آيا حضرت علي(ع) امام حسن(ع) را به عنوان جانشين خود معرفي فرمودند؟
تبهای اولیه
از ديدگاه تشيع، خلفا و امامان پس از پيامبر، به وسيله خود آن حضرت تعيين و معرفي شدهاند كه تعداد آنان 12نفر ميباشد.
در اينباره روايات فراواني وجود دارد.
در تاريخ و روايات به خوبي بيان شده كه حضرت علي(ع) پس از خود خليفه مسلمانان را معرفي فرموده است.
1- تاريخ نگار مشهور ابنعثم كوفي روايت ميكند:
«امامحسن(ع) در نامهاي به معاويه چنين نوشت: فان اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب لما نزل به الموت و لاّني هذا الأمر من بعده؛ زماني كه هنگام رحلت اميرمؤمنان عليبن ابي طالب فرا رسيد، ايشان مرا به عنوان ولي امر مسلمانان معرفي نمودند».{1}
2- ابنكثير مينويسد: «ثم بعد هم الحسن بن علي(ع) لأنّ علّياً اوصي اليه و بايعه اهل العراق»؛{2}
پس از خلفاي پيشين، حسن بن علي(ع) به خلافت رسيد چرا كه علي ولايت او را وصيت كرد و مردم عراق نيز با او بيعت كردند.
3- ابوالفرج اصفهاني از ابوالأسود دئلي روايت ميكند:
«و قد أوصي بالامامة بعد الي ابن رسولاللَّه(ص) و ابنه و سليله و شبيه في خلقه و هديه»؛{3}
اميرمؤمنان(ع) پس از خود امامت فرزند رسولخدا(ص) و فرزند و ذريّه خودش را كه در اخلاق و رفتار همانند او بود، وصيت نمود.
4- ابن عبدربه اندلسي مينويسد:
«الهيثم بن عدي قال: حدثني غير واحد ممن ادرك من المشايخ انّ علي بن ابيطالب أصار الأمر الي الحسن»؛{4}
هيثم بن عدي ميگويد: بسياري از بزرگاني را كه من ملاقات كردم براي من نقل كردند كه علي بن ابيطالب خلافت را بهفرزندش حسن واگذار نمود.
آنچه يادآوري شد نقل وصيت حضرت علي(ع) از زبان تاريخنگاران اهلسنت بود اما دانشمندان شيعه، اجماع و اتفاق دارند كه علي(ع) فرزندش را به جانشيني پس از خود معرفي نمود.
شيخ كليني ميگويد:
«اميرمؤمنان(ع) در حضور امام حسين و محمد حنفيه و تمامي فرزندان و اهلبيت خود و سران و بزرگان شيعه، فرزندش امامحسن(ع) را، طبق وصيت و توصيه رسولخدا(ص) به امامت پس از خود وصيت نمود».{5}
امينالاسلام طبرسي مينويسد:
«دومين دليلي كه برخلافت و امامت امام حسن(ع) وجود دارد، اخبار متواتر و فراواني است كه در آنها اميرمؤمنان(ع) در حضور بزرگان شيعه به جانشيني فرزندشان امام حسن(ع) تصريح كرده و ايشان را با بياني صريح خليفه مسلمانان قرار دادهاند».{6}
همين سخن را اربلي و ديگران نيز نوشتهاند كه متن آن در كتابهاي روايي، تاريخي وكلامي آمده است.
پی نوشت:
1.الفتوح، ابناعثم، ج4، ص278.
2.البداية و النهايه، ج6، ص249.
3.الاغاني، ج12، ص380.
4.عقد الفريد، ج5، ص 204، تحقيق محمد سعيد العريان، دارالفكر - اخبار دولة العباسيّه.
5.اصول كافي، ج1، ص297.
6.كشف الغمه، ج2، ص157، چاپ دارالكتاب بيروت.