کمال انسان در سختی کشیدن است

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
کمال انسان در سختی کشیدن است

[="Tahoma"][="Navy"]بسمه تعالی

یکی از موضوعاتی که بسیاری از کاربران را به خود مشغول کرده است،مسأله مشکلات و بلاها در زندگی ایشان است.
پی بردن به فلسفه این بلاها و سختی کشیدن ها می تواند کمک عظیمی در بالا رفتن میزان تحمل انسان بکند.این سختی ها به اشکال گوناگون بر انسان وارد می شوند و نوع برخورد ما در هر موردی،به معنای صعود و یا سقوط در سیر تکوینی به سوی مبداء عالم و خدای متعال است.
اساسا نوع نگرش انسان به هر موضوعی،واکنشی خاص از وی را به دنبال خواهد داشت.لذا یافتن نگرش صحیح و درست اهمیت فوق العاده ای دارد.

متنی که در ذیل تقدیم می شود،صحبتهای استاد معظم دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی،از شاگردان علامه طباطبائی رحمة الله علیه،در برنامه معرفت با اجرای محقق گرانقدر دکتر منصوری لاریجانی می باشد:[/][/]

[="Tahoma"][="Navy"]کمال انسان در سختی کشیدن است

نکته ای که هم از قرآن و هم از سیره بزرگان ما بر می آید، این است که برای تحصیل عشق و زیبایی باید با سختی ها و بلایای گوناگونی روبرو شد. از همین رو، حادثه کربلا و واقعه عاشورا به دلیل در بر داشتن بلایا و سختی های فراوان، جایگاه ویژه ای در میان دیگر رخدادها پیدا کرده است، به طوری که بسیار گفته شده که اگر این واقعه اتفاق نمی افتاد، عظمت امام حسین (ع) آشکار نمی گشت و مثلاً فلان آیه از قران، تفسیر نمی شد. در قرآن کریم نیز خداوند می فرماید: « یَا أَیُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَى رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلَاقِیهِ » [۱] .
آیا سختی کشیدن و بلا دیدن، مغایر زیبایی نیست؟ یا اینکه رنج و سختی، از ملزومات رسیدن به زیبایی است؟
- سختی کشیدن – البته در راه حق و در طلب نور و معرفت – عین زیبایی است و این از ویژگی های آفرینش انسان است. اگر بنا نبود که انسان سختی بکشد، در همان عقل اول باقی می ماند. اگر انسان در ملکوت باقی می ماند شاید این همه سختی را متحمل نمی شد. ولی در آن صورت دیگر انسان نبود و حداکثر یک فرشته و در بهشت بداوت باقی می ماند.
راه درازی که انسان آمده تا به قریه هیولا و عالم ماده رسیده است، دوباره باید این راه را بازگردد. زیبایی [انسان] در آنجاست که انسان، همه مراتب هستی را آزمایش کرده است. اگر این سختی ها برای انسان نبود، نقصی در او وجود داشت و مراتبی از هستی را امتحان [و تجربه] نکرده بود. کرّوبیان ملاء اعلی نسبت به انسان، ناقص اند زیرا جهان طبیعت را تجربه نکرده اند. عبور از این مرحله [و قدم گذاشتن در جهان مادی] از مراحل کمال است.[/]

[="Tahoma"][="Navy"]اینکه در عرفان از قوس صعود و نزول صحبت می شود مسئله خیلی مهمی است. یعنی دایره هستی – هستی دو نیم دایره دارد – باید نزول کند تا صعودی در کار باشد. و این انسان است که دایره و کل هستی را در می نوردد؛ از مکمن غیب تا قریه هیولا.
عالم ماده، پایین ترین مرحله [هستی] است. یعنی ما نمی توانیم [عالمی را] پایین تر از عالم ماده تصور کنیم. پایین تر از عالم هیولا یا عالم ماده، ظلمت و تاریکی و نیستی است. هم اکنون نیز [فیزیکدانان] از ماده به تاریکی تعبیر می کنند. امروزه بعضی از فیزیکدانان معتقداند که نود و پنج درصد عالم، از ماده تاریک – که قابل مشاهده هم نیست – تشکیل شده است.
بنابراین، عبور کردن از این تاریکی و ظلمت عالم ماده و طی کردن این راه دراز، یعنی تمام مراحل هستی را آزمودن و به سوی نور رفتن [ویژه انسان است] و این یعنی کمال. اگر [انسان] این راه را طی نمی کرد و اگر این سختی ها را نمی کشید، در یکی از مراحل بالا باقی بود و این تجربه [زندگی در عالم ماده] را نداشت. عبور کردن از این مسیر و رسیدن به عالم نور، یک تجربه است. [انسان با این تجربه] کامل است؛ یعنی دو نیم دایره را در هم در نوردیده است. بنابراین [سختی کشیدن] برای انسان مهم است و تنها انسان است که این مسیر را طی می کند.

پی نوشت:
[۱] قرآن کریم، سوره الانشقاق، آیه ۶ : « یَا أَیُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَى رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلَاقِیهِ ؛ ای انسان، حقّاً که تو به سوی پروردگار خود بسختی در تلاشی، و او را ملاقات خواهی کرد. »[/]

خیلی وقتا موفق وسربلند بیرون آمدن از بلا وآزمون خدا برای ما جوانا تو این شرایط امروزی سخته.شاید خیلی حرفا را الان بپذیریم اما مشکل اینه که تو عمل خیییییییییییییییییییییییییلی سخته.چون مشکل از خودمه تو ایمان واعتقاد چون هنوز به باور بزرگی ومهربانی خدا نرسیدم.به حرف قبول دارم اما دلم باورشو میخواد .فبول دارم خیلی اتفاقا ناخوشایند که میگیم بلا و سختی کشیدن،میتونه بشه یه راه برا رسیدن به کمال.اما نیاز به مواد اولیه داره که به دست آوردن ورفتن دنبالش نیاز به تلاش وتوکل داره.تو همینش من گیرکردم

اعتقادش به یاری خداوند کم شده است. هر روز مشکل جدید. هر روز که به گمانش امروز آرامش دارد اتفاقی می افتد که طعم آرامش از او می رباید. چگونه به مهربانی خداوند نسبت دهد؟ آیا خدا میخواهد او به کمال برسد؟شک می کند چون هر روزاز خدا دورتر می شود. دیگر نمی تواند صدایش بزند. چند وقت پیش از آزمونی زمینی گذشت، آزمون را به موفقیت سپری کرد، اما اصلا به خداوند توکل نکرد. موفق شده اما برایش طعم پیروزی نداشت چون معتقداست خداوند حالشو گرفت گرچه به ظاهر پیروز شد. چه باید کرد. کجاست یاری دهنده ای که یاریش دهد؟

ميشداغ;315471 نوشت:
اعتقادش به یاری خداوند کم شده است. هر روز مشکل جدید. هر روز که به گمانش امروز آرامش دارد اتفاقی می افتد که طعم آرامش از او می رباید. چگونه به مهربانی خداوند نسبت دهد؟ آیا خدا میخواهد او به کمال برسد؟شک می کند چون هر روزاز خدا دورتر می شود. دیگر نمی تواند صدایش بزند. چند وقت پیش از آزمونی زمینی گذشت، آزمون را به موفقیت سپری کرد، اما اصلا به خداوند توکل نکرد. موفق شده اما برایش طعم پیروزی نداشت چون معتقداست خداوند حالشو گرفت گرچه به ظاهر پیروز شد. چه باید کرد. کجاست یاری دهنده ای که یاریش دهد؟

سلام علیکم
کاربر گرامی،با کمال احترام از شما درخواست می کنم اگر تمایل دارید،پستهای بالا را یکبار دیگر مطالعه بفرمائید.
ببینید کسی که چنین فکری دارد(مطلبی که نوشتید)در واقع نگرش درست و کاملی در رابطه با شناخت خداوند ندارد.او فکر می کند بهتر از خدا متوجه است که چه چیز برایش خوب است.
او فکر می کند اگر آرامش ظاهری که برخی از آن بهره مند هستند را نداشته باشد،مغبون و شکست خورده است و با خود می اندیشد چرا خدا یکبار هم که شده به من آرامش نمی دهد؟
او افعال را از خدا می داند ولی کدام خدا؟
خدائی که در صدد گرفتن حال بنده اش است.خدائی که به دنبال انتقام و یا لج بازی با مخلوق خود است.العیاذ بالله.
به عقیده شما آیا خداوند چنین است؟اصلا چنین خدائی شایسته پرستیدن است؟؟؟؟؟
تازه این مربوط به مواردی است که خود ما مقصر نباشیم.
حال آنکه هر عاقلی قبول دارد(غیر از انسان کامل) که چون کامل نیست در رفتار و کردارش نیز اشتباهاتی دارد.
لذا بنده در پست اول اشاره ای به نوع نگرش و تأثیر آن داشتم.
موفق باشید.

موضوع قفل شده است