تکرار

تکرار آیات و ضعف خدا

سلام

خواننده های زیادی در جهان وجود داره و رقابت شدیدی بینشون هست...همه دوس دارن ترانه های جدید و بدیع و زیبا بخونن، شعری زیبا، آهنگی زیبا....دوست دارن کاراشو تکراری نباشه، همیشه در صحنه و کارای جدید داشته باشن....اما با همه اینها...آدمیزاده دیگه.. اوج و افول داره...همیشه نمی تونه برتر باشه...بعضی وقتا کم میاره....شعراش ته می کشه.شاعرای به نام می رن سراغ خواننده جدید تر...و الی آخر...
مایکل جکسون می گن که خیلی پر طرفدار بود و طرفدارای دو آتیشه داشت...تا اونجا که می گن تا مرد، حتی چندین و چند نفر به خاطر مرگش خود کشی کردن....حالا نمی دونم درسته یا نه... این یک ترانه ی خیلی زیبایی داره...دقیقا معناشو نمی دونم...ولی گویا ضد جنگ و ضد خشونت و ضد فراماسونری و ضد ایلومناتیه.....ی

بار اول خیلی ازش خوشم اومد....گفتم این جکسون عجب خواننده ایه..دمش گرم...کارش درسته...دوباره دیدم...چندباره دیدم....بعد رفتم سراغ ویدئوهای تصویری...مثلا همون ترانه رو تصویری خونده بود...در برزیل و اینا...خوب جالب بود و تاثیرگذاریش بیشتر بود...بعد رفتم ویدئوی بعدی...دیدم همون ترانه رو حالا، به صورت زنده جلوی یک جمعی می خونه....بعد ویدئویی دیگه...دوباره همون ترانه رو حالا جلوی جمعی دیگه می خنه...البته همه اون جمع ها از پیش آهنگ های اون رو گوش داده بودن و از حفظ بودن....چندین ویدئو با جمع های مختلف ولی همون آهنگ و ترانه دیدم...کم کم گفتم...طفلی، این جکسون...خوب با همون مظمون و با همون قدرت و شدتی که اون ترانه داره، ترانه ای جدید بخون....چرا دوباره همونو تکرار می کنی...می ری فلان جمع دوباره همون رو تکرار می کنی...می ری فلان جمع دوباره همونو تکرار می کنی...می ری جمعی دیگه، و دوباره همون رو تکرار می کنی...خوب یک ترانه جدید با الفاظی جدید ولی با همون قدرت و شدت تاثیر ترانه قبلی بخون...یک چیز جدید بخون...می گم خوب این طفلیه...آدمی زاده دیگه...محدوده، ناقصه...نمی تونه که دم به دم ترانه های جدید خلق کنه...شاعرا شعرای خوبشون محدوده...ته می کشه...اصلا دلم برای جکسون سوخت که این مدام شعرای تکراری می خوند....یک شعر رو ده بیستر بار در محافل مختلف تکرار کرد، در حالی که همه حظار او شعر رو از حفظ بودن...و بدشون نمی اومد چیز جدید تری البته چه بهتر با همون قدرت و تاثیر گذاری بشنون...ولی جکسون ما طفلی ناقصه و محدوده...آدمیزاده دیگه:-??
البته نمی خوام بگم همه ی دلیل تکراری خوندن یک شعر بیست مرتبه، محدود و ناقص بودنش بوده..ولی به هر حال، این هم دخیل بوده دیگه.:-??
بعد دیدم...خود قرآن هم همینطوره...می ری صفحه اول قرآن رو باز می کنی مثلا چشت می خوره به فلان آیه...بعد می ری صفحه بعدترش...دوباره همونو می بینی...و صفحه های بعدتر هم هم چنین...آدم دلش برا قرآن هم می سوزه...می گه این قرآن یا گویندش هم ناقص و محدود بوده، طفلی، لغت و شعر یا نثر یا هر چیزی که شما می پسندی، جدیدشو نداشته بگه!!!!!
نکنه گوینده قرآن هم محدود و ناقص باشه8-|

خوب این یک مقدمه بود...اما همه ی ماجرا نبود....
سوالم اینه که تکرار آیات در قرآن آیا می تونه به خودی خود، نشان ضعف گوینده باش یا نه.یعنی ما هنوز به حقانیت قرآن نرسیدیم و در حال تحقیق و نقد هستیم.آیا می تونیم بگیم این تکرار آیات از این جهت بوده که گوینده، محدود و ناقص بوده، از یک طرف می خواسته کلامش معجزه آسا باشه و از یک طرف هم نثر یا شعر یا جمله کم می آورده، و مجبور می شده جمله های معجزه آسای دیگرش رو دوباره تکرار کنه، نمی گم ما به یقین پی می بریم، نه دقت کنید...می گم در حد یک احتمال قوی و قابل بررسی که نمی شه ردش کرد طرح می شه یا نه.

مثلا

إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يدَبِّرُ الْأَمْرَ مَا مِنْ شَفِيعٍ إِلَّا مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ
--------
ان ربكم الله الذي خلق السماوات والارض في سته ايام ثم استوى على العرش يغشي الليل النهار يطلبه حثيثا والشمس والقمر والنجوم مسخرات بامره الا له الخلق والامر تبارك الله رب العالمين
--------
ان ربكم الله الذي خلق السماوات والارض في سته ايام ثم استوى على العرش يدبر الامر ما من شفيع الا من بعد اذنه ذلكم الله ربكم فاعبدوه افلا تذكرون
-------
الذي خلق السماوات والارض وما بينهما في سته ايام ثم استوى على العرش الرحمن فاسال به خبيرا
------
الله الذي خلق السماوات والارض وما بينهما في سته ايام ثم استوى على العرش ما لكم من دونه من ولي ولا شفيع افلا تتذكرون
--------
ولقد خلقنا السماوات والارض وما بينهما في سته ايام وما مسنا من لغوب
--------
هو الذي خلق السماوات والارض في سته ايام ثم استوى على العرش يعلم ما يلج في الارض وما يخرج منها وما ينزل من السماء وما يعرج فيها وهو معكم اين ما كنتم والله بما تعملون

با تشکر از کارشناس محترم

آيا تاريخ قابل تكرار است؟

از روايات استفاده مي‏شود كه گذشته چراغ راه آينده است، امام علي(ع) به فرزندش مي‏فرمايد: از آن چه بوده، بر آن چه نبوده، استدلال كن كه كارها همانند هم و نظير يكديگرند"(1)
منظور از سخن آن است كه حوادث جهت شباهتي با هم دارند و هرگز مقصود آن نيست كه هر چه در گذشته واقع شده است، صورت تمام و كمال در آينده رخ دهد.
مشابهت غير از مطابقت است. در مطابقت، هماهنگي كامل لازم است، در حالي كه در مشابهت كافي است دو پديده از جهت خاص بر هم منطبق باشند.
در قرآن كريم بسياري از سنت‏هاي الهي درباره حوادث و پديده‏ها بيان شده است كه در همه جوامع و اعصار به طور يكسان اتفاق مي‏افتد.
از همين رو وقتي به گذشته نگاه مي‏كنيم، مي‏توانيم كشف كنيم كه چنين پديده‏اي در آينده نيز رخ خواهد داد(2)
البته در جامعه‏شناسي رويكردي مطرح شده است كه مي‏گويد:حوادث اجتماعي، حوادثي منفرد و غير قابل تكرار هستند، چون امور اجتماعي محصول افعال اختياري انسان‏هاست و شرايط اجتماعي هر روز تغيير مي‏كند،
پس نمي‏توان براي امور اجتماعي قانوني ثابت و يكنواخت در نظر گرفت، ولي اين رويكرد صحيح نيست.
علاوه بر شواهد تاريخي، مستندات نقلي و ادله شرعي نيز اين ادعا را تاييد نمي‏كند، مثلاً قرآن مجيد مي‏فرمايد: آيا گمان مي‏كنيد بدون آزمايش وارد بهشت مي‏شويد و آن چه در گذشته اتفاق افتاده، براي شما پيش نيايد؟"(3)
در روايات آمده است كه حادثه بني اسرائيل براي شما مسلمانان نيز رخ خواهد داد، ولي معناي تكرار حوادث آن نيست كه از تمام جهات مثل هم باشند
مثلاً ما مسلمان و آن‏ها از بني اسرائيل اند؛ پيامبر آن‏ها موسي و پيغمبر ما محمد(ص) است؛ آن‏ها در يك زمان بوده‏اند و ما در زمان ديگر، يعني اگر از هر جهت مثل هم باشند، حداقل از جهت زمان عين هم نخواهند بود.
و اما جهات اشتراكي در اين ميان وجود دارد، مثل انحراف امت موسي بعد از غيبت چهل روزه او و انحراف امت پيامبر(ص) بعد از رحلت حضرت و رها كردن اميرالمؤمنين(ع) (4)
پس نظريه صحيح، نه مطابقت كامل است و نه غير قابل تكرار بودن، بلكه تكرار حوادث در بعضي جهات صحيح است.

پي‏نوشت‏ها:
1 - نهج البلاغه، نامه 31.
2 و 3 - استاد مصباح يزدي، پند جاويد، ج 2، ص 248.
4 - همان، ص 255، با تلخيص.