حسن و قبح الهی

دوراهی اثوفرون در اخلاق اسلامی، نقش خدا در اخلاقیات

درود

چندین سال پیش در اینجا بحثی رو با کارشناسان درباره رابطه مذهب و اخلاقیات داشتم. امروز اون بحث رو مرور می کردم و تصمیم گرفتم پرسش متفاوتی رو مطرح کنم.

افلاطون در یک سری مکالمات سقراطی که داشت مبحثی رو مطرح کرد به نام دوراهی اثوفرون که مبنی بر پرسش اینکه وقتی خداوند دستور به کاری می دهد،‌ آیا خوب بودن کار باعث میشود خداوند دستور به انجامش دهد یا دستور داده شدن کار توسط خداوند باعث میشود آن کار خوب قلمداد شود.

در صورتی که قضاوت خوب بودن کار مستقل از خداوند باشد و خداوند فقط کارهای خوب را دستور دهد، نیاز به ادیان یا خداوند برای راهنمایی اخلاقی زیر سوال میرود. این فرضیه اختیار خداوند را نیز زیر سوال می برد زیرا خداوند اختیار دستور دادن کارهای غیراخلاقی را ندارد، و قدرتمند بودن خداوند را هم زیر سوال می برد زیرا خداوند قدرتی در تغییر خوب یا بد بودن اعمال ندارد.

در صورتی که خوب بودن کار بنا به دستور داده شدن توسط خداوند تعریف شود، و با فرض اینکه خداوند دارای اختیار است پس خوبی و بدی به نوعی دلخواه است. چنین پاسخی در نگاه اول در اسلام صحیح به نظر می‌رسد زیرا اسلام بنا به تسلیم در برابر خواسته خداوند بنا شده. این پرسش نیز پدید می‌آید که لزوم تبعیت از این دستورات چیست و مشکل است-باید نیز در این ذهنیت پدیدار است (چگونه بودن خداوند لزومی بر چگونه شدن مخلوقات ندارد).

در فلسفه اسلامی به خصوص شیعه چطور این موضوع توضیح داده میشود و به اشکالات وارد شده چگونه پاسخ داده میشود؟