ازدواج نوجوان

دوستانم که در سن پایین ازدواج می کنند، مسایل خصوصی شون رو بیان می کنند!

انجمن: 
سلام علیکم  ببخشید  برا افرادی چه پسر چه دختر که زود ازدواج میکنن  یعنی در سنین پایین ازدواج میکنن متاسفانه  این رابطه زندگی و کلا زندگی خصوصیشون رو برای هم سن وسالاشون تعریف میکنن  واونا رو تحریک ب لذت میکنن   شما میتونید چند راه کار بدین ؟ برای رفع این کار?معارف

آیا راهی بجز ازدواج در این سن برای یک نوجوان وجود داره؟

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا سوال ایشان ضمن حفظ امانت، جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم، با نام کاربری "مدیر ارجاع سؤالات" درج می شود:

نقل قول:


با سلام
پسری 16 ساله هستم. در 13 سالگی به بلوغ جنسی رسیدم
آدم مذهبی ای هستم.تو خانواده مذهبی ای هم زندگی میکنم.پس قاعدتا از گناه خیـــلی بدم میاد،اما...
در حال حاضر کلاس یازدهم هستم،رشته ریاضی، اما وضع ریاضی و فیزیکم تعرفی نداره.

سال اول بلوغم اصلا نمیدونستم استمنا چیه و نمیدونستم گناهه.ولی انجامش میدادم.
البته بستگی داشت،بعضی موقع ها زیاد بعضی اوقات اصلا
اما کم کم متوجه این قضیه شدم و فهمیدم که گناه کبیرست.البته این فهمیدن،تاثیر داشت،اما باعث نشد خود ارضاییو ترک کنم

همونطور که گفتم،پسر مذهبی ای هستم،به هیچ وجه نمیخوام اینکارو بکنم اما گاهی اوقات نمیتونم اختیارمو داشته باشم.البته چندین ماهه که تمام تلاشمو میذارم تا اینکارو انجام ندم،اکثر کارایی که برای کنترل غریضه و شهوت و ترک خود ارضاییه انجام میدم اما گاهی اوقات اختیار از دستم خارج میشه...
همونطور که گفتم،از گناه متنفرم.مخصوصا این اواخر که بعد از هربار استمنا میشینم زار زار گریه میکنم و مثل --- از کارم پشیمونم و توبه میکنم.اما بازم هریکی دوماه یکبار این بی اختیاری بهم دست میده.از خودم بدم میاد...
همیشه از خداو معصومین کمک خواستم،اما بازهم این وضعیت ادامه پیدا کرد،اصلا نمیدونم دیگه چیکار کنم...

خیلی وقته به فکر ازدواجم.حتی خانوادم هم ازین قضیه خبر دار شده.البته بیشتر حرفامون سربسته بود و فقط میگن باید صبر کنم
اما من نمیتونم صبر کنم و همونطور که گفتم،علیرغم همه کارایی که کردم،بازم نمیتونم جلوی خودمو بگیرم.
از طرفی،از همه کارای غیر اسلامی هم متنفرم
البته از لحاظ فکری هم فکر میکنم به بلوغ رسیدم.البته من نمیتونم بگم به بلوغ رسیدم اما چند نفر بهم گفتن که بزرگتر از سنم هستم .من در کودکی با بچه های زیادی همنشین نبودم و از همون موقع شبیه بزرگترا تربیت شدم . الان هم خودم حس میکنم که از لحاظ فکری با نوجوونهای دوروبرم فرق دارم.
بخاطر سن کمم وقتی بحث ازدواجو به میون گذاشتم،بعضیا بحث استفاده ابزاری از زن رو بیان کردن اما من کاملا به این قضیه واقف هستم و هدفم از ازدواج بچگانه نیست.

خیلی اوقات پیش میاد که نیاز عاطفی من از نیاز جنسی جلو میزنه اما بخاطر اینکه خانواده سنتی دارم،خیلی رابطه عاطفی نزدیکی با پدر و مادر ندارم
ازین به بعد هم فایده ای نداره،چون اگه قرار بود همچین رابطه نزدیکی باشه،باید از اول می بود

تشکر میکنم که این مطلبو خوندید،حالا یک سوال جدی دارم.آیا راهی غیر از ازدواج در این سن برای من وجود داره؟

پ.ن :
منظور من از زدواج در 16 سالگی این نیست که الان بایک دختر زیر یک سقف زندگی کنم.چون همچین چیزی امکان نداره.هم من امکانات اقتصادی ندارم و همچنین دارم درس میخونم و هم طرف مقابل هم قاعدتا درس میخونه و نمیشه تو این سن با شرایطی که هست ، زندگی مستقل داشت.
منظور من اینه که شرایطی مثل صیغه باشه،البته بازهم نه به این معنا که امروز یکی و فردا یکی دیگه.هدف ازدواج دائم باشه اما به دلیل موانع فنی و عمومی که وجود داره،فعلا تا یه سنی به صورت صیغه باشیم.
فعلا بحث درباره سوالی هست که چند خط بالاتر پرسیدم.

با تشکر
یا علی



با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید