ابلیس

ایوب (ع) در آزمایش عجیب الهی

با سلام
ابلیس به زندگی حضرت ایوب ـ علیه السلام ـ حسد برد، به پیشگاه خداوند چنین عرض كرد: اگر ایوب ـ علیه السلام ـ این همه شكر نعمت تو را به جا می‎آورد، از این رو است كه زندگی مرفّه و وسیعی به او داده‎ای، ولی اگر نعمت‎های مادی را از او بگیری، هرگز شكر تو را به جا نمی‎آورد، اینك (برای امتحان) مرا بر دنیای او مسلط كن تا معلوم شود كه مطلب همین است كه گفتم.»
خداوند برای این كه این ماجرا سندی برای همه رهروان راه حق باشد، به شیطان این اجازه را داد، ابلیس پس از این اجازه به سراغ ایوب ـ علیه السلام ـ آمد و اموال و فرزندان ایوب را یكی پس از دیگری نابود كرد، ولی این حوادث دردناك نه تنها از شكر ایوب ـ علیه السلام ـ نكاست، بلكه شكر او افزون گردید.
ابلیس از خدا خواست بر گوسفندان و زراعت ایوب ـ علیه السلام ـ مسلط شود، این اجازه به او داده شد.
ابلیس همه زراعت ایوب ـ علیه السلام ـ را آتش زد، و گوسفندان او را نابود كرد، ولی ایوب نه تنها ناشكری نكرد، بلكه بر حمد و شكرش افزوده شد.
سرانجام شیطان از خدا خواست كه بر بدن ایوب ـ علیه السلام ـ مسلط شود، و باعث بیماری شدید او گردد، خداوند به او اجازه داد، شیطان آن چنان ایوب ـ علیه السلام ـ را بیمار كرد كه از شدت بیماری و جراحت، توان حركت را نداشت، بی‎آنكه كمترین خللی به عقل و درك او برسد، خلاصه نعمتها یكی پس از دیگری از ایوب ـ علیه السلام ـ گرفته می‎شد، ولی در برابر آن، مقام شكر و سپاس او بالا می‎رفت.1:Sham:

در بعضی از تواریخ، ماجرای گرفتاری ایوب ـ علیه السلام ـ به بلاها، چنین ترسیم شده است:
روز چهارشنبه آخر ماه محرم بود، یكی از غلامان ایوب ـ علیه السلام ـ آمد و گفت: جماعتی از اشرار، غلامان تو را كشتند، و گاوها را كه به آنها سپرده بودی به غارت بردند.
هنوز سخن او تمام نشده بود كه غلام دیگر رسید و گفت: ای ایوب! آتش عظیم از آسمان فرود آمد و همان دم همه چوپانان و گوسفندان تو را سوزانید، در این گفتگو بودند كه غلام سومی آمد و گفت: گروهی از سواران كلدانی و سرداران پادشاهان بابِل آمدند و ساربانان را كشتند و شترانت را به یغما بردند.
در این هنگام مردی گریبان چاك زده، خاك بر سر می‎ریخت و با شتاب نزد ایوب ـ علیه السلام ـ آمد و گفت: «ای ایوب فرزندانت به خوردن غذا مشغول بودند، ناگهان سقف بر سر آنها فرود آمد و همه مردند.
حضرت ایوب همه این اخبار را شنید، ولی با كمال مقاومت، صبر و تحمل كرد، حتی ابروانش را خم ننمود، سر به سجده نهاد و عرض كرد:
«ای خدا! ای آفریننده شب و روز، برهنه به دنیا آمدم و برهنه به سوی تو می‎آیم، پروردگارا تو به من دادی و تو از من باز پس گرفتی.
بنابراین به هر چه تو بخواهی خشنودم.»
ایوب ـ علیه السلام ـ به درد پا مبتلا شد، ساق پایش زخم گردید، به بیماری بسیار سختی دچار گردید كه قدرت حركت نداشت، هفت یا هفده سال با این وضع گذراند و همواره به شكر خدا مشغول بود. :Sham:
او چهار همسر داشت، سه همسرش او را واگذاشتند و رفتند، فقط یكی از آنها به نام «رُحْمه» وفادار باقی ماند.
رنج و بیماری او هم چنان ادامه یافت و هفت سال و هفت ماه از آن گذشت، ولی حضرت ایوب، با صبر و مقاومت و شكر، هم چنان آن روزهای پر از رنج را گذراند؛ و اصلاً نه در قلب و نه در زبان و نه در نهان و نه آشكارا، اظهار نارضایتی نكرد.
زبان حالش به خدا این بود:
تو را خواهم نخواهم نعمتت گر امتحان خواهی در رحمت به رویم بند و درهای بلا بگشا2

ادامه دارد..!

شیطان شناسی--آیا شیطان از جنس فرشتگان بود؟--

مى دانیم فرشتگان پاك و معصومند، و قرآن هم به پاكى و عصمت آنها شهادت داده، آنجا كه مى گوید: بَلْ عِبادٌ مُكْرَمُونَ * لایَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ:

«آنها بندگان گرامى خدا هستند * در هیچ سخنى بر او پیشى نمى گیرند و فرمان هاى او را گردن مى نهند».(1)

اصولاً، از آنجا كه در جوهر آنها عقل است و نه شهوت، بنابراین كبر و غرور و خودخواهى، و به طور كلّى انگیزه هاى گناه در آنها وجود ندارد.

از طرفى استثناء «ابلیس» در آیات قرآن از جمع «ملائكه»، این تصور را به وجود مى آورد كه «ابلیس» از فرشتگان بوده، و با توجه به عصیان و سركشى او، این اشكال به نظر مى رسد كه: چگونه از فرشته اى این گناهان كبیره ممكن است سر بزند؟!

آیه 50 سوره «كهف» این مشكل را حل كرده، مى گوید: كانَ مِنَ الْجِنّ: «ابلیس از طائفه جنّ بود» آنها موجوداتى هستند از چشم ما پنهان، داراى عقل و شعور و خشم و شهوت.

و مى دانیم كلمه «جنّ» هر گاه در قرآن اطلاق شود، اشاره به همین گروه است ولى آن دسته از مفسران كه: معتقدند «ابلیس» از فرشتگان بوده، آیه فوق را به مفهوم لغوى آن تفسیر مى كنند،
و مى گویند: منظور از «كانَ مِنَ الْجِنّ» این است كه: ابلیس از نظر پنهان بود، همچون سایر فرشتگان، در حالى كه این معنى كاملاً خلاف ظاهر است.

از دلائل واضحى كه مدعاى ما را اثبات مى كند، این است كه: قرآن از یك سو، مى گوید: وَ خَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مارِج مِنْ نار: «جنّ را از شعله هاى مختلط آتش آفرید».(2)

و از سوى دیگر هنگامى كه ابلیس از سجده بر آدم سرپیچید، منطقش این بود: خَلَقْتَنِی مِنْ نار وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِین: «مرا از آتش آفریدى و او را از خاك و آتش برتر از خاك است»(3).

از این گذشته، آیات قرآن براى ابلیس «ذریّه» (فرزندان) قائل شده است، در حالى كه فرشتگان ذریه ندارند.

مجموع آنچه گفته شد، به ضمیمه ساختمان جوهره فرشتگان، به خوبى گواهى مى دهد كه ابلیس هرگز فرشته نبوده، ولى از آنجا كه در صف آنها قرار داشت و آن قدر پرستش خدا كرده بود كه، به مقام فرشتگان مقرب خدا تكیه زده بود،

مشمول خطاب آنها در مسأله سجده بر آدم شده، و سرپیچى او به صورت یك استثناء در آیات قرآن، بیان گردیده، و در خطبه «قاصعه» نام «ملك» مجازاً بر او اطلاق شده است (دقت كنید).

در كتاب «عیون الاخبار» از امام على ابن موسى الرضا(ع) مى خوانیم:
«فرشتگان همگى معصومند و محفوظ از كفر و زشتى ها ـ به لطف پروردگارـ راوى حدیث مى گوید: به امام عرض كردم: مگر ابلیس فرشته نبود؟ فرمود: نه، او از جن بود،

آیا سخن خدا را نشنیده اى كه مى فرماید: «وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لاِ دَمَ فَسَجَدُوا إِلاّ إِبْلِیسَ كانَ مِنَ الْجِنّ». در حدیث دیگرى از امام صادق(ع) نقل شده: یكى از یاران خاصش مى گوید: «از امام(ع) درباره ابلیس سؤال كردم كه آیا از فرشتگان بود؟

فرمود: نه از جن بود، اما همراه فرشتگان بود، آنچنان كه آنها فكر مى كردند از جنس آنان است (به خاطر عبادت و قربش نسبت بهپروردگار) ولى خدا مى دانست از آنها نیست، هنگامى كه فرمان سجود، صادر شد،آنچه مى دانیم تحقق یافت» (پرده ها كنار رفت و ماهیت ابلیس آشكارگردید).(4)

پی نوشت:
1 ـ انبیاء، آیات 26 و 27.
2 ـ رحمان، آیه 15.
3 ـ اعراف، آیه 12.
4.تفسیر نمونه، جلد 12، صفحه 506.