اصلا اختیار یعنی چه؟؟
ارسال شده توسط aminjet در سهشنبه, ۱۳۹۱/۰۶/۲۸ - ۱۳:۵۸سلام
لازمه ی اختیار از نظر تعریفی که من برای آن دارم این است که موجود مختار حداقل دو گزینه پیش رو داشته باشد و در انتخاب دو گزینه هیچ محدودیتی نه از ناحیه ذات خود و نه از ناحیه ی طبیعت اطراف نداشته باشد و محدودیت ها صرفاً تعداد گزینه ها را کم کنند نه اینکه در برگزیدن آن ها دخیل باشند.
فرض اول: انسان به عنوان موجودی صرفاً مادی
در این حالت انسان در بدو تولد دارای یک فیزیک بدنی است که از مجموعه ای از اجزا مادی که به طرز پیچیده ای در هماهنگی باهم کار میکنند تشکیل شده است. سلول های مغز او در نظام پیچیده ای از قوانین علت و معلولی طبیعی در ارتباط با هم در حال فرستادن پالس های عصبی دریافت محرک های خارجی از پوست چشم گوش و ... هستند و مثل سی پی یوی کامپیوتر در حال تحلیل داده و افضایش اطلاعات ذخیره شده هستند. این بدن دارای استعدادهایی است که بخش عمده ان مادر زادی بوده و بخشی هم باتوجه به نحوه تغذیه و سایر عوامل طبیعی از جمله تربیت والدین درزمان کودکی و بعد از آن در طول رشد و زوال این بدن مادی درحال رشد یا نابودی است.
وقتی انسان به خیال خود در حال انتخاب بین دوگزینه است در مغز او به اطلاعات انباشته شده وضعیت روانی و فیزیکی فعلی استعداد مغز در تحلیل میزان خستگی فعلی و اموزشهای دیده شده در طول عمر و.... تکیه میشود. یعنی پالس های عصبی و ترشحات پایانه های عصبی در فعل و انفعالاتی سریع و عزیم و پیچیده دست به دست هم داده و پس از طی یک سر فرآیند علت و معلولی که متاثر از طبیعت تجربه شده در طول عمر و استعدادهای مادی خود دستگاه است یک تصمیم گرفته شده و یک گزینه انتخاب میشود و گزینه دیگر به ظاهر رد میشود.
از دید ناظر خارجی و حتی خود شخص (یا بهتر بگویی بخشی از مغز که خود تحت تاثیر تجربه های خود است) به نظر میرسد انتخابی شکل گرفت و اختیاری در کار بود ولی حقیقت امر این است که اگر یک ناظر کاملا آگاه به همه ی سلسله نظام علت معلولی حاکم بر بدن فیزیکی این شخص از بدو تولد تا کنون و حتی پیش از تشکیل نطفه، انتخاب گزینه مورد نظر پس از طی یک سری محاسبات پیچیده قابل پیشبینی بود. ولی چون ما عملا اینچنین ناظری نداریم به توهم خیال میکنیم که اختیاری در کار بود و انتخابی اتفاق افتاد. ولی اینطور نیست و این صرفاً به دلیل عدم اشراف کامل ما به همه ی پدیده های فیزیکی و استعدادهای کسب شده و گذشته شخص و .... که نهایتا تصمیم او را شکل داده اند اینگونه تصور میشود.
یک مثال ساده این است که اگر سیب را از یک ارتفاع ول کنیم اختیاری ندارد در نیافتادن بلکه سلسله قوانین فیزیکی حاکم ان را وادار میکند که فقط حالت اتفاق بیافتد واحلت دیگری به جز انچه اتفاق افتاد از اول هم وجود نداشت بلکه ما بخیال خود آن را تجسم کرده بودیم.
اختیار انسان نیز چنین است و ما چون به همه روابط طبیعی حاکم بر این بدن فیزیکی که نهایتا تصمیم از آن صادر میشود اگاه نیستیم احتمال اختیار هر کدام از گزینه های فرضی را میدهیم درحالی که اگر میدانستیم قطعا به بداهت میدیدیم که اختیاری نبود و نتیجه ی محاسبات صرفا یک خروجی رارقم میزد.
فرض دو: وجود روح
در مورد اولی توضیح بدهید اگر نیاز شد وارد فرض دوم هم می شویم.
کارشناس بحث : اندیشمند