▐★*★ ▐یه جمله به امام حسین بگو ▐★*★ ▐

تب‌های اولیه

2060 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

نگاه آشنا را دوست دارم
هواي كربلا را دوست دارم

تمام حس يك عمر من اين است
حسين جان من شما را دوست دارم

این همه دلداده دارد پادشاه کربلا...
این همه دیوانه دارد بارگاه کربلا...
من به امید توسل امدم سمت حرم...
بلکه ادم گردم اینجا با نگاه کربلا....
ادعا دارم فقط قربانی راه توام...
خوشبحال گاو وگوسفندان راه کربلا...
خون ما باشد حلالت حضرت خون خدا...
من خجالت میکشم از قتلگاه کربلا....
این سفرهای دوروزه بهر من کافی نبود...
آرزو دارم بدانم قدر ماه کربلا...
من گدایم کاسه ام اورده ام پای ضریح....
تا که اینجا پر کند از باده شاه کربلا....
هرچقدرهم در میان روضه ها گریه کنم...
باز نمی ارزد به اشک گاه گاه کربلا....
قبله گاه کعبه باشد از برای سنیان....
من که می خوانم نماز بر قبله گاه کربلا....

افق تا افق، پیش چشمت کویر

زمین تا زمان، بر ضریحت اسیر

جهان زنده شد تا که گفتم ز دل:

"امیری حسینٌ و نعم الامیر"

یا سلطان
دیشب افتادم به پای مادرم گفتم به او
از علی موسی الرضا کرب و بلایم را بگیر ‎
ا_________________________

مدت زمان خروج امام حسين از مكه 23روز به طول انجاميد . منزل هاي بين مكه تا كوفه حدود 18تا بوده و فاصله هر منزلي با ديگري 3 تا 5 فرسخ بوده (1)جمعيت مرداني همراه حضرت از مكه خارج شدند 82 نفر بوده(2) در بين راه هم برخي به حضرت پيوستند .زنان و فرزندان نيز به همراه كاروان بودند ، جمعيت تقريبي 200نفر بوده است.
در آن زمان روش این بود که کاروان آذوقه‌ لازم تا توقفگاه بعدی را که شاید یک یا دو روز راه بود ، همراه بر می‌داشت . در آن توقفگاه آذوقه‌ لازم برای ادامه‌ مسیر تا توقف بعدی را تهیه می‌نمود.
این سفر نیز همین‌گونه بود. حضرت (ع) پول کافی داشت. آن قدر که وقتی در سرزمین کربلا متوقف گردید و بروز جنگ را حتمی دید، دستور داد زمین‌هایی که در کربلا (منطقه‌ جنگ) مالک دارد، خریداری شود. پس آذوقه را در توقفگاهی که حتماً آبادی بود تهیه می‌کردند . در کربلا نیز که راه آنان سد شد، آذوقه‌ رسیدن تا به کوفه را نیز همراه داشتند، شايد با توجه به اينكه توقف ده روز به طول انجامید و به شهادت و اسارت ختم شد، گرسنگی نیز به همراه داشته، اما چندان شديد نبوده كه در متون از آن يادي به ميان نيامده .
علت نمود داشتن تشنگي در كربلا آن است كه دشمن خواست علاوه بر مشكل تراشي در ادامه حيات نوعي جنگ رواني درست كند ،زيرا در كاروان زنان وفرزندان وجود داشتند .با ايجاد اين روش امام حسين را مجبور به پذيرش بيعت نمايد .
نياز مندي انسان به آب بسيار بيش تر است تا نياز به غذا. گاهي برخي فقط با آب تا چهل روز بدون خوردن لقمه اي غذا سر مي كنند. آنچه براي كاروان امام حسين مشكل ساز بود، كمبود آب بود. اگر مروري به تاريخ نماييد، امام حسین در بیایانی خالی از سکنه اطراق نمود. لشکریان کوفه توسط حر بن یزید ریاحی راه را بر حضرت و همراهان شان بستند.ارتباط حضرت را با سایرین قطع نمودند که مبادا کسی به حضرت ملحق شود. در روز هفتم آب را بر كاروان امام بستند اما چندين بار توانستند آب تهيه نمايند.
شدت تشنگي در روز عاشورا بود. قضاوت کنید جمعیت اندکی کم تر از صد نفر را به راحتی می توان تحت نظر و کنترل قرار داد. از طرفی بیش تر مرکب های آنان هم اسب بود. به فرض آن که چند شتر بین آن ها باشد و بپذیریم که برخی از شترها شیر ده بودند،نیز بپذیریم شیر جایگزین آب باشد، شیر اندک به چه کار می آید؟
حیوانات اهلی دیگری هم در بین نبوده است. ارتباط با قبایل ساکن در نزدیکی کربلا به گونه ای که شیر تهیه کنند نبود.

پي نوشت ها :
1. فرهنگ عاشورا،جواد محدثي، ص32،نشر معروف،قم.
2.نفس المهموم شيخ عباس قمي، ص155،بيروت ،1412.

عطرِسیبِ حَرمَت، دل زِدلم برده "حسین"

حسرتِ دیدن ِصحنت به دلم مانده"حسین"

این چه سرّیست که دلتنگِ حرم میگردم

سرنوشتم به ضریحِ تو گره خورده"حسین"

"السلام علیک یااباعبدالله"
"اللهم ارزقنا زیاره الحسین"

یا_حسین

مِنَٺ خُداے را ڪِہ مَرا صاحِبَم حُسَیڹ

حتی میاڹ جَوِ مَجازے رَها نَکَرد...

یا ابا عبدالله..

نه که هفت دور ،دو صد بار طوافت می کنم

با زبان قاصرم ارباب صدایت می کنم

در میان خلوت در دعای روز و شب

آرزوی دیدن کرب وبلایت میکنم

روزی که دین را یاوری می کرد خورشید

از خالقِ خود دلبری می کرد خورشید

باید وصیت نامه از خون می نوشت و -

اندیشه ها را رهبری می کرد خورشید

وقتی که از عزم ِپریدن حرف می زد

پرواز را روشنگری می کرد خورشید

ظلم و فساد و کفر را می دید و می سوخت

باید قیام دیگری می کرد خورشید

امرِ ِبه معروف خدا بر شانه اش بود

نهی از قبولِ سامری می کرد خورشید

با نام اسلام، از ستم لبریز بودند

دین را از این ظلمت بری می کرد خورشید

می کَند از جا قلعه ی عصیان گری را

در خیبرِ خون ،حیدری می کرد خورشید

هم بال هفتاد و دو عاشق، پر گشود و -

در کهکشان ها شهپری می کرد خورشید

سر، از تن قرآن جدا کردند امّا -

بر نیزه ی خون دلبری می کرد خورشید

آقا اگر «مَصارِعُ عُشّاق» کربلاست
در عاشقی به منزل آخر رسیده ایم

[="Navy"]

هرچند دورم از تو... عجیب است چون دلم
حـس می کند نشسته کناری کـنارتان
چیزی برای عرضه ندارم به ساحتت
آقا دل شکسته می آید به کارتان؟

[/]

حالاکه دورازحرم
به دور از تو دلبرم
امیدم بر دعای مادرم

می دونم حاجت روا میشم
سر تا پا شور و نوا میشم

برای رفتن به کربلا
دخیل امام رضا میشم

با امام رضا میرم
سوی کربلا میرم

گهی سوی علقمه
گهی قتلگاه میرم

تا پایین پا میرم
با پیرهن سیاه میرم

با اجازه ی خوده
شاه سرجدا میرم

ثارالله ثارالله حرم توحرم الله

به حق ماه رجب
الا ای شاه عرب
مرا یک کرببلا بطلب

قلب من وشیدایی حسین
حرم تو رویایی حسین

کاش باشه قبل اسمم آقا
واژه ی کربلایی حسین

حرمت رودوست دارم
علمت رودوست دارم

تا که پرچمت بالاست
پرچمت رودوست دارم

ماتمت رودوست دارم
کرمت رودوست دارم

پا بذار رو چشم من
قدمت رودوست دارم

همه اشعار بسیا زیباست. دل رو به کربلا و بین الحرمین میبره. و واقعا چقدر حس و حال خوبیست نشتن در بین الحرمین و درد و دل کردن با دو اقا و سروران بزرگوارمان. ان شاءالله روزیمان باشه که اربعین در کربلا باشیم. ان شاءالله

بین بازار غلامان نظر انداخته ای
جنس مرغوب نبودم نخریدی..

باشد!:Shekastan Del::Shekastan Del::Shekastan Del:

دست عشاق گرفتی و حرم بردی آه
طبق معمول زمن دست کشیدی..

باشد!:Shekastan Del::Shekastan Del::Shekastan Del:

این همه زار زدم داد زدم کرببلا
این حرم گفتن من را نشنیدی..

باشد!:Shekastan Del::Shekastan Del::Shekastan Del:

چه کنم تلخی تو باز حلاوت دارد
دل تنگم بخدا میل زیارت دارد...!
:Shekastan Del::Shekastan Del::Shekastan Del::geryeh::geryeh::geryeh:

❀ دست من نیست که این بیت شده وِرد ِلبم
حرمت قبله ی دلهاست ، مرا هم دریاب‎
ا_________________________

بِسْمِ رَبِّ الحُسیـــــنْ.ع

❥ او که مثل من هزاران دربه در دارد، رفیق!
❣ این محال است از یکی مان چشم بر دارد،رفیق!

❥ آن زمانی که درون روضه می آئیم ما
❣ شخص او بر تک تک ماها نظر دارد رفیق

❥ این مرام اوست از ما چشم پوشی میکند
❣ ورنه خوب از حال و روز ما خبر دارد رفیق

❥ این نشستن را میان روضه دست کم نگیر
❣ یک نفس در روضه ها خیلی اثر دارد رفیق

❥ هر چه شد خرج عزایش آسمانی میشود
❣ چای بعد از روضه هم طعمی دگر دارد رفیق

❥ بسکه با ما مهربانی کرد ، انگاری حسین،
❣ بر گنهکاران نگاهی ویژه تر دارد رفیق!

❥ شاهراه بندگی تنها حسین فاطمه ست
❣ بی حسین راه سعادت هم خطر دارد رفیق!

❥ مرهمی بر زخم های قلب مولا میشود
❣ هر که بین روضه هایش چشم تر دارد رفیق

❥ مادرش زهرا برای ما دعا ها میکند
❣ با همان دستی که بر روی کمر دارد...رفیق

❀ اگر می گویم: یا لیتنی کنت معکم...
لاف نمی زنم!
کاش روز و شب این زندگی بگذارد.
قبول که دلم بازیچه دنیاست... ولی به نام شماست!
السلام علیک یا ابا عبدالله‌✋

میهمانی دوشنبه ها‎

کربلا نرفتن سخت است...
کربلا رفتن سختتر!
تا نرفته ای شوق رفتن داری...
تا رفتی شوق مردن!
کربلا رفته ها می دانند
بعد از کربلا روضه ی حسین
حکم زهر دارد برای دل اوراق شده ی زائر!
آخر اینجادیگر عباس نیست
تا آرام شوی در حریم امنش..

عشق یعنی نام زیبای حسین (ع)
عشق یعنی نوکری پای حسین(ع)
عشق یعنی سرورت باشد حسین(ع)
عشق یعنی دم به دم گویی حسین(ع)
عشق یعنی روز و شب با ذکر حق
زیرلب گویی حسینم یا حسینم یا حسین(ع)

الّلهُـــمَّ ارزُقنا کربلا

《 یااباعبدالله حسین ( ع )》

روزگاريست به رؤيـــــــــاي حرم دلبستم...

چقدر صحـــن تو زيباست مرا هم درياب...

دست من نيست که اين بيت شده ورد لبم...

حرمت قبله دلهاست مــراهم دريــــــــــــــــاب...

از غـــم و هجر حـرم پير شدم ميداني...

عشق من گنبد سقاست مراهم درياب....

اَللّهُمَّ عَجِّل لِولیّکَ الفَرج.…اَللّهُمَّ عَرِّفْنی حُجَّتَکَ

امام صادق (ع ) مي فرمايد:
ان زيارة الحسين عليه السلام افضل ما يكون من الاعمال .
همانا زيارت حسين (ع ) از هر عمل پسنديده اى ارزش و فضيلتش بيشتر است . (1)
زيرا كه اين زيارت در حقيقت مدرسه بزرگ و عظيم است كه به جهانيان درس ايمان و عمل صالح مي دهد و گويى روح را به سوى ملكوت خوبي ها و پاكدامني ها و فداكاري ها پرواز مي دهد.
هر چند عزادارى و گريه بر مصايب حسين بن على (ع ), و مشرف شدن به زيارت قبرش و بازنماياندن تاريخ پرشكوه و حماسه ساز كربلايش ارزش و معيارى والا دارد, لكن بايد دانست كه نبايد تنها به اين زيارت ها و گريه ها و غم گساريدن اكتفا كرد, بلكه همه اين تظاهرات , فلسفه ديندارى, فداكارى و حمايت از قوانين آسمانى را به ما گوشزدمينمايد, و هدف هم جز اين نيست , و نياز بزرگ ما از درگاه حسينى آموختن انسانيت و خالى بودن دل از هر چه غير از خداست ميباشد, و گرنه اگر فقط به صورت ظاهر قضيه بپردازيم , هدف مقدس حسينى به فراموشى مي گرايد.
-----------------------------------------------------------
پي نوشتها:

(1) كامل الزيارات , ص 101./(23) كامل الزيارات , ص 121./(24) كامل الزيارات , ص 147.

حسین , تو را در قلب من دفن کرده اند انگـار ..

بی دلیل نیست هربار که زمزمه ات میکنم یادت را در نزدیکی خدا لمس میکنم.

خیلی زیاد دستمو گرفتی با اینکه بدی زیاد کردم:geryeh:

‌ ‌صدای تپش قلبم را میشنوی؟!
گویی روزیست که تو برای آب رفتی اما.....
همه چیز مثل همان روزها تازه است حتی زخم های من
حتی چشم های تو
و امروز که ضریحت
تازه ی تازه
"عباسم"... یگانه برادر "حسین"
چه میکشد ضریح قدیمیت از دوری و دل تنگی تو
همچون من بی تاب و بی قرار از نبودنت
دستم را گره بزن به مشبک های عشقت.
هنوز چشمانم لیاقت دیدنت را نداشته شاید ضریح جدیدت گره گشایی کند از بختم با کربلا "با تو و با حسین"
ضریح جدیدت مبارک

شب جمـــــعه ست کربــــــــــلا چه خبر ؟
از شهیدان نینوا چه خبر ؟

در روایت رسیده که امشب
می رود کربــــــــــلا زهرا ...چه خبر ؟!

مادرش را کمک کنید امشب
و نپرسید کربــــــــــلا چه خبر ؟

کربلا پیکر حســــــــــین اینجاست
از سر روی نیــــــــــزه ها چه خبر ؟

باید از نیزه ها خبر گیرم
از ســــــــــر مانده زیر پا چه خبر ؟

لاطمات الوجوهِ علی الخدود
از نظر های بی حـــــیا چه خبر؟

دختری از حــــــــــسین گـــــمشده بود
نیست انگار با شما چه خبر ؟

مــــــــــادری از رباب می پرسد
از عـــــلی اصــــــــــغر شما چه خبر ؟

کسی از علـــــقمه خبر دارد
از دو دست ز تــــــــــن جدا چه خبر ؟

شـــــب جمعه ست و جــــــــــمعه می آید
ای خدا از امـــــام ماچه خبر؟
یاحسین

یا ابا عبدالله؛

در میانِ نامه ی اعمال در محشر، فقط
روزهایی که برایت گریه کردم، دیدنی ست

معجرم سوخت، سرم سوخت، حرم سوخت حسین ”ع”
تو نبودی به خدا بال و پرم سوخت حسین ”ع”

بین غوغا نفس نوحه گرم سوخت حسین ”ع”

❀ میان دردها و غصه ها
میان تمام نا آرامی ها
ما خودمان را به نخ پیراهن حسین وصل می کنیم...‎
ا_________________________

❀ کربلایم ببری یا نبری حرفی نیست
تو نگیر از منه بیچاره حسین گفتن را‎
ا_________________________

اشکی از خویش حتی یک گدا می ساختم
دستهایم را برایت ربنا می ساختم

کاشکی این روز و شبهای به هم پیچیده را
با نوای نینوایت هم نوا می ساختم

کاشکی در این هیاهو، در دل شوریده ام
جای این بتهای دنیایی تو را می ساختم

بی خبر بودم که عمری آشنایم بوده ای
کاشکی با تو خودم را آشنا می ساختم

کاشکی حالا که از چشم شما افتاده ام
مادرت را لااقل از خود رضا می ساختم

کربلا که قسمت خوبان عالم می شود
کاشکی در خویش، یک کرببلا می ساختم

بی تفاوت مانده ام با روضه های کربلا
کاشکی این چشم را اهل بکا می ساختم

کاشکی با این همه غم های عظمایت حسین
تا ابد این سینه ام را نینوا می ساختم

کاش من هم کربلا بودم فدایت می شدم
بال جبریلی به جای نیزه ها می ساختم

میان سینه به جسمم دوباره جان دادند
همینکه گنبد زرد تو را نشان دادند

توان طی طریقت نبود در جانم
فرشته گفت: " رقیه"... به من توان دادند

برای اینکه نبودم به فکر دانه و آب
به این کبوتر دلخسته آسمان دادند

همه به جرعه ای از باده اکتفا کردند
ولی به دست دل من دو استکان دادند

دلم ، مکاشفه ایی کرد و دید در صحن است
به زیر قبه رسیدم ... مرا تکان دادند

همین که گفت "حسینم حسین " دانستم
چه آتشی به نفس های روضه خوان دادند

پس از بریدن سر از قفا ، سرت را در
میان توبره تحویل به "سنان" دادند

چه می شود که ببینم به یمن آمدنت
موکلان جهنم مرا امان دادند

برای ما ننوشتند حب دنیا را
هزار شکر که آن را به این و آن دادند

[="Purple"]آیینه را فراق تو دیوار میکند
این قلب صاف را مرور زمان تار میکند
مشق حسین کرده ام و باز میکنم
تکلیف را معلّم تکرار میکند
نَم پس نمیدهد دل خونم به غیر اشک
این پرده پوشی است که ستّار میکند
حتی بهشت ارزش اشک مرا نداشت
چشمم فقط برای تو کار میکند
گفتم بخر مرا که نیفتم به دست غیر
گفتی که حق معامله با یار میکند
امید وصل شاه و رعیت محال نیست
وقتی حسین روی به بازار میکند
یک پرسش خدا جملات کلیم شد
شوق تو کام را چه گُهر بار میکند
از جلوه ی مُدام تو عالم ز تو پُر است
این باده کاسه را خُم سرشار میکند
من کربلا ندیده به کسی جان نمیدهم
آخر مرا وصال تو بر دار میکند
عباس را فِرست که آید به پیشواز
روزی که خاک دعوت دیدار میکند[/]

[="Purple"]ای که ناز تو خریدن دارد

حرم پاک تو دیدن دارد

صف اصحاب محبت صف ماست

جان اگر میطلبی در کف ماست[/]

پروانه وار دور سر من به گردش است...

....

فكر و خيال نيمه شب شهر كربلا...

بسمه الحمید

من از کربلا چیزی نمی دانم،حتی در حدّ نوزادی که کلام وحی او را "لا تعلمون شیئا" وصف نمود.

از بطن عالم خاک بر آمده ام،امّا از افلاک چه می دانم وقتی باز، سر در خاک تعلقات و هواجس

نفس فرو برده ام؟!

حسین جانم❤️

اینکه می خوانمت از دور دلیلش این است :

دل من نازک و دوری حرم سنگین است... ]

حسینـــــ جانـــــ ...

دل ندارم که به معشوق زمینی بدهم

دل من گوشه صحنت بخدا جا مانده ...

کاش می‌شد بنویسم که حلالم بکنید
ننویسم رفقا فکر به حالم بکنید

کاش آن روز که روزی مرا می دادند
بیشتر تذکره ی کرببلا می دادند

همه رفتند و من از هجر تو هق هق کردم
بخدا حضرت ارباب زغم دق کردم

کاش همراه تمام رفقا می رفتم
پابرهنه ز نجف کرببلا می رفتم

خستگی در وسط راه چه لذت دارد
زائرت در نظر فاطمه عزت دارد

عاشق آن است که اسپند در آتش باشد
هربلایی رسد از یار دچارش باشد

جز غم عشق مگر غصه ی دیگر داریم
قسمت این است که چون کوزه ترک برداریم

در ازل با نفس عشق که بیدار شدیم
ما به بین الحرمین تو گرفتار شدیم

داغ داریم، نپرسید چرا تب داریم
از ازل در دلمان روضه ی زینب داریم

السلام علیک یا رحمة الله الواسعه

نازِ بی وقفه بنیاد نمیخواهد که
زلف بنیان کن تو باد نمیخواهد که

در سلوک شب گیسوت همه غش کردند
جلوه ات حسن پریزاد نمیخواهد که

«طیّ این مرحله بی همرهی خضر» رواست
طیّ این مرحله استاد نمیخواهد که

حال که تیغ غمت سر ببُرد با پنبه
سر من تیغه ی فولاد نمیخواهد که

دست بالای سرش صید خودش تسلیم است
آهوی رام تو صیاد نمیخواهد که

کوهکن ها همه جمعند ولی بیخبرند
شور شیرین تو فرهاد نمیخواهد که

تب من طِبِّ تو را برد زِ یادم گفتی
دردت آهسته بگو داد نمیخواهد که

هفتصد مرتبه یک درهم ما پس دادی!
سائلت بهره ی مازاد نمیخواهد که

توشه‌ی زائرت از کیسه‌ی خود می‌بخشی
سفر کرببلا زاد نمیخواهد که

شاعرت از تو صله خواهد و "از این مردم
مرحبا خانه ات آباد" نمیخواهد که

داد زد مادری از عرش که ای بیرحمان
یک نفر این همه جلاد نمیخواهد که

#میلاد_حسنی

[="Navy"]

هنوز نمی دانم چرا هوای شب‌های جمعه تکراری نمی‌شود
یک ماتم خاص
یک دل‌گرفتگی ناب
یک بی‌حوصلگی عجیب!
دل آدم اشک می‌خواهد با یک سلام به ارباب
همین...

بسم الله الرحمن الرحیم

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَی الْاَرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِنائکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَ لا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ علی اولاد الحسین و عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ.

[/]

شب های جمعه سینه پراست از هوای که ؟
دل میبرد ز اهل زمین گریه های که ؟
امشب دوباره گوشه گودال دیدنیست
زهرا رسیده کرب و بلا با ملائکه

یا حسین

ترسم آن است که نبینم حرمت را

یا حسین .....
شب جمعه حرم یار حسین را عشق است
ذکرمان اول هر کار حسین را عشق است
به گمانم که ملاقات کنی حیدر را
گر بگویی صد و ده بار حسین را عشق است
بخداوند قسم حضرت زهرا فرمود :
در میان در و دیوار حسین را عشق است
تا شنیدم که حسین است عزیز زینب
وسط روضه زدم جار حسین را عشق است
روز عاشور پس از کشتن دشمن می گفت :
با لب تشنه علمدار، حسین را عشق است
دور ارباب بگردند همه سیارات
ذکر سیاره ی سیار ، حسین را عشق است
نام دلچسب حسین گوی که با نام او
راه عشق است چه هموار حسین را عشق است
بر لب میثم تمار بود نام عشق
ذکر میثم به سر دار حسین را عشق است

عاشقانه ام
نمی اید این بار
ولی
گلایه ام
میشود که
چرا کرب وبلایم
نمی بری؟؟

اگر که دل شکسته ‏اى:Shekastan Del: حسین را صدا بزن
اگر ملول و خسته ‏اى :geryeh:
حسین را صدا بزن

در این بهار معرفت پرستوى بهارى ام
اگر چه پر شکسته‏ اى:hey: حسین را صدا بزن

سحَر شد و سپیده زد چرا تو همچو مرغ شب
لب از ترانه بسته‏ اى:crying: حسین را صدا بزن

تو سر به زانوى غمى زشَرم کرده‏ هاى خود
چرا غمین نشسته‏ ای حسین را صدا بزن

اگر به باغ آرزو :hamdel: به عشق کربلاى او :hamdel:

دل از همه گسسته ‏اى حسین را صدا بزن


ღیا حسینღ


تشنہ ام من؛ تـشنه ے عـشق حسـین بن علے
ڪی شـود سیـراب گـردم از سبوے ڪربلا

از اجل ترسے ندارم تا گداے این درم
بر دلـم ترسم بـماند آرزوے ڪربلا