سماع موتی مستلزم علم غیب است!
ارسال شده توسط محسن .. در سهشنبه, ۱۳۹۸/۰۸/۲۱ - ۰۹:۰۵انجمن:
یکی از ماموستاهای سلفی که اخیرا فعالیت زیادی داشته و با استدلالی منکر آن شده است که متن سوال وی اینچنین است:
اینکه آیا مردگان می توانند از وقايع و كلام دنیای زندگان مطلع شوند از دیر زمان مورد اختلاف واقع شده است و هر کدام از مذاهب برای اثبات رای خویش به دلایلی استناد می کنند در اینجا ما قصد نداریم به بازخوانی و ذکر ادله های طرفین بپردازیم بلکه فقط به ذکر گزاره هایی خواهیم پرداخت که معتقد هستیم مستندات آنها درحدی است که می توان آنها را بعنوان اصول این مبحث درنظر گرفت.
اصل اول: حیات برزخی یک حیات غیبی ..
برزخ به معنای حائل ، دیوار و یا فاصلهی بین دو چیز است و قرآن کریم از زندگی پس از مرگ تا قیام قیامت با کلمه «برزخ »تعبیر کرده است.
و من و رائهم برزخ الی یوم یبعثون.
بنابراین منظور از حیات برزخی حالت و وضعیتی است که در آن نوعی از حیات ، شعور و ادراکات خاص برای مردگان موجود است که ماهیت آن یک امر غیبی است و حتی ادعای وجود چنین حیاتی نیازمند نصی وحیانی است که وجود آنرا اثبات کند و نمی توان براساس علوم تجربی در مورد اثبات و یا نفی و یا ماهیت آن اظهار نظری کرد.
خدواند وقتی حیات برزخی شهداء را توصیف می کند ميفرمايد:
بَلْ أَحْيَاءٌ وَلَٰكِنْ لَا تَشْعُرُونَ . یعنی حیاتی که خارج از درک و شعور انسان های زنده است .
اصل دوم : حیات برزخی حیات همه مردگان است چه مومن چه کافر...
همچنان که قران از حیات برزخی شهدا سخن می راند حیات برزخی فرعون و همرانش را اینگونه توصیف می کند:
النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْهَا غُدُوًّا وَعَشِيًّا ۖ وَيَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ
در این آیات از عذابی که هر صبحگاه و شامگاهی قبل وقوع قیامت بر فرعون و خاندانش عرضه می شود.
اصل سوم: شرایط و وضعیت مردگان در حیات برزخی متفاوت است.
همچنان که در حیات دنیوی انسانها باوجود سهیم بودن درحیاتی دنیوی دارای شرایط ، توانایی و وضعیت متفاوتی هستند در حیات بزرخی هم احوال مردگان باهم متفاوت است بیشک شهیدی که در میان نعمت های بهشتی جولان می زند وضعیتش بسیار متفاوت تر از کسی است که عذاب دردناکی بروی عرضه می شود .
اصل چهارم: برقراری ارتباط با حیات برزخی امری الهی و خارج از توانایی بشر است.
إِنَّکَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتي .. ای پیامبر تو نمی توانی کلامت را به مردگان بشنوانی و سخنت را به گوش انهان برسانی همچنان که هدایت دیگران خارج از توان توست بهمین خاطر در ادامه آیه میفرماید:
وَ ما أَنْتَ بِهادِي الْعُمْيِ عَنْ ضَلالَتِهِمْ ..
اما اگر خدواند بخواهد هرآنچه را که اراده کند میتواند به مردگان بشنواند همچنان که اگر اراده هدایت شخصی نماید وی را بوسیله پیامبر هدایت می کند.
إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشاءُ وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ ..
مسلّماً تو نمی توانی سخنت را به گوش مردگان برسانی ، و نمی توانی کران را هنگامی که روی برمی گردانند و پشت می کنند فراخوانی..
بهمین خاطر سخن گفتن پیامبر با کشته شدگان و خبر از شنیدن کلامش توسط کشته شدگان بدر معجزه ای است که تنها کسی می تواند ادعای برقراری چنان ارتباطی و خبر از چنان غیبی را داشته باشد که با وحی در ارتباط باشد و از این منظر است که اصحاب پیامبر مخاطب قرار دادن کشته شدگان کفار توسط پیامبر را سنتی متبوع قلم داد نمی کردند که از آن تبعیت نمایند و کشته شدگان را مانند پیامبر مورد خطاب قرار دهند.
اصل پنجم: سماع اموات ممکنی غیبی است.
محتوای نصوصی که در مورد حیات برزخی وجود دارد دال بر این است که مردگانی که خداوند اراده کرده برخی از سخنان و وقایع که خداوند اراده کرده است را می شنوند و از آن مطلع میشوند اما اینکه کدامیک از مردگان از کدامیک از وقایع و سخنان مطلع میشوند یک امر غیبی است که برای پاسخ به آن نیاز به وحی است بنایراین هیچ شخصی نمی تواند ادعا کند که فلان شخص مرده فلان سخن مرا شنید هرچند که وقوع چنان سماعی ممکن است.
نصوصی وجود دارد که نشان میدهد پیامبر در حیات برزخی اش از اموری مطلع می شود این درحالی است که برخی دیگر از نصوص نشان از آن دارند که پیامبر از برخی وقایعی که بعد از مرگش روی داده است بی اطلاع است مانند ارتداد افرادی که در زمان پیامبر ایمان آورده بودند و بعد از وفات پیامبر مرتد می شوند و پیامبر در قیامت از اینکه آنان مستوجب عذاب می شوند ابراز تعجب می کند چراکه وی بی اطلاع از ارتداد این افرادی است که بعد از و فاتش روی داده است بهمین خاطر به پیامبر گفته میشود :
إِنَّكَ لاَ تَدْرِي مَا أَحْدَثُوا بَعْدَكَ، تونمی دانی بعد از تو چه ها کردند!
در این حال پیامبر میفرماید: فَأَقُولُ كَمَا قَالَ العَبْدُ الصَّالِحُ پس من نیز چنان می گوییم که بنده نیکوکار گفت ، که منظور پیامبر همان سخن عیسی علیه السلام است که در قران مذکور است.
در قیامت وقتی از عیسی علیه السلام سوال می شود که ایا تو به مسیحیان گفته ای که تو و مادرت را عبادت کنند ایشان در جواب منکر این میشود که میسحیان را به چنان امری فرمان داده باشدو در ادامه سخن می فرماید: وَكُنتُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا مَّا دُمْتُ فِيهِمْ ۖ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي كُنتَ أَنتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ..
در مجموع قران نقل می کند که هنگامی که وقتی خداوند پیغمبران را (در پیشگاه خود) گرد میآورد و بدیشان میگوید: به دعوت شما چه پاسخی داده شده است؟ (آیا ملّتهائی كه به سوی آنان فرستاده شدهاید چگونه از دعوت شما استقبال كردهاند و به چه راهی رفتهاند؟ راه ایمان یا راه انكار پیمودهاند؟). میگویند: ﴿ قَالُواْ لَا عِلۡمَ لَنَآۖ ﴾ [المائدة: 109]. هیچ علم و اطلاعی از اینکه چه کردند نداریم
اصل ششم : عدم قیاس و استقراء ...
مسألهی سماع اموات مسألهای غیبی است و وقتی رسول الله صلی الله علیه و سلم در پرتو وحی الهی خبر میدهد که مرده یک سماع خاص دارد مثلا صدای نعلین تشییعکنندگان در هنگام تدفین و بازگشت از گورستان را میشنود نمیتوان سایر اصوات را نیز بدان قیاس نمود و گفت چون این صدا را میشنود پس دیگر صداها را نیز همانند آن خواهد شنید! و یا از روی استقراء، یک مورد خاص را بر کل تعمیم داد و ادعا کرد که چون میت صدای نعلین تشییعکنندگانش را میشنود است پس تمامی صداها را میشنود .
بهمین خاطر برخی از علماء گفته اند اصل برعدم سماع اموات هست یعنی مردگان هیچ سخنی را نمی شنوند مگر آن حالات استثنایی نباشد که توسط وحی از آن مطلع شده ایم اما با مقداری تفاوت با این بینش طبق آنچه که قبلا بیان شد میتوان گفت که :
سماع اموات مسألهای غیبی است و اینکه کدام میت کدام سخن را بشنوند و یا از آن مطلع گردد امری است که متعلق به مشیت الهی است وممکن است خداوند اراده كند کلامی به میتی برسد هرچند که از وی دور باشد و یا از کلامی بی اطلاع باشد هرچند که از وی نزدیک باشد. در مجموع خداوند هرانچه را به هرآنکه بخواهد می شنواند...
بنابراین اینکه شخصی میتی را مورد خطاب قرار دهد و ادعا نماید حتما این میت صدای وی را میشنود چنین ادعای در مورد چنین حالت معینی مستلزم ادعای دانستن غیب و یا انزال وحی است همچنانکه انکار عدم سماع این خطاب معین توسط این میت معین مستلزم اطلاع ازغیب است بلکه انچه میتوان گفت آن است که : إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشاءُ ..
از این منظر می توان به یکی از حکمت هایی پی برد که چرا در قران و سنت هیچکدام از عبادت ها مستند و متکی بر سماع اموات نیست...