بالاتر بودن تحصیلات دختر

دلم می خواست شوهرم دکتری داشته باشد

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:

نقل قول:

سلام.. وی یه پست دیگه یه مقدار در مورد مشکلات زندگی ام گفتم.
اینجا فقط میخوام به حیطه ادمه تحصیل اشاره کنم. من 28 ساله و استاد دانشگاه دولتی هستم و همسرم کارمند بانک. بنده فوق لیسانس فنی مهندسی از بهترین دانشگاه ایران در این رشته. و همسرم دانشجوی همین رشته در دانشگاه آزاد.
در دوران خواستگاری شرط کرده بودم که من حتما بایست دکتری بخوانم. و او هم ابراز علاقه کرده بود که او هم تمایل دارد. و من روی این موضوع خیلی حساب کرده بودم.
در حالی که الان می بینم شدنی نیست. ولی اینکه من دکتری بخوانم و همسرم کارمند بماند عذابم میدهد....
در واقع مشکل سوم برمیگرده به تمایل شدید من به دکتری خوندن
رشته ام خدا را شکر خوبه و خیلی هم بهش علاقه دارم و توش خوب بودم. و فقط تهران این رشته رو داره. در مورد تهران خواندن، یک مقداری چون اساتید نمی توانند درست حسابی کمک کنند و اذیت میشوم در تردید بودم. خصوصا اینکه چون رشته خودم 2 نفر در ایران میخواهند، برای قبولی بایست گرایش عوض کنم. گرایش ی دیگر تقریبا اشباع شده است و در آن صورت احتمال استخدامم هم خیلی پایین می آید... اما با توجه به اینکه اگر برای دکتری خارج اقدام کنم، و با توجه به رزومه خوبم فاند خوبی ان شاء الله بتوانم بگیرم و با دکتری که برگردم حتی بعد از چندین سال ، به هیچ وجه بیکار نیستم ان شاء الله. یعنی جز رشته های جدید و ضروری است. لذا تصمیم گرفتم برای اپلای کردن هدفگذاری کنم.
از ظرف دیگر یکی از دلایل من برای اپلای این بود که میدیدم همسرم از کار فعلی اش راضی نیست. گفتم اپلای کنیم میتونیم هر دوتا دکتری بخونیم. حالا همسرم توی یه دانشگاه پایین تر، من بالاتر. برگردیم همسرم بشه هیئت علمی آزاد منم دولتی.
راستش دلم میخواد یه ذره خودش رو بکشه بالا. دلم میخواد از نظر مرتبه شغلی هم مشابه هم باشیم. این فکرها رو قبل از بله گفتن نکرده بودم متاسفانه.
همسرم الان روی سمینار و تز ارشدشه. مشکل اینه که رشته هامونم یکی هست و سر در میارم که سر در نمیاره. خیلی میخوره توی حالم.
مثلا می بینم یک هفته دو تا پاراگراف میتونه ترجمه کنه. نمی تونه مقاله درست حسابی بخونه و .. یعنی ضعیفه خیلی. در صورتی که پای حرف پیش بیاد خودش از خودش هی تعریف میکنه... اعتماد به نفسش زیاده از حده.
توی جریان خواستگاری هم آنچنان از خودش تعریف کرد و ... که من فکر کردم حسابی حرفه ایه ولی الان می بینم نیست. فقط اعتماد به سقف داشته!
زندگی من شاید بشه درس عبرت برای اونهایی که چشم روی اختلاف دانشگاه ها هم نبندن! یعنی یه دانش آموخته معدل پایین دانشگاه آزاد با یه دانش آموخته رتبه اول دانشگاه تهران ازدواج نکنه.
یه حرفی که به همسرم میزنم دیر جوابم رو میده. دقم میده تا جواب بده. کلا حس می کنم دیر میگیره.
یه کاری که بهش می سپارم. حالا هر کاری که باشه، خیلی کند انجام میده.
خیلی باهام فرق داره از این لحاظ.خدای نکرده نمی خوام بگم من الم و بلم. اتفاقا من خودم هم از بس با این کامپیوتر و موبایل و .. همدم بودم بهره هوشی ام و حافظه ام خیلی پایین اومده. در حدی که آزارم میده و دنبال درمانش هستم.
ولی دیگه همسرم خیلی بیشتر. خودش یه اصطلاحی داره: جومونگ شدن. کلا no response to paging میشه. همیشه هم همین طوریه. نه اینکه بگم مشکلی پیش اومده باشه در حال فکر باشه. نه.
یعنی تا یه حرفی میزنم زود جواب نمیده. هی میگم چی شد و .. توی دلم هم حرص میخورم که بابا چیز خاصی نپرسیدم که هنگ کردی و ...
اینه که فکر می کنم چرا توجه نکردم به اینکه بهره هوشی هم مهمه که مثل هم باشه. نه که حالا من باهوشم ها. به خدا نه. فقط میگم دو طرف مثل هم باشن هیچ کدوم اذیت نمیشن.
من حرص میخورم یه مقاله دستش گرفته 4-5 ماهه تمومش نکرده و ...
هی تذکر میدم برو بشین روی مقاله و .. بعد میرم می بینم یه کاری رو که اون ساده تره و مال دوستشه و فقط من باب رفاقت داره انجام میده. رفیق باز هم هست حسابی. یعنی حلال مشکلات همه است!
تا حالا هم همش من توی مقاله هاش کمکش می کردم. این پایان نامه اش داره اعصاب منو خورد میکنه. از یه طرف دیر انجام میده هی این قسط ها به دانشگاه آزاد باید تمدید بشن!! و از یه طرف دیگه من حرص بخورم.
امیدی ندارم که بتونه به خوبی دفاع کنه و برای ادامه تحصیل هم اقدام بکنه.
چکار کنم؟
چطور این میل شدید خودم به ادامه تحصیل رو سرکوب کنم؟
سرخورده تر میشوم اگر من ادامه تحصیل بدهم و او نه. اگر من اپلای کنم و او نتواند...


در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید :Gol: