القائات الهی و رحمانی، القائات شيطانی، خواطر

خواطر و الهامات رحمانی و شيطانی

انجمن: 

سلام عليکم

دو سال پيش به طرز معجزه آسايی در زمانيکه هيچ مالی در بساط نداشتم خداوند اسباب زيارت عتبات عاليات را برای بنده فراهم کرد. حتی خرج سفر هم نداشتم که آنرا هم رساند!

در سفر تمام توجه قلبيم به حضرات معصومين بود و طلبی جز حصول به معرفت واقعی آنها نداشتم. در مجاورت حرم حضرت امير (ع) سرآغاز توجه من به خانم مجردی بود که در کاروان ما بود. اين در حاليست که بنده خيلی مبادی آداب اخلاق اسلامی هستم تا حدی که بعضاً از مواجه و همکلامی با بانوان خودداری ميکنم. علی ايحال آنجا نيز بنا به فرموده حضرت مولا (ع) نفس خويش را در مضان اتهام و سرزنش قرار دادم که "مبادا شيلان در اين حرم الهی رهزنی مرا بکند و ..."

پس از 3 روز مجاورت به کربلا وارد شديم، آنجا مجاور حرم حضرت عباس (ع) بوديم اما هرچه توسل و تدقيق بنده به زيارت بيشتر ميشد، القائات و خواطری نيز بر بنده وارد ميشد مبنی بر اينکه با آن دختر خانم بايد ازدواج نمايم. اين در حاليست که بنده حتی با آن خانم همکلام هم نشده بودم.
مع الوصف، به خدا پناه بردم از اينکه اجر زيارتم و اين فرصت عرض ارادت به آستان الهی و قرابت به ايشان را با اين خواطر ضايع ننمايم و توجهم به سمت و سوی ديگری جز حضرات معصومين معطوف نشود... هرچه کردم ديدم اين الهامات دارد بيشتر و بيشتر می شود و فکر ازدواج با آن خانم لحظه به لحظه بر قلب و خاطر من نمود بيشتری پيدا کرد تا بدانجا که به اسباب و سبب غيرمترقبه ايی که در کربلا بروز کرد شماره تلفن همراه آن خانم نيز به دستم رسيد. (بنظرم اين نيز به خواست خدا بود.)

در نهايت پس از زيارت کاظمين و سامراء و توسل به پدر و پسر مظلوم مدفون در آن بلاد و حضرت حجت (روحی فدا) چندين بار متوسل به کتاب خدا شدم و استخاره کردم راجع به آن خانم و در هيچ يک از استخاره ها نه تنها نشانی از عقوبت و عذاب و بد بودن نديدم بلکه آيات بشارت بود و تاييد مطلب داير بر ازدواج با او. بدين نحو بود که بنده قائل به اين حسن ظن شدم که انشاله اين الهامات و القائات که بر من وارد شده تماماً از جانب خداوند است و با اتکاء به اين مطلب از طريق پيامک در هنگام برگشت از عراق در اتوبوس از آن خانم خواستگاری کردم که ايشان ابتدا نپذيرفت و سپس بعداً در ايران نظر مثبت خود را اعلام کرد.

اما مسئله اينجاست که بنده متاهلم و دارای دو فرزند پسر 6 و 3 ساله!!!!!

البته اين خانم را هم از ابتدا در جريان اين مسئله گذاشتم و با اين حال ايشان اظهار می دارند که ايشان نيز علائم، خواطر و القائات قلبی دارند بر صحت و درستی اين ازدواج که جهت جلوگيری از اطاله کلام از بازگو کردن آنها خودداری ميکنم. ايشان همچنين اعلام کردند که حاضرند با 14 سکه و يا حتی مهريه آب و گندم و قرآن به عقد دائم بنده درآيند و حتی حاضرند بيايند خادمی همسر بنده را بکنند و در يک منزل با ايشان اقامت کنند. عروسی فقط پابوس حضرت ثامن برويم و ديگر هيچ. حتی می گفتند حاضرند که من هفته ايی يک روز ايشان را ببينم و باقی را در خدمت همسر اول و دو فرزندم باشم.

پرسيدم چرا؟ آيا فکر نمی کنيد که نفس من اسير شيطان شده است و چنين پيشنهادی به شما داده ام؟ آيا پيشنهاد ازدواج يک مرد متاهل به يک دختر خانم باکره شرم آور نيست؟

اما ايشان اظهار می داشت که شواهد و نشانه ای متقن اما (درونی) دارد از جانب پروردگار که اين ازدواج به امر خداوند است.

بنده از سر صداقت و اخلاق اسلامی موضوع را با همسرم در ميان گذاشتم که ايشان بسيار برآشفت و مغبون شد تا جائيکه مورد خطاب و عتاب ايشان واقع شدم و ايشان نيز در سير سلوک رفيق راه بنده است خط بطلانی بر تمام القائات و خواطری وارد شده بر من کشيد که هان تماماً از ناحيه شيطلان بوده تا کانون گرم خانواده ما را که در سير الی الله قدم بر مي داريم را دچار نقصان و فروپاشی نمايد. پس از مدتی من هم که از اين ماجرای پيچيده خسته شده بودم و هرچه فرج و نشانه ای آفاقی از خداوند خواستم و محقق نشد، به خواسته همسرم تمکين کردم و بکل هرگونه باوری راجع به خير بودن اين ازدواج را از ذهن خود پاک کردم. در حاليکه بنده نيز مانند آن خانم دلايل بعضاً محکم اما نه محکمه پسندی مبنی بر حقانيت القائات خود داشتم. بماند اينکه من نيز واقعاً گاهی شک ميکردم که نکند دارم گول شيطان رجيم که قسم خورده راه ولايت است را ميخورم.
الان دو سالی از آن سفر کربلا ميگذرد و من که فکر ميکردم گذر زمان اين مسئله و آن خانم را از ذهن و خاطر من می زدايد، هنوز هم در کشاکش پی بردن به حقيقت هستم.

حتی شب قدر سال گذشته نامه ايی به آيت اللع علوی تهرانی که در مسجد امير (ع) در تهران منبر دارند نوشتم و شرح دادم ماجرا را تا بلکی ايشان حکم بر صحت يا عدم صحت اين خواطر بدهد که متاسفانه يا شايد هم خوشبختانه ايشان اصلاً پاسخی به حقير ندادند!

بنده فعلاً فاقد استاد اخلاق و عرفان هستم تا از ايشان استمداد طلبم و البته از اينکه مطلب را نزد هر فرد بالصطلاح حوی هم مطرح نمايم استنکاف کرده ام به اين علت که همانطور که مطلعيد برخی امرها از ناحيه حضرت حق به برخی می رسد که حقاً صعب المصتصعب هستند و به اصطلاح حضرات تکوينی هستند يا چه و چه که هر فردی حتی علمائ فقه و اصول نيز از درک آنها عاجزند و ...

اخيراً دوباره از طريق پيامک و تلفن با آن خانم ارتباط برقرار کرده ام تا بلکی اين معما را بالاخره با کمک ايشان حل کنم. در کمال تعجب ديدم ايشان همچنان معتقدند که چه شما بخواهيد و چه نخواهيد و چه ديگران بخواهند يا نخواهند اين امر الهی در موعد خود جاری خواهد شد. پس نگران نباشيد و به زندگی خود ادامه دهيد. من نيز به زندگی عادی خودم ادامه ميدهم. همچنين اظهار داشتند که درباب اين موضوع به بيت آيت الله طباطبايی در تهران (واقع در اتوبان آهنگ) مراجعه کرده اند و مسئله را بازگو کرده اند و گفته اند که خانم من به ايشان گفتنه اند که شما يک شيطان بيش نيستيد و ايشان با نگاه و بيان خاصی اين مسئله را رد کرده اند و گفته اند بلند شو برو، بلند شو برو کی گفته که تو شيطانی!

من از ايشان خواستم به اتفاق به بيت معظم له بريم و صحت ماجرا از خود آقا جويا شوم که ايشان هم پذيرفت.

چنيدين مورد استخاره ديگر هم گرفته ام حتی از دفتر آقای جعفری تبار که تماماً بطرز غيرقابل باوری خوب و نويدبخش بوده اند.

اما من درمانده ام و نمی خواهم همسرم را بيازارم و با نفرين او از درگاه خدا رانده شوم و فيض توفيقات هم از من گرفته شود. می دانم که بر لبه شمشير ايستاده ام ... اين مسئله مانند تيغ در گلو آزارم ميدهد نه می توانم فرو برمش و نه بيرون اندازمش!!

شما را بخدا آيا صاحب دلی را می شناسيد که گره گشا و دستگير من باشد. حتی فکر اينکه بخواهم دو همسر داشته باشم مرا می لرزاند که مبادا نتوانم عدالت را بين آنها رعايت کنم و ...

شنبه 12 اسفند يک استخاره با قرآن گرفتم با اين نيت: برای ازدواج با آن خانم صبر کنم تا بابی باز شود. جواب آمد: گفتيم همه از جانب (بهشت) فرود آييد تا آنگاه که "از جانب من راهنمايی برای شما آيد" پس هر کس پيروی از او کند هرگز (در دنيا و آخرت) بيمناک و اندوهگين نخواهد گشت. بقره 38

دوباره گرفتم اين آيه آمد:
پس پروردگارش آن دختر را به نيکی از او بپذيرفت و به وجهی پسنديده پرورشش داد و زکريا را به سرپرستی او گماشت و هر وقت که زکريا به محراب نزد او می رفت ، پيش او خوردنی می يافت می گفت : ای مريم ، اينها برای تو از کجا می رسد ? مريم می گفت : از جانب خدا ، زيرا او هر کس را که بخواهد بی حساب روزی می دهد. آل عمران 37

و استخاره بر ترک ازدواج با ايشان کردم و اينکه برای هميشه قيد ايشان را بزنم. اينطور جواب آمد:
و چه بسيار فرشته كه در آسمان‏ها هست كه شفاعت و وساطت آنها (در امور تكوينى اين جهان و براى گنهكاران آن جهان) هيچ سودى نمى‏بخشد مگر پس از آنكه خداوند، براى كسى كه مى‏خواهد و رضايت مى‏دهد (كه شفاعت كند يا شفاعت شود) اذن دهد. النجم 26

شما را تقاضا مندم اگر می توانيد در شناسايی خير و شر اين مسئله ياريم کنيد. هرچند که اگر بنا بر بررسی عقلايی مسئله باشد محرز است که زوج ديگر هيچ توجيهی ندارد!

ضمن اينکه بنده معتقدم اگر رضايت و امر خداوند بر تحقق اين وصلت باشد، همسر اولم خود بی انکه من يا ديگران اصراری نماييم راضی و حتی خوشنود نيز خواهد شد! بنابراين به آن خانم هم گفته ام که من هرگز ديگر با همسرم راجع به اين موضوع سخن نخواهم گفت و نه با کس ديگر تا اگر اين مشيت و تقدير الهی خود به قضای او جاری گردد و گرنه من مرد اين ميدان و ابتلاء سخت نيستم!

و من الله التوفيق
احسان