همسر بی احساس

زندگی با همسرد سرد مزاج و بی احساس

 سلام  مشکل بزرگی که من دارم و زندگیمو تحت تا ثیر گذاشته  رفتارهای شوهرمه که من بشدت ازشون ناراحتم از جمله سرد مزاجیشونه تکلیف من چیه چکار کنم ایشون ماهی دو نهایت 3 بار اونم با تحریکات من میل  به رابطه پیدا می کنه 2- اینه که اصلا اهل تفریح و مسافرت نیست اگه قرار باشه جایی ما رو ببره فقط به واسطه کسی هست یعنی باید یکی واسطه بشه بگه ما میخایم برین فلان جا شما هم بیاین که اونم به زور می بره هر بار میگه باشه می ریم بعد پشیمون میشه تا اخرین لحظه رفتن به همین صورته 3- اهل مهربانی و محبت کردن به منو بچه هاش نیست همیشه باید التماسش کنم بگم بگو دوست دارم انگار داره جون میده وقتی میخواد این حرف و بزنه وقتی میخواد بگه دوست دارم انگار دارن خفش میکنن طوری بیان میکنه که قشنگ  احساس میکنی  از روی اجبار داره این حرف و می زنه که موقع گفتن به این صورته که دوست دارم دیگه بگیر بخواب یا باید بگم دوستم داری میگه با تندی اره بخواب 4- خسیسه برا امکانات فعلی زندگی تلاش نمیکنه فقط چشمش به اینده و بعد از خودشه که میگه باید جمع کنم برا اینده بچه ها که بعدا ارث خوبی بهشون برسه و دایم پا رو دل و خواسته فعلی ما و بچه ها می ذاره و برامون قطره چکانی خرج می کنه تکلیف ما خانمهای مذهبی چیه که باید چشم محبت فقط به شوهرمون داشته باشیم؟ حالا زنهای بی حجاب اگه از شوهر محبت نبینن میرن دنبال مردای دیگه اصلا من رفتار و کارشونو تایید نمی کنم ولی غصه می خورم که شوهرم قدر پاکیمو نمی دونه ما زنها دیگه ازدواج کردیم شوهرمون هر چی در اومد تا زنده ایم باید به پاش بسوزیم این عرف جامعه ماست بد  اخلاق بود بساز نداشت بساز نیاز جنسیتو برطرف کرئد بساز و................... نمیشه طلاق بگیری زشته جواب دوست و اشنا  رو چی بدی ؟ بچه هاتو میخای چکار کنی ؟ اگه بخوانم طلاق بدن مهریه رو نمیدن مجبورت می کنن ببخشی که طلاقت بده خدا هم یه طرفه گرفته بیشتر با جنس مرد هست میگه زنت تامینت نمی کنه 4 دایم بگیر هزارتا موقت ولی ما خانمها اسیر  می شیم دیگه خودمون و شانسمون بد از اب در اومدم چشت دراد همینه که هست خیلی دلم پره بخدا وقتی از کارشناس مذهبی می پرسی میگن میدونی سیستم زن طوری نمی تونه چند مرد و کنار خودش داشته باشه ولی مرد میتونه چند زن داشته باشه کیف کنه  اصلا هم اینطور نیست من می تونم محبت چند مرد داشته باشم چون اصلا از شوهرم محبت ندیدم اگه عقل الانم داشتم هیچ وقت ازدواج دایم نمی کردم تا اسیر شم همیشه عقد 3 ساله می کردم می دیدم تا محبت شوهرم کم میخواد بشه دوره اش تموم شده رفته  به والله زن هرزه ای نیستم چون بودم تا الان کلی دوست و رابطه داشتم انقد حرص نداشتمو نمی زدم بس ناراحتم از این بخت و اقبالم اینطوری حرف می زنم تو رو خدا جواب منو بدین حالا مشکل ما عکس بود مرد می موند و می گفت دیگه همینه باید بسازم یا تا حالا بایستی از پیش ... زن بلندشون می کردیم یا پدر مادرش انگ زن بیوفا زن بی محل و ... به ما نمی زدن ؟؟ شوهرم اصلا اهل رفتن پیش مشاورو درمان  و راه چاره نیست حتی از طریق فضای مجازی یه عیب دیگه اش اینه خیلی غیر قابل تغییره مثلا 17 ساله دارم بهش میگم اقا میشینی صاف بشین انقد مثل پرانتز قوز نکن اصلا انگار نه انگار توجه نمی کنه ویا چند چیز دیگه که دیگه تحمل گفتن ندارم چون به همه سبکی وارد شدم جواب نداده مثل با زبان خوش گفتن  به در گفتمن که دیوار بفهمه . با واسطه و غیر مستقیم با دعوا  ... که هیچ کدوم جواب نداده

خیلی سعی کردم زندگی ام به اینجا ختم نشه، اما فایده نداشت ...


با نام و یاد دوست

سلام

طاعات و عبادات تون قبول باشه

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:

من خانمی هستم که 22 سال دارم و با همسرم زندگی می کنم
تحصیلات من دیپلم هستش
مشکلات زندگی یکی دو تا نیستن
هی به خودت میگی کم نیار ،لبخند بزن تا فکر نکنه خسته شدی ،سینه سپر کن که فکر نکنه بریدی ،اما با همه ی این دلداری ها و مقاومت ها ،ادم کم میاره
قبل از ازدواج دوست داشتم زندگی رو با عشق شروع کنم.اما با یه دوست داشتن خیلی ساده شروع شد
البته من فکر میکردم دوست داشتن ساده اس ،از طرف مقابلم همون هم نبود
وقتی فکرش و میکنم صرفا جهت استفاده جن... با من ازدواج کرده حالم از خودم بهم میخوره .
دلم میخواد تیغ و بردارم و رو رگای ابی رنگ مچم یه ضربدر خوشگل رو خط زندگیم بکشم
اما چه فایده. این فقط یه خواسته نشدنیه
حداقل تا وقتی که اون ته ته های قلبم به خدا ایمان دارم
نمیدونم الان که اینقدر از زندگی شاکی ام به خاطر حال بدمه یا واقعا زندگی و سختی هاش از پا درم اورده
زندگی که یه طرفش یه دوست داشتن ساده باشه و اون سرش نیاز ته اش چی میشه ؟
هر روز بیشتر از دیروز تبدیل به یخ میشه
دوست داشتن ساده ام تموم شد و به یه حامی تبدیل شد
چه جوری بگم ؟
شاید عادت ،شاید هم فقط صرفا به خاطر نیاز مالی تحمل اش میکنم
اون هم مثل من ،حتما به خاطر منافع اش منو تحمل میکنه
نمیخواستم زندگیم به اینجا ختم بشه، سعی کردم ، خیلی به این درو اون در زدم ،اما فایده نداره
کشتی زندگی من خیلی وقته به گل نشسته و نمیخوام باورش کنم
کل حرف های ما در روز به نیم ساعت هم ختم نمیشه ،نمیتونیم در کنار هم باشیم چون سریع دعوامون میشه ،دو قطب مخالف همدیگه هستیم
هر چیزی که اون دوست داره من ازش متنفرم
و بالعکس
من خیلی تنهام ..تنها دوستی که دارم دنیای مجازیه ...با آدم های مجازی ....
نمی دونم جواب کارشناس چیه ؟
اما اصلا فکر مشاوره حضوری رو هم نکنید ،من اونقدر ازادی ندارم که بتونم پیش مشاوره برم

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید