๑๑๑ سوز دل در عزاي موسي بن جعفر باب الحوائج(ع) ๑๑๑گزیده اشعار
تبهای اولیه
من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید
من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید
قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید
فصل گل می گذرد هم نفسان بهر خدا
بنشینید به باغی و مرا یاد کنید
عندلیبان گل سوری به چمن کرد ورود
بهر شاد باش قدومش همه فریاد کنید
یاد از این مرغ گرفتارکنید ای مرغان
چو تماشای گل و لاله و شمشاد کنید
هر که دارد ز شما مرغ اسیری به قفس
برده در باغ و یاد منش آزاد کنید
آشیان من بیچاره اگر سوخت چه باک
فکر ویران شدن خانه صیاد کنید
شمع اگر کشته شد از یاد مدارید عجب
یاد پروانه هستی شده بر باد کنید
بیستون بر سر راه است مبادا از شیرین
خبری گفته و غمگین دل فرهاد کنید
جور و بیداد کند عمر جوانان کوتاه
ای بزرگان وطن بهر خدا داد کنید
گر شد از جور شما خانه موری ویران
خانه خویش محال است که آباد کنید
کنج ویرانه زندان شد اگر سهم بهار
شکر آزادی و آن گنج خدا داد کنید
ملکالشعرای بهار
اشعار فوق با اندکی تصرف
هرکجا مرغ اسیری زغم آزاد کنید
قفسش برده به باغی و دلش شاد کنید
مرد اگر کنج قفس ،طایر بشسکسته پری
یاداز مردن زندانی بغداد کنید
چون به زندان به ملاقاتی محبوس روید
از عزیز دل زهرا وعلی یاد کنید
تادم مرگ ،مناجات و دعا کارش بود
گوش بر زمزمه سید عباد کنید
پسرش نیست که تا گریه کند بر پدرش
پس شما گریه بر آن خسرو ناشاد کنید
نگذارید که معصومه خبردار شود
رحم بر حال دل دختر ناشاد کنید
[FONT=Arial Black]بارالاها سير شد از زندگاني جانم امشب [FONT=Arial Black]تنگ گرديده دلم از دوري طفلانم امشب [FONT=Arial Black]چهارده سال است بي جرم و گنه زندانيم من [FONT=Arial Black]كن خلاصم ديگر از اين گوشه ي زندانم امشب [FONT=Arial Black]باز كن زنجير از پايم مسيب طي شد عمرم [FONT=Arial Black]گوشه ي زندان من بي كس بتو مهمانم امشب [FONT=Arial Black]رو صبا اندر مدينه خواهرم معصومه را گو [FONT=Arial Black]جان بابا از فراق روي تو گريانم امشب [FONT=Arial Black]من كه مي ميرم رضا جان گر بيايي گر نيايي [FONT=Arial Black]مي كشد هجر توام آخر تو را ميدانم امشب [FONT=Arial Black]اين چه زهري بود هارون بر من دور از وطن داد [FONT=Arial Black]كز شرارش بر سما شد ناله و افغانم امشب [FONT=Arial Black]مي شوم راحت ز رنج و محنت دنياي فاني [FONT=Arial Black]گر روم (تابع) به جنت در بر جانانم امشب:Sham:
لرزه بر جان و دل تک تک ما مي انداخت پا برهنه همه بر بُشر شدن محتاجيم دست بسته فقط او بود که شد دست به خير سکّه نه، ماه به کشکول گدا مي انداخت آن همه زخم به روي بدنش بود ولي زَهر هم بر جگرش چنگ، جدا مي انداخت چشم خود بست ولي دختر او چشم به راه روي شانه پسرش شال عزا مي انداخت او پر از درد شد امّا به خداوند او را ----------------------------------------------------------------------------------
چشمهايش همه را ياد خدا مي انداخت
نظري کاش که بر ما، گذرا مي انداخت
روضه ي کوچه و گودال ز پا مي انداخت
پيکرش زخم شد امّا سر او دست نخورد
شد خراشيده ولي حنجر او دست نخورد
محسن حنیفی
بسم الله الرحمن الرحیم اسلام راستین، مسلمان درست کن از کیمیای دیده ی خود خرج ما نما مولا بیا به خاک کف گیوه های خود در این دلی که محبس تنهایی من است یک پنجره که آن طرفش روی ماه تست از نسل تو امام خراسان درست شد ذکر علی علی من از لطف این در است
با یک نگاه حضرت سلمان درست کن
این سنگ را تو لوءلوء و مرجان درست کن
دست محبتی بکش انسان درست کن
یک پنجره به سمت امامان درست کن
سمت صفوف آینه داران درست کن
از نسل من گدای خراسان درست کن
از آه های سینه ی موسی بن جعفر است
می خواستند داغ تو را شعله ور کنند وقتی که سوختی همه را با خبر کنند می خواستند دفن شوی زیر خاکها تا زنده زنده از سر خاکت گذر کنند می خواستند شام غریبان بپا کنند تا بچه های فاطمه را در به در کنند از ناسزا بگو که چه آورده بر سرت می خواستند باز تو را خونجگر کنند زنجیر دست شما بسته باشد و مثل مدینه فاطمه ات را سپر کنند قوم یهود را به مصافت کشیده اند تا تازیانه ها به مراتب اثر کنند حالا بیا بگو که ملائک یکی یکی فکری برای این تن بی پال و پر کنند این اشک ها مسافر یک جسم بی سرند وقتش رسیده است به آنجا سفر کنند ***رحمان نوازنی***
حبیب با حبیب خود،به خلوتی صفا کند حبیب با حبیب خود، به خلوتی صفا کند سرشک غربتش روان، نوازند زنای جان به پیکرش نشانه ها، به سینه اش ترانه ها به دست ها سلاسلش، ز غصّه سوخت حاصلش فتاده در ملالها، به عشق و شور حالها فتاده دیگر از نوا، برو به دیدنش صبا بخاک بی کسی سرش، کسی نبود در برش اثر نمانده از تنش، دلا برو به دیدنش **غلامرضا سازگار**
ندانم از چه بـــی گنه، عدو به او جفا کند
نهان ز چـــشم دشمنان، بدوستان دعا کند
که زیر تـازیانه ها، رضا رضا رضا کند
چه می شود که قــاتلش، ز فاطمه حیا کند
در آن سیـــــــــــاه چالها، خدا خدا خدا کند
بپرس مُرغ کُشته را، کی از قفس رها کند
کـــــــجاست تا که دخترش، اقامۀ عزا کند
بـــگو عدو ز گردنش، غُلی که بسته وا کند
کسي که بوسه زند عرش، آستانش را قضا به گوشه زندان نهد مکانش را کسي که روح الامين است طاير حرمش هجوم حادثه بر هم زد آشيانش را به حبس و بند و شهادت اگر چه راضي شد به جان خريد بلاهاي شيعيانش را قسم به سجده طولانياش ز شب تا صبح به سود حلقه زنجير استخوانش را چو از مدينه پيغمبرش جدا کردند به هم زدند دريغا که خانمانش را ز حيله بازي هارون دون نجاتش داد بريده بود بيداد خود امانش را به جز عباي فتاده به خاک در زندان نبيني آن كه بجويي اگر نشانش را "سيد رضا مؤيد"
[FONT=Microsoft Sans Serif]
[FONT=Microsoft Sans Serif]
حضرت امام موسی کاظم(ع) در سال 128 هجری در سرزمین «ابواء» (یکی از روستاهای اطراف مدینه) چشم به جهان گشود و در سال 183 به شهادت رسید. امام کاظم بیست ساله بود که پدر بزرگوارش امام صادق(ع) به شهادت رسید و این در دوره زمامداری منصور دوانیقی رخ داده بود.
منصور در سال 156مرد و حکومت به پسرش مهدی رسید. او یازده سال حکومت کرد و بعد حکومت به پسرش هادی رسید. هادی یک سال حکومت کرد و بعد حکومت به برادرش هارون رسید و این در سال170هجری بود. در این سال عمر امام کاظم(ع) به 42 سال می رسد. تا قبل از این امام در زندان نبود . هارون نیز بلافاصله حضرت را به زندان نفرستاد؛ مدتی طول کشید.
حضرت در طی مدتی که خارج از زندان بود، ازدواج کرده بود و از آن حضرت فرزندان فراوانی به یادگار مانده است و نسل او نیز امروز بسیارند. (سادات موسوی)
کن روان اشک غم ای شیعه به دامان امروز تسلیت ده به شهنشاه خراسان امروز کشته شد موسی بن جعفر ز جفای هارون زیر زنجیر بلا، گوشه ی زندان امروز
[FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=microsoft sans serif] هفتمین رهبر دین حجّت دادار توئی نوح آل الهی و مظهر آیات خدای یار مظلومی و برجمله ضعیفان یاور داده هارون جفا پیشه به زندان جایت آنکه در گوشه زندان بلا گشت شهید (عباس عنقا)
موسی جعفری و قبله احرار توئی
ملتزم بحر و لامخزن اسرار توئی
جان پیغمبر و از نسل حسینی و بتول
پور والا گهر حیدرکرار توئی
خستگان را همه جا یارو مددکار توئی
کی سزاوار به رنج و غم آزار توئی
روزها روزه و شبها به مناجات و دعا
در ره وصل خدا دیده بیدار توئی
دست و پا بسته به زنجیر گرانبار توئی
[h=1]یک مُشتِ پَر[/h] بیهوده قفس را مگشایید پری نیست جز مُشتِ پری گوشه ی زندان اثری نیست در دل اثر از شادی و امّید مجویید از شاخه ی بشکسته ی امّید ثمری نیست گفتم به صبا دردِ دل خویش بگویم امّا به سیه چال، صبا را گذری نیست گیرم که صبا را گذر افتاد، چه گویم؟ دیگر ز من و دردِ دل من خبری نیست امّید رهایی چو از این بند محال است ناچار بجز مرگ، نجاتِ دگری نیست ای مرگ کجایی که به دیدار من آیی در سینه دگر جز نفس مختصری نیست تا بال و پری بود قفس را نگشودند امروز گشودند قفس را که پری نیست
صلواتی دلنشین که گویای بخشی از مناقب و مصائب حضرت موسی بن جعفر؛ امام کاظم علیه السلام است:
به نقل صاحب مفاتیح الجنان از سید بن طاووس ره
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَصِيِّ الْأَبْرَارِ وَ إِمَامِ الْأَخْيَارِ وَ عَيْبَةِ الْأَنْوَارِ وَ وَارِثِ السَّكِينَةِ وَ الْوَقَارِ وَ الْحِكَمِ وَ الْآثَارِ؛ الَّذِي كَانَ يُحْيِي اللَّيْلَ بِالسَّهَرِ إِلَى السَّحَرِ بِمُوَاصَلَةِ الاسْتِغْفَارِ حَلِيفِ السَّجْدَةِ الطَّوِيلَةِ وَ الدُّمُوعِ الْغَزِيرَةِ وَ الْمُنَاجَاةِ الْكَثِيرَةِ وَ الضَّرَاعَاتِ الْمُتَّصِلَةِ وَ مَقَرِّ النُّهَى وَ الْعَدْلِ وَ الْخَيْرِ وَ الْفَضْلِ وَ النَّدَى وَ الْبَذْلِ
وَ مَأْلَفِ الْبَلْوَى وَ الصَّبْرِ وَ الْمُضْطَهَدِ بِالظُّلْمِ وَ الْمَقْبُورِ بِالْجَوْرِ وَ الْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُونِ وَ ظُلَمِ الْمَطَامِيرِ ذِي السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُيُودِ وَ الْجَنَازَةِ الْمُنَادَى عَلَيْهَا بِذُلِّ الاسْتِخْفَافِ
وَ الْوَارِدِ عَلَى جَدِّهِ الْمُصْطَفَى وَ أَبِيهِ الْمُرْتَضَى وَ أُمِّهِ سَيِّدَةِ النِّسَاءِ، بِإِرْثٍ مَغْصُوبٍ وَ وِلاءٍ مَسْلُوبٍ وَ أَمْرٍ مَغْلُوبٍ وَ دَمٍ مَطْلُوبٍ وَ سَمٍّ مَشْرُوبٍ
اللَّهُمَّ وَ كَمَا صَبَرَ عَلَى غَلِيظِ الْمِحَنِ وَ تَجَرَّعَ غُصَصَ الْكُرَبِ وَ اسْتَسْلَمَ لِرِضَاكَ وَ أَخْلَصَ الطَّاعَةَ لَكَ وَ مَحَضَ الْخُشُوعَ وَ اسْتَشْعَرَ الْخُضُوعَ وَ عَادَى الْبِدْعَةَ وَ أَهْلَهَا وَ لَمْ يَلْحَقْهُ فِي شَيْءٍ مِنْ أَوَامِرِكَ وَ نَوَاهِيكَ لَوْمَةُ لائِمٍ صَلِّ عَلَيْهِ صَلاةً نَامِيَةً مُنِيفَةً زَاكِيَةً تُوجِبُ لَهُ بِهَا شَفَاعَةَ أُمَمٍ مِنْ خَلْقِكَ وَ قُرُونٍ مِنْ بَرَايَاكَ وَ بَلِّغْهُ عَنَّا تَحِيَّةً وَ سَلاما وَ آتِنَا مِنْ لَدُنْكَ فِي مُوَالاتِهِ فَضْلا وَ إِحْسَانا وَ مَغْفِرَةً وَ رِضْوَانا
إِنَّكَ ذُو الْفَضْلِ الْعَمِيمِ وَ التَّجَاوُزِ الْعَظِيمِ بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ.