بخشیده شدن توبه

توبه کرده ام اما نمی دانم خداوند مرا بخشیده است یا نه؟

با سلام
بنده از سر جهالت و نادانی گناهی مرتکب شده ام بعد از مدتی از کرده ی خود پشیمان شدم. اما بعد از مدتی متوجه شدم که گناهم آشکار شده است و آبرویم در خطر است. به درگاه خدا توبه حقیقی نموده ام و همه ی مراحل توبه را قبول و انجام داده ام اما هنوز ترس از آبرو رفتن دارم. خیلی می ترسم و وحشت دارم شبها و روزها خواب و خوراک ندارم و این گناه شب و روز را بر من حرام کرده است و مدام به درگاه الهی عجز و لابه و تزرع می کنم و از او می خواهم که آبرویم را حفظ کند. اما بعد از گذشت 9 ماه باز هنوز آرام و قرار ندارم و نمیدانم که خداوند مرا بخشیده است یا نه؟ خیلی خودخوری می کنم و همیشه افسرده و نالانم. خواهش میکنم کمک نمایید و راهنماییم کنید که آیا توبه ی من پذیرفته می شود. البته توبه کردنم فقط از سر ترس از بی آبرویی نیست بلکه واقعا از گناه خود متنفرم. خواهش می کنم مرا راهنمایی نمایید و این بنده را نجات دهید.

پشیمان از گناهی که انجام دادم (سقط جنین)

سلام دیه سقطجنین۳۵ روزه ۴۰ دینار است؟
هر دینار شرعی برابر۴/۲۵گرم طلااست؟
با توجه به قیمتروز بازار اگر طلا هر کرم ۲۵۰ هزار تومن باشه حدود ۴۰ میلیون دیه باید داد؟
اگر این مبلع بین خواهر و برادر به طور مساوی تقسیم کنیم درسته؟
اگر مبلغ دیه نداریم میشود۶۰ تا روزه گرفت؟پدر باید بگیره یا مادر یا هردو اگهبهرضایتهردو بوده؟
اگر بااینمبلغ مثلا زمین بخریم برای خواهر و برادرش درسته؟
عذاب وجدان شدیدی دارم و اگرچه راضی نبودم اما همسرم گفت عقلی نیست ما الانبچه دتر بشیم و نمیتونیم به هر سه تابرسبم.دو بچه نوپا داریم با اختلاف دوسال.الان بچه دوم ما یکسال و نیمه خیلی ناارومه مدام جیغ میکشه و غذا درست نمیخوره.توجه ویژه میحواد.منم مدام باید برم مامدریت و نیمی از سال نیستم.پدر و مادرمون هم گفتند ما حمایت نمیکنیماز عهده ما خارجه.خلاصه من خام این توجیه ها شدم و تن به این کار دادمدرحالی که ادم مذهبی هستم و مقیدبه اصول شرعی.تازه حفظ قران شروع کرده بودم که فهمیدم باردارم.خیلی داغون ام.ابات قران که میخونم خجالت و شرم وجودم میگیره.حس میکنم منافقم.دیگه از عاقبت به خیری هم میترسم.چه راحت لطف خدا را نادیده گرفتم چه راحت من که دلبستهاطرافیان نبودم به خاطر حرفهای به ظاهر منطقی شون خودم انداختم تو اتش حسرت و غم.غم شکستم در معرکه عشق بازی با خدا.غم از دست دادن بچه ام به دست خودم.دستهای مهربان مادری ام تبدیل به دستان خونی قاتل شده است.کابوس میبینم.گاهی از صدای بچه ها میترسم.میترسم چند صباحی دیگه دیوونه بشم و زندگی ام از هم بپاشه.نگران بچه هام هستم که اگه من افسرده تر و مجنون بشم یه بلایی سرشون بیارم.ز خودم میترسم من یه قاتلم.گناه بزرگمن با چه عمل خوب بزرگی قابل پوشش است؟میترسماز عالم قبر و قیامتم.عالم ناشناخته ای که روحم از عمل های زشتم اگاه تر خواهد شد.چه عذابی در انتظار من است؟من که عاشق خدا بودم به عشق او رنج مادری روزه داری نماز اول وقت و..‌همه برایم اسان میشد به کجا رسیدم؟به شوره زار و مرداب تنهایی.من که تنهاترین بودم و خدا و قران با خود میخواستم به قبر ببرم تاتنها نباشم حالا با عذاب قتل و هزار جنایت دیگه وارد قبر میشوم.تنها.به امتن عصر توسل کردم ونماز حضرت میخونم.اما با شرم وامید بسیار کم.چه کار نیکی انقدر عظمت داره که این ننگ بپوشونه؟چه طوری به اعصابم مسلط بشم و بیشتر از این زندگی ام خراب نکنم؟هنوز بعد از گذشت سه ماه جنین به رحم من چسبیده و دفع نشده.با درد احساسش می کنم و میتزسم از جواب دادن به سوالاتش که چرا مخیط تمن اش به هم زدم و نگذاشتم بالنده شود.توروخدا کمک.میترسم به حد مرگ