.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

[="Navy"]خداجونمممممممممممممم شکرتتتتتتتتتتتتت
دوستت دارممممممممممم:hamdel::ok:[/]

[="Purple"]خدایااااااا :hey::hey::hey::hey::hey::hey::hey::Shekastan Del::Shekastan Del::hey::hey::hey::hey:[/]

[="Navy"]

❤️پروردگارا❤️

کمکم کن، کمکم کن که بتوانم پنچره ی دلم را رو به حقیقت بگشایم

اینکه حال شماها هم مثل منه بیشتر ناراحتم میکنه
امیدوارم به زودی مشکلاتتون حل شه و خوشحال باشید
ناراحتی تنهایی باز بهتر از ناراحتی جمعیه:Sham:

خدایااااااا..... خان طومان:Ghamgin::Ghamgin::Ghamgin::Ghamgin:
خودت کمکشون کن:geryeh::geryeh:

[="Purple"]برای پیروزی مدافعان حرم یه امن یجیب بخونید...
[/]

[h=5]ﺧﺪﺍﯾﺎ ﺍﺯ ﻭﺳﻮﺳﻪ ﻫﺎﯼ ﺩﻟﻢ ﺑﺎﻝ ﻫﺎﯾﻢ ﺷﮑﺴﺖ[/h][h=5]
ﺧﺪﺍﯾﺎ ﺩﻟﻢ ﻭﺟﻮﺩﻡ[/h][h=5]
ﻭﺑﺎﻝ ﻫﺎﯼ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﻭﺧﺴﺘﻪ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ[/h]

خدایا ... !!!! ( حرف دلم رو گوش کن که نوشتنی نیست )

❣خدایا...❤️
بیاموز به من.....
که لحظه ها در گذرند....
بیاموز به من که هیچ حالتی پایدار نیست.....
که میگذرد....
اگر در سختی ام...
اگر دلتنگم....
و در تمام این لحظه ها تو در کنار منی....❤️❤️
به من آگاهی بده تا پذیرا باشم هر لحظه ایی را که میگذرد....
و نشانم بده راه را....
تا سهم خود را به انجام برسانم...
از نیروی بی پایانت بی نصیبم مگذار ...
تا بپیمایم راههای دشوار زندگی را
که با حضور تو ممکن میشود.....❤️
نگرانیهایم را بدست تو میسپارم....❤️
و قدم میگذارم در راهی که تو
میخوانی ام.....❤️
و هرچه در این مسیر برایم مهیا کرده ای❤️
را با آغوش باز میپذیرم....❤️
هر لحظه با یاد تو خواهد گذشت...❤️
چه سخت و چه آسان...
چه تلخ و چه شیرین...
که با حضور تو همه لحظه هایم به عشق مبدل میشوند..❤️

خدايا! بنده‏ اي زشتكارم كه به عذرخواهي آمده‏ ام، از نگاه تو شرم نداشته‏ ام، اينك از تو بخشش مي‏طلبم، چرا كه عفو، صفت‏ بزرگواري توست.

الهی! ای بیننده نمازها، ای پذیرنده نیازها، ای داننده رازها و ای شنونده آوازها، ای مطلع بر حقایق و ای مهربان بر خلایق. عذرهای ما بپذیر که تو غنی و ما فقیر، عیب های ما مگیر که تو قوی و ما حقیر. اگر بگیری بر ما حجت نداریم و اگر بسوزی طاقت ندارم، از بنده خطا آید و ذلت و از تو عطا آید و رحمت

الهی

اگر چه بهشت چون چشم و چراغ است
بی دیدار تو درد و داغ است.
دوزخ بیگانه را بنگاه است.
وآشنا را گذرگاه است
وعارفان را نظرگاه است
الهی اگر مرا در دوزخ کنی دعوی دار نیستم،واگر در بهشت کنی بی جمال تو خریدار نیستم.
الهی!
من به حور و قصور ننازم،
اگر نفسی باتو پردازم،
از آن هزار بهشت سازم.

خدایا!
عشق به شهرت را از دل دنیاپرستان ببر و به جای آن اخلاص و معرفت بنشان.

خدایا!
به چشم، گریه بیاموز و به دل، اِنکسار و به همه اعضا و جوارح، بندگی.

خدایا!
به دست حجت خاتم، گره از کار فرو بسته ی عالم بگشا.

کمک کن خدا جون
تو رو به هر چیزی که واست عزیزه قسم میدم منو دیگه با آدمای زبون نفهم طرف نکن خسسسسسسسسسسسته ام

پروردگارا من را [="#0000CD"]بیامرز[/] و شهادت را نصیبم گردان
من را لایق شهادت کن[="#0000CD"][/]
پروردگارا کمکم کن هیچ حقی بر گردن کسی نداشته باشم...اگر هم دارم دل بندگانت را به رحم بیاور تا از من بگذرند...
خدایا از من بگذر...

ﺧﺪاﯾـــــﺎ ﺷِﻔـــﺎ ﯾﻌﻨــﯽ "ﺗــــــــــــــــــﻮ"

وﻗﺘــﯽ در دﻟـــــــــــﻢ ﻧﺒـﺎشــــــــی ،

ﻣـــﻦ ﻣﺠﻤــــﻮﻋــــﻪ ای مــی شــــوم از دردﻫـــﺎ...

الی و ربی،یامولا....

میدانم بنده خوبی نبودم این مدت بی تابی کردم....مرا ببخش....خواستم فقط حجت را تمام کرده باشم،خواستم دقیقا آنگونه عمل کرده باشم که رضای تو باشد....اما بی تاب شدم معذرت میخواهم ....خب دیگرخودت هم میدانی انت القوی و انا الضعیف و هل یرحم الضعیف الا القوی!! تو پناهم نباشی کجا روم؟تو آرامشم ندهی کجا آرامش بگیرم....

مرا ببخش اگر بی قرار شدم در حالی که آرام بخش وجودم تو هستی.....مرا ببخش....دوستت دارم،عاشقانه دوستت دارم با بند بند وجودم ....و میدانم یک روز به وصال تو خواهم رسید زیرا خدای دیگر و معبودو مقصود دیگری جز تو ندارم....پس هدفی جز وصال تو نخواهم داشت....
اما میشود امشب کمی در وجود خودت غرقم کنی؟!! میشود امشب این فاصله ها را کم کنی تا تو من باشی و من تو؟!! راست میگویی من حقیر و مسکین را چه به این تقاضا ها....اما چه کنم خودت اجازه دادی بخواهم میدانم من کجا و این خواست ها کجا...اما اجازه دارم کمی وصالت را امشب آرزو کنم؟!!!.....الهی و ربی من لی غیرک

یازهراسلام الله علیها

خالق و معبود و معشوق و محبوب و مولای من...خدای من

دیشب کمی از وصالت را آرزو کردم،اینک تمام وصالت را طلب میکنم!
با نچشانم ،یا اگر چشاندیم سیرم کن...!

میدانم من سراپا خطا را چه به این آرزو کردن ها!! اما خودت اجازه میدهی آرزو کنم لابد میخواهی آرزوهایم را برآورده سازی که اجازه میدهی آرزو کنم!! شایددارم جسارت میکنم اما میدانی چه حسی دارم مولای من؟ حس کودکی که از روی کودکی حرفی را به بزرگتر هایش میزند بعد آنها لبخندی میزنند و او را در آغوش میگیرند و میبوسند....حالا هم تو مرا در تمامیت وجودت بگیر اگر دارم کودکانه آروز میکنم....

یازهراسلام الله علیها

[="Indigo"]خدایا اصلا فکر نمیکردم اینطوری پیش بره. توقع هر اتفاقی رو داشتم جز این.

احساس میکنم دارم حماقت میکنم. حالم بده. چرا خودمو اینقدر درگیر میکنم نمیفهمم.

وای که چه حالی دارم. وسط این همه هاگیر واگیر این دیگه غوغا بود.

احساس میکنم تا یه هفته دیگه تموم مخم آب میشه.

خدایا خودمو به خودت میسپارم. کمکم کن. میدونی که دارم تمام سعیمو میکنم. تنهام نذار که بدون کمکت هیچم.[/]

ماه من غصه چرا ؟!!
آسمان را بنگر
که هنوز
بعد صدها شب و روز
مثل آن روز نخست
گرم و آبی و پر از مهر به ما می خندد

یا زمینی را
که دلش از سردی شب های خزان
نه شکست و نه گرفت
بلکه از عاطفه لبریز شد و
نفسی از سر امید کشید
و در آغازِ بهار
دشتی از یاس سپید
زیر پاهامان ریخت
تا بگوید که هنوز
پُر امنیتِ احساس خداست

ماه من ، غصه چرا ؟!
تو مرا داری و من هر شب و روز
آرزویم ، همه خوشبختی توست

ماه من! دل به غم دادن و از یأس سخن ها گفتن
کار آنهایی نیست
که خدا را دارند …

ماه من!
غم و اندوه اگر هم روزی
مثل باران بارید
یا دل شیشه ای ات
از لب پنجره عشق زمین خورد و شکست
با نگاهت به خدا ، چتر شادی وا کن
و بگو با دل خود
که خدا هست ، خدا هست هنوز

او همانی است که در تارترین لحظه شب ، راه نورانی امید
نشانم میداد …
او همانی است که هر لحظه دلش می خواهد
همه زندگی ام ، غرق شادی باشد …

ماه من! غصه اگر هست ، بگو تا باشد
معنی خوشبختی ، بودن اندوه است …
این همه غصه و غم ، این همه شادی و شور
چه بخواهی و چه نه ، میوه یک باغــند
همه را با هم و با عشق بچیین
ولی از یاد مبر ،
پشت هر کوه بلند ، سبزه زاری است پر از یاد خدا
و در آن باز کسی می خواند
که خدا هست ، خدا هست
خدا هست هنوز ...

شعر : استاد قیصر امین پور

خداوندا...

خدایا، مهربانا
بنظرت می تونم؟
به خودم امیدی نیست(هست؟!).
از خودت نا امیدم نکن ای منشا امید:hamdel:

[="Book Antiqua"][="Magenta"][/]

[="Book Antiqua"][="Magenta"][/]

خدای من! با نعمتت مرا آغاز كردى؛ پیش از آن كه چیزى به یادآمدنى باشم و از خاكم آفریدى و سپس در صلب‏ها جایم دادى؛ ایمن از سختى‏هاى دوران و رفت و آمد سالیان و روزگاران و من در دهلیزهاى تاریخ و زوایاى قرون، هماره از صلبى به رحمى كوچ مى‏كردم و این لطف و احسان تو بود كه مرا در زمان حكام كفر و در زمان عهدشكنان پیامبرْ ناشناس، لباس خلقت نپوشاندى و در وجود نیاوردى؛ بلكه زمانى روح آفرینش در من دمیدى كه بستر هدایت را از پیش گسترده بودى و جاده سعادت را هموار كرده بودى.

[="Book Antiqua"][="Magenta"]درهنگام آسایش ,خود را به خدا بشناسان تادرهنگام سختی تو را بشناسد.[/]

[="Book Antiqua"][="Magenta"]

الهی

درهایی را برویمان بگشا

که پشت آن جهنم نباشد.

الهی

ای عالِمی که بر خفیات قلوب ما آگاهی و حیله و تزویر ما می دانی،چگونه به زبان

لاف رضا زنیم و در دل غیر رضایت بجوئیم!و تو حال بینی نی مقال.

گفت چون دید منت از خود نبرد//این چنین جان را بباید زار مرد

چون نبودی فانی اندر پیش من//فرض آمد مر ترا گردن زدن

کل شیء هالک الّا وجه او//چون نه ای در وجه او هستی مجو

هر که اندر وجه ما باشد فنا//کلُ شیءٍ هالکٌ نَبوَد جزا

زانک در إلّا است او از لا گذشت//هر که در إلّا است او فانی نگشت

مولانا

قلب من قالی خداست❤️

تار و پودش از پر فرشته هاست

الهی!

یاد تو در میان دل و زبان است

و مهر تو میان سر وجان.

الهی! اگر با تو نمی گویم افکار می شوم.

چون با تو می گویم سبکبار می شوم.

کریما! ترسانم از بدی خود بیامرز

مرا به خوبی خود.

خدایا ببخش

خدایا مرا دریاااااااااااااااااااااب
الهم عجل لولیک الفرج

[h=1]آمدم بر آستانت بارِ دعوت می کِشم
من برای عفو تو امروز منّت می کِشم
نیمه شب نَه ؛ روز اگر دارم صدایت می کُنم
من خودم را خاضعانه پیش چشمت می کِشم
ربناهایم بدرد تو نخورد اما بخر
تا ببنی ناله تا صبح قیامت می کِشم

خدایااااا

چرا اینجوری میشه. چرا میخوای من تا مرز نیستی برم؟ چرا هر بار؟؟؟

یعنی میدونی چقدر برام سخته و بازم سرم میاری؟؟ اگه قراره آخرش خوب تموم شه، باشه سعی میکنم تحمل کنم.

فقط خدایا اگه آخرشم دردسر باشه نابود میشماااا. نه روحم و نه فکرم طاقت نمیاره. خودت بهتر میدونی.

...................

[="Book Antiqua"][="Magenta"]خدااااااااااااااااااااااااااااایااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا[/]

[="Navy"]سلام خداجونممممممممممممممممم
شکرت خدای مهربونم.
ممنون به من فهموندی که دوست فقط فقط تویی.
خداجون خوشحالم که دیشب تونستم جلوخشمموبگیرم وتوهین وبی ادبی نکنم.
خداجون دوستت دارم.[/]

گفتی که مرا عذاب خواهـــی فرمود
من در عجبم که در کجا خواهد بود؟

آن‌جا که تویــــی عذاب نبوَد آن‌جـــا
وآن‌جا که تو نیستی، کجا خواهد بود؟

خدایا این شکلکه رو کجای دلم بذارم؟
مرررررررررررررررگ بر **==

خدایا..❤️
در دفتر حضور و غیاب امروز حاضری زدیم....

خدایا
شایدکمترین چیزی که به ما دادی صبراست
وبیشترین چیزی هم که ازما
می خواهی همان صبراست.
خدایاصبروتحمل کردن رابه مایاد
بده.

[="Book Antiqua"][="Magenta"]روزهای رفته زندگی را ورق میزنم
چه خاطراتی که زنده نمیشوند
چه روزها که دلم میخواست تا ابد تمام نشود
چه روزها که هر ثانیه اش یک سال گذشت
چه فکرها که ارامم کرد
چه فکرها که روحم را ذره ذره فرسود
چه لبخندهایی که بی اختیار برلبانم نقش بست
چه اشکهایی که بی اراده از چشانم سرازیر شد
چه آدمها که دلم را گرم کردند وچه آدمها که دلم را شکستند
چه چیزها که فکرش را هم نمیکردم وشد
چه آدمها که شناختم و چه آدمها که فهمیدم هیچگاه نمیشناختمشان
وچه........
وسهم من از این همه , یادش بخیر میشود
کاش ارمغان روزهایی که گذشت
آرامشی باشد از جنس خدا
آرامشی که هیچگاه تمام نشود....[/]

الهی!
تو آنی که از احاطت اوهام بیرونی و از ادراک عقول مصونی،
نه مُحاطِ ظُنونی، نه مُدرِکِ عیونی،
کارساز هر مفتون و فرح رسان هر محزونی در حکم بی چرا و در ذات بی چند و در صفات بی چونی،
تو لاله ی سرخ و لوءلوء مکنونی،
من مجنونم تو لیلیِ مجنونی،
تو مشتریانِ بابضاعت داری با مشتریان بی بضاعت چونی؟

❣خــــداونــــدا به دل های شکسته
بــــه تــــنهایان در غربــــت نشسته ...

به مردانی که در سختی خموشند
برای زنــــــدگانی ، جـــــــان میفروشند

همه کاشانه شان خالی زقـوت است
سخن‌هاشان نگاهی درسکوت است

بـــــه طــفــــلانی که نــــــان آور نـــــدارند
سر حـــــسرت به بالــــــین می گذارند

به آن کز غم ِجانکاه
نهـــــد فرزنـــــد خــــــود را بــــــر ســـر راه

به آن جمعی که در ســـرما بخـــوابند
ز خـــود ، میستـــانند

به آن چشم که از گریه خیس است
به بیماری که با جان در ستیز است

به دامانی که از هر عیب پاک است
به هر کس از گناهان شرمناک است

کـه ما را از گـــــناهان ایمـــــنی بخش
به نــــــور معرفت تــو روشنی بخش

استغفرالله ربی و اتوب الیه
خدایا منو به راه راست هدایت کن
خیلی به کمکت احتیاج دارم هر روز بیشتر از روز قبل