برادر عزیز (که خدا را شکر وهابی نیستی)
این را میدانم
بنده یک سوال ساده کردم تا دقیقا دستم بیاید که چرا ما از نظر مشرکیم
آقا جان منظور شما این است که اگر پیامبر یا هر کس دیگری اینجا بجای السلام علی میگفت السلام علیکم مشرک بود چون مردگان را خطاب قرار داده.
منظور شما همین است یا چیز دیگر برادر؟
اولا که لفظ اسلام علی برای غایبین و السلام علیک برای حاضرین یک قاعده زبان عربی است و این ربطی به اسلام ندارد.
ما با گفتن اسلام علی تنها ثابت می کنیم که مردگان در نزد ما وجود ندارد.
و وقتی می گوئیم سلام علیکم در واقع داریم تائید می کنیم که شخص سلام شونده روبروی و زنده و حی حاضر است.
اما اینکه به عقیده ما اهل سنت توسل در دیدگاه شیعه بدعت است:
دلیل را به اختصار می گویم
1- اول آنکه الله بارها فرموده جز او را برای توسل نگیریم و از دون الله چیزی نخواهیم.
2- اهل شیعه می گویند پس قرآن مثال زده از فرزندان یعقوب که خواستند یعقوب نزد الله برایشان شفیع شود. خوب ما هم می گوئیم که یعقوب زنده بود و شخص زنده برای شخص زنده ای دیگر دعای خیر کرده، این مشکل ساز نیست و با دین هم مغایرت ندارد.
3- الله در مثال مشرکان مکه می گوید: وقتی از آنها می پرسی می گویند ما الله را قبول داریم و او خالق آسمان و زمین است، اما به وسیله بت ها (چیز بی جان مانند ضریح حرم امام) می خواهیم نزد خداوند شفیعی داشته باشیم!!!
4- الله در مثال کفار می گوید: آنها از یاد الله غافل هستند اما زمانی که عرصه به آنها تنگ می آیند (زمان مرگ) از الله مدد می گیرند و نام الله را بر زبان می آروند! و عجبا که شیعه از علی مدد می گیرد و یا علی مدد می گوید.
5- الله به صراحت فرموده از دون الله (غیر از الله-هر چیزی-) مددی نگیرید، و شما به وضوح می گوئید یا علی مدد!!!
6- الله می گوید که اهل قبور شنوا نیستند و نیز می گوید که شهدا نزد الله هستند (زنده و دارای روزی) و همچنین مثال آورده از عیسی که فرموده: در روز آخرت از عیسی می پرسیم آیا تو قومت را فرمان دادی که تو را فرزند الله بخوانند؟ عیسی می گوید خدایا تا زمانی که در بین آنها بودم آنها را به فرمان تو دستور دادم و بر کار آنها شاهد بودم و چون روحم را گرفتی و به نزد تو آمدم دیگر بر کار آنها شاهد نیستم و تو خود بر آنها شاهد بودی !!!
با این تفاسیر چگونه شیعه امام را به مدد می گیرد در حالی که در قرآن آمده عیسی بعد از مرگ بر قومش شهید (شاهد) نبوده؟
جالب اینجاست که عیسی چون اکثر امامان شما به شهادت رسید و مقام شهادت را دارد!!!
اینها فقط عوامل مهمی بودند که به اختصار ذکر کردم
وَمَا يَسْتَوِي الْأَحْيَاءُ وَلَا الْأَمْوَاتُ ۚ إِنَّ اللَّـهَ يُسْمِعُ مَن يَشَاءُ ۖ وَمَا أَنتَ بِمُسْمِعٍ مَّن فِي الْقُبُورِ ﴿٢٢﴾ و زندگان و مردگان يكسان نيستند. خداست كه هر كه را بخواهد شنوا مىگرداند؛ و تو كسانى را كه در گورهايند نمىتوانى شنوا سازى. (۲۲)
تکه دوم من باب مثل از صحبت کردن با بی جان ها است، مرده هم بی جان و بت هم بی جان است. شما اصل مطلب را از قسمت بالای همان پست بگیرید.
بحث روايتى [ (رواياتى در ذيل جمله :" وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ")] در الدر المنثور است كه: احمد، ترمذى- وى حديث را صحيح دانسته-، و نسايى، و ابن ماجه در ذيل آيه" وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى" از عمرو بن احوص روايت كردهاند كه گفت: رسول خدا (ص) در حجة الوداع فرمود: آگاه باشيد كه هيچ كس جنايتى مرتكب نمىشود، مگر آنكه از خودش بايد قصاص كرد، و هيچ پدرى به جاى فرزندش قصاص نمىشود، و هيچ فرزندى به جاى پدرش كه جنايت كرده قصاص نمىشود «الدر المنثور، ج 5، ص 284.». و در تفسير قمى در ذيل آيه" إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشاءُ وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ" از امام (ع) نقل كرده كه فرموده: منظور كفارند، كه از تو چيزى نمىشنوند، همان طور كه مردگان اهل قبور چيزى نمىشنوند «تفسير قمى، ج 2، ص 209.». و در الدر المنثور است كه: ابو سهل سرى بن سهل جنديشاپورى، پنجمين حديث خود را از طريق عبد القدوس، از ابى صالح، از ابن عباس، روايت كرده كه در ذيل جمله" إِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ" گفته رسول خدا (ص) در جنگ بدر، بر كنار كشته شدگان بدر مىايستاد، و مىفرمود: اى فلان بن فلان، آيا آنچه را كه پروردگارت وعده مىداد حق يافتى؟ آيا تو نبودى كه به پروردگارت كفر ورزيدى؟ تو نبودى كه فرستاده پروردگارت را تكذيب مىكردى؟ آيا تو نبودى كه قطع رحم خود كردى؟ اصحاب مىگفتند: يا رسول اللَّه (ص) آيا آنها مىشنوند آنچه را كه تو به ايشان مىگويى؟ فرمود: شما كه زنده هستيد بهتر از اينها سخنان مرا نمىشنويد. در اينجا بود كه خداى سبحان اين آيه را نازل كرد" إِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ"، و اين مثالى است كه خدا در حق كفار زده كه مانند مردگان دعوت او را نمىشنوند «1». مؤلف: در اين روايت نشانههايى از جعل هست، كه بر كسى پوشيده نيست، براى اينكه ساحت رسول خدا (ص) اجل از آن است كه قبل از آنكه پروردگارش دستورى دهد، از پيش خود چيزى بگويد، آن گاه خداى سبحان آيهاى بفرستد و در آن آيه او را تكذيب كند، او ادعا كند و خبر دهد از اينكه مردگان در شنيدن سخنانش كمتر از زندگان نيستند، بعد آيه مورد بحث نازل شود، و بفرمايد خير مردگان چيزى نمىشنوند. علاوه بر اين آيهاى كه راوى نقل كرده، اصلا با آيات قرآن مطابق نيست، براى اينكه صدر آن از آيه 80 سوره نمل گرفته شده، و ذيلش از آيه 22 سوره فاطر. از اين هم كه بگذريم، سياق آيه شهادت مىدهد كه آيه مزبور مانند آيات قبل و بعدش در مكه نازل شده، و روايت مىگويد در مدينه در جنگ بدر نازل شده. و در كتاب احتجاج در ضمن احتجاجهاى امام صادق (ع) آمده كه سائل پرسيد: پس بفرما ببينم آيا مجوسيان پيغمبرى داشتند؟ چون من در ميان آنان كتابهايى محكم، و مواعظى بليغ، و مثلهايى شافى مىبينم. و مىبينم كه به ثواب و عقاب قيامت معتقدند، و شرايعى دارند كه بدان عمل مىكنند، امام (ع) فرمود: هيچ امتى نبوده مگر آنكه نذير و پيامبرى داشته، و براى مجوس هم مانند همه امتها، خداوند پيغمبرى به سويشان فرستاد، و او از ناحيه خدا كتابى برايشان آورد، ولى منكرش شدند، و زير بار كتابش نرفتند «2». ********************************* (1) الدر المنثور، ج 5، ص 249. (2) احتجاج طبرسى، ج 2، ص 91. _________________ ترجمه الميزان، ج17، ص: 55
اما اینکه به عقیده ما اهل سنت توسل در دیدگاه شیعه بدعت است:
دلیل را به اختصار می گویم
1- اول آنکه الله بارها فرموده جز او را برای توسل نگیریم و از دون الله چیزی نخواهیم.
سلام عليكم و رحمه الله و بركاته
«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ»
أما التوسل بجاههم لما يعتقد فيهم من التقرب إلى اللّه و عند اللّه و من اللّه فلا بأس به
____________
بيان المعاني، ج6، ص: 325
برادر بزرگوارم جناب ohfreedom جالب اينجاست كه در فرمايش اين عالم و مفسر بزرگوار اهل سنت بياني در خصوص توسل به جاه بزرگان دين سلمنا كه اگر معصومين نباشند كه اگر معصوم باشند اقرب به منظور است آمده است و اين دقيقا همان چيزيست كه شيعيان در توسلات خويش آن را مد نظر دارند ولي من العجائب اين است كه چرا اهل سنت ميخواهند از اين طريق كفر شيعيان را اثبات كنند در حاليكه مكرر در مكرر خدمت شما عرض كرديم كه شيعيان نيز از توسل همين معنا مقصود آنها و منظور آنهاست و الا هر انساني ميداند كه مسبب الاسباب در وجود و فاعل بالذات خداوند متعال است و بس و صد البته ما هم معتقد نيستيم كه امامان معصوم عليهم السلام نميتوانند راسا و بدون اذن خداوند متعال به برآورده شدن حاجات اقدام كنند
2- اهل شیعه می گویند پس قرآن مثال زده از فرزندان یعقوب که خواستند یعقوب نزد الله برایشان شفیع شود. خوب ما هم می گوئیم که یعقوب زنده بود و شخص زنده برای شخص زنده ای دیگر دعای خیر کرده، این مشکل ساز نیست و با دین هم مغایرت ندارد.
وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ
هذا من رؤية العين لا غير لأنه لم يتعدّ إلا إلى مفعول واحد.
إعراب القرآن، ج2، ص: 134
[SPOILER]
نام كتاب: اعراب القرآن( نحاس)
نويسنده: نحاس ابوجعفر احمد بن محمد
موضوع: ادبى
قرن: چهارم
زبان: عربى
مذهب: سنى
ناشر: منشورات محمدعلى بيضون، دار الكتب العلمية
مكان چاپ: بيروت
سال چاپ: 1421 ق
نوبت چاپ: اول
تحقيق:
توضيح: موضوعى
[/SPOILER]
____________________________________
قوله تعالى: وَ قُلِ اعْمَلُوا أي: اعملوا خيرا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ
، يعني: و يراه رسوله، و يراه المؤمنون
بحرالعلوم، ج2، ص: 87
[SPOILER]نام كتاب: بحرالعلوم [/SPOILER][SPOILER]نويسنده: سمرقندى نصربن محمد بن احمد
موضوع: روايى
قرن: چهارم
زبان: عربى
مذهب: سنى
[/SPOILER]
جناب ohfreedom طبق تصريح آيه شريفه كه تفسيرش را هم از علماي بزرگوار شما آورده ام بيان ميكند كه اعمال امت بوسيله خدا و رسول و گروهي از مومنين ديده مي شود و بعضي علما اهل سنت هم در تعابيرشان از ديدن به معناي ديدن حقيقي نمودند نه مجاز و استعاره هر چند كه بعضي از علماي اهل تسنن يراه را تاويل به اعتقادات برده اند
دو نمونه بالا از مفسيرين اهل سنت است يك نمونه هم در زير بيان و به تحليل آن مي پردازم
قوله تعالى: (وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ) «4».
استدل مستدل على أن الحركات «ترى» لأنه لم يتعد «رأيت» إلا إلى مفعول واحد. فلو لا أن معناها الرؤية، التي هي حسّ البصر، لتعدّى إلى مفعول ثان.
فالقول عندنا: إن الذي ذهب إليه في ذلك ليس له دلالة فيه، على ما ذكر، لغير شيء:
أحدها: أن (سيرى) من قوله: (فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ)
«5» لا يراد به الحس، لأن من أعمالهم ما لا يحس بالأبصار، نحو الآراء و الاعتقادات.
و لأن المعنى فى (فَسَيَرَى اللَّهُ) أنهم يجازون على أعمالهم جزاء هو ثواب أو عقاب، كما يعرف عريف الجيش من هو عليهم بحلاهم و صفاتهم.
و على هذا تقول لمن توعد: قد علمت ما صنعت، لا تريد أن تفيده أنك فهمته، و لكن توعده و تهدده بالجزاء عليه.
و كذلك قوله تعالى: (فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ) «1» أي: يرى الجزاء عليه،/ و ليس يراد به الرؤية التي هي إدراك البصر ألا ترى أن فى الجزاء و في الثواب أو العقاب ما لا يعلم بإدراك البصر.
إعراب القرآن، ج2، ص: 498
[SPOILER]نام كتاب: اعراب القرآن( زجاج) [/SPOILER][SPOILER]نويسنده: زجاج ابراهيم بن سرى بن سهل
موضوع: ادبى
قرن: چهارم
زبان: عربى
مذهب: سنى
ناشر: دارالكتاب المصرى و دارالكتب اللبنانى
مكان چاپ: قاهره / بيروت
سال چاپ: 1420 ق
نوبت چاپ: چهارم
تحقيق: ابراهيم ابيارى
توضيح: كامل
[/SPOILER]
خب جناب ohfreedom حال ببينيم معناي يراه كه اصل آن از ماده راي يرئي هست ميايد از منظر لغت شناسان چه معنايي ميدهد كه اين عالم اهل سنت آنرا به معاني متعدد تاويل برده است
رأى:
مقا- رأى: أصل يدلّ على نظر و ابصار بعين- أو بصيرة. فالرأى ما يراه الإنسان في الأمر، و جمعه الآراء. رأى فلان الشيء وراءه، و هو مقلوب. و الرأى: ما رأت العين من حال حسنة. و العرب تقول: ريته في معنى رأيته
التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج4، ص: 9
______________________
رأى:
ديدن. دانستن. نگاه كردن «فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأى كَوْكَباً قالَ هذا رَبِّي» انعام: 76. يعنى چون شب او را فرا گرفت ستارهاى ديد گفت:
اين پروردگار من است.
«فَلَمَّا رَأى قَمِيصَهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ قالَ إِنَّهُ مِنْ كَيْدِكُنَّ إِنَّ كَيْدَكُنَّ عَظِيمٌ» يوسف: 28.
ارباب ادب گفتهاند: چون رأى بدو مفعول متعدى شود بمعنى علم آيد نحو «وَ يَرَى الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ هُوَ الْحَقَّ وَ يَهْدِي إِلى صِراطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ» سباء: 6.
«الَّذِي أُنْزِلَ» مفعول اول و «هُوَ الْحَقَّ» مفعول دوم «يَرَى» است يعنى: آنانكه دانش داده شدهاند ميدانند آنچه بتو نازل شده حق است و مثل «إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً» كهف: 39.
ياء محذوف، مفعول اول و «اقلّ ...»
مفعول دوم آن است يعنى: اگر مرا از خودت در مال و ولد كمتر ميدانى.
و چون با الى متعدى شود معنى نگاه كردن ميدهد كه موجب عبرت باشد (مفردات) نحو «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ» بقره:
243. طبرسى فرموده رؤيت در اينجا بمعنى علم است ولى بهتر است بمعنى نگاه كردن باشد زيرا در آنصورت معناى «الى» درست خواهد بود يعنى:
آيا بآنانكه هزاران نفر بودند از ديارشان خارج شدند نگاه نكردى؟
قاموس قرآن، ج3، ص: 35
رأى
رَأَى: «5» عينه همزة، و لامه ياء، لقولهم:
رُؤْيَةٌ، و قد قلبه الشاعر فقال:
و كلّ خليل رَاءَنِي فهو قائل من أجلك: هذا هامة اليوم أو غد
و تحذف الهمزة من مستقبله ، فيقال: تَرَى و يَرَى و نَرَى، قال: فَإِمَّا تَرَيِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَداً
[مريم/ 26]، و قال: أَرِنَا الَّذَيْنِ أَضَلَّانا مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ
[فصلت/ 29]، و قرئ:
أرنا «3». و الرُّؤْيَةُ: إدراك الْمَرْئِيُّ، و ذلك أضرب بحسب قوى النّفس:
و الأوّل: بالحاسّة و ما يجري مجراها، نحو:
لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَيْنَ الْيَقِينِ
[التكاثر/ 6- 7]، وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ تَرَى الَّذِينَ كَذَبُوا عَلَى اللَّهِ
[الزمر/ 60]، و قوله: فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ [التوبة/ 105] فإنه ممّا أجري مجرى الرّؤية الحاسّة، فإنّ الحاسّة لا تصحّ على اللّه، تعالى عن ذلك، و قوله: إِنَّهُ يَراكُمْ هُوَ وَ قَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لا تَرَوْنَهُمْ [الأعراف/ 27].
و الثاني: بالوهم و التّخيّل، نحو: أَرَى أنّ زيدا منطلق، و نحو قوله: وَ لَوْ تَرى إِذْ يَتَوَفَّى الَّذِينَ كَفَرُوا [الأنفال/ 50].
و الثالث: بالتّفكّر، نحو: إِنِّي أَرى ما لا تَرَوْنَ
[الأنفال/ 48].
و الرابع: بالعقل، و على ذلك قوله: ما كَذَبَ الْفُؤادُ ما رَأى
[النجم/ 11]، و على ذلك حمل قوله: وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرى
[النجم/ 13].
______________
المفردات في غريب القرآن، ص: 374
با توجه به ادله و شواهدي كه برايتان آورده ام بيشترين معناي راي و رويت همان ديدن حسي هست و در مراتب بعدي به ديدن با قلب و .... منجر مي شود
جناب ohfreedom ما شيعيان معتقديم پيامبر عظيم الشان اسلام و ائمه معصومين عليهم السلام حيا و ميتا ناظر بر اعمال امت هستند كه بخاطر عدم اطاله كلام از اتيان ادله مربوطه خودداري مي كنم
3- الله در مثال مشرکان مکه می گوید: وقتی از آنها می پرسی می گویند ما الله را قبول داریم و او خالق آسمان و زمین است، اما به وسیله بت ها (چیز بی جان مانند ضریح حرم امام) می خواهیم نزد خداوند شفیعی داشته باشیم!!!
جواب اين مطلب شما هم كه در شماره 1 بيان كرديم
4- الله در مثال کفار می گوید: آنها از یاد الله غافل هستند اما زمانی که عرصه به آنها تنگ می آیند (زمان مرگ) از الله مدد می گیرند و نام الله را بر زبان می آروند! و عجبا که شیعه از علی مدد می گیرد و یا علی مدد می گوید.
5- الله به صراحت فرموده از دون الله (غیر از الله-هر چیزی-) مددی نگیرید، و شما به وضوح می گوئید یا علی مدد!!!
اولا كساني كه عرصه بر آنان تنگ ميشود در زمان مرگ به خداوند متعال مدد نمي گيرند چون محتضر در آن لحظه حساس چه بسا اختياري از خود ندارد كه بتواند به اين مسائل فكر كند و اگر منظورتان تلقين از طرف زنده هاست بحثي در آن نيست و قرآن كريم در بحث التجاء در تنگنها به همين زندگي دنيا اشاره ميفرمايد و چنين ميفرمايد:
فَإِذا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذا هُمْ يُشْرِكُون
آيه شريفه اشاره به افكار مشركين به وجود خداوند متعال دارد كه تا زمانيكه در تنگنا نيافتادند به ياد خدا نمي افتند و همچينن آيه شريفه اشاره به فطري بودن خدا پرستي دارد و در حقيقت مشركين در آن لحظات حساس ايمان نمي آوردند بلكه به حكم فطرت به او رجوع ميكنند و خدا را مي يابند همچنانكه در احتجاج حضرت ابراهيم عليه السلام بعد از شكستن بت بزرگ مشركين را در تنگناي سوالات فطري قرار داد كه آنها به ناچار در فطرت خويش خدا رو ديدند ولي زنگارهاي جهل و ناداني ديگر بار باعث گمراهي آنان بود
ثانيا همچنانكه در چند خط بالاتر گفتم شيعه به هيچ عنوان موثر در اسباب را علي نميداند و اگر در لسان حتي عوام الناس مي شنويم كه آنها يا علي مدد مي گويند بعنوان همان توسل و استعانت به جاه علي است كه مورد اتفاق علماي اهل سنت نيز هست
6- الله می گوید که اهل قبور شنوا نیستند و نیز می گوید که شهدا نزد الله هستند (زنده و دارای روزی) و همچنین مثال آورده از عیسی که فرموده: در روز آخرت از عیسی می پرسیم آیا تو قومت را فرمان دادی که تو را فرزند الله بخوانند؟ عیسی می گوید خدایا تا زمانی که در بین آنها بودم آنها را به فرمان تو دستور دادم و بر کار آنها شاهد بودم و چون روحم را گرفتی و به نزد تو آمدم دیگر بر کار آنها شاهد نیستم و تو خود بر آنها شاهد بودی !!!
با این تفاسیر چگونه شیعه امام را به مدد می گیرد در حالی که در قرآن آمده عیسی بعد از مرگ بر قومش شهید (شاهد) نبوده؟
جالب اینجاست که عیسی چون اکثر امامان شما به شهادت رسید و مقام شهادت را دارد!!!
جناب ohfreedom هم به حضرتعالي و هم به همه دوستان اهل سنت سفارش اكيد ميكنم حتما و حتما قرآن را مطالعه بفرمائيد بنده از حضرتعالي با اين همه فضل و تلاشي كه در اثبات حقانيت مذهب اهل تسنن داريد باز از كمترين اطلاعات از آيات الهي برخورداريد و تعجب بيشترم اين است كه چطور ميفرمائيد عيسي كشته شد در حاليكه صريح آيه شريفه است كه ميفرمايد
ً وَ قَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِيحَ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ، وَ لكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ، وَ إِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِيهِ، لَفِي شَكٍّ مِنْهُ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ، إِلَّا اتِّباعَ الظَّنِّ وَ ما قَتَلُوهُ يَقِيناً"
وهابيها معتقدند: از آنجايي که پيامبران و صالحان مردهاند، توسل به آنها درست نيست. به عبارت ديگر، وقتي مرده نميشنود، چه سودي دارد که بگوييم: يا رسول الله! به فريادم برس و يا بگوييم: من به وسيله تو به خدا روي آوردهام تا حاجتم را برآورده کند.
پاسخ اين مسئله را در موضوع شفاعت، به صورت کامل بررسي کرديم. در آنجا گفتيم که پيامبران پس از مرگ نيز حيات دارند. در اينجا نيز خيلي کوتاه بيان ميکنيم که از نظر شرع مقدس اسلام و عقل منعي وجود ندارد که پيامبر يا ولي خدا پس از مرگ و
81
در قبر خود، سخن کسي را که به وي توسل جسته، بشنود، زيرا پيامبر زنده است و خداوند پس از مرگ به وي حيات بخشيده است. در همين زمينه، «انس» حديثي از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نقل کرده که آن حضرت ميفرمايد: «پيامبران در قبرهايشان زندهاند و نماز ميگزارند».(1)
همچنين در روايت ديگري آمده است: «هر مسلماني که از کنار قبر برادر مؤمنش عبور کند که او را در دنيا ميشناخته و بر او سلام کند، وي نيز او را ميشناسد و جواب سلامش را ميدهد».(2)
بيهقي در اين باره ميگويد: «سعيد بن مسيب» به نقل از «ابو هريره» حديثي نقل ميکند که پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در معراج در بيتالمقدس با ديگر پيامبران ملاقات کرد و به هنگام نماز، آنان به آن حضرت اقتدا کردند. سپس همگي در بيتالمقدس جمع شدند. و در روايتي صحيح از ابوذر و «مالک بن صعصعه» در داستان معراج آمده است که آن حضرت با ديگر پيامبران در آسمانها ملاقات کرد. همچنين آن حضرت، موسي ( عليه السلام ) را در قبرش ديد که ايستاده و نماز ميخواند. سپس موسي ( عليه السلام ) و جمعي از پيامبران به آسمانها عروج کردند و پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در آنجا با ايشان ملاقات کرد. آنگاه همگي در بيتالمقدس گرد هم آمدند. هنگام نماز، ايشان به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ، اقتدا کردند.
بيهقي در ادامه ميافزايد:
نماز پيامبران در آن مقام، در زمانها و مکانهاي مختلف است که عقل، آن را
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1. بيهقي اين روايت را صحيح ميداند. ابن حجر نيز در فتح الباري آن را ثابت ميداند، زيرا ملاک وي آن است که احاديث موجود در فتح الباري، شرح صحيح بخاري است و آنچه آورده، صحيح و درست است. ر.ک: المقالات السنية، ص 114. 2. "مناوي" اين روايت را به نقل از "ابن عساکر" در شرح الجامع الصغير آورده است. "حافظ عراقي" ميگويد: ابن عبدالبر اين روايت را در "التمهيد" و نيز در "الاستذکار" به سند صحيح از ابن عباس نقل کرده است و "عبدالحق" نيز آن را صحيح ميداند. ر.ک: المقالات السنية، ص 114.
1- اول آنکه الله بارها فرموده جز او را برای توسل نگیریم و از دون الله چیزی نخواهیم. 2- اهل شیعه می گویند پس قرآن مثال زده از فرزندان یعقوب که خواستند یعقوب نزد الله برایشان شفیع شود. خوب ما هم می گوئیم که یعقوب زنده بود و شخص زنده برای شخص زنده ای دیگر دعای خیر کرده، این مشکل ساز نیست و با دین هم مغایرت ندارد.
سلام
ببين دوست وقتي پيراهن يوسف به فرمان خدا شفا ميده و زنده هم نيست خوب پيامبر كه شهيد زنده است نميتواند به فرمان خدا شفا بده؟
تو ميگي پيراهن يوسف شفا داد به فرمان خدا خوب ما هم ميگيم علي ع شفا ميده و داده به فرمان خدا
تو ميگي پيراهن يوسف بوي پيامبر را ميداد ما ميگيم قبر پيامبر ص هم بوي پيامبر را ميدهد و
تو ميگي از غير خدا كمك گرفتن شرك است دوستان دكتر را مثال زدن گجا قرآن نوشته توسل از مرده شرك است؟
ما ميگيم شهيدان زنده هستن همانطور كه ميبيني نامشان بعد از هزاران سال زنده است تو ميگي نزد خدا زنده هستن
ما ميگيم كسي نزد خدا زنده است صداي مارو ميشنوه تو ميگي نه صداي مارو نميشنوه ولي روزي ميخوره
ما ميگيم كسي روزي ميخوره از اين دنيا خبر نداره؟تو حضرت مريم را مثال ميزني در اين مورد كه دوستان چندين بار جواب درست به شما دادن اين به كنار
ببين دوست دنيا آخرت دنيا واقعي است اين دنيا فقط براي گذر و امتحان است اينو دوستان خودتون هم قبول دارند .
حالا ما نميتوانيم شمارو عوض كنيم
و
شما هم نميتواني مارو عوض كني
حالا بحث دگه معني نداره بي فايده بحث نكنيد صد ها سال است كه اين گونه بحث ها ميشه ولي نتيجه نداده .
والسلام
يا حق
پس با این حساب نه تنها تشیع بلکه پیامبر هم بدعت گذار است!
در روایت دیگر پیامبر (ص) به اهل قبور فرموده "السلام علیکم"
صحیح مسلم جلد 3 صفحه 65
بابا به خدا سواد هم خوب چیزیه، روابت رو به بچه 5 ساله هم بدی معنی می کنه، میگه:
روزی پیامبر از کنار قبور رد می شد، به روایت ابن ابوبکر گفت اسلام علی و به روایت فلانی گفت اسلام علیک!
طبیعی است که پیامبر در یک زمان 2 سلام نداده است، در واقع 2 روایت از یک حدیث است.
در چنین مواردی اهل سنت می گوید صحیح به شرط شیخین، شیخین هم اسلام علی را صحیح تر دانسته و بین دو روایت روایت اول را صحیح تر دانسته اند.
سلام عليكم و رحمه الله و بركاته
«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ»
أما التوسل بجاههم لما يعتقد فيهم من التقرب إلى اللّه و عند اللّه و من اللّه فلا بأس به
____________
بيان المعاني، ج6، ص: 325
برادر بزرگوارم جناب ohfreedom جالب اينجاست كه در فرمايش اين عالم و مفسر بزرگوار اهل سنت بياني در خصوص توسل به جاه بزرگان دين سلمنا كه اگر معصومين نباشند كه اگر معصوم باشند اقرب به منظور است آمده است و اين دقيقا همان چيزيست كه شيعيان در توسلات خويش آن را مد نظر دارند ولي من العجائب اين است كه چرا اهل سنت ميخواهند از اين طريق كفر شيعيان را اثبات كنند در حاليكه مكرر در مكرر خدمت شما عرض كرديم كه شيعيان نيز از توسل همين معنا مقصود آنها و منظور آنهاست و الا هر انساني ميداند كه مسبب الاسباب در وجود و فاعل بالذات خداوند متعال است و بس و صد البته ما هم معتقد نيستيم كه امامان معصوم عليهم السلام نميتوانند راسا و بدون اذن خداوند متعال به برآورده شدن حاجات اقدام كنند
سلام به برادر
به دفعات عرض کردیم و باز هم عرض می کنیم، تنها تفاوت بین اهل سنت و اهل شیعه در توسل یک مورد است و آن هم مردگان و اهل قبور هستند، عموما اهل سنت توسل به مردگان را نمی پذیرد.
حتی در همین منبعی که زحمت کشیدید و آوردید آیا گفته مردگان را وسیله ترقیب کنید.
وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ
هذا من رؤية العين لا غير لأنه لم يتعدّ إلا إلى مفعول واحد.
إعراب القرآن، ج2، ص: 134
آیه می گوید الله و رسولش و مومنان بر شما نظاره گردند، خوب الله که همواره هست، مومنان هم هستند، اما رسولش تا زمان زنده بودن نظاره گر بوده است زیرا همین الله درقرآن می فرماید که عیسی بعد از مرگ بر قومش شاهد نبوده.
وهابيها معتقدند: از آنجايي که پيامبران و صالحان مردهاند، توسل به آنها درست نيست.
اهل سنت معتقدند!!!
همچنين در روايت ديگري آمده است: «هر مسلماني که از کنار قبر برادر مؤمنش عبور کند که او را در دنيا ميشناخته و بر او سلام کند، وي نيز او را ميشناسد و جواب سلامش را ميدهد»
سند موضوعی این روایت را با تصویر آوردیم و باز هم خجالت دارد اگر تکرارش کنید.
سلام
ببين دوست وقتي پيراهن يوسف به فرمان خدا شفا ميده و زنده هم نيست خوب پيامبر كه شهيد زنده است نميتواند به فرمان خدا شفا بده؟
تو ميگي پيراهن يوسف شفا داد به فرمان خدا خوب ما هم ميگيم علي ع شفا ميده و داده به فرمان خدا
تو ميگي پيراهن يوسف بوي پيامبر را ميداد ما ميگيم قبر پيامبر ص هم بوي پيامبر را ميدهد و
تو ميگي از غير خدا كمك گرفتن شرك است دوستان دكتر را مثال زدن گجا قرآن نوشته توسل از مرده شرك است؟
ما ميگيم شهيدان زنده هستن همانطور كه ميبيني نامشان بعد از هزاران سال زنده است تو ميگي نزد خدا زنده هستن
ما ميگيم كسي نزد خدا زنده است صداي مارو ميشنوه تو ميگي نه صداي مارو نميشنوه ولي روزي ميخوره
ما ميگيم كسي روزي ميخوره از اين دنيا خبر نداره؟تو حضرت مريم را مثال ميزني در اين مورد كه دوستان چندين بار جواب درست به شما دادن اين به كنار
ببين دوست دنيا آخرت دنيا واقعي است اين دنيا فقط براي گذر و امتحان است اينو دوستان خودتون هم قبول دارند .
حالا ما نميتوانيم شمارو عوض كنيم
و
شما هم نميتواني مارو عوض كني
حالا بحث دگه معني نداره بي فايده بحث نكنيد صد ها سال است كه اين گونه بحث ها ميشه ولي نتيجه نداده .
والسلام
يا حق
کلمه وسيله يکبار ديگر هم در سوره اسراء آيه ٥٧ آمده و در آيه اينطور نوشته :
اين آيه لقمه را جويده و در دهانم گذاشته بود! آيه واضح ميگفت:
(اى محمد) بگو بخوانيد به جز الله آنانى را که گمان ميکنيد (کاره اى هستند) پس نمى توانند ضررى را از شما دفع کنند نه حال شما را عوض کنند، آنانيکه شما مى خوانيد آنها خود شان دنبال وسيله ميگردند هر کدام که مقرب تر باشد [بيشتر دنبال وسيله اند] آنها خود شان اميدوار به رحمت رب هستند و از عذاب رب مى ترسند.
آيه واضح است ! خيلى واضح است ، آيه وسيله را معنى کرده. شیعه ها میگویند : وسيله ما حضرت محمد -صلى الله عليه وسلم- و حضرت علي و امام رضا هستند.
در آيه 35 مائده تصريح شده كه وسيله را «وابتغوا...» یعنی «بجوييد!»؛ و نفرموده: «أدعوا...»! یعنی«بخوانيد!»؛
تفسیر همین موضوع در کلام حضرت علی رضی الله عنه در نهج البلاغه آمده: «إن أفضل ما توسل به المتوسلون إلي الله سبحانه و تعالي: الإيمان به و برسوله و الجهاد في سبيله...و إقام الصلوة...و ايتاء الزكوة...و صوم شهر رمضان...و حج البيت و اعتماره...و صلة الرحم...و صدقة السر...و صدقةالعلانية...و صنائع المعروف».
برترين وسيلة تقرّب به سوي خداوند ـ سبحان و متعال ـ براي متوسّلين به او، ايمان به او و به رسولش...جهاد در راهش...برپاداشتن نماز...دادن زكات...روزة ماه رمضان...حج و عمرة خانة خدا...صلة رحم...صدقه دادن به صورت پنهان...صدقه دادن به صورت آشكار...و انجام ديگر كارهاي نيك و شايسته است».
آیا شما در این کلام وسیله ای غیر از اعمال صالح میبینید؟! اگر توسل به آنحضرت مد نظرش بود قطعا و یقینا بدان اشاره ای میفرمودند در حالی که میبینید اصلا اشاره ای به این موضوع ندارند
و هدف از وسیله جستن را رستگار شدن قرار داده اند!پس آیا متوسل شدن به اموات باعث رستگاریست ؟؟ بی شک هیچ رستگاری در این کار نیست ! و رستگاری حقیقی را خداوند اینچنین معرفی میکند:
اى كسانى كه ايمان آوردهايد صبر كنيد و ايستادگى ورزيد و مرزها را نگهبانى كنيد و از خدا پروا نماييد اميد است كه رستگار شويد.
و در این آیه صبر و پاسداری از مرزها وسیله رستگاری بیان شده!
ما تا به اینجا از دو سوره وسایل رستگاری را خارج کردیم و فکر کنم تا به اینجا کافی باشد.
از این چند آیه برداشت می شود که: انجام دادن کارهای صواب و پرهیز از کارهای ناصواب باعث رستگاری است و تمام این اعمال صواب خود نوعی وسیله ایست به سوی خدا و به سوی رستگاری.
از اهل تشیع میپرسم! آیا شما آیه ای را سراغ دارید که در آن توسل به غیر خدا مایه رستگاری قرار داده شده باشد؟ البته که چنین آیه ای نیست!!
سند موضوعی این روایت را با تصویر آوردیم و باز هم خجالت دارد اگر تکرارش کنید.
اون که بخاری شماست مثه قرآن میدونیدش هزار چاپ مختلف داره چه برسه به این کتابا. دارم سرچ میکنم. اما جواب اینو بده طفره نرو:
3 .بیهقی می گوید:سعید بن مسیب از ابو هریره نقل میکند:پیامبر در بیت المقدس پیامبران را ملاقات کرد ونماز به جای اوردند.4.در حدیثی از مالک بن صعصعه امده:پیامبر سایر انبیا را در اسمان ملاقات کرد.(المقالات السنیه فی کشف ضلالات ابن تیمیه ص 114)
3 .بیهقی می گوید:سعید بن مسیب از ابو هریره نقل میکند:پیامبر در بیت المقدس پیامبران را ملاقات کرد ونماز به جای اوردند.4.در حدیثی از مالک بن صعصعه امده:پیامبر سایر انبیا را در اسمان ملاقات کرد.(المقالات السنیه فی کشف ضلالات ابن تیمیه ص 114)
باور کن خیلی گشتم که اصل منبع رو پیدا کنم اما کتاب اول را نیافتم و در کتاب دوم موضوع مورد ادعای شما را پیدا نکردم.
شاید خوب نگشته باشم، لذا اگر تصویر آن را دارید بدهید تا بررسی کنم.
اما به هر حال دیدار پیامبر با پیامبران دیگر در آسمان و نماز خواندن به پیش نمازی نبی مکرم اسلام -ص- ربطی به شفاعت دادن مردگان ندارد و این روایت مقام والای نبی اسلام را در بین سایر پیامبران می رساند.
واستعينوا بالصبر والصلاه وانها لكبيره الا علي الخاشعين
کمک خواستن از دون الله: صبر
ترجمه آیه:
از شكيبايى و نماز يارى جوييد. و به راستى اين [كار] گران است، مگر بر فروتنان(بقره ۴۵)
شکیبایی و نماز را نام برده، اما اینان چه هستند؟
امیرالمومنین علی -رض- می گویند که:
و من خطبة له عليه السلام المعروف بالديباج
إِنَّ أَفْضَلَ مَا تَوَسَّلَ بِهِ الْمُتَوَسِّلُونَ إِلَى اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى الْإِيمَانُ بِهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ الْجِهَادُ فِي سَبِيلِهِ فَإِنَّهُ ذِرْوَةُ الْإِسْلَامِ وَ كَلِمَةُ الْإِخْلَاصِ فَإِنَّهَا الْفِطْرَةُ وَ إِقَامُ الصَّلَاةِ فَإِنَّهَا الْمِلَّةُ وَ إِيتَاءُ الزَّكَاةِ فَإِنَّهَا فَرِيضَةٌ وَاجِبَةٌ وَ صَوْمُ شَهْرِ رَمَضَانَ فَإِنَّهُ جُنَّةٌ مِنَ الْعِقَابِ وَ حَجُّ الْبَيْتِ وَ اعْتِمَارُهُ فَإِنَّهُمَا يَنْفِيَانِ الْفَقْرَ وَ يَرْحَضَانِ الذَّنْبَ وَ صِلَةُ الرَّحِمِ فَإِنَّهَا مَثْرَاةٌ فِي الْمَالِ وَ مَنْسَأَةٌ فِي الْأَجَلِ وَ صَدَقَةُ السِّرِّ فَإِنَّهَا تُكَفِّرُ الْخَطِيئَةَ وَ صَدَقَةُ الْعَلَانِيَةِ فَإِنَّهَا تَدْفَعُ مِيتَةَ السُّوء.
خوب اگر بر گفته های امیر المومنین علی -رض- ایمان دارید ایشان اینها را وسیله توسل می دانند چرا که الله در قرآن می فرماید برای الله اسمائی است که با آن به الله نزدیک می شوید.
راستی در قرآن ما که نوشته عیسی نمرده و بالا رفته
در قرآن شما نوشته عیسی(ع) مرد؟
و [ياد كن] هنگامى را كه خدا فرمود: «اى عيسى پسر مريم، آيا تو به مردم گفتى: من و مادرم را همچون دو خدا به جاى خداوند بپرستيد؟» گفت: «منزهى تو، مرا نزيبد كه [در باره خويشتن] چيزى را كه حق من نيست بگويم. اگر آن را گفته بودم قطعاً آن را مىدانستى. آنچه در نفس من است تو مىدانى؛ و آنچه در ذات توست من نمىدانم، چرا كه تو خود، داناى رازهاى نهانى. (۱۱۶) جز آنچه مرا بدان فرمان دادى [چيزى] به آنان نگفتم؛ [گفتهام] كه: خدا، پروردگار من و پروردگار خود را عبادت كنيد، و تا وقتى در ميانشان بودم بر آنان گواه بودم؛ پس چون روح مرا گرفتى، تو خود بر آنان نگهبان بودى، و تو بر هر چيز گواهى. (۱۱۷)
میشود بگویی معنای روح مرا گرفتی چیست؟
در پایان این آیه شما را کافی نیست؟
وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ ﴿شعراء٨٠﴾
و چون بيمار شوم او مرا درمان مىبخشد، (۸۰)
ببین جز مغلطه تابحال کاری ازت ندیدم. سنی میگوید کمک از دون الله گرفتن شرک است پس کمک از صبر گرفتن هم شرک است. اینو جواب بده چه ربطی به اسما داره؟
الله فرموده راه های رسیدن و تقرب به خداوند اسمائی هستند...
و یکی از آنها شکیبایی در مشکلات است.
این را بزرگان شما چون طباطبائی در المیزان می گویند:
بيان
قوله تعالى: و استعينوا بالصبر و الصلوة، الاستعانة و هي طلب العون إنما يتم فيما لا يقوى الإنسان عليه وحده من المهمات و النوازل، و إذ لا معين في الحقيقة إلا الله سبحانه فالعون على المهمات مقاومة الإنسان لها بالثبات و الاستقامة و الاتصال به تعالى بالانصراف إليه، و الإقبال عليه بنفسه، و هذا هو الصبر و الصلاة، و هما أحسن سبب على ذلك، فالصبر يصغر كل عظيمة نازلة، و بالإقبال على الله و الالتجاء إليه تستيقظ روح الإيمان، و تتنبه: أن الإنسان متك على ركن لا ينهدم، و سبب لا ينفصم.
قوله تعالى: و إنها لكبيرة إلا على الخاشعين، الضمير راجع إلى الصلاة، و أما إرجاعه إلى الاستعانة لتضمن قوله: استعينوا ذلك فينافيه ظاهرا قوله: إلا على الخاشعين، فإن الخشوع لا يلائم الصبر كثير ملائمة، و الفرق بين الخشوع و الخضوع مع أن في كليهما معنى التذلل و الانكسار أن الخضوع مختص بالجوارح و الخشوع بالقلب.
قوله تعالى: الذين يظنون أنهم ملاقوا ربهم.
هذا المورد، أعني مورد الاعتقاد بالآخرة على أنه مورد اليقين لا يفيد فيه الظن و الحسبان الذي لا يمنع النقيض، قال تعالى: «و بالآخرة هم يوقنون: البقرة - 4، و يمكن أن يكون الوجه فيه الأخذ بتحقق الخشوع فإن العلوم التدريجية الحصول من أسباب تدريجية تتدرج فيها النفس المدركة من تنبه و شك ثم ترجح أحد طرفي النقيض ثم انعدام الاحتمالات المخالفة شيئا فشيئا حتى يتم الإدراك الجازم و هو العلم، و هذا النوع من العلم إذا تعلق بأمر هائل موجب لاضطراب النفس و قلقها و خشوعها إنما تبتدي الخشوع الذي معه من حين شروع الرجحان قبل حصول الإدراك العلمي و تمامه، ففي وضع الظن موضع العلم إشارة إلى أن الإنسان لا يتوقف على زيادة مئونة على العلم إن تنبه بأن له ربا يمكن أن يلاقيه و يرجع إليه و ذلك كقول الشاعر: فقلت لهم ظنوا بألفي مذحج.
سراتهم في الفارسي المسرد.
و إنما يخوف العدو باليقين لا بالشك و لكنه أمرهم بالظن لأن الظن يكفيهم في الانقلاع عن المخالفة، بلا حاجة إلى اليقين حتى يتكلف المهدد إلى إيجاد اليقين فيهم بالتفهيم من غير اعتناء منه بشأنهم، و على هذا فالآية قريبة المضمون من قوله تعالى: «فمن كان يرجوا لقاء ربه فليعمل عملا صالحا»: الكهف - 110، و هذا كله لو كان المراد باللقاء في قوله تعالى: ملاقوا ربهم، يوم البعث و لو كان المراد به ما سيأتي تصويره في سورة الأعراف إن شاء الله فلا محذور فيه أصلا.
بحث روائي
في الكافي،: عن الصادق (عليه السلام) قال: كان علي إذا أهاله أمر فزع قام إلى الصلاة ثم تلا هذه الآية: و استعينوا بالصبر و الصلوة.
و في الكافي، أيضا: عنه (عليه السلام): في الآية، قال: الصبر الصيام، و قال: إذا نزلت بالرجل النازلة الشديدة فليصم. إن الله عز و جل يقول: و استعينوا بالصبر يعني الصيام. أقول: و روى مضمون الحديثين العياشي في تفسيره.
و تفسير الصبر بالصيام من باب المصداق و الجري.
و في تفسير العياشي،: عن أبي الحسن (عليه السلام): في الآية قال: الصبر الصوم، إذا نزلت بالرجل الشدة أو النازلة فليصم، إن الله يقول: و استعينوا بالصبر و الصلوة و إنها لكبيرة إلا على الخاشعين. و الخاشع الذليل في صلاته المقبل عليها، يعني رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم) و أمير المؤمنين (عليه السلام).
أقول: قد استفاد (عليه السلام) استحباب الصوم و الصلاة عند نزول الملمات و الشدائد، و كذا التوسل بالنبي و الولي عندها، و هو تأويل الصوم و الصلاة برسول الله و أمير المؤمنين.
و في تفسير العياشي، أيضا: عن علي (عليه السلام): في قوله تعالى: «الذين يظنون أنهم ملاقوا ربهم» الآية يقول: يوقنون أنهم مبعوثون، و الظن منهم يقين.
أقول: و رواه الصدوق أيضا.
و روى ابن شهر آشوب عن الباقر (عليه السلام): أن الآية نازلة في علي و عثمان بن مظعون و عمار بن ياسر و أصحاب لهم.
جناب رحیم مختوم بسیار عالی فرمودند که شما عوض اثبات سنی به خواندن کتاب الله بپردازید بهتر است:
ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون
سنی میگوید پیش پروردگارشان زنده اند.
شیعه میگوید عند ربهم هم میتواند هم میتواند برای احیا باشد هم برای یرزقون پس آیه متشابه است و باید به دیگر آیات تمسک جست:
وَاسْأَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رُّسُلِنَا أَجَعَلْنَا مِن دُونِ الرَّحْمَنِ آلِهَةً يُعْبَدُونَ(الزخرف 45) از پیامبران پیشین بپرس آیا غیر از خدای رحمان خدایی قرار دادیم که مورد پپرستش قرار گیرد؟
سنی میگوید: الله پیامبرش را مسخره کرده است. مگر می شود از پیامبران مرده پیشین سوال کرد؟ (نعوذ بالله)
و [ياد كن] هنگامى را كه خدا فرمود: «اى عيسى پسر مريم، آيا تو به مردم گفتى: من و مادرم را همچون دو خدا به جاى خداوند بپرستيد؟» گفت: «منزهى تو، مرا نزيبد كه [در باره خويشتن] چيزى را كه حق من نيست بگويم. اگر آن را گفته بودم قطعاً آن را مىدانستى. آنچه در نفس من است تو مىدانى؛ و آنچه در ذات توست من نمىدانم، چرا كه تو خود، داناى رازهاى نهانى. (۱۱۶) جز آنچه مرا بدان فرمان دادى [چيزى] به آنان نگفتم؛ [گفتهام] كه: خدا، پروردگار من و پروردگار خود را عبادت كنيد، و تا وقتى در ميانشان بودم بر آنان گواه بودم؛ پس چون روح مرا گرفتى، تو خود بر آنان نگهبان بودى، و تو بر هر چيز گواهى. (۱۱۷)
میشود بگویی معنای روح مرا گرفتی چیست؟
در پایان این آیه شما را کافی نیست؟
وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ ﴿شعراء٨٠﴾
و چون بيمار شوم او مرا درمان مىبخشد، (۸۰)
ترجمه:و گفتارشان که: «ما ، مسیح عیسی بن مریم ، پیامبر خدا را کشتیم!» در حالی که نه او را کشتند ، و نه بر دار آویختند لکن امر بر آنها مشتبه شد. و کسانی که در مورد ( قتل ) او اختلاف کردند ، از آن در شک هستند و علم به آن ندارند و تنها از گمان پیروی می کنند و قطعاً او را نکشتند!
158) بلکه خدا او را به سوی خود ، بالا برد. و خداوند ، توانا و حکیم است.
الله مستقیم دارد به تو میگوید او را بالا بردیم و نمرده آنوقت شما میگی مرده؟
در انجا فَلَمَّا تَوَفَّيْتَني به صورت و چون مرا ( به سوی خود ) برگرفتی معنی میدهد
ابو علی خلال، شیخ حنابله، می گوید: هرگاه مشکلی بر من عارض شود، قبر موسی بن جعفر علیهما السلام را زیارت می کنم و به ایشان متوسل می شوم و خداوند مشکل مرا آسان می کند.
تهذیب التهذیب، ج7،ص339
با سلام از این روایتی که نقل کرده اند استفاده می شود که می شود به اصطلاح اونا به مردگان هم توسل کرد.
ابو علی خلال، شیخ حنابله، می گوید: هرگاه مشکلی بر من عارض شود، قبر موسی بن جعفر علیهما السلام را زیارت می کنم و به ایشان متوسل می شوم و خداوند مشکل مرا آسان می کند.
قبر امامان که هیچ سر قبر هر کس دیگری هم که بروید شاید خواسته تان برآورده شود. مردم ترکیه سر قبر شعرا و دراویش میروند و حاجت شان را براورده میکنند مصریان و مسیحیان و....هم همینطور اما این مرده ها نیستند که اثر گذارند بلکه لطف خدا ست که آنقدر وسیع است که از هر کس طلب کنید او براورده میکند
سلام دوست گرامی (حلاج)
این شبهه ای که اهل سنت برای شیعیان وارد می کنند که شما به مردگان توسل می کنید برای همین روایتی از کتاب خودشون نقل کرده ام که خودشون هم متوسل به مردگان (به گفته خودشون) می شوند دیگه جای شبهه نیست که وارد می کنند
یا علی
قبر امامان که هیچ سر قبر هر کس دیگری هم که بروید شاید خواسته تان برآورده شود. مردم ترکیه سر قبر شعرا و دراویش میروند و حاجت شان را براورده میکنند مصریان و مسیحیان و....هم همینطور اما این مرده ها نیستند که اثر گذارند بلکه لطف خدا ست که آنقدر وسیع است که از هر کس طلب کنید او براورده میکند
بت پرستان زمان جاهلیت نیز بت هایشان را عبادت میکردند و اتفاقا از انها حاجت هم میگرفتند
اما فرق انها با ما این است ، انها خواسته شان را مستقیما از بتشان میخواستند و شیطانی که در آن بت (سنگ ، چوب ، درخت و ...) حلول کرده بود حاجتشان را میداد
اما ما امامان را واسطه قرار میدهیم اینها با هم فرق دارد و اگر شما فرقی نمیبینی به طریق مردم ترکیه عمل کن
بلکه لطف خدا ست
نخیر عزیز جان لطف خدا نیست ، لطف شیاطینی است که در آن مقبره حلول کرده اند
با سلام و عرض ادب جناب آقای« ohfreedom» اگر کسی از خداوند متعال با واسطه اولیای الهی چیزی را درخواست نماید در این سه صورت چه اشکال مبنایی ای بدان متوجه است: 1) درخواست از اولیا باشد با این توجه که آنها واسطۀفیض اند و مستقل از قدرت الهی نیستند. 2) توسل به ذات آنها نماید و از خدا درخواست نماید:«اللهم انی اتوسل الیک بنبیک محمد صلی الله علیه وآله ان تقضی لی حاجتی». 3) به جاه آنان به خداوند توجه نماید:«اللهم انی اتوسل الیک بجاه محمد وآل محمد و حرمتهم و حقهم علیک ان تقضی حاجتی».
نخیر عزیز جان لطف خدا نیست ، لطف شیاطینی است که در آن مقبره حلول کرده اند
بت پرستان زمان جاهلیت نیز بت هایشان را عبادت میکردند و اتفاقا از انها حاجت هم میگرفتند اما فرق انها با ما این است ، انها خواسته شان را مستقیما از بتشان میخواستند و شیطانی که در آن بت (سنگ ، چوب ، درخت و ...) حلول کرده بود حاجتشان را میداد اما ما امامان را واسطه قرار میدهیم اینها با هم فرق دارد و اگر شما فرقی نمیبینی به طریق مردم ترکیه عمل کن
نخیر عزیز جان لطف خدا نیست ، لطف شیاطینی است که در آن مقبره حلول کرده اند
بحث ما تمام شد
با این سخن بنیان توحید رو از بیخ زدید و برای خدا نه تنها شریک قائل شدید بلکه آنان را مهربانتر از خدا هم دانستید،چرا که بتان و شیاطین بی واسطه و توسل حاجت براورده میکنند اما خدا با واسطه
اى مردم نعمتخدا را بر خود ياد كنيد آيا غير از خدا آفريدگارى است كه شما را از آسمان و زمين روزى دهد خدايى جز او نيست پس چگونه [از حق] انحراف مىيابيد (۳)
بحث ما تمام شد
با این سخن بنیان توحید رو از بیخ زدید و برای خدا نه تنها شریک قائل شدید بلکه آنان را مهربانتر از خدا هم دانستید،چرا که بتان و شیاطین بی واسطه و توسل حاجت براورده میکنند اما خدا با واسطه
خدا را شکر که بحث ما با هم تمام شد
از خدای متعال درخواست میکنم به شما یک iq قویتر عنایت فرماید تا مطالب را راحتتر متوجه شوید
بتان و شیاطین بی واسطه و توسل حاجت براورده میکنند
شما میتوانید بروید به درگاه شیطان و حاجت بگیرید در زمان پیامبر عده ای بودند که شیطانی که در درختی حلول کرده بود را می پرستیدند و حاجت میگرفتند (حاجاتی مثل آوردن مال و ... که در ید قدرت جنیان است-لازم به ذکر است قدرت جنیان بسیار محدود است) پیامبر وقتی از موضوع مطلع شد به یکی از صحابه دستور داد آن درخت را قطع کند
این صحابه میگوید وقتی درخت را قطع کردم موجودی را دیدم که از داخل درخت به بیرون امد و فرار کرد (با این مضمون)
خدا با واسطه
خداوند خودش فرموده برای تقرب به من وسیله بجویید اما این دلیل نیست که خدا مهربان نباشد
البته اگر شما شیاطین را مهربان تر میدانی برو به درگاه آنان
سلام
تفکر وهابیت : زيارت قبور پيامبران و صالحان بلكه هر گونه تكريم و بزرگداشت آنان را وهّابيّون حرام و موجب شرك مى دانند. هر كس سفرش را به قصد زيارت قبر رسول اكرم(ص) انجام دهد، مثل كسانى كه به قصد زيارت قبور پيشوايانشان در مدينه و مساجدى كه اطراف آن است سفر مى كنند، با اجماع مسلمانان مخالفت نموده و از شريعت پيامبر اكرم(ص) خارج شده است.زيارت قبر پيامبر يا غير او، و غير خدارا خواندن، و شريك كردن آنان در كارهاى خدايى، حرام، و شرك است. مسح و بوسيدن هر قبرى اگر چه قبر پيامبر باشد، شرك است . وَيَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُمْ وَلَا يَنْفَعُهُمْ وَيَقُولُونَ هَؤُلَاءِ شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللَّهِ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللَّهَ بِمَا لَا يَعْلَمُ فِي السَّمَوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ (يونس/ 18) آنان به جاى خدا چيزهايى را مىپرستند كه نه زيانى به آنان مىرسانند و نه سودى به آنان مىدهند و مىگويند: اينان شفيعان ما نزد خدايند. بگو: آيا خدا را به شفيعانى خبر مىدهيد كه آنها را در آسمانها و زمين [به عنوان شفيع] نمىشناسد؟ او از آنچه كه شريك او قرار مىدهند، منزّه و برتر است خداوند در اين آيه خبر مي دهد هرکس بين خود و خدايش واسطه قرار دهد در حقيقت آن واسطه را پرستيده و او را به عنوان شريک خدا قرار داده است ، و اين مطلب به خاطر اين است که شفاعت تماما متعلق به خداست .قل للَّه الشفاعة جميعاً (الزمر/ 44) اي رسول ما بگو : «شفاعت ، يكسره از آن خداست » تفکر شیعه :منظور وهّابى ها از اين كه توسّل را شرك مى دانند، آن است كه توسّل منافات با توحيد افعالى دارد. زيرا كسى كه به پيامبر، يا امامى متوسّل مى شود و انجام كار يا حلّ مشكلى را از او طلب مى كند، براى غير خداوند تأثير قائل شده است، و مى دانيم كه تأثير تنها از آنِ خداوند است و اگر كسى معتقد شود غير از خداوند، تأثيرگذارى در عالم هستى مى باشد، چنين كسى مشرك محسوب مى شود. براى اين كه روشن شود توسّل هيچ منافاتى با توحيد ندارد، لازم است ابتدا توحيد را تفسير، و جايگاه والاى آن را بشناسيم. 1 ـ توحيد ذات: يعنى ذات خداوند يگانه است; نه اين كه خداوند يكى هست و دو تا نيست. زيرا در تفسير اوّل شبيه و مثل و مانندى براى خداوند تصوّر نمى شود، 2 ـ توحيد صفات: تمام صفات خداوند متعال به يك حقيقت بازمى گردد. در مورد خداوند صفت علم جداى از قدرت خداوند نيست و صفت قدرت جداى از شجاعت نيست و صفت ازليّت جداى از علم و قدرت و شجاعت نمى باشد 3 ـ توحيد افعال: هر فعل و حركت و پديده اى در جهان رخ دهد از سوى خداوند است و هيچ چيزى بدون اذن و اراده خداوند تأثيرگذار نيست; «لا مُؤَثِّرَ فِى الْوُجُودِ اِلاَّ اللهُ»، اگر آتش هم مى سوزاند به فرمان خداست; بدين جهت، آتشى كه ابراهيم خليل در آن انداخته مى شود، آن حضرت را نمى سوزاند; چون چنين اجازه اى از ناحيه خداوند به او داده نشده بود. بنابراين، ما هر كارى كنيم به فرمان خداوند است; چرا كه خدا به ما اختيار داده، تا انتخاب كنيم; قدرت، عقل، انتخاب، اختيار ما، همه از ناحيه خداوند است و همه حركات ما به ذات پاك او برمى گردد. خلاصه اين كه مؤثّر مستقل خداوند است و بقيّه اسباب، هر اثرى داشته باشند به اراده الهى است. 4 ـ توحيد عبادت: عبادت و پرستش فقط براى خداوند است و هيچ موجودى غير از خداوند سزاوار پرستش نمى باشد. اشاعره و تفسيرى غلط از توحيد افعالى! اشاعره، كه يكى از مذاهب اهل سنّت هستند، از آن جا كه نتوانستند توحيد افعالى را حل كنند و تفسير صحيحى از آن ارائه دهند، معتقد به جبر شده اند و انسان ها را بى اراده و بدون اختيار معرّفى نموده اند! آن ها تصوّر كرده اند كه اگر انسان در كارهايش مختار باشد، اين تفكّر باعث شرك در شاخه توحيد افعالى مى شود. در حالى كه عقيده آن ها، يعنى جبر، تمام دستگاه نبوّت، قيامت، عبادت و امامت را زير سؤال مى برد! راستى اگر انسان فاقد اراده است و در افعال و كردار خويش مجبور مى باشد، سؤال و جواب روز قيامت چه معنى دارد؟ مجازات گنهكاران و پاداش به بندگان خوب خدا، چه توجيهى دارد؟ زيرا نه گنهكار در گناهش اختيار داشته و نه مطيع، با اراده عبادت كرده است، پس نه اين مستحقّ پاداش است و نه آن استحقاق عقوبت دارد! اگر جبر را بپذيريم هيچ دادگاهى نبايد مجرمى را محاكمه كند; زيرا در ارتكاب جرم از خود اختيارى نداشته است. خوانندگان عزيز شايد تصوّر كنند كه اين مطالب صرفاً يك نظريّه است و طرفدار واقعى ندارد، ولى متأسّفانه بايد اعلام كنيم كه عدّه اى زیادی از اهل سنت بطور جدّى از اين نظريّه باطل دفاع مى كنند و در دفاع از آن، كتاب هاى مختلفى نوشته اند و چنين انسان هايى وجود دارند. اشاعره و معتقدان به جبر، حتّى منكر عالَم أسباب شده اند. آن ها مى گويند: «آتش نمى سوزاند، بلكه اين خداوند است كه مى سوزاند!» همچنين معتقدند كه:«سنگ شيشه را نمى شكند، بلكه همين كه سنگ به نزديك شيشه مى رسد، خداوند شيشه را مى شكند». آرى آن ها اين امور روشن و بديهى را در سايه تفسير غلطى كه از توحيد افعالى داشته اند، منكر شده اند. بنابراين توحيد افعالى هيچ منافاتى با اختيار و اراده انسان و همچنين با عالَم أسباب ندارد، چون اراده و سببيّت، همه كار خداست.خداوند به انسان قدرت و قوّت و عقل و اختيار و اراده و انتخاب داده است و چون همه اين ها از ناحيه اوست، پس همه كارها را خداوند انجام مى دهد; هر چند انسان در مقابل آنچه انتخاب مى كند مسؤول است. براى روشن تر شدن مطلب به اين مثال توجّه كنيد: پدرى، پولى در اختيار فرزندش قرار مى دهد تا خرج زندگى اش كند; امّا پدر در كنار اوست، هر لحظه بخواهد پول را پس مى گيرد. در اين جا پول متعلّق به پدر است; هر چند فرزند در مقابل خريدى كه انجام مى دهد و مصرفى كه مى كند مسؤول است. نتيجه اين كه، توحيد افعالى هيچ منافاتى با اختيار و اراده انسان ندارد و نبايد آن را به صورت افراطى و شرك آلود معرّفى كرد. آيا توسّل با توحيد سازگار است؟ سؤال : چرا توسّل به عقيده وهّابى ها نوعى شرك محسوب مى شود؟ مگر توسّل با كدام يك از شاخه هاى توحيد ناسازگار است؟ آيا توسّل با توحيد ذات منافات دارد؟ آيا توسّل با توحيد در صفات ناسازگار است؟ بدون شك توسّل هيچ ناهماهنگى با توحيد ذات و صفات ندارد. آيا توسّل مشكلى در توحيد عبادت ايجاد مى كند؟ اگر جواب مثبت است، بايد بگويم كه وهّابى ها اشتباه بزرگى كرده اند; چون شيعه به هنگام توسّل به پيامبر (ص)يا ائمّه معصومين (عليهم السلام) يا قرآن و مانند آن، هرگز آن ها را عبادت و پرستش نمى كند، آن گونه كه بت پرستان با پرستش بت ها آن ها را شفيع و واسطه قرار مى دادند. بلكه ما از اين بزرگان مى خواهيم كه در پيشگاه الهى از آبرو و اعتبار خود مايه بگذارند و حلّ مشكل ما را از خداوند طلب نمايند. شيعه، پيامبر و امام و قرآن مجيد، و خلاصه آنچه كه در توسّلاتش به آن متوسّل مى شود، را دستگاه تأثيرگذارى در جهان هستى در عرض خداوند نمى داند، بلكه آن ها را در طول دستگاه آفرينش و با اذن و اجازه پروردگار مؤثّر مى داند و اين مطلب هيچ منافاتى با توحيد افعالى ندارد. بله، اگر مى گفتيم پيامبر و امام ـ نعوذ بالله ـ مستقلاّ تأثيرگذار هستند، اين شرك بود. ولى هيچ كس چنين چيزى نمى گويد. اگر مى گوييم پيامبر (ص)نزد خداوند براى ما شفاعت مى كند تا خداوند كارى براى ما انجام دهد و مشكلى از مشكلات ما را حل كند، اين شرك نيست; بلكه عين توحيد است چرا که پیامبران قدرت خود را از جانب خدا گرفته اند و با اجازه و اختیار اوست که عمل می کنند. توسّل در قرآن قرآن مجيد آياتى وجود دارد كه صريحاً مسأله توسّل را مطرح نموده است; به نمونه هايى از اين آيات توجّه كنيد: 1 ـ در آيه شريفه 97 سوره يوسف مى خوانيم: قالُوا يا اَبانَا اسْتَغْفِرْلَنا ذُنُوبَنا اِنّا كُنّا خاطِئينَ (برادران يوسف خطاب به پدرشان) گفتند: پدر! از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه، كه ما خطاكار بوديم. وقتى كه خبر سلامتى حضرت يوسف (عليه السلام) به پدر و برادرانش رسيد، آن ها پى به خطا و اشتباهاتشان بردند و در صدد جبران و توبه و استغفار برآمدند، به خدمت پدر رسيدند تا او را بين خود و خدايشان واسطه قرار دهند، به پدر متوسّل شدند تا او از خداوند بخواهد كه گناهانشان را ببخشايد، پدر در جواب فرزندانش گفت: سَوْفَ اَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبّى اِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ(یوسف/98) بزودى براى شما از پروردگارم آمرزش مى طلبم، كه او آمرزنده و مهربان است. طبق اين آيه شريفه فرزندان خطاكار حضرت يعقوب (عليه السلام) به آن پيامبر عاليقدر متوسّل شدند و از او خواستند كه در درگاه الهى براى آن ها استغفار و طلب آمرزش كند. بنابراين، چه اشكالى دارد كه ما هم به پيامبر اسلام (ص) يا ائمّه معصومين (عليهم السلام)يا قرآن مجيد يا چيزهاى محترم ديگر، متوسّل شويم و از آن ها بخواهيم كه از خداوند حلّ مشكل ما را بخواهند؟! 2 ـ در آيه شريفه 64 سوره نساء مى خوانيم: وَ مَآ أَرْسَلْنَا مِن رَّسُول إِلاَّ لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّـلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآءُوكَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللَّهَ تَوَّابًا رَّحيماً ما هيچ پيامبرى را نفرستاديم مگر براى اين كه به فرمان خدا، از وى اطاعت شود. و اگر اين مخالفان، هنگامى كه به خود ستم مى كردند (و فرمان هاى خدا را زيرپا مى گذاردند) به نزد تو مى آمدند، و از خدا طلب آمرزش مى كردند، و پيامبر هم براى آن ها استغفار مى كرد، خدا را توبه پذير و مهربان مى يافتند خداوند متعال، خود در اين آيه شريفه راه توسّل را به مردم تعليم مى دهد. وهّابى ها در مقابل اين دو آيه قرآن مجيد، كه صريحاً توسّل را تجويز مى كند، چه جوابى دارند؟ جالب است که بدانید خداوند متعال کسی را که توسل به پیامبر را که در اصل توسل به خدا است را انجام نمی دهد منافق می داند . وَ إِذا قيلَ لَهُمْ تَعالَوْا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ وَ رَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ وَ هُمْ مُسْتَكْبِرُون (منافقون/5) هنگامى كه به آنان گفته شود: «بياييد تا رسول خدا براى شما استغفار كند!»، سرهاى خود را (از روى استهزا و كبر و غرور) تكان مىدهند و آنها را مىبينى كه از سخنان تو اعراض كرده و تكبر مىورزند زماني که اعراض و رو گرداني از طلب استغفار از پيامبر را که در حقيقت طلب شفاعت از ايشان است خداوند علامت نفاق مي داند پس قطعا طلب نمودن اين مطلب و ممارست بر آن علامت ايمان خواهد بود. آن ها كه جواب قانع كننده اى در برابر اين استدلال ها و آيات قرآن ندارند، مجبور شدند مقدارى از مواضع خود عدول نموده و توسّل به پيامبر (ص) را در زمان حياتش جايز بشمرند، ولى معتقدند كه توسّل به آن حضرت بعد از وفاتش جايز نمى باشد! آن ها به لوازم اين سخن توجّه نكرده اند; زيرا معناى اين سخن طبق عقيده آن ها اين است كه شرك در حال حيات پيامبر جايز است، ولى بعد از رحلت آن حضرت جايز نمى باشد! و به تعبير ديگر، لازمه سخن آنان اين است كه شرك بر دو قسم است: 1. شرك مجاز و مباح! 2. شرك غيرمجاز و حرام! آيا تا كنون هيچ دانشمندى چنين سخنى گفته است؟ آيا هيچ مسلمانى تا كنون شنيده است كه شرك مجاز هم وجود دارد؟ باطل بودن و غيرمجاز بودن شرك يك قانون كلّى عقلى است، كه هيچ استثنايى ندارد. وهّابى ها از نظر علمى جمعيّتى عقب مانده هستند و قابل مقايسه با ساير مذاهب اسلامى نمى باشند. علاوه بر اين، مگر بعد از رحلت پيامبر (ص)چه چيزى از آن حضرت كم شده است؟ هر چند ممكن است جسم آن حضرت از بين برود، ولى بدون شك روح پس از جدايى از جسم، قوى تر و وسيع تر مى شود! قرآن مجيد در مورد شهدا حيات برزخى قائل است. در آيه 169 سوره آل عمران مى خوانيم: وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا فى سَبيلِ اللهِ اَمْواتاً بَلْ اَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ (اى پيامبر!) هرگز گمان مبر كسانى كه در راه خدا كشته شدند، مردگانند! بلكه آنان زنده اند، و نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند. وقتى شهدا پس از مرگ زنده هستند و در نزد خداوند روزى مى خورند و طبق آيه بعد ناظر اعمال دوستان خويش در دنيا هستند، آيا پيامبر اسلام (ص) كه مقامى به مراتب بالاتر از شهداء دارد، پس از مرگ زندگى برزخى ندارد؟ بدون شك آن حضرت داراى حيات برزخى، در سطحى بالاتر از شهدا مى باشد. به همين جهت مسلمانان همه روز در پايان نماز به آن حضرت سلام مى دهند: «اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا النَّبِىُّ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكاتُهُ» اگر آن حضرت زنده نيست، اين سلام خطاب به كيست؟ و معناى آن چيست؟ دليل که وهابیها بر تحريم شفاعت از آیات سورهای يونس/18 و الزمر/ 44 بود همانطور که در بالا ذکر شد .در جواب مي گوئيم : اولا : در مورد آیه الزمر/ 44 کسانيکه از انبيا و ائمه معصومين عليهم السلام و صالحين طلب شفاعت مي کنند آنها را نمي پرستند بلکه از آنها مي خواهند که به اذن خداوند (همانطوري که قرآن ميفرمايد) شفيع او باشند . و همانطوري که ذکر شد اين عمل از قبل تولد رسول اکرم تا بعد از وفات ايشان بعنوان امري مطلوب ميان مؤمنين و اصحاب بزرگوار رسول خدا رايج بوده است بنابراين محمد بن عبدالوهاب و پيروانش با تحريم اين عمل الهي نه تنها خلاف قرآن و روايات نبوي عمل نموده اند بلکه عملا به صحابه رسول خدا نسبت کفر و شرک داده اند . ثانيا :در مورد آیه يونس/18 تفسير وهابیها از اين آيه همانند بقيه نظراتش نه تنها مخالف با نظر علما و مفسرين اهل سنت است بلکه با شأن نزول آيه نيز نمي سازد . و از آنجائيکه امکان آوردن تمامي عبارات علماي اهل سنت نيست. بعنوان نمونه عبارت سیوطی از مفسرين اهل سنت را می آورم: سيوطي مي گويد : ابي حاتم از عکرمه نقل کرده است که نضر بن حرث گفت زماني که روز قيامت شد بت لات و عزي مرا شفاعت مي کنند بعد از اين گفته او اين آيه نازل شد . (تـفسير الدر المنثور ـ جلال الدين سيوطي ـ ذيل آيه 18 سوره يونس)
از پيامبر اكرم(ص) نقل شده كه فرمود: خداوند چون حضرت آدم(ع) را آفريد، به سمت راست عرش نگريست ، در هاله اى از نور پنج شبح را ديد كه در ركوع و سجودند. پرسيد: خداياپيش از من نيز كسى را از گل آفريده اى ؟خداوند فرمود: نه . پرسيد: پس اين پنج شبحى كه به هيئت و چهره منند، كيانند؟ خداوند فرمود: پنج نفر از فرزندان تو هستند، اگرآنان نبودند، تو را نمى آفريدم . نامشان را از نامهاى خودم مشتق ساخته ام . اگرنبودند، بهشت و دوزخ و عرش و كرسى و آسمان و زمين و فرشتگان و جن و انس را نمى آفريدم ... اينان برگزيدگان منند. من به خاطر و به وسيله اينها ديگران را نجات مى بخشم و (به خاطر دشمنى با اينان ) هلاك مى سازم . هرگاه حاجتى به من داشتى به اينان توسل بجوى . آن گاه پيامبر(ص) فرمود: ما كشتى نجاتيم ، هركس در اين كشتى آويزد، نجات يابد و هر كه جا بماند، هلاك مى شود. هركس به درگاه خدا نيازى دارد، پس به وسيله ما اهل بيت از خدا بخواهد. مستدرك حاكم ، ج 3 ص 151، اين مطلب از الغدير،ج 1، ص 300 نقل شده است.
اسْأَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رُّسُلِنَا أَجَعَلْنَا مِن دُونِ الرَّحْمَنِ آلِهَةً يُعْبَدُونَ(الزخرف 45)
از پیامبران پیشین بپرس آیا غیر از خدای رحمان خدایی قرار دادیم که مورد پپرستش قرار گیرد؟
مسلمین در زمانی که می خواهند جواب صحیح بودن کاری را بدانند می گویند: آن کار را از قرآن و سنت رسول می پرسیم اگر صحیح است انجام می دهیم.
حالا سوال اینجاست: رسول خدا -ص- مرده است، چگونه پاسخ دهد؟
جواب بسیار روشن است، منظور سنت و کارهای ایشان است که به یادگار مانده است و نه سخن مستقیم ایشان با شخص سوال کننده.
در مورد این آیه هم یحتمل همین است که الله می خواهد به سنت پیامبران گذشته مراجعه شود.
در واقع منظور سیره انبیاء است.
ترجمه:و گفتارشان که: «ما ، مسیح عیسی بن مریم ، پیامبر خدا را کشتیم!» در حالی که نه او را کشتند ، و نه بر دار آویختند لکن امر بر آنها مشتبه شد. و کسانی که در مورد ( قتل ) او اختلاف کردند ، از آن در شک هستند و علم به آن ندارند و تنها از گمان پیروی می کنند و قطعاً او را نکشتند!
158) بلکه خدا او را به سوی خود ، بالا برد. و خداوند ، توانا و حکیم است.
الله مستقیم دارد به تو میگوید او را بالا بردیم و نمرده آنوقت شما میگی مرده؟
و [ياد كن] هنگامى را كه خدا فرمود: «اى عيسى پسر مريم، آيا تو به مردم گفتى: من و مادرم را همچون دو خدا به جاى خداوند بپرستيد؟» گفت: «منزهى تو، مرا نزيبد كه [در باره خويشتن] چيزى را كه حق من نيست بگويم. اگر آن را گفته بودم قطعاً آن را مىدانستى. آنچه در نفس من است تو مىدانى؛ و آنچه در ذات توست من نمىدانم، چرا كه تو خود، داناى رازهاى نهانى. (۱۱۶) جز آنچه مرا بدان فرمان دادى [چيزى] به آنان نگفتم؛ [گفتهام] كه: خدا، پروردگار من و پروردگار خود را عبادت كنيد، و تا وقتى در ميانشان بودم بر آنان گواه بودم؛ پس چون روح مرا گرفتى، تو خود بر آنان نگهبان بودى، و تو بر هر چيز گواهى. (۱۱۷)
پس شما بگو قرآن وقتی در مورد عیسی -ع- می گوید و چون روح مرا گرفتی منظورش چیست؟؟؟
اما فرق انها با ما این است ، انها خواسته شان را مستقیما از بتشان میخواستند و شیطانی که در آن بت (سنگ ، چوب ، درخت و ...) حلول کرده بود حاجتشان را میداد
اما ما امامان را واسطه قرار میدهیم اینها با هم فرق دارد و اگر شما فرقی نمیبینی به طریق مردم ترکیه عمل کن
به راستی شما چرا مستقیم الله را صدا نمی کنید؟
شک دارید که رحمن الرحیم است؟
1) درخواست از اولیا باشد با این توجه که آنها واسطۀفیض اند و مستقل از قدرت الهی نیستند.
الله در قرآن خطاب به پیامبر فرموده نمی توانی صدای خود را به گوش اهل قبور برسانی!!! عجبا کاری که الله فرموده: پیامبر قادر به انجامش نیست شما دارید انجامش می دهید و فکر می کنید صدایتان به گوش اهل قبور می رسد!!!
) توسل به ذات آنها نماید و از خدا درخواست نماید:«اللهم انی اتوسل الیک بنبیک محمد صلی الله علیه وآله ان تقضی لی حاجتی».
آیا الله در قرآن چنین فرموده؟
پیامبر چنین کردند؟
علی -رض- به مقام پیامبر بعد از وفاتش توسل نمود؟
حسنین چه طور؟
می بینید که هیچکدام بر سر هیچ قبری برای حاجت نرفته اند!!!
3) به جاه آنان به خداوند توجه نماید:«اللهم انی اتوسل الیک بجاه محمد وآل محمد و حرمتهم و حقهم علیک ان تقضی حاجتی».
اولا که این کلام با یا علی مدد و بیمه ابوالفضل و یاحسین در پناه تو خیلی در تناقض است.
اين آيه لقمه را جويده و در دهانم گذاشته بود! آيه واضح ميگفت:
(اى محمد) بگو بخوانيد به جز الله آنانى را که گمان ميکنيد (کاره اى هستند) پس نمى توانند ضررى را از شما دفع کنند نه حال شما را عوض کنند، آنانيکه شما مى خوانيد آنها خود شان دنبال وسيله ميگردند هر کدام که مقرب تر باشد [بيشتر دنبال وسيله اند] آنها خود شان اميدوار به رحمت رب هستند و از عذاب رب مى ترسند.
آيه واضح است ! خيلى واضح است ، آيه وسيله را معنى کرده. شیعه ها میگویند : وسيله ما حضرت محمد -صلى الله عليه وسلم- و حضرت علي و امام رضا هستند.
آيه مى گويد آنها خود شان بيشتر دنبال وسيله هستند،
خداوند خودش فرموده برای تقرب به من وسیله بجویید اما این دلیل نیست که خدا مهربان نباشد
حضرت علی نیز این وسیله ها را نام برده است:
ایشان نماز،روزه، زکات، صله رحم، کمک به فقرا، جهاد و غیره را وسیله تقرب به الله دانسته اند
مسلمین در زمانی که می خواهند جواب صحیح بودن کاری را بدانند می گویند: آن کار را از قرآن و سنت رسول می پرسیم اگر صحیح است انجام می دهیم.
برادر عزیز خودت هم خوب میدانی ما نمیگوییم از پیامبر بپرسیم میگوییم از سنت رسول می پرسیم. الله هم میتوانست درین کتاب بی عوجا بنویسد سْأَلْ مَنْ سنن أَرْسَلْنَا. چرا نوشت سْأَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا؟؟ کاملا آیه اشاره دارد به پرسش از پیامبران پیشین. نگویید یحتمل. شما که با نص قرآن و عربی بیشتر آشنایید.
سلام
دو تا سوال بچه گانه بپرسم
سلامohfreedom اگر يك سني خواب باشد شما نداني از او چيزي بخواهي شرك كردي ؟
آخه خوابه چيزي نميشنوه شما!ممكنه بيدار بشه درسته آفرين
خوب مگر همه اصحاب كف را مرده نميدانستند آنها هم بيدار شدند درسته؟
اگر كسي در زمان كه اصحاب كهف خواب بودن چيزي از انها ميخواست شرك انجام داده؟ شما! آنها خواب بودن نمرده بودن درسته آفرين
حال شما يك رفيق داري او مرده شما نميداني چيزي از او ميخواهي مثال پيام ميديش آيا شرك كردي؟
شما!من نميدانستم او مرده اينم درسته
خوب الان امكان اين است كه كسي ديگر درخواست مارو نزد حضرت محمد ص ببرد؟
اينو دوستان شيعه خودم هم جواب بدند من كه سواد ندارم ميخواهم بدانم
فقط بگيد امكان دارد يك فرشته درخواست مارو پيش محمد ص ببرد ؟
امكان اين است خدا يك فرشته گذاشته باشد براي همين كار؟
كلا اينو بگيد فرشته ها از اون دنيا خبر دارند؟
ببخشيد من كه سواد ندارم و اينها را نميدانم از برادران اهل سنت و برادران خودم شيعه جواب ميخواهم
منتظرم و دوستان اين پيام را پاك نكنيد چون بعدا ربطش به موضوع را ميدانيد
يا حق
با عرض تسلیت ایام شهادت سالار شهیدان و یاران باوفایش.
حیف شد در این تعطیلات در منزل دسترسی به اینترنت نداشتم و نتوانستم در این بحث شرکت کنم و صفحات آن هم طولانی شده. بنده آن پست هایی که خطاب به بنده است را جواب می دهم.
لطفا یک روایت یا سند حتی بی اعتبار نشان دهید که امام رضا در زمان حیاتش کسی را به اذن خدا شفا داده
بنده ادعا نکردم امام رضا(ع) توان شفا دادن دارد، بلکه ادعای بنده این است ایشان توان شفاعت کردن نزد خدا را دارند و هر شفایی که با شفاعت ائمه (ع) انجام شده، همه به اذن خداوند بوده است. اما اینکه می فرمائید در مورد شفا یافتن مورد به شما ارائه کنم، بنده چند مورد موثق دیده ام. یک مورد سرطانی دیدم که البته شفایش به سبب درخواست در امام زاده ی دیگری انجام شد به اذن خدا. خود بنده هم زمانی که به دنیا آمده بودم، پدرم خدابیامرز می گفت تا 72 روز گریه می کردم. به نحوی که همسایگان می گفتند این بچه را داخل قنات یا رودخانه بیندازید! اما مادرم با چشمان گریان مرا به امام زاده صالح برد و آنجا از امام زمان (عج) خواست که مرا شفاعت کند تا با اذن خدا شفا پیدا کنم. مادرم می گوید همانجا بعد از چند لحظه گریه ی من بند آمد و از آن زمان تا به امروز دیگر به آن شکل گریه نکرده ام. این در زندگی خودم اتفاق افتاده. شما باور نکن. هیچ گناهی بر شما نوشته نمی شود از شفاعت نخواستن. اما به محض اینکه بگویید امام توان شفاعت ندارد، به قرآن کافر شده اید.
الله 18 مرتبه در قرآن شما را دستور داده که غیر الله و دون الله را نخوانید!!!
و آنجایی که در قرآن گفته می شود: نمی توانی حرف خود را به گوش آنان که در قبر هستند برسانی!!!
برای کدام لحظه است؟
به نظر جنابعالی، آیا امام توان شفاعت کردن برای مؤمنان نزد خدا را دارد یا نه؟؟؟!
گمان می کنم که دوستانتان در شبکه ی کلمه این تاپیک را مطالعه می کنند.
اگر خواستید از آنها هم کمک بگیرید.
بنده توسط آیات قرآن اثبات می کنم که امام توان شفاعت مؤمن را نزد خدا دارد.
شما اگر می گویید این امر ممکن نیست، بنده حاضرم با شما در این مورد به بحث بنشینم. فقط از زمانی که این مورد را به شما از روی قرآن اثبات کردم، اگر دیگر خلاف آن حرف بزنید و منکر آن شوید، به کلام خدا کافر شده اید.
شما می توانید در مورد از امام شفاعت نخواهید در این مورد سکوت کنید و گناهی بر شما نوشته نمی شود. اما به محض اینکه بگویید امام توان شفاعت مؤمن را ندارد، به قرآن کافر شده اید.
حال اگر در خود توانایی این مباحثه را می بینید، منتظر شما هستم.
یا حق
با سلام خدمت دوست عزیزم خط شکن بحث شنوایی حرف زدن خواسته داشتن و .... انقدر توضیحش ساده نیست که برادران اهل سنت فکر می کنند چون معنی 2، 3 تا ایه رو خوندند دیگه هدایت کننده جهان تشیع باید باشند.... اینا از توحید چی می دونند خیلی زور بزنند توحید عددی!!!!!!!! خدا یه دونه هست که اگه رفتی دکتر خدات دوتا میشه چون ابراهیم (ع) گفته و هو یشفین پس حتما ابراهیم (ع) تو عمرش دکتر نرفته چون هر روز میگفته و هو یشفین....
خدا نه فقط برای ارتباط با حضرت محمد(ص) بلکه ارتباط به کل عالم وسایلی قرار داده که از دید ما مخفی هست، این همه ادم مردند تو خواب نزدیکانشون اومدند گفتند نماز دارند بده کارند نمی دونم نیاز به دعا دارند فلان چیز جاش فلان جا هست... این همه شفا پیدا کردند به دست اهل بیت ..... البته تو عالم پاک و معنوی تشیع این موارد کم نیست ..... خدا میگه نفس رو متوفی میکنه نه که دچار عدم می کنه یعنی مردگان همشون هستند و میشنوند این ایه ای هم که این سنی ها میگیرند دست که تو نمی توانی مردگان رو شنوا کنی مثل تمام تاویلاتی هست که از روز اول انجام دادند .... ( منظور این هست که این کفار (مرده دل) رو نمی تونی به ایمان بکشونی...) اما این سنی ها برای اینکه یه وقت جایگاه اولی و دومی خراب نشه همه چیز رو تفسیر کردند: مولی یعنی دوست غدیر برای جانشینی نیست.. دون الله رو نخونید .....( کدام خدا همون که یه دونه هست اگه رفتی دکتر خدات میشه دوتا؟؟؟؟) پیامبر گناه کار چون انا بشر مثلکم.... تا دلت بخواد اهل سنت تفسیر های این شکل دارند با اجتهاد شخصی زیر ایه رو بخون نظر بده... پیامبر از غیب خبر نداره چون ایه ......... اما این همه ادم معمولی که می خواستند از دنیا برن می دونستند چه روزی از دنیا می رند اینا از غیب خبر داشتند اما پیامبر از غیب خبر نداشت...
برای برادر عزیزم خط شکن می گم که : خدا حرف ما هارو به پدربزرگ مادر بزرگ هامون که معصوم نیستند می رسونه کسی دچار عدم نشده این منطق قران هست که نفس یتوفی شده یعنی گرفته شده نه که نابود و ناشنوا و نابینا شده باشه.....
خدا چجور حرف ما رو به امام پیامبرمون نرسونه؟؟؟!!! وقتی به حضرت رسول میگه تو رحمه للعالمین هستی بگیم پس حضرت مرده دیگه رحمتی نیست حتما اهل سنت می گن همین که سنت گذاشت یعنی سنتش رحمت برای همه عالم اما این سنت که مال حضرت رسول (ص) نیست به لطف بدعت های عمر سنت عمر هست که عالم گیر شده....
اما پیامبر وجودش جسمش روحش همین الان هم رحمت هست برای عالم البته ممکنه به این وهابی ها بربخوره که وای الله و رحمت شدند دوتا؟؟!!!
تمام هستی زنده هست، تمام هستی تسبیح خدا رو میگه تمام هستی شعور داره تمام کسانی که از دنیا رفتند الان متوفی شدند نه معدوم .....
خدا یه دونه عددی نیست خدا عدد نیست که اگه به حضرت گفتی برام استغفار کن به خدا بر بخوره...... رجوع به حضرت عین توحید هست چه قبلا چه الان .....
اگه اعتقاد اینجور باشه که این سنی ها و وهابی ها فهمیدن پس حضرت رسول نعوذبالله این همه جنگید که بگه بت نپرستین سنگ کعبه رو بپرستین جلوی بت خم نشین سنگش خوب نیست جلوی سنگهای کعبه خم بشید سنگاش مرغوب تر هست؟؟؟؟؟
نه توحید نه شرک بحثش اینجور نیست که اهل سنت عمر و ابوبکر و وهابی ها فهمیدند...
خدا ورای عدد هست.... قران جابه جاش توحید عددی خدا رو باطل می دونه خدا یه دونه نیست خدا یه دونه چیز نیست..... اما اینا فعلا تو وضو از بالا به پائین مسح موندند به توحید واقعی کی راه پیدا می کنند؟؟؟؟؟
اما بگم منظور از مادون خدا چی هست:
اگه کسی به دستورات خدا گوش بده سنت حضرت رسول رو انجام بده خدا رو خونده دقیقا همونجور که حضرت رسول گفته... ( سنت حضرت رسول نه سنت اولی و دومی نه سنت بت پرستی نه سنت سرخ پوستی نه سنت من دراوردی نه سنت وهابی نه سنت .....)
اما برای مثال اگه کسی به دستورات عمر گوش بده سنت عمر رو عمل کنه مادون خدا رو خونده ..... این ایه ای که میگه امامتون رو خدا نگیرید راجع به اهل سنت نازل شده منظورش هست عمر براتون حلال و حرام تعین نکنه اینجور عمر و ابوبکر رو خدا گرفتین در صورتی که باید خدا براتون حلال و حروم رو تعیین کنه که به دست پیامبر و جانشینش بیان می شد....
پس مادون خدا می شه همین خوندن خدا طبق روش اهل سنت و خوندن خدا میشه طبق روش پیامبر و ال پاکش....
من نمی دونم چجور ایه ای که راجع به گمراهی اینها هست رو میکنند دستاویزی برای معرکه گرفتن جلوی تشیع..... اهل تسنن مادون خدا که سنت عمر و ابوبکر رو بود عمل میکنند بعد میان برای تشیع لوای هدایت مادون خدا رو نخونید بلند می کنند....
1 ـ در آيه شريفه 97 سوره يوسف مى خوانيم:
قالُوا يا اَبانَا اسْتَغْفِرْلَنا ذُنُوبَنا اِنّا كُنّا خاطِئينَ
(برادران يوسف خطاب به پدرشان) گفتند: پدر! از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه، كه ما خطاكار بوديم.
وقتى كه خبر سلامتى حضرت يوسف (عليه السلام) به پدر و برادرانش رسيد، آن ها پى به خطا و اشتباهاتشان بردند و در صدد جبران و توبه و استغفار برآمدند، به خدمت پدر رسيدند تا او را بين خود و خدايشان واسطه قرار دهند، به پدر متوسّل شدند تا او از خداوند بخواهد كه گناهانشان را ببخشايد، پدر در جواب فرزندانش گفت:
سَوْفَ اَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبّى اِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ(یوسف/98)
بزودى براى شما از پروردگارم آمرزش مى طلبم، كه او آمرزنده و مهربان است.
طبق اين آيه شريفه فرزندان خطاكار حضرت يعقوب (عليه السلام) به آن پيامبر عاليقدر متوسّل شدند و از او خواستند كه در درگاه الهى براى آن ها استغفار و طلب آمرزش كند. بنابراين، چه اشكالى دارد كه ما هم به پيامبر اسلام (ص) يا ائمّه معصومين (عليهم السلام)يا قرآن مجيد يا چيزهاى محترم ديگر، متوسّل شويم و از آن ها بخواهيم كه از خداوند حلّ مشكل ما را بخواهند؟!
جواب روشن است، فرزندان یوسف از یک شخص زنده طلب آمرزش کرده اند و نه از قبر
2 ـ در آيه شريفه 64 سوره نساء مى خوانيم:
وَ مَآ أَرْسَلْنَا مِن رَّسُول إِلاَّ لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّـلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآءُوكَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللَّهَ تَوَّابًا رَّحيماً
ما هيچ پيامبرى را نفرستاديم مگر براى اين كه به فرمان خدا، از وى اطاعت شود. و اگر اين مخالفان، هنگامى كه به خود ستم مى كردند (و فرمان هاى خدا را زيرپا مى گذاردند) به نزد تو مى آمدند، و از خدا طلب آمرزش مى كردند، و پيامبر هم براى آن ها استغفار مى كرد، خدا را توبه پذير و مهربان مى يافتند
خداوند متعال، خود در اين آيه شريفه راه توسّل را به مردم تعليم مى دهد. وهّابى ها در مقابل اين دو آيه قرآن مجيد، كه صريحاً توسّل را تجويز مى كند، چه جوابى دارند؟
باز هم دقت کن برادر!!! دقیقا روشن است که منظور زمان زنده بودن پیامبر است!!!
وَ إِذا قيلَ لَهُمْ تَعالَوْا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ وَ رَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ وَ هُمْ مُسْتَكْبِرُون (منافقون/5) هنگامى كه به آنان گفته شود: «بياييد تا رسول خدا براى شما استغفار كند!»، سرهاى خود را (از روى استهزا و كبر و غرور) تكان مىدهند و آنها را مىبينى كه از سخنان تو اعراض كرده و تكبر مىورزند
بله، پیامبر زنده دارد استغفار می کند و نه پیامبر مرده!!! اتفاقا میدانید الله در مورد استغفار از مردگان چه می گوید؟؟؟ «قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلا يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنْكُمْ وَلا تَحْوِيلاً * أُولَئِكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلَى رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ وَيَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَيَخَافُونَ عَذَابَهُ إِنَّ عَذَابَ رَبِّكَ كَانَ مَحْذُوراً»(اسراء: 56- 57).
اين آيه لقمه را جويده و در دهانم گذاشته بود! آيه واضح ميگفت:
(اى محمد) بگو بخوانيد به جز الله آنانى را که گمان ميکنيد (کاره اى هستند) پس نمى توانند ضررى را از شما دفع کنند نه حال شما را عوض کنند، آنانيکه شما مى خوانيد آنها خود شان دنبال وسيله ميگردند هر کدام که مقرب تر باشد [بيشتر دنبال وسيله اند] آنها خود شان اميدوار به رحمت رب هستند و از عذاب رب مى ترسند.
عمران مى خوانيم:
وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا فى سَبيلِ اللهِ اَمْواتاً بَلْ اَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ
(اى پيامبر!) هرگز گمان مبر كسانى كه در راه خدا كشته شدند، مردگانند! بلكه آنان زنده اند، و نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند.
الله می فرمایند که شهدا نزد وی زنده هستند و نمی فرمایند که در نزد زمینیان زنده هستند!!! ما شهدا را نزد زنده نمی دانیم، به همین دلیل است که ارث اموالشان تقسیم شده و زنانشان مجددا ازدواج می کنند.
چه گونه اعتقاد داری که پیامبر صدای تو را می شنود در حالی که الله در قرآن در مورد پیامبری دیگر می فرمایند:
و [ياد كن] هنگامى را كه خدا فرمود: «اى عيسى پسر مريم، آيا تو به مردم گفتى: من و مادرم را همچون دو خدا به جاى خداوند بپرستيد؟» گفت: «منزهى تو، مرا نزيبد كه [در باره خويشتن] چيزى را كه حق من نيست بگويم. اگر آن را گفته بودم قطعاً آن را مىدانستى. آنچه در نفس من است تو مىدانى؛ و آنچه در ذات توست من نمىدانم، چرا كه تو خود، داناى رازهاى نهانى. (۱۱۶) جز آنچه مرا بدان فرمان دادى [چيزى] به آنان نگفتم؛ [گفتهام] كه: خدا، پروردگار من و پروردگار خود را عبادت كنيد، و تا وقتى در ميانشان بودم بر آنان گواه بودم؛ پس چون روح مرا گرفتى، تو خود بر آنان نگهبان بودى، و تو بر هر چيز گواهى. (۱۱۷)
عیسی -ع- طبق نص صریح قرآن بعد از مرگ دیگر بر قوم خویش شاهد نبوده است، چگونه پیامبر ما شاهد و شنوا باشد؟؟؟
مسلمانان همه روز در پايان نماز به آن حضرت سلام مى دهند:
«اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا النَّبِىُّ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكاتُهُ»
اگر آن حضرت زنده نيست، اين سلام خطاب به كيست؟ و معناى آن چيست؟
بهتر است بگوئید در مذهب شیعه«اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا النَّبِىُّ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكاتُهُ» در نماز گفته می شود، اهل سنت سلام نماز را «اَلسَّلامُ عَلَيْ النَّبِىُّ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكاتُهُ»
برادر عزیز خودت هم خوب میدانی ما نمیگوییم از پیامبر بپرسیم میگوییم از سنت رسول می پرسیم. الله هم میتوانست درین کتاب بی عوجا بنویسد سْأَلْ مَنْ سنن أَرْسَلْنَا. چرا نوشت سْأَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا؟؟ کاملا آیه اشاره دارد به پرسش از پیامبران پیشین. نگویید یحتمل. شما که با نص قرآن و عربی بیشتر آشنایید.
سْأَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رُّسُلِنَا أَجَعَلْنَا مِن دُونِ الرَّحْمَنِ آلِهَةً يُعْبَدُونَ(الزخرف 45)
از پیامبران پیشین بپرس آیا غیر از خدای رحمان خدایی قرار دادیم که مورد پپرستش قرار گیرد؟
جواب شما را الله در قرآن داده است: فَإِن كُنتَ فِي شَكٍّ مِّمَّا أَنزَلْنَا إِلَيْكَ فَاسْأَلِ الَّذِينَ يَقْرَءُونَ الْكِتَابَ مِن قَبْلِكَ ۚ لَقَدْ جَاءَكَ الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ ﴿یونس٩٤﴾ و اگر از آنچه به سوى تو نازل كردهايم در ترديدى، از كسانى كه پيش از تو كتاب [آسمانى] مىخواندند بپرس. قطعاً حق از جانب پروردگارت به سوى تو آمده است. پس زنهار از ترديدكنندگان مباش. (۹۴)
پس منظور نفوس آنان است؛ که باید از نفوس آنان و کسانی که کتاب های آسمانی را می خوانند بپرسیم.
اگر يك سني خواب باشد شما نداني از او چيزي بخواهي شرك كردي ؟
آخه خوابه چيزي نميشنوه
شما!ممكنه بيدار بشه درسته آفرين
جواب را از جانب ما اشتباه دادی، خوب خودت داری میگویی، نمی دانیم که خواب است یا بیدار!!!
خوب الان امكان اين است كه كسي ديگر درخواست مارو نزد حضرت محمد ص ببرد؟
اطلاع خاصی در این ضیمنه ندارم، اما فکر کنم حدیث باشد که پیامبر فرموده چنین است، البته تاکید می کنم که در حال حاضر هیچ اطلاع خاصی ندارم...
بنده ادعا نکردم امام رضا(ع) توان شفا دادن دارد، بلکه ادعای بنده این است ایشان توان شفاعت کردن نزد خدا را دارند و هر شفایی که با شفاعت ائمه (ع) انجام شده، همه به اذن خداوند بوده است. اما اینکه می فرمائید در مورد شفا یافتن مورد به شما ارائه کنم، بنده چند مورد موثق دیده ام. یک مورد سرطانی دیدم که البته شفایش به سبب درخواست در امام زاده ی دیگری انجام شد به اذن خدا. خود بنده هم زمانی که به دنیا آمده بودم، پدرم خدابیامرز می گفت تا 72 روز گریه می کردم. به نحوی که همسایگان می گفتند این بچه را داخل قنات یا رودخانه بیندازید! اما مادرم با چشمان گریان مرا به امام زاده صالح برد و آنجا از امام زمان (عج) خواست که مرا شفاعت کند تا با اذن خدا شفا پیدا کنم. مادرم می گوید همانجا بعد از چند لحظه گریه ی من بند آمد و از آن زمان تا به امروز دیگر به آن شکل گریه نکرده ام. این در زندگی خودم اتفاق افتاده. شما باور نکن. نخواه هیچ گناهی بر شما نوشته نمی شود از شفاعت نخواستن. اما به محض اینکه بگویید امام توان شفاعت ندارد، به قرآن کافر شده اید.
مگر در قرآن گفته شده امام توان شفاعت دارد که با رد آن کافر شده باشیم؟؟؟
اما در مورد شرح حال شما:
شاید باورش برای شما سخت باشد، اما باور کنید که الله اینقدر مهربان و بخشنده است که وقتی می بیند بنده اش به خطا حاجتی را از مرده ای می خواهد حاجتش را برآورده می کند...
نه به خاطر خطای مادر شما در توسل، زیرا ایشان نمی دانسته راه صحیح چیست...
به خاطر اینکه الله اینقدر بخشنده و مهربان است که بنده اش را از هر ضلالت و گمراهی ای نجات می دهد...
شما اگر می گویید این امر ممکن نیست، بنده حاضرم با شما در این مورد به بحث بنشینم. فقط از زمانی که این مورد را به شما از روی قرآن اثبات کردم، اگر دیگر خلاف آن حرف بزنید و منکر آن شوید، به کلام خدا کافر شده اید.
با سلام و عرض ادب جناب آقای« ohfreedom» اگر کسی از خداوند متعال با واسطه اولیای الهی چیزی را درخواست نماید در این سه صورت چه اشکال مبنایی ای بدان متوجه است:
1) درخواست از اولیا باشد با این توجه که آنها واسطۀفیض اند و مستقل از قدرت الهی نیستند.
2) توسل به ذات آنها نماید و از خدا درخواست نماید:«اللهم انی اتوسل الیک بنبیک محمد صلی الله علیه وآله ان تقضی لی حاجتی».
3) به جاه آنان به خداوند توجه نماید:«اللهم انی اتوسل الیک بجاه محمد وآل محمد و حرمتهم و حقهم علیک ان تقضی حاجتی».
تهران که می رسن راننده گفت ما مریضو بردیم بیمارستان دی داخل بیمارستان حال مریض خراب میشه بطوری که اون را بستری می کنن بعد از کلی ازمایش وعکس گرفت دکتر نظر میده که طرف هر دو کلیه اش از دست داده برادر سالم تر از شنیدن این خبر سخت نارحت میشه واز اتاق می زنه بیرون همینطور که داخل سالن راه میره وگریه میکنه یه نفر میاد و میگه آقا میشه بپرسم چه مشکلی داری ایشونم داستان رو براش توضیح میده اینم میگه من حاظرم یکی از کلیه هایم را بفروشم اگر از لحاظ گروه خونی با هم ایرادی نداشته باشیم.
راننده گفت من هم به طرف اونها رفتم واز ماجرا خبر داره شدم و به طرف گفتم اقا وقت خودتو تلف نکن ما از نظر مالی برای آوردن مریضمون به تهران کلی مشکل داشتیم حالا شما دم از خرید فروش کلیه می زنی راننده به برادر مریض یه پیشنهاد میده ومیگه اقاجون شما از این به بعد نمی توانی برادرتو حمایت کنی از لحاظ مالی وضعت خوب معلومه، بهتر نیست همین جا برادرتو جا بزاریم وفرار کنیم بلاخره دولت یه فکری به حالش میکنند بعد از مدتی برادر سالمتر پیشنهاد راننده راقبول میکنه سرتون درد نیارم اینها میان پیش مریض می خواهند به بهانه خرید دارو ازداخل شهر در برن، برادر سالم تر خوب این حرکت براش خیلی سخته صورت برادر مریضشو می بوسه ویه خورده دل داریش میده راننده گفت در حالی که ما داشتیم از در بیرون می رفتیم صدای برادر مریض اومد خطاب به برادرش گفت میدونم می خواهی منو اینجا رها کنی از دستت هیچ وقت ناراحت نمی شم وضعیت تو را درک می کنم من می میرم فقط یه ارزو داشتم اونم زیارت امام رضا ست کاش این ارزو تو دلم نمونه راننده گفت تا من این رو شنیدم تنم لرزید یک لحظه پیش خودم تصمیم گرفتم به هر قیمتی شده باید ارزویش را براورده کنم بعد از تصویه حساب با بیمارستان که اونم ماجرای خودش را داره وکارهای پزشکی که برای مریض نیاز بود از جمله دیالیز کردن به طرف مشهد مقدس حرکت کردیم زیارت را انجام داده برگشتیم قرار بر این شد مریض را دیگه به خونه بیارم راننده گفت تهران که رسیدم برادر مریض رو به برادر خودش کرد گفت تو که خیلی برام زحمت کشیدی حالا که می خواهی بریم خونه یه بار دیگه منو ببر پیش دکتر ،راننده به برادر سالم میگه اقا بابت من ناراحت نشو من تا اخرش هستم ببریمش پیش دکتر.
کوتا کنم حرفمو بعد از معاینه دکتر میگه: عزیز من این اقا کلیه هاش رو از دست داه (وسلام) چرا ایقدر خودتون رو اذیت میکنی من می دونم شما ها از لحاظ مالی مشکل دارید بیش از این هزینه الکی نکنید اگر پول دارید فکر یه کلیه باشید راننده گفت بنا بر این شد دیگه به سمت شهرستان حرکت کنیم در حین رفتن همون فروشنده کلیه پیداش شده به سمت ما امد سوال کرد چکار کردین من حاظرم کلیمو بدون یک ریال به این مریض شما بدم اولش من باور نمی کردم بعدش دیدم نه جدیه ازش پرسیدم اقا جون جریان چیه شما بار اول کمتر از این مبلغ .......حتی یک ریال نمی فروشم حالا چه خبره که می خواهی مجانی کلیه تو به ما بدید دیدم اشک در چشمانش حلقه زد در جواب گفت دیشب امام رضا به خوابم امد وبهم گفت شما کلیه تو به این مریض بده من مشکلتو حل می کنم
برای اینکه خواننده حوصلش سر نره مجبورم بعضی از ماجرا هارو نگم خلاصه کنم
بعد از معاینات پزشکی جواب آز مایشگاه این بود که از لحاظ دادن کلیه به هم مشکلی نیست کار امام رضا رو ببین راننده گفت در بین این ماجرا خانمی اومد که شوهرش بر اثر تصادف ضربه مغزی شده بود وصیت کرده بود اعضای بدنش بعد از خود به نیازمندان بدهند خانم هم گفت من کلیه هاش رو حاضرم به مریض شما بدهم بازم بعد از معاینات پزشکی وازمایشگاه از دادن کلیه به مریض ما هیچ مشکلی نبود کارها همگی به خوبی پیش رفت راننده گفت ما داستان را از اول تا اخر برای پزشک معالجش توضیح دادیم اشک تو چشمان پزشک حلقه زده راننده رو می فرسته دنبال کلیه فروش داخل حیاط پیداش می کنه راننده قسم خورد گفت این پزشک دسته چکشو کیفش در آورده و می گفت به کلیه فروش که هر چقدر می خواهی فقط بگو بنویسم........
یه چک رو که مبلغش نامعلوم بود برا کلیه فروش نوشت و یه مبلغی رو هم به ما داد.
در پایان اگر مطلب رو خوب نرسوندم به بزرگی خودتون ببخشید.
جواب روشن است، فرزندان یوسف از یک شخص زنده طلب آمرزش کرده اند و نه از قبر
باز هم دقت کن برادر!!! دقیقا روشن است که منظور زمان زنده بودن پیامبر است!!!
بله، پیامبر زنده دارد استغفار می کند و نه پیامبر مرده!!! اتفاقا میدانید الله در مورد استغفار از مردگان چه می گوید؟؟؟ «قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلا يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنْكُمْ وَلا تَحْوِيلاً * أُولَئِكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلَى رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ وَيَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَيَخَافُونَ عَذَابَهُ إِنَّ عَذَابَ رَبِّكَ كَانَ مَحْذُوراً»(اسراء: 56- 57).
اين آيه لقمه را جويده و در دهانم گذاشته بود! آيه واضح ميگفت:
(اى محمد) بگو بخوانيد به جز الله آنانى را که گمان ميکنيد (کاره اى هستند) پس نمى توانند ضررى را از شما دفع کنند نه حال شما را عوض کنند، آنانيکه شما مى خوانيد آنها خود شان دنبال وسيله ميگردند هر کدام که مقرب تر باشد [بيشتر دنبال وسيله اند] آنها خود شان اميدوار به رحمت رب هستند و از عذاب رب مى ترسند.
الله می فرمایند که شهدا نزد وی زنده هستند و نمی فرمایند که در نزد زمینیان زنده هستند!!! ما شهدا را نزد زنده نمی دانیم، به همین دلیل است که ارث اموالشان تقسیم شده و زنانشان مجددا ازدواج می کنند.
چه گونه اعتقاد داری که پیامبر صدای تو را می شنود در حالی که الله در قرآن در مورد پیامبری دیگر می فرمایند:
دوست گرامی شما که خود را منتسب به اهل سنت می دانید و لابد می خواهید بیانگر عقاید اهل سنت باشید آیا می توانید همان فقره اول را از لسان متکلمین ومفسرین و محدثین اهل سنت اثبات نمائید؟
برادر جان شما که میگویید عیسی مرده است لطف کنید این آیه را برای ما ترجمه کنید
نگویید الله جواب شما را داده فقط این را ترجمه کن ببین ترجه مه اش چیست به ما هم بگو:
پس شما بگو قرآن وقتی در مورد عیسی -ع- می گوید و چون روح مرا گرفتی منظورش چیست؟؟؟
تفسیر مجمع البيان
- و هنگامى را [به ياد آور] كه خدا مىفرمايد اى عيسى پسر مريم! آيا تو به مردم گفتى: غير از خدا، من و مادرم را نيز بعنوان دو خدا، [به پرستش ]بگيرند؟ [او] مىگويد: [خدايا، پاك و ]منزّهى تو! مرا نزيبد كه [درباره خود ]چيزى كه شايسته من نيست [بر زبان آورم و] بگويم، اگر من آن [گفتار آكنده از كفر و شرك ]را گفته بودم، بىگمان [خودت] از آن آگاه بودى، تو هر آنچه در نهان من است مىدانى و من آنچه را در ذات [پاك و بىهمتاى] تو است نمىدانم؛ چرا كه تو خود داناى [رازها و ]نهانهايى.
117 - من جز آنچه را به من فرمان دادى، [چيز ديگرى]به آنان نگفتم، [فرمان و پيام تو اين بود]كه: [هان اى مردم! ]خدا را كه پروردگار من وپروردگار شماست بپرستيد! و تا زمانى كه در ميان [جامعه] آنان حضور داشتم، بر [عملكرد ]آنان گواه [و برايشان راهنما ]بودم؛ امّا آنگاه كه مرا بر گرفتى [و به آسمان بالا بردى]،تو خود بر آنان نگهبان بودى و تو بر هر چيزى گواهى.
به راستی شما چرا مستقیم الله را صدا نمی کنید؟
اتفاقا ما مستقیم هم الله را صدا میزنیم یک نگاهی به مفاتیح الجنان بیندازید بد نیست
حداقل اول کمی با اعتقادات تشیع آشنا بشو و بعد بیا و ادعای شرک ما را بکن
شک دارید که رحمن الرحیم است؟
شما شک داری که الله خودش در قرآن گفته برای تقرب به من وسیله بجویید؟
در جواب گفت دیشب امام رضا به خوابم امد وبهم گفت شما کلیه تو به این مریض بده من مشکلتو حل می کنم
شما هر کسی را که در روز زیاد بفکرش باشید شب هم خوابش را میبینید.اکثر مسیحیان ادعا میکنند که مسیح (ع)را در خواب و بیداری دیده اند که برای آنها جمبل و جادو کرده.
اینکه بیشتر ایرانیان به امام رضا توکل میکنند و خواب او را میبینند برای اینست که آرامگاه او در ایرانست
باب ما أكرم الله تعالى نبيه صلى الله عليه وسلم بعد موته ) ( حدثنا ) أبو النعمان ثنا سعيد بن زيد ثنا عمرو بن مالك النكري حدثنا أبو الجوزاء أوس بن عبد الله قال قحط أهل المدينة قحطا شديدا فشكوا إلى عائشة فقالت انظروا قبر النبي صلى الله عليه وسلم فاجعلوا منه كوى إلى السماء حتى لا يكون بينه وبين السماء سقف قال ففعلوا فمطرنا مطرا حتى نبت العشب وسمنت الإبل حتى تفتقت من الشحم فسمي عام الفتق .
سنن دارمی،ج1،ص44.
با سلام خدمت همه دوستان گرامی یکی از مطالبی که در حوزه اهل سنت قابل توجه است تفاوت شبهاتی است که میان شیعه از طرفی و قاطبه اهل سنت از طرف دیگر مطرح است.و شبهاتی که میان مسلمانان(شیعه و اهل سنت) از طرفی و گرایشات سلفی گری از سویی دیگر مطرح است. البته مسائلی نیز در برخی از سایتهای تند وهابی همچون اسلام تکس وجود دارد که منبعی جز خودشان ندارند یعنی متون سلفیون هم با آن سازگار نمی باشد. توضیح: گروههايى كه تحت عنوان اهلسنّت از آنها ياد مىشود، از نظر اعتقادى در دو ويژگى با يكديگر هماهنگ مىباشند: 1. هيچ نصّى از پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) درباره امامت صادر نشده است. از اينرو، آنان امامت را از مصالح عامه مىدانند يعنى مردم خودشان امام بر مىگزينند. 2. برترى شيخين يعنى ابوبكر و عمر بر ساير صحابه. البته ويژگى دوم در صدر اسلام مطرح نبوده است، بلكه از مباحثى است كه اهلحديث به آن باور داشته و آن را پىريزى نمودهاند، چرا كه بخش بسيار زيادى از اهلسنّت را پيش از پيدايى اشاعره، معتزله تشكيل مىدادند و بسيارى از آنان حضرت على را بر ساير صحابه برتر مىدانستند. دراین مسائل و فروعات مختلف آن همه اهل سنت در مقابل شیعه قرار دارند. برخی تفاوت های اهل سنت با وهابیت 1)اجتهاد در بدست آوردن فتوی و عدم التزام به فتوای فقهای اربعه. 2)اختلاف در برخی مسائل کلامی در حیطه صفات خدا.(قائل به تشبیه اند و یا گرایش بدان دارند) 3)شرک دانستن توسل و استغاثه به پیامبر صلی الله علیه و آله و اولیای الهی و تبرک جستن به آثار آنان . 4)نفی بسیاری از روایات مناقب اهل بیت علیهم السلام ونفی حجیت بسیاری از کتب مناقب که در شان اهل بیت علیهم السلام نگاشته شده است. 5)حرام و بدعت دانستن سفر برای زیارت قبور اولیای دین. 6)حرمت بنای بر قبور اولیای دین. 7)شرک دانستن درخواست شفاعت از پیامبر اکرم صلی الله علهی و آله. 8) عدم اعتقاد به اطلاع اولیای الهی در حیات برزخی از عالم دنیا. 9) متهم نمودن تمام فرق اسلامی به خصوص تصوف به بدعت و شرک. لذا در حیطه این مسائل تشابهات زیادی میان شیعه و سنی وجود دارد و هر دو در مقابل وهابیت قرار گرفته اند. اما مع الاسف در فضای مجازی آنچه تبلیغ می گردد تفکر سلفی است و نه تفکر سنی، ودوستانی نیز که اهل علم نیستند چون مرجعی بجز این سایتها ندارند خود به خود با طناب پوسیده آنان به داخل چاهی می افتند که به دست تند روهای وهابی حفر گردیده است.
با سلام و ادب دوست گرامی آیا می توانید مدعای خود را با بیان نحوه استدلال از این آیه بیان بفرمائید؟ در ضمن کدام مفسر سنی این برداشت را نموده؟ موفق باشید.
بسم رب العلی علیه السلام،جواب در همین یک خط چه شیعه چه سنی بدون سنت پیامبر هر دو در نماز میگویند سلام بر تو ای پیغمبر خدا سوال عمریه :چرا به شخص مرده سلام میدی برو به یه شخص زنده سلام بده?کسانی که در راه خدا مرده اند گمان نکنیدکه از بین رفته اند بلکه آنها زنده هستند این در مورد پیامبر برای امامان هم با یک کلمه چون که وصی او هستند من از حسینم و حسین از من است ،معلوم میشود که حسین صاحب تمام فضائل و مناقب و علوم تمام پیامبران هست تو مسند احمد حنبل جلد 5 والسلام .
شما که خود را منتسب به اهل سنت می دانید و لابد می خواهید بیانگر عقاید اهل سنت باشید آیا می توانید همان فقره اول را از لسان متکلمین ومفسرین و محدثین اهل سنت اثبات نمائید؟
کدام را؟؟؟
تفسیر مجمع البيان
- و هنگامى را [به ياد آور] كه خدا مىفرمايد اى عيسى پسر مريم! آيا تو به مردم گفتى: غير از خدا، من و مادرم را نيز بعنوان دو خدا، [به پرستش ]بگيرند؟ [او] مىگويد: [خدايا، پاك و ]منزّهى تو! مرا نزيبد كه [درباره خود ]چيزى كه شايسته من نيست [بر زبان آورم و] بگويم، اگر من آن [گفتار آكنده از كفر و شرك ]را گفته بودم، بىگمان [خودت] از آن آگاه بودى، تو هر آنچه در نهان من است مىدانى و من آنچه را در ذات [پاك و بىهمتاى] تو است نمىدانم؛ چرا كه تو خود داناى [رازها و ]نهانهايى.
117 - من جز آنچه را به من فرمان دادى، [چيز ديگرى]به آنان نگفتم، [فرمان و پيام تو اين بود]كه: [هان اى مردم! ]خدا را كه پروردگار من وپروردگار شماست بپرستيد! و تا زمانى كه در ميان [جامعه] آنان حضور داشتم، بر [عملكرد ]آنان گواه [و برايشان راهنما ]بودم؛ امّا آنگاه كه مرا بر گرفتى [و به آسمان بالا بردى]،تو خود بر آنان نگهبان بودى و تو بر هر چيزى گواهى.
در کتب خودتان و سایت های شیعه معنی شده: و چون روح مرا گرفتی
شما شک داری که الله خودش در قرآن گفته برای تقرب به من وسیله بجویید؟
بله گفته است و حضرت علی نیز در تفسیر وسیله گفته است:
و من خطبة له عليه السلام المعروف بالديباج
إِنَّ أَفْضَلَ مَا تَوَسَّلَ بِهِ الْمُتَوَسِّلُونَ إِلَى اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى الْإِيمَانُ بِهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ الْجِهَادُ فِي سَبِيلِهِ فَإِنَّهُ ذِرْوَةُ الْإِسْلَامِ وَ كَلِمَةُ الْإِخْلَاصِ فَإِنَّهَا الْفِطْرَةُ وَ إِقَامُ الصَّلَاةِ فَإِنَّهَا الْمِلَّةُ وَ إِيتَاءُ الزَّكَاةِ فَإِنَّهَا فَرِيضَةٌ وَاجِبَةٌ وَ صَوْمُ شَهْرِ رَمَضَانَ فَإِنَّهُ جُنَّةٌ مِنَ الْعِقَابِ وَ حَجُّ الْبَيْتِ وَ اعْتِمَارُهُ فَإِنَّهُمَا يَنْفِيَانِ الْفَقْرَ وَ يَرْحَضَانِ الذَّنْبَ وَ صِلَةُ الرَّحِمِ فَإِنَّهَا مَثْرَاةٌ فِي الْمَالِ وَ مَنْسَأَةٌ فِي الْأَجَلِ وَ صَدَقَةُ السِّرِّ فَإِنَّهَا تُكَفِّرُ الْخَطِيئَةَ وَ صَدَقَةُ الْعَلَانِيَةِ فَإِنَّهَا تَدْفَعُ مِيتَةَ السُّوء
پس اگر جز این بگوئید حرف مولای خود در نهج البلاغه را قبول ندارید.
باب ما أكرم الله تعالى نبيه صلى الله عليه وسلم بعد موته ) ( حدثنا ) أبو النعمان ثنا سعيد بن زيد ثنا عمرو بن مالك النكري حدثنا أبو الجوزاء أوس بن عبد الله قال قحط أهل المدينة قحطا شديدا فشكوا إلى عائشة فقالت انظروا قبر النبي صلى الله عليه وسلم فاجعلوا منه كوى إلى السماء حتى لا يكون بينه وبين السماء سقف قال ففعلوا فمطرنا مطرا حتى نبت العشب وسمنت الإبل حتى تفتقت من الشحم فسمي عام الفتق .
سنن دارمی،ج1،ص44.
خایا ما را از شر کذابین حفظ فرما (آمین)
حدیث را قیچی شده و ناقص المعنی می آورید!!!
حدیث صحیح و کامل این است:
در مدینه قحطی شدیدی آمد و مردم به نزد عایشه شکایت بردند، پس گفتند به سوی قبر رسول الله می رویم از به او متوسل می شویم، در همان حال خلیفه (عمر) گفت: وقتی پیامبر زنده بود ما به سوی او می رفتیم و حالا که ایشان مرده است ما به عباس (عموی بزرگوار ایشان) متوسل می شویم...
پس می بینید که هرگز به قبر رسول خدا توسل نکردند...
بسم رب العلی علیه السلام،جواب در همین یک خط چه شیعه چه سنی بدون سنت پیامبر هر دو در نماز میگویند سلام بر تو ای پیغمبر خدا سوال عمریه :چرا به شخص مرده سلام میدی برو به یه شخص زنده سلام بده?کسانی که در راه خدا مرده اند گمان نکنیدکه از بین رفته اند بلکه آنها زنده هستند این در مورد پیامبر برای امامان هم با یک کلمه چون که وصی او هستند من از حسینم و حسین از من است ،معلوم میشود که حسین صاحب تمام فضائل و مناقب و علوم تمام پیامبران هست تو مسند احمد حنبل جلد 5 والسلام .
اهل شیعه می گویند اسلام علیک یا...
و اهل سنت می گویند اسلام علی یا...
پس بدین معنی است که چون پیامبر مرده است و روبروی ما نیست می گوئیم اسلام علی و اگر شخص زنده و حی باشد می گوئیم اسلام علیک، چونان که زمان زنده بودن پیامبر می گفتند اسلام علیک و در زمان مرگ ایشان به بعد گفتند اسلام علی
و به همین خاطر زمانی که پیامبر بر قبور مومنین گذر می کردند می فرمودند: اسلام علی....
مگر ما گفتیم پیامبر میتواند کسانی که در گورها هستند شنوا کند.
ما هم معتقدیم پیامبر بدون اذن خدا نمیتواند مردگان را شنوا کند
سوال: آیا خدا هم نمی تواند آنهایی که در گورند را شنوا کند؟
در اینکه الله بر هر کار انجام نشدنی توانا و قادر است شکی نیست.
اما نکته اینجاست:
پیامبر کدام مرده را به اذن خداوند شنوا ساخته است که اهل شیعه به وسیله وی به الله تقرب می جوید؟
چه کسی گفته لازمه اینکه شیعه به وسیله پیامبر به الله تقرب بجوید این است که پیامبر مرده ای را شنوا کند؟!
این آیه میگوید و تو كسانى را كه در گورهايند نمىتوانى شنوا سازى . شیعه هم چیزی خلاف این نگفته است
جواب پست 301 فراموش نشود
اولا که لفظ اسلام علی برای غایبین و السلام علیک برای حاضرین یک قاعده زبان عربی است و این ربطی به اسلام ندارد.
ما با گفتن اسلام علی تنها ثابت می کنیم که مردگان در نزد ما وجود ندارد.
و وقتی می گوئیم سلام علیکم در واقع داریم تائید می کنیم که شخص سلام شونده روبروی و زنده و حی حاضر است.
اما اینکه به عقیده ما اهل سنت توسل در دیدگاه شیعه بدعت است:
دلیل را به اختصار می گویم
1- اول آنکه الله بارها فرموده جز او را برای توسل نگیریم و از دون الله چیزی نخواهیم.
2- اهل شیعه می گویند پس قرآن مثال زده از فرزندان یعقوب که خواستند یعقوب نزد الله برایشان شفیع شود. خوب ما هم می گوئیم که یعقوب زنده بود و شخص زنده برای شخص زنده ای دیگر دعای خیر کرده، این مشکل ساز نیست و با دین هم مغایرت ندارد.
3- الله در مثال مشرکان مکه می گوید: وقتی از آنها می پرسی می گویند ما الله را قبول داریم و او خالق آسمان و زمین است، اما به وسیله بت ها (چیز بی جان مانند ضریح حرم امام) می خواهیم نزد خداوند شفیعی داشته باشیم!!!
4- الله در مثال کفار می گوید: آنها از یاد الله غافل هستند اما زمانی که عرصه به آنها تنگ می آیند (زمان مرگ) از الله مدد می گیرند و نام الله را بر زبان می آروند! و عجبا که شیعه از علی مدد می گیرد و یا علی مدد می گوید.
5- الله به صراحت فرموده از دون الله (غیر از الله-هر چیزی-) مددی نگیرید، و شما به وضوح می گوئید یا علی مدد!!!
6- الله می گوید که اهل قبور شنوا نیستند و نیز می گوید که شهدا نزد الله هستند (زنده و دارای روزی) و همچنین مثال آورده از عیسی که فرموده: در روز آخرت از عیسی می پرسیم آیا تو قومت را فرمان دادی که تو را فرزند الله بخوانند؟ عیسی می گوید خدایا تا زمانی که در بین آنها بودم آنها را به فرمان تو دستور دادم و بر کار آنها شاهد بودم و چون روحم را گرفتی و به نزد تو آمدم دیگر بر کار آنها شاهد نیستم و تو خود بر آنها شاهد بودی !!!
با این تفاسیر چگونه شیعه امام را به مدد می گیرد در حالی که در قرآن آمده عیسی بعد از مرگ بر قومش شهید (شاهد) نبوده؟
جالب اینجاست که عیسی چون اکثر امامان شما به شهادت رسید و مقام شهادت را دارد!!!
اینها فقط عوامل مهمی بودند که به اختصار ذکر کردم
بحث روايتى [ (رواياتى در ذيل جمله :" وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ")]
در الدر المنثور است كه: احمد، ترمذى- وى حديث را صحيح دانسته-، و نسايى، و ابن ماجه در ذيل آيه" وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى" از عمرو بن احوص روايت كردهاند كه گفت: رسول خدا (ص) در حجة الوداع فرمود: آگاه باشيد كه هيچ كس جنايتى مرتكب نمىشود، مگر آنكه از خودش بايد قصاص كرد، و هيچ پدرى به جاى فرزندش قصاص نمىشود، و هيچ فرزندى به جاى پدرش كه جنايت كرده قصاص نمىشود «الدر المنثور، ج 5، ص 284.».
و در تفسير قمى در ذيل آيه" إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشاءُ وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ" از امام (ع) نقل كرده كه فرموده: منظور كفارند، كه از تو چيزى نمىشنوند، همان طور كه مردگان اهل قبور چيزى نمىشنوند «تفسير قمى، ج 2، ص 209.».
و در الدر المنثور است كه: ابو سهل سرى بن سهل جنديشاپورى، پنجمين حديث خود را از طريق عبد القدوس، از ابى صالح، از ابن عباس، روايت كرده كه در ذيل جمله" إِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ" گفته رسول خدا (ص) در جنگ بدر، بر كنار كشته شدگان بدر مىايستاد، و مىفرمود: اى فلان بن فلان، آيا آنچه را كه پروردگارت وعده مىداد حق يافتى؟ آيا تو نبودى كه به پروردگارت كفر ورزيدى؟ تو نبودى كه فرستاده پروردگارت را تكذيب مىكردى؟ آيا تو نبودى كه قطع رحم خود كردى؟
اصحاب مىگفتند: يا رسول اللَّه (ص) آيا آنها مىشنوند آنچه را كه تو به ايشان مىگويى؟ فرمود: شما كه زنده هستيد بهتر از اينها سخنان مرا نمىشنويد. در اينجا بود كه خداى سبحان اين آيه را نازل كرد" إِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ"، و اين مثالى است كه خدا در حق كفار زده كه مانند مردگان دعوت او را نمىشنوند «1».
مؤلف: در اين روايت نشانههايى از جعل هست، كه بر كسى پوشيده نيست، براى اينكه ساحت رسول خدا (ص) اجل از آن است كه قبل از آنكه پروردگارش دستورى دهد، از پيش خود چيزى بگويد، آن گاه خداى سبحان آيهاى بفرستد و در آن آيه او را تكذيب كند، او ادعا كند و خبر دهد از اينكه مردگان در شنيدن سخنانش كمتر از زندگان نيستند، بعد آيه مورد بحث نازل شود، و بفرمايد خير مردگان چيزى نمىشنوند.
علاوه بر اين آيهاى كه راوى نقل كرده، اصلا با آيات قرآن مطابق نيست، براى اينكه صدر آن از آيه 80 سوره نمل گرفته شده، و ذيلش از آيه 22 سوره فاطر.
از اين هم كه بگذريم، سياق آيه شهادت مىدهد كه آيه مزبور مانند آيات قبل و بعدش در مكه نازل شده، و روايت مىگويد در مدينه در جنگ بدر نازل شده.
و در كتاب احتجاج در ضمن احتجاجهاى امام صادق (ع) آمده كه سائل پرسيد: پس بفرما ببينم آيا مجوسيان پيغمبرى داشتند؟ چون من در ميان آنان كتابهايى محكم، و مواعظى بليغ، و مثلهايى شافى مىبينم. و مىبينم كه به ثواب و عقاب قيامت معتقدند، و شرايعى دارند كه بدان عمل مىكنند، امام (ع) فرمود: هيچ امتى نبوده مگر آنكه نذير و پيامبرى داشته، و براى مجوس هم مانند همه امتها، خداوند پيغمبرى به سويشان فرستاد، و او از ناحيه خدا كتابى برايشان آورد، ولى منكرش شدند، و زير بار كتابش نرفتند «2».
*********************************
(1) الدر المنثور، ج 5، ص 249.
(2) احتجاج طبرسى، ج 2، ص 91.
_________________
ترجمه الميزان، ج17، ص: 55
پس با این حساب نه تنها تشیع بلکه پیامبر هم بدعت گذار است!
در روایت دیگر پیامبر (ص) به اهل قبور فرموده "السلام علیکم"
صحیح مسلم جلد 3 صفحه 65
اما اینکه به عقیده ما اهل سنت توسل در دیدگاه شیعه بدعت است:
دلیل را به اختصار می گویم
سلام عليكم و رحمه الله و بركاته
«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ»
أما التوسل بجاههم لما يعتقد فيهم من التقرب إلى اللّه و عند اللّه و من اللّه فلا بأس به
____________
بيان المعاني، ج6، ص: 325
برادر بزرگوارم جناب ohfreedom جالب اينجاست كه در فرمايش اين عالم و مفسر بزرگوار اهل سنت بياني در خصوص توسل به جاه بزرگان دين سلمنا كه اگر معصومين نباشند كه اگر معصوم باشند اقرب به منظور است آمده است و اين دقيقا همان چيزيست كه شيعيان در توسلات خويش آن را مد نظر دارند ولي من العجائب اين است كه چرا اهل سنت ميخواهند از اين طريق كفر شيعيان را اثبات كنند در حاليكه مكرر در مكرر خدمت شما عرض كرديم كه شيعيان نيز از توسل همين معنا مقصود آنها و منظور آنهاست و الا هر انساني ميداند كه مسبب الاسباب در وجود و فاعل بالذات خداوند متعال است و بس و صد البته ما هم معتقد نيستيم كه امامان معصوم عليهم السلام نميتوانند راسا و بدون اذن خداوند متعال به برآورده شدن حاجات اقدام كنند
وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ
هذا من رؤية العين لا غير لأنه لم يتعدّ إلا إلى مفعول واحد.
إعراب القرآن، ج2، ص: 134
[SPOILER]
نام كتاب: اعراب القرآن( نحاس)
نويسنده: نحاس ابوجعفر احمد بن محمد
موضوع: ادبى
قرن: چهارم
زبان: عربى
مذهب: سنى
ناشر: منشورات محمدعلى بيضون، دار الكتب العلمية
مكان چاپ: بيروت
سال چاپ: 1421 ق
نوبت چاپ: اول
تحقيق:
توضيح: موضوعى
[/SPOILER]
____________________________________
قوله تعالى: وَ قُلِ اعْمَلُوا أي: اعملوا خيرا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ
، يعني: و يراه رسوله، و يراه المؤمنون
بحرالعلوم، ج2، ص: 87
[SPOILER]نام كتاب: بحرالعلوم [/SPOILER][SPOILER]نويسنده: سمرقندى نصربن محمد بن احمد
موضوع: روايى
قرن: چهارم
زبان: عربى
مذهب: سنى
[/SPOILER]
جناب ohfreedom طبق تصريح آيه شريفه كه تفسيرش را هم از علماي بزرگوار شما آورده ام بيان ميكند كه اعمال امت بوسيله خدا و رسول و گروهي از مومنين ديده مي شود و بعضي علما اهل سنت هم در تعابيرشان از ديدن به معناي ديدن حقيقي نمودند نه مجاز و استعاره هر چند كه بعضي از علماي اهل تسنن يراه را تاويل به اعتقادات برده اند
دو نمونه بالا از مفسيرين اهل سنت است يك نمونه هم در زير بيان و به تحليل آن مي پردازم
قوله تعالى: (وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ) «4».
استدل مستدل على أن الحركات «ترى» لأنه لم يتعد «رأيت» إلا إلى مفعول واحد. فلو لا أن معناها الرؤية، التي هي حسّ البصر، لتعدّى إلى مفعول ثان.
فالقول عندنا: إن الذي ذهب إليه في ذلك ليس له دلالة فيه، على ما ذكر، لغير شيء:
أحدها: أن (سيرى) من قوله: (فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ)
«5» لا يراد به الحس، لأن من أعمالهم ما لا يحس بالأبصار، نحو الآراء و الاعتقادات.
و لأن المعنى فى (فَسَيَرَى اللَّهُ) أنهم يجازون على أعمالهم جزاء هو ثواب أو عقاب، كما يعرف عريف الجيش من هو عليهم بحلاهم و صفاتهم.
و على هذا تقول لمن توعد: قد علمت ما صنعت، لا تريد أن تفيده أنك فهمته، و لكن توعده و تهدده بالجزاء عليه.
و كذلك قوله تعالى: (فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ) «1» أي: يرى الجزاء عليه،/ و ليس يراد به الرؤية التي هي إدراك البصر ألا ترى أن فى الجزاء و في الثواب أو العقاب ما لا يعلم بإدراك البصر.
إعراب القرآن، ج2، ص: 498
[SPOILER]نام كتاب: اعراب القرآن( زجاج) [/SPOILER][SPOILER]نويسنده: زجاج ابراهيم بن سرى بن سهل
موضوع: ادبى
قرن: چهارم
زبان: عربى
مذهب: سنى
ناشر: دارالكتاب المصرى و دارالكتب اللبنانى
مكان چاپ: قاهره / بيروت
سال چاپ: 1420 ق
نوبت چاپ: چهارم
تحقيق: ابراهيم ابيارى
توضيح: كامل
[/SPOILER]
خب جناب ohfreedom حال ببينيم معناي يراه كه اصل آن از ماده راي يرئي هست ميايد از منظر لغت شناسان چه معنايي ميدهد كه اين عالم اهل سنت آنرا به معاني متعدد تاويل برده است
رأى:
مقا- رأى: أصل يدلّ على نظر و ابصار بعين- أو بصيرة. فالرأى ما يراه الإنسان في الأمر، و جمعه الآراء. رأى فلان الشيء وراءه، و هو مقلوب. و الرأى: ما رأت العين من حال حسنة. و العرب تقول: ريته في معنى رأيته
التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج4، ص: 9
______________________
رأى:
ديدن. دانستن. نگاه كردن «فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأى كَوْكَباً قالَ هذا رَبِّي» انعام: 76. يعنى چون شب او را فرا گرفت ستارهاى ديد گفت:
اين پروردگار من است.
«فَلَمَّا رَأى قَمِيصَهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ قالَ إِنَّهُ مِنْ كَيْدِكُنَّ إِنَّ كَيْدَكُنَّ عَظِيمٌ» يوسف: 28.
ارباب ادب گفتهاند: چون رأى بدو مفعول متعدى شود بمعنى علم آيد نحو «وَ يَرَى الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ هُوَ الْحَقَّ وَ يَهْدِي إِلى صِراطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ» سباء: 6.
«الَّذِي أُنْزِلَ» مفعول اول و «هُوَ الْحَقَّ» مفعول دوم «يَرَى» است يعنى: آنانكه دانش داده شدهاند ميدانند آنچه بتو نازل شده حق است و مثل «إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً» كهف: 39.
ياء محذوف، مفعول اول و «اقلّ ...»
مفعول دوم آن است يعنى: اگر مرا از خودت در مال و ولد كمتر ميدانى.
و چون با الى متعدى شود معنى نگاه كردن ميدهد كه موجب عبرت باشد (مفردات) نحو «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ» بقره:
243. طبرسى فرموده رؤيت در اينجا بمعنى علم است ولى بهتر است بمعنى نگاه كردن باشد زيرا در آنصورت معناى «الى» درست خواهد بود يعنى:
آيا بآنانكه هزاران نفر بودند از ديارشان خارج شدند نگاه نكردى؟
قاموس قرآن، ج3، ص: 35
رأى
رَأَى: «5» عينه همزة، و لامه ياء، لقولهم:
رُؤْيَةٌ، و قد قلبه الشاعر فقال:
و كلّ خليل رَاءَنِي فهو قائل من أجلك: هذا هامة اليوم أو غد
و تحذف الهمزة من مستقبله ، فيقال: تَرَى و يَرَى و نَرَى، قال: فَإِمَّا تَرَيِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَداً
[مريم/ 26]، و قال: أَرِنَا الَّذَيْنِ أَضَلَّانا مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ
[فصلت/ 29]، و قرئ:
أرنا «3». و الرُّؤْيَةُ: إدراك الْمَرْئِيُّ، و ذلك أضرب بحسب قوى النّفس:
و الأوّل: بالحاسّة و ما يجري مجراها، نحو:
لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَيْنَ الْيَقِينِ
[التكاثر/ 6- 7]، وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ تَرَى الَّذِينَ كَذَبُوا عَلَى اللَّهِ
[الزمر/ 60]، و قوله: فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ [التوبة/ 105] فإنه ممّا أجري مجرى الرّؤية الحاسّة، فإنّ الحاسّة لا تصحّ على اللّه، تعالى عن ذلك، و قوله: إِنَّهُ يَراكُمْ هُوَ وَ قَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لا تَرَوْنَهُمْ [الأعراف/ 27].
و الثاني: بالوهم و التّخيّل، نحو: أَرَى أنّ زيدا منطلق، و نحو قوله: وَ لَوْ تَرى إِذْ يَتَوَفَّى الَّذِينَ كَفَرُوا [الأنفال/ 50].
و الثالث: بالتّفكّر، نحو: إِنِّي أَرى ما لا تَرَوْنَ
[الأنفال/ 48].
و الرابع: بالعقل، و على ذلك قوله: ما كَذَبَ الْفُؤادُ ما رَأى
[النجم/ 11]، و على ذلك حمل قوله: وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرى
[النجم/ 13].
______________
المفردات في غريب القرآن، ص: 374
با توجه به ادله و شواهدي كه برايتان آورده ام بيشترين معناي راي و رويت همان ديدن حسي هست و در مراتب بعدي به ديدن با قلب و .... منجر مي شود
جناب ohfreedom ما شيعيان معتقديم پيامبر عظيم الشان اسلام و ائمه معصومين عليهم السلام حيا و ميتا ناظر بر اعمال امت هستند كه بخاطر عدم اطاله كلام از اتيان ادله مربوطه خودداري مي كنم
جواب اين مطلب شما هم كه در شماره 1 بيان كرديم
اولا كساني كه عرصه بر آنان تنگ ميشود در زمان مرگ به خداوند متعال مدد نمي گيرند چون محتضر در آن لحظه حساس چه بسا اختياري از خود ندارد كه بتواند به اين مسائل فكر كند و اگر منظورتان تلقين از طرف زنده هاست بحثي در آن نيست و قرآن كريم در بحث التجاء در تنگنها به همين زندگي دنيا اشاره ميفرمايد و چنين ميفرمايد:
فَإِذا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذا هُمْ يُشْرِكُون
آيه شريفه اشاره به افكار مشركين به وجود خداوند متعال دارد كه تا زمانيكه در تنگنا نيافتادند به ياد خدا نمي افتند و همچينن آيه شريفه اشاره به فطري بودن خدا پرستي دارد و در حقيقت مشركين در آن لحظات حساس ايمان نمي آوردند بلكه به حكم فطرت به او رجوع ميكنند و خدا را مي يابند همچنانكه در احتجاج حضرت ابراهيم عليه السلام بعد از شكستن بت بزرگ مشركين را در تنگناي سوالات فطري قرار داد كه آنها به ناچار در فطرت خويش خدا رو ديدند ولي زنگارهاي جهل و ناداني ديگر بار باعث گمراهي آنان بود
ثانيا همچنانكه در چند خط بالاتر گفتم شيعه به هيچ عنوان موثر در اسباب را علي نميداند و اگر در لسان حتي عوام الناس مي شنويم كه آنها يا علي مدد مي گويند بعنوان همان توسل و استعانت به جاه علي است كه مورد اتفاق علماي اهل سنت نيز هست
جناب ohfreedom هم به حضرتعالي و هم به همه دوستان اهل سنت سفارش اكيد ميكنم حتما و حتما قرآن را مطالعه بفرمائيد بنده از حضرتعالي با اين همه فضل و تلاشي كه در اثبات حقانيت مذهب اهل تسنن داريد باز از كمترين اطلاعات از آيات الهي برخورداريد و تعجب بيشترم اين است كه چطور ميفرمائيد عيسي كشته شد در حاليكه صريح آيه شريفه است كه ميفرمايد
ً وَ قَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِيحَ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ، وَ لكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ، وَ إِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِيهِ، لَفِي شَكٍّ مِنْهُ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ، إِلَّا اتِّباعَ الظَّنِّ وَ ما قَتَلُوهُ يَقِيناً"
کتاب وهابیت بر ترازوی نقد
وهابيها معتقدند: از آنجايي که پيامبران و صالحان مردهاند، توسل به آنها درست نيست. به عبارت ديگر، وقتي مرده نميشنود، چه سودي دارد که بگوييم: يا رسول الله! به فريادم برس و يا بگوييم: من به وسيله تو به خدا روي آوردهام تا حاجتم را برآورده کند.
پاسخ اين مسئله را در موضوع شفاعت، به صورت کامل بررسي کرديم. در آنجا گفتيم که پيامبران پس از مرگ نيز حيات دارند. در اينجا نيز خيلي کوتاه بيان ميکنيم که از نظر شرع مقدس اسلام و عقل منعي وجود ندارد که پيامبر يا ولي خدا پس از مرگ و
81
در قبر خود، سخن کسي را که به وي توسل جسته، بشنود، زيرا پيامبر زنده است و خداوند پس از مرگ به وي حيات بخشيده است. در همين زمينه، «انس» حديثي از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نقل کرده که آن حضرت ميفرمايد: «پيامبران در قبرهايشان زندهاند و نماز ميگزارند».(1)
همچنين در روايت ديگري آمده است: «هر مسلماني که از کنار قبر برادر مؤمنش عبور کند که او را در دنيا ميشناخته و بر او سلام کند، وي نيز او را ميشناسد و جواب سلامش را ميدهد».(2)
بيهقي در اين باره ميگويد:
«سعيد بن مسيب» به نقل از «ابو هريره» حديثي نقل ميکند که پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در معراج در بيتالمقدس با ديگر پيامبران ملاقات کرد و به هنگام نماز، آنان به آن حضرت اقتدا کردند. سپس همگي در بيتالمقدس جمع شدند.
و در روايتي صحيح از ابوذر و «مالک بن صعصعه» در داستان معراج آمده است که آن حضرت با ديگر پيامبران در آسمانها ملاقات کرد. همچنين آن حضرت، موسي ( عليه السلام ) را در قبرش ديد که ايستاده و نماز ميخواند. سپس موسي ( عليه السلام ) و جمعي از پيامبران به آسمانها عروج کردند و پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در آنجا با ايشان ملاقات کرد. آنگاه همگي در بيتالمقدس گرد هم آمدند. هنگام نماز، ايشان به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ، اقتدا کردند.
بيهقي در ادامه ميافزايد:
نماز پيامبران در آن مقام، در زمانها و مکانهاي مختلف است که عقل، آن را
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. بيهقي اين روايت را صحيح ميداند. ابن حجر نيز در فتح الباري آن را ثابت ميداند، زيرا ملاک وي آن است که احاديث موجود در فتح الباري، شرح صحيح بخاري است و آنچه آورده، صحيح و درست است. ر.ک: المقالات السنية، ص 114.
2. "مناوي" اين روايت را به نقل از "ابن عساکر" در شرح الجامع الصغير آورده است. "حافظ عراقي" ميگويد: ابن عبدالبر اين روايت را در "التمهيد" و نيز در "الاستذکار" به سند صحيح از ابن عباس نقل کرده است و "عبدالحق" نيز آن را صحيح ميداند. ر.ک: المقالات السنية، ص 114.
سلام
ببين دوست وقتي پيراهن يوسف به فرمان خدا شفا ميده و زنده هم نيست خوب پيامبر كه شهيد زنده است نميتواند به فرمان خدا شفا بده؟
تو ميگي پيراهن يوسف شفا داد به فرمان خدا خوب ما هم ميگيم علي ع شفا ميده و داده به فرمان خدا
تو ميگي پيراهن يوسف بوي پيامبر را ميداد ما ميگيم قبر پيامبر ص هم بوي پيامبر را ميدهد و
تو ميگي از غير خدا كمك گرفتن شرك است دوستان دكتر را مثال زدن گجا قرآن نوشته توسل از مرده شرك است؟
ما ميگيم شهيدان زنده هستن همانطور كه ميبيني نامشان بعد از هزاران سال زنده است تو ميگي نزد خدا زنده هستن
ما ميگيم كسي نزد خدا زنده است صداي مارو ميشنوه تو ميگي نه صداي مارو نميشنوه ولي روزي ميخوره
ما ميگيم كسي روزي ميخوره از اين دنيا خبر نداره؟تو حضرت مريم را مثال ميزني در اين مورد كه دوستان چندين بار جواب درست به شما دادن اين به كنار
ببين دوست دنيا آخرت دنيا واقعي است اين دنيا فقط براي گذر و امتحان است اينو دوستان خودتون هم قبول دارند .
حالا ما نميتوانيم شمارو عوض كنيم
و
شما هم نميتواني مارو عوض كني
حالا بحث دگه معني نداره بي فايده بحث نكنيد صد ها سال است كه اين گونه بحث ها ميشه ولي نتيجه نداده .
والسلام
يا حق
بابا به خدا سواد هم خوب چیزیه، روابت رو به بچه 5 ساله هم بدی معنی می کنه، میگه:
روزی پیامبر از کنار قبور رد می شد، به روایت ابن ابوبکر گفت اسلام علی و به روایت فلانی گفت اسلام علیک!
طبیعی است که پیامبر در یک زمان 2 سلام نداده است، در واقع 2 روایت از یک حدیث است.
در چنین مواردی اهل سنت می گوید صحیح به شرط شیخین، شیخین هم اسلام علی را صحیح تر دانسته و بین دو روایت روایت اول را صحیح تر دانسته اند.
سلام به برادر
به دفعات عرض کردیم و باز هم عرض می کنیم، تنها تفاوت بین اهل سنت و اهل شیعه در توسل یک مورد است و آن هم مردگان و اهل قبور هستند، عموما اهل سنت توسل به مردگان را نمی پذیرد.
حتی در همین منبعی که زحمت کشیدید و آوردید آیا گفته مردگان را وسیله ترقیب کنید.
آیه می گوید الله و رسولش و مومنان بر شما نظاره گردند، خوب الله که همواره هست، مومنان هم هستند، اما رسولش تا زمان زنده بودن نظاره گر بوده است زیرا همین الله درقرآن می فرماید که عیسی بعد از مرگ بر قومش شاهد نبوده.
اهل سنت معتقدند!!!
سند موضوعی این روایت را با تصویر آوردیم و باز هم خجالت دارد اگر تکرارش کنید.
کلمه وسيله يکبار ديگر هم در سوره اسراء آيه ٥٧ آمده و در آيه اينطور نوشته :
«قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلا يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنْكُمْ وَلا تَحْوِيلاً * أُولَئِكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلَى رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ وَيَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَيَخَافُونَ عَذَابَهُ إِنَّ عَذَابَ رَبِّكَ كَانَ مَحْذُوراً»(اسراء: 56- 57).
اين آيه لقمه را جويده و در دهانم گذاشته بود! آيه واضح ميگفت:
(اى محمد) بگو بخوانيد به جز الله آنانى را که گمان ميکنيد (کاره اى هستند) پس نمى توانند ضررى را از شما دفع کنند نه حال شما را عوض کنند، آنانيکه شما مى خوانيد آنها خود شان دنبال وسيله ميگردند هر کدام که مقرب تر باشد [بيشتر دنبال وسيله اند] آنها خود شان اميدوار به رحمت رب هستند و از عذاب رب مى ترسند.
آيه واضح است ! خيلى واضح است ، آيه وسيله را معنى کرده. شیعه ها میگویند : وسيله ما حضرت محمد -صلى الله عليه وسلم- و حضرت علي و امام رضا هستند.
آيه مى گويد آنها خود شان بيشتر دنبال وسيله هستند،
اما اینکه می گوئید وسیله:
در آيه 35 مائده تصريح شده كه وسيله را «وابتغوا...» یعنی «بجوييد!»؛ و نفرموده: «أدعوا...»! یعنی«بخوانيد!»؛
تفسیر همین موضوع در کلام حضرت علی رضی الله عنه در نهج البلاغه آمده: «إن أفضل ما توسل به المتوسلون إلي الله سبحانه و تعالي: الإيمان به و برسوله و الجهاد في سبيله...و إقام الصلوة...و ايتاء الزكوة...و صوم شهر رمضان...و حج البيت و اعتماره...و صلة الرحم...و صدقة السر...و صدقةالعلانية...و صنائع المعروف».
برترين وسيلة تقرّب به سوي خداوند ـ سبحان و متعال ـ براي متوسّلين به او، ايمان به او و به رسولش...جهاد در راهش...برپاداشتن نماز...دادن زكات...روزة ماه رمضان...حج و عمرة خانة خدا...صلة رحم...صدقه دادن به صورت پنهان...صدقه دادن به صورت آشكار...و انجام ديگر كارهاي نيك و شايسته است».
آیا شما در این کلام وسیله ای غیر از اعمال صالح میبینید؟! اگر توسل به آنحضرت مد نظرش بود قطعا و یقینا بدان اشاره ای میفرمودند در حالی که میبینید اصلا اشاره ای به این موضوع ندارند
و هدف از وسیله جستن را رستگار شدن قرار داده اند!پس آیا متوسل شدن به اموات باعث رستگاریست ؟؟ بی شک هیچ رستگاری در این کار نیست ! و رستگاری حقیقی را خداوند اینچنین معرفی میکند:
وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَى وَأْتُواْ الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا وَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (بقره:189)
بلكه نيكى آن است كه كسى تقوا پيشه كند و به خانهها از در [ورودى] آنها درآييد و از خدا بترسيد باشد كه رستگار گرديد.
پس یکی از وسایل رستگار شدن که یکی از همان وسایل می باشد، تقوا پیشه کردن است!
وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (آل عمران:104)
و بايد از ميان شما گروهى [مردم را] به نيكى دعوت كنند و به كار شايسته وادارند و از زشتى بازدارند و آنان همان رستگارانند.
پس یکی دیگر از آن وسایل،امر به معروف و نهی از منکر است و این عمل باعث رستگاریست!
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَأْكُلُواْ الرِّبَا أَضْعَافًا مُّضَاعَفَةً وَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (آل عمران :130)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد ربا را [با سود] چندين برابر مخوريد و از خدا پروا كنيد باشد كه رستگار شويد.
پس پرهیز کردن از ربا و ترس از خدا مایه رستگاریست.
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اصْبِرُواْ وَصَابِرُواْ وَرَابِطُواْ وَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (آل عمران:200)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد صبر كنيد و ايستادگى ورزيد و مرزها را نگهبانى كنيد و از خدا پروا نماييد اميد است كه رستگار شويد.
و در این آیه صبر و پاسداری از مرزها وسیله رستگاری بیان شده!
ما تا به اینجا از دو سوره وسایل رستگاری را خارج کردیم و فکر کنم تا به اینجا کافی باشد.
از این چند آیه برداشت می شود که: انجام دادن کارهای صواب و پرهیز از کارهای ناصواب باعث رستگاری است و تمام این اعمال صواب خود نوعی وسیله ایست به سوی خدا و به سوی رستگاری.
از اهل تشیع میپرسم! آیا شما آیه ای را سراغ دارید که در آن توسل به غیر خدا مایه رستگاری قرار داده شده باشد؟ البته که چنین آیه ای نیست!!
واستعينوا بالصبر والصلاه وانها لكبيره الا علي الخاشعين
کمک خواستن از دون الله: صبر
آقای باسواد پس بخاری کار لغوی انجام داده که اسلام علیکم را آورده؟
راستی در قرآن ما که نوشته عیسی نمرده و بالا رفته
در قرآن شما نوشته عیسی(ع) مرد؟
وَ قَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسيحَ عيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لکِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَ إِنَّ الَّذينَ اخْتَلَفُوا فيهِ لَفي شَکٍّ مِنْهُ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ اتِّباعَ الظَّنِّ وَ ما قَتَلُوهُ يَقيناً157بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ وَ کانَ اللَّهُ عَزيزاً حَکيماً
باور کن خیلی گشتم که اصل منبع رو پیدا کنم اما کتاب اول را نیافتم و در کتاب دوم موضوع مورد ادعای شما را پیدا نکردم.
شاید خوب نگشته باشم، لذا اگر تصویر آن را دارید بدهید تا بررسی کنم.
اما به هر حال دیدار پیامبر با پیامبران دیگر در آسمان و نماز خواندن به پیش نمازی نبی مکرم اسلام -ص- ربطی به شفاعت دادن مردگان ندارد و این روایت مقام والای نبی اسلام را در بین سایر پیامبران می رساند.
ترجمه آیه:
از شكيبايى و نماز يارى جوييد. و به راستى اين [كار] گران است، مگر بر فروتنان(بقره ۴۵)
شکیبایی و نماز را نام برده، اما اینان چه هستند؟
امیرالمومنین علی -رض- می گویند که:
و من خطبة له عليه السلام المعروف بالديباج
إِنَّ أَفْضَلَ مَا تَوَسَّلَ بِهِ الْمُتَوَسِّلُونَ إِلَى اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى الْإِيمَانُ بِهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ الْجِهَادُ فِي سَبِيلِهِ فَإِنَّهُ ذِرْوَةُ الْإِسْلَامِ وَ كَلِمَةُ الْإِخْلَاصِ فَإِنَّهَا الْفِطْرَةُ وَ إِقَامُ الصَّلَاةِ فَإِنَّهَا الْمِلَّةُ وَ إِيتَاءُ الزَّكَاةِ فَإِنَّهَا فَرِيضَةٌ وَاجِبَةٌ وَ صَوْمُ شَهْرِ رَمَضَانَ فَإِنَّهُ جُنَّةٌ مِنَ الْعِقَابِ وَ حَجُّ الْبَيْتِ وَ اعْتِمَارُهُ فَإِنَّهُمَا يَنْفِيَانِ الْفَقْرَ وَ يَرْحَضَانِ الذَّنْبَ وَ صِلَةُ الرَّحِمِ فَإِنَّهَا مَثْرَاةٌ فِي الْمَالِ وَ مَنْسَأَةٌ فِي الْأَجَلِ وَ صَدَقَةُ السِّرِّ فَإِنَّهَا تُكَفِّرُ الْخَطِيئَةَ وَ صَدَقَةُ الْعَلَانِيَةِ فَإِنَّهَا تَدْفَعُ مِيتَةَ السُّوء.
خوب اگر بر گفته های امیر المومنین علی -رض- ایمان دارید ایشان اینها را وسیله توسل می دانند چرا که الله در قرآن می فرماید برای الله اسمائی است که با آن به الله نزدیک می شوید.
الله جواب شما را سوره مائده چنین داده است برادر من:
وَإِذْ قَالَ اللَّـهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ أَأَنتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَأُمِّيَ إِلَـٰهَيْنِ مِن دُونِ اللَّـهِ ۖ قَالَ سُبْحَانَكَ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أَقُولَ مَا لَيْسَ لِي بِحَقٍّ ۚ إِن كُنتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ ۚ تَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِي وَلَا أَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِكَ ۚ إِنَّكَ أَنتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ ﴿١١٦﴾ مَا قُلْتُ لَهُمْ إِلَّا مَا أَمَرْتَنِي بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللَّـهَ رَبِّي وَرَبَّكُمْ ۚ وَكُنتُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا مَّا دُمْتُ فِيهِمْ ۖ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي كُنتَ أَنتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ ۚ وَأَنتَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ ﴿١١٧﴾
و [ياد كن] هنگامى را كه خدا فرمود: «اى عيسى پسر مريم، آيا تو به مردم گفتى: من و مادرم را همچون دو خدا به جاى خداوند بپرستيد؟» گفت: «منزهى تو، مرا نزيبد كه [در باره خويشتن] چيزى را كه حق من نيست بگويم. اگر آن را گفته بودم قطعاً آن را مىدانستى. آنچه در نفس من است تو مىدانى؛ و آنچه در ذات توست من نمىدانم، چرا كه تو خود، داناى رازهاى نهانى. (۱۱۶) جز آنچه مرا بدان فرمان دادى [چيزى] به آنان نگفتم؛ [گفتهام] كه: خدا، پروردگار من و پروردگار خود را عبادت كنيد، و تا وقتى در ميانشان بودم بر آنان گواه بودم؛ پس چون روح مرا گرفتى، تو خود بر آنان نگهبان بودى، و تو بر هر چيز گواهى. (۱۱۷)
میشود بگویی معنای روح مرا گرفتی چیست؟
در پایان این آیه شما را کافی نیست؟
وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ ﴿شعراء٨٠﴾
و چون بيمار شوم او مرا درمان مىبخشد، (۸۰)
آهان چون به ابن تیمیه ملعون برمیگرده شما اطلاع نداری؟؟؟
ضمنا لینک دانلود کتاب:
http://wahabiya.net/data/uploads/12779949021.pdf
ص 114
الله فرموده راه های رسیدن و تقرب به خداوند اسمائی هستند...
و یکی از آنها شکیبایی در مشکلات است.
این را بزرگان شما چون طباطبائی در المیزان می گویند:
بيان
قوله تعالى: و استعينوا بالصبر و الصلوة، الاستعانة و هي طلب العون إنما يتم فيما لا يقوى الإنسان عليه وحده من المهمات و النوازل، و إذ لا معين في الحقيقة إلا الله سبحانه فالعون على المهمات مقاومة الإنسان لها بالثبات و الاستقامة و الاتصال به تعالى بالانصراف إليه، و الإقبال عليه بنفسه، و هذا هو الصبر و الصلاة، و هما أحسن سبب على ذلك، فالصبر يصغر كل عظيمة نازلة، و بالإقبال على الله و الالتجاء إليه تستيقظ روح الإيمان، و تتنبه: أن الإنسان متك على ركن لا ينهدم، و سبب لا ينفصم.
قوله تعالى: و إنها لكبيرة إلا على الخاشعين، الضمير راجع إلى الصلاة، و أما إرجاعه إلى الاستعانة لتضمن قوله: استعينوا ذلك فينافيه ظاهرا قوله: إلا على الخاشعين، فإن الخشوع لا يلائم الصبر كثير ملائمة، و الفرق بين الخشوع و الخضوع مع أن في كليهما معنى التذلل و الانكسار أن الخضوع مختص بالجوارح و الخشوع بالقلب.
قوله تعالى: الذين يظنون أنهم ملاقوا ربهم.
هذا المورد، أعني مورد الاعتقاد بالآخرة على أنه مورد اليقين لا يفيد فيه الظن و الحسبان الذي لا يمنع النقيض، قال تعالى: «و بالآخرة هم يوقنون: البقرة - 4، و يمكن أن يكون الوجه فيه الأخذ بتحقق الخشوع فإن العلوم التدريجية الحصول من أسباب تدريجية تتدرج فيها النفس المدركة من تنبه و شك ثم ترجح أحد طرفي النقيض ثم انعدام الاحتمالات المخالفة شيئا فشيئا حتى يتم الإدراك الجازم و هو العلم، و هذا النوع من العلم إذا تعلق بأمر هائل موجب لاضطراب النفس و قلقها و خشوعها إنما تبتدي الخشوع الذي معه من حين شروع الرجحان قبل حصول الإدراك العلمي و تمامه، ففي وضع الظن موضع العلم إشارة إلى أن الإنسان لا يتوقف على زيادة مئونة على العلم إن تنبه بأن له ربا يمكن أن يلاقيه و يرجع إليه و ذلك كقول الشاعر: فقلت لهم ظنوا بألفي مذحج.
سراتهم في الفارسي المسرد.
و إنما يخوف العدو باليقين لا بالشك و لكنه أمرهم بالظن لأن الظن يكفيهم في الانقلاع عن المخالفة، بلا حاجة إلى اليقين حتى يتكلف المهدد إلى إيجاد اليقين فيهم بالتفهيم من غير اعتناء منه بشأنهم، و على هذا فالآية قريبة المضمون من قوله تعالى: «فمن كان يرجوا لقاء ربه فليعمل عملا صالحا»: الكهف - 110، و هذا كله لو كان المراد باللقاء في قوله تعالى: ملاقوا ربهم، يوم البعث و لو كان المراد به ما سيأتي تصويره في سورة الأعراف إن شاء الله فلا محذور فيه أصلا.
بحث روائي
في الكافي،: عن الصادق (عليه السلام) قال: كان علي إذا أهاله أمر فزع قام إلى الصلاة ثم تلا هذه الآية: و استعينوا بالصبر و الصلوة.
و في الكافي، أيضا: عنه (عليه السلام): في الآية، قال: الصبر الصيام، و قال: إذا نزلت بالرجل النازلة الشديدة فليصم. إن الله عز و جل يقول: و استعينوا بالصبر يعني الصيام. أقول: و روى مضمون الحديثين العياشي في تفسيره.
و تفسير الصبر بالصيام من باب المصداق و الجري.
و في تفسير العياشي،: عن أبي الحسن (عليه السلام): في الآية قال: الصبر الصوم، إذا نزلت بالرجل الشدة أو النازلة فليصم، إن الله يقول: و استعينوا بالصبر و الصلوة و إنها لكبيرة إلا على الخاشعين. و الخاشع الذليل في صلاته المقبل عليها، يعني رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم) و أمير المؤمنين (عليه السلام).
أقول: قد استفاد (عليه السلام) استحباب الصوم و الصلاة عند نزول الملمات و الشدائد، و كذا التوسل بالنبي و الولي عندها، و هو تأويل الصوم و الصلاة برسول الله و أمير المؤمنين.
و في تفسير العياشي، أيضا: عن علي (عليه السلام): في قوله تعالى: «الذين يظنون أنهم ملاقوا ربهم» الآية يقول: يوقنون أنهم مبعوثون، و الظن منهم يقين.
أقول: و رواه الصدوق أيضا.
و روى ابن شهر آشوب عن الباقر (عليه السلام): أن الآية نازلة في علي و عثمان بن مظعون و عمار بن ياسر و أصحاب لهم.
این تصویر همون صفحه که شما می گوئید، لطفا بگوئید با کدام قسمت مشکل دارید:
تو اون کتاب صفحه ای دیگس اینجا پیداش کردم:
اگه اعتماد نداری:
http://www.muslems.net/vb/t10611-post96161.html
سایت سنی شما کنترل اف بگیر سپس بنویس: بیت المقدس
جناب رحیم مختوم بسیار عالی فرمودند که شما عوض اثبات سنی به خواندن کتاب الله بپردازید بهتر است:
ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون
سنی میگوید پیش پروردگارشان زنده اند.
شیعه میگوید عند ربهم هم میتواند هم میتواند برای احیا باشد هم برای یرزقون پس آیه متشابه است و باید به دیگر آیات تمسک جست:
وَلاَ تَقُولُواْ لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبيلِ اللّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاء وَلَكِن لاَّ تَشْعُرُونَ(2:154)
شیعه میگوید این آیه محکم است و صدق زندگانی شهداست.
با این دو آیه باورکن کافر شیعه شده بود...
وَاسْأَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رُّسُلِنَا أَجَعَلْنَا مِن دُونِ الرَّحْمَنِ آلِهَةً يُعْبَدُونَ(الزخرف 45)
از پیامبران پیشین بپرس آیا غیر از خدای رحمان خدایی قرار دادیم که مورد پپرستش قرار گیرد؟
سنی میگوید: الله پیامبرش را مسخره کرده است. مگر می شود از پیامبران مرده پیشین سوال کرد؟ (نعوذ بالله)
خدا در قرآن می فرماید
وَ قَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسيحَ عيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لکِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَ إِنَّ الَّذينَ اخْتَلَفُوا فيهِ لَفي شَکٍّ مِنْهُ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ اتِّباعَ الظَّنِّ وَ ما قَتَلُوهُ يَقيناً(157)بلْ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ وَ کانَ اللَّهُ عَزيزاً حَکيماً
ترجمه:و گفتارشان که: «ما ، مسیح عیسی بن مریم ، پیامبر خدا را کشتیم!» در حالی که نه او را کشتند ، و نه بر دار آویختند لکن امر بر آنها مشتبه شد. و کسانی که در مورد ( قتل ) او اختلاف کردند ، از آن در شک هستند و علم به آن ندارند و تنها از گمان پیروی می کنند و قطعاً او را نکشتند!
158) بلکه خدا او را به سوی خود ، بالا برد. و خداوند ، توانا و حکیم است.
الله مستقیم دارد به تو میگوید او را بالا بردیم و نمرده آنوقت شما میگی مرده؟
در انجا فَلَمَّا تَوَفَّيْتَني به صورت و چون مرا ( به سوی خود ) برگرفتی معنی میدهد
به جای دشمنی با شیعه کمی قرآن بخوان
ابو علی خلال، شیخ حنابله، می گوید: هرگاه مشکلی بر من عارض شود، قبر موسی بن جعفر علیهما السلام را زیارت می کنم و به ایشان متوسل می شوم و خداوند مشکل مرا آسان می کند.
تهذیب التهذیب، ج7،ص339
با سلام از این روایتی که نقل کرده اند استفاده می شود که می شود به اصطلاح اونا به مردگان هم توسل کرد.
قبر امامان که هیچ سر قبر هر کس دیگری هم که بروید شاید خواسته تان برآورده شود. مردم ترکیه سر قبر شعرا و دراویش میروند و حاجت شان را براورده میکنند مصریان و مسیحیان و....هم همینطور اما این مرده ها نیستند که اثر گذارند بلکه لطف خدا ست که آنقدر وسیع است که از هر کس طلب کنید او براورده میکند
سلام دوست گرامی (حلاج)
این شبهه ای که اهل سنت برای شیعیان وارد می کنند که شما به مردگان توسل می کنید برای همین روایتی از کتاب خودشون نقل کرده ام که خودشون هم متوسل به مردگان (به گفته خودشون) می شوند دیگه جای شبهه نیست که وارد می کنند
یا علی
بت پرستان زمان جاهلیت نیز بت هایشان را عبادت میکردند و اتفاقا از انها حاجت هم میگرفتند
اما فرق انها با ما این است ، انها خواسته شان را مستقیما از بتشان میخواستند و شیطانی که در آن بت (سنگ ، چوب ، درخت و ...) حلول کرده بود حاجتشان را میداد
اما ما امامان را واسطه قرار میدهیم اینها با هم فرق دارد و اگر شما فرقی نمیبینی به طریق مردم ترکیه عمل کن
نخیر عزیز جان لطف خدا نیست ، لطف شیاطینی است که در آن مقبره حلول کرده اند
با سلام و عرض ادب
جناب آقای« ohfreedom» اگر کسی از خداوند متعال با واسطه اولیای الهی چیزی را درخواست نماید در این سه صورت چه اشکال مبنایی ای بدان متوجه است:
1) درخواست از اولیا باشد با این توجه که آنها واسطۀفیض اند و مستقل از قدرت الهی نیستند.
2) توسل به ذات آنها نماید و از خدا درخواست نماید:«اللهم انی اتوسل الیک بنبیک محمد صلی الله علیه وآله ان تقضی لی حاجتی».
3) به جاه آنان به خداوند توجه نماید:«اللهم انی اتوسل الیک بجاه محمد وآل محمد و حرمتهم و حقهم علیک ان تقضی حاجتی».
بحث ما تمام شد
با این سخن بنیان توحید رو از بیخ زدید و برای خدا نه تنها شریک قائل شدید بلکه آنان را مهربانتر از خدا هم دانستید،چرا که بتان و شیاطین بی واسطه و توسل حاجت براورده میکنند اما خدا با واسطه
يَا أَيُّهَا النَّاسُ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ هَلْ مِنْ خَالِقٍ غَيْرُ اللَّهِ يَرْزُقُكُم مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ
اى مردم نعمتخدا را بر خود ياد كنيد آيا غير از خدا آفريدگارى است كه شما را از آسمان و زمين روزى دهد خدايى جز او نيست پس چگونه [از حق] انحراف مىيابيد (۳)
خدا را شکر که بحث ما با هم تمام شد
از خدای متعال درخواست میکنم به شما یک iq قویتر عنایت فرماید تا مطالب را راحتتر متوجه شوید
شما میتوانید بروید به درگاه شیطان و حاجت بگیرید در زمان پیامبر عده ای بودند که شیطانی که در درختی حلول کرده بود را می پرستیدند و حاجت میگرفتند (حاجاتی مثل آوردن مال و ... که در ید قدرت جنیان است-لازم به ذکر است قدرت جنیان بسیار محدود است) پیامبر وقتی از موضوع مطلع شد به یکی از صحابه دستور داد آن درخت را قطع کند
این صحابه میگوید وقتی درخت را قطع کردم موجودی را دیدم که از داخل درخت به بیرون امد و فرار کرد (با این مضمون)
خداوند خودش فرموده برای تقرب به من وسیله بجویید اما این دلیل نیست که خدا مهربان نباشد
البته اگر شما شیاطین را مهربان تر میدانی برو به درگاه آنان
سلام
تفکر وهابیت : زيارت قبور پيامبران و صالحان بلكه هر گونه تكريم و بزرگداشت آنان را وهّابيّون حرام و موجب شرك مى دانند. هر كس سفرش را به قصد زيارت قبر رسول اكرم(ص) انجام دهد، مثل كسانى كه به قصد زيارت قبور پيشوايانشان در مدينه و مساجدى كه اطراف آن است سفر مى كنند، با اجماع مسلمانان مخالفت نموده و از شريعت پيامبر اكرم(ص) خارج شده است.زيارت قبر پيامبر يا غير او، و غير خدارا خواندن، و شريك كردن آنان در كارهاى خدايى، حرام، و شرك است. مسح و بوسيدن هر قبرى اگر چه قبر پيامبر باشد، شرك است .
وَيَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُمْ وَلَا يَنْفَعُهُمْ وَيَقُولُونَ هَؤُلَاءِ شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللَّهِ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللَّهَ بِمَا لَا يَعْلَمُ فِي السَّمَوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ (يونس/ 18) آنان به جاى خدا چيزهايى را مىپرستند كه نه زيانى به آنان مىرسانند و نه سودى به آنان مىدهند و مىگويند: اينان شفيعان ما نزد خدايند. بگو: آيا خدا را به شفيعانى خبر مىدهيد كه آنها را در آسمانها و زمين [به عنوان شفيع] نمىشناسد؟ او از آنچه كه شريك او قرار مىدهند، منزّه و برتر است
خداوند در اين آيه خبر مي دهد هرکس بين خود و خدايش واسطه قرار دهد در حقيقت آن واسطه را پرستيده و او را به عنوان شريک خدا قرار داده است ، و اين مطلب به خاطر اين است که شفاعت تماما متعلق به خداست .قل للَّه الشفاعة جميعاً (الزمر/ 44) اي رسول ما بگو : «شفاعت ، يكسره از آن خداست »
تفکر شیعه :منظور وهّابى ها از اين كه توسّل را شرك مى دانند، آن است كه توسّل منافات با توحيد افعالى دارد. زيرا كسى كه به پيامبر، يا امامى متوسّل مى شود و انجام كار يا حلّ مشكلى را از او طلب مى كند، براى غير خداوند تأثير قائل شده است، و مى دانيم كه تأثير تنها از آنِ خداوند است و اگر كسى معتقد شود غير از خداوند، تأثيرگذارى در عالم هستى مى باشد، چنين كسى مشرك محسوب مى شود. براى اين كه روشن شود توسّل هيچ منافاتى با توحيد ندارد، لازم است ابتدا توحيد را تفسير، و جايگاه والاى آن را بشناسيم.
1 ـ توحيد ذات: يعنى ذات خداوند يگانه است; نه اين كه خداوند يكى هست و دو تا نيست. زيرا در تفسير اوّل شبيه و مثل و مانندى براى خداوند تصوّر نمى شود،
2 ـ توحيد صفات: تمام صفات خداوند متعال به يك حقيقت بازمى گردد. در مورد خداوند صفت علم جداى از قدرت خداوند نيست و صفت قدرت جداى از شجاعت نيست و صفت ازليّت جداى از علم و قدرت و شجاعت نمى باشد
3 ـ توحيد افعال: هر فعل و حركت و پديده اى در جهان رخ دهد از سوى خداوند است و هيچ چيزى بدون اذن و اراده خداوند تأثيرگذار نيست; «لا مُؤَثِّرَ فِى الْوُجُودِ اِلاَّ اللهُ»، اگر آتش هم مى سوزاند به فرمان خداست; بدين جهت، آتشى كه ابراهيم خليل در آن انداخته مى شود، آن حضرت را نمى سوزاند; چون چنين اجازه اى از ناحيه خداوند به او داده نشده بود. بنابراين، ما هر كارى كنيم به فرمان خداوند است; چرا كه خدا به ما اختيار داده، تا انتخاب كنيم; قدرت، عقل، انتخاب، اختيار ما، همه از ناحيه خداوند است و همه حركات ما به ذات پاك او برمى گردد. خلاصه اين كه مؤثّر مستقل خداوند است و بقيّه اسباب، هر اثرى داشته باشند به اراده الهى است.
4 ـ توحيد عبادت: عبادت و پرستش فقط براى خداوند است و هيچ موجودى غير از خداوند سزاوار پرستش نمى باشد.
اشاعره و تفسيرى غلط از توحيد افعالى!
اشاعره، كه يكى از مذاهب اهل سنّت هستند، از آن جا كه نتوانستند توحيد افعالى را حل كنند و تفسير صحيحى از آن ارائه دهند، معتقد به جبر شده اند و انسان ها را بى اراده و بدون اختيار معرّفى نموده اند! آن ها تصوّر كرده اند كه اگر انسان در كارهايش مختار باشد، اين تفكّر باعث شرك در شاخه توحيد افعالى مى شود. در حالى كه عقيده آن ها، يعنى جبر، تمام دستگاه نبوّت، قيامت، عبادت و امامت را زير سؤال مى برد!
راستى اگر انسان فاقد اراده است و در افعال و كردار خويش مجبور مى باشد، سؤال و جواب روز قيامت چه معنى دارد؟ مجازات گنهكاران و پاداش به بندگان خوب خدا، چه توجيهى دارد؟ زيرا نه گنهكار در گناهش اختيار داشته و نه مطيع، با اراده عبادت كرده است، پس نه اين مستحقّ پاداش است و نه آن استحقاق عقوبت دارد! اگر جبر را بپذيريم هيچ دادگاهى نبايد مجرمى را محاكمه كند; زيرا در ارتكاب جرم از خود اختيارى نداشته است.
خوانندگان عزيز شايد تصوّر كنند كه اين مطالب صرفاً يك نظريّه است و طرفدار واقعى ندارد، ولى متأسّفانه بايد اعلام كنيم كه عدّه اى زیادی از اهل سنت بطور جدّى از اين نظريّه باطل دفاع مى كنند و در دفاع از آن، كتاب هاى مختلفى نوشته اند و چنين انسان هايى وجود دارند.
اشاعره و معتقدان به جبر، حتّى منكر عالَم أسباب شده اند. آن ها مى گويند: «آتش نمى سوزاند، بلكه اين خداوند است كه مى سوزاند!» همچنين معتقدند كه:«سنگ شيشه را نمى شكند، بلكه همين كه سنگ به نزديك شيشه مى رسد، خداوند شيشه را مى شكند». آرى آن ها اين امور روشن و بديهى را در سايه تفسير غلطى كه از توحيد افعالى داشته اند، منكر شده اند. بنابراين توحيد افعالى هيچ منافاتى با اختيار و اراده انسان و همچنين با عالَم أسباب ندارد، چون اراده و سببيّت، همه كار خداست. خداوند به انسان قدرت و قوّت و عقل و اختيار و اراده و انتخاب داده است و چون همه اين ها از ناحيه اوست، پس همه كارها را خداوند انجام مى دهد; هر چند انسان در مقابل آنچه انتخاب مى كند مسؤول است.
براى روشن تر شدن مطلب به اين مثال توجّه كنيد: پدرى، پولى در اختيار فرزندش قرار مى دهد تا خرج زندگى اش كند; امّا پدر در كنار اوست، هر لحظه بخواهد پول را پس مى گيرد. در اين جا پول متعلّق به پدر است; هر چند فرزند در مقابل خريدى كه انجام مى دهد و مصرفى كه مى كند مسؤول است. نتيجه اين كه، توحيد افعالى هيچ منافاتى با اختيار و اراده انسان ندارد و نبايد آن را به صورت افراطى و شرك آلود معرّفى كرد.
آيا توسّل با توحيد سازگار است؟
سؤال : چرا توسّل به عقيده وهّابى ها نوعى شرك محسوب مى شود؟ مگر توسّل با كدام يك از شاخه هاى توحيد ناسازگار است؟ آيا توسّل با توحيد ذات منافات دارد؟ آيا توسّل با توحيد در صفات ناسازگار است؟ بدون شك توسّل هيچ ناهماهنگى با توحيد ذات و صفات ندارد.
آيا توسّل مشكلى در توحيد عبادت ايجاد مى كند؟ اگر جواب مثبت است، بايد بگويم كه وهّابى ها اشتباه بزرگى كرده اند; چون شيعه به هنگام توسّل به پيامبر (ص)يا ائمّه معصومين (عليهم السلام) يا قرآن و مانند آن، هرگز آن ها را عبادت و پرستش نمى كند، آن گونه كه بت پرستان با پرستش بت ها آن ها را شفيع و واسطه قرار مى دادند. بلكه ما از اين بزرگان مى خواهيم كه در پيشگاه الهى از آبرو و اعتبار خود مايه بگذارند و حلّ مشكل ما را از خداوند طلب نمايند.
شيعه، پيامبر و امام و قرآن مجيد، و خلاصه آنچه كه در توسّلاتش به آن متوسّل مى شود، را دستگاه تأثيرگذارى در جهان هستى در عرض خداوند نمى داند، بلكه آن ها را در طول دستگاه آفرينش و با اذن و اجازه پروردگار مؤثّر مى داند و اين مطلب هيچ منافاتى با توحيد افعالى ندارد. بله، اگر مى گفتيم پيامبر و امام ـ نعوذ بالله ـ مستقلاّ تأثيرگذار هستند، اين شرك بود. ولى هيچ كس چنين چيزى نمى گويد. اگر مى گوييم پيامبر (ص)نزد خداوند براى ما شفاعت مى كند تا خداوند كارى براى ما انجام دهد و مشكلى از مشكلات ما را حل كند، اين شرك نيست; بلكه عين توحيد است چرا که پیامبران قدرت خود را از جانب خدا گرفته اند و با اجازه و اختیار اوست که عمل می کنند.
توسّل در قرآن
قرآن مجيد آياتى وجود دارد كه صريحاً مسأله توسّل را مطرح نموده است; به نمونه هايى از اين آيات توجّه كنيد:
1 ـ در آيه شريفه 97 سوره يوسف مى خوانيم:
قالُوا يا اَبانَا اسْتَغْفِرْلَنا ذُنُوبَنا اِنّا كُنّا خاطِئينَ
(برادران يوسف خطاب به پدرشان) گفتند: پدر! از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه، كه ما خطاكار بوديم.
وقتى كه خبر سلامتى حضرت يوسف (عليه السلام) به پدر و برادرانش رسيد، آن ها پى به خطا و اشتباهاتشان بردند و در صدد جبران و توبه و استغفار برآمدند، به خدمت پدر رسيدند تا او را بين خود و خدايشان واسطه قرار دهند، به پدر متوسّل شدند تا او از خداوند بخواهد كه گناهانشان را ببخشايد، پدر در جواب فرزندانش گفت:
سَوْفَ اَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبّى اِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ(یوسف/98)
بزودى براى شما از پروردگارم آمرزش مى طلبم، كه او آمرزنده و مهربان است.
طبق اين آيه شريفه فرزندان خطاكار حضرت يعقوب (عليه السلام) به آن پيامبر عاليقدر متوسّل شدند و از او خواستند كه در درگاه الهى براى آن ها استغفار و طلب آمرزش كند. بنابراين، چه اشكالى دارد كه ما هم به پيامبر اسلام (ص) يا ائمّه معصومين (عليهم السلام)يا قرآن مجيد يا چيزهاى محترم ديگر، متوسّل شويم و از آن ها بخواهيم كه از خداوند حلّ مشكل ما را بخواهند؟!
2 ـ در آيه شريفه 64 سوره نساء مى خوانيم:
وَ مَآ أَرْسَلْنَا مِن رَّسُول إِلاَّ لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّـلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآءُوكَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللَّهَ تَوَّابًا رَّحيماً
ما هيچ پيامبرى را نفرستاديم مگر براى اين كه به فرمان خدا، از وى اطاعت شود. و اگر اين مخالفان، هنگامى كه به خود ستم مى كردند (و فرمان هاى خدا را زيرپا مى گذاردند) به نزد تو مى آمدند، و از خدا طلب آمرزش مى كردند، و پيامبر هم براى آن ها استغفار مى كرد، خدا را توبه پذير و مهربان مى يافتند
خداوند متعال، خود در اين آيه شريفه راه توسّل را به مردم تعليم مى دهد. وهّابى ها در مقابل اين دو آيه قرآن مجيد، كه صريحاً توسّل را تجويز مى كند، چه جوابى دارند؟
جالب است که بدانید خداوند متعال کسی را که توسل به پیامبر را که در اصل توسل به خدا است را انجام نمی دهد منافق می داند .
وَ إِذا قيلَ لَهُمْ تَعالَوْا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ وَ رَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ وَ هُمْ مُسْتَكْبِرُون (منافقون/5) هنگامى كه به آنان گفته شود: «بياييد تا رسول خدا براى شما استغفار كند!»، سرهاى خود را (از روى استهزا و كبر و غرور) تكان مىدهند و آنها را مىبينى كه از سخنان تو اعراض كرده و تكبر مىورزند
زماني که اعراض و رو گرداني از طلب استغفار از پيامبر را که در حقيقت طلب شفاعت از ايشان است خداوند علامت نفاق مي داند پس قطعا طلب نمودن اين مطلب و ممارست بر آن علامت ايمان خواهد بود.
آن ها كه جواب قانع كننده اى در برابر اين استدلال ها و آيات قرآن ندارند، مجبور شدند مقدارى از مواضع خود عدول نموده و توسّل به پيامبر (ص) را در زمان حياتش جايز بشمرند، ولى معتقدند كه توسّل به آن حضرت بعد از وفاتش جايز نمى باشد!
آن ها به لوازم اين سخن توجّه نكرده اند; زيرا معناى اين سخن طبق عقيده آن ها اين است كه شرك در حال حيات پيامبر جايز است، ولى بعد از رحلت آن حضرت جايز نمى باشد! و به تعبير ديگر، لازمه سخن آنان اين است كه شرك بر دو قسم است: 1. شرك مجاز و مباح! 2. شرك غيرمجاز و حرام!
آيا تا كنون هيچ دانشمندى چنين سخنى گفته است؟
آيا هيچ مسلمانى تا كنون شنيده است كه شرك مجاز هم وجود دارد؟
باطل بودن و غيرمجاز بودن شرك يك قانون كلّى عقلى است، كه هيچ استثنايى ندارد. وهّابى ها از نظر علمى جمعيّتى عقب مانده هستند و قابل مقايسه با ساير مذاهب اسلامى نمى باشند.
علاوه بر اين، مگر بعد از رحلت پيامبر (ص)چه چيزى از آن حضرت كم شده است؟ هر چند ممكن است جسم آن حضرت از بين برود، ولى بدون شك روح پس از جدايى از جسم، قوى تر و وسيع تر مى شود! قرآن مجيد در مورد شهدا حيات برزخى قائل است. در آيه 169 سوره آل عمران مى خوانيم:
وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا فى سَبيلِ اللهِ اَمْواتاً بَلْ اَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ
(اى پيامبر!) هرگز گمان مبر كسانى كه در راه خدا كشته شدند، مردگانند! بلكه آنان زنده اند، و نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند.
وقتى شهدا پس از مرگ زنده هستند و در نزد خداوند روزى مى خورند و طبق آيه بعد ناظر اعمال دوستان خويش در دنيا هستند، آيا پيامبر اسلام (ص) كه مقامى به مراتب بالاتر از شهداء دارد، پس از مرگ زندگى برزخى ندارد؟ بدون شك آن حضرت داراى حيات برزخى، در سطحى بالاتر از شهدا مى باشد. به همين جهت مسلمانان همه روز در پايان نماز به آن حضرت سلام مى دهند:
«اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا النَّبِىُّ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكاتُهُ»
اگر آن حضرت زنده نيست، اين سلام خطاب به كيست؟ و معناى آن چيست؟
دليل که وهابیها بر تحريم شفاعت از آیات سورهای يونس/18 و الزمر/ 44 بود همانطور که در بالا ذکر شد .در جواب مي گوئيم :
اولا : در مورد آیه الزمر/ 44 کسانيکه از انبيا و ائمه معصومين عليهم السلام و صالحين طلب شفاعت مي کنند آنها را نمي پرستند بلکه از آنها مي خواهند که به اذن خداوند (همانطوري که قرآن ميفرمايد) شفيع او باشند . و همانطوري که ذکر شد اين عمل از قبل تولد رسول اکرم تا بعد از وفات ايشان بعنوان امري مطلوب ميان مؤمنين و اصحاب بزرگوار رسول خدا رايج بوده است بنابراين محمد بن عبدالوهاب و پيروانش با تحريم اين عمل الهي نه تنها خلاف قرآن و روايات نبوي عمل نموده اند بلکه عملا به صحابه رسول خدا نسبت کفر و شرک داده اند .
ثانيا :در مورد آیه يونس/18 تفسير وهابیها از اين آيه همانند بقيه نظراتش نه تنها مخالف با نظر علما و مفسرين اهل سنت است بلکه با شأن نزول آيه نيز نمي سازد . و از آنجائيکه امکان آوردن تمامي عبارات علماي اهل سنت نيست. بعنوان نمونه عبارت سیوطی از مفسرين اهل سنت را می آورم:
سيوطي مي گويد : ابي حاتم از عکرمه نقل کرده است که نضر بن حرث گفت زماني که روز قيامت شد بت لات و عزي مرا شفاعت مي کنند بعد از اين گفته او اين آيه نازل شد . (تـفسير الدر المنثور ـ جلال الدين سيوطي ـ ذيل آيه 18 سوره يونس)
از پيامبر اكرم(ص) نقل شده كه فرمود: خداوند چون حضرت آدم(ع) را آفريد، به سمت راست عرش نگريست ، در هاله اى از نور پنج شبح را ديد كه در ركوع و سجودند. پرسيد: خداياپيش از من نيز كسى را از گل آفريده اى ؟خداوند فرمود: نه . پرسيد: پس اين پنج شبحى كه به هيئت و چهره منند، كيانند؟ خداوند فرمود: پنج نفر از فرزندان تو هستند، اگرآنان نبودند، تو را نمى آفريدم . نامشان را از نامهاى خودم مشتق ساخته ام . اگرنبودند، بهشت و دوزخ و عرش و كرسى و آسمان و زمين و فرشتگان و جن و انس را نمى آفريدم ... اينان برگزيدگان منند. من به خاطر و به وسيله اينها ديگران را نجات مى بخشم و (به خاطر دشمنى با اينان ) هلاك مى سازم . هرگاه حاجتى به من داشتى به اينان توسل بجوى . آن گاه پيامبر(ص) فرمود: ما كشتى نجاتيم ، هركس در اين كشتى آويزد، نجات يابد و هر كه جا بماند، هلاك مى شود. هركس به درگاه خدا نيازى دارد، پس به وسيله ما اهل بيت از خدا بخواهد.
مستدرك حاكم ، ج 3 ص 151، اين مطلب از الغدير، ج 1، ص 300 نقل شده است.
مسلمین در زمانی که می خواهند جواب صحیح بودن کاری را بدانند می گویند: آن کار را از قرآن و سنت رسول می پرسیم اگر صحیح است انجام می دهیم.
حالا سوال اینجاست: رسول خدا -ص- مرده است، چگونه پاسخ دهد؟
جواب بسیار روشن است، منظور سنت و کارهای ایشان است که به یادگار مانده است و نه سخن مستقیم ایشان با شخص سوال کننده.
در مورد این آیه هم یحتمل همین است که الله می خواهد به سنت پیامبران گذشته مراجعه شود.
در واقع منظور سیره انبیاء است.
الله جواب شما را سوره مائده چنین داده است برادر من:
وَإِذْ قَالَ اللَّـهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ أَأَنتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَأُمِّيَ إِلَـٰهَيْنِ مِن دُونِ اللَّـهِ ۖ قَالَ سُبْحَانَكَ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أَقُولَ مَا لَيْسَ لِي بِحَقٍّ ۚ إِن كُنتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ ۚ تَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِي وَلَا أَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِكَ ۚ إِنَّكَ أَنتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ ﴿١١٦﴾ مَا قُلْتُ لَهُمْ إِلَّا مَا أَمَرْتَنِي بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللَّـهَ رَبِّي وَرَبَّكُمْ ۚ وَكُنتُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا مَّا دُمْتُ فِيهِمْ ۖ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي كُنتَ أَنتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ ۚ وَأَنتَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ ﴿١١٧﴾
و [ياد كن] هنگامى را كه خدا فرمود: «اى عيسى پسر مريم، آيا تو به مردم گفتى: من و مادرم را همچون دو خدا به جاى خداوند بپرستيد؟» گفت: «منزهى تو، مرا نزيبد كه [در باره خويشتن] چيزى را كه حق من نيست بگويم. اگر آن را گفته بودم قطعاً آن را مىدانستى. آنچه در نفس من است تو مىدانى؛ و آنچه در ذات توست من نمىدانم، چرا كه تو خود، داناى رازهاى نهانى. (۱۱۶) جز آنچه مرا بدان فرمان دادى [چيزى] به آنان نگفتم؛ [گفتهام] كه: خدا، پروردگار من و پروردگار خود را عبادت كنيد، و تا وقتى در ميانشان بودم بر آنان گواه بودم؛ پس چون روح مرا گرفتى، تو خود بر آنان نگهبان بودى، و تو بر هر چيز گواهى. (۱۱۷)
پس شما بگو قرآن وقتی در مورد عیسی -ع- می گوید و چون روح مرا گرفتی منظورش چیست؟؟؟
تفسیر آن هم از سایت های خودتان است http://www.ghorany.com/quran.htm
به راستی شما چرا مستقیم الله را صدا نمی کنید؟
شک دارید که رحمن الرحیم است؟
الله در قرآن خطاب به پیامبر فرموده نمی توانی صدای خود را به گوش اهل قبور برسانی!!! عجبا کاری که الله فرموده: پیامبر قادر به انجامش نیست شما دارید انجامش می دهید و فکر می کنید صدایتان به گوش اهل قبور می رسد!!!
آیا الله در قرآن چنین فرموده؟
پیامبر چنین کردند؟
علی -رض- به مقام پیامبر بعد از وفاتش توسل نمود؟
حسنین چه طور؟
می بینید که هیچکدام بر سر هیچ قبری برای حاجت نرفته اند!!!
اولا که این کلام با یا علی مدد و بیمه ابوالفضل و یاحسین در پناه تو خیلی در تناقض است.
در ثانی:
«قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلا يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنْكُمْ وَلا تَحْوِيلاً * أُولَئِكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلَى رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ وَيَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَيَخَافُونَ عَذَابَهُ إِنَّ عَذَابَ رَبِّكَ كَانَ مَحْذُوراً»(اسراء: 56- 57).
اين آيه لقمه را جويده و در دهانم گذاشته بود! آيه واضح ميگفت:
(اى محمد) بگو بخوانيد به جز الله آنانى را که گمان ميکنيد (کاره اى هستند) پس نمى توانند ضررى را از شما دفع کنند نه حال شما را عوض کنند، آنانيکه شما مى خوانيد آنها خود شان دنبال وسيله ميگردند هر کدام که مقرب تر باشد [بيشتر دنبال وسيله اند] آنها خود شان اميدوار به رحمت رب هستند و از عذاب رب مى ترسند.
آيه واضح است ! خيلى واضح است ، آيه وسيله را معنى کرده. شیعه ها میگویند : وسيله ما حضرت محمد -صلى الله عليه وسلم- و حضرت علي و امام رضا هستند.
آيه مى گويد آنها خود شان بيشتر دنبال وسيله هستند،
حضرت علی نیز این وسیله ها را نام برده است:
ایشان نماز،روزه، زکات، صله رحم، کمک به فقرا، جهاد و غیره را وسیله تقرب به الله دانسته اند
رسول خدا (ص) مرده است ؟؟!!!
خود قرآن میگه : و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء و عند ربهم یرزقون .
یعنی همیشه زنده اند .
آلوسی، مفسر بزرگ اهل سنت، میگوید: من مانعی در توسل به درگاه خداوند با مقام پیامبر، چه در حال حیات و چه پس از رحلت او، نمیبینم.
روح المعانی، ج 4،ص14
سلام
دو تا سوال بچه گانه بپرسم
سلامohfreedom اگر يك سني خواب باشد شما نداني از او چيزي بخواهي شرك كردي ؟
آخه خوابه چيزي نميشنوه
شما!ممكنه بيدار بشه درسته آفرين
خوب مگر همه اصحاب كف را مرده نميدانستند آنها هم بيدار شدند درسته؟
اگر كسي در زمان كه اصحاب كهف خواب بودن چيزي از انها ميخواست شرك انجام داده؟
شما! آنها خواب بودن نمرده بودن درسته آفرين
حال شما يك رفيق داري او مرده شما نميداني چيزي از او ميخواهي مثال پيام ميديش آيا شرك كردي؟
شما!من نميدانستم او مرده اينم درسته
خوب الان امكان اين است كه كسي ديگر درخواست مارو نزد حضرت محمد ص ببرد؟
اينو دوستان شيعه خودم هم جواب بدند من كه سواد ندارم ميخواهم بدانم
فقط بگيد امكان دارد يك فرشته درخواست مارو پيش محمد ص ببرد ؟
امكان اين است خدا يك فرشته گذاشته باشد براي همين كار؟
كلا اينو بگيد فرشته ها از اون دنيا خبر دارند؟
ببخشيد من كه سواد ندارم و اينها را نميدانم از برادران اهل سنت و برادران خودم شيعه جواب ميخواهم
منتظرم
و دوستان اين پيام را پاك نكنيد چون بعدا ربطش به موضوع را ميدانيد
يا حق
با عرض تسلیت ایام شهادت سالار شهیدان و یاران باوفایش.
حیف شد در این تعطیلات در منزل دسترسی به اینترنت نداشتم و نتوانستم در این بحث شرکت کنم و صفحات آن هم طولانی شده. بنده آن پست هایی که خطاب به بنده است را جواب می دهم.
بنده ادعا نکردم امام رضا(ع) توان شفا دادن دارد، بلکه ادعای بنده این است ایشان توان شفاعت کردن نزد خدا را دارند و هر شفایی که با شفاعت ائمه (ع) انجام شده، همه به اذن خداوند بوده است. اما اینکه می فرمائید در مورد شفا یافتن مورد به شما ارائه کنم، بنده چند مورد موثق دیده ام. یک مورد سرطانی دیدم که البته شفایش به سبب درخواست در امام زاده ی دیگری انجام شد به اذن خدا. خود بنده هم زمانی که به دنیا آمده بودم، پدرم خدابیامرز می گفت تا 72 روز گریه می کردم. به نحوی که همسایگان می گفتند این بچه را داخل قنات یا رودخانه بیندازید! اما مادرم با چشمان گریان مرا به امام زاده صالح برد و آنجا از امام زمان (عج) خواست که مرا شفاعت کند تا با اذن خدا شفا پیدا کنم. مادرم می گوید همانجا بعد از چند لحظه گریه ی من بند آمد و از آن زمان تا به امروز دیگر به آن شکل گریه نکرده ام. این در زندگی خودم اتفاق افتاده. شما باور نکن. هیچ گناهی بر شما نوشته نمی شود از شفاعت نخواستن. اما به محض اینکه بگویید امام توان شفاعت ندارد، به قرآن کافر شده اید.
به نظر جنابعالی، آیا امام توان شفاعت کردن برای مؤمنان نزد خدا را دارد یا نه؟؟؟!
گمان می کنم که دوستانتان در شبکه ی کلمه این تاپیک را مطالعه می کنند.
اگر خواستید از آنها هم کمک بگیرید.
بنده توسط آیات قرآن اثبات می کنم که امام توان شفاعت مؤمن را نزد خدا دارد.
شما اگر می گویید این امر ممکن نیست، بنده حاضرم با شما در این مورد به بحث بنشینم. فقط از زمانی که این مورد را به شما از روی قرآن اثبات کردم، اگر دیگر خلاف آن حرف بزنید و منکر آن شوید، به کلام خدا کافر شده اید.
شما می توانید در مورد از امام شفاعت نخواهید در این مورد سکوت کنید و گناهی بر شما نوشته نمی شود. اما به محض اینکه بگویید امام توان شفاعت مؤمن را ندارد، به قرآن کافر شده اید.
حال اگر در خود توانایی این مباحثه را می بینید، منتظر شما هستم.
یا حق
با سلام خدمت دوست عزیزم خط شکن
بحث شنوایی حرف زدن خواسته داشتن و .... انقدر توضیحش ساده نیست که برادران اهل سنت فکر می کنند چون معنی 2، 3 تا ایه رو خوندند دیگه هدایت کننده جهان تشیع باید باشند.... اینا از توحید چی می دونند خیلی زور بزنند توحید عددی!!!!!!!!
خدا یه دونه هست که اگه رفتی دکتر خدات دوتا میشه چون ابراهیم (ع) گفته و هو یشفین پس حتما ابراهیم (ع) تو عمرش دکتر نرفته چون هر روز میگفته و هو یشفین....
خدا نه فقط برای ارتباط با حضرت محمد(ص) بلکه ارتباط به کل عالم وسایلی قرار داده که از دید ما مخفی هست، این همه ادم مردند تو خواب نزدیکانشون اومدند گفتند نماز دارند بده کارند نمی دونم نیاز به دعا دارند فلان چیز جاش فلان جا هست...
این همه شفا پیدا کردند به دست اهل بیت .....
البته تو عالم پاک و معنوی تشیع این موارد کم نیست ..... خدا میگه نفس رو متوفی میکنه نه که دچار عدم می کنه یعنی مردگان همشون هستند و میشنوند این ایه ای هم که این سنی ها میگیرند دست که تو نمی توانی مردگان رو شنوا کنی مثل تمام تاویلاتی هست که از روز اول انجام دادند .... ( منظور این هست که این کفار (مرده دل) رو نمی تونی به ایمان بکشونی...) اما این سنی ها برای اینکه یه وقت جایگاه اولی و دومی خراب نشه همه چیز رو تفسیر کردند:
مولی یعنی دوست غدیر برای جانشینی نیست..
دون الله رو نخونید .....( کدام خدا همون که یه دونه هست اگه رفتی دکتر خدات میشه دوتا؟؟؟؟)
پیامبر گناه کار چون انا بشر مثلکم....
تا دلت بخواد اهل سنت تفسیر های این شکل دارند با اجتهاد شخصی زیر ایه رو بخون نظر بده...
پیامبر از غیب خبر نداره چون ایه ......... اما این همه ادم معمولی که می خواستند از دنیا برن می دونستند چه روزی از دنیا می رند اینا از غیب خبر داشتند اما پیامبر از غیب خبر نداشت...
برای برادر عزیزم خط شکن می گم که :
خدا حرف ما هارو به پدربزرگ مادر بزرگ هامون که معصوم نیستند می رسونه کسی دچار عدم نشده این منطق قران هست که نفس یتوفی شده یعنی گرفته شده نه که نابود و ناشنوا و نابینا شده باشه.....
خدا چجور حرف ما رو به امام پیامبرمون نرسونه؟؟؟!!! وقتی به حضرت رسول میگه تو رحمه للعالمین هستی بگیم پس حضرت مرده دیگه رحمتی نیست حتما اهل سنت می گن همین که سنت گذاشت یعنی سنتش رحمت برای همه عالم اما این سنت که مال حضرت رسول (ص) نیست به لطف بدعت های عمر سنت عمر هست که عالم گیر شده....
اما پیامبر وجودش جسمش روحش همین الان هم رحمت هست برای عالم
البته ممکنه به این وهابی ها بربخوره که وای الله و رحمت شدند دوتا؟؟!!!
تمام هستی زنده هست، تمام هستی تسبیح خدا رو میگه تمام هستی شعور داره تمام کسانی که از دنیا رفتند الان متوفی شدند نه معدوم .....
خدا یه دونه عددی نیست خدا عدد نیست که اگه به حضرت گفتی برام استغفار کن به خدا بر بخوره...... رجوع به حضرت عین توحید هست چه قبلا چه الان .....
اگه اعتقاد اینجور باشه که این سنی ها و وهابی ها فهمیدن پس حضرت رسول نعوذبالله این همه جنگید که بگه بت نپرستین سنگ کعبه رو بپرستین جلوی بت خم نشین سنگش خوب نیست جلوی سنگهای کعبه خم بشید سنگاش مرغوب تر هست؟؟؟؟؟
نه توحید نه شرک بحثش اینجور نیست که اهل سنت عمر و ابوبکر و وهابی ها فهمیدند...
خدا ورای عدد هست.... قران جابه جاش توحید عددی خدا رو باطل می دونه خدا یه دونه نیست خدا یه دونه چیز نیست..... اما اینا فعلا تو وضو از بالا به پائین مسح موندند به توحید واقعی کی راه پیدا می کنند؟؟؟؟؟
اما بگم منظور از مادون خدا چی هست:
اگه کسی به دستورات خدا گوش بده سنت حضرت رسول رو انجام بده خدا رو خونده دقیقا همونجور که حضرت رسول گفته... ( سنت حضرت رسول نه سنت اولی و دومی نه سنت بت پرستی نه سنت سرخ پوستی نه سنت من دراوردی نه سنت وهابی نه سنت .....)
اما برای مثال اگه کسی به دستورات عمر گوش بده سنت عمر رو عمل کنه مادون خدا رو خونده ..... این ایه ای که میگه امامتون رو خدا نگیرید راجع به اهل سنت نازل شده منظورش هست عمر براتون حلال و حرام تعین نکنه اینجور عمر و ابوبکر رو خدا گرفتین در صورتی که باید خدا براتون حلال و حروم رو تعیین کنه که به دست پیامبر و جانشینش بیان می شد....
پس مادون خدا می شه همین خوندن خدا طبق روش اهل سنت و خوندن خدا میشه طبق روش پیامبر و ال پاکش....
من نمی دونم چجور ایه ای که راجع به گمراهی اینها هست رو میکنند دستاویزی برای معرکه گرفتن جلوی تشیع.....
اهل تسنن مادون خدا که سنت عمر و ابوبکر رو بود عمل میکنند بعد میان برای تشیع لوای هدایت مادون خدا رو نخونید بلند می کنند....
جواب روشن است، فرزندان یوسف از یک شخص زنده طلب آمرزش کرده اند و نه از قبر
باز هم دقت کن برادر!!!
دقیقا روشن است که منظور زمان زنده بودن پیامبر است!!!
بله، پیامبر زنده دارد استغفار می کند و نه پیامبر مرده!!! اتفاقا میدانید الله در مورد استغفار از مردگان چه می گوید؟؟؟
«قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلا يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنْكُمْ وَلا تَحْوِيلاً * أُولَئِكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلَى رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ وَيَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَيَخَافُونَ عَذَابَهُ إِنَّ عَذَابَ رَبِّكَ كَانَ مَحْذُوراً»(اسراء: 56- 57).
اين آيه لقمه را جويده و در دهانم گذاشته بود! آيه واضح ميگفت:
(اى محمد) بگو بخوانيد به جز الله آنانى را که گمان ميکنيد (کاره اى هستند) پس نمى توانند ضررى را از شما دفع کنند نه حال شما را عوض کنند، آنانيکه شما مى خوانيد آنها خود شان دنبال وسيله ميگردند هر کدام که مقرب تر باشد [بيشتر دنبال وسيله اند] آنها خود شان اميدوار به رحمت رب هستند و از عذاب رب مى ترسند.
الله می فرمایند که شهدا نزد وی زنده هستند و نمی فرمایند که در نزد زمینیان زنده هستند!!!
ما شهدا را نزد زنده نمی دانیم، به همین دلیل است که ارث اموالشان تقسیم شده و زنانشان مجددا ازدواج می کنند.
چه گونه اعتقاد داری که پیامبر صدای تو را می شنود در حالی که الله در قرآن در مورد پیامبری دیگر می فرمایند:
وإِذْ قَالَ اللَّـهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ أَأَنتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَأُمِّيَ إِلَـٰهَيْنِ مِن دُونِ اللَّـهِ ۖ قَالَ سُبْحَانَكَ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أَقُولَ مَا لَيْسَ لِي بِحَقٍّ ۚ إِن كُنتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ ۚ تَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِي وَلَا أَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِكَ ۚ إِنَّكَ أَنتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ ﴿١١٦﴾ مَا قُلْتُ لَهُمْ إِلَّا مَا أَمَرْتَنِي بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللَّـهَ رَبِّي وَرَبَّكُمْ ۚ وَكُنتُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا مَّا دُمْتُ فِيهِمْ ۖ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي كُنتَ أَنتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ ۚ وَأَنتَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ ﴿١١٧﴾
و [ياد كن] هنگامى را كه خدا فرمود: «اى عيسى پسر مريم، آيا تو به مردم گفتى: من و مادرم را همچون دو خدا به جاى خداوند بپرستيد؟» گفت: «منزهى تو، مرا نزيبد كه [در باره خويشتن] چيزى را كه حق من نيست بگويم. اگر آن را گفته بودم قطعاً آن را مىدانستى. آنچه در نفس من است تو مىدانى؛ و آنچه در ذات توست من نمىدانم، چرا كه تو خود، داناى رازهاى نهانى. (۱۱۶) جز آنچه مرا بدان فرمان دادى [چيزى] به آنان نگفتم؛ [گفتهام] كه: خدا، پروردگار من و پروردگار خود را عبادت كنيد، و تا وقتى در ميانشان بودم بر آنان گواه بودم؛ پس چون روح مرا گرفتى، تو خود بر آنان نگهبان بودى، و تو بر هر چيز گواهى. (۱۱۷)
عیسی -ع- طبق نص صریح قرآن بعد از مرگ دیگر بر قوم خویش شاهد نبوده است، چگونه پیامبر ما شاهد و شنوا باشد؟؟؟
بهتر است بگوئید در مذهب شیعه «اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا النَّبِىُّ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكاتُهُ» در نماز گفته می شود، اهل سنت سلام نماز را «اَلسَّلامُ عَلَيْ النَّبِىُّ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكاتُهُ»
جواب شما را الله در قرآن داده است:
فَإِن كُنتَ فِي شَكٍّ مِّمَّا أَنزَلْنَا إِلَيْكَ فَاسْأَلِ الَّذِينَ يَقْرَءُونَ الْكِتَابَ مِن قَبْلِكَ ۚ لَقَدْ جَاءَكَ الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ ﴿یونس٩٤﴾
و اگر از آنچه به سوى تو نازل كردهايم در ترديدى، از كسانى كه پيش از تو كتاب [آسمانى] مىخواندند بپرس. قطعاً حق از جانب پروردگارت به سوى تو آمده است. پس زنهار از ترديدكنندگان مباش. (۹۴)
پس منظور نفوس آنان است؛ که باید از نفوس آنان و کسانی که کتاب های آسمانی را می خوانند بپرسیم.
جواب را از جانب ما اشتباه دادی، خوب خودت داری میگویی، نمی دانیم که خواب است یا بیدار!!!
اطلاع خاصی در این ضیمنه ندارم، اما فکر کنم حدیث باشد که پیامبر فرموده چنین است، البته تاکید می کنم که در حال حاضر هیچ اطلاع خاصی ندارم...
مگر در قرآن گفته شده امام توان شفاعت دارد که با رد آن کافر شده باشیم؟؟؟
اما در مورد شرح حال شما:
شاید باورش برای شما سخت باشد، اما باور کنید که الله اینقدر مهربان و بخشنده است که وقتی می بیند بنده اش به خطا حاجتی را از مرده ای می خواهد حاجتش را برآورده می کند...
نه به خاطر خطای مادر شما در توسل، زیرا ایشان نمی دانسته راه صحیح چیست...
به خاطر اینکه الله اینقدر بخشنده و مهربان است که بنده اش را از هر ضلالت و گمراهی ای نجات می دهد...
شک نکن که نمی توانی ثابت کنی...
با سلام و عرض ادب
جناب آقای« ohfreedom» اگر کسی از خداوند متعال با واسطه اولیای الهی چیزی را درخواست نماید در این سه صورت چه اشکال مبنایی ای بدان متوجه است:
1) درخواست از اولیا باشد با این توجه که آنها واسطۀفیض اند و مستقل از قدرت الهی نیستند.
2) توسل به ذات آنها نماید و از خدا درخواست نماید:«اللهم انی اتوسل الیک بنبیک محمد صلی الله علیه وآله ان تقضی لی حاجتی».
3) به جاه آنان به خداوند توجه نماید:«اللهم انی اتوسل الیک بجاه محمد وآل محمد و حرمتهم و حقهم علیک ان تقضی حاجتی».
جناب صدرا ایشون توسل رو قبول دارند اما برمبنای ایشون توسل منوط است به زنده ها.
ولا تقولوا لمن يقتل في سبيل الله اموات بل احياء ولكن لا تشعرون
کجا الله فرموده پیش من؟ آیه بالا صراحتی بی نظیر دارد.
تهران که می رسن راننده گفت ما مریضو بردیم بیمارستان دی داخل بیمارستان حال مریض خراب میشه بطوری که اون را بستری می کنن بعد از کلی ازمایش وعکس گرفت دکتر نظر میده که طرف هر دو کلیه اش از دست داده برادر سالم تر از شنیدن این خبر سخت نارحت میشه واز اتاق می زنه بیرون همینطور که داخل سالن راه میره وگریه میکنه یه نفر میاد و میگه آقا میشه بپرسم چه مشکلی داری ایشونم داستان رو براش توضیح میده اینم میگه من حاظرم یکی از کلیه هایم را بفروشم اگر از لحاظ گروه خونی با هم ایرادی نداشته باشیم.
راننده گفت من هم به طرف اونها رفتم واز ماجرا خبر داره شدم و به طرف گفتم اقا وقت خودتو تلف نکن ما از نظر مالی برای آوردن مریضمون به تهران کلی مشکل داشتیم حالا شما دم از خرید فروش کلیه می زنی راننده به برادر مریض یه پیشنهاد میده ومیگه اقاجون شما از این به بعد نمی توانی برادرتو حمایت کنی از لحاظ مالی وضعت خوب معلومه، بهتر نیست همین جا برادرتو جا بزاریم وفرار کنیم بلاخره دولت یه فکری به حالش میکنند بعد از مدتی برادر سالمتر پیشنهاد راننده راقبول میکنه سرتون درد نیارم اینها میان پیش مریض می خواهند به بهانه خرید دارو ازداخل شهر در برن، برادر سالم تر خوب این حرکت براش خیلی سخته صورت برادر مریضشو می بوسه ویه خورده دل داریش میده راننده گفت در حالی که ما داشتیم از در بیرون می رفتیم صدای برادر مریض اومد خطاب به برادرش گفت میدونم می خواهی منو اینجا رها کنی از دستت هیچ وقت ناراحت نمی شم وضعیت تو را درک می کنم من می میرم فقط یه ارزو داشتم اونم زیارت امام رضا ست کاش این ارزو تو دلم نمونه راننده گفت تا من این رو شنیدم تنم لرزید یک لحظه پیش خودم تصمیم گرفتم به هر قیمتی شده باید ارزویش را براورده کنم بعد از تصویه حساب با بیمارستان که اونم ماجرای خودش را داره وکارهای پزشکی که برای مریض نیاز بود از جمله دیالیز کردن به طرف مشهد مقدس حرکت کردیم زیارت را انجام داده برگشتیم قرار بر این شد مریض را دیگه به خونه بیارم راننده گفت تهران که رسیدم برادر مریض رو به برادر خودش کرد گفت تو که خیلی برام زحمت کشیدی حالا که می خواهی بریم خونه یه بار دیگه منو ببر پیش دکتر ،راننده به برادر سالم میگه اقا بابت من ناراحت نشو من تا اخرش هستم ببریمش پیش دکتر.
کوتا کنم حرفمو بعد از معاینه دکتر میگه: عزیز من این اقا کلیه هاش رو از دست داه (وسلام) چرا ایقدر خودتون رو اذیت میکنی من می دونم شما ها از لحاظ مالی مشکل دارید بیش از این هزینه الکی نکنید اگر پول دارید فکر یه کلیه باشید راننده گفت بنا بر این شد دیگه به سمت شهرستان حرکت کنیم در حین رفتن همون فروشنده کلیه پیداش شده به سمت ما امد سوال کرد چکار کردین من حاظرم کلیمو بدون یک ریال به این مریض شما بدم اولش من باور نمی کردم بعدش دیدم نه جدیه ازش پرسیدم اقا جون جریان چیه شما بار اول کمتر از این مبلغ .......حتی یک ریال نمی فروشم حالا چه خبره که می خواهی مجانی کلیه تو به ما بدید دیدم اشک در چشمانش حلقه زد در جواب گفت دیشب امام رضا به خوابم امد وبهم گفت شما کلیه تو به این مریض بده من مشکلتو حل می کنم
برای اینکه خواننده حوصلش سر نره مجبورم بعضی از ماجرا هارو نگم خلاصه کنم
بعد از معاینات پزشکی جواب آز مایشگاه این بود که از لحاظ دادن کلیه به هم مشکلی نیست کار امام رضا رو ببین راننده گفت در بین این ماجرا خانمی اومد که شوهرش بر اثر تصادف ضربه مغزی شده بود وصیت کرده بود اعضای بدنش بعد از خود به نیازمندان بدهند خانم هم گفت من کلیه هاش رو حاضرم به مریض شما بدهم بازم بعد از معاینات پزشکی وازمایشگاه از دادن کلیه به مریض ما هیچ مشکلی نبود کارها همگی به خوبی پیش رفت راننده گفت ما داستان را از اول تا اخر برای پزشک معالجش توضیح دادیم اشک تو چشمان پزشک حلقه زده راننده رو می فرسته دنبال کلیه فروش داخل حیاط پیداش می کنه راننده قسم خورد گفت این پزشک دسته چکشو کیفش در آورده و می گفت به کلیه فروش که هر چقدر می خواهی فقط بگو بنویسم........
یه چک رو که مبلغش نامعلوم بود برا کلیه فروش نوشت و یه مبلغی رو هم به ما داد.
در پایان اگر مطلب رو خوب نرسوندم به بزرگی خودتون ببخشید.
با سلام وعرض ادب
دوست گرامی
شما که خود را منتسب به اهل سنت می دانید و لابد می خواهید بیانگر عقاید اهل سنت باشید آیا می توانید همان فقره اول را از لسان متکلمین ومفسرین و محدثین اهل سنت اثبات نمائید؟
برادر جان شما که میگویید عیسی مرده است لطف کنید این آیه را برای ما ترجمه کنید
نگویید الله جواب شما را داده فقط این را ترجمه کن ببین ترجه مه اش چیست به ما هم بگو:
قَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسيحَ عيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لکِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَ إِنَّ الَّذينَ اخْتَلَفُوا فيهِ لَفي شَکٍّ مِنْهُ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ اتِّباعَ الظَّنِّ وَ ما قَتَلُوهُ يَقيناً(157)بلْ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ وَ کانَ اللَّهُ عَزيزاً حَکيماً
تفسیر مجمع البيان
- و هنگامى را [به ياد آور] كه خدا مىفرمايد اى عيسى پسر مريم! آيا تو به مردم گفتى: غير از خدا، من و مادرم را نيز بعنوان دو خدا، [به پرستش ]بگيرند؟ [او] مىگويد: [خدايا، پاك و ]منزّهى تو! مرا نزيبد كه [درباره خود ]چيزى كه شايسته من نيست [بر زبان آورم و] بگويم، اگر من آن [گفتار آكنده از كفر و شرك ]را گفته بودم، بىگمان [خودت] از آن آگاه بودى، تو هر آنچه در نهان من است مىدانى و من آنچه را در ذات [پاك و بىهمتاى] تو است نمىدانم؛ چرا كه تو خود داناى [رازها و ]نهانهايى.
117 - من جز آنچه را به من فرمان دادى، [چيز ديگرى]به آنان نگفتم، [فرمان و پيام تو اين بود]كه: [هان اى مردم! ]خدا را كه پروردگار من وپروردگار شماست بپرستيد! و تا زمانى كه در ميان [جامعه] آنان حضور داشتم، بر [عملكرد ]آنان گواه [و برايشان راهنما ]بودم؛ امّا آنگاه كه مرا بر گرفتى [و به آسمان بالا بردى]،تو خود بر آنان نگهبان بودى و تو بر هر چيزى گواهى.
اتفاقا ما مستقیم هم الله را صدا میزنیم یک نگاهی به مفاتیح الجنان بیندازید بد نیست
حداقل اول کمی با اعتقادات تشیع آشنا بشو و بعد بیا و ادعای شرک ما را بکن
شما شک داری که الله خودش در قرآن گفته برای تقرب به من وسیله بجویید؟
شما هر کسی را که در روز زیاد بفکرش باشید شب هم خوابش را میبینید.اکثر مسیحیان ادعا میکنند که مسیح (ع)را در خواب و بیداری دیده اند که برای آنها جمبل و جادو کرده.
اینکه بیشتر ایرانیان به امام رضا توکل میکنند و خواب او را میبینند برای اینست که آرامگاه او در ایرانست
توسل به قبر پیامبر از زبان عایشه
باب ما أكرم الله تعالى نبيه صلى الله عليه وسلم بعد موته ) ( حدثنا ) أبو النعمان ثنا سعيد بن زيد ثنا عمرو بن مالك النكري حدثنا أبو الجوزاء أوس بن عبد الله قال قحط أهل المدينة قحطا شديدا فشكوا إلى عائشة فقالت انظروا قبر النبي صلى الله عليه وسلم فاجعلوا منه كوى إلى السماء حتى لا يكون بينه وبين السماء سقف قال ففعلوا فمطرنا مطرا حتى نبت العشب وسمنت الإبل حتى تفتقت من الشحم فسمي عام الفتق .
سنن دارمی،ج1،ص44.
با سلام خدمت همه دوستان گرامی
یکی از مطالبی که در حوزه اهل سنت قابل توجه است تفاوت شبهاتی است که میان شیعه از طرفی و قاطبه اهل سنت از طرف دیگر مطرح است.و شبهاتی که میان مسلمانان(شیعه و اهل سنت) از طرفی و گرایشات سلفی گری از سویی دیگر مطرح است. البته مسائلی نیز در برخی از سایتهای تند وهابی همچون اسلام تکس وجود دارد که منبعی جز خودشان ندارند یعنی متون سلفیون هم با آن سازگار نمی باشد.
توضیح:
گروههايى كه تحت عنوان اهلسنّت از آنها ياد مىشود، از نظر اعتقادى در دو ويژگى با يكديگر هماهنگ مىباشند:
1. هيچ نصّى از پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) درباره امامت صادر نشده است. از اينرو، آنان امامت را از مصالح عامه مىدانند يعنى مردم خودشان امام بر مىگزينند.
2. برترى شيخين يعنى ابوبكر و عمر بر ساير صحابه.
البته ويژگى دوم در صدر اسلام مطرح نبوده است، بلكه از مباحثى است كه اهلحديث به آن باور داشته و آن را پىريزى نمودهاند، چرا كه بخش بسيار زيادى از اهلسنّت را پيش از پيدايى اشاعره، معتزله تشكيل مىدادند و بسيارى از آنان حضرت على را بر ساير صحابه برتر مىدانستند.
دراین مسائل و فروعات مختلف آن همه اهل سنت در مقابل شیعه قرار دارند.
برخی تفاوت های اهل سنت با وهابیت
1)اجتهاد در بدست آوردن فتوی و عدم التزام به فتوای فقهای اربعه.
2)اختلاف در برخی مسائل کلامی در حیطه صفات خدا.(قائل به تشبیه اند و یا گرایش بدان دارند)
3)شرک دانستن توسل و استغاثه به پیامبر صلی الله علیه و آله و اولیای الهی و تبرک جستن به آثار آنان .
4)نفی بسیاری از روایات مناقب اهل بیت علیهم السلام ونفی حجیت بسیاری از کتب مناقب که در شان اهل بیت علیهم السلام نگاشته شده است.
5)حرام و بدعت دانستن سفر برای زیارت قبور اولیای دین.
6)حرمت بنای بر قبور اولیای دین.
7)شرک دانستن درخواست شفاعت از پیامبر اکرم صلی الله علهی و آله.
8) عدم اعتقاد به اطلاع اولیای الهی در حیات برزخی از عالم دنیا.
9) متهم نمودن تمام فرق اسلامی به خصوص تصوف به بدعت و شرک.
لذا در حیطه این مسائل تشابهات زیادی میان شیعه و سنی وجود دارد و هر دو در مقابل وهابیت قرار گرفته اند.
اما مع الاسف در فضای مجازی آنچه تبلیغ می گردد تفکر سلفی است و نه تفکر سنی، ودوستانی نیز که اهل علم نیستند چون مرجعی بجز این سایتها ندارند خود به خود با طناب پوسیده آنان به داخل چاهی می افتند که به دست تند روهای وهابی حفر گردیده است.
موفق باشید.
با سلام و ادب
دوست گرامی آیا می توانید مدعای خود را با بیان نحوه استدلال از این آیه بیان بفرمائید؟
در ضمن کدام مفسر سنی این برداشت را نموده؟
موفق باشید.
بسم رب العلی علیه السلام،جواب در همین یک خط چه شیعه چه سنی بدون سنت پیامبر هر دو در نماز میگویند سلام بر تو ای پیغمبر خدا سوال عمریه :چرا به شخص مرده سلام میدی برو به یه شخص زنده سلام بده?کسانی که در راه خدا مرده اند گمان نکنیدکه از بین رفته اند بلکه آنها زنده هستند این در مورد پیامبر برای امامان هم با یک کلمه چون که وصی او هستند من از حسینم و حسین از من است ،معلوم میشود که حسین صاحب تمام فضائل و مناقب و علوم تمام پیامبران هست تو مسند احمد حنبل جلد 5 والسلام .
کدام را؟؟؟
در کتب خودتان و سایت های شیعه معنی شده: و چون روح مرا گرفتی
بله گفته است و حضرت علی نیز در تفسیر وسیله گفته است:
و من خطبة له عليه السلام المعروف بالديباج
إِنَّ أَفْضَلَ مَا تَوَسَّلَ بِهِ الْمُتَوَسِّلُونَ إِلَى اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى الْإِيمَانُ بِهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ الْجِهَادُ فِي سَبِيلِهِ فَإِنَّهُ ذِرْوَةُ الْإِسْلَامِ وَ كَلِمَةُ الْإِخْلَاصِ فَإِنَّهَا الْفِطْرَةُ وَ إِقَامُ الصَّلَاةِ فَإِنَّهَا الْمِلَّةُ وَ إِيتَاءُ الزَّكَاةِ فَإِنَّهَا فَرِيضَةٌ وَاجِبَةٌ وَ صَوْمُ شَهْرِ رَمَضَانَ فَإِنَّهُ جُنَّةٌ مِنَ الْعِقَابِ وَ حَجُّ الْبَيْتِ وَ اعْتِمَارُهُ فَإِنَّهُمَا يَنْفِيَانِ الْفَقْرَ وَ يَرْحَضَانِ الذَّنْبَ وَ صِلَةُ الرَّحِمِ فَإِنَّهَا مَثْرَاةٌ فِي الْمَالِ وَ مَنْسَأَةٌ فِي الْأَجَلِ وَ صَدَقَةُ السِّرِّ فَإِنَّهَا تُكَفِّرُ الْخَطِيئَةَ وَ صَدَقَةُ الْعَلَانِيَةِ فَإِنَّهَا تَدْفَعُ مِيتَةَ السُّوء
پس اگر جز این بگوئید حرف مولای خود در نهج البلاغه را قبول ندارید.
خایا ما را از شر کذابین حفظ فرما (آمین)
حدیث را قیچی شده و ناقص المعنی می آورید!!!
حدیث صحیح و کامل این است:
در مدینه قحطی شدیدی آمد و مردم به نزد عایشه شکایت بردند، پس گفتند به سوی قبر رسول الله می رویم از به او متوسل می شویم، در همان حال خلیفه (عمر) گفت: وقتی پیامبر زنده بود ما به سوی او می رفتیم و حالا که ایشان مرده است ما به عباس (عموی بزرگوار ایشان) متوسل می شویم...
پس می بینید که هرگز به قبر رسول خدا توسل نکردند...
اهل شیعه می گویند اسلام علیک یا...
و اهل سنت می گویند اسلام علی یا...
پس بدین معنی است که چون پیامبر مرده است و روبروی ما نیست می گوئیم اسلام علی و اگر شخص زنده و حی باشد می گوئیم اسلام علیک، چونان که زمان زنده بودن پیامبر می گفتند اسلام علیک و در زمان مرگ ایشان به بعد گفتند اسلام علی
و به همین خاطر زمانی که پیامبر بر قبور مومنین گذر می کردند می فرمودند: اسلام علی....