اسم مبارك آن بزرگوار علي است و مشهورترين القاب آن حضرت زين العابدين و سجّاد است و مشهورترين كنية او ابامحمد وابوالحسن است. مدّت عمر آن بزرگوار مثل پدر بزرگوارش پنجاه و هفت سال است زيرا پانزدهم جمادي الاول سال سي و هشت از هجرت به دنيا آمد. تولد آن بزرگوار دو سال قبل از شهادت اميرالمؤمنين (ع) است و تقريباً بيست و سه سال به پدر بزرگوار زندگي كرد. پس مدت امامت آن بزرگوار سي و چهار سال است.
حضرت سجّاد (ع) پدري چون حسين دارد و مادرش دختر يزدگرد پادشاه ايران است كه دست عنايت حق بطور خارق العاده اين دختر را به امام حسين مي رساند. شرافت اين زن آن است كه مادر نه نفر از ائمة طاهرين مي شود و چنانچه حسين (ع) اب الائمه است. اين زن نيز ام الائمه است. و اما از نظر فضايل انساني: امام سجّاد (ع) گرچه با اهل بيت عليهم السلام وجه اشتراك در همة فضايل دارند و هيچ فرقي ميان آنان از نظر صفات و فضايل انساني نيست، اما از نظر گفتار و كردار شباهت تامّي به جدشان اميرالمؤمنين عليه السلام دارد. ايمان امام سجاد (ع)
اميرالمؤمنين (ع) در دعاي صباح مي گويد: يا من دل علي ذاته بذاته. «اي كسي كه برهان وجود خود هستي.»
حضرت سجّاد نيز در دعاي ابوحمزة ثمالي مي گويد: بك عرفتك وانت دللتني عليك وعويني اليك ولولا انت لم أدرما انت. «تو را به خودت شناختم و تو دلالت نمودي مرا بر خودت و دعوت نمودي به خودت و اگر نبودي، ترا نمي شناختم.»
اين گونه كمات منتهاي ايمان را مي رساند و اين همان ايمان شهودي است كه اميرالمؤمنين مي فرمايد:
لو كشفت لي الغطاء ما ازددت يقينا. «اگر بر فرض محال ممكن بود خدا را بر اين چشم ظاهري ديد و مي ديدم بر يقين من كه الآن به ذات مقدس حق دارم افزوده نمي شد.». علم امام سجّاد (ع)
اگر اميرالمؤمنين عليه السلام مي گويد: «از من بپرسيد هرچه مي خواهيد كه به خدا قسم تمام وقايع را تا روز قيامت مي دانم، حضرت سجاد نيز مي گويد: «اگر نمي ترسيدم كه مردم در حق ما غلوّ كنند، وقايع را تا روز قيامت مي گفتم.»
تقواي امام سجاد (ع)
اميرالمؤمنين عليه السلام مي فرمود: والله لو اعطيت الاقاليم السبعة وما تحت افلا كها علي ان اعصي في نملة اسلبها جلب شعيرة ما فعلت.
«به خدا قسم اگر تمام عالم هستي را به من دهند كه به مورچه اي ظلم كنم و بيجهت پوست جوي را از دهان آن بگيرم، نمي كنم.»
حضرت سجّاد نيز مي فرمود:
تعصي الاله وانت تظهر حبّه هذا لعمري في الفعال بديع
لو كنت تظهر حبه لأطعته ان المحب لمن يحب مطيع
«خداوند را معصيت مي كني و ادعا مي كني كه او را دوست داري. به جان من اين ادعا از عجايب امور است. اگر راستي خدا را دوست داشتي او را اطاعت مي كردي، زيرا محّب هميشه مطيع محبوب است.»
در اين اشعار نيز امام سجاد مي گويد محال است كه خداوند را معصيت كنم، زيرا او را دوست دارم. عبادت امام سجاد (ع)
دربارة اميرالمؤمنين گفته شده است كه روزها به ايجاد باغ و قنات براي فقرا و محتاجين مشغول بود، و تا به صبح عبادت مي كرد. حضرت سجّاد نيز چنين بود چه بسيار باغها و قنوات كه به دست ايشان براي ديگران آباد يا ايجاد شد. عبادت و سجدة او به حدي بود كه به زين العابدين و سجّاد ملقّب شد.
از رسول اكرم روايت شده كه روز قيامت خطاب مي شود: «كجا است زين العابدين؟» و مي بينم كه فرزندم علي بن الحسين جواب مي دهد و مي آيد. از امام باقر روايت شده كه: «پدرم را مي ديدم كه از كثرت عبادت پاهاي او ورم كرده، و صورت او زرد، و گونه هاي او مجروح، و محل سجدة او پينه بسته بود.»
سخاوت، فتوت و رأفت امام سجّاد (ع)
در تاريخ است يكي از كارهاي اميرالمؤمنين (ع) اداره كردن فقرا بطور مخفيانه بوده است. اميرالمؤمنين شبها خوراك، پوشاك و هيزم به خانة بينوايان مي برد، و آن بينوايان حتي نمي دانستند كه چه كسي آنها را اداره مي كند. همچنين ميان مورخين مشهور است كه امام سجاد (ع) چنين بوده است.
راوي مي گويد: در محضر امام صادق (ع) بوديم كه از مناقب اميرالمؤمنين (ع) صحبت شد و گفته شد هيچ كس قدرت عمل اميرالمؤمنين را ندارد و شباهت هيچ كس به اميرالمؤمنين، بيشتر از علي بن الحسين نبوده است كه صد خانواده را اداره مي كرد. شبها گاهي هزار ركعت نماز مي خواند.»
از طريق اهل تسنن روايت شده است كه چون حضرت سجاد شهيد گشت روشن شد كه آن حضرت صد خانواده را بطور مخفي اداره مي كرده است.
زهد امام سجّاد (ع)
چنانچه اميرالمؤمنين (ع) زاهد به تمام معني بوده است و دلبستگي به مالي و به كسي جز به خداي متعال نداشته است. همچنين بوده است امام سجاد (ع). لذا به اصحاب خود سفارش مي فرمود: اصحابي، اخواني، عليكم بدار الآخرة ولا اوصيكم بدار الدنيا فانكم عليها وبها متمسكون اما بلغكم ان عيسي عليه السلام قال للحواريين. الدنيا قنطرة فاعبروها ولا تعمروها. وقال: من يبني علي موج البحر داراً؟ تلكم الدار الدنيا ولا تتخذوها قراراً.
«اي ياران من، برادران من، مواظب خانة آخرت باشيد من سفارش دنيا را به شما نمي كنم زيرا شما بر آن حريص هستيد و به آن چنگ زده ايد. آيا نشنيده ايد كه حضرت عيسي به حواريون مي گفت: دنيا پل است، از روي آن بگذريد و به تعميرش نپردازيد! چه كسي روي موج آب خانه مي سازد؟ موج دريا اين دنيا است، به آن دلبستگي نداشته باشيد.»
شجاعت اميرالمؤمنين (ع)
شجاعت اميرالمؤمنين (ع) زبانزد خاص و عام است. و اگر گفتار امام سجاد (ع) را در مجلس ابن زياد و در مجلس يزيد و مخصوصاً خطبة آن بزرگوار را در مسجد شام در نظر بگيريم شجاعت اين بزرگوار نيز بر ما روشن مي شود.
اميرالمؤمنين شجاعت خود را در ميدان براي افرادي مثل عمروبن عبدود و مرحب خيبري به كار مي برد و فرزند گرامي او امام سجّاد، شجاعت را در مجلس ابن زياد و مجلس يزيد و روي منبر در مسجد شام به كار برده است.
سياست امام سجّاد (ع)
اميرالمؤمنين به اقرار همة مورخين از سنّي و شيعه پاسدار اسلام بود و رأي و تدبير او فوق العاده مفيد بود، چنانكه عمر بيشتر از هفتاد مورد گفته است: لولا علي لهك عمر، يعني: «اگر علي نبود عمر هلاك شده بود.»
امام سجاد عليه السلام در مدت سي و پنج سال پاسدار شيعه بود. مورخين معتقدند كه تدبير امام سجّاد، مدينه را و بسياري از شيعيان را از دست كساني چون يزيد و عبدالملك مروان نجات داد.
حلم امام سجاد (ع)
دربارة اميرالمؤمنين گفتاري نقل شده و ايشان فرمودند: «برآدم بيخردي گذشتم كه به من بد مي گفت. از او صرف نظر كردم گويي كه او حرفي نزده است.»
دربارة امام سجاد نيز گفتاري نقل شده است و ايشان فرمودند:
«بر كسي گذشتم كه به من بد مي گفت. بدو گفتم كه اگر راست مي گويي خداوند متعال مرا رحمت كند، و اگر دروغ مي گويي خدا تو را بيامرزد!»
تواضع امام سجاد (ع)
آن حضرت با فقرا مي نشست، با آنان غذا مي خورد، از آنان دلجويي مي كرد، به آنان لطف داشت و پناه آنان بود، براي آنان كار مي كرد و از آنان پذيرايي مي نمود، و دربارة آنان به ديگران سفارش مي كرد.
تاريخ نويسان اقرار دارند كه امام سجاد (ع)، دوست داشت فقيران، يتيمان و بينوايان سر سفره اش باشند و با آنها بنشيند، غذا براي آنها آماده كند و حتي غذا در دهن آنان بگذارد.
فصاحت و بلاغت امام سجّاد (ع)
فصاحت به معني خوب سخن گفتن، مجاز، كنايه، لطايف و مثالها را به كار بردن است. و بلاغت سخن خوب گفتن، بجا سخن گفتن، از طول كلام بي فايده پرهيز داشتن است. فصاحت و بلاغت اميرالمؤمنين مورد اقرار همه است آنچنانكه دربارة نهج البلاغه گفته شده:
دون كلام الخالق وفوق كلام المخلوق.
«پايين تر از كلام خالق و بالاتر از كلام مخلوق است.»
امام سجّاد صحيفة كامله سجاديه را به جهان عرضه داشت. صحيفه اي كه چون آن نيامده و نخواهد آمد. صحيفه اي كه در ضمن دعا، معارف اسلام، سياست اسلام، اخلاق اسلام، اجتماعيات اسلام، حقانيت شيعه، حقانيت اهل بيت، انتقاد از ظلم و ظالم، سفارش به حق و حقيقت، و بالاخره يك دوره معارف اسلامي را آموزش مي دهد. صحيفه اي كه محققين اسم آن را اخت القرآن، انجيل اهل بيت، زبور آل محمد نهاده اند. صحيفه اي كه ابلهي با فصاحت ادعا كرد كه مي تواند چون آن بياورد چون قلم به دست گرفت و نتوانست، دق كرد و مرد. جهاد امام سجاد (ع)
اميرالمؤمنين عليه السلام بزرگترين مجاهد اسلام است كه توانست اسلام را از دست كفار و مشركين نجات دهد. ولي فرزندش امام سجّاد گرچه در كربلا كشته نشد اما وجودش، بقايش و اسارتش عامل بقاي اسلام بوده است. قيام ابي عبدالله الحسين (ع) درختي بود كه در كربلا كاشته شد و آبياري و به ثمر رساندن و نگاهداري از آن به دست امام سجاد (ع) به دست زينب كبري انجام گرفت.
تدبير امام سجاد در اسارت، گريه هاي امام سجاد در مدينه، نوحه خواني و روضه خوانيهاي آن حضرت در مدت سي و پنج سال سخنرانيش، به موقع جهادي بود فوق العاده مفيد و ثمربخش كه تحليل سياسي تاريخ، اين مطالب را نشان مي دهد.
عفو و جوانمردي امام سجّاد (ع)
اگر تاريخ دربارة اميرالمؤمنين (ع) مي گويد كه چگونه از ابن ملجم مواظبت كرد و هنگامي كه ظرف شيري را براي حضرت مي آوردند نيمي را مي خورد و نيم ديگر را براي او مي فرستاد، و دربارة او وصيّت و سفارش فراوان نمود، دربارة امام سجّاد نيز منقول است كه: فرماندار مدينه كه دل امام سجاد را خون كرده بود، از طرف عبدالملك مروان معزول شد و امر شد كه او را به درختي ببندند و مردم بيايند و به او توهين كنند. امام سجاد (ع) اصحاب خود را خواست و سفارش فرمود كه مبادا به او توهين شود! امام سجاد نزد او رفت و او را دلداري داد و نزد عبدالملك مروان وساطت او را كرد كه از اين خواري نجات يابد.
آن فرماندار معزول مي گفت از علي بن الحسين و يارانش ترس دارم زيرا به آنها ظلم بسيار كردم.
ابهت و شخصيت امام سجّاد (ع)
دربارة اميرالمؤمنين (ع) گفته شده كه بسيار متواضع بود، ولي بزرگي شخصيّت آن بزرگوار ميان همه محفوظ بود. همچنين است فرزند عزيزش امام سجاد (ع).
در تاريخ ضبط است كه هشام بن عبدالملك به حج آمده بود و كثرت جمعيت مانع شدكه حجر الاسود را استلام كند. پس در گوشه اي براي او فرشي انداخته و نشسته بود كه امام سجّاد وارد طواف شد و وقتي به حجر الاسود رسيد، مردم كنار رفتند و حضرت مكرّر استلام نمود. هشام فوق العاده ناراحت شد. يكي از اطرافيان پرسيد: اين مرد كيست كه مردم چنين به او احترام دارند؟ هشام تجاهل كرد و گفت نمي دانم. فرزدق آنجا بود، في البداهة قصيدة مفصلي دربارة امام سجاد سرود. ما چند بيت از آن قصيده را مي آوريم: تمام قصيده در مناقب ابن شهر آشوب موجود است:
هذا الذي تعرف البطحاء وطاته والبيت يعرفه والحل والحرم
ما قال لاقط الا في تشهده لولا التشهد كانت لانه نعم
يغضي حياء ويغضي من مهابته فما يكلم الا حين يبتسم
من معشر حبهم دين وبغضهم كفر وقربهم منجي ومقتصم
مقدم بعد ذكر الله ذكرهم في كل فرض ومختوم به الكلم
«اين مردي است كه حجاز، خانة خدا، حل، حرم او را ميشناسند. نه، در كلامش نيست ـ حاجت سائل را هميشه برآورده مي كند جز در تشهد ـ كه لا اله الا الله مي گويد. و اگر تشهد در نماز نبود، نه او، هميشه آري بود: هنگام برخورد با مردمان چشمها را فرو مي بندد براي آنكه حيا دارد، و ديگران چشم فرو مي بندد به جهت ابهتي كه او دارد. و سخن با او نمي گويند مگر كه آن بزرگوار تبسّم كند. روز قيامت حب آنها دين است و بغض آنها كفر است و قرب و نزديكي به آنان پناه و نجات انسانها است. در نمازها ياد آنها و اسم آنها مقدم بر هر چيزي است بعد از اسم خداي متعال. و نمازها به اسم آنان تمام مي شود ـ يعني در نماز بعد از اسم خدا در اقامه، اسم اهل بيت است و آخر مطلب كه در تشهد آخر گفته مي شود باز اسم اهل بيت است.
گفته شده كه فرزدق به اين اشعار آمرزيده شده است و به گفتة جامي اگر اهل عالم به اين اشعار آمرزيده شوند جا دارد. زندگي امام سجاد (ع)
مي دانيم زندگي اميرالمؤمنين (ع) پر تلاطم بود در نهج البلاغه مي فرمايد: صبرت وفي العين قذي وفي الحلق شجي. يعني: «صبر نمودم در مصايب نظير كسي كه خاري در چشم و استخواني در گلو داشته باشد.» ولي زندگي امام سجّاد عليه السلام از زندگي اميرالمؤمنين عليه السلام بسيار پرتلاطم تر بود. آن حضرت در بحبوحة جنگ صفين به دنيا آمد: در زمان معاويه و آن جناياتش پرورش پيدا كرده. معاويه را با كشتارهاي دسته جمعي شيعيان، با اشاعة سبّ اميرالمؤمنين در خطبه ها و بعد از نمازها ديده است. بعداً حماسة كربلا و اسارت، كه هر روزي از آن چند بار مرگ است، مجلس ابن زياد و مجلس يزيد را با اهل بيت پدرش پشت سر نهاد. قضية حره كه ننگي است بر دامن مسلمانان را مشاهده كرد.
يزيد سال دوم سلطنت، شخصي را با پنج هزار لشگر به مدينه فرستاد و دستور قتل عام داد و سه روز مدينه را براي لشگريان خود مباح اعلام نمود.
او شاهد قضية عبدالله بن زبير است ـ كه همة بني هاشم و من جمله محمد بن حنفيه را در شعب ابي طالب جمع نمود كه بسوزاند و چون دشمن رسيد موفق نشد ـ شاهد مروان بن حكم بود كه دشمن سرسخت اهل بيت بود. شاهد حكومت عبدالملك مروان با فرماندارش حجاج بن يوسف ثقفي است. زنداني زندان حجاج بن يوسف است كه در ميان بياباني، پنجاه هزار زنداني در آن زندان بود و دميري در حياة الحيوان مي گويد خوراك آنها دو قرصه نان بود كه بيشتر آن خاكستر بود. شاهد كشتار بيشتر از صد هزار نفر بود به جرم دوستي با اهل بيت. پنجاه و هفت سال در اين دنيا زندگي كرد ولي هر روز از آن براي آن بزرگوار قتلگاهي بود.
تقدير الهي بار ديگر آفرينشي شگفت رقم زد و دلانگيزترين جلوههاي صفات خداوندگاري را در جمال دلآراي بزرگي از فرزندان علي و فاطمه آفريد كه او را «وارث نبوت و چراغ امت و قهرمان معنويت ميخواندند.معراج خاطرانگيز او چنان شكوهمند و پر رمز و راز بود كه عبادت محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله و سلم) را به خاطر ميآورد. «زينالعابدين» لقب يافت و دلدادگياش در حال سجده، به جمال ربوبي موجب شد او را «سجاد آل محمد» نام نهند.
[h=5]"زینت عابدان"[/h] امام سجاد(ع) : سه چیز سبب نجات مؤمن است :
1- بازداشتن زبان ازغیبت مردم
2- مشغول کردن خودش به آنچه که برای اخرت و دنیایش سود دهد
3- گریستن طولانی بر گناهانش
علی بن الحسین (علیهما السلام) ، چهارمین امام شیعیان ،در پنجم شعبان سال 38 ه.ق متولد گشت.شهرت آن بزرگوار به دو لقب زین العابدین و سجاد به علت عبادت بسیار و سجده های مکررایشان است .
یکی از دلایل شهرت و محبوبیت آن حضرت نزد مردم، انتشار جملات زیبا و گرانبار در قالب دعا بود که همگان را به خود جذب می نمود. این دعاها در کتابی به نام صحیفه سجادیه که به آن زبور آل محمد نیز می گویند گرد آوری شده و مشتمل بر دقیقترین مسائل توحیدی، عبادی، اجتماعی و اخلاقی است.
سعید بن مسیب، از محدثین مشهور، درباره امام می گوید : " هیچکس را پارساتر و باتقواتر از علی بن حسین ندیدم."
امام در زمان خویش به " علی الخیر"، " علی الاغر" و " علی العابد " نیز شهرت داشت.
ابن ابی الحدید درباره امام سجاد می نویسد :
" آن حضرت را که اهل سجده بود و آثار آن بر پیشانیش آشکار بود، " ذوالثفنات " می گفتند. "
آورده اند که آن حضرت وقتی وضو می گرفت، رنگ چهره اش دگرگون می شد، و چون علت را می پرسیدند می فرمود : " آیا می دانید که در برابر چه کسی می خواهم بایستم ؟ "
و نیز گفته شده است که در وقت نماز چهره مبارکش دگرگون می شد و رعشه بر اندامش می افتاد، و می فرمود: " این از آن روست که می خواهم در حضور آن پادشاه بزرگ بایستم."
امام در وقت نماز به هیچ چیز توجه نداشت . یکبار به هنگام نماز دست فرزند امام شکست، او از درد فریاد می زد ، شکسته بند آوردند و استخوان دست را جا انداخت و فرزند امام هم چنان از درد فریاد می کشید. پس از نماز، امام دست بچه را دید که به گردنش آویزان است و آن زمان بود که متوجه شد دست بچه شکسته است.
زمخشری می گوید : " زمانی علی بن الحسین علیها السلام به قصد وضو گرفتن دستش را در آب فروبرد ، در همان حال سرش را به سوی آسمان و ستارگان بلند کرد و در آنها به تفکر پرداخت ، زمانی دراز گذشت، صبح دمید و مؤذن اذان گفت و هنوز دست امام در آب بود."
امام در صدقه دادن و رسیدگی به محرومین نیز زبانزد بود و پس از شهادت ایشان معلوم گردید که هزینه زندگی صد خانواده از صدقات ایشان تامین می شده است. امام وقتی که سواره از کوچه های مدینه عبور می کرد هیچگاه تقاضای گشودن راه را نداشت و معتقد بود که راه مشترک است و ایشان حق ندارد دیگران را کنار بزند و مسیر را بگشاید .
[h=5]ولادت با سعادت امام سجاد(ع)[/h] امام زین العابدین (ع) در کوران رویدادهای سیاسی که در تکوین امت اسلام و ترسیم خطوط و ویژگی های تاریخی آن نقش به سزایی داشتند، قرار گرفته بود.
در خانه امیر مومنان امام علی(ع) دیده به جهان گشوده بود. درآن هنگام امام علی (ع ) مبارزه ای تلخ با دشمنان اسلام در جمل و صفین و نهروان را آغاز کرده بود. پدر حضرت سجاد، امام حسین، درآن روزگار علاه بر همکاری با پدرش در اداره امور مسلمانان، فرماندهی سپاه اسلام را نیز بر عهده داشت.
بی گمان این رویدادهای سهمگین که تا امروز نیز پس از گذشت چهارده قرن در محیط ما تاثیر داشته، در شخصیت این مولود بزرگوار، اثر شگرفی ازخود بر جای نهاد. این برهه پرآشوب با قتل خلیفه سوم توام بوده و از پی آن بنی امیه به خونخواهی عثمان برخاستند.
مادر امام سجاد(ع)
درکتابهای تاریخ آمده است که مادر امام سجاد (ع) " شهربانو" دختر آخرین پادشاه ساسانی" یزدگرد سوم" بوده است.امپراتوری ایران، همچون هر نظام جاهلی دیگر بر ظلم وستم و سیاستهای طبقاتی استوار بود. با درخشیدن نور اسلام، این نظام همچون درختی پوک و پوسیده که از وزش بادهای سهمناک ریشه کن می شود، نابود شد.
پادشاه ایران ازشهری به شهری می گریخت تا آنکه سرانجام در خراسان به قتل رسید و خانواده اش در همان شهر ماندگار شدند تا آنکه خراسان در روزگار خلافت عثمان در سال 32 هجری به دست مسلمانان فتح شد و خانواده امپراتور مقتول ایران، به اسارت مسلمانان درآمدند و به مدینه آورده شدند. چون آنها را در پیشگاه خلیفه سوم و اصحاب بزرگ پیامبر حاضر کردند، امیرمومنان علی بن ابیطالب (ع ) عثمان را به گرامیداشت خاندان یزد گرد تشویق کرد و بدین منظور حدیثی از پیامبر(ص) را برای او خواند که فرموده بود:"
عزیزان قومی را که به ذلت افتاده اند، گرامی دارید". شاید یکی از حکمتهای این سخن دلجویی از مردمی باشد که همواره سران و بزرگان خود را مورد احترام قرار می دادند، تا مبادا پرده های کینه و دشمنی میان آنان و پذیرش اسلام، مانعی ایجاد کند. چون عثمان در این باره درنگ کرد، امیرمومنان(ع) فرمود:
" به خاطر خدا سهم خود و سهم بنی هاشم را از اینان آزاد کردم."
انصار و مهاجران نیز در این کار از آن حضرت پیروی کردند. خلیفه هم چاره ای جز این، فرا روی خود ندید. آنگاه امام علی (ع ) پیشنهاد داد که هر یک از اسرا را به حال خود بگذارند تا همسری مناسب برای خود برگزینند. یکی از دختران یزدگرد؛ امام حسین (ع ) را برگزید و دومی نیز امام حسن (ع ) و بنا به قولی محمد ابن ابی بکر را به همسری خود انتخاب کرد.
" شهربانو" در این سال باردار شد و در پنجم شعبان سال 33 هجری نخستین فرزند خویش را به دنیا آورد و در همان روزهای اول پس از زایمان بدرود حیات گفت. سپس یکی از کنیزان امام حسین (ع ) متکفل نگهداری کودک شد. بدین ترتیب،امام زین العابدین (ع ) در دامن آن کنیز بزرگ شد. مردم می پنداشتند که آن زن مادر واقعی امام سجاد است در حالی که او دایه امام سجاد بود.
امام سجاد (ع ) هفت ساله بود که پدربزرگش، امیرمؤمنان(ع) در محراب مسجد کوفه به شهادت رسید. پس از چند ماه اهل بیت به مدینه بازگشتند، جایی که علی بن الحسین (ع ) در خانه آکنده از بوی خوش پیامبر(ص) رشد کرده بود . امام هفده ساله بود که عمویش امام حسن مجتبی (ع) را با زهر به شهادت رساندند.
امام سجاد در سایه پدر بزرگوارش امام حسین (ع )، نقش رهبری در رویاروئی با ارتداد جاهلیت مآب اموی را تجربه می کرد.
روش امام زین العابدین(ع) در تربیت روحیاز آنجا که ائمه هدی، برای تمام نسلها درهر دیار و دوره ای مشعلهای فروزان حقند و از آنجا که شرایط حاکم بر یک دیار ودوره با آنچه بر دیار و دوره ای دیگر گذشته تفاوت دارد و از آنجا که خداوند، رسالتهای خویش را با برانگیختن حضرت محمد(ص) و جانشینان معصوم حضرتش پایان بخشیده است، پس حکمتش اقتضا می کند که سیره هر یک از آنان جهت هدایت با روش خاص متمایز باشد، تا روشهای گوناگون آنان، گنجینه ای پر بار برای مردم باشد و هر کس مطابق با خود و شرایط ویژه ای که در آن به سر می برد، از آنها بهره گیرد.
امام سجاد(ع) نیز بر مبنای این برنامه الهی عمل کرد. زندگی آن حضرت قله عبادت و زاری به درگاه خدا و نشر روح ایمان در جامعه و تربیت مردانی بزرگ همچون زهری و سعید بن جبیر وعمر بن عبدالله سبیعی و... در زهد و تهجد بود.
امام علیه السلام از این روشها استفاده نمود:
1- بندگان مخلص و پاکدل پیش از آنکه به زبان، مردم را به خدا فرا بخوانند، با کردار خویش راه خدا را تبلیغ می کنند. آنان به مردم فرمانی نمی دهند ، مگر آنکه خود پیش از آنان، آن کار را انجام داده باشند.
زندگی امام سجاد (ع )، صفحه ایمانی تابناک و پاک بود. صحابی مشهور پیامبر(ص) ، جابربن عبدالله انصاری درباره امام سجاد گفته است: در میان فرزندان پیامبران کسی را چون علی بن الحسین (ع ) ندیدم!
2- تربیت نسلی از علمای ربانی که آنان نیز به نوبه خود دانشمندان و انقلابیون و بندگان صالح را تربیت کردند. بدین سان تعالیم امام از طریق جانهای پاک سلسله وار به دیگران انتقال می یافت.
در میان این افراد، مردانی از عرب و موالی بودند و هر یک داستان و تاریخی برای خود داشتند. حال از عطر خوش سیره حواریون و یاران امام سجاد(ع) که اکثراً از تابعین بودند، اندکی بهره مند می شویم:
الف- سعید بن جبیر یکی از این تابعین بود که روح ایمان را از امام زین العابدین(ع) برگرفته بود. او درعبادت و جهاد سرمشق بود و به " بصیر العلماء" شهرت داشت. تمام قرآن را در دو رکعت می خواند و آوازه علم و دانش او در میان دانشمندان چنان بود که می گفتند: بر روی زمین کسی نیست جز آنکه به دانش سعید بن جبیر نیازمند است.(1)
سعید به دست طاغوت عراق، حجاج، به شهادت رسید. امام صادق درباره او فرمود:
"سعید بن جبیر به علی بن الحسین (ع ) اقتدا می کرد و علی هم او را می ستود. علت اینکه حجاج او را کشت نیز همین بود. سعید ، مردی راست کردار بود."(2)
ب- ابو اسحاق عمربن عبدالله سبیعی همدانی از یاران مورد اعتماد امام سجاد(ع) بود. وی در عبادت به مرتبه ای رسیده بود که درباره اش می گفتند که درآن روزگار عابدتر از وی کسی نبود ، چرا که هر شب یک بار قرآن را ختم می کرد و چهل سال نماز صبح را با وضوی نماز شب به جای می آورد. او محدث بود و در نزد عام و خاص هیچ کس در نقل روایت از او موثق تر به شمار نمی آمد.(3)
ج- " زهری" در دربار امویان کار می کرد. روزی مردی را مجازات کرد و آن مرد هنگام مجازات جان سپرد. این امر موجب ترس و وحشت او شد و در نتیجه از دربار گریخت. و برای مدت نه سال در یکی از غارها اعتکاف گزید. امام سجاد(ع) در سفر خود به حج ، در میان راه او را دید به وی گفت:
" من بر تو از یأست بیش از گناهت می ترسم. دیه ای برای خانواده( مقتول) بفرست و خود به سوی خانواده ات روانه شو. در پی دینت باش."
زهری گفت: سرورم مشکل مرا حل کردی. خدا خود آگاهتر است که رسالت خویش را در کجا قرار دهد.
زهری به خانه خود رفت و در شمار یاران امام علی بن الحسین(ع) جای گرفت. از این رو یکی از بنی مروان به طعنه به او می گفت: زهری، پیامبرت،( یعنی امام سجاد) چه می کند؟!(4)
د- سعید بن مسیب بن حزن از تابعین بزرگی بود که به دست امیرمؤمنان تربیت شده بود و در خط اهل بیت (ع) جای داشت و جزو اصحاب برگزیده امام سجاد (ع ) بود آن حضرت درباره وی فرموده است:
" سعید بن مسیب داناترین مردم به آثار گذشتگان است."(5)
روزی ، مردی به سعید گفت: هیچ کس را از فلانی پرهیزکارتر ندیدم. سعید گفت: آیا علی بن الحسین( ع ) را دیده ای؟ مرد گفت: نه . سعید گفت: من هیچ کس را از او پرهیزکار تر ندیدم.(6)
علاوه براینها گروه بسیاری از علمای بزرگ اسلام نیز بوده اند که درس زهد و تقوا و تفسیر و حکمت و فقه را از محضر امام سجاد(ع) فرا گرفتند. شیخ مفید در این باره می گوید: فقها از آن حضرت، دانشهای بسیاری فرا گرفتند و مواعظ و دعاها و فضایل قرآن و حلال و حرام را از آن حضرت یاد گرفته، و حفظ کردند.
ابن شهر آشوب گوید: کمتر کتابی در زهد و موعظه یافت می شود که در آن از قول امام زین العابدین (ع ) روایتی نقل نشده باشد.(7)
[h=4]سیری در حیات امام زین العابدین(ع)[/h] [h=5]معرفی امام[/h] نام: على.
كنیه: ابوالحسن و ابومحمد.
القاب: زین العابدین، سید الساجدین، سجّاد، زكىّ، امین و ذوالثفنات.
به خاطر عبادت زیاد و سجدههاى طولانىِ امام زین العابدین (ع)، پینهاى در پیشانىاش بسته بود. از این رو، به وى «ذوالثفنات» لقب دادند.
منصب: معصوم ششم و امام چهارم شیعیان.
تاریخ ولادت: نیمه جمادى الثانى سال 38.
در مورد تاریخ ولادت آن حضرت، اختلاف است. غیر از تاریخ مزبور، مورخان روز و ماه ولادت آن حضرت را، پنجم شعبان یا نیمه جمادى الاولى یا هفتم شعبان و یا نهم شعبان ذكر كردهاند. در مورد سال ولادت آن حضرت نیز برخى سال 37 و برخى سال 36 هجرى را ثبت كردهاند.
امام زین العابدین (ع) دو سال پیش از شهادت امیر المؤمنین، على بن ابىطالب(ع) چشم به جهان گشود.
محل تولد: مدینه مشرفه، در سرزمین حجاز (عربستان سعودى كنونى). برخى مورّخان گفتهاند كه محل تولد آن حضرت در كوفه بوده است؛ زیرا در آن هنگام، همه افراد خانواده امام على (ع) در كوفه به سر مىبردند.
نسب پدرى: امام حسین بن على بن ابىطالب (ع).
نام مادر: شهربانو، یا شاه زنان، دختر یزدگرد سوم، آخرین پادشاه از سلسله ساسانیان در ایران كه در زمان خلافت امام على (ع) (و به قولى در عصر خلافت عمر یا عثمان) به اسارت مسلمانان در آمده و با اختیار خویش، همسرىِ امامحسین (ع) را پذیرفت. این بانوى بزرگ در ایام نوزادى امام زین العابدین(ع) درگذشت.
مدت امامت: از زمان شهادت پدر بزرگوارش امام حسین (ع)، در محرم سال 61 تا محرم سال 95 هجرى، به مدت 34 سال.
تاریخ و سبب شهادت: دوازدهم (یا هیجدهم یا بیست و پنجم) محرم سال 95 (یا 94) هجرى، در سن 55 سالگى، به خاطر زهرى كه ولید بن عبدالملك به آن حضرت خورانید.
محل دفن: قبرستان بقیع، در مدینه مشرفه، در جوار قبر عمویش، امام حسن مجتبى (ع).
هم اكنون قبور مشرفه چهار امام معصوم(ع)، امام حسن مجتبى(ع)، امام زینالعابدین(ع)، امام محمد باقر(ع) و امام جعفر صادق(ع) در كنار هم مىباشد.
همسران: فاطمه، دختر امام حسن مجتبى و چند ام ولد.
[h=5]فرزندان[/h] الف) پسران: 1. امام محمد باقر (ع). 2. زید شهید. 3. عبدالله باهر. 4. عمر أشرف. 5. حسین اكبر. 6. عبدالرحمن. 7. عبید الله. 8. سلیمان. 9. حسن. 10. حسین اصغر. 11. علىاصغر. 12. محمد اصغر.
ب) دختران: 1. خدیجه. 2. فاطمه. 3. علیّه. 4. ام كلثوم.
[h=5]اصحاب[/h] اسامى تعداد زیادى از مؤمنان، شیعیان و محبان اهل بیت(ع) در زمره اصحاب و یاران امام زین العابدین (ع) آمده است كه در این جا به نام برخى از آنان اشاره مىگردد:
1. جابربن عبدالله انصارى.
2. عامر بن واثله كنانى.
3. سعید بن مسیّب.
4. سعید بن جهان كنانى.
5. سعید بن جبیر.
6. محمد بن جبیر.
7. ابو خالد كابلى.
8. قاسم بن عوف.
9. اسماعیل بن عبدالله بن جعفر.
10. ابراهیم بن محمد حنفیه.
11. حسن بن محمد حنفیه.
12. حبیب بن ابى ثابت.
13. ابو حمزه ثمالى.
14. فرات بن أحنف.
15. جابر بن محمد بن ابى بكر.
16. ایوب بن حسن.
17. على بن رافع.
18. ابو محمد قرشى.
19. ضحاك بن مزاحم.
20. طاوس بن كیسان.
21. حمید بن موسى.
22. أبان بن تغلب.
23. سدیر بن حكیم.
24. قیس بن رمانه.
25. همامبن غالب (مشهور به فرزدق شاعر).
26. عبدالله برقى.
27. یحیى بن ام طویل.
[h=5]زمامداران معاصر[/h] 1. امیر المؤمنین على بن ابىطالب (ع) (40-35 ق.).
2. امام حسنمجتبى (ع) (41-40 ق.).
3. معاویة بن ابى سفیان (60-35 ق.).
4. یزید بن معاویة (64-60 ق.).
5. معاویة بن یزید (64-64 ق.).
6. عبدالله بن زبیر (73-64 ق.).
7. مروان بن حكم (65-64 ق.).
8. عبدالملك بن مروان (86-65 ق.).
9. ولید بن عبدالملك (96-86 ق.).
از میان زمامداران فوق، ردیفهاى اول و دوم از خاندان بنى هاشم، سوم، چهارم و پنجم از خاندان بنىامیه و از تیره ابوسفیان، ششم از آل زبیر و هفتم، هشتم و نهم از خاندان بنىامیه و از تیره حكم بن عاص هستند. از میان آنان امام على بن ابىطالب(ع) دادگرترین و شایستهترین فردى بود كه پس از پیامبر اكرم (ص) به زمامدارى مردم رسید. زمامدارىِ كوتاه مدت وى الگو و سرمشق همه حكومتهاى صالحى است كه پس از او پدید آمده و یا در آینده محقق مىگردند.
[h=5]رویدادهاى مهم[/h] 1. وفات شهربانو، مادر امام زین العابدین (ع) به هنگام تولد آن حضرت، در سال 38 هجرى.
2. شهادت امام على (ع) در دو سالگى و شهادت امام حسن مجتبى (ع) در سیزده سالگىِ امام زین العابدین (ع).
3. همراهىِ امام زین العابدین (ع) با پدرش، امام حسین (ع)، در عدم بیعت با یزیدبن معاویه و حركت اعتراضآمیز از مدینه به مكه، در رجب سال 60 هجرى.
4. همراهىِ امام سجاد (ع) با كاروان حسینى در حركت از مكه به كربلا، درذىحجه سال 60 هجرى.
5. حضور امام زین العابدین در نهضت خونین كربلا، در سن 23 سالگى.
6. ابتلاى امام زین العابدین (ع) به بیمارىِ شدید، در روز عاشورا، و عدم توانایىِ جهاد در راه خدا.
7. تحمل مصیبت شهادت امام حسین (ع) و یاران و اصحاب آن حضرت، از سوى امام زین العابدین(ع) در روز عاشورا.
8. جنایتهاى لشكریان یزید در جدا كردن سرها از بدن شهدا و بر نیزه كردن آنها، اسب دوانى بر بدنهاى شهدا و غارت و آتش زدن خیمهها پس از شهادت امامحسین (ع)، در عصر عاشورا.
9. آغاز اسارت امام زین العابدین (ع) و سایر بازماندگان قافله حسینى به دست لشكریان عمر بن سعد از عصر روز عاشورا.
10. تحمل سختىها و مشقتهاى امام زین العابدین(ع) و دیگر بازماندگان در اسارت، كوفه و شام.
11. خطبه خواندن امام سجاد(ع) براى اهالى كوفه، در حالى كه در غل و زنجیر و اسارت دشمنان بود.
12. خطبه خواندن امام سجاد(ع)، در مجلس بزرگ مسجد اموىِ شام، در حضور یزید و تأثیر شگفت آن بر شامیان.
13. بازگشت امام زین العابدین(ع) به همراه سایر بازماندگان نهضت كربلا از اسارت كوفه و شام به مدینة الرسول(ص).
14. حزن شدید و گریههاى طولانىِ امام سجاد(ع) در مصیبت شهادت امام حسین(ع) و اهل بیت آن حضرت.
15. قیام مردم مدینه بر ضد یزید بن معاویه و اخراج بنى امیه از این شهر و وقوع نبردى خونین در این واقعه (معروف به واقعه حره)، در سال 63 هجرى.
16. شكست مقاومت اهالىِ مدینه در برابر لشكریان شام، و كشتار فجیع سپاهیان یزید به سركردگىِ مسلم بن عقبه، در مدینه، و محفوظ و مصون ماندن امام زینالعابدین(ع) و خانواده او از این كشتار.
17. قیام عبدالله بن زبیر در مكه بر ضد بنى امیه و تصرف حجاز (مكه و مدینه) و برخى از سرزمینهاى اسلامى، در سال 64 هجرى.
18. فشار و سختگیرىِ آل زبیر بر خاندان امیرالمؤمنین و اهل بیت(ع).
19. قیام مختار بن ابى عبیده ثقفى، در كوفه، بر ضد بنى امیه براى خونخواهى از قاتلان امام حسین (ع).
20. مجازات قاتلان امام حسین (ع) توسط مختار بن ابى عبیده و شادمانىِ امام زینالعابدین (ع) و سایر اهل بیت(ع) از كردار مختار.
21. شهادت امام زین العابدین (ع)، در دوازدهم (یا 18 و یا 25) محرم سال 95 هجرى، به وسیله زهرى كه ولید بن عبدالملك به آن حضرت خورانیده بود.
22. به خاك سپردن بدن مطهر امام زین العابدین (ع)، در قبرستان بقیع، در جوار قبر عمویش، حضرت امام حسن مجتبى (ع)، زیر قبه مقبره عباس بن عبدالمطلب.
[h=5]داستانها:[/h] 1. گذشت امام زین العابدین (ع) از امیر معزول مدینه
هشام بن اسماعیل مخزومى، كه از نوادگان ولید بن مغیره بود، در زمان خلافت عبدالملك بن مروان، به امارت مدینه رسید. او گرچه اهل علم و روایت بود، اما از منطق و دادگرى بهره چندانى نداشت. به همین دلیل، در زمان امارت خود، با خاندان امیرالمؤمنین على (ع) به ویژه امام زینالعابدین (ع) رفتارهاى ناپسند و ظالمانهاى داشت و با اندك بهانهاى به اذیّت و آزار آن حضرت مىپرداخت.
پس از هلاكت عبدالملك، فرزندش ولید به خلافت رسید. پس از چندى هشام ابن اسماعیل مورد خشم خلیفه قرار گرفت و از امارت مدینه عزل شد. به دستور امیر جدید، هشام را بازداشت كرده و در جلوى خانه مروان بن حكم در معرض دید اهالى مدینه قرار دادند تا هر كس از وى شكایتى دارد، آن را اقامه كند و حق خویش را بستاند. هشام، كه در توقیف مأموران امیر بود، مرتباً مىگفت: من از كسى واهمهاى ندارم جز على بن حسین (ع) كه به وى آزارهاى زیادى رساندهام.
اما در همان ایام، امام زینالعابدین (ع) فرزندان و اطرافیان خویش را گرد آورده و به آنان سفارش كرد كه از هشام شكایتى نكنند. اطرافیان امام (ع) عرض كردند: ما منتظر چنین روزى بودیم كه انتقام ستمكارىهاى او را بستانیم، آیا ما را امر مىنمایى تا در مورد دشمن شما و اهل بیت(ع) كوتاه بیاییم؟ امام (ع) فرمود: حتى به یك كلمه هم در صدد انتقام نباشید، وى را به خدا واگذار كنید.
روزى امام (ع) به هنگام عبور از جلوى توقیفگاه هشام، از وى تفقّد و دلجویى كرد. هشام كه بزرگوارى و كرامت نفس امام (ع) را ملاحظه كرد، گفت: اَللَّهُ اَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ؛ (1) یعنى خداوند متعال داناتر است كه رسالتش را در كجا (چه خاندانى) قرار دهد.
همچنین در روایتى آمده است كه امام زین العابدین (ع) براى هشام پیغام فرستاد كه ببین از مال دنیا چیزى دارى كه خود را رهایى بخشى و از بند رها سازى؟ در پیش ما چیزى نیست كه تو را كفایت كند؛ اما از ما مطمئن باش كه آسیب و آزارى به تو نمىرسد. هشام كه از بزرگوارى و عفو امام(ع) متحیر و مبهوت شده بود، گفت: اَللَّهُ اَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ.
آرى، امام زین العابدین (ع) با این سیره و رفتار خود به همگان آموخت كه زمین خوردگان را زمین زدن روا نیست. مردانگى و غیرت در این است كه در برابر ستمكاران، در هنگام اعمال ناشایستشان ایستادگى شود. (2)
2. حسادت هشام بن عبدالملك از مقام معنوىِ امام زین العابدین (ع)
هشام بن عبدالملك دهمین خلیفه از سلسله بنىامیه و هفتمین خلیفه از تبار مروانیان بود كه به مدت بیست سال بر جامعه اسلامى حكومت راند. او پیش از زمامدارىِ خویش، در عصر خلافت پدرش، عبدالملك یا برادرش، ولید بن عبدالملك، سالى به حج رفت. در آن سال، زایران خانه خدا بسیار زیاد بودند و كثرت جمعیت، انجام مراسم و آداب زیارت خانه خدا را دشوار مىساخت.
هشام در حال طواف خانه خدا به حجرالاسود رسید و چون خواست استلام كند (دست بر آن بكشد) به دلیل ازدحام زیاد، این امر ممكن نشد. به ناچار منبرى براى او در مسجد الحرام نصب كردند و هشام بر روى آن نشست. شامیانى كه به همراه وى به حج آمده بودند نیز در كنارش ایستاده و نظارهگر مردم بودند.
در آن هنگام، امام زینالعابدین (ع) كه داراى صورتى زیبا و بوى خوش بود و محل سجده در پیشانىاش پینه بسته بود، با وقار تمام وارد مسجدالحرام شد و طواف خانه خدا را آغاز كرد و همین كه به حجرالاسود رسید، مردم به احترام آن حضرت، راه را باز كرده و با ملاحظه هیبت و جلالت وى از كنار حجرالاسود دور شدند تا آن حضرت به راحتى استلام كند و اعمالش را به خوبى انجام دهد.
مشاهده این وضعیت براى هشام، كه خود را بالاتر و والاتر از همه مىدانست، گران آمد و موجب خشم وى گردید؛ اما خشم خود را اظهار نكرد تا این كه یكى از شامیانى كه در كنارش بود، از او پرسید: این شخص كیست كه مردم براى وى احترام ویژهاى قائلند و او را بر خود مقدم مىشمارند؟ هشام براى این كه شامیان، آن حضرت را نشناسند، خود را به نادانى زد و گفت: او را نمىشناسم.
ابو فراس فرزدق، شاعر اهل بیت (ع)، كه در آن جا حاضر بود، گفت: اگر شما وى را نمىشناسید، من او را مىشناسم و به شما معرفى مىكنم. شامیان گفتند: اى ابوفراس! وى را به ما بشناسان.
فرزدق آن حضرت را در قالب قصیدهاى توصیف و معرفى كرد كه در مطلع آن آمده است:
هذا ابْنُ خَیْرُ عِبادِ اللَّهِ كُلِّهِمْ
هذا التَّقیُ النَّقیُ الطَّاهِرُ الْعَلَمُ
چون هشام این ابیات را از فرزدق شنید، به خشم آمد و دستور داد جایزههاى وى را قطع كنند و او را در مكانى میان مكه و مدینه، مشهور به عسفان زندانى كنند.
فرزدق مدتى در زندان خلیفه بود و سپس آزاد شد. امام زینالعابدین (ع) دوازده هزار درهم براى وى فرستاد و عذرخواهى نمود كه اگر بیشتر نزد ما بود، زیادتر از آن، تو را صله مىدادیم. فرزدق از گرفتن آن درهمها خوددارى كرد و گفت: هدف من از سرودن این ابیات، چیزى غیر از رضاى الهى نبود. من خواستم خدا و رسولش را خشنود كنم. امام (ع) وى را دعا فرمود و از وى خواست كه آن مال را بپذیرد. فرزدق پس از اصرار امام (ع) آن را پذیرفت و بركت زندگى خویش قرار داد.(3)
[h=5]كلمات شریفه:[/h] 1. قالَ السجّادُ (ع): اِنَّ اَحَبَّكُمْ اِلىَ اللَّهِ اَحْسَنُكُم عَمَلاً، وَاِنَّ اَعْظَمَكُمْ عِنْدَاللَّهِ عَمَلاً اَعْظَمَكُمْ فیما عِنْدَ اللَّهِ رَغْبَةً.(4)
محبوبترین شما نزد خداوندمتعال، نیكوكارترین شما است و عظیم كارترین شما نزد خداوند متعال، راغبترین شما به عبادات الهى است.
2. قالَ (ع): هَلَكَ مَنْ لَیْسَ لَهُ حَكیمٌ یُرْشِدُهُ وَذَلَّ مَنْ لَیْسَ سَفیهٌ یَعْضُدُهُ.(5)
در هلاكت است كسى كه دانشمندى وى را ارشاد ننماید و خوار است كسى كه سفیهى وى را هم بازو نشود و كمك ننماید.
3. قالَ (ع): اِتَّقُوا الْكِذْبَ الصَّغیرَ مِنْهُ وَالْكَبیرَ فى كُلِّ جِدٍّ وَهَزْلٍ. فَاِنَّ الرَّجُلَ اِذا كَذِبَ فِى الصَّغیر اِجْتَرَأ عَلَى الْكَبیر.(6)
از دروغ، چه كوچك باشد، چه بزرگ و چه جدى باشد و چه شوخى، بپرهیزید؛ زیرا كسى كه دروغ كوچك بگوید، جرأت بر گفتن دروغ بزرگ نیز پیدا خواهد كرد.
4. قالَ (ع): ما مِنْ شَیءٍ اَحَبَّ اِلَى اللّهِ بَعْدَ مَعْرِفَتِهِ مِنْ عِفَّةِ بَطْنٍ وَفَرْجٍ.(7)
نزد پروردگار منان هیچ چیز پس از خداشناسى دوست داشتنىتر از عفت شكم و فرج (حلال خورى و پاكدامنى) نیست.
5. قالَ (ع): طَلَبُ الْحَوائجِ اِلَى النَّاسِ مَذِلَّةٌ لِلْحَیاةِ وَمُذْهِبَةٌ لِلْحَیاءِ وَاِسْتِخْفافٌ بِالْوَقارِ وَهُوَ الفَقْرُ الْحاضِرِ.(8)
درخواست حوایج و نیازمندىها از مردم، موجب خوارىِ زندگى، از بین رفتن حیا و كاستن متانت است و آن، فقر حاضر است.
[h=5]پی نوشت[/h] 1 . انعام (6) آیه 124.
2 . مناقب آل أبىطالب، ج3، ص 301.
3 . همان، ج3، ص 306.
4 . بحار الأنوار، ج 104، ص 73، باب 1، ح 25.
5 . همان، ج 78، ص 158، باب 21، ح 19.
6 . همان، ص 136، باب 21، ح3.
7 . همان، ص 141، باب 21، ح 3.
8 . همان، ص 136، باب 21، ح 3.
خدايا نيت مرا در طاعت خود استوار دار و در بندگى ، بصيرت حكيمانه مرحمت كن و به عملى توفيق ده كه پليدى گناهان را از من بشويد ، و چون خواهى جان مرا قبض كنى ، با دين تو و آيين پيغمبرت محمد ( صلى الله عليه و آله و سلم ) روح مرا قبض كن.
سلام بر تو اى زینت عابدان، سلام بر تو اى زینت شب زنده داران،
سلام بر تو اى پیشواى پرهیزکاران، سلام بر تو اى ولى مسلمانان،
سلام بر تو اى نور دیده عارفان،سلام بر تو اى وصى اوصیا،
سلام بر تو اى خزانه دار وصایاى فرستادگان الهى، سلام بر تو اى نور بیمناکان،
سلام بر تو اى نور کوشندگان عابد، سلام بر تو اى چراغ روشنایى بخش ریاضت کشان،
✿‿✿✿‿✿✿‿✿✿‿✿✿‿✿✿‿✿✿‿✿✿‿✿✿‿✿✿‿✿✿‿✿✿‿✿
♥✿‿ ولادت با سعادت حضرت امام سجاد علیه السلام مبارکـــــ باد ‿✿♥
[="Navy"]
[/]
میلاد سید الساجدین، زین العابدین (ع) مبارک
اسم مبارك آن بزرگوار علي است و مشهورترين القاب آن حضرت زين العابدين و سجّاد است و مشهورترين كنية او ابامحمد وابوالحسن است. مدّت عمر آن بزرگوار مثل پدر بزرگوارش پنجاه و هفت سال است زيرا پانزدهم جمادي الاول سال سي و هشت از هجرت به دنيا آمد. تولد آن بزرگوار دو سال قبل از شهادت اميرالمؤمنين (ع) است و تقريباً بيست و سه سال به پدر بزرگوار زندگي كرد. پس مدت امامت آن بزرگوار سي و چهار سال است.
حضرت سجّاد (ع) پدري چون حسين دارد و مادرش دختر يزدگرد پادشاه ايران است كه دست عنايت حق بطور خارق العاده اين دختر را به امام حسين مي رساند. شرافت اين زن آن است كه مادر نه نفر از ائمة طاهرين مي شود و چنانچه حسين (ع) اب الائمه است. اين زن نيز ام الائمه است. و اما از نظر فضايل انساني: امام سجّاد (ع) گرچه با اهل بيت عليهم السلام وجه اشتراك در همة فضايل دارند و هيچ فرقي ميان آنان از نظر صفات و فضايل انساني نيست، اما از نظر گفتار و كردار شباهت تامّي به جدشان اميرالمؤمنين عليه السلام دارد.
ايمان امام سجاد (ع)
اميرالمؤمنين (ع) در دعاي صباح مي گويد:
يا من دل علي ذاته بذاته. «اي كسي كه برهان وجود خود هستي.»
حضرت سجّاد نيز در دعاي ابوحمزة ثمالي مي گويد:
بك عرفتك وانت دللتني عليك وعويني اليك ولولا انت لم أدرما انت. «تو را به خودت شناختم و تو دلالت نمودي مرا بر خودت و دعوت نمودي به خودت و اگر نبودي، ترا نمي شناختم.»
اين گونه كمات منتهاي ايمان را مي رساند و اين همان ايمان شهودي است كه اميرالمؤمنين مي فرمايد:
لو كشفت لي الغطاء ما ازددت يقينا. «اگر بر فرض محال ممكن بود خدا را بر اين چشم ظاهري ديد و مي ديدم بر يقين من كه الآن به ذات مقدس حق دارم افزوده نمي شد.».
علم امام سجّاد (ع)
اگر اميرالمؤمنين عليه السلام مي گويد: «از من بپرسيد هرچه مي خواهيد كه به خدا قسم تمام وقايع را تا روز قيامت مي دانم، حضرت سجاد نيز مي گويد: «اگر نمي ترسيدم كه مردم در حق ما غلوّ كنند، وقايع را تا روز قيامت مي گفتم.»
تقواي امام سجاد (ع)
اميرالمؤمنين عليه السلام مي فرمود:
والله لو اعطيت الاقاليم السبعة وما تحت افلا كها علي ان اعصي في نملة اسلبها جلب شعيرة ما فعلت.
«به خدا قسم اگر تمام عالم هستي را به من دهند كه به مورچه اي ظلم كنم و بيجهت پوست جوي را از دهان آن بگيرم، نمي كنم.»
حضرت سجّاد نيز مي فرمود:
در اين اشعار نيز امام سجاد مي گويد محال است كه خداوند را معصيت كنم، زيرا او را دوست دارم.
عبادت امام سجاد (ع)
دربارة اميرالمؤمنين گفته شده است كه روزها به ايجاد باغ و قنات براي فقرا و محتاجين مشغول بود، و تا به صبح عبادت مي كرد. حضرت سجّاد نيز چنين بود چه بسيار باغها و قنوات كه به دست ايشان براي ديگران آباد يا ايجاد شد. عبادت و سجدة او به حدي بود كه به زين العابدين و سجّاد ملقّب شد.
از رسول اكرم روايت شده كه روز قيامت خطاب مي شود: «كجا است زين العابدين؟» و مي بينم كه فرزندم علي بن الحسين جواب مي دهد و مي آيد. از امام باقر روايت شده كه: «پدرم را مي ديدم كه از كثرت عبادت پاهاي او ورم كرده، و صورت او زرد، و گونه هاي او مجروح، و محل سجدة او پينه بسته بود.»
سخاوت، فتوت و رأفت امام سجّاد (ع)
در تاريخ است يكي از كارهاي اميرالمؤمنين (ع) اداره كردن فقرا بطور مخفيانه بوده است. اميرالمؤمنين شبها خوراك، پوشاك و هيزم به خانة بينوايان مي برد، و آن بينوايان حتي نمي دانستند كه چه كسي آنها را اداره مي كند. همچنين ميان مورخين مشهور است كه امام سجاد (ع) چنين بوده است.
راوي مي گويد: در محضر امام صادق (ع) بوديم كه از مناقب اميرالمؤمنين (ع) صحبت شد و گفته شد هيچ كس قدرت عمل اميرالمؤمنين را ندارد و شباهت هيچ كس به اميرالمؤمنين، بيشتر از علي بن الحسين نبوده است كه صد خانواده را اداره مي كرد. شبها گاهي هزار ركعت نماز مي خواند.»
از طريق اهل تسنن روايت شده است كه چون حضرت سجاد شهيد گشت روشن شد كه آن حضرت صد خانواده را بطور مخفي اداره مي كرده است.
زهد امام سجّاد (ع)
چنانچه اميرالمؤمنين (ع) زاهد به تمام معني بوده است و دلبستگي به مالي و به كسي جز به خداي متعال نداشته است. همچنين بوده است امام سجاد (ع). لذا به اصحاب خود سفارش مي فرمود:
اصحابي، اخواني، عليكم بدار الآخرة ولا اوصيكم بدار الدنيا فانكم عليها وبها متمسكون اما بلغكم ان عيسي عليه السلام قال للحواريين. الدنيا قنطرة فاعبروها ولا تعمروها. وقال: من يبني علي موج البحر داراً؟ تلكم الدار الدنيا ولا تتخذوها قراراً.
«اي ياران من، برادران من، مواظب خانة آخرت باشيد من سفارش دنيا را به شما نمي كنم زيرا شما بر آن حريص هستيد و به آن چنگ زده ايد. آيا نشنيده ايد كه حضرت عيسي به حواريون مي گفت: دنيا پل است، از روي آن بگذريد و به تعميرش نپردازيد! چه كسي روي موج آب خانه مي سازد؟ موج دريا اين دنيا است، به آن دلبستگي نداشته باشيد.»
شجاعت اميرالمؤمنين (ع)
شجاعت اميرالمؤمنين (ع) زبانزد خاص و عام است. و اگر گفتار امام سجاد (ع) را در مجلس ابن زياد و در مجلس يزيد و مخصوصاً خطبة آن بزرگوار را در مسجد شام در نظر بگيريم شجاعت اين بزرگوار نيز بر ما روشن مي شود.
اميرالمؤمنين شجاعت خود را در ميدان براي افرادي مثل عمروبن عبدود و مرحب خيبري به كار مي برد و فرزند گرامي او امام سجّاد، شجاعت را در مجلس ابن زياد و مجلس يزيد و روي منبر در مسجد شام به كار برده است.
سياست امام سجّاد (ع)
اميرالمؤمنين به اقرار همة مورخين از سنّي و شيعه پاسدار اسلام بود و رأي و تدبير او فوق العاده مفيد بود، چنانكه عمر بيشتر از هفتاد مورد گفته است: لولا علي لهك عمر، يعني: «اگر علي نبود عمر هلاك شده بود.»
امام سجاد عليه السلام در مدت سي و پنج سال پاسدار شيعه بود. مورخين معتقدند كه تدبير امام سجّاد، مدينه را و بسياري از شيعيان را از دست كساني چون يزيد و عبدالملك مروان نجات داد.
حلم امام سجاد (ع)
دربارة اميرالمؤمنين گفتاري نقل شده و ايشان فرمودند: «برآدم بيخردي گذشتم كه به من بد مي گفت. از او صرف نظر كردم گويي كه او حرفي نزده است.»
دربارة امام سجاد نيز گفتاري نقل شده است و ايشان فرمودند:
«بر كسي گذشتم كه به من بد مي گفت. بدو گفتم كه اگر راست مي گويي خداوند متعال مرا رحمت كند، و اگر دروغ مي گويي خدا تو را بيامرزد!»
تواضع امام سجاد (ع)
آن حضرت با فقرا مي نشست، با آنان غذا مي خورد، از آنان دلجويي مي كرد، به آنان لطف داشت و پناه آنان بود، براي آنان كار مي كرد و از آنان پذيرايي مي نمود، و دربارة آنان به ديگران سفارش مي كرد.
تاريخ نويسان اقرار دارند كه امام سجاد (ع)، دوست داشت فقيران، يتيمان و بينوايان سر سفره اش باشند و با آنها بنشيند، غذا براي آنها آماده كند و حتي غذا در دهن آنان بگذارد.
فصاحت و بلاغت امام سجّاد (ع)
فصاحت به معني خوب سخن گفتن، مجاز، كنايه، لطايف و مثالها را به كار بردن است. و بلاغت سخن خوب گفتن، بجا سخن گفتن، از طول كلام بي فايده پرهيز داشتن است. فصاحت و بلاغت اميرالمؤمنين مورد اقرار همه است آنچنانكه دربارة نهج البلاغه گفته شده:
دون كلام الخالق وفوق كلام المخلوق.
«پايين تر از كلام خالق و بالاتر از كلام مخلوق است.»
امام سجّاد صحيفة كامله سجاديه را به جهان عرضه داشت. صحيفه اي كه چون آن نيامده و نخواهد آمد. صحيفه اي كه در ضمن دعا، معارف اسلام، سياست اسلام، اخلاق اسلام، اجتماعيات اسلام، حقانيت شيعه، حقانيت اهل بيت، انتقاد از ظلم و ظالم، سفارش به حق و حقيقت، و بالاخره يك دوره معارف اسلامي را آموزش مي دهد. صحيفه اي كه محققين اسم آن را اخت القرآن، انجيل اهل بيت، زبور آل محمد نهاده اند. صحيفه اي كه ابلهي با فصاحت ادعا كرد كه مي تواند چون آن بياورد چون قلم به دست گرفت و نتوانست، دق كرد و مرد.
جهاد امام سجاد (ع)
اميرالمؤمنين عليه السلام بزرگترين مجاهد اسلام است كه توانست اسلام را از دست كفار و مشركين نجات دهد. ولي فرزندش امام سجّاد گرچه در كربلا كشته نشد اما وجودش، بقايش و اسارتش عامل بقاي اسلام بوده است. قيام ابي عبدالله الحسين (ع) درختي بود كه در كربلا كاشته شد و آبياري و به ثمر رساندن و نگاهداري از آن به دست امام سجاد (ع) به دست زينب كبري انجام گرفت.
تدبير امام سجاد در اسارت، گريه هاي امام سجاد در مدينه، نوحه خواني و روضه خوانيهاي آن حضرت در مدت سي و پنج سال سخنرانيش، به موقع جهادي بود فوق العاده مفيد و ثمربخش كه تحليل سياسي تاريخ، اين مطالب را نشان مي دهد.
عفو و جوانمردي امام سجّاد (ع)
اگر تاريخ دربارة اميرالمؤمنين (ع) مي گويد كه چگونه از ابن ملجم مواظبت كرد و هنگامي كه ظرف شيري را براي حضرت مي آوردند نيمي را مي خورد و نيم ديگر را براي او مي فرستاد، و دربارة او وصيّت و سفارش فراوان نمود، دربارة امام سجّاد نيز منقول است كه: فرماندار مدينه كه دل امام سجاد را خون كرده بود، از طرف عبدالملك مروان معزول شد و امر شد كه او را به درختي ببندند و مردم بيايند و به او توهين كنند. امام سجاد (ع) اصحاب خود را خواست و سفارش فرمود كه مبادا به او توهين شود! امام سجاد نزد او رفت و او را دلداري داد و نزد عبدالملك مروان وساطت او را كرد كه از اين خواري نجات يابد.
آن فرماندار معزول مي گفت از علي بن الحسين و يارانش ترس دارم زيرا به آنها ظلم بسيار كردم.
ابهت و شخصيت امام سجّاد (ع)
دربارة اميرالمؤمنين (ع) گفته شده كه بسيار متواضع بود، ولي بزرگي شخصيّت آن بزرگوار ميان همه محفوظ بود. همچنين است فرزند عزيزش امام سجاد (ع).
در تاريخ ضبط است كه هشام بن عبدالملك به حج آمده بود و كثرت جمعيت مانع شدكه حجر الاسود را استلام كند. پس در گوشه اي براي او فرشي انداخته و نشسته بود كه امام سجّاد وارد طواف شد و وقتي به حجر الاسود رسيد، مردم كنار رفتند و حضرت مكرّر استلام نمود. هشام فوق العاده ناراحت شد. يكي از اطرافيان پرسيد: اين مرد كيست كه مردم چنين به او احترام دارند؟ هشام تجاهل كرد و گفت نمي دانم. فرزدق آنجا بود، في البداهة قصيدة مفصلي دربارة امام سجاد سرود. ما چند بيت از آن قصيده را مي آوريم: تمام قصيده در مناقب ابن شهر آشوب موجود است:
هذا الذي تعرف البطحاء وطاته والبيت يعرفه والحل والحرم
ما قال لاقط الا في تشهده لولا التشهد كانت لانه نعم
يغضي حياء ويغضي من مهابته فما يكلم الا حين يبتسم
من معشر حبهم دين وبغضهم كفر وقربهم منجي ومقتصم
مقدم بعد ذكر الله ذكرهم في كل فرض ومختوم به الكلم
«اين مردي است كه حجاز، خانة خدا، حل، حرم او را ميشناسند. نه، در كلامش نيست ـ حاجت سائل را هميشه برآورده مي كند جز در تشهد ـ كه لا اله الا الله مي گويد. و اگر تشهد در نماز نبود، نه او، هميشه آري بود: هنگام برخورد با مردمان چشمها را فرو مي بندد براي آنكه حيا دارد، و ديگران چشم فرو مي بندد به جهت ابهتي كه او دارد. و سخن با او نمي گويند مگر كه آن بزرگوار تبسّم كند. روز قيامت حب آنها دين است و بغض آنها كفر است و قرب و نزديكي به آنان پناه و نجات انسانها است. در نمازها ياد آنها و اسم آنها مقدم بر هر چيزي است بعد از اسم خداي متعال. و نمازها به اسم آنان تمام مي شود ـ يعني در نماز بعد از اسم خدا در اقامه، اسم اهل بيت است و آخر مطلب كه در تشهد آخر گفته مي شود باز اسم اهل بيت است.
گفته شده كه فرزدق به اين اشعار آمرزيده شده است و به گفتة جامي اگر اهل عالم به اين اشعار آمرزيده شوند جا دارد.
زندگي امام سجاد (ع)
مي دانيم زندگي اميرالمؤمنين (ع) پر تلاطم بود در نهج البلاغه مي فرمايد: صبرت وفي العين قذي وفي الحلق شجي. يعني: «صبر نمودم در مصايب نظير كسي كه خاري در چشم و استخواني در گلو داشته باشد.» ولي زندگي امام سجّاد عليه السلام از زندگي اميرالمؤمنين عليه السلام بسيار پرتلاطم تر بود. آن حضرت در بحبوحة جنگ صفين به دنيا آمد: در زمان معاويه و آن جناياتش پرورش پيدا كرده. معاويه را با كشتارهاي دسته جمعي شيعيان، با اشاعة سبّ اميرالمؤمنين در خطبه ها و بعد از نمازها ديده است. بعداً حماسة كربلا و اسارت، كه هر روزي از آن چند بار مرگ است، مجلس ابن زياد و مجلس يزيد را با اهل بيت پدرش پشت سر نهاد. قضية حره كه ننگي است بر دامن مسلمانان را مشاهده كرد.
يزيد سال دوم سلطنت، شخصي را با پنج هزار لشگر به مدينه فرستاد و دستور قتل عام داد و سه روز مدينه را براي لشگريان خود مباح اعلام نمود.
او شاهد قضية عبدالله بن زبير است ـ كه همة بني هاشم و من جمله محمد بن حنفيه را در شعب ابي طالب جمع نمود كه بسوزاند و چون دشمن رسيد موفق نشد ـ شاهد مروان بن حكم بود كه دشمن سرسخت اهل بيت بود. شاهد حكومت عبدالملك مروان با فرماندارش حجاج بن يوسف ثقفي است. زنداني زندان حجاج بن يوسف است كه در ميان بياباني، پنجاه هزار زنداني در آن زندان بود و دميري در حياة الحيوان مي گويد خوراك آنها دو قرصه نان بود كه بيشتر آن خاكستر بود. شاهد كشتار بيشتر از صد هزار نفر بود به جرم دوستي با اهل بيت. پنجاه و هفت سال در اين دنيا زندگي كرد ولي هر روز از آن براي آن بزرگوار قتلگاهي بود.
والسلام عليه يوم ولد ويوم استشهد ويوم يبعث حياً.
با سلام
تقدير الهي بار ديگر آفرينشي شگفت رقم زد و دلانگيزترين جلوههاي صفات خداوندگاري را در جمال دلآراي بزرگي از فرزندان علي و فاطمه آفريد كه او را «وارث نبوت و چراغ امت و قهرمان معنويت ميخواندند.معراج خاطرانگيز او چنان شكوهمند و پر رمز و راز بود كه عبادت محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله و سلم) را به خاطر ميآورد. «زينالعابدين» لقب يافت و دلدادگياش در حال سجده، به جمال ربوبي موجب شد او را «سجاد آل محمد» نام نهند.
سه چیز سبب نجات مؤمن است :
1- بازداشتن زبان ازغیبت مردم
2- مشغول کردن خودش به آنچه که برای اخرت و دنیایش سود دهد
3- گریستن طولانی بر گناهانش
علی بن الحسین (علیهما السلام) ، چهارمین امام شیعیان ،در پنجم شعبان سال 38 ه.ق متولد گشت.شهرت آن بزرگوار به دو لقب زین العابدین و سجاد به علت عبادت بسیار و سجده های مکررایشان است .
یکی از دلایل شهرت و محبوبیت آن حضرت نزد مردم، انتشار جملات زیبا و گرانبار در قالب دعا بود که همگان را به خود جذب می نمود. این دعاها در کتابی به نام صحیفه سجادیه که به آن زبور آل محمد نیز می گویند گرد آوری شده و مشتمل بر دقیقترین مسائل توحیدی، عبادی، اجتماعی و اخلاقی است.
سعید بن مسیب، از محدثین مشهور، درباره امام می گوید : " هیچکس را پارساتر و باتقواتر از علی بن حسین ندیدم."
امام در زمان خویش به " علی الخیر"، " علی الاغر" و " علی العابد " نیز شهرت داشت.
ابن ابی الحدید درباره امام سجاد می نویسد :
" آن حضرت را که اهل سجده بود و آثار آن بر پیشانیش آشکار بود، " ذوالثفنات " می گفتند. "
آورده اند که آن حضرت وقتی وضو می گرفت، رنگ چهره اش دگرگون می شد، و چون علت را می پرسیدند می فرمود : " آیا می دانید که در برابر چه کسی می خواهم بایستم ؟ "
و نیز گفته شده است که در وقت نماز چهره مبارکش دگرگون می شد و رعشه بر اندامش می افتاد، و می فرمود: " این از آن روست که می خواهم در حضور آن پادشاه بزرگ بایستم."
امام در وقت نماز به هیچ چیز توجه نداشت . یکبار به هنگام نماز دست فرزند امام شکست، او از درد فریاد می زد ، شکسته بند آوردند و استخوان دست را جا انداخت و فرزند امام هم چنان از درد فریاد می کشید. پس از نماز، امام دست بچه را دید که به گردنش آویزان است و آن زمان بود که متوجه شد دست بچه شکسته است.
زمخشری می گوید :
" زمانی علی بن الحسین علیها السلام به قصد وضو گرفتن دستش را در آب فروبرد ، در همان حال سرش را به سوی آسمان و ستارگان بلند کرد و در آنها به تفکر پرداخت ، زمانی دراز گذشت، صبح دمید و مؤذن اذان گفت و هنوز دست امام در آب بود."
امام در صدقه دادن و رسیدگی به محرومین نیز زبانزد بود و پس از شهادت ایشان معلوم گردید که هزینه زندگی صد خانواده از صدقات ایشان تامین می شده است. امام وقتی که سواره از کوچه های مدینه عبور می کرد هیچگاه تقاضای گشودن راه را نداشت و معتقد بود که راه مشترک است و ایشان حق ندارد دیگران را کنار بزند و مسیر را بگشاید .
[h=5]ولادت با سعادت امام سجاد(ع)[/h] امام زین العابدین (ع) در کوران رویدادهای سیاسی که در تکوین امت اسلام و ترسیم خطوط و ویژگی های تاریخی آن نقش به سزایی داشتند، قرار گرفته بود.
در خانه امیر مومنان امام علی(ع) دیده به جهان گشوده بود. درآن هنگام امام علی (ع ) مبارزه ای تلخ با دشمنان اسلام در جمل و صفین و نهروان را آغاز کرده بود. پدر حضرت سجاد، امام حسین، درآن روزگار علاه بر همکاری با پدرش در اداره امور مسلمانان، فرماندهی سپاه اسلام را نیز بر عهده داشت.
بی گمان این رویدادهای سهمگین که تا امروز نیز پس از گذشت چهارده قرن در محیط ما تاثیر داشته، در شخصیت این مولود بزرگوار، اثر شگرفی ازخود بر جای نهاد. این برهه پرآشوب با قتل خلیفه سوم توام بوده و از پی آن بنی امیه به خونخواهی عثمان برخاستند.
پادشاه ایران ازشهری به شهری می گریخت تا آنکه سرانجام در خراسان به قتل رسید و خانواده اش در همان شهر ماندگار شدند تا آنکه خراسان در روزگار خلافت عثمان در سال 32 هجری به دست مسلمانان فتح شد و خانواده امپراتور مقتول ایران، به اسارت مسلمانان درآمدند و به مدینه آورده شدند. چون آنها را در پیشگاه خلیفه سوم و اصحاب بزرگ پیامبر حاضر کردند، امیرمومنان علی بن ابیطالب (ع ) عثمان را به گرامیداشت خاندان یزد گرد تشویق کرد و بدین منظور حدیثی از پیامبر(ص) را برای او خواند که فرموده بود:"
عزیزان قومی را که به ذلت افتاده اند، گرامی دارید". شاید یکی از حکمتهای این سخن دلجویی از مردمی باشد که همواره سران و بزرگان خود را مورد احترام قرار می دادند، تا مبادا پرده های کینه و دشمنی میان آنان و پذیرش اسلام، مانعی ایجاد کند. چون عثمان در این باره درنگ کرد، امیرمومنان(ع) فرمود:
" به خاطر خدا سهم خود و سهم بنی هاشم را از اینان آزاد کردم."
انصار و مهاجران نیز در این کار از آن حضرت پیروی کردند. خلیفه هم چاره ای جز این، فرا روی خود ندید. آنگاه امام علی (ع ) پیشنهاد داد که هر یک از اسرا را به حال خود بگذارند تا همسری مناسب برای خود برگزینند. یکی از دختران یزدگرد؛ امام حسین (ع ) را برگزید و دومی نیز امام حسن (ع ) و بنا به قولی محمد ابن ابی بکر را به همسری خود انتخاب کرد.
" شهربانو" در این سال باردار شد و در پنجم شعبان سال 33 هجری نخستین فرزند خویش را به دنیا آورد و در همان روزهای اول پس از زایمان بدرود حیات گفت. سپس یکی از کنیزان امام حسین (ع ) متکفل نگهداری کودک شد. بدین ترتیب،امام زین العابدین (ع ) در دامن آن کنیز بزرگ شد. مردم می پنداشتند که آن زن مادر واقعی امام سجاد است در حالی که او دایه امام سجاد بود.
امام سجاد (ع ) هفت ساله بود که پدربزرگش، امیرمؤمنان(ع) در محراب مسجد کوفه به شهادت رسید. پس از چند ماه اهل بیت به مدینه بازگشتند، جایی که علی بن الحسین (ع ) در خانه آکنده از بوی خوش پیامبر(ص) رشد کرده بود . امام هفده ساله بود که عمویش امام حسن مجتبی (ع) را با زهر به شهادت رساندند.
امام سجاد در سایه پدر بزرگوارش امام حسین (ع )، نقش رهبری در رویاروئی با ارتداد جاهلیت مآب اموی را تجربه می کرد.
روش امام زین العابدین(ع) در تربیت روحیاز آنجا که ائمه هدی، برای تمام نسلها درهر دیار و دوره ای مشعلهای فروزان حقند و از آنجا که شرایط حاکم بر یک دیار ودوره با آنچه بر دیار و دوره ای دیگر گذشته تفاوت دارد و از آنجا که خداوند، رسالتهای خویش را با برانگیختن حضرت محمد(ص) و جانشینان معصوم حضرتش پایان بخشیده است، پس حکمتش اقتضا می کند که سیره هر یک از آنان جهت هدایت با روش خاص متمایز باشد، تا روشهای گوناگون آنان، گنجینه ای پر بار برای مردم باشد و هر کس مطابق با خود و شرایط ویژه ای که در آن به سر می برد، از آنها بهره گیرد.
امام سجاد(ع) نیز بر مبنای این برنامه الهی عمل کرد. زندگی آن حضرت قله عبادت و زاری به درگاه خدا و نشر روح ایمان در جامعه و تربیت مردانی بزرگ همچون زهری و سعید بن جبیر وعمر بن عبدالله سبیعی و... در زهد و تهجد بود.
امام علیه السلام از این روشها استفاده نمود:
1- بندگان مخلص و پاکدل پیش از آنکه به زبان، مردم را به خدا فرا بخوانند، با کردار خویش راه خدا را تبلیغ می کنند. آنان به مردم فرمانی نمی دهند ، مگر آنکه خود پیش از آنان، آن کار را انجام داده باشند.
زندگی امام سجاد (ع )، صفحه ایمانی تابناک و پاک بود. صحابی مشهور پیامبر(ص) ، جابربن عبدالله انصاری درباره امام سجاد گفته است: در میان فرزندان پیامبران کسی را چون علی بن الحسین (ع ) ندیدم!
2- تربیت نسلی از علمای ربانی که آنان نیز به نوبه خود دانشمندان و انقلابیون و بندگان صالح را تربیت کردند. بدین سان تعالیم امام از طریق جانهای پاک سلسله وار به دیگران انتقال می یافت.
در میان این افراد، مردانی از عرب و موالی بودند و هر یک داستان و تاریخی برای خود داشتند. حال از عطر خوش سیره حواریون و یاران امام سجاد(ع) که اکثراً از تابعین بودند، اندکی بهره مند می شویم:
الف- سعید بن جبیر یکی از این تابعین بود که روح ایمان را از امام زین العابدین(ع) برگرفته بود. او درعبادت و جهاد سرمشق بود و به " بصیر العلماء" شهرت داشت. تمام قرآن را در دو رکعت می خواند و آوازه علم و دانش او در میان دانشمندان چنان بود که می گفتند: بر روی زمین کسی نیست جز آنکه به دانش سعید بن جبیر نیازمند است.(1)
"سعید بن جبیر به علی بن الحسین (ع ) اقتدا می کرد و علی هم او را می ستود. علت اینکه حجاج او را کشت نیز همین بود. سعید ، مردی راست کردار بود."(2)
ب- ابو اسحاق عمربن عبدالله سبیعی همدانی از یاران مورد اعتماد امام سجاد(ع) بود. وی در عبادت به مرتبه ای رسیده بود که درباره اش می گفتند که درآن روزگار عابدتر از وی کسی نبود ، چرا که هر شب یک بار قرآن را ختم می کرد و چهل سال نماز صبح را با وضوی نماز شب به جای می آورد. او محدث بود و در نزد عام و خاص هیچ کس در نقل روایت از او موثق تر به شمار نمی آمد.(3)
" من بر تو از یأست بیش از گناهت می ترسم. دیه ای برای خانواده( مقتول) بفرست و خود به سوی خانواده ات روانه شو. در پی دینت باش."
زهری گفت: سرورم مشکل مرا حل کردی. خدا خود آگاهتر است که رسالت خویش را در کجا قرار دهد.
زهری به خانه خود رفت و در شمار یاران امام علی بن الحسین(ع) جای گرفت. از این رو یکی از بنی مروان به طعنه به او می گفت: زهری، پیامبرت،( یعنی امام سجاد) چه می کند؟!(4)
" سعید بن مسیب داناترین مردم به آثار گذشتگان است."(5)
روزی ، مردی به سعید گفت: هیچ کس را از فلانی پرهیزکارتر ندیدم. سعید گفت: آیا علی بن الحسین( ع ) را دیده ای؟ مرد گفت: نه . سعید گفت: من هیچ کس را از او پرهیزکار تر ندیدم.(6)
علاوه براینها گروه بسیاری از علمای بزرگ اسلام نیز بوده اند که درس زهد و تقوا و تفسیر و حکمت و فقه را از محضر امام سجاد(ع) فرا گرفتند. شیخ مفید در این باره می گوید: فقها از آن حضرت، دانشهای بسیاری فرا گرفتند و مواعظ و دعاها و فضایل قرآن و حلال و حرام را از آن حضرت یاد گرفته، و حفظ کردند.
ابن شهر آشوب گوید: کمتر کتابی در زهد و موعظه یافت می شود که در آن از قول امام زین العابدین (ع ) روایتی نقل نشده باشد.(7)
2- همان، ص 182.
3- همان، ج 18، ص 281.
4- همان، ص 282.
5- بحار الانوار، ج 46، ص 133.
6- فی رحاب ائمة اهل البیت، ج3، ص 196.
7- همان، ص 196.
[h=4]سیری در حیات امام زین العابدین(ع)[/h] [h=5]معرفی امام[/h] نام: على.
كنیه: ابوالحسن و ابومحمد.
القاب: زین العابدین، سید الساجدین، سجّاد، زكىّ، امین و ذوالثفنات.
به خاطر عبادت زیاد و سجدههاى طولانىِ امام زین العابدین (ع)، پینهاى در پیشانىاش بسته بود. از این رو، به وى «ذوالثفنات» لقب دادند.
منصب: معصوم ششم و امام چهارم شیعیان.
تاریخ ولادت: نیمه جمادى الثانى سال 38.
در مورد تاریخ ولادت آن حضرت، اختلاف است. غیر از تاریخ مزبور، مورخان روز و ماه ولادت آن حضرت را، پنجم شعبان یا نیمه جمادى الاولى یا هفتم شعبان و یا نهم شعبان ذكر كردهاند. در مورد سال ولادت آن حضرت نیز برخى سال 37 و برخى سال 36 هجرى را ثبت كردهاند.
امام زین العابدین (ع) دو سال پیش از شهادت امیر المؤمنین، على بن ابىطالب(ع) چشم به جهان گشود.
محل تولد: مدینه مشرفه، در سرزمین حجاز (عربستان سعودى كنونى). برخى مورّخان گفتهاند كه محل تولد آن حضرت در كوفه بوده است؛ زیرا در آن هنگام، همه افراد خانواده امام على (ع) در كوفه به سر مىبردند.
نسب پدرى: امام حسین بن على بن ابىطالب (ع).
نام مادر: شهربانو، یا شاه زنان، دختر یزدگرد سوم، آخرین پادشاه از سلسله ساسانیان در ایران كه در زمان خلافت امام على (ع) (و به قولى در عصر خلافت عمر یا عثمان) به اسارت مسلمانان در آمده و با اختیار خویش، همسرىِ امامحسین (ع) را پذیرفت. این بانوى بزرگ در ایام نوزادى امام زین العابدین(ع) درگذشت.
مدت امامت: از زمان شهادت پدر بزرگوارش امام حسین (ع)، در محرم سال 61 تا محرم سال 95 هجرى، به مدت 34 سال.
تاریخ و سبب شهادت: دوازدهم (یا هیجدهم یا بیست و پنجم) محرم سال 95 (یا 94) هجرى، در سن 55 سالگى، به خاطر زهرى كه ولید بن عبدالملك به آن حضرت خورانید.
محل دفن: قبرستان بقیع، در مدینه مشرفه، در جوار قبر عمویش، امام حسن مجتبى (ع).
هم اكنون قبور مشرفه چهار امام معصوم(ع)، امام حسن مجتبى(ع)، امام زینالعابدین(ع)، امام محمد باقر(ع) و امام جعفر صادق(ع) در كنار هم مىباشد.
همسران: فاطمه، دختر امام حسن مجتبى و چند ام ولد.
[h=5]فرزندان[/h] الف) پسران: 1. امام محمد باقر (ع). 2. زید شهید. 3. عبدالله باهر. 4. عمر أشرف. 5. حسین اكبر. 6. عبدالرحمن. 7. عبید الله. 8. سلیمان. 9. حسن. 10. حسین اصغر. 11. علىاصغر. 12. محمد اصغر.
ب) دختران: 1. خدیجه. 2. فاطمه. 3. علیّه. 4. ام كلثوم.
[h=5]اصحاب[/h] اسامى تعداد زیادى از مؤمنان، شیعیان و محبان اهل بیت(ع) در زمره اصحاب و یاران امام زین العابدین (ع) آمده است كه در این جا به نام برخى از آنان اشاره مىگردد:
1. جابربن عبدالله انصارى.
2. عامر بن واثله كنانى.
3. سعید بن مسیّب.
4. سعید بن جهان كنانى.
5. سعید بن جبیر.
6. محمد بن جبیر.
7. ابو خالد كابلى.
8. قاسم بن عوف.
9. اسماعیل بن عبدالله بن جعفر.
10. ابراهیم بن محمد حنفیه.
11. حسن بن محمد حنفیه.
12. حبیب بن ابى ثابت.
13. ابو حمزه ثمالى.
14. فرات بن أحنف.
15. جابر بن محمد بن ابى بكر.
16. ایوب بن حسن.
17. على بن رافع.
18. ابو محمد قرشى.
19. ضحاك بن مزاحم.
20. طاوس بن كیسان.
21. حمید بن موسى.
22. أبان بن تغلب.
23. سدیر بن حكیم.
24. قیس بن رمانه.
25. همامبن غالب (مشهور به فرزدق شاعر).
26. عبدالله برقى.
27. یحیى بن ام طویل.
[h=5]زمامداران معاصر[/h] 1. امیر المؤمنین على بن ابىطالب (ع) (40-35 ق.).
2. امام حسنمجتبى (ع) (41-40 ق.).
3. معاویة بن ابى سفیان (60-35 ق.).
4. یزید بن معاویة (64-60 ق.).
5. معاویة بن یزید (64-64 ق.).
6. عبدالله بن زبیر (73-64 ق.).
7. مروان بن حكم (65-64 ق.).
8. عبدالملك بن مروان (86-65 ق.).
9. ولید بن عبدالملك (96-86 ق.).
از میان زمامداران فوق، ردیفهاى اول و دوم از خاندان بنى هاشم، سوم، چهارم و پنجم از خاندان بنىامیه و از تیره ابوسفیان، ششم از آل زبیر و هفتم، هشتم و نهم از خاندان بنىامیه و از تیره حكم بن عاص هستند. از میان آنان امام على بن ابىطالب(ع) دادگرترین و شایستهترین فردى بود كه پس از پیامبر اكرم (ص) به زمامدارى مردم رسید. زمامدارىِ كوتاه مدت وى الگو و سرمشق همه حكومتهاى صالحى است كه پس از او پدید آمده و یا در آینده محقق مىگردند.
[h=5]رویدادهاى مهم[/h] 1. وفات شهربانو، مادر امام زین العابدین (ع) به هنگام تولد آن حضرت، در سال 38 هجرى.
2. شهادت امام على (ع) در دو سالگى و شهادت امام حسن مجتبى (ع) در سیزده سالگىِ امام زین العابدین (ع).
3. همراهىِ امام زین العابدین (ع) با پدرش، امام حسین (ع)، در عدم بیعت با یزیدبن معاویه و حركت اعتراضآمیز از مدینه به مكه، در رجب سال 60 هجرى.
4. همراهىِ امام سجاد (ع) با كاروان حسینى در حركت از مكه به كربلا، درذىحجه سال 60 هجرى.
5. حضور امام زین العابدین در نهضت خونین كربلا، در سن 23 سالگى.
6. ابتلاى امام زین العابدین (ع) به بیمارىِ شدید، در روز عاشورا، و عدم توانایىِ جهاد در راه خدا.
7. تحمل مصیبت شهادت امام حسین (ع) و یاران و اصحاب آن حضرت، از سوى امام زین العابدین(ع) در روز عاشورا.
8. جنایتهاى لشكریان یزید در جدا كردن سرها از بدن شهدا و بر نیزه كردن آنها، اسب دوانى بر بدنهاى شهدا و غارت و آتش زدن خیمهها پس از شهادت امامحسین (ع)، در عصر عاشورا.
9. آغاز اسارت امام زین العابدین (ع) و سایر بازماندگان قافله حسینى به دست لشكریان عمر بن سعد از عصر روز عاشورا.
10. تحمل سختىها و مشقتهاى امام زین العابدین(ع) و دیگر بازماندگان در اسارت، كوفه و شام.
11. خطبه خواندن امام سجاد(ع) براى اهالى كوفه، در حالى كه در غل و زنجیر و اسارت دشمنان بود.
12. خطبه خواندن امام سجاد(ع)، در مجلس بزرگ مسجد اموىِ شام، در حضور یزید و تأثیر شگفت آن بر شامیان.
13. بازگشت امام زین العابدین(ع) به همراه سایر بازماندگان نهضت كربلا از اسارت كوفه و شام به مدینة الرسول(ص).
14. حزن شدید و گریههاى طولانىِ امام سجاد(ع) در مصیبت شهادت امام حسین(ع) و اهل بیت آن حضرت.
15. قیام مردم مدینه بر ضد یزید بن معاویه و اخراج بنى امیه از این شهر و وقوع نبردى خونین در این واقعه (معروف به واقعه حره)، در سال 63 هجرى.
16. شكست مقاومت اهالىِ مدینه در برابر لشكریان شام، و كشتار فجیع سپاهیان یزید به سركردگىِ مسلم بن عقبه، در مدینه، و محفوظ و مصون ماندن امام زینالعابدین(ع) و خانواده او از این كشتار.
17. قیام عبدالله بن زبیر در مكه بر ضد بنى امیه و تصرف حجاز (مكه و مدینه) و برخى از سرزمینهاى اسلامى، در سال 64 هجرى.
18. فشار و سختگیرىِ آل زبیر بر خاندان امیرالمؤمنین و اهل بیت(ع).
19. قیام مختار بن ابى عبیده ثقفى، در كوفه، بر ضد بنى امیه براى خونخواهى از قاتلان امام حسین (ع).
20. مجازات قاتلان امام حسین (ع) توسط مختار بن ابى عبیده و شادمانىِ امام زینالعابدین (ع) و سایر اهل بیت(ع) از كردار مختار.
21. شهادت امام زین العابدین (ع)، در دوازدهم (یا 18 و یا 25) محرم سال 95 هجرى، به وسیله زهرى كه ولید بن عبدالملك به آن حضرت خورانیده بود.
22. به خاك سپردن بدن مطهر امام زین العابدین (ع)، در قبرستان بقیع، در جوار قبر عمویش، حضرت امام حسن مجتبى (ع)، زیر قبه مقبره عباس بن عبدالمطلب.
[h=5]داستانها:[/h] 1. گذشت امام زین العابدین (ع) از امیر معزول مدینه
هشام بن اسماعیل مخزومى، كه از نوادگان ولید بن مغیره بود، در زمان خلافت عبدالملك بن مروان، به امارت مدینه رسید. او گرچه اهل علم و روایت بود، اما از منطق و دادگرى بهره چندانى نداشت. به همین دلیل، در زمان امارت خود، با خاندان امیرالمؤمنین على (ع) به ویژه امام زینالعابدین (ع) رفتارهاى ناپسند و ظالمانهاى داشت و با اندك بهانهاى به اذیّت و آزار آن حضرت مىپرداخت.
پس از هلاكت عبدالملك، فرزندش ولید به خلافت رسید. پس از چندى هشام ابن اسماعیل مورد خشم خلیفه قرار گرفت و از امارت مدینه عزل شد. به دستور امیر جدید، هشام را بازداشت كرده و در جلوى خانه مروان بن حكم در معرض دید اهالى مدینه قرار دادند تا هر كس از وى شكایتى دارد، آن را اقامه كند و حق خویش را بستاند. هشام، كه در توقیف مأموران امیر بود، مرتباً مىگفت: من از كسى واهمهاى ندارم جز على بن حسین (ع) كه به وى آزارهاى زیادى رساندهام.
اما در همان ایام، امام زینالعابدین (ع) فرزندان و اطرافیان خویش را گرد آورده و به آنان سفارش كرد كه از هشام شكایتى نكنند. اطرافیان امام (ع) عرض كردند: ما منتظر چنین روزى بودیم كه انتقام ستمكارىهاى او را بستانیم، آیا ما را امر مىنمایى تا در مورد دشمن شما و اهل بیت(ع) كوتاه بیاییم؟ امام (ع) فرمود: حتى به یك كلمه هم در صدد انتقام نباشید، وى را به خدا واگذار كنید.
روزى امام (ع) به هنگام عبور از جلوى توقیفگاه هشام، از وى تفقّد و دلجویى كرد. هشام كه بزرگوارى و كرامت نفس امام (ع) را ملاحظه كرد، گفت: اَللَّهُ اَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ؛ (1) یعنى خداوند متعال داناتر است كه رسالتش را در كجا (چه خاندانى) قرار دهد.
همچنین در روایتى آمده است كه امام زین العابدین (ع) براى هشام پیغام فرستاد كه ببین از مال دنیا چیزى دارى كه خود را رهایى بخشى و از بند رها سازى؟ در پیش ما چیزى نیست كه تو را كفایت كند؛ اما از ما مطمئن باش كه آسیب و آزارى به تو نمىرسد. هشام كه از بزرگوارى و عفو امام(ع) متحیر و مبهوت شده بود، گفت: اَللَّهُ اَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ.
آرى، امام زین العابدین (ع) با این سیره و رفتار خود به همگان آموخت كه زمین خوردگان را زمین زدن روا نیست. مردانگى و غیرت در این است كه در برابر ستمكاران، در هنگام اعمال ناشایستشان ایستادگى شود. (2)
2. حسادت هشام بن عبدالملك از مقام معنوىِ امام زین العابدین (ع)
هشام بن عبدالملك دهمین خلیفه از سلسله بنىامیه و هفتمین خلیفه از تبار مروانیان بود كه به مدت بیست سال بر جامعه اسلامى حكومت راند. او پیش از زمامدارىِ خویش، در عصر خلافت پدرش، عبدالملك یا برادرش، ولید بن عبدالملك، سالى به حج رفت. در آن سال، زایران خانه خدا بسیار زیاد بودند و كثرت جمعیت، انجام مراسم و آداب زیارت خانه خدا را دشوار مىساخت.
هشام در حال طواف خانه خدا به حجرالاسود رسید و چون خواست استلام كند (دست بر آن بكشد) به دلیل ازدحام زیاد، این امر ممكن نشد. به ناچار منبرى براى او در مسجد الحرام نصب كردند و هشام بر روى آن نشست. شامیانى كه به همراه وى به حج آمده بودند نیز در كنارش ایستاده و نظارهگر مردم بودند.
در آن هنگام، امام زینالعابدین (ع) كه داراى صورتى زیبا و بوى خوش بود و محل سجده در پیشانىاش پینه بسته بود، با وقار تمام وارد مسجدالحرام شد و طواف خانه خدا را آغاز كرد و همین كه به حجرالاسود رسید، مردم به احترام آن حضرت، راه را باز كرده و با ملاحظه هیبت و جلالت وى از كنار حجرالاسود دور شدند تا آن حضرت به راحتى استلام كند و اعمالش را به خوبى انجام دهد.
مشاهده این وضعیت براى هشام، كه خود را بالاتر و والاتر از همه مىدانست، گران آمد و موجب خشم وى گردید؛ اما خشم خود را اظهار نكرد تا این كه یكى از شامیانى كه در كنارش بود، از او پرسید: این شخص كیست كه مردم براى وى احترام ویژهاى قائلند و او را بر خود مقدم مىشمارند؟ هشام براى این كه شامیان، آن حضرت را نشناسند، خود را به نادانى زد و گفت: او را نمىشناسم.
ابو فراس فرزدق، شاعر اهل بیت (ع)، كه در آن جا حاضر بود، گفت: اگر شما وى را نمىشناسید، من او را مىشناسم و به شما معرفى مىكنم. شامیان گفتند: اى ابوفراس! وى را به ما بشناسان.
فرزدق آن حضرت را در قالب قصیدهاى توصیف و معرفى كرد كه در مطلع آن آمده است:
هذا ابْنُ خَیْرُ عِبادِ اللَّهِ كُلِّهِمْ
هذا التَّقیُ النَّقیُ الطَّاهِرُ الْعَلَمُ
چون هشام این ابیات را از فرزدق شنید، به خشم آمد و دستور داد جایزههاى وى را قطع كنند و او را در مكانى میان مكه و مدینه، مشهور به عسفان زندانى كنند.
فرزدق مدتى در زندان خلیفه بود و سپس آزاد شد. امام زینالعابدین (ع) دوازده هزار درهم براى وى فرستاد و عذرخواهى نمود كه اگر بیشتر نزد ما بود، زیادتر از آن، تو را صله مىدادیم. فرزدق از گرفتن آن درهمها خوددارى كرد و گفت: هدف من از سرودن این ابیات، چیزى غیر از رضاى الهى نبود. من خواستم خدا و رسولش را خشنود كنم. امام (ع) وى را دعا فرمود و از وى خواست كه آن مال را بپذیرد. فرزدق پس از اصرار امام (ع) آن را پذیرفت و بركت زندگى خویش قرار داد.(3)
[h=5]كلمات شریفه:[/h] 1. قالَ السجّادُ (ع): اِنَّ اَحَبَّكُمْ اِلىَ اللَّهِ اَحْسَنُكُم عَمَلاً، وَاِنَّ اَعْظَمَكُمْ عِنْدَاللَّهِ عَمَلاً اَعْظَمَكُمْ فیما عِنْدَ اللَّهِ رَغْبَةً.(4)
محبوبترین شما نزد خداوندمتعال، نیكوكارترین شما است و عظیم كارترین شما نزد خداوند متعال، راغبترین شما به عبادات الهى است.
2. قالَ (ع): هَلَكَ مَنْ لَیْسَ لَهُ حَكیمٌ یُرْشِدُهُ وَذَلَّ مَنْ لَیْسَ سَفیهٌ یَعْضُدُهُ.(5)
در هلاكت است كسى كه دانشمندى وى را ارشاد ننماید و خوار است كسى كه سفیهى وى را هم بازو نشود و كمك ننماید.
3. قالَ (ع): اِتَّقُوا الْكِذْبَ الصَّغیرَ مِنْهُ وَالْكَبیرَ فى كُلِّ جِدٍّ وَهَزْلٍ. فَاِنَّ الرَّجُلَ اِذا كَذِبَ فِى الصَّغیر اِجْتَرَأ عَلَى الْكَبیر.(6)
از دروغ، چه كوچك باشد، چه بزرگ و چه جدى باشد و چه شوخى، بپرهیزید؛ زیرا كسى كه دروغ كوچك بگوید، جرأت بر گفتن دروغ بزرگ نیز پیدا خواهد كرد.
4. قالَ (ع): ما مِنْ شَیءٍ اَحَبَّ اِلَى اللّهِ بَعْدَ مَعْرِفَتِهِ مِنْ عِفَّةِ بَطْنٍ وَفَرْجٍ.(7)
نزد پروردگار منان هیچ چیز پس از خداشناسى دوست داشتنىتر از عفت شكم و فرج (حلال خورى و پاكدامنى) نیست.
5. قالَ (ع): طَلَبُ الْحَوائجِ اِلَى النَّاسِ مَذِلَّةٌ لِلْحَیاةِ وَمُذْهِبَةٌ لِلْحَیاءِ وَاِسْتِخْفافٌ بِالْوَقارِ وَهُوَ الفَقْرُ الْحاضِرِ.(8)
درخواست حوایج و نیازمندىها از مردم، موجب خوارىِ زندگى، از بین رفتن حیا و كاستن متانت است و آن، فقر حاضر است.
[h=5]پی نوشت[/h] 1 . انعام (6) آیه 124.
2 . مناقب آل أبىطالب، ج3، ص 301.
3 . همان، ج3، ص 306.
4 . بحار الأنوار، ج 104، ص 73، باب 1، ح 25.
5 . همان، ج 78، ص 158، باب 21، ح 19.
6 . همان، ص 136، باب 21، ح3.
7 . همان، ص 141، باب 21، ح 3.
8 . همان، ص 136، باب 21، ح 3.
[=arial, helvetica, sans-serif][=arial, helvetica, sans-serif]***
[=arial, helvetica, sans-serif]رزق تمام عالمیان در دعای تو
[=arial, helvetica, sans-serif]ای روضه خوان اول کرببلا بخوان
✅ فرازی از نیایش زیبای حضرت سجاد علیه السلام با خدای متعال :
اللَّهُمَّ وَ ثَبِّتْ فِى طَاعَتِكَ نِيَّتِى ، وَ أَحْكِمْ فِى عِبَادَتِكَ بَصِيرَتِى ، وَ وَفِّقْنِى مِنَ الْأَعْمَالِ لِمَا تَغْسِلُ بِهِ دَنَسَ الْخَطَايَا عَنِّى ، وَ تَوَفَّنِى عَلَى مِلَّتِكَ وَ مِلَّةِ نَبِيِّك َ: مُحَمَّدٍ - عَلَيْهِ السَّلامُ - إِذَا تَوَفَّيْتَنِى.
خدايا نيت مرا در طاعت خود استوار دار و در بندگى ، بصيرت حكيمانه مرحمت كن و به عملى توفيق ده كه پليدى گناهان را از من بشويد ، و چون خواهى جان مرا قبض كنى ، با دين تو و آيين پيغمبرت محمد ( صلى الله عليه و آله و سلم ) روح مرا قبض كن.
صحيفه سجاديه دعای سی و یکم
✳️السَّلامُ عَلَيْكَ يا زَيْنَ الْعابِدِينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا زَيْنَ الْمُتَهَجّدِينَ... ✳️
دل ما خورده گره بر ورق دفتر عشق
درس ها یاد گرفتیم از این منبر عشق
کسب تکلیف نمودیم اگر از در عشق
عشقمان بوده بمانیم فقط محضر عشق
عشق با عاشق دلداده ی تو همزاد است
آری آری به خدا عشق همه"سجاد" است
مرد شبهای مناجات علی بن حسین
ای برآورده ی حاجات علی بن حسین
نوه ی مادر سادات علی بن حسین
ذکر ما در همه اوقات علی بن حسین
ای به قربان تو و سفره ی با اکرامت
ای علی بن حسین بی علی میخوامت
شده شب شیفته ی طرز دعاخوانی تو
اثر خوف خدا هست به پیشانی تو
و زمین تشنه لب گونه ی بارانی تو
عزت ماست همان یک رگ ایرانی تو
ای مسیحای همه هرم تبت راعشق است
پسر بانوی ایران نسبت را عشق است
تو چه سوزی و چه حالی به عبادت داری
زینت سجده - به سجاده ارادت داری
به روی شانه ی خود شال سیادت داری
گفتنی نیست چه اندازه رشادت داری
مصلحت بود که شمشیر نگیری آقا
ورنه اندازه ی حیدر تو دلیری آقا
قسمتت بود پیام آور قرآن باشی
دور ازمعرکه و ورطه ی میدان باشی
با صحیفه همه ی عمر رجزخوان باشی
سال ها گریه کن داغ شهیدان باشی
کربلا بود ولی شام امانت را برد
خنده های سر بازار دلت را آزرد
محمدحسن بیات لو
#اشعار_ولادت_حضرت_سجاد_علیه_السلام
⚜❄️♨️❄️♨️❄️♨️❄️♨️❄️♨️❄️⚜
حسين ايمان
شیعه مدیون چشم گریان است
جمعه ای که ظهور در آن است
بی ولای تـو بی بهـا باشـد
یک امام زمان و صبـر عجیب
امیر عظیمی
احسان محسن فر
[="Navy"]
[/]
✿ای انیس قدیمی دلها
آفتاب بلند ناپیدا
تا خدا می برد دلِ ما را
پَر ِ سجاده های سبز شماܓ✿
ܓ✿ܓ✿ولادت امام سجّاد(علیه السلام)مبارکܓ✿ܓ✿
[="Navy"]
[/]
سلام بر تو اى زینت عابدان، سلام بر تو اى زینت شب زنده داران،
سلام بر تو اى پیشواى پرهیزکاران، سلام بر تو اى ولى مسلمانان،
سلام بر تو اى نور دیده عارفان،سلام بر تو اى وصى اوصیا،
سلام بر تو اى خزانه دار وصایاى فرستادگان الهى، سلام بر تو اى نور بیمناکان،
سلام بر تو اى نور کوشندگان عابد، سلام بر تو اى چراغ روشنایى بخش ریاضت کشان،
✿‿✿✿‿✿✿‿✿✿‿✿✿‿✿✿‿✿✿‿✿✿‿✿✿‿✿✿‿✿✿‿✿✿‿✿
♥✿‿ ولادت با سعادت حضرت امام سجاد علیه السلام مبارکـــــ باد ‿✿♥
[="Navy"]
[/]
مولا زین العابدین سیدالساجدین علیه السلام :
اَلْخَیْرُ كُلُّهُ صِیانَهُ الاْنْسانِ نَفْسَهُ.
سعادت و خوشبختى انسان در حفظ و كنترل اعضاء و جوارح خود از هرگونه كار زشت و خلاف است.
تحف العقول: ص201، بحارالأنوار: ج 75، ص 136، ح 3
[="Times New Roman"][="Navy"][/]