بیچارگی

آیا دین راه حلی برای وضعیت من (افسردگي) دارد؟

من 24 ساله هستم ولی امیدی به ادامه زندگی ندارم. از بچگی اهل نماز بودم ولی امید و انگیزه و هدف خاصی نداشتم. شاید بگید این حرفا برای کودک زوده ولی من وقتی به سنین جوانی رسیدم هم امید و انگیزه و هدف خاصی پیدا نکردم.

دیپلم گرفتم بعد پیش دانشگاهی بعد رفتم دانشگاه اون هم رشته ای که بهش علاقه داشتم ولی به مرور زمان من انگیزه ای برای ادامه تحصیل پیدا نکردم و نیمه کاره دانشگاه را رها کردم.

من از دوران جوانی به بعد برای خودم هدفگذاری نکردم چون نیازی به هدفگذاری احساس نکردم. هیچ امیدی به آینده ندارم. از بچگی بیش از حد ساکت و بی خاصیت بودم.

دانشگاه برام بی ارزش شد و رهاش کردم. ازدواج و تشکیل خانواده هم برام بی معنیه. 2 سال هست که بعد از رهایی دانشگاه خونه نشین شدم و در این مدت هم پیش چند روانپزشک و روانشناس رفتم و چند بار بستری شدم و 12 بار شوک گرفتم ولی مشکلم حل نشد. چند اقدام ناموفق خودکشی هم داشتم تو این 2 سال سابقه ژنتیکیش رو هم دارم چرا که هم پدر و هم خواهر مادرم بخاطر خودکشی مردند. پدرم هم که کارمند دولت بود بخاطر اختلالات روانی بازنشسته شد.

روانپزشکا که فقط قرصا رو زیاد میکنن که مثل گوشت منجمد بشم و نتونم از جام بلند شم. روانپزشکا هم که فقط حرف میزنند اما حرفاشون رو من هیچ اثری نداره. انقدر هم بیماریم جدی هست که هم سربازی رو معاف شدم هم دولت اجازه داده که حقوق پدرم بعد از مرگش به من برسه.

حال و حوصله هیچی رو ندارم و زمان هم برام دیر میگذره و حال ندارم مثلا 50 سال دیگه عمر کنم بعد بمیرم و اگر فرصت پیدا کنم قطعا دوباره اقدام به خودکشی میکنم برای همین هم تو خونه حبسم کردن. تنها راهی که به ذهنم میرسه همینه چون به اندازه کافی با خدا راز و نیاز کردم که منو بکشه و الان خیلی وقته که نماز نمیخونم.

اگه واقعا خدایی باشه من بنده بدی برای اون نبودم و حقم این نبوده که الان به این روز بیفتم. اعتقاداتم رو دارم از دست میدم چون میبینم که دنیا خیلی خشک و بی روح با من رفتار میکنه و این وسط خدایی نمیبینم که من رو نجات بده و راه نجاتی هم جز مرگ برای خودم نمیبینم.

فقط این تاپیک رو زدم که ببینم شما دینداران که میگویید دین فکر همه جا رو کرده ببینم آیا راه حلی برای وضعیت من داره؟!

برچسب: