جمع بندی چگونه ولی فقیه غیر معصوم ، حق دارد بر خلاف شرع دستور دهد؟

تب‌های اولیه

68 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

بنده از جواب دادن طفره نرفتم و نمیروم. شما که میگویید تفکر ولایت مطلقه فقیه کاملا منطقی هست و ایرادی ندارد جواب این سوال بنده را بدهید:

وقتی تعیین اینکه چه چیز مصلحت است و چه چیز مصلحت نیست در اختیار ولی فقیه باشد آن وقت نه من نه شما نه خبرگان نه هیچ کس دیگر نمیتواند ولی فقیه را بارخواست کند که این حرف تو خلاف مصلحت اسلام و مسلمین است. یعنی قید مطلقه در ولایت مطلقه فقیه راه فراری هست که با استفاده از آن هیچوقت طی هیچ شرایطی نمیشود ولی فقیه را بازخواست کرد.
شما به بنده یک حالت (فقط یک حالت) را نشان دهید که بواسطه آن بتوان ولی فقیه را بخاطر حکمی که داده بازخواست کرد؟
وقتی ولایت فقیه در جریان باشد وقتی ولی فقیه حکمی خلاف شرع میدهد میتوان او را بازخواست کرد اما اگر ولایت مطلقه فقیه در جریان باشد ولی فقیه هر حکمی که بدهد عین دین است و
نمیتوان او را طی هیچ شرایطی بازخواست کرد
.

جوابتان چیست؟

از خودم چیزی نمیگم که سریع برچسب وهابیت و ضد دین و ... بهم نچسبه.

بخشی از تفسیر سوره توبه آیه 31 را ذکر میکنم. (تفسیر نمونه ):

در آیه بعد به شرک عملى آنان (در مقابل شرک اعتقادى ) و یا به تعبیر دیگر شرک در عبادت اشاره کرده ، مى گوید: (یهود و نصارى دانشمندان و راهبان


خود را، خدایان خود، در برابر پروردگار قرار دادند) (اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا من دون الله ).


و نیز (مسیح فرزند مریم را به الوهیت پذیرفتند) (و المسیح ابن مریم ).


(احبار) جمع (حبر) به معنى دانشمند و عالم و (رهبان ) جمع (راهب ) به افرادى گفته مى شود که به عنوان ترک دنیا در دیرها سکونت اختیار کرده و به عبادت مى پرداختند.


شک نیست که یهود و نصارى در برابر علماء و راهبان خود سجده نمى کردند و براى آنها نماز و روزه و یا سائر عبادتها را انجام نمى دادند، ولى از آنجا که خود را بدون قید و شرط در اطاعت آنان قرار داده بودند و حتى احکامى را که بر خلاف حکم خدا مى گفتند واجب الاجرا مى شمردند قرآن از این پیروى کورکورانه و غیر منطقى تعبیر به عبادت کرده است .


این معنى در روایتى که از امام باقر و امام صادق (علیه السلام ) نقل شده ، آمده است که فرمودند: (اما و الله ما صاموا لهم و لا صلوا و لکنهم احلوا لهم حراما و حرموا علیهم حلالا فاتبعوهم و عبدوهم من حیث لا یشعرون ):


(به خدا سوگند آنان (یهود و نصارى ) براى پیشوایان خود روزه و نماز بجا نیاوردند ولى پیشوایانشان حرامى را براى آنان حلال ، و حلالى را حرام کردند و آنها پذیرفتند و پیروى کردند و بدون توجه آنان را پرستش نمودند).


در حدیث دیگرى چنین آمده است که عدى ابن حاتم مى گوید: خدمت رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) آمدم در حالى که صلیبى از طلا در گردن من بود، به من فرمود: اى (عدى )! این بت را از گردنت بیفکن ! من چنین کردم ، سپس نزدیکتر رفتم شنیدم این آیه را مى خواند (اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا...) هنگامى که آیه را تمام کرد گفتم : ما هیچگاه پیشوایان خود را نمى پرستیم ! فرمود: آیا


چنین نیست که آنها حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال مى کنند و شما از آنها پیروى مى کنید؟ گفتم : آرى چنین است ، فرمود: همین عبادت و پرستش آنها است ).


دلیل این موضوع روشن است زیرا قانونگزارى مخصوص خدا است ، و هیچ کس جز او حق ندارد چیزى را براى مردم حلال و یا حرام کند و قانونى بگزارد، تنها کارى که انسانها مى توانند انجام دهند کشف قانونهاى پروردگار و تطبیق آن بر مصادیق مورد نیاز است .


بنابر این اگر کسى اقدام به قانونگزارى بر ضد قوانین الهى کند، و کسى آن را به رسمیت بشناسد و بدون چون و چرا بپذیرد، مقام خدا را براى غیر خدا قائل شده است ، و این یکنوع شرک عملى و بت پرستى و به تعبیر دیگر پرستش غیر خدا است .

a1ireza;358216 نوشت:
وقتی ولی فقیه حکمی خلاف شرع میدهد میتوان او را بازخواست کرد اما اگر ولایت مطلقه فقیه در جریان باشد ولی فقیه هر حکمی که بدهد عین دین است و


برادر گرامی این بر چسب ها را از کدام منبع آوردی و به ولایت فقیه چسبوندی؟!
واقعا ولی فقیه حکم بر خلاف شرع می دهد؟! به قول استاد ارجمند جناب صالح وقتی میرزای شیرازی در یک مقطع فتوا به حرمت داد و در یک مقطع فتوا به حلیت تنباکو به نظر شما این بر خلاف حکم خدا و شرع بوده یا موافق ؟ جز این بود که فقیه بر اساس مصالح و شرایط زمان و مکان بر اساس خواست خدا و آموزه های دینی فتوا می دهد ؟
ولایت فقیهی که بر خلاف خکم خدا حکمی دهد از ولایت ساقط می شود . ولایت فقیه مفروض ما ولی فقیهی است که از دین خدا شناخت دارد و مصالح و مفاسد خدا را می داند و تا جایی که در توان دارد تحقیق و تفحص می کند و با استعانت از تیم های متخصص و کارشناسی و با توجه به استنباط خود که متکی به مبانی اسلام اعم از قرآن و روایات و عقل و اجماع می باشد حکم می دهد
پس ولایت فقیه بر خلاف خدا و شرع حکمی نخواهد داد.

با توجه به ثقلین ، ولایت غیر معصوم بطور کلی باطل و خلاف ثقلین است چه برسد به ولایت مطلقه که حتی رسول الله(ص) نیز هچنین ولایتی نداشته است و حضرتش حتی اجازه اخم و بی توجهی به مراجعه کننده ای را نداشت

عَبَسَ وَتَوَلَّىٰ*أَن جَاءَهُ الْأَعْمَىٰ*وَمَا يُدْرِيكَ لَعَلَّهُ يَزَّكَّىٰ*أَوْ يَذَّكَّرُ فَتَنفَعَهُ الذِّكْرَىٰ*أَمَّا مَنِ اسْتَغْنَىٰ*فَأَنتَ لَهُ تَصَدَّىٰ*وَمَا عَلَيْكَ أَلَّا يَزَّكَّىٰ*وَأَمَّا مَن جَاءَكَ يَسْعَىٰ*وَهُوَ يَخْشَىٰ*فَأَنتَ عَنْهُ تَلَهَّىٰ*كَلَّا إِنَّهَا تَذْكِرَةٌ*........
چهره در هم کشید و روی گردانید*از اینکه آن مرد نابینا نزد او آمد*تو چه می دانی شاید او پاک و پاکیزه شود*یا متذکّر [حقایق] گردد و آن تذکر او را سود دهد*اما کسی که خود را ثروتمند نشان می دهد*تو به او روی می آوری*در حالی که اگر او نخواهد خود را پاک کند تکلیفی بر عهده تو [نسبت به او] نیست*و اما آنکه شتابان نزد تو آمد*در حالی که [از پروردگارش] می ترسد*تو [با روی گردانی] از او به دیگران می پردازی*این چنین [برخوردی شایسته] نیست، بی تردید این آیات قرآن مایه پند است

رسول الله(ص) حتی نمیتواند برای فردایش قولی بدهد و انجام انرا تضمین کند!!

وَلَا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فَاعِلٌ ذَٰلِكَ غَدًا*إِلَّا أَن يَشَاءَ اللَّهُ ۚ وَاذْكُر رَّبَّكَ إِذَا نَسِيتَ وَقُلْ عَسَىٰ أَن يَهْدِيَنِ رَبِّي لِأَقْرَبَ مِنْ هَٰذَا رَشَدًا

و هرگز درباره چیزی مگو که من فردا آن را انجام می دهم* مگر اینکه [بگویی: اگر] خدا بخواهد. و هرگاه [گفتن ان شاءالله را] از یاد بردی، پروردگات را یاد کن و بگو: امید است پروردگارم مرا به چیزی که از این به صواب و مصلحت نزدیک تر باشد، راهنمایی کند.

فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَكِّرٌ*لَّسْتَ عَلَيْهِم بِمُصَيْطِرٍ
پس تذکر ده که تو فقط تذکر دهنده ای*تو بر آنان مسلط نیستی

آقایان مخاطب این ایات دردانه جهان هستی و اشرف مخلوقات و سید و خاتم انبیا است که خداوند بلند مرتبه خود تربیت و نظارت بر رفتار او را بر عهده گرفته بود و مسلح به وحی الهی و لطف و حمایت همه جانبه پروردگارش بود ، با وجود این با توجه به ایات فوق نتیجه میشود ایشان حتی اجازه اخم کردن به مراجعه کننده ای را ندارد چه برسد به دارا بودن ولایت مطلقه که چنین ولایتی فقط و فقط مختص ذات متعال الهی است و احدی در ولایت مطلقه با خداوند بلند مرتبه شریک و همتا نمیباشد.
پس بکار بردن کلمه ولایت مطلقه برای
غیر از ذات الهی ، شرک بخداست و حتی ولایت رسول الله(ص) و ائمه معصومین(ع) نسبی است و نه مطلق.

ثانیا فقط ولایت معصوم است که معتبر و واجب الاطاعه میباشد ، و اصرار بر ولایت غیر معصوم و همرده دانستن ان با ولایت معصوم(ع) عین طاغوت است.
حال چه کسی ادعا دارد که حکمش و قولش عین دین خداست ؟؟!! مگر اینکه معصوم باشد و مشمول آیات
وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَىٰ*إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَىٰ
باشد.
امیر المومنین در خطبه 18 نهج البلاغه میفرماید:
در حكمى از احكام ، به نزد يكى از ايشان مسئله اى مى آيد، به راى خود حكمى مى دهد. سپس ، آن مسئله را عينا نزد ديگرى مى برند، به خلاف راءى پيشين راءيى مى دهد. سپس قاضيان آن مسئله را به نزد امامى كه آنها را به شغل قضا برگماشته مى برند و او آراء همه ايشان را صواب مى شمارد. خدايشان يكى است و پيامبرشان يكى است و كتابشان يكى . آيا خداى سبحان آنان را به اختلاف فرمان داده و اكنون از او فرمان مى برند يا آنان را از اختلاف نهى كرده و اكنون عصيان مى ورزند؟آيا خداوند دينى ناقص فرستاده و از آنها براى كامل كردنش يارى خواسته يا در آوردن دين ، با خدا شريك بوده اند و اكنون بر آنهاست كه راءى دهند و بر خداست كه به راءيشان راضى شود؟ يا خداى سبحان ، دينى كامل فرستاده ولى رسول الله(ص ) در ابلاغ آن قصور ورزيده ؟ و حال آنكه مى گويد:( ما در اين كتاب چيزى را فرو نگذاشته ايم ،يا در آن بيان هر چيزى است )

امیر المومنین (ع) فرمود : زمانی که قائم قیام کند از اهل فتوا (فتوا دهندگان) انتقام می‌ گیرد . کسانی که ندانسته از خود فتوا می‌ دادند . وای بر آنها و پیروان و تابعانشان . آیا دین ناقص بود که آنها کاملش کنند . یا در آن کجی و ناراستی بود که آنها راستش کنند . بیان الائمة ع ج3 ص298 . الزام الناصب ج 2 ص 200 . یوم الخلاص ص 410

عن الإمام الصادق (ع) قال : من أفتى الناس برأيه فقد دان الله بما لا يعلم ومن دان الله بما لا يعلم فقد ضاد الله حيث احل وحرم فيما لا يعلم . وسائل الشيعة ج18 ص25
امام صادق (ع) فرمود: هر كه به رأى خود به مردم فتوى دهد ندانسته خدا را ديندارى كرده و هر كه ندانسته خدا را ديندارى كند با خدا ضديت كرده براى آنكه آنچه را نمى‏داند حلال و حرام كرده است‏

عن أبي بصير قال : سمعت أبا عبد الله يقول : من حكم في درهمين بغير ما انزل الله عز وجل فهو كافر بالله العظيم . وسائل الشيعة : ج 18 باب : 5 : 17
ابو بصير مى ‏گويد : از امام صادق (ع) شنيدم كه مى‏ فرمود : هر كس در مورد دو درهم ، به غير از آنچه خدا نازل كرده است داورى كند، به خداوند بزرگ كافر شده است .

عن محمد بن حكيم قال : قلت لأبي الحسن موسى (ع) : … فربما ورد علينا الشيء لم يأتينا فيه عنك ولا عن آبائك شيء فننظر إلى احسن ما يحظرنا وأوفق الأشياء لما جاءنا عنكم فنأخذ به ؟ فقال هيهات هيهات ، في ذلك والله هلك من هلك يا ابن حكيم ، قال : ثم قال : لعن الله أبا حنيفة كان يقول : قال علي و قلت . الكافي ج1 ص77

محمد ابن حكيم گفت به ابو الحسن موسى (ع) گفتم : ... ولى گهگاه سؤالى مطرح مى‏شود كه در پاسخ آن سندى از شما و پدرانتان در دست نداريم ، و بناچار ، بهترين پاسخى كه در خاطرمان بگذرد و با احاديث شما توافق بيشترى داشته باشد، مورد توجه قرار مى‏دهيم و به آن عمل مى‏كنيم . ابو الحسن موسى گفت : هيهات . هيهات ، با پيروى اين شيوه و پيمودن اين راه است كه ديگران تباه شده‏اند اى ابن حكيم . خداوند ابو حنيفه را لعنت كند كه مى ‏گفت : على چنين گفته است و من چنين گفته ‏ام . ‏


عن أبي بصير عن أبي عبد الله قال قلت له : ( اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَاباً مِنْ دُونِ اللَّهِ ) فقال آما والله ما دعوهم إلى عبادة أنفسهم ولو دعوهم ما أجابوهم ولكن احلوا لهم حراما وحرموا عليهم حلالا فعبدوهم من حيث لا يشعرون . أصول الكافي ج1 ص74

ابوبصير گويد از امام صادق(ع) در باره آيه : علما و راهبان خويش راپروردگار خود گرفتند نه خدا را ، پرسيدم فرمود: بخدا سوگند كه علما و راهبان مردمرا به عبادت خويش نخواندند و اگر هم مى‏خواندند آنها نمى‏پذيرفتند ولى حرام خدا رابراى آنها حلال و حلالش را حرام كردند بنابراين آنها ندانسته و نفهميده عبادت ايشانكردند.

عن أبي بصير قال : قلت لأبي عبد الله (ع) : ترد علينا أشياء ليس نعرفها في كتاب الله ولا سنة فننظر فيها ؟ قال لا أما انك ان أصبت لم تؤجر ، وان أخطأت كذبت على الله عز وجل . الكافي ج1 ص77 ، وسائل الشيعة : ج 18 : 24

به ابو عبد اللَّه صادق (ع) گفتم : مسائلى مطرح مى‏شود كه پاسخ آن را در كتاب خدا نمى ‏يابيم و سنتى در آن زمينه وجود ندارد كه در آن بنگريم . آيا مى ‏توانيم فكر خود را بكار اندازيم و پاسخ بدهيم ؟ ابو عبد اللَّه گفت : نه . باخبر باش كه اگر فتواى تو با حقيقت موافق درآيد ، اجر و پاداشى نخواهى برد ، و اگر بر خطا باشد بر خداوند تبارك و تعالى دروغ بسته‏اى‏ .

عن زرارة قال سالت أبا عبد الله (ع) عن الحلال والحرام ، فقال : حلال محمد حلال أبداً إلى يوم القيامة وحرامه حرام أبداً إلى يوم القيامة ، لا يكون غيره ولا يجيء غيره … الكافي ج1ص79
زرارة گويد از امام صادق (ع) راجع بحلال و حرام پرسيدم فرمود : حلال محمد(ص) هميشه تا روز قيامت حلالست و حرامش هميشه تا روز قيامت حرام ، غير حكم او حكمى نيست و جز او پيغمبرى نيايد

عن عمر بن قيس عن أبي جعفر (ع) قال : سمعته يقول :ان الله تبارك وتعالى لم يدع شيئاً يحتاج إليه الأمة إلا أنزله في كتابه وبينه لرسوله (ص) وجعل لكل شيء حداً وجعل عليه دليلاً يدل عليه ، وجعل على من تعدى ذلك الحد حداً . الكافي ج1 ص80
امام باقر (ع) ميفرمود : خداى تبارك و تعالى چيزى از احتياجات امت را وانگذاشت جز آنكه آن را در قرآنش فروفرستاد و براى رسولش بيان فرمود و براى هر چيز اندازه و مرزى قرار داد و براى رهنمائى آن رهبرى گماشت و براى كسى كه از آن مرز تجاوز كند كيفرى قرار داد .

و اطاعت مطلق از غیر معصوم(ع) جایز نمیباشد:

امام باقر(ع) میفرمایند:«اگر هر چيزي براي شما ايجاد اشكال يا شبهه كند، وصيت و پرچم و سلاح رسول الله (ص) جاي هيچ گونه شبهه و اشكال برايتان باقي نمي‌گذارد. بر حذر باشيد از كساني كه خود را به دروغ به آل محمد نسبت مي‌دهند. كه همانا براي آل محمد و علي (ع) يك پرچم است و براي ديگران پرچم‌ها. پس در جاي خودت ثابت باش و ابداً از هيچ‌كس تبعيت نكن تا مردي را از فرزندان حسين (ع) ببيني كه با او وصيت رسول الله(ص) و پرچم او و سلاح او باشد.» تفسير العياشي ج1 ص64، بحار الأنوار ج52 ص222، الزام الناصب ج۲ ص96

امام صادق‏ علیه‌ السلام ابو حمزه ثمالی را هشدار داد: (بپرهیز از اینکه جز حجت خدا، کسی را در همه سخنانش تصدیق کنی)کافی 2 / 298 ؛ معانی الاخبار/ 169

عن أبي عبد الله قال: "كل راية ترفع قبل قيام القائم فصاحبها طاغوت يعبد من دون الله عز وجل".
امام جعفر صادق (ع) میفرمایند: هر پرچمی که قبل از قیام قائم بر افراشته شود، صاحب آن، طاغوت است که غیر خداوند عزوجل را پرستش می کند.

وقال الله تعالی فی کتابه: مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِيَاءَ كَمَثَلِ الْعَنْكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتاً وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنْكَبُوتِ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ( العنکبوت 41)

آقایان فقط لطف کنند جوابشان مستند به ثقلین باشد و از نوشتن انشاهایی که حاوی نظرات شخصی و تفسیرات و اقوال غیر معصوم(ع) باشد، خودداری فرمایند چرا که حداقل برای اینجانب فقط قران و کلام معصومین(ع) حجت میباشد!

الحمد لله رب العالمین





حق دوست;358230 نوشت:
شک نیست که یهود و نصارى در برابر علماء و راهبان خود سجده نمى کردند و براى آنها نماز و روزه و یا سائر عبادتها را انجام نمى دادند، ولى از آنجا که خود را بدون قید و شرط در اطاعت آنان قرار داده بودند و حتى احکامى را که بر خلاف حکم خدا مى گفتند واجب الاجرا مى شمردند قرآن از این پیروى کورکورانه و غیر منطقى تعبیر به عبادت کرده است .

برادر بزرگوار حق دوست و ان شاءالله حق دوست و همیشه حق دوست

چی میگی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

کجایی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

یهودی ها عزیر رو فرزند خدا میدونستند و مسیحی ها حضرت عیسی رو فرزند خداوند میدونستند که مشرک نامیده شدند :

ایه 30 سوره توبه میفرماید:وقالت الیهود عزیر بن الله و قالت النصاری المسیح بن الله-----

خادم الیمانی(ع);358247 نوشت:
با توجه به ثقلین ، ولایت غیر معصوم بطور کلی باطل و خلاف ثقلین است چه برسد به ولایت مطلقه که حتی رسول الله(ص) نیز هچنین ولایتی نداشته است و حضرتش حتی اجازه اخم و بی توجهی به مراجعه کننده ای را نداشت

به به خوش اومدید بهتره تمام پست ها رو از اول مطالعه کنید:ok:

خادم الیمانی(ع);358247 نوشت:
خادم الیمانی(ع) آواتار ها

تاریخ عضویت : فروردین 1392
نوشته : 182 صلوات : 34
صلوات گرفته: 124 در 75 پست
حضور : 1 روز 13 ساعت 21 دقیقه
دریافت : 0 آپلود : 0
گالری : 2 وبلاگ :

خادم الیمانی(ع) هم اکنون آنلاین است.

با توجه به ثقلین ، ولایت غیر معصوم بطور کلی باطل و خلاف ثقلین است چه برسد به ولایت مطلقه که حتی رسول الله(ص) نیز هچنین ولایتی نداشته است و حضرتش حتی اجازه اخم و بی توجهی به مراجعه کننده ای را نداشت

دوست عزیز
مگر قرآن نمی فرماید:
[=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]إنما وليكم الله ورسوله والذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة ويؤتون الزكاة وهم راكعون ( مائده -55)

افزون بر این
در مقبوله معروف عمر بن حنظله آمده است که از امام زمان عجل الله روایت و نقل شده که حوادث و مسائل در زمان غیبت به راویان احادث و سخنان ما مراجعه کنید «و اما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها إلی رواة حدیثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجة الله علیهم» اما وقایعی که رخ خواهد داد و مسائل مستحدثه، پس در مورد آنها به راویان احادیث ما رجوع کنید که آنان حجت من بر شما و من حجت خداوند بر آنان هستم.و با این بیان، حضرت مهدی(عج) فقهاء را به عنوان نوّاب عام خود بر مسلمانان قرار داد. این روایت در احتجاج مرحوم طبرسی مفصل آمده است

برخی گر چه ادعای ولایت معصوم را دارند و با تمسک به ثقلین در صدد نفی ولایت فقیه هستند ولی وقتی بحث ولایت معصوم هم می شود معنای ولی را توجیه کرده و از زیر ولایت معصوم هم به هزار و یک توجیه در می روند

همره;358255 نوشت:
به به خوش اومدید بهتره تمام پست ها رو از اول مطالعه کنید

خواهر محترم همه مطالعه شده است ، اگر برای مطالب مطروحه اینجانب پاسخی از ثقلین دارید ،ارائه فرمایید.
الحمد لله رب العالمین

بسم الله الرحمن الرحیم

خادم الیمانی(ع);358247 نوشت:
رسول الله(ص) حتی نمیتواند برای فردایش قولی بدهد و انجام انرا تضمین کند!!

جناب خادم یمانی یکی از مصادیق این روایت که اتفاقا مرتبط است برای کسانی که ادعای عصمت می کنند آنهم در زمان حضور امام زمان (عج) مدعی یمانیت مسمی به احمد الحسن امامکم است.
چنانکه
اگر ایشان از حال روز دیروزش خبرداشت کشتار بصره اتفاق نمی افتاد
و اگر از امروزش خبر داشت سفیانی و دجال را میشناخت بر علیه او قیام میکرد و سید خراسانی و... را معرفی میکرد و اگر از فردایش خبر داشت چهره خود را به دیگران نشان میداد و وعده الهی ایمان می آورد و از روی خوف غائب از نظر نمی ریست .
لطفا برای تبلیغ مدعی یمانیت و طرح شبهات مربوط موضوع جدیدی ایجاد کنید یا اجازه بدهید شبهه این سوال پاسخ داده شود تا به تحلیل امام شما برسیم .

اما در مورد ولایت مطلقه فقیه و شرعی بودنش جناب حکیم دلیل روائی آوردند

حکیم;358237 نوشت:
در مقبوله معروف عمر بن حنظله آمده است که از امام زمان عجل الله روایت و نقل شده که حوادث و مسائل در زمان غیبت به راویان احادث و سخنان ما مراجعه کنید «و اما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها إلی رواة حدیثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجة الله علیهم» اما وقایعی که رخ خواهد داد و مسائل مستحدثه، پس در مورد آنها به راویان احادیث ما رجوع کنید که آنان حجت من بر شما و من حجت خداوند بر آنان هستم.و با این بیان، حضرت مهدی(عج) فقهاء را به عنوان نوّاب عام خود بر مسلمانان قرار داد. این روایت در احتجاج مرحوم طبرسی مفصل آمده است

و بنده نیز این روایت را اضافه میکنم.

" لولا من يبقى بعد غيبة قائمكم من العلماء الداعين إليه ، والدالين عليه ، والذابين عن دينه بحجج الله ، والمنقذين لضعفاء عباد الله من شباك إبليس ومردته ، ومن فخاخ النواصب ، لما بقي أحد إلا ارتد عن دين الله . ولكنهم الذين يمسكون أزمة قلوب ضعفاء الشيعة كما يمسك صاحب السفينة سكانها ، أولئك هم الأفضلون عند الله عز وجل "

* ابو يعقوب يوسف بن محمد بن زياد وابو الحسن على بن محمد بن يسار مىگويند : ابو محمد حسن بن علي عسكرى فرمود : اگر پس از غيبت قائم ما ، علمايى كه مردم را به سوى او فرا مىخوانند و آنان را بدو رهنمون مىشوند و با دليل و برهانهاى خدا از دين او حراست و نگاهبانى مىكنند ، و بندگان ناتوان خدا را از دامهاى اهريمن و ديگر سركشان و دشمنان رهايى بخشند ، وجود نداشتند ، همه از دين خدا بر مىگشتند ولى اين علما و دانشمندانند كه زمام دلهاى شيعيان سست ايمان را بدست میگيرند ، همانگونه كه كشتيبان و ناخدا ، فرمان كشتى را در دست دارد ، اينان نزد خدا برترين مردمند .

المصادر :
* : التفسير المنسوب إلى الإمام العسكري " ص 344 ح 225 - مرسلا عن علي بن محمد عليهما السلام : -
* : الاحتجاج : ص 18 - وقال فمن ذلك ما حدثني به السيد العالم العابد أبو جعفر مهدي بن أبي حرب الحسيني المرعشي رضي الله عنه قال : حدثني الشيخ الصدوق أبو عبد الله جعفر بن محمد بن أحمد الدوريستي رحمة الله عليه قال : حدثني أبي محمد بن أحمد قال : حدثني الشيخ السعيد أبو جعفر محمد بن علي بن الحسين بن بابويه القمي رحمه الله قال : حدثني أبو الحسن محمد بن القاسم المفسر الاسترآبادي قال : حدثني أبو يعقوب يوسف بن محمد بن زياد وأبو الحسن علي بن محمد بن سيار - وكان من الشيعة الإمامية - قالا : حدثنا أبو محمد الحسن بن علي العسكري كما في التفسير : -
* : منية المريد : ص 35 - عن تفسير العسكري عليه السلام بتقديم وتأخير .
* : المحجة البيضاء : ج 1 ص 32 - عن منية المريد ظاهرا .
* : حلية الأبرار : ج 2 ص 455 ب 4 - عن الاحتجاج بتفاوت يسير .
* : البحار : ج 2 ص 6 ب 8 ح 12 - عن تفسير العسكري عليه السلام ، والاحتجاج .
* : العوالم : ج 3 ص 295 ب 1 ح 91 - عن تفسير العسكري عليه السلام ، والاحتجاج .

یاحق

جناب حکیم، بنده که ولایت معصوم(ع) را کاملا قبول دارم شان نزول این ایه هم در مورد امیر المومنین(ع) است.
فقط عرض کردم ولایت معصوم(ع) نیز مطلقه نیست، ولایت مطلقه منحصر و مخصوص ذات الهی است.

نقل قول:

افزون بر این
در مقبوله معروف عمر بن حنظله آمده است که از امام زمان عجل الله روایت و نقل شده که حوادث و مسائل در زمان غیبت به راویان احادث و سخنان ما مراجعه کنید «و اما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها إلی رواة حدیثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجة الله علیهم» اما وقایعی که رخ خواهد داد و مسائل مستحدثه، پس در مورد آنها به راویان احادیث ما رجوع کنید که آنان حجت من بر شما و من حجت خداوند بر آنان هستم.و با این بیان، حضرت مهدی(عج) فقهاء را به عنوان نوّاب عام خود بر مسلمانان قرار داد. این روایت در احتجاج مرحوم طبرسی مفصل آمده است

جناب حکیم ! ، فرموده در مسائل پیش امده به راویان حدیث ما یعنی در حقیقت به کلام و نظر اهلبیت(ع) مراجعه کنید و گرنه میفرمود به مفسرین قران و مفسیرین احادیث ما مراجعه کنید!!
و قران میفرماید تاویل و تفسیر متشابهات قران را جز راسخون در علم نمیدانند
و با احادیث معصومین(ع) ثابت میشود که مصداق راسخون در علم و اهل الذکر و علمای دین، فقط و فقط اهلبیت(ع) هستند و کسی در این مقام و درجه با ایشان شریک نیست.
بنابرین اگر فتوی و نظر علما مستند به ثقلین است پس در اینصورت قابل قبول است ولی اگر تاویل و نظر شخصی انها است پس در اینصورت بی هیچ تعارفی نظر انها غیر قابل اعتنا است.

ثانیا این قسمتی از توقیع حضرت امام مهدی(عج) است ، که در چند سطر پایینتر آن توقیع ،خمس را تا زمان ظهور امرشان بر شیعیان مباح فرموده اند تا تولدشان پاک و طیب باشد! لینک روایت کامل در http://www.askdin.com/thread7788-3.html#post355955
ولی اقایان به ان قسمت توجهی نمیکنند به بهانه اینکه خبر واحد است و خبر واحد قابل اعتنا نیست!!! در صورتیکه به قسمت"و اما الحوادث الواقعة.... " مرتبا استناد میکنند و این یعنی اعمال استاندارد دوگانه و سیاست یک بام و دو هوا در مورد یک روایت منتسب به معصوم(ع) !
مگر دین خدا بازیچه است که هر قسمتی که بنفعمان و مطابق میلمان بود اخذ کنیم و بقیه را به بهانه های مختلف مسکوت کنیم؟؟؟!!!

که توضیح دقیق "و اما الحوادث الواقعة.... " مطابق با نص صریح روایت، داده شد و بمعنای صدور مجوز برای تفسیر به رای ثقلین، و صدور فتوی شخصی نمیباشد!

الحمد لله رب العالمین

فاتح;358260 نوشت:

جناب خادم یمانی یکی از مصادیق این روایت که اتفاقا مرتبط است برای کسانی که ادعای عصمت می کنند آنهم در زمان حضور امام زمان (عج) مدعی یمانیت مسمی......

جناب فاتح، به این میگویند بی جوابی ناشی از بیسوادی و سعی در انحراف بحث!
عرض کردم اگر برای مطالب مطروحه اینجانب ، مطلبی مستند به ثقلین دارید بفرمایید تا بحث را بصورت سالم و علمی ادامه دهیم.

فاتح;358260 نوشت:
" لولا من يبقى بعد غيبة قائمكم من العلماء الداعين إليه ، والدالين عليه ، والذابين عن دينه بحجج الله ، والمنقذين لضعفاء عباد الله من شباك إبليس ومردته ، ومن فخاخ النواصب ، لما بقي أحد إلا ارتد عن دين الله . ولكنهم الذين يمسكون أزمة قلوب ضعفاء الشيعة كما يمسك صاحب السفينة سكانها ، أولئك هم الأفضلون عند الله عز وجل "

جواب این روایت هم در لینک http://www.askdin.com/thread27358-2.html#post339347
قبلا داده شده است
.
الحمد لله رب العالمین

همره;358254 نوشت:
برادر بزرگوار حق دوست و ان شاءالله حق دوست و همیشه حق دوست

چی میگی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

کجایی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

یهودی ها عزیر رو فرزند خدا میدونستند و مسیحی ها حضرت عیسی رو فرزند خداوند میدونستند که مشرک نامیده شدند :

ایه 30 سوره توبه میفرماید:وقالت الیهود عزیر بن الله و قالت النصاری المسیح بن الله-----

جایی نیستم. شما مثل اینکه خوابید یا خودتون را زدید به خواب. بنده چیزی نمیگم اینها (تمام متن آبی در پست قبلی) نوشته های موجود در تفسیر نمونه است خوب شد از خودم چیزی نگفتم و گرنه حتما خونم مباح بود. خواهر گرامی اصلا پست من را مطالعه کردید. گفتم آیه 31( اتخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَ رُهْبَنَهُمْ أَرْبَاباً مِّن دُونِ اللَّهِ....) شما آیه 30 را میگید. پیشنهاد میکنم پست قبلیما دوباره یا تفسیرنمونه توبه 31 را مطالعه کنید. اگه تفسیر نمونه را هم ندارید اینم لینک
http://www.andisheqom.com/Files/quranshenasi.php?idVeiw=29931&level=4&subid=29931.

امیدوارم مغرضانه این جواب انحرافی را نداده باشید و گرنه در محضر عدل الهی منتظرتون هستم.

بنده دیگه پستی در این تاپیک و تاپیک های مشابهش نخواهم داد فکر کنم به اندازه کافی بحث شده، وظیفه ای بر گردنم بود گفتم و بیش از این نیازی نمیبینم.

والسلام.

نقل قول:
[SPOILER]در آيه بعد به شرك عملى آنان ( در مقابل شركاعتقادى ) و يا به تعبير ديگر شرك درَژ عبادت اشاره كرده ، مى‏گويد : يهود و نصارى دانشمندان و راهبان
تفسير نمونه ج : 7ص :365
خود را ، خدايان خود ، در برابر پروردگار قرار دادند ( اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا من دون الله) .
و نيز مسيح فرزند مريم را به الوهيت پذيرفتند ( و المسيح ابن مريم) .
احبار جمع حبر به معنى دانشمند و عالم و رهبان جمع راهب به افرادى گفته مى‏شود كه به عنوان ترك دنيا در ديرها سكونت اختيار كرده و به عبادت مى‏پرداختند .
شك نيست كه يهود و نصارى در برابر علماء و راهبان خود سجده نمى‏كردند و براى آنها نماز و روزه و يا سائر عبادتها را انجام نمى‏دادند ، ولى از آنجا كه خود را بدون قيد و شرط در اطاعت آنان قرار داده بودند و حتى احكامى را كه بر خلاف حكم خدا مى‏گفتند واجب الاجرا مى‏شمردند قرآن از اين پيروى كوركورانه و غير منطقى تعبير به عبادت كرده است .
اين معنى در روايتى كه از امام باقر و امام صادق (عليه‏السلام‏) نقل شده ، آمده است كه فرمودند : اما و الله ما صاموا لهم و لا صلوا و لكنهم احلوا لهم حراما و حرموا عليهم حلالا فاتبعوهم و عبدوهم من حيث لا يشعرون : به خدا سوگند آنان ( يهود و نصارى ) براى پيشوايان خود روزه و نماز بجا نياوردند ولى پيشوايانشان حرامى را براى آنان حلال ، و حلالى را حرام كردند و آنها پذيرفتند و پيروى كردند و بدون توجه آنان را پرستش نمودند .
در حديث ديگرى چنين آمده است كه عدى ابن حاتم مى‏گويد : خدمت رسول خدا (صلى‏الله‏عليه‏وآله‏وسلّم‏) آمدم در حالى كه صليبى از طلا در گردن من بود ، به من فرمود : اى عدى ! اين بت را از گردنت بيفكن ! من چنين كردم ، سپس نزديكتر رفتم شنيدم اين آيه را مى‏خواند اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا ... هنگامى كه آيه را تمام كرد گفتم : ما هيچگاه پيشوايان خود را نمى‏پرستيم ! فرمود : آيا
تفسير نمونه ج : 7ص :366
چنين نيست كه آنها حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال مى‏كنند و شما از آنها پيروى مى‏كنيد ؟ گفتم : آرى چنين است ، فرمود : همين عبادت و پرستش آنها است .
دليل اين موضوع روشن است زيرا قانونگزارى مخصوص خدا است ، و هيچ كس جز او حق ندارد چيزى را براى مردم حلال و يا حرام كند و قانونى بگزارد ، تنها كارى كه انسانها مى‏توانند انجام دهند كشف قانونهاى پروردگار و تطبيق آن بر مصاديق مورد نياز است .
بنا بر اين اگر كسى اقدام به قانونگزارى بر ضد قوانين الهى كند ، و كسى آن را به رسميت بشناسد و بدون چون و چرا بپذيرد ، مقام خدا را براى غير خدا قائل شده است ، و اين يكنوع شرك عملى و بت پرستى و به تعبير ديگر پرستش غير خدا است .
از قرائن چنين بر مى‏آيد كه : يهود و نصارى براى پيشوايان خود چنين اختيارى را قائل بودند كه گاهى قوانين الهى را به صلاحديد خود تغيير دهند و هم اكنون مسئله گناه بخشى در ميان مسيحيان رائج است كه در برابر كشيش اعتراف به گناه مى‏كنند و او مى‏گويد : بخشيدم! .
نكته ديگرى كه بايد به آن توجه داشت اين است كه : چون نوع پرستش و عبادت مسيحيان نسبت به عيسى با پرستش يهود نسبت به پيشوايشان تفاوت داشته يكى واقعا مسيح را پسر خدا مى‏دانسته و ديگرى به خاطر اطاعت بى قيد و شرط به عنوان عبادت كردن پيشوايان معرفى شده‏اند لذا آيه فوق نيز ميان آن دو تفاوت قائل شده و حسابشان را از هم جدا كرده است و مى‏گويد : اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا من دون الله .

تفسير نمونه ج : 7ص :367
سپس حضرت مسيح را جدا كرده مى‏گويد : و المسيح ابن مريم و اين نشان مى‏دهد كه در تعبيرات قرآن همه ريزه‏كاريها رعايت مى‏شود .
در پايان آيه روى اين مسئله تاكيد مى‏كند كه تمام اين بشرپرستيها بدعت و از مسائل ساختگى است و هيچگاه به آنها دستورى داده نشده كه خدايان متعدد براى خود انتخاب كنند بلكه به آنها دستور داده شده كه تنها يك معبود را بپرستند ( و ما امروا الا ليعبدوا الها واحدا ) .
معبودى كه هيچكس جز او شايسته پرستش نيست ( لا اله الا هو) .
معبودى كه منزه است از آنچه آنها شريك وى قرار مى‏دهند ( سبحانه عما يشركون) .
[=arial]يك درس آموزنده
قرآن مجيد در آيه فوق درس بسيار پر ارزشى به همه پيروان خود مى‏دهد و يكى از عاليترين مفاهيم توحيد را ضمن آن خاطر نشان مى‏سازد ، و مى‏گويد : هيچ مسلمانى حق ندارد اطاعت بى قيد و شرط انسانى را بپذيرد ، زيرا اين كار مساويست با پرستش او ، همه اطاعتها بايد در چهار چوبه اطاعت خدا در آيد و پيروى از دستور انسانى تا آنجا مجاز است كه با قوانين خدا مخالفت نداشته باشد اين انسان هر كس و هر مقامى مى‏خواهد باشد .
زيرا اطاعت بى قيد و شرط مساوى است با پرستش ، و شكلى است از بت پرستى و عبوديت ، اما متاسفانه مسلمانان با فاصله گرفتن از اين دستور مهم اسلامى و بر پا ساختن بتهاى انسانى گرفتار تفرقه‏ها و پراكندگيها و استعمارها و استثمارها شده‏اند و تا اين بتها شكسته نشود وكنار نرود نبايد انتظار بر طرف شدن نابسامانيها را داشته باشند .
اصولا اين گونه بت پرستى از بت‏پرستيهاى زمان جاهليت كه در برابر سنگ
تفسير نمونه ج : 7ص :368
و چوب سجده مى‏كردند خطرناكتر است زيرا آن بتهاى بى روح پرستش كنندگان خويش را هيچگاه استعمار نمى‏كردند ، اما انسانهائى كه به شكل بت در مى‏آيند بر اثر خودكامگى ، پيروان خود را به زنجير اسارت مى‏كشند و گرفتار همه گونه انحطاط و بدبختى مى‏گردانند .

[/SPOILER]

بسم الله الرحمن الرحیم

خادم الیمانی(ع);358262 نوشت:
جناب فاتح، به این میگویند بی جوابی ناشی از بیسوادی و سعی در انحراف بحث!

و

خادم الیمانی(ع);358247 نوشت:
ایشان حتی اجازه اخم کردن به مراجعه کننده ای را ندارد چه برسد به دارا بودن ولایت مطلقه که چنین ولایتی فقط و فقط مختص ذات متعال الهی است و احدی در ولایت مطلقه با خداوند بلند مرتبه شریک و همتا نمیباشد.
پس بکار بردن کلمه ولایت مطلقه برای

غیر

از ذات الهی ،

شرک بخداست

و حتی ولایت رسول الله(ص) و ائمه معصومین(ع) نسبی است و

نه مطلق

جناب خادم یمانی ولایت مطلقه فقیه را توضیح بدهید و ربطش به شرک به خدا توضیح دهید تا بنده از شما بیاموزم.

ضمنا چون پاسخ شما در این پست مربوط به سوال کاربر محترم سید هاشمی است

خادم الیمانی(ع);358262 نوشت:
جواب این روایت هم در لینک نگاهی واقعی به کیفیت شناخت امام زمان (عج) در زمان ظهور
قبلا داده شده است.

اگر مطلب دیگری هم در این باره دارید و برای تکمیل لازم است ذکر شود بفرمائید
همچنین
برای فهم روایت ثقلین نیز لازم است که ولایت مطلقه فقیه را از زبان شما بفهمم و بدانم تعارض ولایت و امامت امام معصوم منصوب من الله با ولایت مطلقه فقیه چیست تا بعد در خدمت باشیم.

ان شاء الله تعالی

یاحق

فاتح;358265 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

جناب خادم یمانی ولایت مطلقه فقیه را توضیح بدهید و ربطش به شرک به خدا توضیح دهید تا بنده از شما بیاموزم.

همچنین
برای فهم روایت ثقلین نیز لازم است که ولایت مطلقه فقیه را از زبان شما بفهمم و بدانم تعارض ولایت و امامت امام معصوم منصوب من الله با ولایت مطلقه فقیه چیست تا بعد در خدمت باشیم.

ان شاء الله تعالی

یاحق


جناب فاتح در مورد مفهوم ولایت مطلقه فقیه ، بنده تفسیر و توضیح خاصی، اضافه بر انچه که دوستان ارائه کرده اند، ندارم.
فقط بنده عرض کردم که لفظ مطلقه، مصداقش منحصر و مخصوص ذات الله تعالی است و در غیر او مصداق ندارد حتی در معصوم(ع).

توجه فرمایید یکی از اسما الحسنی الهی، الولی میباشد که به معنی ولی مطلق است
و توجه شما را به (ال) در ابتدای کلمه (ولی) جلب میکنم ، که برای معرفه ساختن و انحصاری ساختن اسم بکار میرود و ان را از حالت نکره خارج کرده و به ان مفهوم خاصی میدهد که مصداق خاصی دارد، بطوریکه هر گونه برداشت دیگر از ان کلمه برای شنونده امکان پذیر نمیباشد.

( اله )یعنی هر خدایی و نکره است و هر مصداقی میتواند داشته باشد و وقتی ( ال) به اول آن اضافه شود میشود (الله) یعنی خدای شناخته شده و منحصر بفرد که هیچ مفهومی بغیر از خدای واحد متعال نمیتواند داشته باشد و هیچ مصداقی جز ذات احدیت را نمیتوان برای ان متصور شد. و همینطور است اسما الحسنی الهی مانند الرحمن الرحیم الملک القدوس العزیز الحکیم.... که (ال) ابتدای آنها ، به آنها مفهوم خاصی میدهد و مصداق خاص و مشخصی دارد و آن مصداق ذات باری تعالی است .

از طرفی معصوم(ع) ، خلیفه الله میباشد یعنی تجلی و مصداق صفات الهی بصورت نسبی است و مطلق انها همانطور که عرض شد فقط در ذات الهی تجلی میابد . پس صفت الولی نیز در معصوم(ع) تجلی نسبی پیدا میکند که البته با توجه به اهمیت مسئله ولایت ، در نص صریح ایات قران به ان تاکید شده است.

إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ

که شان نزول ان در مورد امیر المومنین(ع) و در ادامه جانشینان رسول الله(ص) از اهلبیت(ع) میباشد.

که با توجه به نص صریح آیه متوجه سلسله مراتب این ولایت میشویم و اینکه ولی اولیه و مطلق فقط خداست و ولایت رسول الله(ص) در امتداد و در محدوده و مشروط به ولایت مطلقه الهی میباشد و ولایت ائمه معصومین(ع) نیز در امتداد و در محدوده و مشروط به ولایت مطلقه الله و ولایت رسول الله(ص) میباشد که در غیر اینصورت مصداق ولایت طاغوت و دون الله میشود!

همچنین بطور مشابه در ایه يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنكُمْ ...
همان سلسله مراتب دیده میشود که اطاعت از ولی امر در امتداد و در محدوده و مشروط به اطاعت از الله و رسول الله(ص) تعریف میشود.
اما میخواهیم بررسی کنیم که ایا أُولِي الْأَمْرِ مصداق و مفهوم خاصی دارد و یا قابل تعمیم است؟
آنچه که از ثقلین بدست میاید اینست که مصداق أُولِي الْأَمْرِ منحصر و محدود در معصومین(ع) میباشد و قابل تعمیم به غیر معصوم(ع) نمیتواند باشد و عصمت با نص و وصیت مشخص میشود و نه با شورایی همانند سقفیه که جانشین رسول الله(ص) و خلیفه الهی را مثلا کشف کردند!

[=Times New Roman] امیرالمومنین(ع) فرمود : بدرستی که اطاعت ، فقط برای خداوند و رسولش و اولی الامر (صاحبان امر) است . یعنی همان کسانی که خداوند به خود و پیامبرش مقرون داشته است و فرموده : يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ . ای کسانی که ایمان آورده‌ اید ، اطاعت کنید خداوند را و اطاعت کنید پیامبر و اولی الامر (صاحبان امر) خود را . النساء:59 . پس بدرستی که خداوند به اطاعت از رسول الله (ص) امر کرده است ، زیرا او معصوم و پاک و مطهر است و به معصیت خداوند امر نمی‌ کند . و بدرستی که به اطاعت از اولی الامر (صاحبان امر) امر فرموده است ، زیرا آنها معصوم و پاک و مطهر هستند و به معصیت خداوند امر نمی کنند . كتاب سليم بن قيس ص405 . الخصال الصدوق ص 139 . علل الشرائع ج 1 ص 123 . وسائل
الشيعة ج 27 ص 130 . بحار الانوار ج 25 ص 200


[=Times New Roman][=Times New Roman]عبد العزيز بن يحيى از مغيرة بن محمّد از رجاء بن سلمه، از عمرو بن شمر، از جابر بن يزيد جعفى، وى مى‏گويد: محضر ابى جعفر محمّد بن على الباقر عليهما السّلام عرض كردم:[=Times New Roman] براى چه به نبىّ و امام عليهما السّلام نياز هست؟
حضرت فرمودند: براى اين كه عالم بر صالح باقى باشد چه آن كه خداوند عزّ و جلّ تا مادامى كه نبىّ يا امام در بين مردم مى‏باشند عذاب را از اهل زمين بر مى‏دارد و شاهد بر اين كلام فرموده حقّ عزّ و جلّ در قرآن كريم است:
وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ‏ (تا تو در ميان آنها هستى حقّ تعالى آنها را عذاب نمى‏كند).
و رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم فرموده: ستارگان امانند براى اهل آسمان و اهل بيت من امانند براى اهل زمين، و اگر ستارگان از آسمان فرو ريزند ميرسد باهل آسمان آنچه را كه دوست نميدارند هم چنين اگر اهل بيت من از ميان مردم بروند خواهد رسيد باهل زمين آنچه را كه مكروه ميدارند و اهل بيت آن حضرت ائمه ميباشند كه خداوند اطاعت آنها را با اطاعت خود و رسول خود برابر و مقرون فرموده چنان كه ميفرمايد: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ‏، اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد فرمان خدا و رسول و فرمانداران (از طرف خدا و رسول) را اطاعت كنيد،
[=Times New Roman]و ايشان معصوم و پاك هستند (از هر رجس و پليدى و اعمال زشت) و مرتكب هيچ گونه گناهى نشده و نميشوند و نافرمانى خدا را نميكنند بلكه مؤيد من عند اللَّه و براه و طريق صواب و صلاح ميباشند،[=Times New Roman] و بسبب ايشان خداوند بندگان خود را روزى ميدهد و شهرهايشان را آباد ميگرداند، و بواسطه آنها باران از آسمان ميبارد و بركات از زمين خارج مى‏شود، و بواسطه وجود ايشان است كه بگناهكاران مهلت داده شده و تعجيل در عذاب و عقوبت ايشان نميشود.
و روح قدسى از ايشان دقيقه و آنى جدا نميگردد، و ايشان از قرآن جدا نيستند و قرآن هم از ايشان جدا نيست، صلوات اللَّه عليهم اجمعين.
[=Times New Roman]علل الشرائع / ترجمه ذهنى تهرانى، ج‏1، ص: 427
ابن بابويه، محمد بن على، علل الشرائع / ترجمه ذهنى تهرانى، 2جلد، انتشارات مؤمنين - ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1380ش.

یعنی
اولی الامر منحصر و مخصوص به معصومین(ع) میباشد.

نقل قول:


ضمنا چون پاسخ شما در این پست مربوط به سوال کاربر محترم سید هاشمی است

اگر مطلب دیگری هم در این باره دارید و برای تکمیل لازم است ذکر شود بفرمائید

جناب برادر فاتح در پست http://www.askdin.com/thread28204-7.html#post358261

نیز توضیحاتی عرض شده است.

الحمد لله رب العالمین



خادم الیمانی(ع);358247 نوشت:
با توجه به ثقلین ، ولایت غیر معصوم بطور کلی باطل و خلاف ثقلین است چه برسد به ولایت مطلقه که حتی رسول الله(ص) نیز هچنین ولایتی نداشته است و حضرتش حتی اجازه اخم و بی توجهی به مراجعه کننده ای را نداشت


سلام

[سوره التوبة (9): آيات 71 تا 72]

وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ يُطِيعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ (71) وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها وَ مَساكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ (72)
ترجمه:
71-
مردان و زنان با ايمان ولى يكديگرند، امر به معروف و نهى از منكر مى ‏كنند، و نماز را بر پا مى ‏دارند، و زكات را مى‏ پردازند، و خدا و رسولش را اطاعت مى‏ نمايند، خداوند به زودى آنها را مورد رحمت خويش قرار مى‏ دهد خداوند توانا و حكيم است.
72- خداوند به مردان و زنان با ايمان باغهايى از بهشت وعده داده كه نهرها از زير (درختان) آنها جارى هستند، جاودانه در آن خواهند ماند، و مسكن‏ هاى پاكيزه‏ اى در بهشت هاى عدن (نصيب آنها ساخته) و رضا (و خشنودى) خدا (از همه اينها) برتر است!، و پيروزى بزرگ همين است

در مقابل نص قرآن تفسیر به رای می فرمایید ؟
و ظاهرا شما مطلقه را نفهمیده اید که چیست ؟
والله الموفق

با سلام به تمامی دوستان و شرکت کنندگان در مباحث

مطالعه پستهای این تاپیک مشخص می کند که پیش نیاز بحث ولایت مطلقه فقیه، اثبات ولایت مطلقه پیامبر و امامان (صلوات الله علیهم) است، و مطرح کردن مسائل پیش نیاز بحث، خارج از موضوع بوده و مجالی دیگر می طلبد، لذا ضمن تشکر از همه دوستان، پستهای غیر مرتبط حذف یا منتقل شده و تاپیک تا جمع بندی نهائی، قفل می شود.

موفق باشید.

پرسش
با توجه به اینکه «ولایت مطلقه فقیه» یعنی دایره اختیارات ولی فقیه محدود به احکام اولی و ثانوی و قوانین مدون نیست؛ چگونه می­توان پذیرفت که ولی فقیه غیر معصوم، حق داشته باشد بر خلاف شرع دستور بدهد؟

پاسخ

هرگز اینطور نیست که اختیارات مطلقه ولی فقیه به مخالفت با شرع منجر شده، یا حتی اجازه مخالفت با شرع را داشته باشد! برای فهم درست مسئله توجه به چند نکته لازم است:

نکته اول:

ولی فقیه هرگز حق افزودن یا کاستن حکمی از شرع را ندارد، وظائف فقیه و اختیارات او فقط در حیطه اجرای قوانین است، و فایده این مطلقه بودن در جایی است که قانون گره بخورد، نه اینکه فقیه حق داشته باشد بی دلیل و بدون قاعده هر امری را که خواست بر دیگری ترجیح دهد!
بلکه این ترجیح نیز باید متناسب با اجتهاد، و فهم او از قوانین اسلامی، اعم از عقل و نقل باشد، یعنی هرگز حق ندارد از روی هوی و هوس حکمی را بر حکم دیگر مقدم کند.

مثل اینکه سر چهارراه ماشین ها با چراغ سبز حرکت می کنند و با چراغ قرمز می ایستند، این قانون است، اما اگر ترافیک گره خورد پلیس راهنمایی و رانندگی که در آن چهارراه حضور دارد به صورت موقت برای باز شدن گره ترافیک، به رانندگان می گوید برای حل این گره، به جای قانون به من نگاه کنید، و دستور توقف به کسانی میدهد که چراغشان سبز است و دستور حرکت به کسانی که چراغشان قرمز است!
روشن است که پلیس حق ندارد قانون را عوض کند و چنین هم نمیکند، بلکه این از باب تزاحم قوانین، آن هم در مقام اجراست، نه قانونگذاری!(دقت کنید)

نکته دوم:

اختیاری که برای فقیه در بالا عرض کردیم همان طور که عقل ضرورت آن را درک می کند، منابع دینی نیز آن را تایید می کند، نه اینکه فقهاء برای خودشان چنین اختیاری قائل شده باشند، بلکه علاه بر عقل، نقل نیز به عنوان منابع استنباط احکام دست فقیه را در تقدم برخی احکام بر بعضی دیگر باز گذارده است، یعنی به عبارت دیگر این اختیارات فقیه خودش از قوانین اسلامی است، نه اینکه ناقض قوانین اسلامی باشد.

روایاتی که عالمان را وارثین انبیاء معرفی کرده اند(1) روایاتی که عالمان را خلفا و جانشینان ائمه(ع) معرفی کرده اند(2) توقیع شریف امام زمان(عج) که مردم را در حوادث به علما ارجاع داده و رأی ایشان را حجت دانسته است(3)
روایتی که امام صادق(ع) می فرماید ما در دعواهای مالی هم راضی نیستیم به سراغ حکام جور بروید، و عالمان را حاکم بر شما قرار دادیم(4)

چگونگی استدلال و تبیین این ادله در جای خودش ذکر شده است(ر.ک: جوادی آملی، ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت)
فقط غرض این بود که عرض کنیم اگر این اختیارات برآمده از شرع باشد، دیگر نمی شود گفت تصمیم گیری فقیه که از طرف شارع اذن و اجازه دارد، غیر شرعی است!

نکته سوم:

درست است که ولی فقیه معصوم نیست اما وقتی ما دسترسی به انسان معصومی نداریم چه باید بکنیم؟ بله اگر ما انسان معصومی در جامعه داشتیم خب لزومی نداشت از یک غیر معصوم به صورت کامل تبعیت کنیم، اما اگر دستمان از امام معصوم کوتاه شد، عقل چه می گوید؟ می گوید نزدیکترین شخص را به معصوم انتخاب کن، تا اگرچه با پیروی از او درصد خطا به صفر نمی رسد، اما لااقل این احتمال خطا به حداقل میرسد، یعنی عدم تبعیت از او، و یا حاکم کردن غیر او کار را بدتر می­کند، و درصد خطا را بالاتر از این که هست می برد!(دقت کنید)

مانند اینکه ما با اینکه پزشکان را معصوم نمی دانیم اما در روند درمان به طور کامل به ایشان اعتماد می کنیم، آیا کسی به ما اشکال میگیرد؟! آیا کسی می گوید این پزشک که معصوم نیست ممکن است استباه کند، خودمان هم می دانیم امکان اشتباه وجود دارد اما چاره چیست؟ میگوییم راهی جز این نداریم! وقتی پزشک معصوم نیست، این نزدیک ترین راه به حقیقت است. درصد خطای پزشک از سایرین کمتر است، اگر او احتمال دارد 10 درصد خطا کند، درصد خطای دیگران بالای 40 یا 50 درصد است.
پس اگرچه فقیه هرگز نمی تواند خلأ معصوم را پر کند، اما بالاخره حکم او از حکم سایرین به معصوم نزدیک تر است.
______________________________
1. صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ج1، ص10؛ کلینی، محمد، الکافی، ج1، ص32؛ و ص34؛ صدوق، محمد بن علی، الامالی، ص60.
2. امالی صدوق، ص180.
3. صدوق، محمد بن علی، کمال الدین، ج2، ص484.
4. الکافی، ج1، ص67.

موضوع قفل شده است