حافظ ،مذهب

حافظ شیرازی و مذهب

[="microsoft sans serif"]بنام جهان آفرین
[="red"] با درود بر راستجویان [/]

حافظ در ابتدا بنا به آموزش های رایج زمانه و مذهب موروثی حافظ قرآن شد اما بعد که خود را یافت و اندیشیدن را چراغ راه خود کرد دید نه بابا از این خبرا نیست که از ابتدای کودکی در گوش او خوانده اند
دروغ تزویر ریا عوام فریبی بنام دین و مذهب و وو.....
و این چنین آن حافظ قرآن سر انجام از مذهب و دین گریزان شد

خود او علیه سلام پس از بیداری از خواب گران آموزه هاو افسانه سرایی های وعاظ و شیخان گمراه ما جرا را این چنین شرح می دهد

[="blue"]دور شو از برم ای واعظ و بیهوده مگوی
من نه آنم که دگر گوش به تزویر کنم [/]

[="red"]ما را به تشنیع افسانه کردند
پیران جاهل شیخان گمراه
[/]
[="blue"]از دست زاهد کردیم توبه
وز فعل عابد استغفر الله
[/]
[="red"]ما شیخ و واعظ کمتر شناسیم
یا جام باده یا قصه کوتاه [/]

حافظ با اینکه در ابتدا حافظ قرآن بود ولی بعدها دریافت که مذاهب چیزی جز پرورش
دورویی،تزویر، چاپلوسی و تظاهر و عوام فریبی و ریا کاری در چنته ندارند

و عاقبت هم نسبت به مذهب و دین بدبین شده و از آنها کناره گرفت که او علیه سلام می فرماید

[="blue"]من نخواهم کرد ترک لعل یار و جام می
زاهدان معذور داریدم که اینم مذهب است [/]

و سر انجام به این نتیجه می رسد که

[="blue"]جهان و کار جهان جمله هیچ بر هیچ است
هزار بار من این نکته کرده ام تحقیق [/]

حافظ را تنها کسی خوب درک می کند و می شناسد که خودش هم ابتدا بنا به جبر و شرایط زمانه حافظ قرآن بوده و بعدها به پوچی آموزهای موروثی ومذهبی پی ببرد که فلسفه ی مذهب چیزی جز خیالسالاری ، و پرورش دورویی،تزویر، چاپلوسی و تظاهر و عوام فریبی و ریا کاری و همیشه در دلهره و ترس و ماتم نگه داشتن مردم نیست

پس برای پی بردن به راستی ودرستی نخست باید وارد مذهب شدوسپس از آن گذر کرد
نه اینکه مذهب را نشاخته آن را بی ارزش دانست چون لازمه ی رد کردن هر چیزی شناخت کلی و پی بردن به سستی و کاستی های آن است
[/]

برچسب: