زن برادر

اختلاف با زن داداش

انجمن: 

باسلام
حدود 3سال پیش تنها برادر من ازدواج کرد. اوایل ارتباطم با زن برادرم خوب بود. اون موقع من مجرد بودم. با اینکه 1سال از ایشون بزرگ بودم ولی همیشه بهش احترام میذاشتم و دوستش داشتم. هرچند رفتارهای بچه گانه زیاد داشت ولی من بخاطر برادرم دذوسش داشتم. بعد 6 ماه نامزدی اینا ازدواج کردن و به طبقه بالای خانه پدری مون اومدن. اوایل ناهار و شام و کلا خوردو خوراک مون باهم بود. بیشتر مواقع مامانم پخت و پز می کرد و ظرفارو می شست. تا اینکه یه بار مامان و بابام مسافرت بودن و طبق معمول زن داداشم شامش رو خورد و رفت خونه خودش. منم به رفتارش اعتراض کردم که چرا کمک نمی کنی و .......
خلاصه این شد قیچی رابطه منو زن داداشم... البته نمیخوام خیلی وارد جزییات بشم. ولی بعد از 1سال خوردن و دست به سیاه و سفید نزدن بالاخره اونا خورد و خوراکشون جدا شد و زن داداشم خودش آشپزی می کرد. بعد اون اتفاق هر چند من بارها سعی کردم دوباره ارتباط داشته باشیم اما ایشون اصلا دلش نمیخواد که ما دوباره صمیمی بشیم. حتی الان که حدود من 1سال ازدواج کردم ایشون و برادرم خونه من نیومدن و من حتی خونه برادرم نرفتم!!!
من گاهی برادرمو می بینم تا تو مسنجر و... باهم در ارتباطیم. ولی خیلی کم....
خلاصه ما هر مراسمی داشتیم که مربوط به من بود که باید برادرمم می بود ایشون یه دعوایی تو خونه شون می انداختن... منم بخاطر همینه که تا حالا برادرمو خونه مون دعوت نکردم... چون فکر کردم بازم بحث شون بشه... و من دوس ندارم که ناراحتیی بین شون باشه.
نمیدونم چطوری با زن داداشم رفتار کنم. خیلی کوتاه اومدم ولی ایشون اصلا اصلا دوس نداره حتی جواب سلامم رو بده... بارها پا پیش گذاشتم بهش سلام دادم باهاش دست دادم ولی چاره نداشته....
اگه خدا بخواد فروردین عازم حج هستم
میخواستم بدونم حج رفتن من با این اوضاع اشکالی نداره؟؟ نمیخوام حق الناسی به گردنم باشه... در حالیکه من بی احترامیی بهشون نکردم... حتی بارها خواسشتم تمومش کنم اما عذاب وجدان رهام نمی کنه... همش فکررش هستم که چطوری قضیه رو تموم کنم.
حرف هیچ کس رو گوش نمیدن... نزدیکای عروسی من مادرزن داداشم باهاشون حرف زده بود که کوتاه بیا و تمومش کن... تا 3ماه خونه مادرش نرفت!!!!