از او حرف میزد، چه قدر شاداب بود! بر ادیان غالب میشود و از ظالمین انتقام میگیرد! از دریایی عمیق استفاده میکند.
زبانمان بند آمده بود! شنیدن از مولای زنده مان مهدی، آن هم از شاهدان عینی ماجرای غدیر، آن قدر شیرین بود که میخواستیم زمان را متوقف کنیم!
تو غرق سخن گفتن و از جان کلامت من مست چنانم که شنفتن نتوانم
... اوست انتخاب شده و اختیار شده ی خداوند و وارث هر علمی و به همه ی فهم ها احاطه دارد!
از پروردگارش خبر میدهد، آیات الهی را بالا میبرد! رشید است و محکم بنیان! کارها به او سپرده شده!
همان عزیزی که بزرگان گذشته، مژده ی آمدنش را داده اند؛ او حجت خدایی است که باقی میماند و بعد از او حجتی نیست! بچه های عزیزم! در آن زمان، سخت بود برایم که بفهمم منظور پیامبر از باقی ماندن چیست؛ ولی امروز خوب میفهمم که مولای مهربان ما، 1181 سال دارد و تمام این مدت خدا نگهش داشته است!
- عزیزان من! حبیب خدا فرمود: همه ی حق همراه اوست و همه ی نور نزد او!
فرمود: کسی بر او غلبه پیدا نمیکند و کسی بر ضد او کمک نمیشود؛ او ولیّ خدا در زمین است و بین جهانیان او حکم میکند و امین خدا بر پنهان و آشکارش است! 7
عشقمان صد برابر شده بود! عزممان از حد گذشته و شوقمان فوران میکرد!
شیطان و لشکریانش پس از شنیدن این جمله، به فکر تعطیلات و استراحتی طولانی افتاده بودند و طاغوت، خوشحال! زیرا راه خود را آسان و مسیر کفر را بیکلوخ میدید. نزدیک برآورده شدن یکی از بهترین آرزوهای قبیله ی لعنت بود. آری؛ اگر رهبر مؤمنان میرفت، برگشت به جاهلیت راحت بود.
بر خاک غدیر عزیز، بوسه ای زدیم و برخاستیم! ما میخواستیم به همه ی جهان بگوییم که مهدی ما (سلام خدا بر او) ادامه غدیر پاک است! برای همین، تصمیم گرفتیم و هم قسم شدیم؛ اول دستانمان را به هم دادیم و به خدای مهربان گفتیم:
خدای عزیز ما! قسم میخوریم که مهدی ما زنده است! او به همه ی بنده های تو عشق میورزد و منتظر ماست که ظهور کند! ما اقرار میکنیم که در حق او بد کرده ایم؛ ولی تو بزرگواری و بخشنده! به فضلت ببخشمان! و کمکمان کن که به مولایمان کمک کنیم!
بعد به امام عزیزمان رو کردیم و ناخودآگاه سرهایمان پایین افتاد و زبانمان بند آمد؛ فقط گریه بود که سکوت خجالتمان را میشکست!
سپس برخاستیم؛ هر کس پیشنهادی داشت: یکی گفت من حاضرم مطلب بنویسم و دیگری گفت من ترجمه میکنم و مهدی یار دیگری گفت: بارگزاری اینترنتیش با من! مادرم نیز وارد گود شد او پخت غذا و بخشیدن آن به مردم به نیت مولا را به عهده گرفت. خواهر کوچکم که فکر میکرد از بقیه عقب افتاده، گفت: منم میتونم به دوستام شعر یاد بدم و برای امام زمان نقاشی بکشم! گفتم آفرین سحر جان شما هم یار امام زمانی! امیدوارم که لبخند امام را ببینی!
پی نوشت:
1- «النَّبِیّأَوْلى بِالْمؤْمِنینَ مِنْ أَنْفسِهِم ...» (احزاب، 6): پیامبر، نسبت به مؤمنان از خودشان اولى و سزاوارتر است ...
2 - « مَا كَانَ اللّه لِیعَذِّبَهمْ وَأَنتَ فِیهِمْ وَمَا كَانَ اللّه معَذِّبَهمْ وَهمْ یَسْتَغْفِرونَ» (انفال،آ 33): و مادام كه تو در میان آنان هستی، خداوند آنان را عذاب نمیكند و نیز مادام كه استغفار میكنند، خدا عذابشان نمیكند.
3 - «وَ ما محَمَّدٌ إِلاَّ رَسولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرّسل أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قتِلَ انْقَلَبْتمْ عَلى أَعْقابِكمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَیْهِ ...» (آل عمران،144): و محمّد جز فرستاده اى از سوى خدا كه پیش از او هم فرستادگانى [آمده و] گذشته اند، نیست. پس آیا اگر او بمیرد یا كشته شود، [ایمان و عمل صالح را ترك مى كنید و] به روش گذشتگان و نیاكان خود برمى گردید؟!...
4- امام علی علیه السلام: فَبَعَثَ فِیهِمْ رسلَه... یثِیروا لَهمْ دَفَائِنَ الْعقولِ: خداوند پیامبرانش را در میانشان، برانگیخت تا عقل مدفون بشر را برای آنان آشکار کند و در دسترس قرار دهد: نهج البلاغه، خطبه اول.
5- ر.ک: «یا أَیّهَا الَّذینَ آمَنوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْكمْ عَنْ دینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّه بِقَوْمٍ یحِبّهمْ وَ یحِبّونَم ...» (المائده، 54): اى اهل ایمان! هر كس از شما از دینش برگردد [زیانى به خدا نمى رساند] خدا به زودى گروهى را مى آورد كه آنان را دوست دارد، و آنان هم خدا را دوست دارند: رسول خدا در فتح خیبر فرمودند: فردا حتما رایت جنگ را به مردى مى دهم كه خدا و رسول را دوست دارد و خدا و رسول هم او را دوست مى دارد ... آن گاه روز بعد پرچم جنگ را به دست حضرت امیرالمؤمنین داد.
6- فرازی از زیارت آل یس، مفاتیح الجنان.
7 - ر.ک: خطبه غدیر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله.

مهدی علیه السلام، زیباترین معنای زندگی

[h=2]زندگی برای هر فرد، تعریفی دارد؛ گاهی می شنوم که مردم از یکدیگر می ‌پرسند: آیا این زندگی است؟ و به رفاه، معنی ‌اش می ‌کنند. تعبیر شاعرانه‌ ی آن "سیبی است که گاز باید زد با پوست و آب- ‌تنی کردن در حوضچه اکنون"؛(١) و دانشمندان و فیلسوفان حیات را حقیقت مجهول ‏الكنهى می ‌دانند كه دو خاصیت دارد: یكى آگاهى و دیگرى جنبش.(٢) ولی من می‌ بینم آنانی را که مرفه ‌اند، در زمان حال، خوش هستند و حرکت نیز دارند؛ اما زندگی نه؛ آن‌ گاه تأملی کرده و تعریف خود را از زندگی ارائه می ‌دهم.[/h]
[h=2]
زندگیِ من[/h] از نظر من زندگی یعنی شما، مهدی مولا! یعنی نوشتن از شما، گفتن از شما، فکر کردن به شما، جلب رضایت شما، شاید بپرسند که خودت چه؟! آیا این تو نیستی که زنده‌ ای؟! و من قلبم را نشان شان می‌ دهم و ضربان آن را! بگذار بگویند که نیستی این متوهّمان هستی! وقتی‌که ضرباهنگ قلب من، در هر تپش می‌ گوید «مهدی»!

width: 526 align: center

[TD="align: center"]مهدی مولا! تویی که همه وجودمی [/TD]
[TD="align: center"] مهدی آقا! تویی که نبود و بودمی[/TD]
[TD="align: center"] مهدی سرور! تویی که دلا اسیرته [/TD]
[TD="align: center"] مهدی بابا! تویی که ملک فقیرته[/TD]

به نظرتان شعار داده و از واقعیت دور افتاده ‌ام؟! اگر این‌ گونه است این شواهد چیست؟:
[h=2]حیات زمین؛ حیات زمان[/h] زندگی از نظر هر کس معنایی دارد؛ اما معنی واقعی زندگی نَفَس کشیدن در فضای خدمت به حجت الهی است؛ زیرا در کنار او، رشد انسانی محقق می ‌شود و زندگی معنا می‌ یابد. خداوند می ‌فرماید: ای مومنان! وقتی خدا و رسول شما را به آن ‌چه زندگی ست می‌ خوانند، اجابتشان کنید! (٣) چرا دوست دارید مرده باشید؟! آنان برای شما زندگی می‌ خواهند آنچه پشت شیشه‌ ی نمایشگاه‌ های لوکس ماشین و افکار خیال اندود طلایی مسافرتهای آنچنانی، می‌ یابیدش، زندگی نیست؛ رفاه است و حرکت!
نیامدیم که مرده باشیم و متحرّک؛ آمدیم که خودی نشان دهیم؛ بدون مهدی علیه السلام، چگونه می- ‌توان خودی نشان داد؟! وقتی‌ که او شریف ‌ترین موجودات است و هر کس به میزان توجّه و خدمت به او، درجه می ‌گیرد. هر که بیشتر خاطرخواه شده باشد، بیشتر وارد زندگی شده است.
زیبایی زندگی در کنار حجت خدا، به جاودانگی آن است؛ زندگی ‌ای که به همین 70 سال تعلّق ندارد، اقیانوس هستی، قطره‌ ها را راه داده و در خود گم می ‌کند. حجت خدا، جاودانه است؛ زیرا هر آنچه خدایی شد، با نیستی بیگانه است و هستی محض! (٤)
در تعجبم از آنانی که دمِ مسیحایی عیسی علیه السّلام را دیدند یا شنیدند و باور کردند؛ اما نَفَس حیاتبخش مهدی علیه السلام را باور نمی ‌کنند! چگونه ممکن است قدرت نجات جان یا بینایی شخصی به اذن الهی، برای پیامبری، میسّر باشد، ولی قدرت نجاتبخشی محتاجان برای مولا، به اذن الهی، میسّر نباشد؟!
هر که به دنبال زندگی است، درب آرامش موقتی و گاهی شیطانی فلان مکتب را، نزند؛ از با او بودن پُر شویم؛ چرا که ویژگی او، حیات مردمان است؟ (٥) و آن‌ گاه هنوز ظهور رخ نداده، قلبهایمان متولّد می ‌شود؛ قلبی پر از بی ‌نیازی؛ پر از مهربانی؛ همدلی؛ پر از درد مردم و عشق؛ پر از خدا و ذکر او؛ و چقدر خالی از کینه، حسد، غرور و بخل!
اگر پس از ظهور، زمین زنده می‌ شود؛ (٦) در زمان غیبت نیز، هر که غفلت، باعث غیبتش نشده، محضر امام را خود درک می ‌کند و با تأیید امامش، زنده می ‌شود و نشاط می‌ یابد و با لبخند او به زندگی علاقه‌ مند شده و گامهای خود را محکمتر بر می ‌دارد. هر کاری که می ‌کند و در هر شغلی که هست یک چشمش رو به سوی اوست و هر لحظه، کوچکترین کدورتی در چهره‌ ی محبوبش، ببیند عطایش را به لقایش می‌ بخشد و هر چه باشد به راحتی کنارش می ‌گذارد؛ زیرا دست در دست دوست واقعی، ترسی برای او باقی نگذاشته است.
حتی از تنها شدن نمی‌ ترسد؛ تنها می ‌شود گاهی، ولی بی‌ دوست نه! تنها می ‌شود گاهی، ولی بی نَفَس نه؛ حیات، نَفَس می‌ خواهد و نَفَس منشأیی دارد که برخی هوا را منشأ آن می ‌دانند؛ اما هر که با مولا آشنا شده باشد می‌ داند که منشأ نفس، هوا نیست، هوس نیست، باعث حیات، وجود حیّ مهدی علیه السلام است. مگر نه اینکه باران باعث حیات زمین است و حیات باران، مولاست که «بکم ینزل الغیث»؛ (٧) باران و لطافت آن را حس می‌ کنیم و حیات زمین را نیز؛ ولی گاهی منتظر باران حیات وجود خودمان نمی ‌مانیم. نبض آفرینش با ماست و منتظر رجوع ما به او!
[h=2]مسیح دوران[/h] آیا هیچ شنیده ‌اید از «حیات طیبه»؟! آیا این حیات تنها در عالم ملکوت و قیامت درک ‌شدنی است؟ و یا سَری در این عالم نیز دارد؟! (٨) مگر نه اینکه عالم ملکوت، دنیا را احاطه کرده و بر آن مُشرف است؛ پس چرا در این دنیای ناسوت نیز، برای ملکوتیان حیاتی نباشد از نوع طیّبه و پاک؟!
حیاتی که منشأ آن هوا نیست، نسیم است؛ نسیم عطر آگین و جانبخش مهدی علیه السلام؛ کسی که غایب نیست؛ زنده است و زندگی ‌بخش! جاودانه است و جانبخش! در تعجبم از آنانی که دمِ مسیحایی عیسی علیه السّلام را دیدند یا شنیدند و باور کردند؛ اما نَفَس حیاتبخش مهدی علیه السلام را باور نمی ‌کنند! چگونه ممکن است قدرت نجات جان یا بینایی شخصی به اذن الهی، برای پیامبری، میسّر باشد، ولی قدرت نجاتبخشی محتاجان برای مولا، به اذن الهی، میسّر نباشد؟!
زندگی از نظر هر کس معنایی دارد؛ اما معنی واقعی زندگی نَفَس کشیدن در فضای خدمت به حجت الهی است؛ زیرا در کنار او، رشد انسانی محقق می ‌شود و زندگی معنا می‌ یابد.
آیا خداوند را به عدالت نمی‌ شناسیم؟ خاک بر دهانم باد اگر این‌گونه، عدالت خدای عادلمان را زیر سوال ببریم! خدایی که ولایت تکوینی (٩) خود را به خاطر مسئولیت خاص حجت هر زمان به او داده، به حجت حیّ ما نیز قدرت تصرّف قلوبِ خواهانِ زندگی را داده است.
[h=2]زندگی ‌مان! بمانید برایمان[/h] زندگی گاهی آدم را اسیر می‌ کند. مثل ما که اسیر شما شدیم. صید، گاهی با رنج در دست صیاد می ماند؛ اما اگر صید با دست خود به خانه ‌ی صیاد بیاید و پاشنه‌ ی آنجا را درآورد و آرزوی نظری از طرف صیاد را داشته باشد، چه؟! آیا برای او سختی دارد که پاهای زخمی و پرهای کنده ‌ی خود را ببیند؟ نه.
مولا! زخمی شدن سختمان نیست! در آخرالزمان نفس کشیدن سختمان نیست، اگر لبخند و عنایت شما باشد! مهدی مولا! چون بکوشیم همه، در پی هستی، وقتی؛ هستی از غیر شما نیست!
روی از ما برنگردانید که خواهیم مُرد؛ مانند مردمان دوران جاهلیت که مرده بودند! (١٠) دوری ما از شما ضربان قلبمان را کُند خواهد کرد. به نفسهای به شماره افتاده‌ مان رحمی کنید! آخر ما نیز دلمان برای زندگی، تنگ است!
خدایا! روزیمان کنید زندگی محمدی و آل محمدی را! به حقیقت حیات طیبه ‌ای که آنان درکش کردند ما را نیز قطره ‌ای بچشانید از آن! آنان زندگی کردند و با زندگی خود به ما زندگی بخشیدند. کمکمان کنید، عاشق زندگی مهدوی بمانیم!
پی نوشت:
1) شاعر: سهراب سپهری.
2) مرتضی مطهری، مجموعه‏ آثار، احیاى تفكر اسلامى، «روح اسلامى در مسلمین مرده است»، ج‏25 ، ص424.
3) «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اسْتَجِیبُواْ لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُم لِمَا یُحْیِیكُمْ ...»: اى كسانى ‌كه ایمان آورده ‏اید، چون خدا و پیامبر، شما را به چیزى فرا خواندند كه به شما حیات مى ‏بخشد، آنان را اجابت كنید... (سوره مبارکه انفال، 24)
4) «مَا عِندَكمُ یَنفَدُ وَ مَا عِندَ اللَّهِ بَاق‏...»: آنچه نزد شماست فنا می‌ شود و آنچه نزد خداست ماندنی است. (سوره مبارکه نحل، 96)
5) یکی از القاب مولا «حیاة الانام» است: ر.ک: اصول الكافی، ج 1، ص ،203، ح 2؛ الغیبه نعمانی، 149.
6) امام باقر علیه السّلام در مورد آیه 17 سوره مبارکه حدید: «اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها ...» بدانید كه خداى تعالى زنده‏ مى‏ كند زمین‏ را بعد از مردنش؛ فرمود: «خداوند زنده مى ‏كند به سبب قائم علیه السّلام زمین را بعد از مردنش به سبب كفر اهلش و كافر مرده است.»: شیخ صدوق، كمال الدین و تمام النعمة، ص 668.
7) شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره.
Dirol ر.ک: مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُوْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُواْ یَعْمَلُونَ (سوره مبارکه نحل،۹۷): هر کس از مرد یا زن، عمل نیک انجام دهد در حالی ‌که ایمان داشته باشد پس او را بی ‌تردید (در دنیا) به زندگی پاکیزه‌ ای زنده خواهیم داشت و (در آخرت) پاداششان را در برابر عملهای بسیار خوبشان خواهیم داد.
9) ولایت تکوینی به معنی سرپرستی موجودات جهان و قدرت تصرف در آنها است.
10) قرآن کریم در مورد مردم جاهلیت‏، مى ‏فرماید اینها امواتند: «... انَّكَ لاتُسْمِعُ الْمَوْتى‏ وَ ما انْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِى‏ الْقُبورِ» (سوره مبارکه فاطر، 22) : (اى رسول! بدان كه) خدا هر كه را بخواهد شنوا (ى كلام حق) سازد و اما تو آن كس را كه در گورستان (كفر و جهالت و شهوت پرستى) فرو رفته هرگز شنوا نتوانى كرد.

چه کنم تا امام مهربانم دلگیر نشود؟

[h=1]
[/h]


[/HR] شیعیان و منتظران در زمان غیبت از نور مستقیم هدایت امام مهدی (علیه ‌السلام) محروم هستند و در مسیر هدایت به دشواری حرکت می ‌کنند و امکان افتادن در ورطه گمراهی و انحراف برایشان بیشتر فراهم است، در این شرایط منتظران می ‌توانند با پرورش دادن اعتقاد عمیق به امامت در درونشان، خود را از غفلتها، گناهان و انحرافهای زمان غیبت مصون بدارند و زمینه تکامل اخلاقی را در خود ایجاد کنند و بدین‌ وسیله زمینه‌ ساز ظهور امام خود گردند.
[/HR] منتظران با اعتقاد به باورهای عمیق امامت، می‌توانند از گناهان دوری کنند و اسباب تعالی و رشد خود را فراهم سازند. برخی از این باورها عبارتند از:

[h=4]1- اعتقاد به وجود امام غایب[/h] شیعیان بر خلاف برخی علمای اهل سنت که معتقدند امام مهدی (علیه ‌السلام) در آینده متولد می ‌شود و بعد از آن ظهور می ‌کند، بر این اعتقادند که امام مهدی (علیه‌ السلام) فرزند امام حسن عسکری (علیه ‌السلام) می ‌باشند لذا متولد شده و بنا به حکمتهایی در غیبت به سر می ‌برند و در آینده ظهور می‌ کنند. ایمان به وجود امام مهدی (علیه ‌السلام) و معرفت به ایشان موجب می‌ شود که منتظران ایشان را الگوی رفتاری خود قرار دهند و از هر گونه رذیله اخلاقی دوری کنند. پیامبر اکرم (صلی ‌الله علیه ‌و ‌آله) فرمودند: «مردم آخرالزمان بهترین مردم هستند زیرا پیامبر را ندیده ‌اند و امامشان غایب است با این حال به سیاهی روی سپیدی (معارف رسیده از معصومین علیهم ‌السلام) ایمان می ‌آورند.» (١)

[h=4]2- اعتقاد به ظهور امام غایب[/h] انتظار امام مهدی(علیه ‌السلام) و اعتقاد به ظهور ایشان، منتظران را به سمت کسب فضایل و دوری از گناهان سوق می د‌هد. بی‌ گمان کسی که می ‌خواهد از یاوران امام مهدی (علیه ‌السلام) قرار بگیرد باید از گناهان دوری کند. از آنجایی که ظهور امام مهدی(علیه ‌السلام) امری ناگهانی است لذا منتظران همواره آماده ظهورند. امام مهدی (علیه ‌السلام) می فرماید:
«... پس هر کدام از شما باید هر آنچه را که موجب دوستی ما می‌ شود، انجام دهد و از هر آنچه موجب ناخشنودی و خشم ما می ‌شود، دوری گزیند؛ چرا که امر ظهور ما یکباره و ناگهانی خواهد بود ...» (٢)

منتظران، امام مهدی (علیه ‌السلام) را شاهد بر اعمال خود می‌ دانند. آنها بر این اعتقادند که ائمه (علیهم ‌السلام) مظهر علم خداوند می ‌باشند و به اذن خدا به همه جا و همه چیز اطلاع دارند و این اعتقاد موجب دوری آنها از گناهان می ‌شود. آیات و روایات حاکی از آن است که اعمال انسانها به ائمه (علیهم ‌السلام) عرضه می‌ شود.

حقیقت انتظار، ناراضی بودن از وضع موجود و امیدواری به آینده‌ ای مطلوب است لذا منتظران علاوه بر اینکه از رذایل دوری می‌ کنند، در اصلاح دیگران نیز تلاش می ‌کنند. در توقیع شریف، امام مهدی (علیه ‌السلام) به شیخ مفید(ره) می ‌فرمایند:
«... هیچ چیز ما را از ایشان(شیعیان) محبوس نمی ‌دارد جز اخبارى كه از آنها به ما می ‌‏رسد و ما را مكروه و ناراحت می ‌‏سازد و از ایشان انتظار نداریم ...» (٣)

[h=4]3- اعتقاد به حضور امام غایب[/h] منتظران خود را در حضور امام حس می ‌کنند و عالم را محضر ایشان می ‌دانند لذا مراقب کوچکترین اعمال و رفتار خود می- ‌باشند. امام سجاد(علیه‌ السلام) به ابوخالد کابلی فرمودند: «... ای ابو‌خالد! مردم زمان غیبت که به امامت او معتقد گردند و منتظر ظهور او باشند بهترین مردم هستند زیرا خداوند به اندازه‌ ای به آنان فهم و خرد و شناخت عطا کرده که غیبت نزدشان به منزله دیدن امام است و مردم آن زمان مانند کسانی که در پیشاپیش حضرت رسول (صلی ‌الله‌ علیه ‌و‌ آله) به جهاد پرداخته باشند محسوب خواهند شد، آنها حقا بندگان خالص و شیعیان راستگو هستند، و آنها دعوت ‌کننده مردم به سوی دین خدا در آشکار و پنهان هستند...» (٤)


[h=4]4- اعتقاد به علم فراگیر امام غایب[/h] منتظران، امام مهدی (علیه ‌السلام) را شاهد بر اعمال خود می‌ دانند. آنها بر این اعتقادند که ائمه (علیهم ‌السلام) مظهر علم خداوند می ‌باشند و به اذن خدا به همه جا و همه چیز اطلاع دارند و این اعتقاد موجب دوری آنها از گناهان می ‌شود. آیات و روایات حاکی از آن است که اعمال انسانها به ائمه (علیهم ‌السلام) عرضه می‌ شود. امام مهدی (علیه‌ السلام) در توقیعی به شیخ مفید می‌ فرمایند: «...ما در همه حال بر اخبار و احوال شما آگاهیم و هیچ ‌چیزی از اوضاع شما برای ما پنهان و مخفی نیست...». (٥)
خدای سبحان در قرآن مجید می ‌‎فرماید: «وَ قُلِ اعمَلُوا فَسَیَرَی اللهُ عَمَلَکُم وَ رَسُولُهُ وَ المُومِنوُنَ ...». (٦) مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر این آیه بیان می‌ کنند: «اى محمد! بگو هر كارى كه می ‌‏خواهید چه خوب و چه بد، بكنید، كه به زودى خداى سبحان حقیقت عمل شما را می‌‏ بیند، و رسول او و مومنین (شاهدان اعمال) نیز می ‌بینند ...».(٧) مفسرین در تفسیر آیه 4 سوره قدر (٨) با استدلالات عقلی و نقلی بیان می ‌کنند که فردی جز وجود مقدس امام عصر و حجت خدا نمی- ‌تواند محل نزول فرشتگان باشد که امور بندگان به او عرضه می ‌شود.
امام رضا (علیه ‌السلام) نیز در روایتی فرمودند: «... به خدا سوگند اعمال شما در هر روز و شب بر من عرضه می ‌شود...»؛ (٩) از آنجایی که در شئون امامت تفاوتی میان امامان نیست؛ به همین خاطر امام مهدی (علیه ‌السلام) حقیقت اعمال بندگان را مشاهده می‌کنند.

بیشتر خشنودی عاشق به رفتارهای معشوق و آثاری است که از نفس وی صادر می‌ گردد. این عشق رقتی ایجاد می ‌کند که عاشق را از آلودگی‌ های دنیایی بیزار می ‌گرداند.

[h=4]5- عشق و محبت به امام غایب[/h] انسان از کسی که به او ارادت و محبت داشته باشد، الگو می ‌پذیرد. خواجه نصیر‌الدین طوسی می‌ گوید: «بیشتر خشنودی عاشق به رفتارهای معشوق و آثاری است که از نفس وی صادر می‌ گردد. این عشق رقتی ایجاد می ‌کند که عاشق را از آلودگی‌ های دنیایی بیزار می ‌گرداند.»
عشق به امام مهدی (علیه‌ السلام) انسان را مهذب و تابع و پیرو ایشان می‌ کند.(١٠) خواست امام مهدی (علیه ‌السلام) نیز به این است که ما لحظه به لحظه به محبت ایشان نزدیک شویم. امام مهدی (علیه ‌السلام) فرمودند: «... پس هر کدام از شما باید هر آنچه را که موجب دوستی ما می ‌شود، انجام دهد و از هر آنچه موجب ناخشنودی و خشم ما می شود، دوری گزیند ....». (١١)
بنابراین منتظران در زمان غیبت با اعتقاد به وجود امام مهدی (علیه ‌السلام) و ظهور ایشان و اعتقاد به علم فراگیر امام و حضور ایشان و از طریق ارادت و محبت به امام می ‌توانند از گناهان دوری کرده و فضایل اخلاقی را در خود ایجاد کنند و زمینه‌ساز ظهور امام خود گردند.

پی نوشت:
١) بحارالانوار، علامه مجلسی، ج52، ص125.
2) احتجاج، طبرسی، ج2، ص 498.
3) همان، ص 499.
4) کمال ‌الدین، شیخ صدوق، ج1، باب 31، ح2، ص۳۲۰.
5) بحارالانوار، علامه مجلسی، ج53، ص175.
6) توبه/ ۱۰۵.
7) تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ترجمه موسوی همدانی، ج9، ص515، دفتر انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، 1374ش.
Dirol تَنَزَّلُ الْمَلَئكَه وَ الرُّوحُ فِیهَا بِاِذنِ رَبِّهِم مِن کُلِّ أَمر: فرشتگان و روح در آن شب به اذن پروردگارشان برای (تقدیر) هر کاری نازل می‌شوند.
9) الکافی، کلینی، ج1، باب عرض الاعمال علی النبی و الائمه، ح4، ص219.
10) در هوای او پیرامون عشق و محبت حضرت ولی عصر علیه ‌السلام، حسن محمودی، ص57، نشر بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود علیه‌السلام، قم چاپ دوم، مرداد 92.
11) احتجاج، طبرسی، ج2، ص 498.

راهی باز به سوی محبوب زمان

[h=1]
[/h]


[/HR] بزرگترین آرزوی هر شیعه این است که امام زمانش را ببیند و خدمت آن حضرت مشرف شود و رابطه ای نزدیک با ایشان داشته باشد.


[/HR] اما این سوال بسیاری از عاشقان ولایت است که چگونه می توانم با امام زمانم در ارتباط باشم؟ در جواب باید گفت: ارتباط با امام مهدی علیه‌السلام به دو شکل ممکن است:
۱. ارتباط ظاهری و ملاقات کردن حضرت و دیدن با چشم سر.
۲. ارتباط معنوی و از راه چشم دل.
که البته پیوند قلبی با امام رئوف از اهمیت بیشتری برخوردار است، چه بسا افرادی همچون ابن ملجم ها دائما در حضور امام بوده ولی به دلیل عدم معرفت، نه تنها از امام خود اطاعت نکرده بلکه دشمنی هم کرده اند.

[h=4]معرفتی از ژرفای وجود[/h] از روایات فراوانی که دربارهمعرفت و شناخت امام زمان از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و اهل‌ بیت‌ علیهم السلام وجود دارد، دانسته می‌‎ شود که از ارکان مهم ارتباط معنوی و قلبی با امام عصر علیه السلام، معرفت به ساحت مقدس اوست؛ از‌ این ‌رو در روایت آمده است: «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة؛ هر کس بمیرد، در حالی که امام زمانش را نشناخته باشد، به مرگ جاهلیت مرده است» (١)
بعد از ایمان به وجود مقدس حضرت ولیّ ‌‌عصر علیه السلام، اولین و اساسی ‌ترین وظیفه هر منتظر، معرفت و شناخت هرچه بیشتر نسبت به آن وجود نازنین است. طبیعی است هر چه شناخت انسان از یک حقیقت، گسترده ‎تر و عمیق ‎تر باشد، امکان ارتباط باطنی او با آن حقیقت بیشتر خواهد شد؛ آدمی، با معرفت به حضرت مهدی علیه ‌السلام همه جا و همه وقت، حضور او را لمس می ‌‎کند و خود را کنار او و در محضر او می ‌‎بیند.

[h=4]خداشناسی مقدمه امام شناسی[/h] برای رسیدن به چنین ‌شناختی باید از خدا یاری خواست؛ از این‌‌ رو در دوران غیبت، خواندن این دعا توصیه شده است:
«اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَكَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِیَّكَ

اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَكَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَكَ

اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی‏». (٢)
بار الها! خودت را به من بشناسان که البته اگر خود را به من نشناسانی، پیغمبرت را نخواهم شناخت.
بار الها! پیغمبرت را به من بشناسان که اگر پیغمبرت را به من نشناسانی، حجّت تو را نخواهم شناخت.
بار الها! حجّت خود را به من بشناسان که اگر حجّتت را به من نشناسانی، از دینم گمراه می‌ گردم.

اگر این حالت علاقه با نهایت درجه ‌اش در قلب و روح انسان پدید آمد كه امام، آقا و مولای خود را بیش از خویش بخواهد و حاضر باشد كه جان در راه او دهد و موانع دنیوی نتواند در مقابلش بایستد، البتّه از طرف آن سرور عنایاتی به او خواهد شد.

خدا را نمی ‌توان شناخت، مگر آن که خودش را (در عقل، فطرت، خلقت و وحی) بشناساند. هم چنین پیامبر و حجّت خدا را نیز کسی نمی‌ تواند بشناسد، مگر آن که او معرفی کرده و بشناساند. بدیهی است اگر کسی خدا را نشناسد، نه پیامبر خدا برایش معنا و مفهومی دارد و نه حجّت خدا و نه وحی خدا و نه صُنع خدا و... .

[h=4]اطاعت رمز رسیدن به محبوب[/h] برای اینكه انسان به ارتباط و حتّی دیدار پاك‌ ترین و قدسی ‌ترین وجود روی زمین موفق گردد و لیاقت تشرف به محضر مبارك آن امام بزرگوار را پیدا كند، بیش از هر چیز باید خود را به دو خصلت آراسته کند:
1.تقوا؛
2. عشق و محبت به امام.

[h=4]نردبانی محکم برای صعود[/h] تقوا، یعنی اطاعت كامل خداوند و فرمانبرداری از دستورات او كه خلاصه ‌اش انجام واجبات و ترك محرّمات است. تقوا دارای مراتبی است و اگر آدمی این نردبان را تا آخرین پله طی كند، به سعادت بزرگی دست خواهد یافت. پس تقوا، سبب نورانیّت و قرب به آن جناب و اتصال روحی با آن حضرت است.

امام زمان علیه ‌السلام در توقیع شریفی به شیخ مفید(ره) می‌ فرماید: «... پس از خداوند بترسید و تقوی پیشه کنید و به خاندان رسالت مدد رسانید. در برابر فتنه ‌هایی که پیش می ‌آید و البته عده‌ ای در این آزمایش و برخورد با فتنه‌ ها هلاک می ‌شوند، مقاومت کنید و البته همه اینها از نشانه‌ های حرکت و قیام ما هستند. اوامر و نواهی ما را متروک نگذارید و بدانید که علی ‌رغم کراهت و ناخشنودی کفار و مشرکان، خداوند نور خود را تمام خواهد کرد،... پس سعی کنید اعمال شما طوری باشد که شما را به ما نزدیک سازد و از گناهانی موجب نارضایتی ما را فراهم نماید بترسید و دوری کنید.» (٣)
بنابراین همچنان كه از كلمات گهربار آن وجود مقدّس برداشت می ‌شود، تنها چیزی كه مانع از مشاهده آن چهره نورانی است، اعمال ناشایست ماست كه آن امام را ناراحت می‌ سازد؛ در حقیقت علّت اصلی حجاب بین ما و آن حضرت در خود ماست؛ معصیت خدا سبب می‌ شود كه دل و قلب انسان از محبت خاندان وحی خالی گردد و در اثر آن بُعد روحی و جسمی از امام زمان علیه ‌السلام پیش آید.

[h=4]عشق و محبت دوطرفه[/h] خصلت دوّم برای ارتباط با امام زمان علیه ‌السلام، عشق به آن حضرت و ایجاد محبّت در خود نسبت به آن مقام مقدّس می ‌باشد. در حدیثی بسیار گرانبها كه در آن در مورد رابطه قلبی بین امام معصوم و شیعه، مضامین زیبایی نقل گردیده است، راوی از امام رضا علیه ‌السلام سوال می ‌كند: «آیا شما برای من دعا می ‌نمایید؟» امام می‌ فرماید: «آیا تو غیر از این را گمان می‌ كنی؟» راوی جواب می‌ گوید: «خیر» و سپس حضرت می‌ فرماید: «اگر خواستی كه دریابی كه مقام محبّت من با تو و اهتمام داشتن من در امر تو چقدر است، پس به قلب خود نظر كن و ببین كه در قلبت و در كارهایت چقدر به من محبّت داری و به فكر من هستی.» (٤)

طبیعی است هر چه شناخت انسان از یک حقیقت، گسترده ‎تر و عمیق ‎تر باشد، امکان ارتباط باطنی او با آن حقیقت بیشتر خواهد شد؛ آدمی، با معرفت به حضرت مهدی علیه ‌السلام همه جا و همه وقت، حضور او را لمس می ‌‎کند و خود را کنار او و در محضر او می ‌‎بیند.

این یك قاعده كلی است كه هر قدر شما به شخصی نزدیك باشید و او را دوست داشته باشید او هم شما را به همان مقدار دوست خواهد داشت. گاهی می‌شود مُحِبّ و عاشق از یك دوستی عادی، گام را فراتر می ‌گذارد؛ بدین ترتیب كه محبوب و معشوق را بیش از خود دوست دارد و او را با همه دنیا عوض نمی‌ كند و حاضر است جان را فدایش كند و اوامرش را بی ‌چون ‌و چرا، اجرا كند، در این صورت مقام محبّت و مودّت به آخرین درجه خود می‌ رسد كه شاید قابل وصف نباشد، وقتی چنین حالتی و رابطه ‌ای بین عاشق و معشوق پدید آمد، هیچ چیز نمی ‌تواند مانع اتصال گردد و هیچ سدّی نمی ‌تواند در برابر عاشق بایستد.
اگر این حالت علاقه با نهایت درجه ‌اش در قلب و روح انسان پدید آمد كه امام، آقا و مولای خود را بیش از خویش بخواهد و حاضر باشد كه جان در راه او دهد و موانع دنیوی نتواند در مقابلش بایستد، البتّه از طرف آن سرور عنایاتی به او خواهد شد.

[h=2]نزدیکترین راه[/h] البتّه راه‌های دیگری هم وجود دارد كه می ‌تواند زمینه‌ ساز ارتباط با آن حضرت گردد، كه به مهمترین آنها اشاره می ‌گردد:
• معرفت و شناخت در حدّ امكان، به آن چهارده نور تابناك خصوصاً حضرت بقیة ‌الله علیه ‌السلام؛
به یاد آن حضرت بودن در همه اوقات؛
• انتشار دادن نام و یاد آن حضرت در بین مردم؛
• عظیم شمردن نام آن وجود مقدس؛
دعا برای تعجیل فَرَج در هر صبح و شام در اوقات اذان؛
هدیه نمودن ثواب عبادات به آن حضرت؛
• قرائت قرآن و عمل به آن و هدیه ختم قرآن به روح مقدّسش؛
• مقیّد بودن به خواندن زیارت عاشورا و زیارت جامعه و نماز شب؛
توسل به آن حضرت با ادعیه ‌ای كه در خصوص آن بزرگوار وجود دارد؛
• انفاق مال برای سلامتی آن حضرت؛
• عزاداری و گریه در مصیبت جدّ بزرگوارش امام حسین علیه‌ السلام؛
• صلوات بر محمّد و آل محمّد، برای سلامتی حضرت؛
• یاری رساندن به شیعیان آن حضرت و رفع مشكلات دوستان آن بزرگوار.
سخن آخر اینکه هر چند همه ما مشتاق دیدار آن یار غایب هستیم اما وظیفه مان این است که با بالا بردن معرفتمان نسبت به ایشان و اعمال و رفتار صحیح ارتباط معنوی خد را با آن حضرت تقویت نموده و در راه زمینه سازی ظهور تلاش کنیم.

پی نوشت:
1) کمال‌الدین، شیخ صدوق، ج2، ص409
2) بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۱۰۲، ص۱۶۵
3) احتجاج جلد 2، صفحة 597،بحار الانوار جلد 3، صفحة 175.
4) احتجاج، طبرسی، ج۲، ص۵۹۹.