▓•• پیامک و اشعار ویژه سیدالشهداء ابا عبدالله الحسین علیه السلام •• ▓

تب‌های اولیه

168 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

باز محرم شد و دل‌ها شکست از غم زينب دل زهرا شکست

باز محرم شد و لب تشنه شد از عطش خاک کمرها شکست

آب در اين تشنگي از خود گذشت دجله به خون شد دل صحرا شکست

قاسم و ليلا همه در خون شدند اين چه غمي بود که دنيا شکست

محرم ماه غم نيست ماه عشق است محرم مَحرم درد حسين است




به جای جای دلم؛ جای پای تو است حسین
خوشم که حنجره ام؛ نینوای تو است حسین



:Sham:

هزار چشمه ی اشکم اگر دهند به چشم
خدا گواه است؛که وقف عزای تو است حسین


:Sham:
صفا و مروه و رکن و مقام و کعبه ی من
به کربلات قسم کربلای تو دست حسین

:Sham:


به هر زمان که بخوانند نسل ها قرآن
درون حنجره هاشان؛ صدای تو است حسین

:Sham:
به عالمی در دل بسته ام ز روز ازل
مگر به روی تو، این خانه جان تو است حسین

:Sham:
معمای خون تو را جز خدا نداند کس
به خون تو، که خدا خونبهای تو است حسین

:Sham:
اگر چه کعبه بود قبله ام به وقت نماز
دلم به جانب صحن و سرای تو است حسین

:Sham:
بهشت باد به اهل بهشت ارزانی
بهشت من؛ حرم با صفای تو است حسین

:Sham:
زیارت همه پیغمبران زیارت حق
زیارت سر از تن جدای تو است حسین

:Sham:
تو آن صحیفه ی صد پاری ورق ورقی
که زخم های تنت آیه های تو است حسین

:Sham:
به وصف غیر تو میثم سخن نخواهد گفت
هر آنچه گفته و گوید؛ ثنای تو است حسین

:Sham:


[=&quot]

[=&quot]

تا ابد جلوه گه حقّ و حقيقت ؛سر ِ تست

معنى مكتب تفويض، على اكبر تست
:Sham:

اى حسينى كه تويى مظهر آيات خداى

اين صفت از پدر و جدّ تو در جوهر تست
:Sham:

درس آزادگى؛ عبّاس به عالم آموخت

زآن كه شد مست از آن باده كه در ساغر تست
:Sham:

طفل شش ماهه تبسّم نكند، پس چه كند؟!

آن كه بر مرگ زند خنده؛ على اصغر تست
:Sham:

اى كه در كرب و بلا بى كس و ياور گشتى

چشم بگشا و ببين خلق جهان ياور تست
:Sham:

خواهر غمزده ات ديده سرت بر نى و گفت:

آن كه بايد به اسيرى برود؛ خواهر تست
:Sham:

اى حسينى كه به هر كوى عزاى تو به پاست

عاشقان را نظرى در دَم جان پرور تست
:Sham:

خواست «مهران» بزند بوسه سراپاى تو را

ديد هرجا اثر تير ز پا تا سر تست
:Sham:


هرکه را عشق حسین نیست؛ زخود بی خبر است

کشته عشق حسین از همه کس؛ زنده تر است
:Sham::Sham:
بس که آن جلوه توحید مرا در نظر است
هرکجا می نگرم؛ نور رخش جلوه گر است



امشـب شهـادت نـامه‌ی عشاق، امضا می‌شود



فردا ز خون عاشقان، ایــن دشـت دریا می‌شود
:Sham:



امشب کناریـکـدگـــر،بنشــستــه آل مـصـطـفـی



فردا پریشان جمع‌شان، چون قلب زهرامی‌شود
:Sham:



امشــب بــود برپــا اگــر، ایـنخـیمه‌ی ثـاراللهی



فردا به دست دشمنــان، برکنده از جــا می‌شود
:Sham:



امــشب صــدای خــواندن قـرآن به گوش آید ولی



فردا صدای الامــان، زین دشــت بــر پــامی‌شود
:Sham:



امشب کنار مادرش، لب تشنه اصغر خفته است



فــردا خـدایــا بستــرش،آغــوش صحـرا می‌شود
:Sham:



امشب که جمع کودکان، در خـواب نــاز آسوده‌اند



فردا به زیر خـــــارها، گـمگــشتـه پیــدا می‌شود
:Sham:



امــشب رقیــه حلــقه‌ء زریــن اگـردارد به گوش



فردا دریغ ایــن گوشــوار از گــوش او وا می‌شود
:Sham:



امشب بـه خـیـل تشنگان، عباس باشد پاسبان



فردا کنــار علقمــه، بــی دسـت سقّـا می‌شود
:Sham:



امشب که قاسم، زینت گلـــزار آل مصطــفـاست



فردا ز مرکب، سرنگون، ایــن سـرو رعنامی‌شود
:Sham:



امشب گـــرفته در میــــان، اصحـــاب، ثـــارالله را



فـردا عــزیــزفاطمـه، بی یــار و تنــها می‌شود
:Sham:



امشب به دست شاه دشت،باشد سلیمانی نگین



فردا به دست ساربان، این حلقه یغما می‌شود
:Sham:



امــشــب سـر سِــرّ خــدا بــردامـــن زینـب بود



فــردا انیس خولی و دیــر نصــــاری مــی‌شود
:Sham:



ترسم زمین وآسمان، زیر و زبر گردد "حسان"



فردا اســــارت نامه‌ی زینب چو اجرا می‌شود
:Sham:




چشم ها غرق تماشا ، که نیامد عباس
نگران بر لب دریا ، که نیامد عباس


اشک ها همسفر آه ، در آن لحظه ی تلخ

خسته از دیدن صحرا که ، نیامد عباس

کودکان منتظر او که مگر بر گردد
آه از این شوق تماشا ، که نیامد عباس؟


بانگی از دور که در حنجره زخمی دارد
می کند فاش سخن را : که نیامد عباس

کودکی از دل خیمه ، به پدر می گوید :
تو ندیدیش ؟ بگو ، یا که نیامد عباس



در جهان گـل کرد از نو ، شور عاشورای تو
نی ، نوای عشق می خواند زسوز نـــــای تو

از خجالت آب شد وقتی فرات از شــــرم دید
آقیانوسی که می جوشید از لبهــــــــــــــای تو

رمز عاشورائیت تصویر فریــــــــاد خداست
صور اسرافیـــــــــــــــل دارد وسعت آوای تو

خون تو گلواژه ی فرهنگ سرخ عاشقی ست
از شقایق مـــــــــــوج ها دارد دل دریــای تو

خون پاکت رویش صدهــــا بهار تـــازه است
نقش مـــی بندد گلستـــانها زنقش پــــــــــای تو

شام حسرت بود شام و واژگون شد کــاخ ظلم
بـــــا پیام آتشیــــن زینب کــــــبرای تـــــــــو

چیست بالاتر از این اعجــــاز در تاریخ خاک
می شود سرسبزتر هـــــر سال عـــاشورای تو

[=simplified arabic]

[=simplified arabic]با قلب بشر، مونس و دمساز حسين است

[=simplified arabic]در خلوت دل محرم و همراز، حسين است

زهرا و على هر دو چو درياى گهربار

خلقت صدف است و گهر راز، حسين است

:Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham:

یاس می گوید حسین ....
یاس می گوید حسین ، احساس می گوید حسین
ساقی لب تشنگان عباس می گوید حسین

مست می گوید حسین ، سر مست می گوید حسین
ساقی کرب و بلا تا هست می گوید حسین

تیر می گوید حسین ، شمشیر می گوید حسین
کودک لب تشنه ی بی شیر می گوید حسین

آب می گوید حسین ، مهتاب می گوید حسین
زاده ی ام البنین بی تاب می گوید حسین

لاله می گوید حسین ، آلاله می گوید حسین
ساقی اهل حرم با ناله می گوید حسین

فاطمه گوید حسین ، هم علقمه گوید حسین
خشک لب عباس در هر زمزمه گوید حسین

دیده می گوید حسین ، غم دیده می گوید حسین
پور حیدر با کف ببریده می گوید حسین

آسمان گوید حسین ، هر کهکشان گوید حسین
دیده گریان حضرت صاحب زمان گوید حسین

جان می گوید حسین ، بی جان می گوید حسین
ساقی غم دیده ی لب تشنگان گوید حسین

خون می گوید حسین ، مجنون می گوید حسین
ساقی بی مشک و دست محزون می گوید حسین

دین می گوید حسین ، آیین می گوید حسین
تیر خورده دیده ای حق بین می گوید حسین

باده می گوید حسین ، سجاده می گوید حسین
دست من از تن جدا افتاده می گوید حسین

جان من گوید حسین ، ایمان من گوید حسین
تیر خورده غرق خون چشمان من گوید حسین

خواهری گوید حسین ، آب آوری گوید حسین
در بر گهواره گریان مادری گوید حسین

کور می گوید حسین ، رنجور می گوید حسین
هر ستاره در شب بی نور می گوید حسین

موی من گوید حسین ، ابروی من گوید حسین
بوسه ی شمشیر بر بازوی من گوید حسین

:Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham:



با آب طلا نام حسين قاب کنيد

با نام حسين يادي از آب کنيد


خواهيد مه سربلند و جاويد شويد


تا آخر عمر تکيه بر ارباب کنيد.



الحق که به ما درس وفا داد حسین

هر چیز که داشت بی ریا داد حسین

یعنی که تاملی کنید ای یاران

آن هستی خود زکف چرا داد حسین

ای تشنه لبی، که آب شرمنده توست

تا صبح جزا سحاب شرمنده توست

در اوج عطش گذشتی از آب فرات

و اللّه که انتخاب شرمنده توست

شمع‌ها از پای تا سر سوخته
مـانده یک پروانه ی پر سوخته

نـام آن پـروانه عبـدالله بـود
اختری تـابنده‌تر از مـاه بود

کرده از اندام لاهوتی خروج
یافته تـا بـامِ «أوْ أدنی» عروج

خون پاکش زاد و جانش راحله
تـار مـویش عالمی را سلسله

صـورتش مـانند بابا دلگشــا
دست‌های کوچکش مشکل‌گشا

رخ چو قرآن چشم و ابرو آیه‌اش
آفتــاب آیینــه‌دار سایــه‌اش

مجتبـایی بــا حسین آمیـخته
بر دو کتفش زلف قاسم ریخته

از درون خیمه همچون برق آه
شـد روان با ناله سوی قتلگاه

پیش رو عمـو خریدارش شده
پشت سر عمـه گرفتارش شده

بـر گرفته آستینش را بـه چنگ
کای کمر بهر شهادت بسته تنگ!

ای دو صد دامت به پیشِ رو مرو
ایـن همـه صیاد و یک آهو مرو

کودک ده سالـه و میـدان جنگ
یک نهال نازک و باران سنگ

دشمن اینجا گر ببیند طفلِ شیر
شیر اگـر خواهد زند او را به تیر

تو گل و، صحرا پر از خار و خس است
بهر مـا داغ عـلی‌اصغر بـس است

با شهامت گفت آن ده ساله مرد
طفـل مـا هـرگز نترسد از نبرد

بی‌عمو ماندن همه شرمندگی است
بـا عمو مـردن کمال زندگی است


در ره معبود حيراني ندارد يا حسين

مبدا هر خير و مركب در ميان روضه ات

كس به مانند تو مهماني ندارد يا حسين

آرزو دارم شوم من روسپيد درگهت

چون كه اين خدمت پشيماني ندارد يا حسين

[=&quot]


[=&quot]

[=&quot]در عشق تو، حالی است که فانی شدنی نيست[=&quot]

[=&quot]وصفش نتوان گفت به کس، دم زدنی نيست

:Sham:
[=&quot][=&quot]

[=&quot]اين حسن جهانی تو سرحد نشناسد[=&quot]

[=&quot]غير از دل عشاق برايت وطنی نيست

:Sham:
[=&quot][=&quot]

[=&quot]پيوسته عنايات تو بر ماست مسلم[=&quot]

[=&quot]هر چند که الطاف تو، گاهي علنی نيست

:Sham:
[=&quot][=&quot]

[=&quot]هرگز نشود سائل درگاه تو نوميد[=&quot]

[=&quot]چون کار تو، اي رحمت حق، دل شکنی نيست

:Sham:
[=&quot][=&quot]

[=&quot]تو يوسف طاهائی و، در شرح غم تو[=&quot]

[=&quot]از گفتة «ما اوذی» بهتر سخنی نيست

:Sham:
[=&quot][=&quot]

[=&quot]با خون تو ثبت است به ديوان عدالت[=&quot]

[=&quot]پابنده تر از شرع نبی مدنی نيست

:Sham:
[=&quot][=&quot]

[=&quot]بر ريشه تو، گرچه بسی تيشه عدو زد[=&quot]

[=&quot]بر نخل حياتت، اثر از تيشه زنی نيست

:Sham:
[=&quot][=&quot]

[=&quot]پيدا بود از منظره کرب و بلايت[=&quot]

[=&quot]دردانه زهرا و علی، گم شدنی نيست

:Sham:
[=&quot][=&quot]

[=&quot]پوشيد لباس شرف از يمن تو انسان[=&quot]

[=&quot]اي کشتة عريان که تو را پيرهنی نيست

:Sham:
[=&quot][=&quot]

[=&quot]خجلت زده، شد سرخ، عقيق از لب اکبر[=&quot]

[=&quot]زيرا چو لبش، هيچ عقيق يمنی نيست

:Sham:
[=&quot][=&quot]

[=&quot]از قتل علی اصغر شش ماهه عيان شد[=&quot]

[=&quot]جز قصد جنايت، هدف خصم دنی نيست

:Sham:
[=&quot][=&quot]

[=&quot]گيرم که رقيه نبود دخت پيمبر[=&quot]

[=&quot]يک دختر غربت زده، سيلی زدنی نيست

:Sham:
[=&quot][=&quot]

[=&quot]از صلح و قيام حسنين است که اسلام[=&quot]

[=&quot]خود ريشه کن از آنهمه پيمان شکنی نيست

:Sham:
[=&quot][=&quot]

[=&quot]هرگز به حقيقت، نتوان گفت حسينی است[=&quot]

[=&quot]آنکس که (حسانا) ز دل و جان، حسنی نيست
[=&quot]:Sham:
[=&quot]

ظهر عاشورا، زمین کربلا بود و حسین
پیش خیل دشمنان، تنها خدا بود و حسین

هر طرف پرپر گلی از شاخه‏ای افتاده بود
و اندر آن گلشن، خزانِ لاله‏ها بود و حسین

داشت در آغوش گرمش آخرین سرباز را
زآن همه یاران، علی اصغر به جا بود و حسین

آخرین سرباز هم غلطید در خون گلو
بعد از آن گل، خیمه‏ها ماتم‏سرا بود و حسین

یک طرف جسم علم‏دار رشید کربلا
غرقه در خون، دستش از پیکر جدا بود و حسین

عون و جعفر، اکبر و اصغر به خون خود خضاب
کربلا چون لاله‏زاران با صفا بود وحسین

تیرباران شد تن سالار مظلومان «فراز»
هرطرف از شش‏جهت تیرِ بلا بود و حسین


شکر خدا تمامی ما سینه زن شدیم
با روضه های آل عبا سینه زن شدیم

اصلاً خدا برای همین آفریدمان
قبل از وجود ارض و سما سینه زن شدیم

با عشق کربلا به حسینیه آمدیم
در فاطمیه های خدا سینه زن شدیم

رفتیم تا کبوتر گنبد طلا شویم
اما درون صحن رضا سینه زن شدیم

دارالولایه های سماوات مال ماست
از آن زمان که ما رفقا سینه زن شدیم

از گوشه های سنگر این فاطمیه ها
برخاستیم و با شهدا سینه زن شدیم

گاه از نجف مدینه گهی سامرا و گاه
تا خیمه گاه کرببلا سینه زن شدیم

یا صاحب الزمان به تسلای قلب توست
گر در عزای جد شما سینه زن شدیم

محسن ناصحی

خراب گشتم برادر، در خرابه‎های شام .
فرو ریختم برادر، در گریه‎های شبانه سه ساله.
زینت پدر را زیر خنده‎های خویش به تاراج بردند.
حرمت فرزندانت را نادیده گرفتند.
چهل وادی صبر کردم، برادر! صبر کردم؛ صبری جمیل برادر؛ «ما رأیت إلاّ جمیلا.»
پروانه سان سوختم بر گرد خیمه سجاد.
شعله‎ها را در آویختم تا جگرگوشه‎ات را از هیمه آتش بیرون کشیدم.
ذره ذره آب شدم تا کودک هراسانت را از تاریکی‎ها بیرون کشیدم .
هزاران بار مرگ چشیدم تا ضجه‎های داغ دیده طفلان را آرام کردم.
هزاران بار بغض فرو خوردم تا از پس دروازه‎های نامردی گذشتم.

شانه هاي زخمي اش را هيچ كس باور نداشت
بار غربت را كسي از روي دوشش بر نداشت

در نگاهش كوفه كوفه غربت و دلواپسي
عابر دلخسته جز تنهائيش ياور نداشت

بام هاي خانه هاي مردم بيعت فروش
وقت استقبال از او جز سنگ و خاكستر نداشت

مي چكيد از مشك هاشان جرعه جرعه تشنگي
نخل هاشان ميوه اي جز نيزه و خنجر نداشت

سنگ ها كمتر به پيشاني او پا مي زدند
نسبتي نزديك اگر با حضرت حيدر نداشت

روي گلگون و لبي پر خون و چشماني كبود
سرنوشتي بين نامردان از اين بهتر نداشت

سر سپردن در مسير سربلندي سيره اش
جز شهادت آرزوي ديگري در سر نداشت

دخترش با ديدن بازارهاي كوفه گفت
خوب شد باباي من در دست انگشتر نداشت

شاعر: يوسف رحيمي



بر لوح کتاب خون کلام تو بلند

آوای قیامت از قیام تو بلند

خون تو زلال چشمه خورشید است

ای در عرفات عشق نام تو بلند



غلامرضا مرادی

لالا لالا لالایی

گلای کربلایی

بچه ها آب نمی خوان

عمو خودت کجایی؟


از خیمه با اشک روانش داشت می دید:

از پیش چشمانش روانش داشت می رفت

از ظهر، تشییع ستاره... ماه...حالا

خورشید هم از آسمانش داشت می رفت...

وبلاگ حتی بیشتر

[=&quot]

دلخوشم من چون گدای اين درم



هم گدای فاطمه هم حيدرم
:Sham:



سوی اين در هست دائم دست من



نيست حاجت بر سرای ديگرم
:Sham:



آبرويم از در اين خانه است



زين سبب از خلق عالم برترم
:Sham:



تا که آيد نام زيبای حسين (ع)



اشک آيد از دو چشمان ترم
:Sham:



روضه‌هايش چون به گوشم می‌رسد



می‌زند بر سينه و دل آزرم
:Sham:



کاش می‌شد کربلا باشم شبی



تا به برگيرم مزار دلبرم
:Sham:



ياد دارم کودکی بودم ولی



شور عشقی بود دائم در سرم
:Sham:



تا که ايام محرم می‌رسيد



می‌نمودم رخت ماتم در برم
:Sham:



ياد دارم مانده در گوشم هنوز



گريه‌های بی صدای مادرم
:Sham:



اينچنين مي‌گفت با صد شور و شين



من فدای کام عطشان حسين (ع)
:Sham:


[=B Mitra]باز[=B Mitra] باران با ترانه /می خورد بر بام خانه /یادم آید کربلا را /دشت پر شور و نوا را /گردش یک روز غمگین /گرم و خونین /لرزش طفلان نالان /زیر تیغ و نیزه ها را
[=B Mitra]باز باران با صدای گریه های کودکانه /از فراز گونه های زرد و عطشان /با گهرهای فراوان /می چکد از چشم طفلان پریشان /پشت نخلستان نشسته /رود پر پیچ و خمی در حسرت لب‌های ساقی /چشم در چشمان هم آرام و سنگین /می چکد آهسته از چشمان سقا /بر لب این رود پیچان /باز باران /[=B Mitra]*
[=B Mitra]باز باران با ترانه /آید از چشمان مردی خسته جان /هیهات بر لب /از عطش در تاب و در تب /نرم نرمک می چکد این قطره ها روی لب /شش ماهه طفلی/رو به پایان/مرد محزون /دست پر خون می فشاند /از گلوی نازک شش ماهه /بر لب های خشک آسمان با چشم گریان /باز باران [=B Mitra]*
[=B Mitra]باز هم اینجا عطش /آتش شراره جسمها /افتاده بی سر پاره پاره /می چکد از گوشها باران خون و کودکان بی گوشواره /شعله در دامان و در پا می خلد خار مغیلان

[=B Mitra]وندرین تفتیده دشت و سینه ها برپاست طوفان /دستها آماده شلاق و سیلی /چهره ها از بارش شلاق‌ها گردیده نیلی /دراین صحرای سوزان /می دود طفلی سه ساله
[=B Mitra]:Sham::Sham::Sham::Sham::Sham:

شعر عاشورایی آیت الله مکارم شیرازی




شورى فکنده در همه عالم نواى تو
دنیا اسیر غم شد و غرق عزاى تو


چشمان دوستان همه ناظر به سوى توست
دلهاى عاشقان همه در کربلاى تو


در هر سراى شراره سوداى عشق تو است
بر هر لبى کنون سخن از نینواى تو


ذرات کائنات ثناخوان لطف توست
در عمق دهر ولوله اى از ولاى تو


آغوش باز کرده شهادت به محضرت
آماده گشته بادیه پر بلاى تو


شرمنده گشته است شجاعت ز رزم تو
سرو روان خجل بر قدّ رساى تو


این فخر بس تو را به شهیدان راه حق
خواهان شود به حشر خدا خونبهاى تو


در گاهواره رسم شفاعت رقم زدى
«فطرس» رهین منت و جُود و سخاى تو


دادى تو آب دشمن غدّار خویش را
قربان عفو و بخشش و مهر و وفاى تو


دارم من این امید به درگاه ذوالجلال
گردد تمام هستى «ناصر» فداى تو

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]دلی که سوخت زغم شمع محفلش سازند
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]به هم نشینی پروانه نائلش سازند

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]دل شکسته بباید که ظرف غم گردد
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]کسی که درد ندارد چه با دلش سازند

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]کسی که شکر کند در مسیر سختی ها
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]رسد به آنچه که حلال مشکل اش سازند

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]خوشا حیای جئانی که چشم می بندد
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]اگر به آینه رویان مقابلش سازند

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]حسین ای که به کوی تو عرش سجده برد
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]خوشا کسی که در این کوچه سائلش سازند

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]گدائی سر کوی تو کار هر کس نیست
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]مگر کسی که بسوزند و قابلش سازند

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]مس وجود محبت همین نه زر نشود
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]که در شراره عشق تو کاملش سازند

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]ولایت تو امان نامه همیشگی است
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]نه صفحه ایست که با مرگ باطلش سازند

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]هنوز خاک مؤید زاشک نمناک است
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]زبعد مرگ اگر کوزه از گلش سازند

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]سید رضا مؤید

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
دلی دارم که شیدای حسین است
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]دلی کان دل فقط جای حسین است

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]سر و جان و دل و دینم به عالم
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]به حق حق به سودای حسین است

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]منزه شد حسین از مثل و همتا
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]به جز احمد که همتای حسین است

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]چو او عاشق به دنیا کس ندیده
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]فدای حق سرو پای حسین است

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]بهشت و جنت و رضوان و کوثر
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]نثار روی زیبای حسین است

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]همه فرش و همه عرش الهی
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]بیا بنگر که در پای حسین است

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]همه وحی و همه اوصاف یزدان
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]قبا بر قد و بالای حسین است

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]دو چشم از طلعت او بر نداریم
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]که هر چه هست بینای حسین است

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]بر آن دفتر که از حق گشته نازل
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]همه آرام و همراه حسین است

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]هر آنچه در جهان حق کرده خلقت
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]به اصل ذات رسوای حسین است


[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]حب الحسين رشته تحصيلي شماست
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]دانش سراي عشق و جنون شهر كربلاست

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]در مبحث حسين شناسي موفقيد
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]موضوع بحث سينه زدن پاي روضه هاست

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]تا روز محشر مدركتان را نميدهند
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]برگ قبولي همه در پوشه خداست

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]پايين كارنامه هر شخص نوشته اند
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]اين مهر سرخ مهر شهنشاه كربلاست

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]محشر كنار درب جنان داد ميزنيد
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]مردم نديده ايد كه آقاي ما كجاست؟

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]تنها به عشق اوست كه به اينجا رسيده ايم
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]جنت بدون حضرت ارباب بي صفاست

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]ناگاه جبرئيل امين ناله ميزند
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]آقايتان حسين همان مرد سر جداست

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]محشر دوباره از غم او سينه ميزنيد
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]آنجا خدا به خير كند محشري به پاست

[=B Mitra]ز بس که نیزه نشسته به جسم پرپر تو[=B Mitra]
[=B Mitra]ورق ورق شده در قتلگاه دفتر تو
[=B Mitra]چقدر نیزه شکسته کنارت افتاده
[=B Mitra]چقدر تیر فرو رفته بین پیکر تو
[=B Mitra]هنوز از گلویت خون تازه می آید
[=B Mitra]هنوز [=B Mitra] بر سر نی جاری است کوثر تو
[=B Mitra]سر شکسته عباس آب آور را
[=B Mitra]نشانده اند سر نیزه ای برابر تو
[=B Mitra]چقدر لطمه زده روی گونه اش امروز
[=B Mitra]نمانده سوی نگاهی به چشم خواهر تو
[=B Mitra]زدند بر رخ ماه تو هیجده ضربه
[=B Mitra]:Sham::Sham::Sham::Sham::Sham:



مگر بكرببلا آب قيمت جان بود

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]كه از عطش به فلك ناله يتيمان بود

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]كفن دريغ مگر بود بهر شاه شهيد

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]كه تا سه روز تنش روي خاك عريان بود

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]به زير سايه چتر زر ابن سعد لعين

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]عزيز فاطمه در آفتاب سوزان بود

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]زكينه فرقه بي آبرو زدند آتش

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]سرادقيكه در او جبرئيل دربان بود

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]بروي نعش علي اكبر جوان ليلا

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]چون موي خويشتن آشفته و پريشان بود

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]گلوي جمله تر از آب خوشگوار فرات

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]بحلق خشك علي اصغر آب پيكان بود

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]ز آب و نان همه سيرو ز كربلا تا شام

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]سكينه تشنه آب و گرسنه نان بود

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]سپاه شام سراسر سوار بر مركب

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]پياده عابد بيمار زار و نالان بود

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]به شام جمله خلايق بخواب خوش همه شب

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]ز شام تا بسحر زينب اندر افغان بود

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]نهاد خولي بي دين بروي خاكستر

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]سريكه مهر رخش رشگ باغ رضوان بود

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]فغان كه ريخت يزيد شراب خوار شراب

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]بر آن رخي كه لبش به ز آب حيوان بود

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]چه آتشي است بنظم تو جوديا كه بدهر

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]بهر كه ديدمي از آتش تو سوزان بود


[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]مرحوم ميرزا عبدالجواد جودي


مهر نمازم تربت تو ...
راز و نیازم تربت تو ...
عشق تو مولا به دو عالم نفروشم ...
سرمه ی چشمم تربت تو ...
خاک بهشتم تربت تو ...
تربت مولا به دو زمزم نفروشم ...
من مست حسینم ...
پا بست حسینم ...
مرگ و وجودم همه بسته به نگاهی ...
آواره ی عشقم ...
بیچاره ی عشقم ...
روز و شبم را ...
تو چو مهری ... تو چو ماهی ...
کلب در کوی تو منم ...
ز آتش عشقت دم بزنم ...
من که ز سوزت بگدازم بگدازم ...
بی بی جون ...
خانه ی عشقت جلوه گهم ...
خاک حریمت نور رهم ...
من که به عشق تو بنازم ... تو بنازم ...
بی بی ...
من عبد گدایی ...
تو عشق خدایی ...
مستی جانم ز می جام تو بی بی ...
ای دلبر زهرا ...
ای یاور زهرا ...
ذکرمن این است ...
فقط نام تو بی بی ...
هر کی هرچی می خواد خودش با این ذکر بخواد ...

حسین ... حسین ... حسین ...

کربلایی حمیدرضاعلیمی

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]ما در ره عشق نقض پيمان نکنيم

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]گر جان طلبد دريغ از جان نکنيم

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]دنيا اگر از يزيد لبريز شود

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]ما پشت به سالار شهيدان نکنيم

باز اين چه آتش است كه بر جان عالم است ؟

باز اين چه شعله غم و اندوه ماتم است ؟

باز اين حديث حادثه جانگذار چيست؟

باز اين چه قصه ايست كه با غصه توام است؟

اين آه جانگزاست كه در ملك دل به پاست‏

يا لشكر عزاست كه در كشور غم است

آفاق پر ز شعله برق و خروش رعد

يا ناله پياپى و آه دمادم است؟

چون چشمه چشم مادر گيتى ز طفل اشك‏

روى جهان چو موى پدر كشته درهم است

زين قصه سر به چاك گريبان كروبيان‏

در زير بار غصه قد قدسيان خم است

‏گلزار دهر گشته خزان از سموم قهر

گويا ربيع ماتم و ماه محرم است

‏ماه تجلى مه خوبان بود به عشق

روز بروز جذبه جانباز عالم است

نه دل ز داغ تو همچون كباب مى سوزد

زآتش لب خشك تو آب مى سوزد

قسم به پيكر در آفتاب مانده تو

كه تا به روز جزا آفتاب مى سوزد

بگو به دل كه چو مى پرسد ماجراى غمت؟

كه در جواب سؤالش جواب مى سوزد

ز مهد خالى اصغر چو ياد مى آرد

خدا گواست چگونه رباب مى سوزد

چگونه شرح غمت را نويسم و خوانم

كه هم قلم به كف و هم كتاب مى سوزد

شراره اى به سرشكم زدى كه حتى شب

به ديده خواب نيايد كه خواب مى سوزد

ز جسم روى ترابش مگوى «هارونى»

كه پاى تا به سر بوتراب مى سوزد

(هارونى)

[=&quot]


[=&quot]

عرش می لرزيد وقتی خاک می شد بسترت


آسمان واکرد چتری از محبت بر سرت


:Sham:


حنجر جبريل هم با نام تو تطهير شد


تا رسيد آن تيغ بی شرم و حيا بر حنجرت


:Sham:


نخلهای تشنه از تنهايی ات خم می شدند


تا شنيدند از لبانت ربنای آخرت


:Sham:


ای همه مظلوميت ، سيمرغ قاف عاشقی!


رنگ غربت داشت از روز ازل بال و پرت


:Sham:


در دل رود فرات از ماهيان بايد شنيد


مرثيه بر آن گلوی تشنه ی از خون ترت


:Sham:


ای خدای زخمهای آشنا و ناگزير


وحی تو شد "هل من ..." و يک قافله پيغمبرت


:Sham:


کوفه کوفه شرمساری مانده در تاريخ و باز


کربلا در کربلا ماييم و زخم پيکرت!
:Sham:

اى كه دل ها همه از داغ غمت غمگين است

وى كه از خون تو صحراى بلا رنگين است

نرود ياد لب تشنه ات از خاطره ها

هر كه را مى نگرم از غم تو غمگين است

زان فداكارى و جانبازى مردانه تو

به لب خلق جهان تا به ابد تحسين است

نازم آن همت والا كه تو را بود حسين

كه قيامت سبب رشد و بقاى دين است

جان ز كف دادن و تسليم به ظالم نشدن

آرى آرى به خدا همت عالى اين است

جاودان خاطره نهضت خونين تو شد

چون كه دين زنده از آن خاطره خونين است

جان به قربان تو اى كشته كه خود فرمودى

مرگ با نام به از زندگى ننگين است

زان جفايى كه به جان تو روا داشت يزيد

تا ابد ديده تاريخ بر او بدبين است

ميهمان كشتن و آنگاه اسيرى عيال

اين گناهى است كه مستوجب صد نفرين است

هر كه از صدق و صفا دست به دامان تو زد

عزت هر دو جهانش به خدا تأمين است

چه كنم گر نكنم گريه به مظلومى تو

گريه آبى است كه بر آتش دل تسكين است

تا منظم به جهان گردش ليل است و نهار

تا منوّر به فضا مهر و مه و پروين است

بر تو و بر همه ياران شهيد تو درود

كه ز خون شهدا عزّت دين تضمين است

غير نام تو نباشد به زبان «خسرو» را

كه ز نام تو بود گر سخنش شيرين است

(محمّد خسرو نژاد)

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]زارو گریان حسینم چه بود بهتر از این

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]سخت حیران حسینم چه بود بهتر از این

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]من نه خود می روم این ره که کسی می بردم

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]خار دامان حسینم چه بود بهتر از این

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]قبلتین دل من زینب و عباس شدند

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]من مسلمان حسینم چه بود بهتر از این

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]نوكران را همه با نام پدر بشناسد

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]مست عرفان حسينم چه بود بهتر از اين

[=&quot]دريا به طلب از برهوت تو گذشت [=&quot]



[=&quot] [=&quot] [=&quot] يك قافله نعره از سكوت تو گذشت

:Sham:
[=&quot]


[=&quot] [=&quot] [=&quot]آنروز اگر چه تشنه بودي اما [=&quot]


[=&quot] صد رشته قنات از قنوت تو گذشت[=&quot]

[=&quot][=&quot]

[=&quot]
به هر زمان که بخوانند نسل ها قرآن
درون حنجره هاشان صدای تو است حسین
:Sham:
به عالمی در دل بسته ام ز روز ازل
مگر به روی تو، این خانه جان تو است حسین
:Sham:
معمای خون تو را جز خدا نداند کس
به خون تو، که خدا خونبهای تو است حسین
:Sham:

اگر چه کعبه بود قبله ام به وقت نماز


دلم به جانب صحن و سرای تو است حسین
:Sham:

بهشت باد به اهل بهشت ارزانی
بهشت من حرم با صفای تو است حسین
:Sham:
زیارت همه پیغمبران زیارت حق
زیارت سر از تن جدای تو است حسین
:Sham:
تو آن صحیفه ی صد پاری ورق ورقی
که زخم های تنت آیه های تو است حسین
:Sham:
به وصف غیر تو میثم سخن نخواهد گفت
[=&quot] هر آنچه گفته و گوید ثنای تو است حسین
:Sham:




اى قبله راز يا ابا عبداللّه
وى روح نماز يا اباعبداللّه


خود را زخداوندى و كوى توبود
خلوتگه راز يا اباعبداللّه


راه تو بحق بود و نبردى ز آن رو
فرمان ز مجاز يا اباعبداللّه


سوزد دل ما كه از عطش بود دلت
در سوز و گداز يا اباعبداللّه


هركس بوسيله اى نموده راهى
در كوى توباز يا اباعبداللّه


كس خط عبور كربلايم ندهد
ده خود تو جواز يا اباعبداللّه


ما را چه غم از طعنه این مردم آگاه *** ما مست حسینیم ، توکلت علی الله

جان بقربان حسین و فکر جاویدان اوست

مرد و زن را دست حاجت جمله بردامان اوست

او بود شمع فروزان بساط زندگی

صحنة گیتی منوّر از رخ تابان اوست

زان فداکاری که اندر راه دین حق نمود

تا قیامت خلق عالم واله و حیران اوست

سرنهاد اندر خط فرمان یزدان زین سبب

ماسوء الله همه سر در خط فرمان اوست

جان خود را در ره ابقاء دین ایثار کرد

دین حق مرهون عزم و همت شایان اوست

در کتاب آفرینش چون بود دیباچه­ای

نام دلجوی حسین از لطف حق عنوان اوست

شرح جانبازی او یکسر کتاب زندگیست

جان فدا کردن نخستین مطلع دیوان اوست

هر که در عالم دم از قانون آزادی زند

در حقیقت خوشه چین خرمن احسان اوست

کشته شد اما نشد تسلیم نامردی و زور

چون سرافرازی و مردی ایده و ایمان اوست

جان خود را کرد چون ایثار در احیای دین

جان فدا کردن پی احیای دین پیمان اوست

درس رادی و جوانمردی بعالم داد و رفت

کاخ حریث بپا از درس جاویدان اوست

تشنه لب جان داد چون در راه یزدان زین سبب

جان عالم تشنة لعل لب عطشان اوست

راحت و آسوده است از وحشت روز قیام

آنکه چون سروی بعالم دست بر دامان اوست

سروی


آن روز که آهنگ سفر داشت حسین (ع)

از راز شهادتش خبر داشت حسین (ع)

از بهر سرودن یکی قطعة سرخ

هفتاد و دو واژه در نظر داشت حسین (ع)

(زنده یاد سید حسن حسینی )

[=Microsoft Sans Serif]

[=Microsoft Sans Serif]کیست حسین؟ آن که با شجاعت و عزت
[=Microsoft Sans Serif]گذشت از سر و جان نداد تن به مذلت

[=Microsoft Sans Serif]کیست حسین؟ آن که برگزیده احرار
[=Microsoft Sans Serif]فروغ مشعل آزادگی و علم و فضیلت

[=Microsoft Sans Serif]کیست حسین؟ آن که از عدالت و تقوی
[=Microsoft Sans Serif]به دست حاکم جابر ندارد دست به بیعت

[=Microsoft Sans Serif]کیست حسین؟ آن که می‌شود تلألوء
[=Microsoft Sans Serif]همی به چهره زیبای خود به صحنه خلقت

[=Microsoft Sans Serif]کیست حسین؟ آن که فخر آدم وخاتم(ص)
[=Microsoft Sans Serif]چراغ چشمان محبان خاندان نبوت

[=Microsoft Sans Serif]کیست حسین؟ آن که محوه جلوه معشوق
[=Microsoft Sans Serif]شهید عشق خدا پاکباز نزد محبت

[=Microsoft Sans Serif]کیست حسین؟ آن که پا نهاد فراتر
[=Microsoft Sans Serif]زعقل و فهم بشر در مقام صبر مصیبت

[=Microsoft Sans Serif]کیست حسین؟ آن که سر نهاده چو خامه
[=Microsoft Sans Serif]به سرنوشت غم‌ انگیز خود به غایت رغبت

[=Microsoft Sans Serif]کیست حسین؟ آنکه هر چه داشت به یک روز
[=Microsoft Sans Serif]نثار کرد به راه بقای حق و حقیقت

[=Microsoft Sans Serif]کیست حسین؟ آن که سر به نوک سنان داد
[=Microsoft Sans Serif]به سربلندی اسلام و اعتلای شریعت

[=Microsoft Sans Serif]کیست حسین؟ آن که در سجود به دشمن
[=Microsoft Sans Serif]نموده جلوه انگشتری ز وجود و مروت

[=Microsoft Sans Serif]کیست حسین؟ آن که می‌نهد به اخلاص
[=Microsoft Sans Serif]به آستانه قدسش شهنشهان سر خدمت

[=Microsoft Sans Serif]کیست حسین؟ آن که خاک درگه او را
[=Microsoft Sans Serif]کنند سرمه به چشم علویان به رغبت و منت

[=Microsoft Sans Serif]کیست حسین؟ آن که قبله دل ناصر
[=Microsoft Sans Serif]عزیز حضرت زهرا و مفخر بشریت


كیمیای اشك؛ سید جلال یاسینی

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]در پای حسین سر فشاندن چه خوش است

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]وز خاک درش بوسه ستاندن چه خوش است

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]یک روز وضو گرفتن از آب فرات

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]وندر حرمش نماز خواندن چه خوش است

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]سید رضا مؤید


باز این چه شورشی است که افتاده در جهان

آفاق جمله پرشده با ناله و فغان

زارو نزار ، گریه کنانند و نوحه خوان

طفلان، بگاهواره و مرغان ، بگلستان

گرگوش هوش ، بازکنی بشنوی عیان

آه و فغان خیل ملایک ، ز آسمان

حال جهانیان همگی آنچنان شده است

در حیرتم که : چون بنویسم ، چسان شده است

بهر چه کارشان همه شور فغان شده است؟

آیا زدیده نیز اعظم ، نهان شده است

یا اینکه آفتاب ، زمغرب عیان شده است

کز هم گسسته رشتة اوضاع کن فکان

پرسیدم از خرد ، که بگو: این چه عالم است ؟

اوضاع دهر ، از چه پریشان و درهم است ؟

آخر چه روی داده که عالم پر از غم است؟

با ناله گفت، عاشر ماه محرم است

زان است اینکه عالمیان غرق ماتم است

وز چشم خلق ، چشمة خون میشود روان

آل رسول تا که بدشت بلا رسید

تیر جفا و جور ، زپیش و قفا رسید

کوچکترین ستم که زقوم دغا رسید

فریاد العطش زثری بر سماء رسید

ننگ است بر قلم ، که نوسید چه ها رسید

بر عترت پیمبر خاتم ، ز مسلمان

چون بیرق شه دوسرا گشت سرنگون

آخر چرا نگشت ؟ سرازیر و واژگون ؛

این خاکدان تیره و نه طاق نیلگون؟

وان کشتی نجات، چو گردید غرق خون

از لجّة هلاکت ، آیا چطور و چون

بر ساحل آمدند ، جهان و جهانیان ؟!

زین خون ، شده است صفحة تاریخ ، لکّه دار

وز محنت و غم است ، دل شیعیان فکار

کو آن نجات بخش؟ که با امر کردگار

آید برون زپرده و بنماید اخذ ثار

اسلامیان بود بظهورش در انتظار

باسینة پر ازغم و با چشم اشگبار

اینگونه کآتش محن افروخته قلم

ترسم که نامه سوخته گردد زنار غم

از هر مصیبت شه کروبیان خدم

با اینکه برنگفته یکی از هزار هم

این چند بیت بهر صدیقی است مغتنم

هنگام اجتماع فریقین انس و جان

صدیقی نخجوانی

قامتت را چو قضا بهر شهادت آراست

با قضا گفت مشيّت كه: قيامت برخاست!

هر طرف مى نگرم، روى دلم جانب تست

عارفم بيت خدا را، كه دلم قبله نماست

دشمنت كشت، ولى نور تو خاموش نشد

آرى آن نور، كه فانى نشود نور خداست

بيدق سلطنت افتاد كيان را، ز كيان

سلطنت، سلطنت تست كه پاينده لواست

نه بقا كرد ستمگر، نه به جا ماند ستم

ظالم از دست شد و خانه مظلوم به جاست

زنده را، زنده نخوانند كه مرگ از پى اوست

بلكه زنده ست شهيدى كه حياتش ز قفاست

دولت آن يافت كه در پاى تو سر داد ولى

اين قَبا، راست نه بر قامت هر بى سر و پاست

رفت و بر عرشه نى تا سرت اى عرش خدا

كرسى و لوح و قلم بهر عزاى تو بپاست



اي كه دلها همه از داغ غمت غمگين است


وي كه از خون تو صحراي بلا رنگين است


نرود ياد لب تشنه ات از خاطرها

هركه را مي نگرم از غم تو غمگين است




بوی کربلا

بنازم آنکه دایم گفتگوی کربلا دارد

دلی چون جابر اندر جستجوی کربلا دارد

دلش چون کربلا کوی حسین است و نمی داند

که همچون دوردستان آروزی کربلا دارد

به یاد کاروان اربعینی با گریه می گويد

به هر جا هست زینب رو به سوی کربلا دارد

اگر چه برده از این سر زمین آخر دلی پرخون

ولی دلبستگی از جان به کوی کربلا دارد

به یاد آن لب تشنه هنوز این عاشق خسته

به کف جامی لبالب از سبوی کربلا دارد

اگر دست قضا مانع شد از رفتن به پابوسش

[=&quot]همی بوسیم خاکی را که بوی کربلا دارد[=&quot]...