بی حال بودم

همیشه خسته، بی حوصله، ناتوان و ضعیف!

انجمن: 

سلام دوستان اسک دین .

من خیلی وقته که شدیدا نشاط زندگیم رو از دست دادم احساس پوچی میکنم . حقیقتش به هیچ حرفه و سرگرمی و تفریح و تحصیل و کلا به زندگی امیدوار نیستم .

پیش خودم میگم تو این دنیا هر حرفه و هر کار های شگفت انگیز و خلاف واقعیت داره انجام میشه و من هر زوری بزنم به گرد پای اونا هم نمیرسم . تازه اگه هم برسم چه فایده داره چون دارم یه راهی رو میرم که انسان های زیادی قبل من تجربه ش کردن .

انقدر کم نشاط و کم انرژی هستم که بچه های جلسه قرآنی و هم کلاسی هام منو مسخره میکنن ( خیلی هم میخوابم ) و میگن فلانی دوباره خوابید . نمیدونم چرا ولی عضلات بدن من همیشه افتاده و شل هستش و من بیشتر اوقات کمرم قوز داره و تا فرصتو مناسب میبینم ، میخوابم . اصلا حال ندارم سرپا وایسم و همش دنبال یه صندلی یا سکویی هستم که بنشینم . انقدر این کارا در من هست که تو کل مدرسه ملقب شدم به خوابالو و لش و شل و ول ...

تازه فقط این نیست . انقدر بیحال و بیحصوله هستم که تو همه ی زمنیه ها نفر آخرم . حس میکنم وجود من هیچ سودی در این دنیا نداره . و من یه آدم بی عرضه ای هستم که فقط از سر ناچاری امرار معاش میکنه . اونم به زور .

مثلا با دایی هام و پسرخاله ام وقتی دارت بازی میکنم همیشه نفر آخر میشم . و اونا بهم میگن که چرا انقدر شل بازی میکنی و سرزنش و مسخرم میکنن .

دیگه قابل تحمل نیست برام . از بس کمرم قوز کردم که کمر درد گرفتم .

این مسئله انقدر رو من تاثیر منفی گذاشته که به هر دلیلی وقتی میخوام وارد جمعی بشم یا با بچه های جلسه قرآنیمون اردو برم . استرس بگیرم و انقدر سوتی بدم که دسته جمعی بهم میخندن و غیبتم رو میکنن .

نمیدونم چرا راستیتش قبل از اینکه وارد جمعی بشم از خدا میخوام که کاری کنه که من بزرگ و سربلند از اون جمع بیام بیرون و سوتی ندم اما بازم ...

خواهشا از روی حوصله چاره ی بی حوصلگی من رو بگید . دیگه بریدم به خدا !!!!!!!!!!!!!!!!