آیا پولی که با انجام عمل حرام به دست میاد اشکال شرعی داره یا نه؟
مثلا شرع و قانون میگه این کار حرومه
ولی یکی میاد کار خلاف شرع و قانون رو انجام میده و صاحب پولی میشه.
این پول حکمش چیه؟
آقا کوتاه و خلاصه بگم
بابا و مامان من فرهنگی هستن.
در نهاد آموزش و پرورش هم باندبازی و رفیق بازی خیلی زیاده
منم بابام خیلی آدم رفیق بازیه. معمولا کارهاشو بدون طی مراحل قانونی و به وسیله رفیقاش راه میندازه
بار ها بوده کارش غیر قانونی بوده. ولی رفیقاش واسش ردیفش کردن
خلاصه بگم کارای غیرقانونی زیاد میکنه
بعضا وام هم میگیره ولی در راه دیگه خرجش میکنه؛ مثلا وام مسکن زمان دولت قبلی رو باهاش خونه ساخت. ولی نه خونه مسکن مهریو خودمون یه خونه داشتیم این اومد طبقه بالاشو باش ساخت و ما الان اونجا زندگی میکنیم. گاهی هم وام ماشین میگرین جاهای دیگه خرجش میکنه.
گاهی از مدرسه کاغذی چیزی برا خونه میاره. هر چی هم بشون میگم به حرفم گوش نمیکنن
سوال اینه. نونی که این آقا داره به من بیچاره میده حلاله؟ قطعا نه. حرامه. ولی، من طی مکاتباتی که با دفتر مرجع تقلید داشتم باید فعلا این مبالغی رو که بهم میدن به ذمه بگیرم، بعدا که خودم رفتم سر کار به فقیری چیزی پسشون بدم. حالا یه بحث.. من نمیدونم این مبلغ چقد میشه. بعدا چطوری باس بدمش؟
بعدم، فکرشو بکنین، این خوش خداست؟ مردم از ننه باباشون بشون ارثای کلان میرسه. ما ارث که نمیرسه هیچ، باید فردا دو قرون پول دراوردیم نصفشو بزاریم بابت خرابکاری اینا.
سوالاتم به صورت خلاصه:
1- من با این اوضاع چی کنم؟
2- مگه نمی گین خدا عادله، این چه عدالتیه که سر من اومده؟
یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود
لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:
با سلام به دوستان
چهار سالی هست که ازدواج کردم و دو سالی میشه که سر خونه زندگی خودمم.
با خانومم توی دانشگاه آشنا شدم. ایشون دختر باحجابی بود اما آرایش میکرد. ناخونهای بلند جذابی داشت و خیلی هم زیبا بود. به غیر از سه همخونهایش با هیچ کس دیگهای دوست نبود. من عاشقش شده بودم. احمقانه عاشقش بودم. ایشون به من اجازه نداد یه رابطه ساده با هم داشته باشیم که البته کار درستی کرد. من خیلی خوشحال شده بودم و توی دلم گفتم «این دختره مال منه»
بعد از ماجراهایی که اصلاً الآن فرصت بحثش نیست، و مهم هم نیست تونستم با ایشون ازدواج کنم. دقیقاً بعد جاری شدن عقد بود که فهمیدم ایشون با حجاب هستند اما رفتارهاشون از یک دختر باحجاب خیلی فاصله داره. رابطه بسیار نزدیک ایشون با شوهر خواهر دوقولوش و شوخیها و عکسهایی که با هم داشتند من رو خیلی ناراحت میکرد. اما من از همون اول هم مجالی برای برگشت نداشتم و این حماقت رو کردم و ادامه دادم.
جنگیدم، در مقابل همه. باجناقم رو طی مدت این چند سال ادب کردم. خواهر زنم رو که با خانومم دوقولو هست رو هم همینطور. البته توی این مورد نتونستم خیلی موفق باشم. روی همسرم هم خیلی کار کردم. ولی انگار روز به روز همه چیز بدتر شد.
من هیچگاه از رحمت خدا نا امید نشدم. گناهانی داشتم که بین من و خداست اما واقعاً موندم که باید چیکار کنم؟!
همسر من مثل ماهی میمونه همیشه از دستم لیز میخوره. اون وقتها که کار نداشت تا ساعت 2 بعد از خواب بود . با دوستاش هم بعدش قرار میذاشت و پی ددر دودور بودن و ساعت هفت، هشت شب میاومد. من خیلی اعتراض کردم اما چیزی درست نشد. دیدم رفته پی کار. براش توی شرکت خودمون کار جور کردم.
حجابش بیرون چادره اما توی شرکت اصلاً رعایت نمیکنه. لباسهاش اصولاً جذبه و من اصلاً راضی نیستم. بارها احادیث حضرت امیر و حضرت رسولالله رو بهش میگم اما گوشش بدهکار نیست.
اصلاً اخلاقش با من خوب نیست. شاید باورتون نشه. خیلیها رو دیدم که میگن ازدواج فقط چند ماه اولش ولی من اصلاً این موضوع رو نچشیدم.
من خیلی خستهام، خیلی.
دو روز پیش اتفاقی افتاد که برای من خیلی سنگین بود. شاید جواب گناهی رو دارم میدم. ولی خیلی شخصیتم خورد شد.
توی نماز خونه شرکت بودیم که نماز جماعت رو به پا کردیم. به اصرار از یکی از دوستان خواستیم که بیاد جلو واسته. نماز که شروع شد دو تا دختر جلف وارد نماز خونه شدن و اون طرف پرده در قسمت خواهران به هــرّه و کــرّه پرداختن. یکی از اون دو دختر جلف زن من بود. من نفهمیدم چی خوندم.
نماز که تموم شد بلند گفتم برای سکوت بیشتر نماز خونه صلوات. که همه صلوات بفرستند. از طرفی نمیتونستم همسرم رو صدا بزنم و بهش تذکر بدم. از طرفی هم نمیتونستم بی تفاوت بشینم.
نوبت نماز دوم که شد پیش نماز شروع به تعارف کرد و گفت که من جلو نمیایستم و از این حرفها... هم همه شد و به ناگاه خانم من بلند داد زد: «چه خبره!» من خیلی خجالت کشیدم.
مردها ساکت شدن. پیشنماز به جایگاهش برگشت و همه صف واستادیم. خانومم از پشت پرده اومد بیرون و من نگاهی توام با عصبانیت و حقارت بهش نگاه کردم و اون فقط خندید.
بعد نماز مردهای جمع گفتن، ببین تورو خدا، آخر الزمان شده. دیگه زنها هم تذکر میدن با صدای بلند. یکی گفت خودشون داشتن وسط نماز سروصدا میکردن. من خیلی خجالت کشیدم. عدهای هم میدونستن که اون دخترهء جلف زن منه. من صداش زدم به کناری و بهش گفتم تو حق نداری این رفتار رو کنی، چنان بهم پرید که نذاشت من حرفم تموم شده. کارش همینه. همیشه با من بدترین رفتار رو میکنه. من حرفم اینه که چرا این حرکت جلف و زشت رو زن من باید کنه. کجا دیدی یه زن محجبه همچین کاری کنه.
الآن چند روزه که باهاش حرف نمیزنم. محبتم رو بهش قطع کردم.
ولی اون عین خیالش نیست. مثل همیشه از این اوضاع راضیه.
احساس میکنم شاید نونی که درآوردم حروم بوده که این دختر اینطوری شده. خیلی از اعتقاداتش فاصله گرفته. آخه یک دختر محجبه چادرش رو توی محل کار در میاره؟!
جلوی نامحرمها لباس جذب میپوشه!؟
با نامحرمها بگو بخند راه میندازه! سوار ماشین نامحرم میشه به این بهونه که ازم ن کوچیکتره من حسابش نمیکنم. دارم ازش سوء استفاده میکنم که منو برسونه.
یک بار این کار رو کرد و گفتم اگر من سوار ماشین همکارم بشم که از من بزرگتره و به من فکر نمیکنه، تو چه احساسی داری، جواب داد: تو غلط میکنی. اینکه من سوار بشم یا تو سوار بشی فرق داره.
پرسیدم فرقش چیه! میگه اون ممکنه حرکتی کنه و تو خوشت بیاد اما من حرکتی نمیکنم که اون خوشش بیاد.
باور کنید به نظر من تمام حرکات و شوخیهاش میتونه محرک باشه که طرف فکر بد بهش کنه. شما در نظر داشته باشید که مردی هستید و یک خانوم همکار به بهانه هم مسیر بودن سوار ماشین شما بشه. همون اول از بی ملاحظگی اون خانوم چه فکرایی میکنی؟
من خیلی داغونم. دلم میخواد زمان برگرده و اصلاً عاشق نشم.
دوست دارم زمان برگرده و با یک خانوم خیلی خیلی محجبهء بدون آرایش ازدواج کنم. خانومی که همه بهش میگن اومل. خانومی که با سندل جوراب مردونه میپوشه که جذاب نباشه. خانومی که جای لوازم آرایش توی کیفش کتاب دعا و قرآن داشته باشه. خیلی پشیمونم.
اما راه برگشت ندارم.
نان حلال خيلي خيلي خوب است.
من نان حلال را خيلي دوست دارم. ما بايد هميشه دنبال نانحلال باشيم.
مثل آقا تقي. آقاتقي يك ماستبندي دارد. او هميشه پولِ آبِ مغازه را سر وقت ميدهد تا آبي كه در شيرها ميريزد و ماست ميبندد حلال باشد. آقا تقي ميگويد: آدم بايد يك لقمه نان حلال به زن و بچهاش بدهد تا فردا كه سرش را گذاشت روي زمين و عمرش تمام شد، پشت سرش بد و بيراه نباشد.
دايي من كارمند يك شركت است. او ميگويد: تا مطمئن نشوم كه ارباب رجوع از ته دل راضي شده، از او رشوه نميگيرم. آدم بايد دنبال نان حلال باشد. داييام ميگويد: من ارباب رجوع را مجبور ميكنم قسم بخورد كه راضي است و بعد رشوه ميگيرم!
عموي من يك غذاخوري دارد. عمو هميشه حواسش است كه غذاي خوبي به مردم بدهد. او ميگويد: در غذاخوري ما از گوشت حيوانات پير استفاده نميشود
و هر چه ذبح ميكنيم كره الاغ است كه گوشتش تُرد و تازه است و كبابش خوب در ميآيد. او حتماً چك ميكند كه كره الاغها سالم باشند وگرنه آنها را ذبح نميكند. عمويم ميگويد: ارزش يك لقمه نان حلال از همهي پولهاي دنيا بيشتر است!! آدم بايد حلال و حروم نكند. عمو ميگويد: تا پول آدم حلال نباشد، بركت نميكند. پول حرام بيبركت است.
من فكر ميكنم پدر من پولش حرام است؛
چون هيچوقت بركت ندارد و هميشه وسط برج كم ميآورد. تازه يارانهها را خرج ميكند و پول آب و برق و گاز را نداريم كه بدهيم. ماه قبل گاز ما را قطع كردند چون پولش را نداده بوديم. ديشب ميخواستم به پدرم بگويم: اگر دنبال يك لقمه نان حلال بودي، پول ما بركت ميكرد و هميشه پول داشتيم؛ اما جرأت نكردم. اي كاش پدر من هم آدم حلال خوري بود!!!
به نظرتون واقعا انشاء بچه های ما اینه طرز تفکرشون داره اینطوری میشه ؟
یعنی ما داریم به این سمت سو میریم یا اینا خودش از دست دشمنامونه ؟
یه جاده خاکی یکی از دوستان خوبم صلوات خواست اینم بزارم تا بقیه بچه ها ازش استفاده کنن
با سلام به کارشناسان محترم و دوستان عزیز
بنده طبق فتوایی که علما دادند هیچگونه تفحصی در مال افراد نمیکنم و همه را بر فرض حلال و پاک بودن میدونم اما شنیدم که طیب بودن بالاتر از این است مثلا ممکنه شخصی خمسش رو نده و من هم از این امر بی خبر باشم اگر به منزل این فرد برم و از غذایش بخورم میدونم از نظر شرعی گناهی بر من نیست چون نمیدونستم و تجسس هم جایز نیست اما سوال من این است که آیا این غذا اثری بر روح من میگذارد یا خیر؟ وقتی این لقمه جزئی از گوشت و پوستم شد چه؟
بالاخره برای استجابت دعا هم شرایطیست!
یکی از بدترین پدیده هائی که در وضعیت کنونی جامعه ما ،با آن مواجه هستیم؛ پدید شوم احتکار است. احتکار به دلیل اینکه باعث گرانی فزاینده قیمتها می شود و به اقتصاد کلان هم ضربه وارد می کند یکی از خیانتهائی است که افراد بی ایمان(ولو با ظاهر مذهبی)،برای کسب منفعت بیشتر انجام می دهند و با این کار نه تنها به ثروت حرام خود اضافه می کنند ،بلکه باعث ضربات مهلکی به بدنه اقتصاد می شوند که اولین تأثیرش بر قشر کم درآمد جامعه است.
به این بیانات معصومین علیهم السلام دقت کنید:
1- پيمان نامه امير المؤمنين (علیه السلام) بسوى مالك اشتر هنگامى كه او را زمامدار مصر قرار داد:
سپس جلوگيرى از احتكار كن زيرا رسول خدا صل الله علیه و آله، از نگهدارى جنس جلوگيرى فرموده،بايد خريد و فروش بطور آسان و ساده انجام گيرد،بميزان اقتصاد و بايد قيمت بر خريدار و فروشنده اجحاف و زور نشود، پس كسى كه بعد از مانع شدن تو احتكار كند او را كيفر و مجازات كن بطور عادلانه، زيرا رسول خدا احتكاركننده را كيفر فرمود.(كتاب الروضة در مبانى اخلاق، ص: 272)
2- كسى كه كالايى را احتكار كند و بخواهد كه آن را بر مسلمانان گران بفروشد، گناهكار است و محروم از امان خدا و رسول اوست. (پيام پيامبر،ترجمه فارسى،ص: 843)
3- از على (ع) نقل شده است: احتكار، خوى تبهكاران است(الحكم الزاهرة با ترجمه انصارى،ص: 680)
برای هر صاحب عقلی همین 3 روایت کافی است تا میزان شرّ بودن این عمل را درک کند؛ در این اوضاع که تمام کفر با هر وسیله ای در مقابل رسول خدا صل الله علیه و آله و دین او قد علم کرده است ؛احتکار فقط خنجر از پشت زدن عده ای نامرد است.