استنباط احکام

اجماع در استنباط فقهی، چرا و چگونه؟

با عرض سلام و احترام

می دانیم که پایه اصول استنباط فقهی، ادلة قطعی و معصوم کتاب و سنت است و البته سنت هم باید بر محور کتاب باشد. عقل و اجماع فقط به عنوان كاشف از شرع است و نه دليل مستقل در مقابل قرآن.

قول مشهور فقها در تعریف اجماع چیست؟

اجماع در چه شرایطی و دقیقا به چه صورتی برای استنباط احکام استفاده می شود. آیا ممکن است بدون وجود آیه یا روایتی مشخص درباره یک موضوع و صرفا از طریق اجماع، فقیه به سنت معصومین پی ببرد و نهایتا حکم صادر کند؟

لطفا با مثالی روشن و کاربردی استفاده از اجماع را در استنباط فقهی نشان دهید.

دلایل مبتنی بر قرآن و احادیث معتبر برای حجیت اجماع به عنوان یک روش در استنباط احکام چیست؟

آیا اجماع مورد قبول تمامی فقهای گذشته و حال شیعه بوده است؟ تفاوت های کلی در استفاده از این روش بین فقهایی که از اجماع برای استنباط احکام استفاده کرده اند، چیست؟

لطفا پاسخ هایتان را حتی الامکان متناسب سطح عمومی از اطلاعات دینی بفرمایید.

با تشکر