کجایند زنده دلان؟! / هشدارهای اخلاقی

تب‌های اولیه

185 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

[=courier new] باعرض سلام وخسته نباشید خدمت اساتید بزرگوار شاید سوالم ربطی به موضوع بحث عزیزان نباشه اما چون دراین انجمن کارشناسان اخلاق حضور دارند خواستم سوالمو بپرسم :میخواستم بدونم اگر مثلا از کسی که دوستش داریم وبرایمان عزیز است,چه به خودش وچه پشت سرش تعریف کنیم اشکالی دارد,مثلا مادروپدر ازفرزندان یا بالعکس یا دوستان از همدیگر یا حتی مثلا اینکه به کسی بگوییم "خوشگلی" چطور؟

[="Arial"][="Green"]نگاه ناپاک

[/]

خداوندا به ماکمک کن تا دراه تو بمانیم ای خدای بف شریک برای تعجیل در فرج امام حق وسلامتی رهبر عزیزمان صلوات

[="Arial"][="Green"]امام خامنه ای:
عزیزان من! فرزندان من! تقوا داشته باشید؛ برای خودتان تقوا کسب کنید.

تقوا یعنی چه؟ تقوا، یعنی مراقب بودن و دچار غفلت نشدن. این‌که میگویند پرهیزگاری؛ این پرهیز، غیر از آن معنای پرهیزی است که نخوردن و نرفتن و اقدام نکردن است. تقوا، یعنی انسان حالت پرهیز و برحذر بودن داشته باشد؛ پرهیز کند از این‌که بلغزد؛ پرهیز کند از این‌که با سر در جایی سرنگون شود. وقتی شما در یک مسیر کوهستانی کوهنوردی میکنید، یا فرضاً از سینه‌ی کوه بالا میروید، هر قدمی که شما برمیدارید، تعیین‌کننده است. اگر نسبت به هر قدمی بیتوجّهی کنید، سرنوشت شما به مخاطره میافتد؛ لذا هر قدمی را که برمیدارید، ناچارید با دقّت بردارید؛ یعنی جای پا را امتحان کنید، بعد بگذارید. این معنای تقواست و در همه‌ی امور زندگی ساری و جاری است. ۱۳۷۹/۰۹/۱۷

[/]

دیدگاه رهبر معظم انقلاب درباره حجاب
=====================
حجاب زن، تكریم زن است
نگاهی به دیدگاه رهبر معظم انقلاب در مورد حجاب

سخنان رهبر انقلاب كه در جایگاه ولی‌فقیه، معارف غنی اسلامی را برای مخاطبان به زبانی ساده و كارآمد و بر طبق مصادیق عینی و مشخص ارائه می‌كند، كاربردی‌ترین منبع برای فهم دیدگاه روشن اسلام در موضوعات و چالش‌های روز است.1
یكی از این موضوعات عینی و ملموس كه شاید هیچ‌كس نتواند به اندازه رهبر انقلاب در ارتباط با آن رهنمودهای شفاف و روشن ارائه كند، مسئله مهم و حساس و دقیق «حجاب» است و جالب این‌كه حجم اهتمام و گفتار ایشان در این موضوع برخلاف توقع و انتظار بسیار قابل توجه است.2
وقتی حجاب یكی از اساسی‌ترین عناصر جامعه اسلامی و رمز صلاح و سداد زن مسلمان - به عنوان ركن خانواده- تلقی می‌شود و دشمن هم به همین سبب بیش و پیش از هر چیز آن را هدف قرار داده، برای محافظت از آن و گسترش آن چه باید كرد؟

مجموعه سخنان رهبر انقلاب در این زمینه را شاید بتوان در چند محور اساسی و مشخص خلاصه كرد كه بعضی به زیرساخت‌های نظری و مفهومی حجاب و برخی به كاركردهای اجتماعی و فرهنگی حجاب نظر دارند و در نهایت تصویر روشنی از نوع نگاه انقلاب اسلامی ایران به مسئله حجاب ترسیم می‌كنند.
یكی از مهم‌ترین این مبادی و اصول توجه به مسئله حجاب به عنوان بخشی از یك مفهوم كلان و جامع فرهنگی و اجتماعی، نه به عنوان یك مسئله مستقل و انتزاعی و مجرّد است. ایشان مسئله حجاب در فرهنگ غرب را پرداخته و حاصل تفكر اروپایی - با همان ریشه و اساس رومی- می‌دانند كه امروز از طریق سیاست‌های فرهنگی غربی و غالبا در خلال قالب‌هایی چون فیلم‌های سینمایی حاكمیت و نفوذ پیدا می‌كند و با موضوعات اساسی و مهمی چون جایگاه و ارزش انسان و تعریف خانواده كاملاً مرتبط است.

غرب و نقشه انسانی عالم
ایشان از این زاویه ضمن استفاده از تعبیر دقیق و گویای «نقشه انسانی عالم» با نگاهی حكیمانه و رویكردی تمدنی به تحولات اجتماعی بشری می‌نگرند و مسئله زن را قبل از بحث حجاب به عنوان اساس و مبنای چالش‌های بعدی چون حجاب مطرح می كنند: «وقتی مابه نقشه انسانی عالم و جوامع بشری نگاه می كنیم - هم جوامع اسلامی مثل كشور خودمان و سایر كشورهای اسلامی، هم جوامع غیر اسلامی و از جمله جوامع به اصطلاح متمدن و پیشرفته- می‌بینیم كه در همه این جوامع متأسفانه مسأله‌ای به نام مسأله زن همچنان وجود دارد.»

و سپس از همین نقطه بحث اساسی و محوری خانواده را كه زنان ركن اصلی آن به‌شمار می‌آیند،با اشاره به برخی آمار و اطلاعات جدید در خصوص مشكلات مربوط به خانواده در سطح جهان، به بحران جدی دنیای معاصر در همه نقاط جهان به‌ویژه كشورهای غربی و صنعتی اشاره دارند و ریشه آن را خطای راهبردی در تعریف نقش زن و روابط او ارزیابی می‌كنند: «مسأله خانواده كه امروز یك مشكل اساسی در دنیاست از كجا ناشی می‌شود؟ ...اگر این یك قلم مسأله خانواده را شما در دنیا بررسی كنید و این بحرانی را كه در مسأله خانواده وجود دارد درست مورد توجه و كاوش قرار بدهید می‌بینید كه این ناشی از آن است كه مسائل مربوط به ارتباطات دو جنس و همزیستی دو جنس و روابط دو جنس حل نشده یا به تعبیر دیگری، نگرش نگرش غلطی است.»

ایشان با تأكید بر جایگاه زن در تفكر اسلامی از اهتمام شگفت رسول گرامی اسلام صلى‌الله‌علیه‌وآله به این مسأله یاد می‌كنند و بوسیدن دست فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها توسط آن حضرت را چیزی بسیار بالاتر از یك رابطه عاطفی و شخصی و نشانه جایگاه والای زن در اندیشه اسلامی می دانند و با این تعبیر كه «اسلام به خانواده اهمیت می‌دهد» به جایگاه زن در خانواده و سپس تركیب محیط اجتماعی می‌پردازند: «مسأله زن واقعاً مسأله مهمی است... نقش زن در خانواده، در اجتماع، ارزش و اهمیت زن و اموری از این قبیل، چیزهایی است كه ما حقیقتا به آنها كم پرداخته‌ایم و از این كم پرداختن خسارت هم می‌بینیم.»

آنگاه از این خاستگاه با قاطعیت و صراحت كامل از تشریع حجاب و دیدگاه اسلام در این زمینه دفاع می‌كنند و بلكه از این بالاتر، می‌كوشند تا موضع جمهوری اسلامی در جنگ فرهنگی و نرم‌ستیز فكری موجود را از یك موضع انفعالی برای پاسخ‌گویی به یك موضع جدی و فعّال و پرسش‌گر تبدیل كنند: «در مسأله زن ما از دنیا طلبكاریم، ما مدعی دنیاییم... این ما نیستیم كه باید از موضع خودمان دفاع كنیم، این فرهنگ منحط غرب است كه باید از خودش دفاع كند.»
زن در فرهنگ و دنیای غربی به ابتذال كشانده شده، تحقیر شده و به او اهانت شده است... زن برای این‌كه شخصیت خودش را نشان بدهد، بایستی برای مردان چشم‌نواز باشد. این شد شخصیت برای یك زن؟

ایشان با این رویكرد تعریفی انسانی و همه‌فهم و معقول از زن در دیدگاه اسلام به دست می‌دهند و بر این اساس به تحلیل استراتژی روانی و تبلیغی كلان غرب در حوزه فرهنگ می‌پردازند و به موضوعی اشاره می‌كنند كه شاید بدون تبیین صحیح آن هرگز نتوان به نتیجه قابل ملاحظه‌ای در مورد بحث حجاب رسید: «زن، آن بخش زیبای آفرینش بشر است. این بخش زیبا به طور طبیعی با اندكی در پرده بودن همراه است، این خاصیت این بخش زیبا و لطیف وجود انسانی است. این پرده را دریدن و آنچه را كه باید با نظم و قانون پیگیری شود - آن نیاز غریزی انسانی، چه در زن و چه در مرد- بی‌قانون و بی‌نظم در جامعه رواج دادن، بزرگترین خیانتی است كه در درجه اول به زن و در درجه بعد به همه بشریت - زن و مرد انجام گرفته، این كار را سیاستهای غربی كرده‌اند.

آن طور جنس زن را - یعنی همان بخش زیبا و لطیف و مستور و در پرده وجود بشر را - برای شغل، برای تبلیغات، برای كار به میدان كشاندن، از لبخند او، از زیبایی‌های او، از جسم او، از چهره او برای ترویج فلان جنس بی‌ارزش و پست، برای به دست آوردن پول استفاده كردن، این چیزها را هم دنبال خودش دارد، طبیعی است.»
ایشان با این رویكرد به روح تشریع حجاب در احكام اسلامی یعنی تكریم و تجلیل زن اشاره می‌كنند و با تعبیر دقیق و مختصر «حجاب زن، تكر

[="Arial"][="Green"]آزادی و آزادگی

عثمان دو غلام را با دويست دينار نزد ابوذر فرستاد و گفت به ابوذر بگوييد:
عثمان به تو سلام مي رساند و مي گويد: اين دويست دينار كمك هزينه تو باشد.
ابوذر گفت: آيا به مسلمانان ديگر آنچه براي من فرستاده، داده است؟
گفتند: نه،

گفت: من يك مسلمانم، آنچه براي من هست بايد براي همه مسلمانان باشد.
گفتند: عثمان مي گويد كه اين دينارها از مال شخصی من است.
ابوذر گفت: من از مال او بي نيازم، و من از غني ترين مردمانم!
غلامان گفتند: خدا عاقبت خير بدهد چگونه غني ترين كس هستي، با آن كه در خانه ات كمترين چيزي يافت نمي شود.

.... من بي نيازم به ولايت علي بن ابي طالب(ع) و عترت هادي و مهدي و راضي و مرضي او، آنان كه به حق هدايت مي كنند و به حق عدالت مي كنند. (روضه الواعظين، ص 284)

درحديث ديگري است كه آن دو غلام گفتند:
«اي اباذر هديه خليفه را بپذير، كه او به ما وعده داده كه اگر بپذيري ما را آزاد كند،
ابوذر گفت: اگر بپذيرم شما هر دو آزاد مي شويد، اما من بنده او خواهم شد، و حريت شما به عبوديت من تمام خواهد شد.» سفينه البحار،ج 1، ص 802

http://jmaliahmad1.samenblog.com/

ﻏﺬﺍﻯ ﻣﺴﻤﻮﻡ ﺩﺭ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﺛﺮ ﻧﻜﺮﺩ

ﻭﻗﺘﻰ ﻛﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ (ﺹ ) ﻭﺍﺭﺩ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﻣﻨﻮّﺭﻩ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﭘﺮﭼﻢ ﺍﺳﻠﺎﻡ ﺭﺍ ﺑﻠﻨﺪ ﻛﺮﺩﻧﺪ، ﺷﺨﺼﻰ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠّﻪ ﺍُﺑَﻰْ ﻛﻪ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﺳﺮﺳﺨﺖ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺍﺳﻠﺎﻡ ﺑﻮﺩ ﺑﺮ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺣﺴﺪ ﺑُﺮﺩ ﻭ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻗﺘﻞ ﺑﺮﺳﺎﻧﺪ. ﻋﺒﺪﺍﻟﻠّﻪ، ﺣﻀﺮﺕ ﻭ ﺍﺻﺤﺎﺏ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻟﺶ ﺩﻋﻮﺕ ﻛﺮﺩ ﻭ ﻏﺬﺍﻯ ﻣﺴﻤﻮﻣﻰ ﺭﺍ ﺗﺮﺗﻴﺐ ﺩﺍﺩ. ﺟﺒﺮﺋﻴﻞ ﺑﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ (ﺹ ) ﺧﺒﺮ ﺩﺍﺩ. ﻫﻤﻴﻨﻜﻪ ﻏﺬﺍ ﺣﺎﺿﺮ ﺷﺪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ (ﺹ ) ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: ﻳﺎ ﻋﻠﻰ ﺩﻋﺎﻯ ﭘُﺮﻣﻨﻔﻌﺖ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﻏﺬﺍ ﺑﺨﻮﺍﻥ. ﻋﻠﻰ (ﻉ ) ﺩﻋﺎ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻧﺪﻧﺪ. ﺑِﺴْﻢِ ﺍﻟﻠّﻪِ ﺍﻟﺸّﺎﻓﻰ، ﺑِﺴْﻢِ ﺍﻟﻠّﻪِ ﺍﻟْﻜﺎﻓﻰ، ﺑِﺴْﻢِ ﺍﻟﻠّﻪِ ﺍﻟﱠﱠﺬﻯ ﻟﺎﻳَﻀُﺮﱡﱡ ﻣَﻊَ ﺍﺳْﻤِﻪِ ﺷَﻰ ﺀٌ ﻭَ ﻟﺎ ﺩﺍﺀٌ ﻓﻰ ﺍﻟﺎَْﺭْﺽِ ﻭَ ﻟﺎ ﻓﻰ ﺍﻟﺴﱠﱠﻤﺎﺀِ ﻭَ ﻫُﻮَ ﺍﻟﺴﱠﱠﻤﻴﻊُ ﺍﻟﻌَﻠﻴﻢُ. ﻭﻗﺘﻰ ﺩﻋﺎ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺷﺪ ﻫﻤﻪ ﻏﺬﺍ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩﻧﺪ ﻭ ﺳﻴﺮ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﺿﺮﺭﻯ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﺮﺳﻴﺪ ﺑﺎ ﺻﺤﺖ ﻭ ﺳﻠﺎﻣﺘﻰ ﺑﺮﺧﻮﺍﺳﺘﻨﺪ
ﻭ ﺭﻓﺘﻨﺪ. ﻭﻗﺘﻰ ﻛﻪ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠّﻪ ﺍُﺑﻰ ﺍﻳﻦ ﺻﺤﻨﻪ ﺭﺍ ﺩﻳﺪ، ﮔﻤﺎﻥ ﻛﺮﺩ ﺁﺷﭙﺰ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻛﺮﺩﻩ ﺳﻢّ ﺭﺍ ﺩﺍﺧﻞ ﻏﺬﺍ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﺎﺷﺪ، ﺭﻓﺖ ﻭﺗﻤﺎﻡ ﺭﻓﻘﺎﻳﺶ ﺭﺍ ﺟﻤﻊ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﻏﺬﺍ ﺧﻮﺭﺩﻧﺪ ﻫﻤﻪ ﺑﻪ ﺟﻬﻨﻢ ﺭﺳﻴﺪﻧﺪ

-داستان هایی از اذکار و ختوم و ادعیه مجرب (1)

[="Arial"][="Green"]عاقبت دلبستگی به دنیا

آیت‌الله شیخ مجتبی تهرانی(ره):

امام صادق(ع) در روایت معروفی فرمودند:
«تمثلت الدنیا لعیسی(ع) فی صوره امراه زرقاء»
دنیا برای حضرت عیسی(ع) به صورت یک زن چشم آبی تمثل پیدا کرد.

«فقال لها؛ کم تزوجت؟»
حضرت به او گفت: تا به حال چند بار شوهر کرده‌ای؟

«قالت؛ کثیرا»
گفت: بسیار!

«قال: فکل طلقک؟»
حضرت پرسید: آیا همه طلاقت دادند؟

«قالت: بل کلا قتلت»
دنیا پاسخ داد: هیچ کس طلاقم نداد، بلکه من همه آنها را کشتم!

پس دنیا نه تنها هستی‌بخش نیست، بلکه آدم‌کش است.
«قال المسیح: فویح ازواجک الباقین»
حضرت فرمود: وای بر آن کسانی که می‌خواهند با تو ازدواج کنند!»

کیف لایعتبرون بالماضین»
چطور از گذشتگان عبرت نمی‌گیرند!؟

پس نباید گناه را گردن دنیا انداخت، هر چه هست، تقصیر خود ما است. ما خود گرفتاریم و گرفتاری ما از درون ما است»

رسائل بندگی، ص 93

http://jmaliahmad1.samenblog.com/

[/]

ﭘﺎﺩﺍﺵ ﺍﺣﺴﺎﻥ

ﻋﺎﻟﻢ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭ ﺟﻨﺎﺏ ﺁﻗﺎﻯ ﺣﺎﺝ ﻣﻌﻴﻦ ﺷﻴﺮﺍﺯﻯ
ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ ﻛﻪ ﺁﻗﺎ ﺳﻴﺪ ﺣﺴﻴﻦ ﻭﺭﺷﻮﭼﻰ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﻭﺭﺷﻮ ﻓﺮﻭﺷﻰ ﺩﺍﺭﺩ ﻭﻗﺘﻰ ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ ﺍﺵ ﺍﺯ ﻛﻔﺶ ﻣﻰ ﺭﻭﺩ ﻭ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﺯﻳﺎﺩﻯ ﺑﺪﻫﻜﺎﺭ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ، ﺭﻭﺯﻯ ﺩﺧﺘﺮﻯ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺍﺵ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﻭ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ ﻣﻦ ﻳﻬﻮﺩﻳﻪ‌ﺍﻡ ﻭ ﭘﺪﺭ ﻧﺪﺍﺭﻡ 120 ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺩﺍﺭﻡ ﻭ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺷﻮﻫﺮ ﻛﻨﻢ ﻭ ﺷﻨﻴﺪﻩ‌ﺍﻡ ﺗﻮ ﺷﺨﺺ ﺩﺭﺳﺘﻜﺎﺭﻯ ﻫﺴﺘﻰ ﺍﻳﻦ ﻣﺒﻠﻎ ﺭﺍ ﺑﮕﻴﺮ ﻭ ﻣﻌﺎﺩﻝ ﺁﻥ ﺍﺟﻨﺎﺳﻰ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻭﺭﻗﻪ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺟﻬﺖ ﺟﻬﻴﺰﻳﻪ‌ﺍﻡ ﺑﺪﻩ. ﻗﺒﻮﻝ ﻛﺮﺩﻡ ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺩﺍﺩﻡ ﺑﻘﻴﻪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﻫﺎﻯ ﺩﻳﮕﺮ ﺗﺪﺍﺭﻙ ﻛﺮﺩﻡ ﻭ ﻗﻴﻤﺖ ﻣﺠﻤﻮﻉ 150 ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺷﺪ، ﺩﺧﺘﺮ ﮔﻔﺖ ﺟﺰ ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺍﺩﻡ ﻧﺪﺍﺭﻡ، ﮔﻔﺘﻢ ﻣﻨﻬﻢ ﻧﻤﻰ ﺧﻮﺍﻫﻢ، ﺩﺧﺘﺮ ﺳﺮ ﺑﺎﻟﺎ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺩﻋﺎ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ، ﭘﺲ ﺍﺟﻨﺎﺱ ﺭﺍ ﺩﺭ ﮔﺎﺭﻯ ﮔﺬﺍﺭﺩﻡ ﻭ ﭼﻮﻥ ﻛﺮﺍﻳﻪ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﺑﺪﻫﺪ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻡ ﺩﺍﺩﻡ ﻭﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﺵ ﺭﻓﺖ ﺭﻭﺯﻯ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﮔﻔﺘﻢ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺭﻓﻴﻘﻢ ﺣﺎﺝ ﻋﻠﻰ ﺁﻗﺎ ﻋﻠﺎﻗﻪ
ﺑﻨﺪ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪﺍﻥ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﺣﺎﻟﻢ ﺭﺍ ﺑﮕﻮﻳﻢ ﻭ ﻣﻘﺪﺍﺭﻯ ﭘﻮﻝ ﺑﮕﻴﺮﻡ. ﺻﺒﺢ ﺯﻭﺩ ﺑﻪ ﺷﻤﻴﺮﺍﻥ ﺭﻓﺘﻢ ﻭ ﺩﻭ ﻣﻦ ﺳﻴﺐ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻫﺪﻳﻪ ﺧﺮﻳﺪﻡ ﺩﺭ ﺍﻣﺎﻣﺰﺍﺩﻩ ﻗﺎﺳﻢ ﺩﺭﺏ ﺑﺎﻍ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺯﺩﻡ ﺑﺎﻏﺒﺎﻥ ﺁﻣﺪ ﺳﻴﺐ ﺭﺍ ﺩﺍﺩﻡ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ ﺑﻪ ﺣﺎﺟﻰ ﺑﮕﻮﻳﻴﺪ ﺣﺴﻴﻦ ﻭﺭﺷﻮﭼﻰ ﺍﺳﺖ. ﭼﻮﻥ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺭﻓﺖ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺁﻣﺪﻡ ﻭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﻠﺎﻣﺖ ﻛﺮﺩﻡ ﭼﺮﺍ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺨﻠﻮﻗﻰ ﺁﻭﺭﺩﻯ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻣﻴﺪ ﻏﻴﺮ ﺍﻭ ﺣﺮﻛﺖ ﻛﺮﺩﻯ؟ ﻓﻮﺭﺍ ﭘﺸﻴﻤﺎﻥ ﺷﺪﻩ ﻭﻓﺮﺍﺭ ﻛﺮﺩﻡ ﻭﺑﻪ ﺻﺤﺮﺍ ﺭﻓﺘﻢ ﻭ ﺩﺭ ﺧﺎﻛﻬﺎ ﺑﻪ ﺳﺠﺪﻩ ﻭ ﮔﺮﻳﻪ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺷﺪﻡ ﻭ ﻣﺮﺗﺒﺎ ﺗﻮﺑﻪ ﻭ ﺍﺯ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﻃﻠﺐ ﺁﻣﺮﺯﺵ ﻣﻰ ﻧﻤﻮﺩﻡ. ﭼﻮﻥ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﻪ ﺷﻬﺮ ﺑﺮﮔﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﺭﺍﻫﻰ ﻛﻪ ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﻧﻤﻰ ﺭﻓﺖ ﮔﻤﺎﺷﺘﮕﺎﻥ ﺣﺎﺟﻰ ﻣﺮﺍ ﺑﺒﻴﻨﻨﺪ ﺑﺮﮔﺸﺘﻢ ﻭ ﭼﻮﻥ ﻣﻰ ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻣﻦ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ ﺗﺎ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﻇﻬﺮ ﺑﻪ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﻧﺮﻓﺘﻢ، ﻭﻗﺘﻰ ﻛﻪ ﻣﻄﻤﺌﻦ ﺷﺪﻡ ﻛﻪ ﺩﻳﮕﺮ ﻛﺴﻰ ﺍﺯ ﮔﻤﺎﺷﺘﮕﺎﻥ ﺣﺎﺟﻰ ﺭﺍ ﻧﻤﻰ ﺑﻴﻨﻢ ﺑﻪ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺁﻣﺪﻡ. ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺗﺎ ﻛﻨﻮﻥ ﭼﻨﺪ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﮔﻤﺎﺷﺘﮕﺎﻥ ﺣﺎﺟﻰ
ﻋﻠﻰ ﺁﻗﺎ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﻭ ﺗﻮ ﻧﺒﻮﺩﻯ، ﺑﻠﺎﻓﺎﺻﻠﻪ ﻧﻮﻛﺮ ﺍﻭ ﺁﻣﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺷﻤﺎ ﻛﻪ ﺻﺒﺢ ﺁﻣﺪﻳﺪ ﭼﺮﺍ ﺑﺮﮔﺸﺘﻴﺪ ﺍﻟﺤﺎﻝ ﺣﺎﺟﻰ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺷﻤﺎﺳﺖ. ﮔﻔﺘﻢ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﺭﻓﺖ ﭘﺴﺮ ﺣﺎﺟﻰ ﺁﻣﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ ﭘﺪﺭﻡ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺷﻤﺎﺳﺖ ﮔﻔﺘﻢ ﻣﻦ ﺑﺎ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﻛﺎﺭﻯ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﺑﺎﻟﺎ ﺧﺮﻩ ﺭﻓﺖ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺳﺎﻋﺘﻰ ﺩﻳﺪﻡ ﺧﻮﺩ ﺣﺎﺟﻰ ﺑﺎ ﻋﺼﺎ ﻭ ﺣﺎﻝ ﻣﺮﺽ ﺁﻣﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ ﭼﺮﺍ ﺻﺒﺢ ﺑﺮﮔﺸﺘﻰ ﺣﺘﻤﺎ ﻛﺎﺭﻯ ﺩﺍﺷﺘﻰ ﺑﮕﻮ ﺑﺒﻴﻨﻢ ﺣﺎﺟﺖ ﺗﻮ ﭼﻴﺴﺖ؟ ﻣﻦ ﺳﺨﺖ ﻣﻨﻜﺮ ﺷﺪﻡ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﺧﻠﺎﺻﻪ ﺣﺎﺟﻰ ﺑﺎ ﻗﻬﺮ ﻭ ﻏﻴﻆ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻇﻬﺮ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﻧﺎﻥ ﻭ ﺍﻧﮕﻮﺭ ﻣﻰ ﺧﻮﺭﺩﻡ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﺗﺠﺎﺭ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺭﻓﺎﻗﺖ ﺩﺍﺷﺖ ﻭﺍﺭﺩ ﺧﺎﻧﻪ ﺷﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺟﻨﺴﻰ ﺩﺍﺭﻡ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻛﺎﺭ ﺗﻮ ﻣﻰ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﻣﺪﺗﻰ ﺍﺳﺖ ﺍﻧﺒﺎﺭ ﻣﻨﺰﻝ ﺭﺍ ﺍﺷﻐﺎﻝ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﺁﻥ ﺧﺸﺖ ﻟﻌﺎﺏ ﻭﺭﺷﻮ ﺍﺳﺖ. ﮔﻔﺘﻢ ﻧﻤﻰ ﺧﻮﺍﻫﻢ، ﺑﺎﻟﺎ ﺧﺮﻩ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻓﺮﻭﺧﺖ ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﻣﺒﻠﻐﻰ ﻛﻪ ﺧﺮﻳﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺍﺯ ﻗﺮﺍﺭ ﺧﺸﺘﻰ ﻫﻔﺪﻩ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﻧﺴﻴﻪ.
ﻃﺮﻑ ﻋﺼﺮ ﺗﻤﺎﻡ ﺁﻧﻬﺎ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻫﺰﺍﺭ ﻣﺘﺠﺎﻭﺯ ﺑﻮﺩ ﺁﻭﺭﺩ، ﺍﻧﺒﺎﺭ ﻣﻐﺎﺯﻩ‌ﺍﻡ ﭘﺮ ﺷﺪ، ﻓﺮﺩﺍ ﻳﻚ ﺧﺸﺖ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻯ ﻧﻤﻮﻧﻪ ﺑﻪ ﻛﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﻭﺭﺷﻮ ﺳﺎﺯﻯ ﺑﺮﺩﻡ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺍﺯ ﻛﺠﺎ ﺁﻭﺭﺩﻯ؟ ﻣﺪﺗﻰ ﺍﺳﺖ ﺍﻳﻦ ﺟﻨﺲ ﻧﺎﻳﺎﺏ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﻟﺎ ﺧﺮﻩ ﺧﺸﺘﻰ ﭘﻨﺠﺎﻩ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺧﺮﻳﺪﻧﺪ ﻭ ﻣﻦ ﺗﻤﺎﻡ ﺑﺪﻫﻰ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﻢ ﻭ ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ ﺭﺍ ﻧﻮ ﻛﺮﺩﻡ ﻭ ﺷﻜﺮ ﺧﺪﺍﻯ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺎ ﺁﻭﺭﺩﻡ.

ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﻧﻈﺎﻳﺮ ﺁﻥ ﺑﻪ ﻣﺎ ﻣﻰ ﻓﻬﻤﺎﻧﺪ ﻛﻪ ﺷﺨﺺ ﻣﻮﺣﺪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﻯ ﺑﻪ ﻏﻴﺮ ﺧﺪﺍ ﺑﺎﻳﺪ ﺍﻣﻴﺪﻯ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺑﺪﺍﻧﺪ ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﻏﻴﺮ ﺍﻭ ﺑﺮﻳﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﭼﺴﺒﻴﺪ ﺑﻪ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﻭﺟﻬﻰ ﻛﺎﺭﺵ ﺭﺍ ﺩﺭﺳﺖ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻓﺮﻣﻮﺩ.

ﻛﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﮔﺮ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﺎﺯ ﮔﺬﺍﺭﻯ ﺣﺎﻓﻆ
ﺍﻯ ﺑﺴﺎﻋﻴﺶ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺑﺨﺖ ﺧﺪﺍ ﺩﺍﺩﻩ ﻛﻨﻰ

ﺍﻟﺘﻔﺎﺕ ﺑﻪ ﺯﻭّﺍﺭ ﺣﺴﻴﻨﻰ

ﺁﻗﺎﻯ ﺳﻴﺪ ﻋﺒﺪﺍﻟﺮﺳﻮﻝ ﺧﺎﺩﻡ ﻧﻘﻞ ﻛﺮﺩ ﺍﺯ ﻣﺮﺣﻮﻡ ﺳﻴﺪ ﻋﺒﺪﺍﻟﺤﺴﻴﻦ ﻛﻠﻴﺪﺩﺍﺭ ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻴﺪﺍﻟﺸﻬﺪﺍﺀ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﭘﺪﺭ ﻛﻠﻴﺪﺩﺍﺭ ﻓﻌﻠﻰ ﻛﻪ ﺁﻥ ﻣﺮﺣﻮﻡ ﺍﻫﻞ ﻓﻀﻞ ﻭ ﺍﺯ ﺧﻮﺑﺎﻥ ﺑﻮﺩ. ﺷﺒﻰ ﺩﺭ ﺣﺮﻡ ﻣﻄﻬﺮ ﻣﻰ ﺑﻴﻨﺪ ﻋﺮﺑﻰ ﭘﺎﺑﺮﻫﻨﻪ ﺧﻮﻥ ﺁﻟﻮﺩ، ﭘﺎﻯ ﺧﻮﻧﻴﻦ ﻭ ﻛﺜﻴﻒ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺿﺮﻳﺢ ﺯﺩﻩ ﻭﻋﺮﺽ ﺣﺎﻝ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ. ﺁﻥ ﻣﺮﺣﻮﻡ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﻬﻴﺐ ﻣﻰ ﺩﻫﺪ ﻭ ﺑﺎﻟﺎ ﺧﺮﻩ ﺍﻣﺮ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺣﺮﻡ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﻧﻤﺎﻳﻨﺪ، ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺭﻓﺘﻦ ﮔﻔﺖ ﻳﺎ ﺣﺴﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﻣﻦ ﮔﻤﺎﻥ ﻣﻰ ﻛﺮﺩﻡ ﺍﻳﻦ ﺧﺎﻧﻪ ﺗﻮﺳﺖ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﺷﺪ ﺧﺎﻧﻪ ﺩﻳﮕﺮﻯ ﺍﺳﺖ. ﻫﻤﺎﻥ ﺷﺐ ﺁﻥ ﻣﺮﺣﻮﻡ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﻣﻰ ﺑﻴﻨﺪ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﻭﻯ ﻣﻨﺒﺮ ﺩﺭ ﺻﺤﻦ ﻣﻘﺪﺱ ﺗﺸﺮﻳﻒ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻰ ﻛﻪ ﺍﺭﻭﺍﺡ ﻣﺆ ﻣﻨﻴﻦ ﺩﺭ ﺧﺪﻣﺖ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﻡ ﺧﻮﺩ ﺷﻜﺎﻳﺖ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ. ﻛﻠﻴﺪﺩﺍﺭ ﻣﻰ ﺍﻳﺴﺘﺪ ﻭ ﻋﺮﺽ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ
ﻳﺎ ﺟﺪﺍﻩ! ﻣﮕﺮ ﭼﻪ ﺧﻠﺎﻑ ﺍﺩﺑﻰ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺻﺎﺩﺭ ﺷﺪﻩ؟ ﻣﻰ ﻓﺮﻣﺎﻳﺪ ﺍﻣﺸﺐ ﻋﺰﻳﺰﺗﺮﻳﻦ ﻣﻬﻤﺎﻧﻬﺎﻯ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﺣﺮﻡ ﻣﻦ ﺑﺎ ﺯﺟﺮ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﻛﺮﺩﻯ ﻭ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺭﺍﺿﻰ ﻧﻴﺴﺘﻢ ﻭ ﺧﺪﺍ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺭﺍﺿﻰ ﻧﻴﺴﺖ ﻣﮕﺮ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺭﺍﺿﻰ ﻛﻨﻰ. ﻋﺮﺽ ﻛﺮﺩ ﻳﺎ ﺟﺪﺍ! ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﻤﻰ ﺷﻨﺎﺳﻢ ﻭ ﻧﻤﻰ ﺩﺍﻧﻢ ﻛﺠﺎﺳﺖ؟ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﺍﻟﺎ ﻥ ﺩﺭ ﺧﺎﻥ ﺣﺴﻦ ﭘﺎﺷﺎ ( ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺧﻴﻤﻪ ﮔﺎﻩ ) ﺧﻮﺍﺑﻴﺪﻩ ﻭ ﺑﻪ ﺣﺮﻡ ﻣﺎ ﻫﻢ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻣﺎ ﻛﺎﺭﻯ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺍﺩﻳﻢ ﻭﺁﻥ ﺷﻔﺎﻯ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻣﻔﻠﻮﺝ ﺍﻭﺳﺖ ﻭ ﻓﺮﺩﺍ ﺑﺎ ﻗﺒﻴﻠﻪ ﺍﺵ ﻣﻰ ﺁﻳﻨﺪ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺍﺳﺘﻘﺒﺎﻝ ﻛﻦ. ﭼﻮﻥ ﺑﻴﺪﺍﺭ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﺑﺎ ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﻡ ﻣﻰ ﺭﻭﺩ ﻭ ﺁﻥ ﻏﺮﻳﺐ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻧﺠﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻣﻰ ﻳﺎﺑﺪ، ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﻣﻰ ﺑﻮﺳﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﻮﺩ ﻣﻰ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺑﻪ ﺧﻮﺑﻰ ﭘﺬﻳﺮﺍﻳﻰ ﻣﻰ ﻧﻤﺎﻳﺪ. ﻓﺮﺩﺍ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺳﻰ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﻡ ﺑﻪ ﺍﺳﺘﻘﺒﺎﻝ ﻣﻰ ﺭﻭﺩ ﭼﻮﻥ ﻣﻘﺪﺍﺭﻯ ﺭﺍﻩ ﻣﻰ ﺭﻭﺩ ﻣﻰ ﺑﻴﻨﺪ ﺟﻤﻌﻰ ﻫﻮﺳﻪ ﻛﻨﺎﻥ ( ﺷﺎﺩﻯ ﻛﻨﺎﻥ ) ﻣﻰ ﺁﻳﻨﺪ ﻭ ﺁﻥ ﺑﭽﻪ ﻣﻔﻮﻟﺠﻰ ﻛﻪ ﺷﻔﺎ
ﻳﺎﻓﺘﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺑﻪ ﺣﺮﻡ ﻣﻄﻬﺮ ﻣﺸﺮﻑ ﻣﻰ ﺷﻮﻧﺪ.

- ﺑﺮﺍﺕ ﺁﺯﺍﺩﻯ ﻭ ﻋﻨﺎﻳﺖ ﺭﺿﻮﻯ ( ﻉ )

ﻣﺤﺐ ﺻﺎﺩﻕ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖ ﺟﻨﺎﺏ ﺣﻴﺪﺭﺁﻗﺎ ﺗﻬﺮﺍﻧﻰ ﻧﻘﻞ ﻧﻤﻮﺩ ﺩﺭ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻝ ﻗﺒﻞ ﺭﻭﺯﻯ ﺩﺭ ﺭﻭﺍﻕ ﻣﻄﻬﺮ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﺿﺎ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﻣﺸﺮﻑ ﺑﻮﺩﻡ، ﭘﻴﺮﻣﺮﺩﻯ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺍﺯ ﭘﻴﺮﻯ ﺧﻤﻴﺪﻩ ﺷﺪﻩ ﻭ ﻣﻮﻯ ﺳﺮ ﻭ ﺻﻮﺭﺗﺶ ﺳﻔﻴﺪ ﻭ ﺍﺑﺮﻭﻫﺎﻳﺶ ﺑﺮ ﭼﺸﻤﺶ ﺭﻳﺨﺘﻪ ﺣﻀﻮﺭ ﻗﻠﺐ ﻭ ﺧﺸﻮﻉ ﺍﻭ ﻣﺮﺍ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺳﺎﺧﺖ ﺗﺎ ﻭﻗﺘﻰ ﻛﻪ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺣﺮﻛﺖ ﻛﻨﺪ ﺩﻳﺪﻡ ﻋﺎﺟﺰ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺣﺮﻛﺖ ﻛﺮﺩﻥ. ﺍﻭ ﺭﺍ ﻳﺎﺭﻯ ﻛﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪﻥ. ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ ﻣﻨﺰﻟﺖ ﻛﺠﺎﺳﺖ ﺗﺎ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻝ ﺭﺳﺎﻧﻢ، ﮔﻔﺖ ﺩﺭ ﺣﺠﺮﻩ ﺍﻯ ﺍﺯ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺧﻴﺮﺍﺕ ﺧﺎﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺗﺎ ﻣﻨﺰﻟﺶ ﺭﺳﺎﻧﺪﻡ ﻭ ﺳﺨﺖ ﻣﻮﺭﺩ ﻋﻠﺎﻗﻪ‌ﺍﻡ ﺷﺪ ﺑﻪ ﻃﻮﺭﻯ ﻛﻪ ﻫﻤﻪ ﺭﻭﺯﻩ ﻣﻰ ﺭﻓﺘﻢ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻛﺎﺭﻫﺎﻳﺶ ﻳﺎﺭﻯ ﻣﻰ ﻛﺮﺩﻡ. ﺍﺳﻢ ﻭ ﻣﺤﻞ ﻭﺣﺎﻟﺎﺗﺶ ﺭﺍ ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ، ﮔﻔﺖ ﺍﺳﻤﻢ ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ﺍﺯ ﺍﻫﻞ ﻋﺮﺍﻕ ﻭ ﺯﺑﺎﻥ ﻓﺎﺭﺳﻰ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻣﻰ ﺩﺍﻧﺴﺖ. ﺿﻤﻦ ﺑﻴﺎﻥ ﺣﺎﻟﺎﺗﺶ ﮔﻔﺖ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺳﻦ ﺟﻮﺍﻧﻰ ﺗﺎ ﺣﺎﻝ ﻫﺮ ﺳﺎﻟﻪ ﺑﺮﺍﻯ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﻗﺒﺮ ﻣﻄﻬﺮ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﺿﺎ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﻣﺸﺮﻑ ﻣﻰ ﺷﻮﻡ ﻭ ﻣﺪﺗﻰ ﺗﻮﻗﻒ ﻛﺮﺩﻩ ﻭﺑﻪ ﻋﺮﺍﻕ ﻣﺮﺍﺟﻌﺖ ﻣﻰ ﻛﻨﻢ ﻭ ﺩﺭ ﺳﻦ ﺟﻮﺍﻧﻰ ﻛﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﺍﺗﻮﻣﺒﻴﻞ ﻧﺒﻮﺩ، ﺩﻭ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﭘﻴﺎﺩﻩ ﻣﺸﺮﻑ ﻭ ﺩﺭ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﺍﻭﻝ ﺳﻪ ﻧﻔﺮ ﺟﻮﺍﻥ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻣﻦ ﻫﻤﺴﻦ ﻭ ﺭﻓﺎﻗﺖ ﻭ ﺻﺪﺍﻗﺖ ﺍﻳﻤﺎﻧﻰ ﺑﻴﻦ ﻣﺎ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺳﺨﺖ ﺑﺎ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﻋﻠﺎﻗﻪ ﻭ ﻣﺤﺒﺖ ﺩﺍﺷﺘﻴﻢ ﻭ ﻣﺮﺍ ﺗﺎ ﻳﻚ ﻓﺮﺳﺨﻰ ﻣﺸﺎﻳﻌﺖ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻣﻔﺎﺭﻗﺖ ﻣﻦ ﻭ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻧﻤﻰ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺑﺎ ﻣﻦ ﻣﺸﺮﻑ ﺷﻮﻧﺪ، ﺳﺨﺖ ﺍﻓﺴﺮﺩﻩ ﻭ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩﻧﺪ. ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻭﺩﺍﻉ ﺑﺎ ﻣﻦ ﮔﺮﻳﺴﺘﻨﺪ ﻭﮔﻔﺘﻨﺪ ﺗﻮ ﺟﻮﺍﻧﻰ ﻭﺳﻔﺮ ﺍﻭﻝ ﻭ ﭘﻴﺎﺩﻩ ﺑﻪ ﺯﺣﻤﺖ ﻣﻰ ﺭﻭﻯ، ﺍﻟﺒﺘﻪ ﻣﻮﺭﺩ ﻧﻈﺮ ﻭﺍﻗﻊ ﻣﻰ ﺷﻮﻯ، ﺣﺎﺟﺖ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﻣﺎ ﺳﻪ ﻧﻔﺮ ﻫﻢ ﺳﻠﺎﻣﻰ ﺗﻘﺪﻳﻢ ﺍﻣﺎﻡ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻣﺤﻞ ﺷﺮﻳﻒ، ﻳﺎﺩﻯ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺑﻨﻤﺎ ﭘﺲ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻭﺩﺍﻉ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﻣﺸﻬﺪ ﺣﺮﻛﺖ ﻛﺮﺩﻡ. ﭘﺲ ﺍﺯ ﻭﺭﻭﺩ ﺑﻪ ﻣﺸﻬﺪﻣﻘﺪﺱ ﺑﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﺣﺎﻟﺖ ﺧﺴﺘﮕﻰ ﻭ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﻰ ﺑﻪ ﺣﺮﻡ ﻣﻄﻬﺮ ﻣﺸﺮﻑ ﺷﺪﻩ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﺩﺭ ﮔﻮﺷﻪ ﺍﻯ ﺍﺯ ﺣﺮﻡ ﺍﻓﺘﺎﺩﻡ ﻭ ﺣﺎﻟﺖ ﺑﻰ ﺧﻮﺩﻯ ﻭ ﺑﻰ ﺧﺒﺮﻯ ﺑﻪ ﻣﻦ
ﻋﺎﺭﺽ ﺷﺪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺣﺎﻟﺖ ﺩﻳﺪﻡ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﺿﺎ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻣﺒﺎﺭﻛﺶ ﺭﻗﻌﻪ ﻫﺎﻯ ﺑﻰ ﺷﻤﺎﺭﻯ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺯﻭﺍﺭ ﺍﺯ ﻣﺮﺩ ﻭ ﺯﻥ ﺣﺘﻰ ﺑﭽﻪ‌ﻫﺎ ﺭﻗﻌﻪ ﺍﻯ ﻣﻰ ﺩﻫﺪ ﭼﻮﻥ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺭﺳﻴﺪﻧﺪ ﭼﻬﺎﺭ ﺭﻗﻌﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﺮﺣﻤﺖ ﻓﺮﻣﻮﺩ، ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ ﭼﻪ ﺷﺪﻩ؟ ﺑﻪ ﻣﻦ ﭼﻬﺎﺭ ﺭﻗﻌﻪ ﺩﺍﺩﻳﺪ، ﻓﺮﻣﻮﺩ ﻳﻜﻰ ﺑﺮﺍﻯ ﺧﻮﺩﺕ ﻭ ﺳﻪ ﺗﺎ ﺑﺮﺍﻯ ﺳﻪ ﺭﻓﻴﻘﺖ. ﻋﺮﺽ ﻛﺮﺩﻡ ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺣﻀﺮﺗﺖ ﻧﻴﺴﺖ، ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮﻯ ﺍﻣﺮ ﻓﺮﻣﺎﻳﻴﺪ ﺍﻳﻦ ﺭﻗﻌﻪ‌ﻫﺎ ﺭﺍ ﺗﻘﺴﻴﻢ ﻛﻨﺪ. ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻳﻦ ﺟﻤﻌﻴﺖ ﻫﻤﻪ ﺑﻪ ﺍﻣﻴﺪ ﻣﻦ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺮﺳﻢ ﭘﺲ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻗﻌﻪ‌ﻫﺎ ﺭﺍ ﮔﺸﻮﺩﻡ ﭼﻬﺎﺭ ﺟﻤﻠﻪ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ: ( ( ﺑَﺮﺍﺋَﺔٌ ﻣِﻦَ ﺍﻟﻨّﺎﺭ ﻭَﺍﻣﺎﻥٌ ﻣِﻦَ ﺍﻟْﺤِﺴﺎﺏِ ﻭَﺩُﺧُﻮﻝٌ ﻓِﻰ ﺍﻟْﺠَﻨﱠﱠﺔِ ﻭَﺍَﻥَ ﺍﺑْﻦُ ﺭَﺳُﻮﻝِ ﺍﻟﻠّﻪِ ﺻﻠّﻰ ﺍﻟﻠّﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ) ).

ﺑﺎ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ، ﻣﺪﺍﺭا

ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﺑﺮ ﻟﺒﺎﻧﺸﺎﻥ ﻧﻘﺶ ﺑﺴﺖ، ﺑﻪ ﻃﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﺩﻧﺪﺍﻥ ﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﻧﻤﺎﻳﺎﻥ ﺵ! ﺍﺯ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﻋﻠﺖ ﺧﻨﺪﻩ ﺭﺍ ﭘﺮﺳﻴﺪﻧﺪ، ﻓﺮﻣﻮﺩ: - ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺍﻣﺖ ﻣﻦ ﻣﯽ‌ﺁﻳﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﭘﻴﺸﮕﺎﻩ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯽ‌ﮔﻴﺮﻧﺪ؛ ﻳﮑﯽ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﯽ‌ﮔﻮﻳﺪ: ﺧﺪﺍیا ﺣﻖ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺑﮕﯽر ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﺘﻌﺎﻝ ﻣﯽ‌ﻓﺮﻣﺎﻳﺪ: ﺣﻖ ﺑﺮﺍﺩﺭﺕ ﺭﺍ ﺑﺪه ﻋﺮﺽ ﻣﯽ‌ﮐﻨﺪ: ﺧﺪﺍﯼا ﺍﺯ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﻧﻴﮏ ﻣﻦ ﭼﻴﺰﯼ ﻧﻤﺎﻧﺪﻩ ﻣﺘﺎﻋﯽ ﺩﻧﻴﻮﯼ ﻫﻢ ﮐﻪ ﻧﺪﺍﺭﻡ. ﺁﻧﮕﺎﻩ ﺻﺎﺣﺐ ﺣﻖ ﻣﯽ‌ﮔﻮﻳﺪ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ! ﺣﺎﻟﺎ ﮐﻪ ﭼﻨﻴﻦ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﻣﻦ ﺑﺮ ﺍﻭ ﺑﺎﺭ ﮎن.ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺍﺷﮏ ﺍﺯ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺳﺮﺍﺯﻳﺮ ﺷﺪ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺁﻥ ﺭﻭﺯ، ﺭﻭﺯﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺣﺘﻴﺎﺝ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﮔﻨﺎﻫﺎﻧﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﮐﺴﯽ ﺣﻤﻞ ﮐﻨﺪ. ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﮐﺲ ﮐﻪ ﺣﻘﺶ ﺭﺍ
ﻣﯽ‌ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻣﯽ‌ﻓﺮﻣﺎﻳﺪ: ﭼﺸﻤﺖ ﺭﺍ ﺑﺮﮔﺮﺩﺍﻥ، ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺑﻬﺸﺖ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦ، ﭼﻪ ﻣﯽ‌ﺑﻴﻨﯽ؟ ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﺳﺮﺵ ﺭﺍ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﯽ‌ﮐﻨﺪ، ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﻮﺟﺐ ﺷﮕﻔﺘﯽ ﺍﻭﺳﺖ - ﺍﺯ ﻧﻌﻤﺖ‌ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺏ ﻣﯽ‌ﺑﻴﻨﺪ، ﻋﺮﺽ ﻣﯽ‌ﮐﻨﺪ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ! ﺍﻳﻨﻬﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﻴﺴﺖ؟ ﻣﯽ ﻓﺮﻣﺎﻳﺪ: ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻬﺎﻳﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﻫﺪ. ﻋﺮﺽ ﻣﯽ‌ﮐﻨﺪ: ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﻣﯽ‌ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺑﻬﺎﻳﺶ ﺭﺍ ﺑﭙﺮﺩﺍﺯﺩ؟ ﻣﯽ ﻓﺮﻣﺎﻳﺪ: ﺗﻮ. ﻣﯽ ﭘﺮﺳﺪ: ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﻦ ﻣﯽ‌ﺗﻮﺍﻧﻢ؟ ﻣﯽ ﻓﺮﻣﺎﻳﺪ: ﺑﻪ ﮔﺬﺷﺖ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺑﺮﺍﺩﺭﺕ. ﻋﺮﺽ ﻣﯽ‌ﮐﻨﺪ: ﺧﺪﺍﯼ! ﺍﺯ ﺍﻭ ﮔﺬﺷﺘﻢ. ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ، ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﯽ‌ﻓﺮﻣﺎﻳﺪ:
ﺩﺳﺖ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺩﻳﻨﯽ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺑﮕﻴﺮ ﻭ ﻭﺍﺭﺩ ﺑﻬﺸﺖ ﺷﻮﯼ! ﺁﻥ ﮔﺎﻩ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﭘﺮﻫﻴﺰﮐﺎﺭ ﺑﺎﺷﻴﺪ ﻭ ﻣﺎﺑﻴﻦ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺻﻠﺎﺡ ﮐﻨﯽد.

[="Arial"][="Green"]درسی عرفانی در نیایشی از امام زین العابدین(ع):

مراقبت قلبی، مراقبت زبانی
رُوِيَ عَن عَليِّ‌بنِ الحُسَينِ عَليهِماالسّلام قالَ في مُناجاتِه:
اللهُمَّ لَكَ قَلبي وَ لِسانِي وَ بِكَ نَجاتِي وَ اَمانِي وَ اَنتَ العالِمُ بِسِّري وَ اِعلاِني فَاَمِت قَلبي عَنِ‌البَغضاءِ وَ اَصمِت لِسانِي عَنِ‌الفَحشاءِ وَ اَخلِص سَريرَتي عَن عَلائِقِ الأَهواءِ
بحار الانوار، جلد 91، صفحه 156

خدايا! قلب و زبان من از آن توست و نجات و امنيّت من به دست توست و تو دانا به درون و بيرون من هستي، پس قلب مرا از اينكه با تو به دشمني بپردازد بميران و زبان مرا از گفتن حرف زشت ببند و يا بسته بدار و درون مرا از پيوندهاي هواهاي نفساني خالص و پاكيزه كن.

آیت‌الله شیخ مجتبی تهرانی(ره):
شرح روایت: حضرت مي فرمايد قلب و زبان من از آن توست. مگر بقيه اعضاء و جوارح مال خداوند نيست؟
زيرا پندار و گفتار است كه انسان را بهشتي و يا نعوذبالله جهنّمي مي¬ كند و دل و زبان، اختيار بسياري از اعضاي بدن را دارند و اثر مي گذارند.

نجات و امنيّت، يعني حفظ انسان از بلا و حوادث دنيوي و اخروي كه فقط به دست خداوند است و پول، مقام، شهرت و تمامي نيروهايي كه در دنيا هستند اگر خداوند نخواهد، نمي-توانند انسان را از بلايي حفظ كند و در روز قيامت هم تمام موجودات اگر بخواهند به انساني از آتش و عذاب الهي امان دهند نمي توانند، مگر اينكه خداوند بخواهد.

پس خدايا! تو به نهان و آشكار آگاه هستي و حتي از خود من به ظاهر و باطن من عالم¬تر و آگاه تر مي باشي. پس بميران دل مرا که نكند با گناه و معصيت برخلاف اوامرت عمل كند و با تو به دشمني برخيزد. و لال و خاموش كن زبان مرا كه نكند آن چه را تو نمي خواهي و نمي‌ پسندي مانند غيبت، دروغ، فحش، تهمت، شماتت، آبروريزي، تكبّر و... ازاو صادر شود.

انسان براي خالص و پاكيزه شدن درون از پيوندهاي نفساني دو حالت مراقبت بايد داشته باشد كه نجات بخش اوست؛ مراقبت قلبي و مراقبت زباني. كه آن با انجام اعمال صالح و دوري و اجتناب ازگناهان و با توفيق و امداد و عنايت خداوند به دست مي آيد؛ زيرا توان انجام هر عملي باز به دست خداوند است.

درمناجات شعبانيّه آمده است: خدايا! تو را به حقّ خودت سوگند، كه مرا به جايگاه اهل اطاعت خود ملحق كني و به پايگاه صالح خرسندي خويش برساني.
همانا كه من توانايي دفاع از خويشتن ندارم و مالك سودي براي خود نيستم.

پایگاه اطلاع‌رسانی آیت‌الله شیخ مجتبی تهرانی(ره)

http://jmaliahmad1.samenblog.com/

[/]

[="Arial"][="Green"]نورانیت و کوری دل

پیامبر اعظم(ص) به اصحابش فرمود:
آیا در میان شما کسی هست که بخواهد خدا کوری را از او برطرف سازد و بینایش گرداند.

آن گاه آن طبیب الهی نسخه شفابخش آسمانی خود را چنین ارائه فرمود:
«الا انه من رغب فی الدنیا و طال امله فیها اعمی الله قلبه علی قدر ذلک»
به خود بیایید و به هوش باشید. این حقیقت را از من بشنوید که:
هر کس رو به دنیا آورد و آرزوهای طولانی در آن داشته باشد، خدا قلب او را به همان مقدار که رو به دنیا آورده نابینا می‌گرداند.

«و من زهد فی‌الدنیا و قصر امله فیها اعطاه الله علما بغیر تعلم و هدی بغیر هدایه»
و هر کس زاهد و بی‌رغبت به دنیا باشد (و آرزوی رسیدن به لذائذ آن را به دل راه ندهد) خدا به او علمی بدون تعلم و هدایتی بدون راهنما عطا می‌کند.

مجموعه ورام، ج1، ص131

http://jmaliahmad1.samenblog.com/

[/]

[="Arial"][="Green"]ملاک محبت

برخی می گویند: ما خدا، پیامبران(ص) و ائمه اطهار(ع) را دوست داریم ولی در انجام افعال الهی و عبادی سستی می‌کنند با این توجیه که خداوند به عبادتهای ما نیازی ندارد و ما دلهایمان را پاک کرده‌ایم و محبت خدا، رسول و اهل بیت را نیز در دل داریم که همین ضامن نجات و رستگاری ما خواهد بود.

در پاسخ به این افراد باید گفت: درست است که خداوند به عبادتهای ما نیازی ندارد، اما ما با انجام عبادات و اعمال الهی، رشد و تعالی پیدا می‌کنیم و به کمال می‌رسیم.

در واقع راه کمال ما انسان‌ها اعتقاد به خدای متعال، پیامبران الهی و ائمه اطهار(ع) و انجام عبادات و رفتار الهی است که در پرتو عقیده و عمل است که استعدادهای بالقوه انسان در مسیر رشد و تعالی به فعلیت می‌رسد.

علاوه بر این، هر چیزی محصول و ثمره‌ای دارد، ثمره دوست داشتن خدا، پیروی از دستورات پیامبر اسلام(ص) و ائمه اطهار(ع) باید باشد.

خداوند سبحان در آیه 31 سوره آل‌عمران می‌فرمایند:
قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی...
(به اینها بگو)؛ اگر خدا را دوست دارید، از من (که دستورات خدا را برایتان آورده‌ام) پیروی کنید.

در حقیقت پیروی از خدا و دستورات او، نشانه درست و مطمئنِ دوست‌داشتن و محبت خداست.

http://jmaliahmad1.samenblog.com/

[/]

[="Arial"][="Green"]

در محضر آیت الله مجتبی تهرانی:

أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى قَالَ لِمُوسَى هَلْ عَمِلْتَ لِي عَمَلًا قَطُّ»
خداوند به موسی گفت آیا تا به حال کاری برای من انجام داده‌ای؟

حضرت موسی که پیغمبر مرسل است، گفت:
«قَالَ صَلَّيْتُ لَكَ»؛ برای تو نماز خوانده‌ام.

«وَ صُمْتُ وَ تَصَدَّقْتُ وَ ذَکَرتُ لَکَ»؛ روزه گرفتم، صدقه دادم و ذکر گفتم.

«قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَهُ: أَمَّا الصَّلَاةُ فَلَكَ بُرْهَانٌ»؛
خداوند فرمود نمازی که خواندی دلیل این است که تو دین داری و مسلمانی.

«وَ الصَّوْمُ جُنَّةٌ»؛ روزه هم سپری است که در جهنم نروی.

«وَ الصَّدَقَةُ ظِلٌّ»؛ صدقه ‏هایی هم که دادی برای این است که در روز قیامت
زیر سایه ‏بان آنها قرار بگیری و از حرارت روز قیامت
که می‏گویند چه‌قدر زیاد است و طولانی، در امان بمانی.

«وَ الذِّکرُ نُورٌ»؛ ذکر هم که برای این است که نورانیّت پیدا کنی.

«فَأَيَّ عَمَلٍ عَمِلْتَ لِي»؛ چه‌کار برای من کردی؟

حضرت موسی در پاسخ درماند.

«قَالَ مُوسَى دُلَّنِي عَلَى الْعَمَلِ الَّذِي هُوَ لَكَ»؛ عرض کرد خدایا، خودت مرا راهنمایی کن
تا من آن را انجام دهم.

«قَالَ يَا مُوسَى هَلْ وَالَيْتَ لِي وَلِيّاً»؛
خداوند فرمود ای موسی! آیا پیوند دوستی با دوستان من برقرار کرده‌ای؟
یعنی آیا شده که به خاطر من کسی را دوست بداری؟ رفاقت برای خدا و رابطه برای خدا،
عملی است که برای خدا است. قطع رابطه برای خدا هم هست که آن هم باید باشد.

«وَ هَلْ عَادَيْتَ لِي عَدُوّاً قَطُّ»؛ آیا با کسی به خاطر من قطع رابطه کرده‌ای؟
«فَعَلِمَ مُوسَى أَنَّ أَفْضَلَ الْأَعْمَالِ الْحُبُّ فِي اللَّهِ وَ الْبُغْضُ فِي اللَّه»

پس موسی دانست که بافضیلت‌ترین عمل، دوستی برای خدا، و جدایی برای خدا است.
دقت کنید که تعبیر روایت داشت: «أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ» بالاترین عمل این است.
خیال نکنید که دوستی یک چیز خیلی ساده‏ است! اصلاً و ابداً این‌طور نیست.
دوستی برای خدا و دوستی در راه خدا از همه اعمال خیر، برتر است
و ارزشش نزد خدای متعال، از همه آنها بالاتر است..

https://plus.google.com/u/0/10801459...ts/UDiuXKW1ENd

[/]

رفع کدورت ها و پیوند دادن دلها؛ عملی بالاتر از نماز و روزه

اميرمومنان(ع) در شب بيست و يكم ماه مبارك رمضان با فرقي شكافته، در بستر شهادت افتاده بود،‌گاه بي‌هوش مي‌شد و‌گاه به هوش مي‌آمد و جملاتي مي‌فرمود و به فرزندانش وصيّت مي‌كرد.

آن حضرت ضمن وصيتّش چنين فرمود:
«وَ صلاحُ ذاتِ بَينِكُم»؛ صلاح ذات البين داشته باشيد.

ايشان مي‌فرمود: من از رسول خدا(ص) شنيدم كه مي‌فرمود: اصلاح ذات البين (روابط را حسنه كردن وآشتی دادن میان کسان) در پيشگاه خدا از انواع نماز‌ها و روزه‌هاي مستحبي بر‌تر و با فضيلت‌تر است.
(نهج البلاغه فيض نامه ۴۷)

هرچه روزه بگيريد، نماز بخوانيد، مكه برويد و عمره و حج انجام بدهيد، اين اعمال آن قدر شما را به خدا نزديك‌تر نمي‌كند كه اصلاح ذات البين مي‌كند.

امام صادق(ع) فرموده است: آن صدقه‌اي كه خدا خيلي دوست دارد اين است كه كينه توزي و دشمني و فساد بين افراد را به صلاح و دوستي مبدّل كنيد.
(اصول كافي جلد ۲ صفحه ۲۰۹).

[="Arial"][="Green"]«شیطان»؛ دشمن همیشه بیدار

آیت‌الله شهید دستغیب شیرازی
اگر مخبر صادق به تو خبر داد که امشب یک عده دزد مسلح در کمین هستند که به خانه‌ات بریزند و اموالت را ببرند، خود و عائله‌ات را بکشند، اگر شخص عاقلی باشی می‌روی یاورانی پیدا می‌کنی، در‌ها را محکم می‌بندی، راه‌هایی را که از آن ممکن است بیایند سد می‌کنی سنگربندی می‌نمایی.

اگر عقل نداشته باشی می‌پرسی این دزد‌ها اهل کجایند؟ لباسشان چگونه است؟ چه شکلی هستند، پیرند یا جوان؟ تا از این موضوعات سر در بیاوری وقت گذشته است و آنها کار خودشان را کرده‌اند.

آنچه بر تو لازم است راه فرار از شیطان است. حالا کیفیت خلقتش را بدانی، بفهمی چگونه وسوسه می‌کند یا نفهمی از راز آفرینش او سر درآوردی یا سر در نیاوری به این چیز‌ها چه کار داری؟ کار اصلی تو باید همان باشد.

پس از اینکه مخبر صادق خبر داد که دشمن سرسخت، ابلیس در کمین است، راه نجات را از دست مده و وقت را تلف نکن.

اخلاق و عرفان، اوج نیاز
[/]

[="Arial"][="Green"]امام رضا(ع) و ارزش شادی آفرینی

مردي بسيار گرفتار بود و هميشه دعا مي‌كرد كه مشكلش حل شود و حاجتش روا شود اما هر چقدر دعا كرد مشكلش حل نمی شد، وليكن پس از مدتي برطرف شد،

به همين خاطر به محضر امام رضا(ع) مراجعه كرد و از حضرت پرسيد كه كداميك از نذر‌ها و دعا‌ها و... باعث شد حاجتم روا شود تا بعد از اين هم، من با‌‌ همان نذر‌ها و دعا‌ها، ديگر مشكلاتم را نيز برطرف كنم.

حضرت فرمود هيچكدام! آن مرد گفت: آقا من كارم درست شد، حضرت فرمود: بلي، ولي به خاطر دعا‌هايت نبود بلكه آن روزي كه زن و شوهري را كه با هم قهر بودند آشتي دادي و بچه‌ها پدر و مادر را در كنار هم ديدند و از اينكه آنها با همند، شاد شدند، خدا هم به خاطر اين كار تو، قلبت را شاد كرد و مشكلت را برطرف كرد

http://jmaliahmad1.samenblog.com/

[/]

[="Arial"][="Green"]الگوی گریه و اندوه در فراق نزدیکان

رسول اکرم(ص) پسری به نام ابراهیم از ماریه قبطیه داشت. او در هجده ماهگی یعنی هنوز به سن دو سال نرسیده بود که از دنیا رفت.

رسول خدا(ص) در کنار جنازه فرزندش نشسته بود و اشک می‌ریخت، بعضی از اصحاب که در محضرش بودند عرض کردند: یا رسول‌الله! شما ما را امر به صبر در مصائب می‌فرمودید؛ اینک خودتان ناراحتید و دارید گریه می‌کنید؟

آن حضرت فرمود:
«القلب یحزن و العین تدمع و لانقول مایسخط الرب»
دل می‌سوزد و چشم می‌گرید، اما چیزی نمی‌گوییم که موجب خشم خدا گردد.
بنای بندگی صفای زندگی، آیهًْ‌الله ضیاءآبادی، ص 357

آری مساله صبر و رضا به قضای الهی که مقتضای عقل و ایمان است، هیچ‌گونه تنافی با حزن و اندوه و گریه در فراق عزیزان که مقتضای طبیعی انسان و بعد عاطفی اوست، را ندارد.
اما باید از چارچوب عقل و منطق و اعتدال خارج نگردد.

http://jmaliahmad1.samenblog.com/

[/]

[="Arial"][="Green"]یاد مرگ، کنترل آرزوها و اخلاص؛ نجات‌بخش انسان

قالَ عَليٌ اَميرالمُوْمِنينَ(ع): رَحِمَ اللهُ إمْرَأً بادَرَ الأجَلَ وَ اَكْذَبَ الأَمَلَ وَ اَخْلَصَ العَمَلَ
(غرر و درر آمدي، صفحه 163، شماره 3160)

ترجمه حدیث: حضرت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام فرمودند: رحمت خداوند بركسي كه مرگ را فراموش نكند و در انتظار كوچ كردن از اين نشئه به نشئه ديگر باشد و آرزوها را تكذيب كند. آنگاه كه عمل خير انجام مي¬‌دهد، فقط براي خداوند بوده و اخلاص داشته باشد.

انسان بداند كه مصيبت او از اين سه چيز است:
- اوّل: (بادَرَ الأجَلَ) فراموش کردن مرگ
نگويد: مردن بي مردن! زيرا همين فراموش كردن مرگ منشأ اين مي‌شود كه دست انسان به گناه، معصيت و خطا آلوده شود.

- دوم: (اَكْذَبَ الأَمَلَ) بی توجهی به آرزوهای فریبنده.
يكي از این آرزوها ماندن هميشگي در دنيا است که باید آن را به کنترل درآورد و ناممکن بودن آن را همواره به یاد داشت.
اگر آدمی مرگ را فراموش ‌كند و دنبال آرزوهای دروغین برود؛ فريب نفس را خورده كه به او وعده‌هاي طولانی و دروغ مي¬‌دهد، نتيجه اين مي‌شود كه شيطان در اعمال او دخالت کرده و او را گرفتار مصیبت سوم کند.

- سوم (اَخْلَصَ العَمَلَ) عدم اخلاص در اعمال.
او دیگر همه کارهائی که انجام مي¬‌دهد چه اعمال عبادي و چه كمك به دیگران و... بدون اخلاص بوده و براي خودنمائی و اظهار وجود است.
اعمال بدون اخلاص نیز نجات‌دهنده انسان نمي‌-باشد و بي‌اثر و فايده بوده و هیچ ثمر آخروی برای آدمی ندارد.

http://jmaliahmad1.samenblog.com/

[/]

[="Arial"][="Green"]رفع کدورت ها و پیوند دادن دلها

مفضّل بن عمر از اصحاب امام صادق(ع) روزي دو تن از شيعيان را ديد كه بر سر ارث دعوايي دارند.
آن دو نفر را به منزل خود برد و معلوم شد كه اختلاف بر سر چهارصد درهم يا دينار است.

صندوق خود را آورد. از پول خودش چهارصد درهم يا دينار برداشت و به آن كس كه ادّعاي طلب داشت داد و دعوا تمام شد. بعد گفت:
خيال نكنيد اين پول مال من بود. اين پول متعلّق به امام صادق(ع) است!

ايشان پولي نزد من گذاشته‌اند كه هر وقت ديدم دو نفر شيعه با هم منازعه‌اي دارند، نگذارم كارشان به محاكم طاغوت بكشد و از پول امام بدهم و بین آنها صلح برقرار كنم.
(اصول كافي جلد ۲ صفحه ۲۰۹)

http://jmaliahmad1.samenblog.com/

[/]

[="Arial"][="Green"]وقتی هوای نفس، خدای انسان میشود!

آیت‌الله شیخ مجتبی تهرانی:
... دل سپردن به دنیا، به صورت دفعی حاصل نمی‌شود. مادی‌گرایی حرکتی است که به صورت تدریجی حاصل می‌شود.

تا اینکه در نهایت، دنیا برای شخص، تبدیل به هدف شده و در آخر موجب می‌شود که به غیر دنیا اصلا فکر نکند.

... شما در کلمات ائمه(ع) می‌بینید که این مطلب، تحت عنوان «عبودیت» نسبت به دنیا مطرح شده است و قرآن کریم نیز از آن به «الوهیت» تعبیر می‌کند.

«من اتخذالهه هواه» (فرقان- 43)
یعنی کسانی که هوای نفس را خدای خودشان قرار می‌دهند.

هوای نفس همان علقه به دنیا است که وقتی تشدید شود، خدای انسان می‌شود.
منبع: رسائل بندگی، ص 100

http://jmaliahmad1.samenblog.com/

[/]

[="Arial"][="Green"]در محضر آیت الله مجتبی تهرانی

در روایتی از امام صادق(علیه السلام) داریم که ابوبصیر از حضرت نقل می‏ کند که:

…دو نفر که با هم دوستی دارند، ...شعاع نور آنها همه چیز قیامت را نورانی می‏ کند.
آن‌قدر که با این نور شناخته می‏شوند. اهل محشر می‏ گویند: اینهایی را که می‏ بینید این طور درخشیده‌اند،
کسانی بودند که رفاقت‏ هایشان در دنیا بر محور "خدا" بود.

...بنابراین دوستی‏ ها و رفاقت‏ ها برای انسان نقش بسیار اساسی و سرنوشت‏ ساز دارد.

....لذا انسان باید مراقبت داشته باشد که طبق روایات بی‏خود دل به هر کس و به هر چیز نبندد؛

اول اختبار کند سپس انتخاب کند و غرضش هم جلب رضای خدا باشد
و دوستی‌اش لله و فی الله باشد.

با تلخیص:
https://plus.google.com/u/0/10801459...ts/ahtyf8rYRVb

[/]

[="Arial"][="Green"]انسان‌محوری و مردم سالاری، همان هواپرستی است

آیت‌الله شیخ مجتبی تهرانی:
در مکتب‌های بشری، خدامحوری معنا ندارد، بلکه انسان‌محوری، انسان‌سالاری و مردم‌سالاری مطرح است.

مکاتب بشری که دیدگاه‌های مادی گرایانه و دنیا محوری دارند، انسان را ازنظر وجودی و مقام انسانیت، آن‌چنان تنزل می‌دهند، که به حد یک حیوان می‌رسد.
آنها می‌گویند: باید در جوامع بشری، انسان سالاری و مردم‌سالاری برقرار باشد، یعنی "مردم" حرف آخر را بزنند و هرچه آنها خواستند، انجام شود.

آزادی به این معنا، عین اسارت نسبت به هواهای نفسانیه است.
هیچ فرقی بین این نیست که انسان بنده هواهای نفسانی خود باشد یا (برده) یک عده دیگر، هر دو هواپرستی و لذت‌محوری است که حقیقتش اسارت در برابر این امور است.

اگر مفهوم انسان محوری باز شود، خواهیم دید که سر از شرک درمی‌آورد. چون کسی که قائل به انسان‌محوری است و خودش، یا جامعه را محور قرار داده و بر طبق نظرات آنان رفتار می‌کند، اگر در موردی با تزاحم خواسته‌ها مواجه شود و ببیند که خواست مردم با امر الهی تفاوت دارد، باید حکم الهی را کنار بگذارد تا بتواند پایبند به نظریه خود باشد.

ترجیح خواست غیر خدا بر امر الهی، نشان از این دارد که جامعه، هم عرض و شریک خداست که می‌تواند در عرض اوامر الهی، اوامر و دستورات مستقلی داشته باشد، پس حقیقت مردم‌سالاری شرک به خداست.

رسائل بندگی، ص125 و 126

http://jmaliahmad1.samenblog.com/

[/]

[="Arial"][="Green"]چگونه برتر از فرشتگان شویم؟

آیت‌الله شیخ مجتبی تهرانی(ره):
عبدالله بن‌سنان از اصحاب امام صادق (ع) نقل می‌کند؛من از حضرت سؤال کردم که ملائکه افضل و بالاترند يا بني‌آدم؟

حضرت فرمودند: اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (ع) فرمودند به راستي که خداوند عزّوجلّ در وجود ملائکه عقل را آميخت، بدون آنکه شهوت برايشان قرار دهد
و در وجود حيوانات شهوت را در آميخت بدون آنکه عقل برايشان قرار دهد.
ولي دربني¬‌آدم هر دو آنها را درهم آميخت.
پس هر انساني که عقل او برشهوتش غلبه کند او بهتراز ملائکه است
و هر انساني که شهوت او بر عقل او غلبه نمايد او از حيوان پست¬‌تر و شرتر است.

در اين روايت حضرت علي عليه السلام مقايسه زيبايي فرموده است: فرشته، سراسر وجودش عقل است و حيوان سراسر وجودش شهوت مي باشد.
انسان، آميخته‌¬اي از عقل و شهوت است،

امّا انساني که فقط در فکر خوراک، پوشاک، مسکن، ماشين و برآوردن خواهش‌¬هاي نفساني و... خود می-باشد در رديف حيوان بلکه پست¬‌تر و شرتر از حيوان است.

درمقابل، انساني که دنبال عبادت و اطاعت پروردگار است، يعني از نيروي شهوت مال، مقام و... براي رسيدن به قرب و نزديکي خداوند استفاده کرده و از هيچ کوششي فروگذار نمي‌کند و توان خود را در راه خداوند و خدمت به بندگان او صرف مي‌نمايد و تا بذل جان و خاندان خود جلو مي¬‌رود، چنين انساني نه‌تنها از ملائکه بهتر، بالاتر و والاتر است، بلکه ملائکه خادم او هستند.

در روايتي در توصيف عقل آمده است:
العَقلُ ما عُبِدَ بِه الرَّحمنُ و اکتُسِبَ به الجِنانُ (اصول کافی،جلد1، ص 10)
عقل، چيزي است که به وسيله آن خداوند رحمان عبادت شده و بهشت به دست مي‌آيد.

پس زيبايي و زيبا سخن گفتن، پول، رياست، پست و مقام و... دليل عاقل بودن نمي باشد.

پس قضاوت کنيم آيا ما عاقل هستيم يا نه؟

عَنْ عَبْدِاللهِ ابْنِ سَنانِ قالَ: سَألتُ اباعَبدِاللهِ جَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ الصّادِقَ (ع): فَقُلْتُ الْمَلائِکَةُ اَفْضَلُ اَمْ بَنُوآدَمَ فَقالَ (ع) قالَ اَميرُالْمُؤْمِنينَ عَلِيُّ بْنُ اَبيطالِبٍ (ع) اِنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ رَکَّبَ فِي الْمَلائِکَةِ عَقْلاً بِلا شَهْوَةِ وَ رَکَّبَ فِي الْبَهائِمِ شَهْوَةً بِلا عَقْلٍِ وَ رَکَّبَ في بَني آدَمَ کِلْتَيْهِما فَمَنْ غَلَبَ عَقْلُهُ شَهْوَتَهُ فَهُوَ خَيْرٌمِنَ المَلائِکَةِ وَ مَنْ غَلَبَ شَهْوَتُهُ عَقْلَهُ فَهُوَ شَرٌّمِنَ البَهائِمِ (بحارالانوار، جلد60، باب 39 روايت 5، ص299) پایگاه اطلاع‌رسانی آیت‌الله شیخ مجتبی تهرانی(ره)

http://jmaliahmad1.samenblog.com/

[/]

[="Arial"][="Green"]حدیث قدسی امیدبخش
مومن؛ پاک از دنیا می‌رود

کلینی از امام صادق و آن حضرت از رسول خدا(ص) روایت می‌کند که خدای عزوجل می‌فرماید:

به عزت و جلالم سوگند، من بنده‌ای را که می‌خواهم رحمتش کنم از دنیا بیرون نمی‌برم، تا هر خطا و گناهی که کرده است (برای کفاره آن) عوض دهم و او را
_ یا به وسیله بیماری در بدنش،
_ و یا به علت تنگی در روزیش،
_ و یا به وسیله ترس در دنیایش،
_ پس اگر باز چیزی بماند، مرگ را بر او سخت گردانم (تا آمرزیده و پاک بمیرد و پس از مرگ دچار عذاب نشود)

و به عزت و جلالم سوگند، من بنده‌ای را که بخواهم عذاب کنم از دنیا بیرونش نمی‌برم تا هر عمل نیکی کرده پاداش آن را بدهم،
_ یا بوسیله تندرستی،
_ یا فراخی در روزی ‌اش
_ و یا به آسودگی و گشایش در دنیایش،
_ و اگر چیزی باقی بماند مرگ را بر او آسان نمایم.

منبع: سخن خدا، کلیات احادیث قدسی، ص 108

http://jmaliahmad1.samenblog.com/

[/]

[="Arial"][="Green"]کنترل خواسته های نفسانی و توانائیها

آیت‌الله شیخ مجتبی تهرانی:
خدا محوری و نگرش توحیدی انبیا و اولیا که به معنای هدف‌گیری خدا و وسیله دانستن زندگی دنیا برای رسیدن به آن هدف است، نسبت به دو چیز محدودیت ایجاد می‌کند،

_ یکی محدودیت درخواسته‌های نفسانی
_ و دیگری محدودیت در توانایی‌های فرد.

یعنی اگر شخصی «خدا محور» باشد، باید ببیند خدا تا چه حدی خواسته‌ها و التذاذات او در دنیا را می‌پذیرد، و صرفاً در همان محدوده عمل کند.
در اینجا بحث تشریع پیش می‌آید و به همین خاطر، خواسته‌های انسان محدود می‌شود. به تعبیر دیگر انسان باید ببیند به چه کیفیت و به چه مقدار مجاز است که از عالم طبیعت استفاده کند. این محدودیت در خواسته‌ها است.

از طرفی دیگر، انسان معتقد به خدا که دنیا را وسیله‌ای برای رسیدن به هدف الهی خویش می‌داند، نمی‌تواند از تمام توانایی‌های خود استفاده کند.

یعنی کاربرد توانایی‌ها هم محدود می‌شود و انسان نمی‌تواند هر کاری که از دستش بر می‌آید، انجام دهد.

بنابراین آزادی در مکتب‌های الهی با آنچه که در مکاتب بشری گفته می‌شود، فرق دارد، و از دو جهت محدود می‌شود: خواسته‌ها و توانایی‌ها.
رسائل بندگی، ص 131

http://jmaliahmad1.samenblog.com/

[/]

[="Arial"][="Green"]در مکتب هشتمین کوکب ولایت
السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا

ابن جهم از امام رضا (ع) پرسید:
حد و مرز تواضع که هر گاه بنده آن را به کار بندد فروتن است، چیست؟
حضرت فرمود: فروتنی درجاتی دارد:
_ یکی از آنها این است که انسان اندازه خود را بشناسد و با طیب خاطر خود را در آن جایگاه قرار دهد،
_ دوست داشته باشد با مردم همان‌گونه رفتار کند که انتظار دارد. با او رفتار کنند،
_ اگر بدی دید آن را با خوبی جواب دهد،
_ خشم خود را فرو خورد
_ و از مردم در گذرد
و خداوند نیکوکاران را دوست دارد.
(الکافی، ج 2، ص 124)

همچنین امام رضا (ع) در پاسخ به این سوال که تعریف فروتنی چیست؟
فرمودند: با مردم آن‌گونه رفتار کنی که دوست داری مانند آن با تو رفتار کنند. (عیون اخبار الرضا(ع)، ج 2، ص 50)

http://jmaliahmad1.samenblog.com/

[/]

[="Arial"][="Green"]با این معیار روشن، خود را بسنجیم.

[/]

[="Arial"][="Green"]نشانه های دهگانه کامل بودن عقل انسان

حضرت علي بن موسي الرضا(ع) مي فرمايد:
عقل شخص مسلمان تمام نيست، مگر اين كه ده خصلت را دارا باشد:
1- از او اميد خير باشد.
2- از بدي او در امان باشند.
3- خير اندك ديگري را بسيار شمارد.
4- خير بسيار خود را اندك شمارد.

5- هرچه حاجت از او خواهند دلتنگ نشود.
6-در عمر خود از دانش طلبي خسته نشود.
7- فقر در راه خدايش، از توانگري محبوبتر باشد.
8- خواري در راه خدايش، از عزت داشتن در همراهی با دشمن او، برایش محبوبتر باشد.

9- گمنامي را از پرنامي خواهانتر باشد.
10- سپس فرمود: دهمي چيست دهمي؟!!!
به او گفته شد: چيست؟
فرمود: احدي را ننگرد جز اين كه بگويد او از من بهتر و پرهيزكارتر است.

لا يتم عقل امرء مسلم حتي تكون فيه عشر خصال: الخير منه مامول و الشر منه مامون. يستكثر قليل الخير من غيره، و يستقل كثير الخير من نفسه. لايسام من طلب الحوائج اليه، ولا يمل من طلب العلم طول دهره. الفقر في الله احب اليه من الغني و الذل في الله احب اليه من العز في عدوه. و الخمول اشهي اليه من الشهره. ثم قال(ع) العاشره و ما العاشره؟ قيل له: ما هي؟ قال(ع): لايري احدا الا قال: هو خير مني و اتقي؛ (تحف العقول، .443)

اخلاق و عرفان، اوج نیاز

[/]

[="Arial"][="Green"]خواری، ذلت، خیانت، مرزشکنی و... که آزادی نیست!

آزادی را به گونه های مختلف می پندارند:
1 - آزاد بودن در هرچه که انسان دلش بخواهد
یعنی آدمی در ارضای همه تمایلات و خواهشهای نفسانی آزاد باشد.

2- آزاد بودن درهرچه که انسان قدرت انجام آن را دارد.
یعنی آدمی درهرچه می‌تواند انجام دهد، یله و رها باشد!

3 - مکتب الهی اسلام، هردوی این آزادی‌ها را رد می‌کند و می‌گوید:
آزادی معنایش این نیست که نسبت به هر چه توانستی و هرچه خواستی، آزادانه رفتار کنی، زیرا این همان آزادی بطن و فرج حیوانی است.

«آزادی انسانی» آن است که از دنیا رها شوی و اسیر شهوت و غضب و تمایلات خود نباشی!

علی(ع) می‌فرماید: عزت و آزادی در رهایی از ذلت و هواهای نفسانی است. اگر عزت و آزادی می‌خواهی، باید دل را از اسارت و ذلت‌ هواهای نفسانی که نه مرز عقلی می‌شناسد، و نه شرعی، رها کنی!

آن حضرت دربیان دیگری نیز میفرماید: شخص آزاده در تمام احوالش آزاد است؛
یعنی:
- گرسنگی می‌کشد اما ذلت را قبول نمی‌کند،
- می‌میرد، اما ذلت نمی‌پذیرد.

کسانی که به اسارت شهوت و غضب درآمده اند، آزاد نیستند و دست به هرکاری می‌زنند.
خواری، ذلت، خیانت، مرزشکنی و... که آزادی نیست.

برگرفته از رسائل بندگی، آیت الله شیخ مجتبی تهرانی، ص 108

http://jmaliahmad1.samenblog.com/

[/]

[="Arial"][="Green"]توصیه حکیمانه ای از علامه حسن زاده آملی:
انسان دو دهان دارد:
- یکی گوش که دهان روح اوست
- و دیگر دهان که دهان تن اوست
.
این دو دهان خیلی محترم‌اند. انسان باید خیلی مواظب آن‌ها باشد،
یعنی باید صادرات و واردات این دهن‌ها را خیلی مراقب باشد.
.
آن‌هایی که هرزه‌خوراک می‌شوند،‌
هرزه کار می‌گردند.
کسانی‌که هرزه‌شنو می‌شوند،‌
هرزه‌گو می‌گردند..
وقتی واردات انسان هرزه شد، ‌صادرات او هم هرزه و پلید و کثیف می‌شود.یعنی قلم او هرزه و نوشته‌هایش زهر‌آگین خواهد شد..
حضرت وصی،‌ امیرالمومنین‌(علیه السلام) فرمود: عمل نبات است و هیچ نبات از آب بی‌نیاز نیست و آب‌ها گوناگون‌اند.
.
هر آبی که پاک است،‌ آن نبات هم پاک و میوه‌اش شیرین خواهد بود؛
و هر آبی که پلید است،‌ آن نبات هم پلید و میوه او تلخ است.
خود عمل، ‌حاکی است که از چه آبی روئیده شده است.

[/]

[="Arial"][="Green"]توصیه پدرانه ای از علامه حسن زاده آملی:

این‌جا(دنیا) را دریاب،‌ این‌جا جای تجارت و کسب و کار است؛ و وقت هم خیلی کم است. وقت خیلی کم است.....

این جمله را از امیر‌المؤمنین(علیه السلام) عرض کنم، فرمود:
شتران تشنه را می‌بینید که وقتی چشمشان به نهر آب افتاد چگونه می‌کوشند و می‌شتابند و از یکدیگر سبقت می‌گیرند که خودشان را به نهر آب برسانند، ‌شما هم با قرآن و عترت پیغمبر و جوامع روایی که گنج‌های رحمان‌اند این‌چنین باشید.بیایید به سوی این منبع آب حیات که قرآن و عترت است.

وقت خیلی کم است و ما خیلی کار داریم. امروز و فردا نکنید.

امام صادق(علیه السلام) فرمود:
اگر پرده برداشته شود و شما آن سوی را ببینید،‌ خواهید دید اکثر مردم به علت تسویف،‌ ... مبتلا شده‌اند.

تسویف یعنی سوف‌سوف کردن،‌ یعنی امروز و فردا کردن،‌ بهار و تابستان کردن،‌ امسال و سال دیگر کردن.

وقت نیست و باید به جد بکوشیم تا خودمان را درست بسازیم.
منبع: افق حوزه

http://jmaliahmad1.samenblog.com/

[/]

[="Arial"][="Green"]سلسله بحث های سلوک عارفانه
دنیا برای آخرت سالک خلق شده است

آیت الله شیخ مجتبی تهراتی‌:
(بدان ای سالک عزیز!) زندگی در دنیا در مقابل زندگی در آخرت آن قدر کم ارزش است که اصلاً به حساب نمی‌آید.

علی(ع) در نامه 55 نهج‌البلاغه می‌فرماید:
ان الله سبحانه قد جعل الدنیا لما بعدها؛
خدا دنیا را برای بعد از آن خلق کرده است.

جعل در اینجا به معنای جعل تکوینی است، یعنی دنیا استقلال ندارد و وسیله و آلتی برای تحصیل آخرت است.

و ابتلی فیها اهلها لیعلم ایهم احسن عملاً و لسنا للدنیا خلقنا ولا بالسعی فیها امرنا»
و در دنیا اهلش را می‌آزماید تا معلوم شود کدام یک بهترین رفتار را دارد،
ما برای دنیا خلق نشده‌ایم و برای سعی و تلاش (بیش از حد) در آن امر نشده‌ایم.

اصلاً خلقت ما برای دنیا نیست، چون این سرا وسیله‌ای است که با آن آخرت کسب می‌شود، لذا ما امر نشده‌ایم تا می‌توانیم در این دنیا لذت ببریم، بلکه ما آمده‌ایم تا امتحان شویم که چگونه و چقدر برای هدف معنوی خود در این نشئه، تلاش می‌کنیم.

بنابراین هم دنیا مطلوب است و هم آخرت، اما ارزش آخرت خیلی بیشتر از دنیا است به‌گونه‌ای که دنیا باید به عنوان یک ابزار برای تحصیل آخرت استفاده شود، و فدای آن گردد، و هر عاقلی هم مطلوب با ارزش‌تر را هدف‌گیری می‌کند.

رسائل بندگی، آیت‌الله شیخ مجتبی تهرانی، ص135

#سلوک-عارفانه #مجتبی-تهرانی #نهج-البلاغه

اخلاق و عرفان، اوج نیاز

[/]

[="Arial"][="Green"]آیا هرگز به انگیزه و هدف کارهای خود اندیشیده ایم؟ حقیقت این است؛ چیزی که موجب ارزش و اعتبار یک کار می شود، نیت و علتی است که ما را به انجام آن، برانگیخته است.

یک کارممکن است در اصَل، عمل ارزشمند و برجسته ای باشد ولی به علت انگیزه نادرست، هیچ ارزش و اعتباری نداشته باشد. مانند اینکه ما به کسی مهربانی کنیم اما با این نیت که از او بهره برداری کنیم. یا اینکه به کسی کمک کنیم تا اینکه بگویند چه آدم خوبی است!

حتی اگر کسی برای جنگ به جبهه برود اما هدفش این باشد که دیگران بگویند چه پسر شجاعی است و....

پس به انگیزه ها و نیت های خود در هر کاری که انجام میدهیم بیندیشیم و به همه نیت های خود رنگی از پاکی و معنونیت بپاشیم.

[="Arial"][="Green"][=arial]گناهان نابخشودنی

امام جعفر صادق علیه‌السلام فرمودند: از گناهانی که به نظر شما ناچیز می‌آیند بپرهیزید که بخشیده نمی‌شوند!

پرسیدم: گناهان ناچیز چه گناهانی هستند؟

فرمود: آدمی گناه کند و بگوید: خوشا به حال من اگر غیر از این، گناهی نداشته باشم!

عن ابی اسامة زید الشحام، قال: قال ابوعبدالله علیه السلام: اتقوا المحقرات من الذنوب فانها لا تغفر، قلت: و ماالمحقرات؟ قال: الرجل یذنب الذنب فیقول: طوبی لی لو لم یکن لی غیر ذلک.

اصول کافی،ج2،ص287 - وسائل،ج11،ص245 - بحار،ج73،ص343

به نام خدا

گمان نمي كنم تعداد آدمهايي كه از سر اختيار،انتخاب مي كنند زياد باشد

چرا كه اختيارهاي ما تابع شهوات و تمايلات نفساني ماست و در واقع تحت حكومت

جابرانه هوي و هوس و در ميدان مغناطيس جاذبه ي زرق و برق دنيا بي اختيار به

ماديات جذب مي گرديم.

اختياري شأن انسانيت انسان است كه ناشي از تفكر و تأمل باشد.

ما را با اختيار چه كار؟يا بهتر بگويم واژه اختيار زيادي براي ما زياد است!!!

ما چون لقمه چرب و نرمي هستيم در چنگال قدرتمند غضب و خشم يا شهوات ونفس

يا توهمات بي اساس و كاملا در برابر اينها خلع سلاحيم،يك خلع سلاح به تمام معنا!!!!

و اندك كساني كه اختيار آنان را اختيار خداوند ربوده است

اي برده اختيارم تو اختيار مايي

من زعفران عشقم تو لاله زار مايي

آنانكه اختيار خويش را در اختيار خداوند فاني نموده اند و به قدرت

مغناطيس عشق خداوند و به جاذبه آن حركت مي كنند

مردم دو دسته اند:

بي اختياران هوي

فانيان در اختيار خدا

[="Arial"][="Green"]سلسله بحث های سلوک عارفانه
یکی از سوالاتی که ذهن رهروان راه عرفان را به خود مشغول میکند، این است که چرا دلبستگی به دنیا پدید می آید و چگونه میتوان به معنویات علاقه پیدا کرد؟

اگر برای پاسخ به این سوال ببینیم چگونه محبت و دلبستگی ایجاد میشود، به مقصود رسیده ایم.
در مباحث اخلاقی و بحث‌های روانی، عوامل و اسبابی برای ایجاد محبت مطرح شده که به مهمترین آنها اشاره می‌کنیم:
1- التذاذ و لذت بردن
یکی از عوامل ایجاد محبت در انسان، مسئله «التذاذ و لذت بردن» است. انسان از هر چیزی که لذت ببرد، آن را دوست می‌دارد، و این لذت بردن، موجب می‌شود که رابطه‌ای براساس محبت با آن شی برقرار کند، هر چه سطح این التذاذ بالا باشد، این محبت نیز در انسان ریشه‌دارتر و عمیق‌تر می‌شود. یعنی بالا رفتن سطح التذاذ در انسان، موجب عمیق‌تر شدن محبت در او می‌گردد.

حال اگر انسان لذت خود را در شکم چرانی و خوردن غذاهای لذیذ و خوشگذرانی و شهوترانی و..... قرار دهد، شیفته دنیا میشود ولی اگر لذت خود را در ارتباط عاشقانه با زیباترین موجود هستی، یاری ستمدیدگان، جهاد و مبارزه در راه تحقق آرمانهای بلند انسانی و..... قرار دهد، یک نوع عشق و شیفتگی در او شکل میگیرد که لذتش بسیار برتر از لذت های مادی است.

2- مؤانست و همراهی
عامل دوم موانست و همراهی است. اگر انسان با موجودی به صورت تنگاتنگ همراه شود، اجتماع و همراهی او با آن موجود، برای مدت طولانی، موجب ایجاد «انس» نسبت به آن می‌گردد. این عامل آن قدر مهم است که برخی می‌گویند: ریشه انسان از «انس» است و موانست نیز «الفت و محبت» را به همراه دارد. یعنی بر اثر مؤانست، با آن شیئ الفت پیدا می‌شود و این انس و الفت نیز محبت نسبت به آن را درپی خواهد داشت. مثلاً حتی اگر کسی یک حیوان در خانه داشته باشد و با آن موانست پیدا کند، همین برخورد روزمره، کم‌کم موجب ایجاد الفت و محبت به آن می‌شود.

حال باید ببینیم برای انس گرفتن چه چیزی را انتخاب میکنیم.

3- زیبایی و جمال
عامل سوم محبت در انسان مسئله «زیبایی» است. یعنی چون انسان، زیباپسند است، اگر با یکی از مظاهر آن برخورد داشته باشد، محب آن شده و آن شیئ را دوست می‌دارد. مثلاً زیبایی‌های ظاهریه‌ای که انسان با حواسش ادارک می‌کند، مانند زیورآلات زینتی و حتی اگر بدلی هم باشد، نظر آدمی را به خود جلب کرده و انسان از آن خوشش می‌آید و محب آن می‌گردد. یعنی وقتی یک شیئ به لحاظ زیبایی توجه انسان را به خود جلب کند، انسان کم‌کم به او میل پیدا کرده و همین سبب محبت نسبت به آن شیئ می‌شود.

اکنون فرد مختار است که به کدام زیبائی بنگرد؛ به جمال ظاهر یا باطن؟ به زیبائی زمینی یا آسمانی؟ زیبائی عشق به آفریننده جمال را ببیند یا زیبائی یار؟

[="Arial"][="Green"]موثرترین عامل در اصلاح رفتار انسان این است که محکمه وجدان در درون او فعال باشد!

خداوند قدرتی بنام وجدان در انسان گذاشته است که در پی هرکار اشتباه شروع به سرزنش میکند. این سرزنش ها را باید گوش داد و جدی گرفت. برخی افراد با بی اعتنائی به این ودیعه الهی، ذهن خود را به کارهای دیگر منصرف کرده و تلاش میکنند ندای وجدان را ندیده بگیرند.

امام باقر علیه السلام در این حدیث شریف میفرماید: چنین کسی را هرچه دیگران نصیحت و راهنمائی کنند به گوشش فرو نمیرود و اثری بر او ندارد.

[="Arial"][="Green"]آیاعزلت موجب معرفت می شود ؟

گوشه نشینی ملازم با معرفت نیست ، ولی کسی که می خواهد اهل معرفت شود باید معاشرتش را مخصوصا با اهل غفلت و اهل دنیا کم کند،
و فرش هر مجلسی نباشد
و کار شبانه روزی او در مجالس بیهوده صرف نشود
و از معاشرتهای بی فایده و بی مغز تا می تواند اجتناب نماید
و طوری نشود که با همه و در هر مجلسی حاضر شود

همچنین برای کسی که می خواهد اهل معرفت شود لازم است که در خوردن حتی حلال ، میانه رو باشد،
و افراط نکند
و شکمو نباشد،
بلکه تا گرسنه نشده سر سفره حاضر نشود
و تا اشتها دارد دست از غذا خوردن بردارد؛
و از لحاظ خواب و سخن گفتن نیزباید حد اعتدال را مراعات نماید .

علامه آیة الله سید محمد حسین طباطبایی ره

[/]

[="Arial"][="Green"]بسم_الله_الرحمن_الرحیم
بخشی از مناجات شعبانیه

خدایا،حاجتم را برمگردان،و طمعم را قرین نومیدی مساز، و امید و آرزویم را از خود مبر.خدایا،اگر خواری‏ام را می‏خواستی،هدایتم نمی‏نمودی،و اگر رسوایی‏ام را خواسته‏ بودی عافیتم نمی‏بخشیدی،خدایا،این گمان را به تو ندارم که مرا در حاجتی که عمرم را در طلبش سپری کرده ‏ام،از درگاهت بازگردانی.

خدایا تو را سپاس،سپاسی ابدی و جاودانه،همیشگی و بی‏پایان،سپاسی که افزون شود و نابود نگردد،آنگونه که پسندی و خشنود گردی،خدایا اگر مرا بر جرمم‏ بگیری،من نیز تو را به عفوت بگیرم،و اگر به گناهانم بنگری،جز به آمرزشت ننگرم،و اگر مرا وارد دوزخ کنی، به اهل آن آگاهی دهم که تو را دوست دارم.

خدایا اگر عملم در برابر طاعتت کوچک بوده،همانا از سر امید به تو آرزویم بزرگ است.خدایا چگونه از بارگاهت با نومیدی و محرومیت بازگردم،درحالی‏که خوش‏گمانی‏ام‏ به بخشش وجودت این بوده که مرا نجات‏ یافته و بخشیده باز می‏گردانی.

خدایا عمرم را در آزمندی غفلت از تو نابود ساختم، و جوانی‏ام را در مستی دوری از تو پیر نمودم.خدایا در روزگار غرور نسبت به تو،بیدار نشدم و گاه تمایلم‏ به سوی خشم تو آگاه نگشتم.
.
.
إِلَهِی لا تَرُدَّ حَاجَتِی وَ لا تُخَیِّبْ طَمَعِی وَ لا تَقْطَعْ مِنْکَ رَجَائِی وَ أَمَلِی إِلَهِی لَوْ أَرَدْتَ هَوَانِی لَمْ تَهْدِنِی وَ لَوْ أَرَدْتَ فَضِیحَتِی لَمْ تُعَافِنِی إِلَهِی مَا أَظُنُّکَ تَرُدُّنِی فِی حَاجَهٍ قَدْ أَفْنَیْتُ عُمُرِی فِی طَلَبِهَا مِنْکَ إِلَهِی فَلَکَ الْحَمْدُ أَبَدا أَبَدا دَائِما سَرْمَدا یَزِیدُ وَ لا یَبِیدُ کَمَا تُحِبُّ وَ تَرْضَی إِلَهِی إِنْ أَخَذْتَنِی بِجُرْمِی أَخَذْتُکَ بِعَفْوِکَ وَ إِنْ أَخَذْتَنِی بِذُنُوبِی أَخَذْتُکَ بِمَغْفِرَتِکَ وَ إِنْ أَدْخَلْتَنِی النَّارَ أَعْلَمْتُ أَهْلَهَا أَنِّی أُحِبُّکَ إِلَهِی إِنْ کَانَ صَغُرَ فِی جَنْبِ طَاعَتِکَ عَمَلِی فَقَدْ کَبُرَ فِی جَنْبِ رَجَائِکَ أَمَلِی إِلَهِی کَیْفَ أَنْقَلِبُ مِنْ عِنْدِکَ بِالْخَیْبَهِ مَحْرُوما وَ قَدْ کَانَ حُسْنُ ظَنِّی بِجُودِکَ أَنْ تَقْلِبَنِی بِالنَّجَاهِ مَرْحُوما إِلَهِی وَ قَدْ أَفْنَیْتُ عُمُرِی فِی شِرَّهِ السَّهْوِ عَنْکَ وَ أَبْلَیْتُ شَبَابِی فِی سَکْرَهِ التَّبَاعُدِ مِنْکَ إِلَهِی فَلَمْ أَسْتَیْقِظْ أَیَّامَ اغْتِرَارِی بِکَ وَ رُکُونِی إِلَی سَبِیلِ سَخَطپن

[/]

[="Arial"][="Green"]چقدر این سخن گرانمایه نویدبخش است که: التائب من الذنب، کمن لا ذنب له!
کسی که از گناه توبه کند همانند کسی است که اصلا گناهی مرتکب نشده است!

راه توبه چه راه امیدوارکننده و دلگرمی آفرینی است. شگفت آور است که این دررحمت الهی باز باشد و ما با آه و افسوس حسرت گذشته خود را بخوریم! آخر چرا حسرت؟ وقتی می شود به نقطه اول بازگشت.....

پس بازگردیم.... به آغوش پر مهر مربی دوست داشتنی خود، مولا و سرور خود، رب و ارباب خود بازگردیم.... آری بازگردیم... همین امزوز!

[/]

عمار رهبری;677028 نوشت:
ولی اگر لذت خود را در ارتباط عاشقانه با زیباترین موجود هستی، یاری ستمدیدگان، جهاد و مبارزه در راه تحقق آرمانهای بلند انسانی و..... قرار دهد، یک نوع عشق و شیفتگی در او شکل میگیرد که لذتش بسیار برتر از لذت های مادی است.

سلام و عرض ادب
لذت مگر زوری است که در ان راه قرار دهد ؟ چه معیاری برای قیاس این لذتها با هم است ؟
مثلا شخصی شیفته خانواده اش باشد دیگر مومن نیست ؟

عمار رهبری;677028 نوشت:
مثلاً حتی اگر کسی یک حیوان در خانه داشته باشد و با آن موانست پیدا کند، همین برخورد روزمره، کم‌کم موجب ایجاد الفت و محبت به آن می‌شود

بله انس پیدا میکنه ولی خیلی راحت میتونه دل بکنه... درمقابل چیزی بزرگ تر ... خانواده ... کشور ...بهشت و... پس نیازی نیست عزیز همرو ول کنه بچسبه به یک چیز ...نیاز به این داره که اولیوت بندی کنه

عمار رهبری;677028 نوشت:
اکنون فرد مختار است که به کدام زیبائی بنگرد؛ به جمال ظاهر یا باطن؟ به زیبائی زمینی یا آسمانی؟ زیبائی عشق به آفریننده جمال را ببیند یا زیبائی یار؟

هر چیزی جای خودش

مگر داشتن پول و مال دنیا از ره حلال ایرادی دارد ؟ کجای دین گفته فردی تا اخر عمر دنبال مال دنیا باشد و مراتب دینی خود را هم انجام دهد مومن نیست ؟

این گفتهای شما به صورت پنهان ذهنیت تارک دنیا شدن را میپروراند

بنده حقیر از نظر خودم با این رویه مخالفم
انسان در زندگی خود همیشه باید در اه رضای خدا و بعد خلق ان قدم بردارد
نیازی به این ترک دنیا و .... نیست

به نام خدا

انسانها مانند معادني هستند كه بايد آنها را استخراج نمود

به راحتي نمي توان آنان را شناخت،تنها در اوج خشم،اوج

غم،اوج عشق و اوج نفرت است كه خودشان را نشان مي دهند

كسي كه در اوج خشم بخشش

در اوج غم صبر

در اوج عشق عفاف

و در اوج نفرت عدالت را رعايت مي كند

به حقيقت انسان بزرگي است.

[="Arial"][="Green"]«سخن» در گرانمایه ای است که نباید بی حساب و بدون بررسی و دقت، آن را مصرف کرد. کسانی که این سرمایه بزرگ را تند و تند هزینه میکنند و بدون تفکر و تٱمل آنچه را به ذهنشان آمد بیرون میریزند، آدمهای تهی مغز و درمانده ای هستند و نمیدانند چه بر سر خود می آورند.

در سخنان رهبران ما بسیار تٱکید شده که آنچه را میخواهید بر زبان آورید، ابتدا در باره آن فکر کنید ببینید گفتن آن درست است؟ همین جا باید گفته شود؟ با همین لحن؟ با همین جملات؟ و.....

آری سخن گفتن شرائط پیچیده و سختی دارد!

[/]

به نام خدا

"اختياري نيست"

گمان نمي كنم تعداد آدمهايي كه از سر اختيار،انتخاب مي كنند زياد باشد

چرا كه اختيارهاي ما تابع شهوات و تمايلات نفساني ماست و در واقع تحت حكومت

جابرانه هوي و هوس و در ميدان مغناطيس جاذبه ي زرق و برق دنيا بي اختيار به

ماديات جذب مي گرديم.

اختياري شأن انسانيت است كه بر آمده از تفكر و تأمل باشد.

ما را با اختيار چه كار؟يا بهتر بگويم واژه اختيار زيادي براي ما زياد است!!!

ما چون لقمه چرب و نرمي هستيم در چنگال قدرتمند غضب و خشم يا شهوات ونفس

يا توهمات بي اساس و كاملا در برابر اينها خلع سلاحيم،يك خلع سلاح به تمام معنا!!!!

و اندك كساني كه اختيار آنان را اختيار خداوند ربوده است

اي برده اختيارم تو اختيار مايي

من زعفران عشقم تو لاله زار مايي

آنانكه اختيار خويش را در اختيار خداوند فاني نموده اند و به قدرت

مغناطيس عشق خداوند و به جاذبه آن حركت مي كنند

مردم دو دسته اند:

بي اختياران هوي

فانيان در اختيار خدا

به نام خدا
سر دبير روزنامه گفت :بيا و براي روزنامه ما قلم بزن!گفتم چه بنويسم؟گفت هر چه رئيس گفت به قلم خويش بنويس،گفتم اگر ناحق بود چه؟

گفت :حق آن است كه رئيس بگويد!گفتم مگر رئيس شما خداست؟

گفت:آري هر كه بر تو حاكم باشد و روزي از قبل او خوري خداي توست،پس بايد به فرمان او باشي و هر چه او گفت انجام دهي و اين همان حق است!

از دفتر روزنامه كه بيرون مي آمدم با خود مي انديشيدم،پس چگونه است كه روزي حق را مي خورم و تحت سيطره حكومت اويم و فرمان نمي برم!!!!!

[="Arial"][="Green"]معنی زهد در دنیا

آیت‌الله شیخ مجتبی تهرانی(ره)
رُوِیَ عَنْ رَسُول الله (ص) قال:الزُّهدُ فی الدُّنیا قَصرُالأَمَلِ و شُکرُ کُلِّ نِعمَةٍ و الوَرَعُ عَن کُلِّ ما حَرَّمَ اللهُ [بحارالانوار، جلد74، صفحه 163]

رسول اکرم (ص) فرمود: زهد در دنیا عبارت از این سه چیز است؛
- یکی کوتاه کردن آرزوها؛
- دیگری سپاس و شکرگزاری نسبت به هر نعمتی که خداوند عنایت کرده است؛
- و پرهیز و اجتناب از هر حرامی که خداوند متعال آنها را حرام کرده است.

زهد به معنای عدم تعلّق و دلبستگی به دنیا می باشد که امری قلبی است. کوتاهی آرزو در مقابل طول امل که نکوهش شده است. کسی که آرزوی دراز دارد دل او می خواهد در دنیا زیاد بماند آن هم برای به دست آوردن دنیای بیشتر. چنین انسانی دستش به گناه آلوده می شود؛ زیرا اقتضای دنیاداری و دنیامداری اینچنین است که حالا حالاها هستم.

درمقابل، کوتاهی آرزو اثرش این است که همیشه در فکر کوچ کردن از این دنیا و رفتن به آخرت جاودانه است؛ آماده مرگ است. ممکن است مال، مقام و اموردنیایی داشته باشد ولی وابسته به آنها نیست و از آنها در راه خداوند استفاده می کند و اگر عمر طولانی بخواهد برای انجام اعمال صالح بیشتری است. ....

اما آنهایی که طول آرزو دارند از مرگ می‌ترسند و ممکن است برای همین امور مادی طلب مرگ کنند که چرا کمتر به دست آورده‌اند، ولی آماده مرگ نیستند و زاد و توشه‌ای تهیه نکرده‌اند.

تقوای الهی ترک حرام است ولی ورع بالاتر از تقوا می باشد. هم ترک حرام و هم ترک شبهات است یعنی آن چیزهایی که حرام بودن آنها برما معلوم نیست.

زهد عدم دلبستگی است. یعنی پرهیز از هرچه خداوند نهی کرده....

پایگاه اطلاع‌رسانی آیت‌الله شیخ مجتبی تهرانی(ره)

http://jmaliahmad1.samenblog.com/

[/]

[="Arial"][="Green"]وای بر ستمگران!
ستمگر تنها کسی نیست که جامعه ای را با رفتارهای ظالمانه خود مورد تعدی و تجاوز قرار میدهد، بلکه پدر و مادری نیز که رفتار عادلانه ای با فرزند خو ندارند، ستمگرند.

معلمی که نسبت به دانش آموزان خود انصاف را رعایت نکند، فروشنده ای که حق مشتریان را زیرپا بگذارد، راننده ای که.... و.... همه اینها میتوانند جزء دسته ستمگران قرار گیرند.

پس در هر موقعیتی که قرارداریم مواظب رفتار خود باشیم که از حدود عدالت و انصاف حارج نشویم.

[/]