گفت و گوي سلمان فارسي (ره ) با يكي از اهل قبور و از دنيا رفتن ايشان

تب‌های اولیه

15 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

در روزهایی که سلمان در حال مرگ بود،اصبغ بن نباته به دیدارش رفت.
سلمان رو به اصبغ کرد وگفت:«رسول خدا(ص) به من فرموده بود که وقتی مرگت نزدیک شود،هر مرده ای با تو صحبت خواهد کرد.اکنون دوست دارم بدانم،زمان مرگم رسیده است،یا نه».
برو تختی بیاور، رویش آنچه برای مردگان میاندازند،بینداز و همراه چهار تن مرا به قبرستان ببر.
اصبغ شتابان رفت به همراه چند نفر تختی آورد. آنها سلمان را روی آن گذاشته،به سوی قبرستان مدائن بردند.
در آن لحظه سلمان با صدای بلند به مرده هاسلام کرد،ولی پاسخی نشنید.
او دوباره با الفاظ ویژه ای سلام کرد و سپس گفت:شما را به خداوند عزیز و پیامبریش سوگند میدهم که یک نفر پاسخ دهد!من سلمان فارسی،آزاد کرده رسول خدا (ص) هستم.ایشان به من فرمودند که وقت مردنت هر مرده ای با تو سخن میگوید، حال میخواهم بدانم وقت مرگم رسیده است یا نه.
ناگهان از قبری صدایی برخاست که به سلمان سلام میکرد.سلمان پرسید:ایا با گذشت خداوند از اهل بهشت شدهای یا با عدل او از اهل دوزخ؟مرده پاسخ داد:ای سلمان،من از کسانی هستم که با رحمت خداوند به بهشت داخل شدهام.
سلمان گفت:ای بنده خدا،مرگ را برای من توصیف کن.
مرده گفت:به خدا سوگند ،بریده شدن با قیچی و پاره شدن با ارّه برای من از سختی و شدتی که زمان مرگ به من وارد شد،آسانتر است .من از کسانی بودم که در دنیا کارهای خوب و واجبات الهی را انجام میدادم،قرآن را میخواندم،به پدر و مادرم بسیار نیکی واز کارهای حرام دوری میکردم،هرگز به کسی ظلم نمیکردم و شب و روز در طلب حلال بودم،یک باره برای چند روز ناخوش شدم تا آن که مهلتم در دنیا به پایان رسید.شخصی درشت هیکل و بد قیافه به کنارم آمد و چشم و گوش و زبانم را ناتوان کرد.
به آن شخص گفتم:تو کیستی؟پاسخ داد:من فرشته مرگ هستم.
در همان حال دو نفر زیبارو چپ و راست من نشستند و پس ازسلام گفتند:
ما همان دو فرشته ای هستیم که با تو در دنیا بودیم و اعمال خوب و بدت را مینوشتیم.این نامه عمل توست!از دیدن نامه خوبیها شادمان شدم و با نگریستن به نامه; بدیهایم گریستم.
آنها مرا به خیر و نیکی بشارت دادند.
سپس فرشته مرگ روح را از بدنم جداکرد. چه جذبههایی که در شدت و سختی مانند این بود که در هر دفعه از آسمان به زمین افکنده میشوم!همین گونه ادامه داد تا آن که روح به سینهام رسید.سپس به من اشارهای کردکه اگر آن را به کوههای دنیا کرده بود،نابود میشدند.به این طریق،روح را از بینیم خارج ساخت.در آن زمان ناله و فریاد اهل و عیال و دوستان بلند شد.وقتی فریاد و ناله آنان در مرگ من زیاد شد،فرشته مرگ با خشم رو به آنان کرد و گفت:
ای مردم،گریه شما برای چیست؟به خدا سوگند ما به او ظلم نکردهایم تا شما از آن شکایت کنید و به او تعدی ننمودهایم که شما بر او گریه کنید.ما و شما بندگان خدای یگانهایم.شما هم اگر چنین دستوری نسبت به ما داشتید،آن را انجام میدادید.ما جان او را نگرفتیم تا آن که روزی و مدت ماندنش در دنیا به پایان رسید و به سوی خداوند کریمی که نسبت به او هر چه بخواهد،حکم می کند،بازگشت نمود .او بر هر کاری قادر و تواناست.اگر صبر پیشه کنید،پاداش داده می شوید و اگر جزع کنید،دچار معصیت شده اید.
سپس ملک الموت رفت و من هم با او بودم.فرشتهای آمد و من را از او گرفت،با لباسی از حریر پوشاند و در کمتر از چشم بر هم زدنی به محضر ربوبی برد.
حضرت حق از نماز و روزه در ماه رمضان ،حج بیت الله الحرام ،قرا ئت قرآن، زکات و صدقات و سایر اوقات و ایام،اطاعت از والدین ،قتل نفس محترمه به غیر حق و خوردن مال یتیم و مظالم بندگان و تهجّد (در وقت خواب مردم) و امثال آن سؤال فرمود.
بعد از آ ن ،امر فرمود روح مرا به زمین باز گردانند.غسّال نزد من آمد و مرا غسل داد.روح من به او گفت:ای بنده خدا، این بدن ضعیف است،با آن مدارا کن.
ولی او حرفهایم را نمی شنید.
به خدا قسم،اگر غسّال ناله مرده را هنگام غسل میشنید، دیگر کسی را غسل نمیداد.
پس از غسل ،خانواده و همسایگان و دوستانم را صدا زد و گفت: بیایید با او وداع کنید.
آنها پس از وداع،مرا بر تختی چوبین گذاشته، از روی زمین برداشتند.روحم به آنانگفت:ای اهل و عیال من، دنیا شما را فریب ندهد،چنانکه مرا فریب داد.همت من مالی بود که از حلال و غیر حلال جمع کردم و آن را برای شما گذاشتم تا آن را به گوارایی و سلامت بخورید،پس بترسید و از من عبرت بگیرید!
سرانجام جسدم را روی زمین گذاشتند و پس از خواندن «نماز میت» به سوی قبر بردند و در آن نهادند.
ای سلمان،ای بنده خدا،بدان که در آن لحظه دیدم از آسمان به زمین در لحد خویش سقوط کردم.وقتی با خاک گور را پوشاندند و همگی مرا تنها گذاشته،از قبرستان خارج شدند،گریستم و از سختی قبر و تنگی و فشارِ آن صدمهها دیدم.گفتم: ای کاش به دنیا باز میگشتم وعمل صالحی برای امروز خود انجام میدادم .در آن حال ،شنیدم از گوشه قبر کسی این گونه به من پاسخم داد:)…کلّا إنّها کلمة هو قائلها و من ورائهم برزخ الی یوم یبعثون) (سوره مؤمنون،ایه100). بازگشت تو به دنیا محال است و تمنّای مراجعت، کلمهای است که تو گوینده آن هستی و از این پس عالم برزخ است تا روزی که مبعوث شوی!
به او گفتم:ای کسی که با من سخن میگویی و صحبت میکنی، کیستی؟
گفت:من «منبّه» هستم؛فرشتهای که خداوند عز و جل بر همه مخلوقاتش موکّل کرده تا آنان را بعد از مرگشان متنبه سازد که در حضور خداوند عز وجل کارهایشان را بنویسند. حال اعمالت را بنویس.
گفتم:آنها را شمارش نکردهام.
پاسخ داد:مگر سخن پروردگارت را نشنیدهای که فرموده است:)…احصاه الله ونسوه…)؛خداوند آنها را حساب کرده و مردم فراموش نمودهاند. (سوره مجادله،ایه6)
بنویس من بر تو املا می کنم!
سپس آنچه را در دنیا انجام داده بودم ،بر من املا کرد.هیچ عمل صغیره و کبیرهای باقی نماند،مگر این که آن را به من بازگفت. همچنان که خداوند متعال فرموده است:)…ویقولون یا ویلتنا مال هذا الکتاب لا یغادر صغیرة ولا کبیرة الا احصاها و وجدوا ما عملوا حاضراً و لا یظلم ربّک احد)؛مجرمان میگویند:ای وای بر ما،این چه نامهای است که هیچ کار کوچک و بزرگی را فرو نگذاشته،جز آن که همه را به شمارش در آورده است؛و آنچه را انجام داده اند،حاضر یابند و پروردگار تو به هیچکس ظلم نمیکند.(سوره کهف، ایه 49)
بعد او نامه اعمالم را به گردنم انداخت،گویی تمامی کوههای دنیا را به گردنم انداخته بودند.
پرسیدم:ای منبّه،چرا چنین کردی؟
پاسخ داد:مگر فرمایش پروردگارت را نشنیدهای:)وکلّ انسان الزمناه طائره فی عنقه و نخرج له یوم القیامة کتاباً یلقاه منشوراً .إقرأ کتابک کفی بنفسک الیوم علیک حسیب)؛ و کارنامه هر انسانی را به گردن او میاندازیم و روز قیامت برای او نامهای را بیرون آوریم که آن را گشوده شده میبیند.[به او گفته میشود] نامهات را بخوان،کافی است که امروز خود حسابرس خویش باشی.(سوره إسرا،ایه 14 -13)
وقتی منبّه رفت وتنها شدم ،بر خود گریستم و حسرت خوردم که کاش در دنیا به نیکی رفتار کرده بودم تا در نامه اعمالم هیچ گناه و شری نوشته نمی شد!
در همین افکار بودم که ناگهان دیدم،فرشتهای مهیب به نام «منکر» نزد من آمد وگفت:ای بنده خدا به من بگو پروردگارت کیست؛ دینت چیست؛پیامبرت چه کسی است ؛به چه پایبند بودی و در دار دنیا چه عقیدهای داشتی؟
از ترسی که از دیدن او و نحوه سؤالاتش به من دست داد ،زبانم بند آمد،در کار خویش متحیر شدم و ندانستم چه بگویم،اما رحمتی از سوی حق مرا فرا گرفت که قلبم را از ضعف و سستی نگاه داشت و در پی آن زبانم گشوده شد.بنابراین پاسخ دادم:ای بنده خدا،چرا مرا میترسانی،حال آنکه من پاسخ پرسشهایت را میدانم. گواهی میدهم که معبودی جز «الله» نیست و «محمد» فرستاده خدا و پیامبرم ؛اسلام ،دینم؛قرآن کتابم؛کعبه، قبلهام و علی امامم میباشد و بعد از او فرزندانش پیشوایانم و مؤمنان برادران من هستند.مردن،سؤال،صراط،بهشت وجهنّم حق است و تردیدی نیست که قیامت برپا میشود و خداوند اجساد مردگان را در قبرها زنده و محشور می نماید.این قول و اعتقادم می باشد و با همان،پروردگارم را در معاد و روز قیامت ملاقات میکنم.
منکر گفت:ای بنده خدا،به تو بشارت میدهم که به سلامتی،از من نجات پیدا کردی،پس مثل عروسان بخواب!
این را گفت و رفت و «نکیر» آمد او هم همان سؤالها را از من پرسید و من همان جوابها را دادم.
او،دری از بالای سرم به سوی بهشت و دری نیز از پایین پایم به سوی آتش گشود و گفت:ای بنده خدا،به بهشت و نعمتهایی که از آن به تو تعلق میگیرد، بنگرو به آتش جهنّم که از آن رهایی یافتی،نگاه کن!
جهنم را طوری دیدم که نمیتوان آن را توصیف کرد، مگر همانطور که توصیف شده است.
پس به من گفت:اگر تو مؤمن نمی شدی و رحمت خداوند شامل حالت نمیشد، این جای تو بود.
آنگاه دری را که از طرف پایم باز شده بود،بست و دری را که از بالای سرم به سوی بهشت باز شده بود، باز گذارد و نسیم و نعیم آن به سوی من آمد و لحدم را تا جایی که چشم کار میکرد،فراخ نمود و برای من چرا غی که پر نورتر از خورشید بود، روشن کرد و رفت.
آری!این احوال من است و به خدا که تلخی مرگ تا روز قیامت در کامم میباشد.پس ای سؤال کننده،آگاه باش و بترس از احوالی که نسبت به آنها با خبرت نمودم.آنچه باز گفتم،رفتاری بود که با مؤمن صالح نمودند،اما در مورد غیر صالح بسیار خطرناک و وحشتناک است…
اصبغ میگوید:پس از سخنان مرده،ما به دستور سلمان او را روی زمین به جایی تکیه دادیم.
سلمان سرش را به سوی آسمان گرفت،شهادتین گفت و از دنیا رفت.
به نقل از http://www.hawzah.net/Hawzah/Magazines/MagArt.aspx?MagazineNumberID=7009&id=84955

جالب بود ؛ ممنون از شما

سلام
مطلب خیلی مفیدی برای من بود ، ممنونم

سلام
عاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااالی بود
ممنون

سلام!!!
بله.درست است.همانطوري بود كه گفتيد.چه روزهائي بود.من بودم ابوذر-مقداد .كميل-صهيب رومي بود.طرماح بن عدي-اصبغ بن نباته.انس بن مالك-اويس قرني.......يادش بخير.روي كه پيامبر به من علمي مي آموخت كه ابوذر وارد شد.............

به نام خدا.

حال و روز كسي كه به قول خودش همه كار خوبي رو انجام داده اينجوري بوده تو قبر و موقع مرگ. ما كه هيچي.

باید به خودمان رحم کنیم ... مرگ در انتظار همه ما هست ... آدم می تونه درس نخونه ... بعدا می تونه دوباره امتحان بده ... آدم می تونه الان کاری نکنه ... فردا می تونه ادامه بده ... اما اگه امروز کار بدی بکنی باید همین الان جبران کنی چون ممکنه بعدا وجود نداشته باشی ...خدایا

ستايشگر;40530 نوشت:
به نام خدا.

حال و روز كسي كه به قول خودش همه كار خوبي رو انجام داده اينجوري بوده تو قبر و موقع مرگ. ما كه هيچي.


سلام
عده ای هم بودند که قبض روح انها به سختی صورت نگرفته و ملک الموت براحتی انها را قبض روح کرده
فکر میکنم مومنینی که در این دنیا کارهای بدی هم دارند از جمله خودم در موقع مرگ جان گرفتن انها سخت میشه تا به این وسیله گناهان انها پاک بشه و این خودش نوعی رحمت است

خدا را شکر ما جرو انسانهائی هستیم که بعد از امام حسین به دنیا امده ایم و از نعمت ارزشمند امام حسین محروم نشده ایم
من میدانم که کارهائی که مربوط به امام حسین میشود نظیر مجالس یا زیارت عاشورا و ... در نزد خدا بسیار ارزشمند است و ثواب زیادی دارد قبلا دلیلش را اینجا نوشته ام
http://www.askdin.com/showthread.php?t=3767goto=newpost

علامه طباطبائی فرموده بود: « ای کاش بنده یک مرثیه خوان حضرت سیدالشهدا علیه السلام بودم! همه سال هایی که سرگرم درس و بحث بوده ام، با یک مرثیه خوانی امام حسین علیه السلام برابری نمی کند! »

برای یک مثال به این نمونه توجه کنید
مرحوم نوری از استاد بزرگوار خود عالم جلیل القدر علامه شیخ عبدالحسین تهرانی نقل می‌کند که چون میرزا نبی خان از دنیا رفت – و او از خواص محمد شاه قاجار بود و از کسانی بود که هرگناهی را مرتکب می‌شد و در تظاهر به فسق و فجور ضرب المثل بود – در خواب دیدم که در باغ‌های سرسبز و عمارت‌های عالی که گویا در بهشت است تفریح می‌کنم، و با من کسی بود که صاحب خانه‌ها و قصر‌ها را می‌شناخت.

بجایی رسیدیم، گفت: اینجا برای میرزا نبی خان است و اگر دوست داری او را ببینی در آنجا نشسته است،‌و او را نشان داد.

متوجه او شدم دیدم تنها در تالاری نشسته است، چون مرا دید اشاره کرد که بیا بالا، من نزد او رفتم، ایستاد به من سلام کرد و مرا در صدر مجلس نشانید، و خود همانند زمان حیاتش نشست.

من از حال و مکانش در فکر بودم، او از صورت من دریافت و گفت: ای شیخ، گویا تعجت می‌کنی از جایگاه من در اینجا، با اعمال بدم در دنیا که آتش جهنم را می‌طلبید!

گفتم: آری.

گفت: من در طالقان معدن نمکی داشتم که هر سال اجاره آن را به نجف می‌فرستادم تا صرف اقامه عزاداری حضرت اباعبدالله الحسین(علیه‌السلام) شود، و این مکان عوض آن عمل به من داده شده است.

با تعجب از خواب بیدار شدم و فردا در مجلس درسم خواب را بیان کردم.

یکی از فرزندان عالم فاضل مولا مطیع طالقانی گفت: خوابت درست است. او در طالقان معدن نمک داشت که هر ساله نزدیک به صد تومان (به پول آن روز) اجاره‌اش بود، آن را به نجف می‌فرستاد و با نظارت پدرم صرف عزاداری حضرت سیدالشهدا(علیه‌السلام) می‌شد.

استاد فرمودند: قبلا خبر نداشتم که او در طالقان معدن دارد و درآمدش را خرج عزاداری می‌کند.
منبع - دارالسلام: ج 2، ص 233.

از این نمونه ها زیاد است

سلام علیکم جمیعا

سپاسگذارم بزرگوار که این مطالب را ذکر فرمودید.

ولی در این بخش نظر بنده این است که این مطلب را اضافه کرده اند به مطالب جناب سلمان پاک

بعد از آ ن ،امر فرمود روح مرا به زمین باز گردانند.غسّال نزد من آمد و مرا غسل داد.روح من به او گفت:ای بنده خدا، این بدن ضعیف است،با آن مدارا کن.
ولی او حرفهایم را نمی شنید.
به خدا قسم،اگر غسّال ناله مرده را هنگام غسل میشنید، دیگر کسی را غسل نمیداد.

این مسئله اگر شعب و صورتی تمثیلی نداشته باشد و اگر منظور وقوع همین امر بدین شکل است این مطلب کذب است.

جسم انسان پس از مرگ محل رجوع کم دینان و کم ایمانان می گردد.

انسان به پیکر خودش دلبستگی دارد مگر از مومنین باشد.
لذا به آن سر میزند ولی حسی در آن وجود ندارد.

تنها مطلبی که در مورد جسدش او را ممکن است آزار بدهد بغیر از دوست داشتن کالبدش
سر نزدن نزدیکان به مقبره وی است چراکه این حس را می کند که فراموشش کرده اند.

از قدیمهم گفته اند که از دل برفت آنکه از دیده برفت.

یاحق

سلام
فقط میتونم بگم به حق تأثیر گذار بودو تا حالا هیچ مطلبی رو نخونده بودم که به این اندازه احوالات محتضر و بعد از مرگ رو واضح بیان کرده باشه.
ممنون

در یک کلام تنها عملی ارزشمند است که نه به قصد ریا نه به قصد ثواب نه به ترس از عقاب بلکه و بلکه فقط به خاطر دوست داشتن و قرب به حضرت یار صورت گرفته باشد

اللهم انی اسئلک التوبه قبل الموت و الراحه عند الموت و المغفره بعد الموت و العفو عند الحساب

حدیث حضرت سلمان و مرده به صورت صوتی

http://www.askdin.com/thread5262.html

اصبغ بن نباته مي گويد: زماني كه سلمان فارسي از جانب اميرالمؤمنين (ع) والي مدائن بود, نزد او بودم . سلمان به مرضي مبتلا بود كه باآن مرض از دنيا رفت . روزي به من فرمود: رسول خدا(ص)مرا آگاه ساخت كه وقتي زمان مرگ من نزديك شود. مرده اي از مردگان با من سخن خواهد گفت . حال دوست دارم بدانم آيا زمان وخاتمه نزديك شده است .
به سلمان گفتم : حال چه مي خواهي براي تو انجام دهم ؟
ـ هم اكنون مي روي و تابوتي براي من مي آوري و زيراندازي را كه معمولاً در تابوت براي مردگان فرش مي كنند, در آن مي گستراني . سپس مرا با چهار نفر كه با خود مي آوري , به قبرستان مي بري !
اصبغ اطاعت نمود و فوراً حركت كرد و پس از ساعتي برگشت , در حالي كه تمام خواسته هاي سلمان را مهيا نموده بود. طبق دستور, سلمان را به قبرستان بردند و تابوت را بر زمين گذاردند و روبه قبله اش نمودند؛
آنگاه سلمان با صداي بلند گفت : سلام بر شما, اي ساكنان وادي و روشويندگان از دنيا!
جوابي نشنيد. دوباره به آن ها سلام كرد و گفت : شما را به خداوند بزرگ و پيامبر كريم مي خوانم كه يك نفر از شما مرا پاسخ گويد. من , سلمان فارسي صحابي پيامبرم و او به من فرمود پيش ازمرگم يك نفر از شما با من سخن مي گويد, مي خواهم بدانم اجلم رسيده است !
ناگهان مرده اي به صدا در آمد و گفت : سلام بر تو, اي سلمان ! منتظر شنيدن سؤالات تو هستم !
سلمان گفت : تو اهل بهشتي يا دوزخ ؟ گفت : من از كساني هستم كه مورد عفو و بخشش خدا قرارگرفته و داخل بهشت شده است .
ـ براي من تعريف كن مرگ را چگونه ديد؟
گفت : به خدا قسم ! اگر با قيچي انسان را پاره پاره كنند و با شيشه انسان را بدرند, براي من از دردِ مرگ , آسان تر و راحت تر است . بدان من در دنيا آدمي بودم كه خداوند به او خير عطا كرده بود.فرايضم را به جا مي آوردم , قرآن را تلاوت مي كردم , با والدينم بسيار خوشرفتار بودم , از محرمات بسيار پرهيز مي نمودم و صبح و شب در طلب روزي حلال بودم !
پس از پايان گفت و گو, سلمان را از تابوت بيرون آوردند و روي زمين گذاردند. سلمان به خدا عرض كرد: اي آن كه در دستش خزاين هر چيز است و به سوي او برگشت همه , و او است كه افرادرا از بلا و عذاب مصون مي دارد و كسي قادر نيست مانع عذاب وي شود. به تو ايمان آوردم و از پيامبرت پيروي نمودم و كتاب مقدست را تصديق كردم . هم اكنون وعده اي كه داده اي , فرا رسيده است . اي آن كه خلف وعده نمي كني , روح مرا بگير و به رحمتت ملحق فرما و در خانهء فضل و كرمت فرود آور!
سپس شهادتين بر زبان جاري كرد و جان به جان آفرين تسليم نمود.
ميزان الحكمة, محمد محمدي ري شهري , ج 2(عربي ) يا ج 4(ترجمه فارسي ) ذيل عنوان دنيا

جا دارد تا از این صحابه مخلص گفته ها و نوشته های بیشتری بخوانیم و بشنویم.شخصیت ایشان بسیار مورد بی مهری قرار گرفته.تنها چند حدیث در مورد عظمت ایشان شنیده ایم ولیکن خلق و خوی و رفتار این بزرگوار ناشناخته مانده.شخصیتی که کفن و دفنش را مولا امیرالمونین علی(ع) شخصا انجام دهد ، از عظمت بالایی برخوردار است.از اساتید و بزرگان خواهش دارم تا نسبت به شفاف سازی بیشتر رفتار و کردار این شخصیت تابناک اسلام بیشتر قلم فرسایی نمایند.خدا روح این بزرگوار را غریق شادی و رحمت کند و در آن دنیا با ایشان همراه سازد.

موضوع قفل شده است