جمع بندی برطرف کردن حق الناس غیبت
تبهای اولیه
برطرف کردن حق الناس غیبت
سلام
من قبلا خیلی غیبت کردم و در غیاب افراد به آنها توهین کردم یا مورد تمسخر قرارشون میدادم. الان مدتی اس که تصمیم به ترک این گناه گرفتم و دوست ندارم حق الناس بیشتری به گردنم بیفتد، اما به خاطر حق الناس های گذشته نگرانم برای همین برای کسانی که از آنها زیاد غیبت میکردم از خدا طلب آمرزش میکنم و ذکر استغفرالله ربی اتوب الیه برای آنان میگم چون شنیدم این کار در چنین مواردی موجب رفع حق الناس میشود ..
آیا همین کافیه و دیگه کار دیگه ای لازم نیست؟ تعداد افرادی که ازشون غیبت میکردم زیاده ولی میخوام حق همون تعدادی که میدونم رو ادا کنم
برچسب:
جمع بندی
پرسش:
برای جبران گناه غیبت چه باید کرد؟
پاسخ:
غیبت معصیتی است که علاوه بر حق الله بودن، به لحاظ پایمال نمودن آبرو، حق الناس هم محسوب می گردد؛ لذا انسان نسبت به جنبه حق الله آن، باید در پیشگاه حق تعالی توبه نموده و طلب بخشش نماید، و نسبت به جنبه حق الناس آن، روایات مختلفی نقل شده است:
برخی از روایات رضایت طرف را لازم شمرده اند و بعضی از احادیث استغفار را كافی دانسته اند.
در حدیثی پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم ) فرمود: «مَنْ كَانَتْ عِنْدَهُ فِي قِبَلِهِ مَظْلِمَةٌ فِي عِرْضٍ أَوْ مَالٍ فَلْيَتَحَلَّلْهَا مِنْهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لَيْسَ هُنَاكَ دِينَارٌ وَ لَا دِرْهَمٌ يُؤْخَذُ مِنْ حَسَنَاتِهِ فَإِنْ لَمْ تَكُنْ لَهُ حَسَنَاتٌ أُخِذَ مِنْ سَيِّئَاتِ صَاحِبِهِ فَزِيدَتْ عَلَى سَيِّئَاتِهِ (1) هر كس حقی از برادر دینی بر عهده دارد (آبرو یا مال) باید از او رضایت بخواهد، پیش از فرا رسیدن روزی كه درهم و دینار یافت نمی شود، و برای رضایت صاحب حق از حسنات غیبت كننده به غیبت شده داده می شود، و اگر كار نیكی نداشته باشد از گناهان غیبت شده بر گناهان غیبت كننده افزوده می گردد.»
پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم ) در حدیثی می فرمایند: «الْغِيبَةُ أَشَدُّ مِنَ الزِّنَا فَقِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ لِمَ ذَلِكَ قَالَ صَاحِبُ الزِّنَا يَتُوبُ فَيَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ صَاحِبُ الْغِيبَةِ يَتُوبُ فَلَا يَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْهِ حَتَّى يَكُونَ صَاحِبُهُ الَّذِي يُحِلُّه (2) گناه غیبت از زنا سخت تر است. سئوال شد علتش چیست؟ حضرت فرمودند: زیرا زنا كار توبه می كند و خدا توبه اش را می پذیرد ولی غیبت كننده توبه می كند، امّا خدا توبه اش را نمی پذیرد تا طرف مقابلش او را حلال كند.»
امّا در مقابل روایاتی داریم كه استغفار را كافی دانسته است. امام صادق (علیه السلام ) می فرمایند: از پیامبر اعظم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) در مورد كفاره غیبت سئوال شد حضرت فرمود: «تَسْتَغْفِرُ اللَّهَ لِمَنِ اغْتَبْتَهُ كُلَّمَا ذَكَرْتَهُ (3) برای كسی كه او را غیبت كرده ای، هرگاه یادت آمد، استغفار كن»
وجه جمع این دو دسته از روایات این است كه: روایاتی كه می گوید تنها استغفار كافی است مربوط به مواردی است كه شخص غیبت شده از غیبت خبر ندارد، یا به سبب مرگ یا مسافرت از دسترس خارج شده است. این بیان، مضمون روایتی است كه از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است كه فرمودند: «فَإِنِ اغْتَبْتَ فَبَلَغَ الْمُغْتَابَ فَلَمْ يَبْقَ إِلَّا أَنْ تَسْتَحِلَّ مِنْهُ وَ إِنْ لَمْ يَبْلُغْهُ وَ لَمْ يَلْحَقْهُ عِلْمُ ذَلِكَ فَاسْتَغْفِرِ اللَّهَ لَهُ (4) اگر غیبت كسی را كردی و او باخبر شد باید از او طلب حلیت كنی ولی اگر مطلع نشد برایش طلب مغفرت كن.»
دلیل این حكم این است كه: اگر شخص غیبت شده اطلاع نداشته باشد، طلب حلیت از او به منزله خبر دادن و موجب برانگیختن فتنه و بر افروختن آتش كینه است.
امّا در صورتی كه فرد غیبت شده از محتوای غیبت اطلاع پیدا كند، و در نتیجه دلگیر و آزرده شود، انسان باید با طلب حلالیت، آثار روحی و روانی كار خود را از بین ببرد، و با تمام وجود سعی كند تا كدورت به وجود آمده را از بین ببرد، و غم و غصه را از دل او بزداید. (5)
نتیجه آنكه: اگر غیبت شده زنده است و از غیبتی كه درباره او شده خبر ندارد، و گمان می رود مراجعه به او برای رضایت دادن موجب عداوت و كینه می شود، و فتنه و فساد به بار می آورد، غیبت كننده به وی مراجعه نمی كند، و در عوض برای او بسیار استغفار می كند، و مكرر از پیشگاه خداوند درخواست عفوش را می نماید، و هم چنین اگر غیبت شده فرد بی گذشتی بود، چنان چه غیبت كننده به او مراجعه كرد و فرد غیبت شده او را مشمول عفوش قرار نداد، اینجا هم غیبت كننده باید برای فردی كه غیبت او را انجام داده است از خداوند طلب عفو و آمرزش كند. این استغفار ها در صفحه حسنات آن دو گروه ثبت می شود، و موجب می گردد كه غیبت شدگان از غیبت كنندگان عفو و اغماض نمایند.
پی نوشت:
1.بحار الأنوار( ط- بيروت)، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، دار إحياء التراث العربي، بيروت، 1403 ق،ج 72،ص243.
2.ابن بابويه، محمد بن على، الخصال جامعه مدرسين، قم، 1362 ش،ج1،ص63.
3.بحار الأنوار(ط- بيروت)، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، دار إحياء التراث العربي، بيروت، 1403 ق،ج72،ص241.
4.همان،ص242.
5.برای اطلاع بیشتر ر.ک: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، دار الكتب الإسلامية، تهران، 1404 ق،ج10،ص433.