کما یا مرگ تقریبی در زمان گذشته

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
کما یا مرگ تقریبی در زمان گذشته

سلام خسته نباشید.
:Esteghfar:(کسانی که عقایدشان ابتدایی و سست است ممنون میشوم اگر این بحث را نخوانند اگر خواستند جمع بندی بعد از بسته شدن را بخوانند)
در صورت انحراف مسئولیتش به عهده خودتونه. من جواب خدا رو نمیدم. نگید من منحرفتون کردم!:khandeh!:
پس تا اطلاع ثانوی نیایید:ok:
:Esteghfar:

آیا کما یا مرگ تقریبی در زمان گذشته هم بوده؟اولین کسی که این اتفاق برایش افتاده و تاریخ از آن خبر داده که بوده ؟در زمان کدام پیامبر بوده؟برخوردشان با این قضیه چگونه بوده؟آیا سریعا دفنش میکردند؟آیا ممکن است معجزاتی که به عنوان زنده کردن مردگان بوده،زنده کردن این افراد باشد؟آیا ممکن است از این افراد پیغمبر شده باشند یا همه پیغمبر باشند؟

با نام و یاد دوست



کارشناس بحث: استاد عماد

سلام علیکم
سوالتان برای بنده واضح نیست
اما درباره گزارشات زمان پیامبران پیشین آنقدر به جزئیات پرداخته نشده که به این مطالب ریز اشاره شده باشد
گذشته از آنکه مفهموم کما در بین آنان تعریف شده نبوده تا بتوانند گزارش کنند که فلانی به کما رفته است یا امثال این سخنان
اما اینکه حضرت عیسی افراد به کما رفته را زنده کرده باشند صحیح نمی باشد چون در بعضی از منابع آمده حضرت عیسی مرده ای را زنده کردند که مدتها از مرگ آنان گذشته بود
از امام صاذق (عليه السلام) پرسيد: آيا عيسى (عليه السلام) كسى را زنده كرده كه او بعد از زنده شدن، مدتى عمر كند، و از خوراكيها بخورد و داراى فرزند شود؟ امام صادق (عليه السلام) فرمود: ((آرى حضرت عيسى (عليه السلام) برادر دينى و دوست مخلص و درست كردارى داشت، و هر وقت عيسى (عليه السلام) از كنار منزل او عبورش مى افتاد، به خانه او وارد مى شد و از او احوال پرسى مى كرد.در ايامى، عيسى (عليه السلام) مدتى مسافرت كرد، و در بازگشت به ياد اين برادر دينى خود افتاد، به در خانه او رفت، تا با او ملاقات كند و بر او سلام نمايد.
مادر او از منزل بيرون آمد، عيسى (عليه السلام) از او پرسيد: فلانى كجا است.
مادر گفت: ((اى فرستاده خدا، خدا فرزندم از دنيا رفت)).
عيسى (عليه السلام) به مادر فرمود: ((آيا
دوست دارى پسرت را ((زنده)) ببينى؟)) مادر عرض كرد: ((آرى)).
عيسى فرمود: فردا نزد تو مى آيم، و فرزندت را به اذان خدا زنده مى كنم)).
فردا فرا رسيد، عيسى (عليه السلام) نزد مادر
دوستش آمد و به او فرمود: بيا تا با هم كنار قبر پسرت برويم، مادر همراه عيسى (عليه السلام) كنار قبر رفتند عيسى (عليه السلام) كنار قبر ايستاد و دعا كرد، و قبر شكافته شد، و پسر آن زن، زنده از قبر بيرون آمد، وقتى مادر او را ديد و او مادرش را ديد، با هم گريه كردند، عيسى (عليه السلام) دلش به حال اين مادر و فرزند سوخت و به آن پسر فرمود: ((آيا دوست دارى با مادر در دنيا باقى بمانى؟)).
او عرض كرد: يعنى غذا بخورم و كسب روزى كنم و مدتى زنده بمانم؟! عيسى (عليه السلام) فرمود: آرى، آيا مى خواهى تا بيست سال غذا
بخورى و روزى كسب كنى و ازدواج نمائى و داراى فرزند شوى)).
او عرض كرد: ((آرى راضى هستم)).
عيسى (عليه السلام) او را به مادرش سپرد و او بيست سال زندگى كرد و داراى زن و فرزند شد.(1)

اگر سوالتان را واضح تر بپرسید ممنون می شوم

1.روضه الكافى طبع آخوندى ، ص 337و بحارالأنوار: ج 14 ص 233 ح 3.

[="DarkOrchid"]سلام ممنون از جوابتون سوالهام واضحه مقدمه ی افکار بد من است که اگر جواب آنها را بگیرم افکار بد من هم تغییر میکنند.
چند وقت پیش رفتم تو تایپیک اثبات روح اونجا پیشنهاد شده بود مستندی به نام مرگ تقریبی که از شبکه 1 پخش شده بود ببینم.
از آنجا این سوال برایم پیش آمد که ممکن است خداوند همه ی پیغمبران را نفرستاده باشد و اکثرا همین هایی باشند که مرگ تقریبی داشتند و خدا را درک کرده اند و از این درکشان بوده که معجزاتی مانند پیشگویی و فکر خوانی داشتند.
یا اینکه اینها بعد از مرگی که داشتند انقدر با اون موجودی که دیدند راز و نیاز کردند که ظرفیت وجودیشان شکوفا شده و خداند با آنها سخن گفته و پیغمبرشان کرده.
یا اینکه چون خدا را درک کردند و شهود داشتند و لذت بردند گفتند باید به دیگران هم بگویم تا آنها هم از این قافله جا نمانند.
[/]

موضوع قفل شده است