هرکه را عشق حسین نیست؛ زخود بی خبر است کشته عشق حسین از همه کس؛ زنده تر است
:Sham::Sham: بس که آن جلوه توحید مرا در نظر است هرکجا می نگرم؛ نور رخش جلوه گر است
چشم ها غرق تماشا ، که نیامد عباس نگران بر لب دریا ، که نیامد عباس اشک ها همسفر آه ، در آن لحظه ی تلخ خسته از دیدن صحرا که ، نیامد عباس کودکان منتظر او که مگر بر گردد آه از این شوق تماشا ، که نیامد عباس؟
بانگی از دور که در حنجره زخمی دارد می کند فاش سخن را : که نیامد عباس کودکی از دل خیمه ، به پدر می گوید : تو ندیدیش ؟ بگو ، یا که نیامد عباس
:Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham: یاس می گوید حسین .... یاس می گوید حسین ، احساس می گوید حسین ساقی لب تشنگان عباس می گوید حسین
مست می گوید حسین ، سر مست می گوید حسین ساقی کرب و بلا تا هست می گوید حسین
تیر می گوید حسین ، شمشیر می گوید حسین کودک لب تشنه ی بی شیر می گوید حسین
آب می گوید حسین ، مهتاب می گوید حسین زاده ی ام البنین بی تاب می گوید حسین
لاله می گوید حسین ، آلاله می گوید حسین ساقی اهل حرم با ناله می گوید حسین
فاطمه گوید حسین ، هم علقمه گوید حسین خشک لب عباس در هر زمزمه گوید حسین
دیده می گوید حسین ، غم دیده می گوید حسین پور حیدر با کف ببریده می گوید حسین
آسمان گوید حسین ، هر کهکشان گوید حسین دیده گریان حضرت صاحب زمان گوید حسین
جان می گوید حسین ، بی جان می گوید حسین ساقی غم دیده ی لب تشنگان گوید حسین
خون می گوید حسین ، مجنون می گوید حسین ساقی بی مشک و دست محزون می گوید حسین
دین می گوید حسین ، آیین می گوید حسین تیر خورده دیده ای حق بین می گوید حسین
باده می گوید حسین ، سجاده می گوید حسین دست من از تن جدا افتاده می گوید حسین
جان من گوید حسین ، ایمان من گوید حسین تیر خورده غرق خون چشمان من گوید حسین
خواهری گوید حسین ، آب آوری گوید حسین در بر گهواره گریان مادری گوید حسین
کور می گوید حسین ، رنجور می گوید حسین هر ستاره در شب بی نور می گوید حسین
موی من گوید حسین ، ابروی من گوید حسین بوسه ی شمشیر بر بازوی من گوید حسین
خراب گشتم برادر، در خرابههای شام . فرو ریختم برادر، در گریههای شبانه سه ساله. زینت پدر را زیر خندههای خویش به تاراج بردند. حرمت فرزندانت را نادیده گرفتند. چهل وادی صبر کردم، برادر! صبر کردم؛ صبری جمیل برادر؛ «ما رأیت إلاّ جمیلا.» پروانه سان سوختم بر گرد خیمه سجاد. شعلهها را در آویختم تا جگرگوشهات را از هیمه آتش بیرون کشیدم. ذره ذره آب شدم تا کودک هراسانت را از تاریکیها بیرون کشیدم . هزاران بار مرگ چشیدم تا ضجههای داغ دیده طفلان را آرام کردم. هزاران بار بغض فرو خوردم تا از پس دروازههای نامردی گذشتم.
شانه هاي زخمي اش را هيچ كس باور نداشت بار غربت را كسي از روي دوشش بر نداشت در نگاهش كوفه كوفه غربت و دلواپسي عابر دلخسته جز تنهائيش ياور نداشت بام هاي خانه هاي مردم بيعت فروش وقت استقبال از او جز سنگ و خاكستر نداشت مي چكيد از مشك هاشان جرعه جرعه تشنگي نخل هاشان ميوه اي جز نيزه و خنجر نداشت سنگ ها كمتر به پيشاني او پا مي زدند نسبتي نزديك اگر با حضرت حيدر نداشت روي گلگون و لبي پر خون و چشماني كبود سرنوشتي بين نامردان از اين بهتر نداشت سر سپردن در مسير سربلندي سيره اش جز شهادت آرزوي ديگري در سر نداشت دخترش با ديدن بازارهاي كوفه گفت خوب شد باباي من در دست انگشتر نداشت شاعر: يوسف رحيمي
[=B Mitra]باز[=B Mitra] باران با ترانه /می خورد بر بام خانه /یادم آید کربلا را /دشت پر شور و نوا را /گردش یک روز غمگین /گرم و خونین /لرزش طفلان نالان /زیر تیغ و نیزه ها را [=B Mitra]باز باران با صدای گریه های کودکانه /از فراز گونه های زرد و عطشان /با گهرهای فراوان /می چکد از چشم طفلان پریشان /پشت نخلستان نشسته /رود پر پیچ و خمی در حسرت لبهای ساقی /چشم در چشمان هم آرام و سنگین /می چکد آهسته از چشمان سقا /بر لب این رود پیچان /باز باران /[=B Mitra]* [=B Mitra]باز باران با ترانه /آید از چشمان مردی خسته جان /هیهات بر لب /از عطش در تاب و در تب /نرم نرمک می چکد این قطره ها روی لب /شش ماهه طفلی/رو به پایان/مرد محزون /دست پر خون می فشاند /از گلوی نازک شش ماهه /بر لب های خشک آسمان با چشم گریان /باز باران [=B Mitra]* [=B Mitra]باز هم اینجا عطش /آتش شراره جسمها /افتاده بی سر پاره پاره /می چکد از گوشها باران خون و کودکان بی گوشواره /شعله در دامان و در پا می خلد خار مغیلان
[=B Mitra]وندرین تفتیده دشت و سینه ها برپاست طوفان /دستها آماده شلاق و سیلی /چهره ها از بارش شلاقها گردیده نیلی /دراین صحرای سوزان /می دود طفلی سه ساله
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]حب الحسين رشته تحصيلي شماست
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]دانش سراي عشق و جنون شهر كربلاست
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]در مبحث حسين شناسي موفقيد
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]موضوع بحث سينه زدن پاي روضه هاست
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]تا روز محشر مدركتان را نميدهند
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]برگ قبولي همه در پوشه خداست
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]پايين كارنامه هر شخص نوشته اند
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]اين مهر سرخ مهر شهنشاه كربلاست
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]محشر كنار درب جنان داد ميزنيد
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]مردم نديده ايد كه آقاي ما كجاست؟
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]تنها به عشق اوست كه به اينجا رسيده ايم
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]جنت بدون حضرت ارباب بي صفاست
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]ناگاه جبرئيل امين ناله ميزند
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]آقايتان حسين همان مرد سر جداست
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]محشر دوباره از غم او سينه ميزنيد
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]آنجا خدا به خير كند محشري به پاست
[=B Mitra]ز بس که نیزه نشسته به جسم پرپر تو[=B Mitra]
[=B Mitra]ورق ورق شده در قتلگاه دفتر تو
[=B Mitra]چقدر نیزه شکسته کنارت افتاده
[=B Mitra]چقدر تیر فرو رفته بین پیکر تو
[=B Mitra]هنوز از گلویت خون تازه می آید [=B Mitra]هنوز [=B Mitra] بر سر نی جاری است کوثر تو
[=B Mitra]سر شکسته عباس آب آور را
[=B Mitra]نشانده اند سر نیزه ای برابر تو
[=B Mitra]چقدر لطمه زده روی گونه اش امروز
[=B Mitra]نمانده سوی نگاهی به چشم خواهر تو
[=B Mitra]زدند بر رخ ماه تو هیجده ضربه
[=B Mitra]:Sham::Sham::Sham::Sham::Sham:
مگر بكرببلا آب قيمت جان بود
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]كه از عطش به فلك ناله يتيمان بود
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]كفن دريغ مگر بود بهر شاه شهيد
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]كه تا سه روز تنش روي خاك عريان بود
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]به زير سايه چتر زر ابن سعد لعين
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]عزيز فاطمه در آفتاب سوزان بود
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]زكينه فرقه بي آبرو زدند آتش
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]سرادقيكه در او جبرئيل دربان بود
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]بروي نعش علي اكبر جوان ليلا
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]چون موي خويشتن آشفته و پريشان بود
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]گلوي جمله تر از آب خوشگوار فرات
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]بحلق خشك علي اصغر آب پيكان بود
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]ز آب و نان همه سيرو ز كربلا تا شام
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]سكينه تشنه آب و گرسنه نان بود
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]سپاه شام سراسر سوار بر مركب
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]پياده عابد بيمار زار و نالان بود
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]به شام جمله خلايق بخواب خوش همه شب
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]ز شام تا بسحر زينب اندر افغان بود
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]نهاد خولي بي دين بروي خاكستر
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]سريكه مهر رخش رشگ باغ رضوان بود
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]فغان كه ريخت يزيد شراب خوار شراب
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]بر آن رخي كه لبش به ز آب حيوان بود
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]چه آتشي است بنظم تو جوديا كه بدهر
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]بهر كه ديدمي از آتش تو سوزان بود
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]مرحوم ميرزا عبدالجواد جودي
مهر نمازم تربت تو ... راز و نیازم تربت تو ... عشق تو مولا به دو عالم نفروشم ... سرمه ی چشمم تربت تو ... خاک بهشتم تربت تو ... تربت مولا به دو زمزم نفروشم ... من مست حسینم ... پا بست حسینم ... مرگ و وجودم همه بسته به نگاهی ... آواره ی عشقم ... بیچاره ی عشقم ... روز و شبم را ... تو چو مهری ... تو چو ماهی ... کلب در کوی تو منم ... ز آتش عشقت دم بزنم ... من که ز سوزت بگدازم بگدازم ... بی بی جون ... خانه ی عشقت جلوه گهم ... خاک حریمت نور رهم ... من که به عشق تو بنازم ... تو بنازم ... بی بی ... من عبد گدایی ... تو عشق خدایی ... مستی جانم ز می جام تو بی بی ... ای دلبر زهرا ... ای یاور زهرا ... ذکرمن این است ... فقط نام تو بی بی ... هر کی هرچی می خواد خودش با این ذکر بخواد ...
[="]
به هر زمان که بخوانند نسل ها قرآن
درون حنجره هاشان صدای تو است حسین
:Sham:
به عالمی در دل بسته ام ز روز ازل
مگر به روی تو، این خانه جان تو است حسین
:Sham:
معمای خون تو را جز خدا نداند کس
به خون تو، که خدا خونبهای تو است حسین
:Sham:
دلم به جانب صحن و سرای تو است حسین
:Sham: بهشت باد به اهل بهشت ارزانی بهشت من حرم با صفای تو است حسین
:Sham: زیارت همه پیغمبران زیارت حق زیارت سر از تن جدای تو است حسین
:Sham: تو آن صحیفه ی صد پاری ورق ورقی که زخم های تنت آیه های تو است حسین
:Sham: به وصف غیر تو میثم سخن نخواهد گفت [="] هر آنچه گفته و گوید ثنای تو است حسین
:Sham:
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]در پای حسین سر فشاندن چه خوش است
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]وز خاک درش بوسه ستاندن چه خوش است
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]یک روز وضو گرفتن از آب فرات
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]وندر حرمش نماز خواندن چه خوش است
باز محرم شد و دلها شکست از غم زينب دل زهرا شکست
باز محرم شد و لب تشنه شد از عطش خاک کمرها شکست
آب در اين تشنگي از خود گذشت دجله به خون شد دل صحرا شکست
قاسم و ليلا همه در خون شدند اين چه غمي بود که دنيا شکست
محرم ماه غم نيست ماه عشق است محرم مَحرم درد حسين است
خدا گواه است؛که وقف عزای تو است حسین
صفا و مروه و رکن و مقام و کعبه ی من
به کربلات قسم کربلای تو دست حسین
:Sham:
درون حنجره هاشان؛ صدای تو است حسین
:Sham:
به عالمی در دل بسته ام ز روز ازل
مگر به روی تو، این خانه جان تو است حسین
:Sham:
معمای خون تو را جز خدا نداند کس
به خون تو، که خدا خونبهای تو است حسین
:Sham:
اگر چه کعبه بود قبله ام به وقت نماز
دلم به جانب صحن و سرای تو است حسین
:Sham:
بهشت باد به اهل بهشت ارزانی
بهشت من؛ حرم با صفای تو است حسین
:Sham:
زیارت همه پیغمبران زیارت حق
زیارت سر از تن جدای تو است حسین
:Sham:
تو آن صحیفه ی صد پاری ورق ورقی
که زخم های تنت آیه های تو است حسین
:Sham:
به وصف غیر تو میثم سخن نخواهد گفت
هر آنچه گفته و گوید؛ ثنای تو است حسین
:Sham:
:Sham:
:Sham:
:Sham:
:Sham:
:Sham:
:Sham:
:Sham:
:Sham:
هرکه را عشق حسین نیست؛ زخود بی خبر است
کشته عشق حسین از همه کس؛ زنده تر است
:Sham::Sham:
بس که آن جلوه توحید مرا در نظر است
هرکجا می نگرم؛ نور رخش جلوه گر است
چشم ها غرق تماشا ، که نیامد عباس
نگران بر لب دریا ، که نیامد عباس
اشک ها همسفر آه ، در آن لحظه ی تلخ
خسته از دیدن صحرا که ، نیامد عباس
کودکان منتظر او که مگر بر گردد
آه از این شوق تماشا ، که نیامد عباس؟
بانگی از دور که در حنجره زخمی دارد
می کند فاش سخن را : که نیامد عباس
کودکی از دل خیمه ، به پدر می گوید :
تو ندیدیش ؟ بگو ، یا که نیامد عباس
نی ، نوای عشق می خواند زسوز نـــــای تو
آقیانوسی که می جوشید از لبهــــــــــــــای تو
صور اسرافیـــــــــــــــل دارد وسعت آوای تو
از شقایق مـــــــــــوج ها دارد دل دریــای تو
نقش مـــی بندد گلستـــانها زنقش پــــــــــای تو
بـــــا پیام آتشیــــن زینب کــــــبرای تـــــــــو
می شود سرسبزتر هـــــر سال عـــاشورای تو
یاس می گوید حسین ....
یاس می گوید حسین ، احساس می گوید حسین
ساقی لب تشنگان عباس می گوید حسین
ساقی کرب و بلا تا هست می گوید حسین
کودک لب تشنه ی بی شیر می گوید حسین
زاده ی ام البنین بی تاب می گوید حسین
ساقی اهل حرم با ناله می گوید حسین
خشک لب عباس در هر زمزمه گوید حسین
پور حیدر با کف ببریده می گوید حسین
دیده گریان حضرت صاحب زمان گوید حسین
ساقی غم دیده ی لب تشنگان گوید حسین
ساقی بی مشک و دست محزون می گوید حسین
تیر خورده دیده ای حق بین می گوید حسین
دست من از تن جدا افتاده می گوید حسین
تیر خورده غرق خون چشمان من گوید حسین
در بر گهواره گریان مادری گوید حسین
هر ستاره در شب بی نور می گوید حسین
بوسه ی شمشیر بر بازوی من گوید حسین
:Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham:
با آب طلا نام حسين قاب کنيد
با نام حسين يادي از آب کنيد
خواهيد مه سربلند و جاويد شويد
تا آخر عمر تکيه بر ارباب کنيد.
مـانده یک پروانه ی پر سوخته
اختری تـابندهتر از مـاه بود
یافته تـا بـامِ «أوْ أدنی» عروج
تـار مـویش عالمی را سلسله
دستهای کوچکش مشکلگشا
آفتــاب آیینــهدار سایــهاش
بر دو کتفش زلف قاسم ریخته
شـد روان با ناله سوی قتلگاه
پشت سر عمـه گرفتارش شده
کای کمر بهر شهادت بسته تنگ!
ایـن همـه صیاد و یک آهو مرو
یک نهال نازک و باران سنگ
شیر اگـر خواهد زند او را به تیر
بهر مـا داغ عـلیاصغر بـس است
طفـل مـا هـرگز نترسد از نبرد
بـا عمو مـردن کمال زندگی است
[="][="]
[="][="]
[="][="]
[="][="]
[="][="]
[="][="]
[="][="]
[="][="]
[="][="]
[="][="]
[="][="]
[="][="]
[="][="]
[="]آنکس که (حسانا) ز دل و جان، حسنی نيست
[="]:Sham:
[="]
پیش خیل دشمنان، تنها خدا بود و حسین
و اندر آن گلشن، خزانِ لالهها بود و حسین
زآن همه یاران، علی اصغر به جا بود و حسین
بعد از آن گل، خیمهها ماتمسرا بود و حسین
غرقه در خون، دستش از پیکر جدا بود و حسین
کربلا چون لالهزاران با صفا بود وحسین
هرطرف از ششجهت تیرِ بلا بود و حسین
با روضه های آل عبا سینه زن شدیم
قبل از وجود ارض و سما سینه زن شدیم
در فاطمیه های خدا سینه زن شدیم
اما درون صحن رضا سینه زن شدیم
از آن زمان که ما رفقا سینه زن شدیم
برخاستیم و با شهدا سینه زن شدیم
تا خیمه گاه کرببلا سینه زن شدیم
گر در عزای جد شما سینه زن شدیم
محسن ناصحی
خراب گشتم برادر، در خرابههای شام .
فرو ریختم برادر، در گریههای شبانه سه ساله.
زینت پدر را زیر خندههای خویش به تاراج بردند.
حرمت فرزندانت را نادیده گرفتند.
چهل وادی صبر کردم، برادر! صبر کردم؛ صبری جمیل برادر؛ «ما رأیت إلاّ جمیلا.»
پروانه سان سوختم بر گرد خیمه سجاد.
شعلهها را در آویختم تا جگرگوشهات را از هیمه آتش بیرون کشیدم.
ذره ذره آب شدم تا کودک هراسانت را از تاریکیها بیرون کشیدم .
هزاران بار مرگ چشیدم تا ضجههای داغ دیده طفلان را آرام کردم.
هزاران بار بغض فرو خوردم تا از پس دروازههای نامردی گذشتم.
شانه هاي زخمي اش را هيچ كس باور نداشت
بار غربت را كسي از روي دوشش بر نداشت
در نگاهش كوفه كوفه غربت و دلواپسي
عابر دلخسته جز تنهائيش ياور نداشت
بام هاي خانه هاي مردم بيعت فروش
وقت استقبال از او جز سنگ و خاكستر نداشت
مي چكيد از مشك هاشان جرعه جرعه تشنگي
نخل هاشان ميوه اي جز نيزه و خنجر نداشت
سنگ ها كمتر به پيشاني او پا مي زدند
نسبتي نزديك اگر با حضرت حيدر نداشت
روي گلگون و لبي پر خون و چشماني كبود
سرنوشتي بين نامردان از اين بهتر نداشت
سر سپردن در مسير سربلندي سيره اش
جز شهادت آرزوي ديگري در سر نداشت
دخترش با ديدن بازارهاي كوفه گفت
خوب شد باباي من در دست انگشتر نداشت
شاعر: يوسف رحيمي
بر لوح کتاب خون کلام تو بلند آوای قیامت از قیام تو بلند خون تو زلال چشمه خورشید است ای در عرفات عشق نام تو بلند
لالا لالا لالایی
گلای کربلایی
بچه ها آب نمی خوان
عمو خودت کجایی؟
از خیمه با اشک روانش داشت می دید:
از پیش چشمانش روانش داشت می رفت
از ظهر، تشییع ستاره... ماه...حالا
خورشید هم از آسمانش داشت می رفت...
وبلاگ حتی بیشتر
[=B Mitra]باز باران با صدای گریه های کودکانه /از فراز گونه های زرد و عطشان /با گهرهای فراوان /می چکد از چشم طفلان پریشان /پشت نخلستان نشسته /رود پر پیچ و خمی در حسرت لبهای ساقی /چشم در چشمان هم آرام و سنگین /می چکد آهسته از چشمان سقا /بر لب این رود پیچان /باز باران /[=B Mitra]*
[=B Mitra]باز باران با ترانه /آید از چشمان مردی خسته جان /هیهات بر لب /از عطش در تاب و در تب /نرم نرمک می چکد این قطره ها روی لب /شش ماهه طفلی/رو به پایان/مرد محزون /دست پر خون می فشاند /از گلوی نازک شش ماهه /بر لب های خشک آسمان با چشم گریان /باز باران [=B Mitra]*
[=B Mitra]باز هم اینجا عطش /آتش شراره جسمها /افتاده بی سر پاره پاره /می چکد از گوشها باران خون و کودکان بی گوشواره /شعله در دامان و در پا می خلد خار مغیلان
[=B Mitra]وندرین تفتیده دشت و سینه ها برپاست طوفان /دستها آماده شلاق و سیلی /چهره ها از بارش شلاقها گردیده نیلی /دراین صحرای سوزان /می دود طفلی سه ساله
شورى فکنده در همه عالم نواى تو
دنیا اسیر غم شد و غرق عزاى تو
چشمان دوستان همه ناظر به سوى توست
دلهاى عاشقان همه در کربلاى تو
در هر سراى شراره سوداى عشق تو است
بر هر لبى کنون سخن از نینواى تو
ذرات کائنات ثناخوان لطف توست
در عمق دهر ولوله اى از ولاى تو
آغوش باز کرده شهادت به محضرت
آماده گشته بادیه پر بلاى تو
شرمنده گشته است شجاعت ز رزم تو
سرو روان خجل بر قدّ رساى تو
این فخر بس تو را به شهیدان راه حق
خواهان شود به حشر خدا خونبهاى تو
در گاهواره رسم شفاعت رقم زدى
«فطرس» رهین منت و جُود و سخاى تو
دادى تو آب دشمن غدّار خویش را
قربان عفو و بخشش و مهر و وفاى تو
دارم من این امید به درگاه ذوالجلال
گردد تمام هستى «ناصر» فداى تو
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]به هم نشینی پروانه نائلش سازند
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]کسی که درد ندارد چه با دلش سازند
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]رسد به آنچه که حلال مشکل اش سازند
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]اگر به آینه رویان مقابلش سازند
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]خوشا کسی که در این کوچه سائلش سازند
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]مگر کسی که بسوزند و قابلش سازند
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]که در شراره عشق تو کاملش سازند
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]نه صفحه ایست که با مرگ باطلش سازند
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]زبعد مرگ اگر کوزه از گلش سازند
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]سید رضا مؤید
دلی دارم که شیدای حسین است
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]دلی کان دل فقط جای حسین است
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]به حق حق به سودای حسین است
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]به جز احمد که همتای حسین است
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]فدای حق سرو پای حسین است
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]نثار روی زیبای حسین است
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]بیا بنگر که در پای حسین است
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]قبا بر قد و بالای حسین است
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]که هر چه هست بینای حسین است
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]همه آرام و همراه حسین است
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]به اصل ذات رسوای حسین است
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]دانش سراي عشق و جنون شهر كربلاست
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]در مبحث حسين شناسي موفقيد
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]موضوع بحث سينه زدن پاي روضه هاست
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]تا روز محشر مدركتان را نميدهند
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]برگ قبولي همه در پوشه خداست
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]پايين كارنامه هر شخص نوشته اند
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]اين مهر سرخ مهر شهنشاه كربلاست
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]محشر كنار درب جنان داد ميزنيد
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]مردم نديده ايد كه آقاي ما كجاست؟
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]تنها به عشق اوست كه به اينجا رسيده ايم
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]جنت بدون حضرت ارباب بي صفاست
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]ناگاه جبرئيل امين ناله ميزند
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]آقايتان حسين همان مرد سر جداست
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]محشر دوباره از غم او سينه ميزنيد
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]آنجا خدا به خير كند محشري به پاست
[=B Mitra]ورق ورق شده در قتلگاه دفتر تو
[=B Mitra]چقدر نیزه شکسته کنارت افتاده
[=B Mitra]چقدر تیر فرو رفته بین پیکر تو
[=B Mitra]هنوز از گلویت خون تازه می آید
[=B Mitra]هنوز [=B Mitra] بر سر نی جاری است کوثر تو
[=B Mitra]سر شکسته عباس آب آور را
[=B Mitra]نشانده اند سر نیزه ای برابر تو
[=B Mitra]چقدر لطمه زده روی گونه اش امروز
[=B Mitra]نمانده سوی نگاهی به چشم خواهر تو
[=B Mitra]زدند بر رخ ماه تو هیجده ضربه
[=B Mitra]:Sham::Sham::Sham::Sham::Sham:
مگر بكرببلا آب قيمت جان بود
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]كه از عطش به فلك ناله يتيمان بود
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]كفن دريغ مگر بود بهر شاه شهيد
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]كه تا سه روز تنش روي خاك عريان بود
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]به زير سايه چتر زر ابن سعد لعين
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]عزيز فاطمه در آفتاب سوزان بود
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]زكينه فرقه بي آبرو زدند آتش
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]سرادقيكه در او جبرئيل دربان بود
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]بروي نعش علي اكبر جوان ليلا
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]چون موي خويشتن آشفته و پريشان بود
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]گلوي جمله تر از آب خوشگوار فرات
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]بحلق خشك علي اصغر آب پيكان بود
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]ز آب و نان همه سيرو ز كربلا تا شام
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]سكينه تشنه آب و گرسنه نان بود
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]سپاه شام سراسر سوار بر مركب
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]پياده عابد بيمار زار و نالان بود
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]به شام جمله خلايق بخواب خوش همه شب
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]ز شام تا بسحر زينب اندر افغان بود
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]نهاد خولي بي دين بروي خاكستر
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]سريكه مهر رخش رشگ باغ رضوان بود
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]فغان كه ريخت يزيد شراب خوار شراب
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]بر آن رخي كه لبش به ز آب حيوان بود
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]چه آتشي است بنظم تو جوديا كه بدهر
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]بهر كه ديدمي از آتش تو سوزان بود
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]مرحوم ميرزا عبدالجواد جودي
مهر نمازم تربت تو ...
راز و نیازم تربت تو ...
عشق تو مولا به دو عالم نفروشم ...
سرمه ی چشمم تربت تو ...
خاک بهشتم تربت تو ...
تربت مولا به دو زمزم نفروشم ...
من مست حسینم ...
پا بست حسینم ...
مرگ و وجودم همه بسته به نگاهی ...
آواره ی عشقم ...
بیچاره ی عشقم ...
روز و شبم را ...
تو چو مهری ... تو چو ماهی ...
کلب در کوی تو منم ...
ز آتش عشقت دم بزنم ...
من که ز سوزت بگدازم بگدازم ...
بی بی جون ...
خانه ی عشقت جلوه گهم ...
خاک حریمت نور رهم ...
من که به عشق تو بنازم ... تو بنازم ...
بی بی ...
من عبد گدایی ...
تو عشق خدایی ...
مستی جانم ز می جام تو بی بی ...
ای دلبر زهرا ...
ای یاور زهرا ...
ذکرمن این است ...
فقط نام تو بی بی ...
هر کی هرچی می خواد خودش با این ذکر بخواد ...
باز اين چه شعله غم و اندوه ماتم است ؟
باز اين حديث حادثه جانگذار چيست؟
باز اين چه قصه ايست كه با غصه توام است؟
اين آه جانگزاست كه در ملك دل به پاست
يا لشكر عزاست كه در كشور غم است
آفاق پر ز شعله برق و خروش رعد
يا ناله پياپى و آه دمادم است؟
چون چشمه چشم مادر گيتى ز طفل اشك
روى جهان چو موى پدر كشته درهم است
زين قصه سر به چاك گريبان كروبيان
در زير بار غصه قد قدسيان خم است
گلزار دهر گشته خزان از سموم قهر
گويا ربيع ماتم و ماه محرم است
ماه تجلى مه خوبان بود به عشق
روز بروز جذبه جانباز عالم است
نه دل ز داغ تو همچون كباب مى سوزد
زآتش لب خشك تو آب مى سوزد
قسم به پيكر در آفتاب مانده تو
كه تا به روز جزا آفتاب مى سوزد
بگو به دل كه چو مى پرسد ماجراى غمت؟
كه در جواب سؤالش جواب مى سوزد
ز مهد خالى اصغر چو ياد مى آرد
خدا گواست چگونه رباب مى سوزد
چگونه شرح غمت را نويسم و خوانم
كه هم قلم به كف و هم كتاب مى سوزد
شراره اى به سرشكم زدى كه حتى شب
به ديده خواب نيايد كه خواب مى سوزد
ز جسم روى ترابش مگوى «هارونى»
كه پاى تا به سر بوتراب مى سوزد
(هارونى)
[="]
عرش می لرزيد وقتی خاک می شد بسترت
آسمان واکرد چتری از محبت بر سرت
:Sham:
حنجر جبريل هم با نام تو تطهير شد
تا رسيد آن تيغ بی شرم و حيا بر حنجرت
:Sham:
نخلهای تشنه از تنهايی ات خم می شدند
تا شنيدند از لبانت ربنای آخرت
:Sham:
ای همه مظلوميت ، سيمرغ قاف عاشقی!
رنگ غربت داشت از روز ازل بال و پرت
:Sham:
در دل رود فرات از ماهيان بايد شنيد
مرثيه بر آن گلوی تشنه ی از خون ترت
:Sham:
ای خدای زخمهای آشنا و ناگزير
وحی تو شد "هل من ..." و يک قافله پيغمبرت
:Sham:
کوفه کوفه شرمساری مانده در تاريخ و باز
کربلا در کربلا ماييم و زخم پيکرت!
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]سخت حیران حسینم چه بود بهتر از این
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]من نه خود می روم این ره که کسی می بردم
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]خار دامان حسینم چه بود بهتر از این
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]قبلتین دل من زینب و عباس شدند
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]من مسلمان حسینم چه بود بهتر از این
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]نوكران را همه با نام پدر بشناسد
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]مست عرفان حسينم چه بود بهتر از اين
[="]
[="][="]
به هر زمان که بخوانند نسل ها قرآن
درون حنجره هاشان صدای تو است حسین
:Sham:
به عالمی در دل بسته ام ز روز ازل
مگر به روی تو، این خانه جان تو است حسین
:Sham:
معمای خون تو را جز خدا نداند کس
به خون تو، که خدا خونبهای تو است حسین
:Sham:
اگر چه کعبه بود قبله ام به وقت نماز
دلم به جانب صحن و سرای تو است حسین
:Sham:
بهشت باد به اهل بهشت ارزانی
بهشت من حرم با صفای تو است حسین
:Sham:
زیارت همه پیغمبران زیارت حق
زیارت سر از تن جدای تو است حسین
:Sham:
تو آن صحیفه ی صد پاری ورق ورقی
که زخم های تنت آیه های تو است حسین
:Sham:
به وصف غیر تو میثم سخن نخواهد گفت
[="] هر آنچه گفته و گوید ثنای تو است حسین
:Sham:
اى قبله راز يا ابا عبداللّه
وى روح نماز يا اباعبداللّه
خود را زخداوندى و كوى توبود
خلوتگه راز يا اباعبداللّه
راه تو بحق بود و نبردى ز آن رو
فرمان ز مجاز يا اباعبداللّه
سوزد دل ما كه از عطش بود دلت
در سوز و گداز يا اباعبداللّه
هركس بوسيله اى نموده راهى
در كوى توباز يا اباعبداللّه
كس خط عبور كربلايم ندهد
ده خود تو جواز يا اباعبداللّه
مرد و زن را دست حاجت جمله بردامان اوست
او بود شمع فروزان بساط زندگی
صحنة گیتی منوّر از رخ تابان اوست
زان فداکاری که اندر راه دین حق نمود
تا قیامت خلق عالم واله و حیران اوست
سرنهاد اندر خط فرمان یزدان زین سبب
ماسوء الله همه سر در خط فرمان اوست
جان خود را در ره ابقاء دین ایثار کرد
دین حق مرهون عزم و همت شایان اوست
در کتاب آفرینش چون بود دیباچهای
نام دلجوی حسین از لطف حق عنوان اوست
شرح جانبازی او یکسر کتاب زندگیست
جان فدا کردن نخستین مطلع دیوان اوست
هر که در عالم دم از قانون آزادی زند
در حقیقت خوشه چین خرمن احسان اوست
کشته شد اما نشد تسلیم نامردی و زور
چون سرافرازی و مردی ایده و ایمان اوست
جان خود را کرد چون ایثار در احیای دین
جان فدا کردن پی احیای دین پیمان اوست
درس رادی و جوانمردی بعالم داد و رفت
کاخ حریث بپا از درس جاویدان اوست
تشنه لب جان داد چون در راه یزدان زین سبب
جان عالم تشنة لعل لب عطشان اوست
راحت و آسوده است از وحشت روز قیام
آنکه چون سروی بعالم دست بر دامان اوست
سروی
[=Microsoft Sans Serif]گذشت از سر و جان نداد تن به مذلت
[=Microsoft Sans Serif]فروغ مشعل آزادگی و علم و فضیلت
[=Microsoft Sans Serif]به دست حاکم جابر ندارد دست به بیعت
[=Microsoft Sans Serif]همی به چهره زیبای خود به صحنه خلقت
[=Microsoft Sans Serif]چراغ چشمان محبان خاندان نبوت
[=Microsoft Sans Serif]شهید عشق خدا پاکباز نزد محبت
[=Microsoft Sans Serif]زعقل و فهم بشر در مقام صبر مصیبت
[=Microsoft Sans Serif]به سرنوشت غم انگیز خود به غایت رغبت
[=Microsoft Sans Serif]نثار کرد به راه بقای حق و حقیقت
[=Microsoft Sans Serif]به سربلندی اسلام و اعتلای شریعت
[=Microsoft Sans Serif]نموده جلوه انگشتری ز وجود و مروت
[=Microsoft Sans Serif]به آستانه قدسش شهنشهان سر خدمت
[=Microsoft Sans Serif]کنند سرمه به چشم علویان به رغبت و منت
[=Microsoft Sans Serif]عزیز حضرت زهرا و مفخر بشریت
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]در پای حسین سر فشاندن چه خوش است
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]وز خاک درش بوسه ستاندن چه خوش است
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]یک روز وضو گرفتن از آب فرات
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]وندر حرمش نماز خواندن چه خوش است
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]سید رضا مؤید
باز این چه شورشی است که افتاده در جهان
اي كه دلها همه از داغ غمت غمگين است
وي كه از خون تو صحراي بلا رنگين است
نرود ياد لب تشنه ات از خاطرها
هركه را مي نگرم از غم تو غمگين است
بوی کربلا
بنازم آنکه دایم گفتگوی کربلا دارد
دلی چون جابر اندر جستجوی کربلا دارد
دلش چون کربلا کوی حسین است و نمی داند
که همچون دوردستان آروزی کربلا دارد
به یاد کاروان اربعینی با گریه می گويد
به هر جا هست زینب رو به سوی کربلا دارد
اگر چه برده از این سر زمین آخر دلی پرخون
ولی دلبستگی از جان به کوی کربلا دارد
به یاد آن لب تشنه هنوز این عاشق خسته
به کف جامی لبالب از سبوی کربلا دارد
اگر دست قضا مانع شد از رفتن به پابوسش
[="]همی بوسیم خاکی را که بوی کربلا دارد[="]...