تناقض عرفانی

با یک تناقض در داستانهای عرفانی مواجه شده ام ...

با عرض سلام خدمته کارشناس محترم سایت ...

امیدوارم که خوب و خوش و سلامت باشین ....
خوب همه ما به صورت جسته و گریخته داستانهای عرفانی و مذهبی زیادی خوندیم ... و هر کدوم از اونها ذکر حال عرفایی بوده ... اما نمیدونم چرا در بسیاری از این داستانها من با تناقض های عرفانی مواجه میشم ... تا اونجا که به اصل داستان شک میکنم ...

از طرفی حداقلش دیگه اینقدر پختگی وجود داره که به همین راحتی هوشمندی و عقلانیت دیگران رو زیر سوال نبرم ... پس من در هر داستان عرفانی با یک سوال حل نشده میمونم ... به طوریکه هیچ توجیهی براش ندارم ... اجازه بدین یک مثال بزنم ...

در درون همین سایت من سخنرانی رو شنیدم که ذکر حال شیخ حسنعلی نخودکی بود ... راوی عنوان میکنه ایشان از 7 سالگی عارف و زاهد بودند و از 7 سالگی رجب و شعبان و رمضان روزه میگرفتند ... تا اینکه در سن 40 سالگی گویا تقاضای دیدن امام زمان رو میکنند و گویا برای این درخواست 1 سال تمام روزه میگیرند ... و پس از پایان این 1 سال موفق به دیدن ایشون میشن .... امام زمان از ایشون میپرسه ... حسنعلی از من چه درخواستی داری ... و ایشان در جواب میگن روزی حلال ... و امام رو میکنند به ایشان و یک سکه کم ارزش بهشون میدن ... و جناب شیخ حسنعلی نخودکی میگن این که کم هست ... و امام و سکه ایشان غیب میشوند ... و چون ایشان از کردار خودشون ناراحت میشن 1 سال دیگر روزه میگیرند و دوباره تقاضای دیدن امام رو میکنند ... و در نهایت موفق میشن با ایشان دیدار کنند ... اینبار دوباره امام از ایشان میپرسند که چه میخواهی ... و ایشان در جواب میگن ... روزی حلال ... و دوباره امام یک سکه کم ارزش به ایشان میدهند ... و ادامه داستان ...

یا در مورد داستان حضرت عیسی مسیح و تکذیب ایشان توسط شاگردانش ...

یا در مورد داستان حضرت یوسف ... و پائین نیامدن از اسب ....

یا در مورد داستان حضرت موسی ... و تبعیت محض نکردن از حضرت خضر ...

سوال من این هست ...
کسی مانند شیخ حسنعلی نخودکی که به چنان درجه ای رسیده که از 7 سالگی روزه میگیره ... و در سن 40 سالگی یک سال روزه میگیره ... چطور نمیفهمه که ارزش اون سکه چقدر هست ؟؟؟
کسی مانند شاگردان حضرت عیسی مسیح که به چنان درجه ای رسیده بودند که میتوانستند بر رویه آب حرکت کنند چطور ایشان رو تکذیب کردند ؟؟؟
کسی مانند حضرت یوسف که به آن درجه میرسد چگونه احترام پدر را نکه نمیدارد ؟؟؟
کسی مانند حضرت موسی که به آن درک میرسد که غیب وجود دارد ... چطور به گفته خضر شک میکند و به او اطمینان نمیکند ؟؟؟

مطمئن هستم چنین اشخاصی به این درجه از درک رسیده اند که بفهمند

1- آن سکه چه میزان ارزش دارد
2- حضرت عیسی را تکذیب نکنند .
3- به پدر احترام بگذارند
4- به غیب ایمان داشته باشند .

پس چه حکمتی این بین وجود دارد که چنین رفتارهایی از چنین بزرگانی سر میزند ... آیا واقعا اشتباه کردند ؟؟؟

با تشکر از راهنمایی شما ...