╰✿╮ کلبه فیروزه اﮮ ஜ محفلی پر از عطر حضور اسک دینی ها

تب‌های اولیه

18145 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

.


چه شود بیاید آن روز که به تو رسیده باشم
به هوای دیدن تو ز هوا رهیده باشم
همه عمر من به یاد تو گذشته نازنینا
نکند که من بمیرم و تو را ندیده باشم .

بر چهره پر ز نور مهدی صلوات
بر جان و دل صبور مهدی صلوات


تا امر فرج شود مهیا بفرست
بهر فرج و ظهور مهدی صلوات .


[="Times New Roman"][="Black"]نیم ساعت پیش از دم یه خونه ای رد میشدم..
.
آهنگ بندری گذاشته بودند..
.
چند نفر باهاش قر می دادن..
.
چند تا بچه قرتی هم شربت پخش می کردن..
.
یه پارچه هم زده بودن "امروز زاد روز مردیست که دنیا را نجات خواهد داد."
.
خدایا این ایمان رو از ما نگیر..
[/]

[="Indigo"]

دوستان ساعت نزدیک 11 است . دعای فرج فراموش نشه
[/]


مژده ای دل که مســـیحا نفسی می اید

که ز انفاس خوشش بوی کسی می اید



:roz:میلاد یگانه منجی بشریت ، بهار دلها ، مهدی فاطمه (عج) بر شیعیان و منتظران آن حضرت مبارک:roz:

:Gol::Gol:مولای من چشم به راهتان هستیم و تا ظهورتان میخوانیم :Gol::Gol:

:parvane:اللهم عجل لولیک الفرج:parvane:

ولادت منجی عالم بشریت مهدی موعود بر همگان مبارک....
تو رو خدا برای من هم دعا کنیدد:Ghamgin:

دل پریشان زده را درمانیست مگر ؟

جز معشوق ازل دلداریست مگر ؟

آزادم ز جهان ، قفسی نیست مرا

عشاق جهان را بندیست مگر ؟

بوفاضل زین سخن گو و خموش

ره عشق را نشانیست مگر ؟

دیوان بوفاضل اسکدینی

[="Times New Roman"][="Navy"][=times new roman]عکسی که امام برای رهبر انقلاب امضا کردند


پایگاه Khamenei.ir تصویری از لحظه دیدار امام و رهبری را منتشر کرده که هنوز بر دیوار خانه آیت الله خامنه ای نصب است. ماجرای این تصویر را بخوانید:

عید بود و قرار بود از دست امام عیدی بگیرند. اینکه عیدی چه بود و عید، کدام عید بود آن قدرها اهمیتی نداشت؛ مرید آمده بود تا مرادش را ببیند و ساعتی را با او بگذراند.
عکاسِ جمع اما از جمعِ مرید و مراد، از عیدی دادن و عیدی گرفتن شاگرد و استاد، عکس برداشته بود. الحق و الانصاف، عکس زیبایی هم از کار در آمده بود. هر دو لبخند بر لب داشتند و چشم‌هایشان از برق دوستی و مودت می‌درخشید.
امام زیر عکس را امضا کرد. دستخط امام روی چشمان سیدعلی آقا جا داشت.
عکس را قاب گرفتند. قاب عکس، هنوز روی دیوار خانه، پیش چشم اهل خانه است.
بعضی عیدی‌ها برای همیشه می‌مانند.

سلام
برو ببینم چیکار میکنیاااااا
http://www.kashiha.com/school/dblpark.swf

[SPOILER][/SPOILER]

[="Times New Roman"][="Black"]

یوسف יוסף;687236 نوشت:
سلام
برو ببینم چیکار میکنیاااااا
http://www.kashiha.com/school/dblpark.swf

[SPOILER][/SPOILER]

برو جلو بوق بزن باباااااااااااااااااااااااااااا :khaneh:

[SPOILER]

[/SPOILER][/]

یوسف יוסף;687236 نوشت:
سلام
برو ببینم چیکار میکنیاااااا

سلام.

مال من هم کج بود ولی از این دمت گرما نیومد:Nishkhand:

به این میگن پارک دوبل :

9:56 صدم ثانیه

[SPOILER][/SPOILER]

سلام.
خیلی دلم گرفته
ازتون میخوام برام دعا کنید مشکلات سر راه ازدواج من حل بشه
هر کاری میکنم یه مشکل و مانع دیگه بوجود میاد
خیلی دارم عذاب میکشم

mehrant;687277 نوشت:
سلام.
خیلی دلم گرفته
ازتون میخوام برام دعا کنید مشکلات سر راه ازدواج من حل بشه
هر کاری میکنم یه مشکل و مانع دیگه بوجود میاد
خیلی دارم عذاب میکشم

یا کاشف الکرب عن وجه الحسین علیه السلام
اکشف کربی بحق اخیک الحسین علیه السلام
السلام علیک یا قمر بنی هاشم

[="Times New Roman"][="Black"][SPOILER]
:khaneh::khaneh::khaneh::khaneh::khaneh:


[/SPOILER][/]


جهان گشته پر فتنه ی داعشی
چرا نیست این فتنه را کاشی ؟

همیدون چو گرگان درنده خو
به هر جا پی فتنه و جنگ جو

ز چنگیز و هتلر فزون کشته اند
ز شارون و ز شمر جنون سفته اند

[="Times New Roman"][="Black"]

صادق;687401 نوشت:

جهان گشته پر فتنه ی داعشی
چرا نیست این فتنه را کاشی ؟

همیدون چو گرگان درنده خو
به هر جا پی فتنه و جنگ جو

ز چنگیز و هتلر فزون کشته اند
ز شارون و ز شمر جنون سفته اند

مصیبت وارده رو به حافظ ، سعدی ، مولوی و سایر شاعران ایران و جهان تسلیت عرض میکنم. :Nishkhand:[/]

Im_Masoud.Freeman;687427 نوشت:
[=Times New Roman]
مصیبت وارده رو به حافظ ، سعدی ، مولوی و سایر شاعران ایران و جهان تسلیت عرض میکنم. :Nishkhand:

بنی آدم اعضای یک دیگر اند
چو در آفرنیش ز یک گوهر اند
چو عضوی بدرد آورد روزگار
دیگر عضو ها را نماند قرار .

[="Times New Roman"][="Black"]

صادق;687439 نوشت:
بنی آدم اعضای یک دیگر اند
چو در آفرنیش ز یک گوهر اند
چو عضوی بدرد آورد روزگار
دیگر عضو ها را نماند قرار .

چه ربطی به آزادی خرمشهر داشت..:Nishkhand:[/]

صادق;687401 نوشت:

جهان گشته پر فتنه ی داعشی
چرا نیست این فتنه را کاشی ؟

همیدون چو گرگان درنده خو
به هر جا پی فتنه و جنگ جو

ز چنگیز و هتلر فزون کشته اند
ز شارون و ز شمر جنون سفته اند

با سلام:

جسارتا اصلاحیه:

1-کاهشی به جای کاشی

2-چنین دان به جای همیدون

3-به هر جا پی فتنه در جستجو (به جای:به هر جا پی فتنه و جنگ جو)

4-هیتلر به جای هتلر

5-توحش به مرز جنون برده اند

جهان گشته پر فتنه ی داعشی
چرا نیست این فتنه را کاهشی ؟

چنین دان چو گرگان درنده خو
به هر جا پی فتنه در جستجو

ز چنگیز و هیتلر فزون کشته اند
توحش به مرز جنون برده اند

پی نوشت:عذرخواه

این فقط یک پیشنهاد برای اصلاح وزن و قافیه شعر است.

گرچه بهتر از این هم می توانست باشد،اما این شعر شماست.

سلام

از پسر طلایی کلبه مدتهاست خبری نیست

http://www.askdin.com/member4435.html

اگر دیدی جوانی هفته ای در سایت حضور ندارد بدان ...

بقیه جمله رو به سلیقه خودتون کامل کنید

عطر یـاس;687758 نوشت:
سلام

از

پسر طلایی کلبه مدتهاست خبری نیست

http://www.askdin.com/member4435.html

اگر دیدی جوانی هفته ای در سایت حضور ندارد بدان ...

بقیه جمله رو به سلیقه خودتون کامل کنید

گر آن جوان می خواست تو را از علت غیبت خویش آگاه می نمود

پس در کار او جستجو مکن،که ز پیران دیر و حکیمان فرزانه،مرا

نصیحتی در گوش است:

فرزندم :

چون تو را نگویند سؤال مکن!

خلق را اسراری است،که نخواهند تو دانی!

حبیبه;687779 نوشت:
فرزندم :
چون تو را نگویند سؤال مکن!
خلق را اسراری است،که نخواهند تو دانی!

چشم مادرجان :ok:
ایشان رییس کلبه هستن، کلبه بدون وجود ایشان رونق وصفا ندارد، خواستیم به حالت طنز جویای حال ایشان شویم، قصد جستجو نداشتیم

عطر یـاس;687822 نوشت:
چشم مادرجان :ok:
ایشان رییس کلبه هستن، کلبه بدون وجود ایشان رونق وصفا ندارد، خواستیم به حالت طنز جویای حال ایشان شویم، قصد جستجو نداشتیم

درود بر شما دخترم:

رؤسا به هیچ کس جواب پس نمی دهند

پس بی جهت ذهن مبارک مشغول مدار

این را در اثر تجربت در یافتم!

فعلا جمله ناقص را دریابید تا بعد

صادق;687401 نوشت:

جهان گشته پر فتنه ی داعشی
چرا نیست این فتنه را کاشی ؟

همیدون چو گرگان درنده خو
به هر جا پی فتنه و جنگ جو

ز چنگیز و هتلر فزون کشته اند
ز شارون و ز شمر جنون سفته اند

نام حیدر زلزله در جان داعـــــش میزند

یک یاعلی ، 100 ضربه در جانش میزند

اتش فتنه گر گیرد ز شرق تا غرب را

آید فرزند حیدر ، تیشه به بنیادش میزند

بوفاضل

[="Times New Roman"][="Navy"]

عطر یـاس;687758 نوشت:
اگر دیدی جوانی هفته ای در سایت حضور ندارد بدان ...

ان شاالله که...

خرم آن لحظه که مشتاق به یاری برسد
آرزومند نگاری به نگاری برسد...

السلام علیک یا ابا عبدالله:Gol:[/]

عطر یـاس;687758 نوشت:
اگر دیدی جوانی هفته ای در سایت حضور ندارد بدان ...

:Gig:
بدان هفته ای در سایت حضور نداشته:Nishkhand:

دل نشنوته ای را نوشتم دلم ویشگولم گرفت و گفت: نه از دل چیزی سرت می شود نه از نوشته!

[="Times New Roman"][="Black"]و چه زیبایند انسان هایی که شبیه حرفهایشان هستند..:hamdel::hamdel::hamdel::hamdel::hamdel:[/]

[="Arial"][="Indigo"]

Im_Masoud.Freeman;688281 نوشت:
و چه زیبایند انسان هایی که شبیه حرفهایشان هستند..

با اجازه جناب مسعود پخش آنلاینشو میذارم :

[FLV]http://www.askdin.com/attachments/3006473481d1433842307-daneshmand_rozname..mp4[/FLV]

[/]

[="Arial"][="Indigo"]

عطر یـاس;687758 نوشت:
پسر طلایی

البته ایشون از پسر بودن گذشتن و مرد هستن :ok:

یه جا تو یه تاپیکی که نمیدونم کدوم تاپیک بود یکی ازدواج جناب مهدی رو تبریک گفته بود .

پس ان شاالله تو سفر زیارتی هستن :khandeh!:[/]

[="Tahoma"][="Black"]

[/]

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

در پیوند ازدواج ، دو نفر قرار نیست فقط بهم برسند...
قرار است با هم به ♡ خدا ♡ برسند...
♡همسر♡ یعنی : همسفر تا بهشت!!!
امام خامنه ای...


[/]

[=arial]عارفی را پرسیدند از اینجا تا به نزد خدای منان چه مقدار راه است؟

فرمود: یک قدم

گفتند: این یک قدم کدام است؟

فرمود: پا بگذار روی خودت

دریغا!
که میان ما و رسیدن به " یک قدم" هزار فرسنگ است...


گویند :
روزی دهقانی مقداری گندم در دامن لباس پیرمرد فقیری ریخت و پیرمرد خوشحال
شد و گوشه های دامن را گره زد و رفت !
در راه با پروردگار خود سخن می گفت :
( ای گشاینده ی گره های ناگشوده ، عنایتی فرما و گرهی از گره های زندگیم بگشای )
در همین حال ناگهان گره ای از گره هایش باز شد و گندمها به زمین ریخت !
او با ناراحتی گفت :
من تو را کی گفتم ای یار عزیز
کاین گره بگشای و گندم را بریز !
آن گره را چون نیارستی گشود
این گره بگشودنت دیگر چه بود ؟
نشست تا گندمها را از زمین جمع کند ، درکمال ناباوری دید دانه ها روی ظرفی از طلا ریخته اند !
ندا آمد که :
تو مبین اندر درختی یا به چاه
تو مرا بین که منم مفتاح راه !
(مولانا)

داستان جذاب شیطان
مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در خانه خدا (مسجد) بخواند.لباس پوشید و راهی خانه خدا شد.
در راه به مسجد، مرد زمین خورد و لباسهایش کثیف شد. او بلند شد،خودش را پاک کرد و به خانه برگشت.
مرد لباسهایش را عوض کرد و دوباره راهی خانه خدا شد.. در راه به مسجد ودر همان نقطه مجدداً زمین خورد!
او دوباره بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت.. یک بار دیگر لباسهایش را عوض کرد و راهی خانه خدا شد.
در راه به مسجد، با مردی که چراغ در دست داشت برخورد کرد و نامش را پرسید.
مرد پاسخ داد: (( من دیدم شما در راه به مسجد دو بار به زمین افتادید))..
از این رو چراغ آوردم تا بتوانم راهتان را روشن کنم.
مرد اول از او بطور فراوان تشکر می کند و هر دو راهشان را به طرف مسجد ادامه می دهند. همین که به مسجد رسیدند، مرد اول از مرد چراغ بدست در خواست می کند تا به مسجد وارد شود و با او نماز بخواند.
مرد دوم از رفتن به داخل مسجد خودداری می کند.
مرد اول درخواستش را دوبار دیگر تکرار می کند و مجدداً همان جواب را می شنود.
مرد اول سوال می کند که چرا او نمی خواهد وارد مسجد شود و نماز بخواند.
مرد دوم پاسخ داد: ((من شیطان هستم.)) مرد اول با شنیدن این جواب جا خورد..
شیطان در ادامه توضیح می دهد:
((من شما را در راه به مسجد دیدم و این من بودم که باعث زمین خوردن شما شدم.))
وقتی شما به خانه رفتید، خودتان را تمیز کردید و به راهمان به مسجد برگشتید، خدا همه گناهان شما را بخشید. من برای بار دوم باعث زمین خوردن شما شدم و حتی آن هم شما را تشویق به ماندن در خانه نکرد، بلکه بیشتر به راه مسجد برگشتید.
به خاطر آن، خدا همه گناهان افراد خانواده ات را بخشید. من ترسیدم که اگر یک بار دیگر باعث زمین خوردن شما بشوم، آنگاه خدا گناهان افراد دهکده تان را خواهد بخشید.

سلام علیکم
این ماه مبارک رمضان هم از اول شب و در لحظات افطار
تلویزیون با سریال های گوناگون و مختلفی که آماده کرده است
مهمان خانه های ما و مهمان سفره های معنوی افطار ما هست
مهمانی که تا ساعت 11 شب به صورت پی در پی سریال های جذابی رو آماده کرده است.
در این میان سریال
خاک و نمک
با بازیگری سوری و لبنانی زن و مرد که شاید در نوع خودش بی سابقه باشه پخش سریال های عربی در ماه رمضان


بنده فقط خواستم تذکری بدم
به شما عزیزان که متوجه فرصت های گرانبهای ماه مبارک باشیم
و اگر زورتان میرسه
در شب فقط یک نهایت دو ساعت رو اختصاص بدیم به تماشای سریال
اون هم ساعات آخر شب و بعد خواندن ادعیه و قرآن

این بحث رو قصد داشتم طی بحثی عنوان کنم
ولی بعدا ترجیح دادم اینجا مطرح کنم و فقط تذکری بدم تا شما ابرار مواظب عقائد و افکار نوجوانان و جوانان باشید
سریال آب پریا
یک سریال تا حدودی متناسب با تاریخ و فرهنگ ایران زمین هست
و همانطور که شاید متوجه شده باشید بیشترین طراحی صحنه و لباس مربوط به تاریخ ایران هست
ولی متاسفانه
محتوای این سریال بیشتر توهم چند الاهه داشتن دنیا رو هر چند در قالب طنز مطرح میکنه
به نحوی که خیلی صریح و روشن بحث آب و باران رو مربوط به یک الاهه و به قول خودشان آب پریا منتسب کرده و بحث خشکسالی رو مربوط به یک دیو ...
که این روشن هست که سر از کجا در میاورد...
تاملش با خود دوستان
ولی اونهایی که من رو میشناسند خوب می دونند
اصلا آدم خشک و مقدسی نیستم و هیچ موقع هم ادعایی نداشتم
ولی در این موارد تا جای که زورم بکشه غیرت نشون میدم

با نام خدا

بوفاضل را گفتندی : حکایت زندگی چه را ماند ؟

گفتا : گذشت . . .

گفتندی : چه ؟

گفتا :

عمر گذشت .. .

لحظات گذشت .. .

جوانی گذشت ..

انسان ها گذشتند .
همه گذشت . . .

حکایت زندگی اب روان را مانَد - - چندی بگذشت و چندی در گذر است

چو بگذشت انسان ، نام ماند -- - بوفضلا جان و روان یک رهگذر است

بوستان بوفاضل

فرزند خود را مثل فرزند همسایه بزرگ کن.

وقتی فرزند همسایه در خانه تو میهمان است به او احترام میگذاری،

حالش را میپرسی،

وقتی از مدرسه برگشت ابتدا سراغ کیف و نمراتش نمیروی،

در رابطه با نوع غذا نظرش را میپرسی،

درباره زمان خوابیدن با او مشورت میکنی،

نظرش را خیلی از مواقع جویا میشوی،

پیش او با همسرت دعوا نمیکنی،

بدان که فرزند تو و فرزند همسایه هر دو در خانه تو میهمان هستند

یکی چند روز و آن دیگری چند سال،

کافی است بدانیم این احترام است که احترام می آفریند و نه احساس مالکیت ...

[="Tahoma"][="Black"]عرض سلام و احترام :Gol:

حضور شهیدان همیشه مغتنم بوده و هست اما حضور این 175 شهید مظلوم و عزیز در این روزهای پیش از ماه مبارک به نظرم ، پیام های دیگری هم دارد که باید آن را به درستی دریافت کرد!

با مددی که از همین شهیدان گرفتم :

شهیدان زنده اند ، یک بار دیگر
به خون آغشته اند ، یک بار دیگر

چنان آن گوی سبقت را ربودند
همه ، جا مانده اند ، یک بار دیگر

مدال افتخارِشان درخشید
همه بازنده اند ، یک بار دیگر

چنان غوصی نشان خلق دادند
همه شرمنده اند ، یک بار دیگر

ز مروارید دریای معارف
نشانی داده اند ، یک بار دیگر

که تا بینند در مهمانی حق
همه آماده اند ، یک بار دیگر

شهیدان زنده اند ، یک بار دیگر
به خون آغشته اند ، یک بار دیگر

:Sham::Sham::Sham:[/]

لا حول و لا قوة الا بالله

غواص ها دیدند ما داریم غرق میشویم ، خودشان را رساندند

خدا کند امروز هیچ مادری به استقبال نیاید ...
قیامت می شود
مادر آغوش باز میکند
دستها بسته اند
حسرت در آغوش کشیدن را چه کند ؟
عجب حکایتیست امروز ...

موضوع قفل شده است