جمع بندی چه کنم تا در مسائل مالی شریک همسرم باشم؟

تب‌های اولیه

66 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چه کنم تا در مسائل مالی شریک همسرم باشم؟

باز هم سلام
واقعا عذرخوام که اینقدر مزاحم شما دوستان و به خصصصصووووووص جناب امیدوار میشم
واقعا از تک تکتون ممنونم که وقت میذارین و نوشته هامو میخونین
علاوه بر مسائلی کهدر تایپیک های قبلم بیان شد ،همسرم در مسائل شغلی و مالیشون اصلا منو حساب نمیکنن و این خیلی برام رنج آوره.
مثلا هربار که میخوان پروژه جدید بردارن یا من نمیفهمم یا از مامانشون میفهمم.یا میخواد یه جا سرمایه گذاری کنه من از مامانش میفهمم .

کلا با من مشورت نمیکنه و همه حرفای کاریشو به مامان باباش میگه.هربار هم ازش میخوام که منو شریک زندگیش بدونه یا میگه نمیخوام تورو وارد سختیام کنم یا میگه تو بچه ای نمیفهمی...
خودمم مقصرم، از ابتدای ازدواجمون خیلی اختیار همه چیزو بهش دادمو خودمو مطیع نشون دادم.
ما از ابتدای عقدمون تمام هدایایی که بهمون میدادنو من به ایشون میدادم و همش میگفتم تو مرد منی باید حافظ اموالمون باشی(خیر سرم برای تامین حس اقتدارش این کارو میکردم).اینقدر اعتماد داشتم که حتی نمیشمردم چندتا سکه دستش دارم و تمام سکه هارو تو خونه مامانش نگه میداشت(اصلا الان اعتماد ندارم که ازون سکه ها استفاده شده یانه)
موقع خونه رفتن که طبیعتا بازم بهمون سکه دادن همهرو ازم گرفت و داد به خواهرش تا بذاره صندوق اماناتش در بانک(بانک دو میلیون میگیره و یک صندوق کوچولو میده تا طلاها رو توش بذاریم و ما چون پول نداشتیم از صندوقی که خواهرش گرفته بود استفاده کردیم) چند سکه هم من خودم داشتم که نمیخواستم اینارو دیگه به همسرم بدم اما اینقدر بهم فشار آورد که اونارو هم ازم گرفت.

من کامل بهش اعتماد داشتمو هیچوقت ازش درباره داراییمون نپرسیدم تا اینکه یک روز برحسب اتفاق اس ام اس داداششو تو گوشیش دیدم و متوجه شدم که چندتا از سکه ها(نمیدونم چندتا) رو به داداشش فروخته و جالبتر اینکه تمام اونا کامل بودن(تمام سکه های کاملمون همونایی بود که ماله خودم بودو همسرم ازم گرفت.سکه های عروسی و نامزدیمون همه نیم و ربع بودن)
یعنی از اموال من که امانت پیشش بوده استفاده میکرده.
خیلی دلم شکست که بازم همدمش خانوادش بودنو من بی خبر از همه جا...
نمیخوام دیگه بیش از این ازم سود ببره و از داراییم استفاده کنه خواهشا راهنماییم کنین چی کار کنم؟هم در این مسئله چطوری بهش بگم فهمیدم و دیگه اجازه نداره سکه هامو بفروشه و هم به طور کلی چه کار کنم منو حساب کنه؟

ممنونم

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد امیدوار

شمیم الزهرا;360155 نوشت:
باز هم سلام
واقعا عذرخوام که اینقدر مزاحم شما دوستان و به خصصصصووووووص جناب امیدوار میشم
واقعا از تک تکتون ممنونم که وقت میذارین و نوشته هامو میخونین
علاوه بر مسائلی کهدر تایپیک های قبلم بیان شد ،همسرم در مسائل شغلی و مالیشون اصلا منو حساب نمیکنن و این خیلی برام رنج آوره.
مثلا هربار که میخوان پروژه جدید بردارن یا من نمیفهمم یا از مامانشون میفهمم.یا میخواد یه جا سرمایه گذاری کنه من از مامانش میفهمم .

کلا با من مشورت نمیکنه و همه حرفای کاریشو به مامان باباش میگه.هربار هم ازش میخوام که منو شریک زندگیش بدونه یا میگه نمیخوام تورو وارد سختیام کنم یا میگه تو بچه ای نمیفهمی...
خودمم مقصرم، از ابتدای ازدواجمون خیلی اختیار همه چیزو بهش دادمو خودمو مطیع نشون دادم.
ما از ابتدای عقدمون تمام هدایایی که بهمون میدادنو من به ایشون میدادم و همش میگفتم تو مرد منی باید حافظ اموالمون باشی(خیر سرم برای تامین حس اقتدارش این کارو میکردم).اینقدر اعتماد داشتم که حتی نمیشمردم چندتا سکه دستش دارم و تمام سکه هارو تو خونه مامانش نگه میداشت(اصلا الان اعتماد ندارم که ازون سکه ها استفاده شده یانه)
موقع خونه رفتن که طبیعتا بازم بهمون سکه دادن همهرو ازم گرفت و داد به خواهرش تا بذاره صندوق اماناتش در بانک(بانک دو میلیون میگیره و یک صندوق کوچولو میده تا طلاها رو توش بذاریم و ما چون پول نداشتیم از صندوقی که خواهرش گرفته بود استفاده کردیم) چند سکه هم من خودم داشتم که نمیخواستم اینارو دیگه به همسرم بدم اما اینقدر بهم فشار آورد که اونارو هم ازم گرفت.

من کامل بهش اعتماد داشتمو هیچوقت ازش درباره داراییمون نپرسیدم تا اینکه یک روز برحسب اتفاق اس ام اس داداششو تو گوشیش دیدم و متوجه شدم که چندتا از سکه ها(نمیدونم چندتا) رو به داداشش فروخته و جالبتر اینکه تمام اونا کامل بودن(تمام سکه های کاملمون همونایی بود که ماله خودم بودو همسرم ازم گرفت.سکه های عروسی و نامزدیمون همه نیم و ربع بودن)
یعنی از اموال من که امانت پیشش بوده استفاده میکرده.
خیلی دلم شکست که بازم همدمش خانوادش بودنو من بی خبر از همه جا...
نمیخوام دیگه بیش از این ازم سود ببره و از داراییم استفاده کنه خواهشا راهنماییم کنین چی کار کنم؟هم در این مسئله چطوری بهش بگم فهمیدم و دیگه اجازه نداره سکه هامو بفروشه و هم به طور کلی چه کار کنم منو حساب کنه؟

ممنونم

بسمه‌تعالي
خواهر محترم محضر شما عرض سلام و تحيت دارم. و از اينكه شاهد اعتماد مجدد شما هستيم خوشحال و سپاسگزاريم.
همانگونه كه در فرمايشات شما بود، به نظر ما نيز عمده‌ترين دليلي كه همسر شما چندان به نظرات شما توجه نمِ‌كند و شما را در جريان امور نمي‌گذارد، ذهنيت ايشان نسبت به شما مبني بر عدم كفايت در اينگونه مسائل است.
به نظر مي‌رسد نوع واكنش و برخورد شما در موضوعات مختلف و بويژه موضوعات مالي در گذشته، اين ذهنيت را در همسر شما بوجود آورده است كه چنين موضوعاتي يا مورد علاقه شما نيستند و يا سررشته لازم را نداريد. لذا لازم است براي برون رفت از اين وضعيت چنين ذهنيتي را بشكنيد.
قطع نظر از اينكه چنين ذهنيتي مي‌تواند خلاف واقع باشد، لازم است شما

- بيش از پيش توانمنديها و شايستگيهاي خود را به ايشان ثابت كنيد. و دامنه اطلاعات و مهارتهاي خود را حتي المقدور افزايش دهيد. با افزايش سطح اين مهارتها و البته بروز خارجي آنها، ايشان چاره‌اي جز اذعان به قابليتهاي شما ندارند. اينكه چه مهارتهاييرا دنبال كنيد به ذوق و استعداد شما بستگي دارد و البته خوب است مهارتهايي را دنبال كنيد كه علاوه بر شما ايشان نيز به ارزش آنها واقف باشد. ضمن اينكه مطلوب است، در افزايش دامنه اطلاعات، موضوعاتي را دنبال كنيد كه قابل عرضه و استفاده براي ديگران باشد. مثلا افزايش اطلاعات عمومي، حفظ آيات و روايات، شعر و ضرب المثل، تاريخ، روانشناسي ارتباطات، روانشناسي زن و مرد و...

- براي ورود به چنين موضوعاتي از خود علاقه بيشتري نشان دهيد. و با كسب اطلاعات به روز در خصوص چنين موضوعاتي، ايشان را از نوع تحليل خود شوكه و غافلگير كنيد!!

- بارها عرض شد كه اعتماد به نفس و حرمت نفس خود را افزايش دهيد و با براي نظرات و رفتارهاي خود بيش از گذشته ارزش و احترام قائل شويد.

- با ايشان گفتگو كنيد و بدون واهمه و كوچكترين ترسي و البته در حالتي صميمانه و دوستانه، احساسات خود را به ايشان منتقل كنيد - به بهانه هزينه هاي احتمالي، هيچگاه از بيان احساس خود صرفنظر نكنيد. ايشان لازم است متوجه شوند كه انعطاف و همراهي شما با ايشان هرچند ضروري و لازم است اما منافاتي با استقلال راي و صلابت شما ندارد. به ياد داشته باشيد؛ هرچند كه يك مرد نيازمند حمايت و همراهي همسر خود به منظور رسيدن به تجربه اقتدار است، در عين حال مردان از يك خانم بله قربانگوي محض خوششان نمي‌آيد. چون احساس مي‌كنند چنين زني از خود اراده‌اي ندارد و تنها از روي اجبار (به دليل اينكه روش ديگري بلد نيست) با او همراهي مي‌كند. پس مرزهاي ميان استقلال و احتر ام را رعايت كنيد.

شمیم الزهرا;360155 نوشت:
باز هم سلام
واقعا عذرخوام که اینقدر مزاحم شما دوستان و به خصصصصووووووص جناب امیدوار میشم
واقعا از تک تکتون ممنونم که وقت میذارین و نوشته هامو میخونین
علاوه بر مسائلی کهدر تایپیک های قبلم بیان شد ،همسرم در مسائل شغلی و مالیشون اصلا منو حساب نمیکنن و این خیلی برام رنج آوره.
مثلا هربار که میخوان پروژه جدید بردارن یا من نمیفهمم یا از مامانشون میفهمم.یا میخواد یه جا سرمایه گذاری کنه من از مامانش میفهمم .

کلا با من مشورت نمیکنه و همه حرفای کاریشو به مامان باباش میگه.هربار هم ازش میخوام که منو شریک زندگیش بدونه یا میگه نمیخوام تورو وارد سختیام کنم یا میگه تو بچه ای نمیفهمی...
خودمم مقصرم، از ابتدای ازدواجمون خیلی اختیار همه چیزو بهش دادمو خودمو مطیع نشون دادم.
ما از ابتدای عقدمون تمام هدایایی که بهمون میدادنو من به ایشون میدادم و همش میگفتم تو مرد منی باید حافظ اموالمون باشی(خیر سرم برای تامین حس اقتدارش این کارو میکردم).اینقدر اعتماد داشتم که حتی نمیشمردم چندتا سکه دستش دارم و تمام سکه هارو تو خونه مامانش نگه میداشت(اصلا الان اعتماد ندارم که ازون سکه ها استفاده شده یانه)
موقع خونه رفتن که طبیعتا بازم بهمون سکه دادن همهرو ازم گرفت و داد به خواهرش تا بذاره صندوق اماناتش در بانک(بانک دو میلیون میگیره و یک صندوق کوچولو میده تا طلاها رو توش بذاریم و ما چون پول نداشتیم از صندوقی که خواهرش گرفته بود استفاده کردیم) چند سکه هم من خودم داشتم که نمیخواستم اینارو دیگه به همسرم بدم اما اینقدر بهم فشار آورد که اونارو هم ازم گرفت.

من کامل بهش اعتماد داشتمو هیچوقت ازش درباره داراییمون نپرسیدم تا اینکه یک روز برحسب اتفاق اس ام اس داداششو تو گوشیش دیدم و متوجه شدم که چندتا از سکه ها(نمیدونم چندتا) رو به داداشش فروخته و جالبتر اینکه تمام اونا کامل بودن(تمام سکه های کاملمون همونایی بود که ماله خودم بودو همسرم ازم گرفت.سکه های عروسی و نامزدیمون همه نیم و ربع بودن)
یعنی از اموال من که امانت پیشش بوده استفاده میکرده.
خیلی دلم شکست که بازم همدمش خانوادش بودنو من بی خبر از همه جا...
نمیخوام دیگه بیش از این ازم سود ببره و از داراییم استفاده کنه خواهشا راهنماییم کنین چی کار کنم؟هم در این مسئله چطوری بهش بگم فهمیدم و دیگه اجازه نداره سکه هامو بفروشه و هم به طور کلی چه کار کنم منو حساب کنه؟

ممنونم

سلام ...امیدوارم که خوب و سلامت باشین .
از روی پست شما نمیشه متوجه شد که میزان دخالت ندادن همسر شما در اینگونه امور به چه میزان هست ... نظر شخصیم این هستش که مرد باید در مورد تصمیمات مهم و تعیین کننده مالی حتما با همسرش مشورت کنه ... و نظر ایشون رو هم حتما جویا بشه ... ولی در عین حال اعتقاد دارم که ما آدمها باید مشگلات رو از کسانی که دوسشون داریم مخفی کنیم ... چون اولا دوست نداریم ناراحتشون کنیم ثانیا : کاری از دستشون برنمیاد .

به عنوان مثال :
1- اگر شوهر شما بخواد خونه بخره ... به نظر من حتما باید در موردش با شما مشورت کنه .
2- اگر شوهر شما بخواد یه ماشینی رو بخره ... باید با شما در مورد مدل و قیمتش مشورت کنه .
3- اگر شوهر شما بخواد فرزندتون رو به یه مدرسه غیر انتفاعی بفرسته ... نظر و مکان و هزینه این مدرسه به شما هم مربوط میشه .
و ...

همچنین اعتقاد دارم هر شخصی حتی خود شما مسایلی دارین که از همسرتون مخفی میکنین ... فرض کنید ... شوهر شما زیر یه غرض ناجور رفتن ... و کم کم دارن غرضشون رو ادا میکنن ... ولی دوست ندارن شما که همسرشون هستین رو ناراحت ببینن ... دوست ندارن جلوه و اعتبارشون پیش شما کم ارزش بشه ... و میدونن که کاری هم از دست شما بر نمیاد ...

از طرفی به نظر من شما باید و حتما در مورد مسایل کلی مالی شوهرتون اطلاع داشته باشین : { متوسط درآمد ماهیانه } { متوسط سرمایه ایشون } { چگونگی سرمایه گذاری ایشون } و همچنین شما نباید وارد ریز اطلاعات مالی ایشون بشین ... مثلا { چرا آق تقی نمیاد غرضش رو به شوهرم پس بده .... برم شهرخر ببرم خونش تا پولمون رو وصول کنم.}

و یک چیز دیگه :
یکی از ابعاد عشق ... مساله کنجکاوی هست ... به عنوان مثال شما هیچ وقت عاشق برادر خودتون نمیشید ... چون هیچ چیزه مخفی در مورد ایشون برای شما وجود ندارد ... به نظر من در عین حالی که باید خودتون رو در مسایل اصلی و مهم زندگی دخالت بدین و از ایشون هم بخواین که این بازه رو برای شما باز کنن ... در عین حال باید اجازه بدین ایشون برای خودشون بازه های عملیاتی داشته باشن که از دید شما پنهان باشه ...

با سلام و تشکر فراوان از پاسخ شما دو بزرگوار
جناب امیدوار در همین مسئله من چه برخوردی کنم؟نمیخوام سکه هامو بفروشه حالا به هر دلیل موجهی.
من چطوری اطلاعاتمو ببرم بالا؟دقیقا چی بخونم؟ راستش هرچی میگذره بیشتر به ضرورت سر کار رفتن پی میبرم... اینجوری خیلی بیشتر روم حساب میکنه

[="#4169e1"]

شمیم الزهرا;360155 نوشت:
نمیخوام دیگه بیش از این ازم سود ببره و از داراییم استفاده کنه

سلام بر شما!
من واقعا نمیفهمم این صحبت ها دقیقا یعنی چه! مگر ایشون شوهر شما نیستند؟ مگر اموال زن و شوهر از هم جدا هستند؟ مگر شوهر شما هرچه که فراهم میکند برای هردوی شما فراهم نمیکند؟ مگر وقتی از این اموال و پول ها استفاده میکند فقط به نفع خود استفاده میکند ؟ مگر هر تلاشی برای سرمایه گذاری و کسب و کار میکند در جهت بهبود وضع زندگی هردوی شما نیست؟
مگر این اموال را برای خودش ذخیره میکند؟
خانم محترم من به عنوان یک مرد اگر همسرم همچین طرز تفکری داشته باشه خیلی ناراحت میشم!
خانم من همه ی سکه ها و همه کادوهاشو به من داده به بدون اینکه اونها رو محاسبه کنه! چون میدونه من و اون یک نفر هستیم و من هرکار با اون پول ها بکنم برای هردومون میکنم نه برای خودم!
حتی خانمم یک سری تمام پولهایی که هفتگی بهش میدادم و جمع کرده بود رو بهم قرض داد تا ماشین بخرم و حتی یک بار نگفت قرضم رو پس بده اما خودم بعدها بهش پس دادم!
بنابراین من فکر میکنم این طرز تفکرتون رو عوض کنید چون مردها اصلا خوششون نمیاد که همسرشون بهشون اعتماد نداشته باشه!
من بهتون پیشنهاد میکنم بیش از اینی که هست بهشون اعتماد کنید و هرچی سکه مکه جایی قایم کردید الان برید بردارید و سر میز شام بهش بدید و بگید اگر پول لازم داری اینارو هم بفروش!
در ضمن اینو هم بگم که اصلا خوب نیست تو اینکه همسرتون کجا پولهاشو خرج میکنه دخالت کنید (البته اگر بهش اعتماد دارید که در جای خلاف خرج نمیکنه)
شما فقط زمانی باید تو کار همسرتون دخالت کنید که براتون کم بذاره و مثلا هیچی برای خونه نخره یا وسائل خونه خراب باشه و ازین جور مسائل
اما زمانی که همه ی امکانات رو براتون فراهم میکنه و داره زندگیشو میچرخونه چه لزومی داره که تو کارهاش دخالت کنید و سردر بیارید که داره چه غلطی میکنه؟

FTMH_Mohammadi;360431 نوشت:
از طرفی به نظر من شما باید و حتما در مورد مسایل کلی مالی شوهرتون اطلاع داشته باشین : { متوسط درآمد ماهیانه } { متوسط سرمایه ایشون } { چگونگی سرمایه گذاری ایشون }

کی همچین بایدی تعیین کرده؟ این چه حرفیه؟؟؟؟
اتفاقا یکی از اصلی ترین چیزهایی که خانم ها نباید بفهمند درامد و سرمایه شوهر است!
اگر اینطور باشد سطح توقعات زنان همیشه در یک رنج باقی میماند و زیاد و کم نمیشود! اما زمانی که زن بفهمد مردش امسال پول خوبی به جیب زده خرج اضافی میکند و یا زمانی که بفهمد مردش بی پول است ممکن است با رفتارش مردش را خجالت بدهد
بنابراین اصلا توی کار مردها دخالت نکنید و بذارید کارشون رو بکنن!
چی برای شما کم گذاشتند که این رفتارو میکنید آخه[/]

asad;360454 نوشت:
چون میدونه من و اون یک نفر هستیم

یه طرفه نگاه نکنید!!!اگه خودتون به جای خانمتون بودید چنین کاری می کردید؟اصلا خود شما راضی میشید اموالتون رو به همسرتون بدید و بگید من و همسرم یکی هستیم!!!
از قدیم گفتن هرچی برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند.
asad;360454 نوشت:
اما خودم بعدها بهش پس دادم!

احسنت به این شعور
asad;360454 نوشت:
مردها اصلا خوششون نمیاد که همسرشون بهشون اعتماد نداشته باشه!

البته خانمها هم اصلا خوششون نمیاد همسرشون بهش اعتماد نکنه چون:
asad;360454 نوشت:
اتفاقا یکی از اصلی ترین چیزهایی که خانم ها نباید بفهمند درامد و سرمایه شوهر است!

اگه مرد دوست داره زنش بهش اعتماد کنه خب زن هم دوست داره همسرش بهش اعتماد کنه و بشه محرم اسرار شوهرش!!!
asad;360454 نوشت:
در ضمن اینو هم بگم که اصلا خوب نیست تو اینکه همسرتون کجا پولهاشو خرج میکنه دخالت کنید

به نظر من این حق زن است که بدونه شوهرش اموالش رو در چه راهی خرج میکنه(مبنا را بر خرجهای حلال میگیریم)
asad;360454 نوشت:
شما فقط زمانی باید تو کار همسرتون دخالت کنید که براتون کم بذاره و مثلا هیچی برای خونه نخره یا وسائل خونه خراب باشه و ازین جور مسائل

با حرفتون موافقم اما با بایدش نه!!!
asad;360454 نوشت:
داره چه غلطی میکنه؟

دور از جون...ادب شرط عقله!!!
asad;360454 نوشت:
کی همچین بایدی تعیین کرده؟

همون مردهایی که این باید رو تعیین کردن:
asad;360454 نوشت:
شما فقط زمانی باید تو کار همسرتون دخالت کنید که براتون کم بذاره

asad;360454 نوشت:
اتفاقا یکی از اصلی ترین چیزهایی که خانم ها نباید بفهمند درامد و سرمایه شوهر است!

پس صداقت چی میشه؟؟؟پس اعتمادی که ازش سخن میگید چی میشه؟؟؟چرا یه طرفه به قاضی میرید؟!!!
asad;360454 نوشت:
زمانی که زن بفهمد مردش امسال پول خوبی به جیب زده خرج اضافی میکند و یا زمانی که بفهمد مردش بی پول است ممکن است با رفتارش مردش را خجالت بدهد

همه ی زنها اینطور نیستن!!!چقدر بدبینانه به موضوع نگاه میکنید!!!
asad;360454 نوشت:
اصلا توی کار مردها دخالت نکنید و بذارید کارشون رو بکنن!

دخالت با صداقت فرق داره.
asad;360454 نوشت:
برای شما کم گذاشتند که این رفتارو میکنید آخه

چه دل پری دارید!!!شما از کجا میدونید که برای این کاربر چیزی کم نگذاشته...مرد سالاری و دفاع از مردان از روی عدالت و بی طرفی خوبه نه یکطرفه به قضیه نگاه کردن!!!

شمیم الزهرا;360449 نوشت:
با سلام و تشکر فراوان از پاسخ شما دو بزرگوار
جناب امیدوار در همین مسئله من چه برخوردی کنم؟نمیخوام سکه هامو بفروشه حالا به هر دلیل موجهی.
من چطوری اطلاعاتمو ببرم بالا؟دقیقا چی بخونم؟ راستش هرچی میگذره بیشتر به ضرورت سر کار رفتن پی میبرم... اینجوری خیلی بیشتر روم حساب میکنه

/////////////////////////////////////

دختر خوب شما که تحمل دیدن استفاده سکه های عروسیتون را توسط شوهرتون ندارید

چطور حاضرید بروید سرکار و طبیعی است که ایشان مثل سکه ها حقوقتان را هم میل کنند

یا بهتر است بنویسم خرج زندگیتون کنند ؟

[="#4169e1"]

باغ بهشت;360479 نوشت:
یه طرفه نگاه نکنید!!!اگه خودتون به جای خانمتون بودید چنین کاری می کردید؟اصلا خود شما راضی میشید اموالتون رو به همسرتون بدید و بگید من و همسرم یکی هستیم!!!

این چه طرز تفکریه؟؟؟؟؟ به خدا اگر من زن بودم همه ی داراییم رو در اختیار شوهرم میگذاشتم چون اونه که باید زندگی رو بچرخونه و برای چگونگی خرج کردن تصمیم بگیره و اونه که میدونه کی و کجا چقدر خرج کنه !
اصلا بین زن و شوهر نباید اموال من و اموال اون وجود داشته باشه! اینا تحریکاتی هست که مادر شوهر و مادر زنها درست کردند وگرنه خود دختر و پسر باهم این حرفها رو ندارند و اصلا یعنی چه که حاضر نیستم پولهامو بدم به اون؟؟؟؟
مگه اون میخواد بره پولهای شما رو خرج یک دختر دیگه بکنه؟؟؟؟ اون شوهر هرکاری داره میکنه برای زنش هست ! هدف دیگه ای تو زندگیش نداره! اگر میره سرکار و پول در میاره برای رفاه خانمش و بچش هست نه کس دیگه!
واقعا این طرز تفکرات جای تاسف داره و هیچ چیز دیگه نمیتونم بگم!

باغ بهشت;360479 نوشت:
با حرفتون موافقم اما با بایدش نه!!!

آی کیو سان اون "باید" رو اگر برداریم که بیشتر به ضرر خانم ها میشه! برو یکم با دقت جمله رو بخون! (اگر اون باید رو برداریم دیگه در اون شرایط سخت هم زن ها حق دخالت ندارند) :Narahat az:
باغ بهشت;360479 نوشت:
چه دل پری دارید!!!شما از کجا میدونید که برای این کاربر چیزی کم نگذاشته...مرد سالاری و دفاع از مردان از روی عدالت و بی طرفی خوبه نه یکطرفه به قضیه نگاه کردن!!!

دل پر من به خاطر این طرز تفکره! در ضمن اگر این شوهر برای این خانم کم میگذاشت حتما بهش اشاره میکرد![/]

asad;360492 نوشت:
اگر من زن بودم همه ی داراییم رو در اختیار شوهرم میگذاشتم

خب چرا حالا که مردید اینکارو نمیکنید؟
کی گفته مرد همه ی خرج زندگی رو مدیریت میکنه؟؟؟
نکنه شما از اون دسته مردهایی هستید که با حساب کتاب روزانه به همسرتون خرجی میدید؟؟؟اگه اینطوره خدا به دادش برسه.
زن هم حق خرج و مدیریت مالی داره.زن صبح تا شب زندگی رو مهیا میکنه که شب که همسرش میاد در رفاه باشه و آرامش.زن بیشتر از مرد برای تربیت فرزند وقت میذاره اونوقت اگه قرار باشه زن محدود مالی بشه و دستش باز نباشه نه تنها خودش آرامش نداره بلکه نمیتونه محیط ارامی را در خانه ایجاد کنه!!!

asad;360454 نوشت:

کی همچین بایدی تعیین کرده؟ این چه حرفیه؟؟؟؟
اتفاقا یکی از اصلی ترین چیزهایی که خانم ها نباید بفهمند درامد و سرمایه شوهر است!
اگر اینطور باشد سطح توقعات زنان همیشه در یک رنج باقی میماند و زیاد و کم نمیشود! اما زمانی که زن بفهمد مردش امسال پول خوبی به جیب زده خرج اضافی میکند و یا زمانی که بفهمد مردش بی پول است ممکن است با رفتارش مردش را خجالت بدهد
بنابراین اصلا توی کار مردها دخالت نکنید و بذارید کارشون رو بکنن!
چی برای شما کم گذاشتند که این رفتارو میکنید آخه

اجازه بدین با صحبتتون مخالفت کنم .
این مساله به صورت کلی به افرادی که در درون یک رابطه ازدواج هستند برمیگرده و ما نمیتونیم نسخه کاملی رو در این مورد اعمال کنیم ...

دخترایی هستن که میدونه همسرشون داره روی پروژه ای چیزی کار میکنه و حاضر هستن با شکم گرسنه بخوابن تا همسرشون تو کارشون موفق بشن .... از اون طرف دخترهایی هم هستن که میگن لباس فلان جور میخوام ... شلوار فلان جور ...

پسرایی هستن که میدونن خانومشون داره فداکاری میکنه ... از خودگذشتگی میکنه و ایشون هم مراقب خانومشون هستند و برد و باخت زندگی رو با همسرشون میخوان . از اون طرف هم پسرهایی هستند با اینکه میبینن همسرشون داره براشون فداکاری میکنه ... سرمایه زندگی رو حیف و میل میکنن .

اتفاقا اگر دختری ببینه شوهرش داره سرمایه زندگی رو حیف و میل میکنه باید دخالت کنه ... اگر دخالت نکنه بعد ها به این دخالت نکردن قبطه میخوره و میگه چرا در اون زمان و اون موقعیت جلوی همسرم رو نگرفتم .

به نظر من عاقل باید فاعل باشه و ربطی هم به جنسیت نداره .

[="#4169e1"]

باغ بهشت;360494 نوشت:
کی گفته مرد همه ی خرج زندگی رو مدیریت میکنه؟؟؟

خدا گفته:
الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ؛ (1)
مردان [درخانواده] بر زنان سرپرستی دارند. »
باغ بهشت;360494 نوشت:
خب چرا حالا که مردید اینکارو نمیکنید؟

چون خانمم ازم نمیخواد و توقعی نداره! اگر بخواد از پولهامون اون نگهداری کنه میدم اون نگهداری کنه! پولها مال هردومون هست و فرقی نمیکنه که کی ازش نگهداری کنه! این حرفها یعنی چی؟
باغ بهشت;360494 نوشت:
نکنه شما از اون دسته مردهایی هستید که با حساب کتاب روزانه به همسرتون خرجی میدید؟؟؟

یعنی چی با حساب کتاب روزانه؟ نفهمیدم منظورتون چیه!
باغ بهشت;360494 نوشت:
زن هم حق خرج و مدیریت مالی داره.

مگه من گفتم نداره؟ حرف من اینه که زن اگر زن باشه وظیفه ی خودش رو انجام میده و اینکارارو میسپره به مردش!
باغ بهشت;360494 نوشت:
اگه قرار باشه زن محدود مالی بشه و دستش باز نباشه نه تنها خودش آرامش نداره بلکه نمیتونه محیط ارامی را در خانه ایجاد کنه!!!

مگه با پول میخواد محیطی آروم و با آرامش رو فراهم کنه؟ اینم ازون حرفا بود![/]

[="#4169e1"]

FTMH_Mohammadi;360500 نوشت:
اجازه بدین با صحبتتون مخالفت کنم .
این مساله به صورت کلی به افرادی که در درون یک رابطه ازدواج هستند برمیگرده و ما نمیتونیم نسخه کاملی رو در این مورد اعمال کنیم ...

دخترایی هستن که میدونه همسرشون داره روی پروژه ای چیزی کار میکنه و حاضر هستن با شکم گرسنه بخوابن تا همسرشون تو کارشون موفق بشن .... از اون طرف دخترهایی هم هستن که میگن لباس فلان جور میخوام ... شلوار فلان جور ...

پسرایی هستن که میدونن خانومشون داره فداکاری میکنه ... از خودگذشتگی میکنه و ایشون هم مراقب خانومشون هستند و برد و باخت زندگی رو با همسرشون میخوان . از اون طرف هم پسرهایی هستند با اینکه میبینن همسرشون داره براشون فداکاری میکنه ... سرمایه زندگی رو حیف و میل میکنن .

اتفاقا اگر دختری ببینه شوهرش داره سرمایه زندگی رو حیف و میل میکنه باید دخالت کنه ... اگر دخالت نکنه بعد ها به این دخالت نکردن قبطه میخوره و میگه چرا در اون زمان و اون موقعیت جلوی همسرم رو نگرفتم .


من نگفتم زن تو کار شوهرش دخالت نکنه و بهش مشورت نده! من گفتم بهتره که یک شوهر هیچ وقت یک رقم و عدد به همسرش ارائه نده!
بهتره که میزان درامد و سرمایش رو همیشه مخفی نگه داره تا زندگی متعادلی رو پیش ببره!
زن ها نمیتونند در مقابل افزایش و کاهش درامد شوهرشون رفتار ثابتی داشته باشند!
مثالی بزنم شاید بهتر بفهمید:
مثلا مردی به زنش میگه من 20میلیون سرمایه دارم و ماهی 800هزارتومن درامد دارم!
خب این زن اگر این رو بدونه و خیلی زن خوبی باشه همیشه توقعات خودش رو بر مبنای 800هزار تومن برنامه ریزی میکنه ! خب حالا اگر بعد از چند ماه مرد بیاد بگه درامد من شده 1دوبرابر شده و شده ماهی یک میلیون و ششصد هزار تومن ! مطمئن باشید توقعات زن هم تغییر میکنه و کم کم مخارج خودش رو با درامد جدید وفق میده (این رو درمورد اکثریت خانم ها میگم) و مرد نمیتونه چیزی رو برای مواقع ضروری پس انداز کنه! (مردها دوست دارند همیشه یک پولی برای مواقع ضروری داشته باشند)
و بالعکس اگر مرد بیاد و بعد از چند ماه بگه درامد من نصف شده و شده ماهی 400هزارتومان زن اگر خیلی زن خوبی باشه توقعات خودش رو کم میکنه از حقوق خودش میگذره و همش به فکر اینه که به شوهرش کمک مالی کنه (و شوهر اینو دوست نداره بلکه دوست داره اقتدارش حفظ بشه و زن با اینکارهاش اونو تحقیر نکنه!) مثلا شوهر دوست نداره وقتی زنش همیشه میرفت کفش 20هزارتومنی میخرید این دفعه بره کفش ده هزارتومنی بخره این کار مرد رو شرمنده میکنه!
مرد اگر درامدش مخفی بمونه میتونه زندگی رو خیلی متعادل و خوب اداره کنه بدون اینکه احساسات زن رو دخیل کنه و بر دخل خرج تاثیر بذاره!

این در تمام شرایط چه دخترهای بد و چه دخترهای خوب صدق میکنه![/]

asad;360512 نوشت:

من نگفتم زن تو کار شوهرش دخالت نکنه و بهش مشورت نده! من گفتم بهتره که یک شوهر هیچ وقت یک رقم و عدد به همسرش ارائه نده!
بهتره که میزان درامد و سرمایش رو همیشه مخفی نگه داره تا زندگی متعادلی رو پیش ببره!
زن ها نمیتونند در مقابل افزایش و کاهش درامد شوهرشون رفتار ثابتی داشته باشند!
مثالی بزنم شاید بهتر بفهمید:
مثلا مردی به زنش میگه من 20میلیون سرمایه دارم و ماهی 800هزارتومن درامد دارم!
خب این زن اگر این رو بدونه و خیلی زن خوبی باشه همیشه توقعات خودش رو بر مبنای 800هزار تومن برنامه ریزی میکنه ! خب حالا اگر بعد از چند ماه مرد بیاد بگه درامد من شده 1دوبرابر شده و شده ماهی یک میلیون و ششصد هزار تومن ! مطمئن باشید توقعات زن هم تغییر میکنه و کم کم مخارج خودش رو با درامد جدید وفق میده (این رو درمورد اکثریت خانم ها میگم) و مرد نمیتونه چیزی رو برای مواقع ضروری پس انداز کنه! (مردها دوست دارند همیشه یک پولی برای مواقع ضروری داشته باشند)
و بالعکس اگر مرد بیاد و بعد از چند ماه بگه درامد من نصف شده و شده ماهی 400هزارتومان زن اگر خیلی زن خوبی باشه توقعات خودش رو کم میکنه از حقوق خودش میگذره و همش به فکر اینه که به شوهرش کمک مالی کنه (و شوهر اینو دوست نداره بلکه دوست داره اقتدارش حفظ بشه و زن با اینکارهاش اونو تحقیر نکنه!) مثلا شوهر دوست نداره وقتی زنش همیشه میرفت کفش 20هزارتومنی میخرید این دفعه بره کفش ده هزارتومنی بخره این کار مرد رو شرمنده میکنه!
مرد اگر درامدش مخفی بمونه میتونه زندگی رو خیلی متعادل و خوب اداره کنه بدون اینکه احساسات زن رو دخیل کنه و بر دخل خرج تاثیر بذاره!

این در تمام شرایط چه دخترهای بد و چه دخترهای خوب صدق میکنه!

پس بطور خلاصه شما می فرمایید زن ها فهم و شعور کافی برای درک کردن مسائل مالی و پس انداز و خرج کردن مناسب و آینده نگری و ... رو ندارند و لازمه بهشون دروغ گفته بشه و سرشون کلاه گذاشته بشه تا منطقی رفتار کنند.

[="#4169e1"]

وایسلی گوجا;360531 نوشت:
پس بطور خلاصه شما می فرمایید زن ها فهم و شعور کافی برای درک کردن مسائل مالی و پس انداز و خرج کردن مناسب و آینده نگری و ... رو ندارند و لازمه بهشون دروغ گفته بشه و سرشون کلاه گذاشته بشه تا منطقی رفتار کنند

اولا نگفتم دروغ گفته بشه! گفتم فقط رقم درامد مخفی بمونه!
دوما نگفتم فهم و شعور کافی برای دخل و خرج ندارند گفتم در اکثر موارد احساساتشون بر عقلشون غلبه داره و مثلا همونطور که مثال زدم ممکنه با کم شدن درامد دلشون برای همسرشون بسوزه و با کارهاشون مردشون رو کلافه کنند و یا برعکس با زیاد شدن درامد ممکنه فکر کنن شوهرشون خسیسه که با وجود اینکه درامدش دوبرابر شده اما هنوز یکسان بهش پول هفتگی میده! اینها همه احساسات زنانه هست و ربطی به عقل و شعور نداره!
با توجه به پیش زمینه ای که از شما دارم میدونم شما هیچ تفاوتی بین زن و مرد قائل نیستید اما همه میدونن که خداوند زنهارو احساساتی تر آفریده و این یک امر انکار ناپذیره!
سوما چه عجب چشممون به جمال شما روشن شد![/]

asad;360535 نوشت:

اولا نگفتم دروغ گفته بشه! گفتم فقط رقم درامد مخفی بمونه!
دوما نگفتم فهم و شعور کافی برای دخل و خرج ندارند گفتم در اکثر موارد احساساتشون بر عقلشون غلبه داره و مثلا همونطور که مثال زدم ممکنه با کم شدن درامد دلشون برای همسرشون بسوزه و با کارهاشون مردشون رو کلافه کنند و یا برعکس با زیاد شدن درامد ممکنه فکر کنن شوهرشون خسیسه که با وجود اینکه درامدش دوبرابر شده اما هنوز یکسان بهش پول هفتگی میده! اینها همه احساسات زنانه هست و ربطی به عقل و شعور نداره!
با توجه به پیش زمینه ای که از شما دارم میدونم شما هیچ تفاوتی بین زن و مرد قائل نیستید اما همه میدونن که خداوند زنهارو احساساتی تر آفریده و این یک امر انکار ناپذیره!
سوما چه عجب چشممون به جمال شما روشن شد!

پیش زمینه ای که از من رو دارید رو برای خودتون نگه دارید چون کاملا اشتباهه و کاملا واضحه مرد و زن تفاوت دارند (البته مرجع من برای این تفاوت ها مطالعات روانشناسی دنیاست نه تصورات شخصی خودم!)، من به حقوق مساوی زن و مرد معتقد هستم و من حقی برای مرد نمی بینم که با تفکرات زن بازی کنه و به خودش این حق رو بده حقیقت های زندگی مشترکشون رو از زن مخفی کنه چون شاید بنا بر قضاوت مرد، زن نتونه منطقی و واقع گرایانه رفتار کنه.

خوشحالم که شما از دیدن من خوشحال شدید. :ok:

شمیم الزهرا;360155 نوشت:

چند سکه هم من خودم داشتم که نمیخواستم اینارو دیگه به همسرم بدم اما اینقدر بهم فشار آورد که اونارو هم ازم گرفت.

من کامل بهش اعتماد داشتمو هیچوقت ازش درباره داراییمون نپرسیدم تا اینکه یک روز برحسب اتفاق اس ام اس داداششو تو گوشیش دیدم و متوجه شدم که چندتا از سکه ها(نمیدونم چندتا) رو به داداشش فروخته و جالبتر اینکه تمام اونا کامل بودن(تمام سکه های کاملمون همونایی بود که ماله خودم بودو همسرم ازم گرفت.سکه های عروسی و نامزدیمون همه نیم و ربع بودن)
یعنی از اموال من که امانت پیشش بوده استفاده میکرده.

ممنونم

سلام دوست عزیز asad و yanoor
نمیدونم من بد نوشتم یا شما بد خوندین.من واضح گفتم که سکه های من رو ایشون بدون اجازم فروختن نه عروسیمونو!!!!!! گفتم تمام سکه ها دست ایشونه اما سکه های فروخته شده چون کامل بوده پس از اموال شخصیه من بوده.
جناب asad شما حق دارین مثلا بدون اطلاع همسرتون برین طلاهاشو بفروشین؟
این طرز فکر شما نه شرعیه نه قانونی.کی گفته مرد صاحب اموال شخصی زنشه؟
جناب امیدوار هم قبلا بهم گفتن که ایشون حق تصرف در اموال منو ندارن پس لطفا دایه مهربون تر از مادر نشین.
برای اینکه بهتر مشکلات منو بفهمین حتما تایپیک های قبلیمو بخونین تا دچار این سو تفاهم شدیدی که شدین نشین.

ببخشید yanoor و asad تازه بر فرض اشتباهی که از حرفای من متوجه شدین
شما اجازه میدین که همسرتون سکه های عروسیتونو بدون مشورت با شما بفروشه؟ناراحت نمیشین؟ چه فرقی مگه داره که شما ناراحت بشین؟
کجای دین اومده که اموال مشترکو مرد فقط باید تصرف کنه؟

سلام جناب وایسلی گوجا
بحث من سر این نیست که مردی حقایق رو از زنش مخفی کنه ... چونکه خانومش قدرت پردازشی مساله رو نداره ... از نظر من هر دو انسانی ... حتی دو دوست بسیار نزدیک مطالبی رو از هم مخفی نگه میدارند ... و حتی زن و شوهر باید داری مرزهایی باشند که از ورود دیگری به اون مرزها ممانعت کنن ...

نمونه این صحبت بسیار هست ... مثلا هیچ وقت زنی که میخواهد مجددا ازدواج کند نباید در مورد روابطش با شوهر قبلیش ... با شوهر جدیدش صحبت کند ....
اگر مرد یا زن در زندگیشون اشتباهاتی کردند و وارد ارتباطات اشتباهی با جنس مخالف شدند نیازی نیست پیش همسرشون اونها رو بازگو کنن ... چون باعث سو تفاهماتی میشود ...

علتش هم این هست که شریک زندگی ما یا اون دوست بسیار عزیز ما دقیقا در جایگاه ما قرار نداشته تا بتونه مثله ما قضاوت کنه ... و ممکن هست دجار سو تفاهم های فاحشی بشه ....

بحث من فارغ ازز جنسیت هست .

[="#4169e1"]

شمیم الزهرا;360565 نوشت:
جناب asad شما حق دارین مثلا بدون اطلاع همسرتون برین طلاهاشو بفروشین؟

طلا داریم تا طلا!
مثلا خانم من رو حلقه ی ازدواجش حساسه و میگه اصلا اونو نمیفروشم (اونم نه به خاطر ارزش مادیش به خاطر یادگاری بودنش و اگر من برم بدون اجازه بفروشمش ناراحت میشه)
اما سکه هایی که رونمایی گرفته خب برای خرج کردنه دیگه! اونارو دادن برای کمک به زن و شوهر و برای روزای مبادا! و اگر یک روز من برم یواشکی سکه هایی که به خانمم هدیه دادن رو بفروشم و بعدا اون بفهمه اصلا ناراحتیه خاصی بوجود نمیاد فوق فوقش میگه مگه چه مشکلی برات بوجود اومده بود که رفتی اونارو فروختی! نه اینکه از دستم ناراحت بشه و ازین حرفا
شمیم الزهرا;360565 نوشت:
این طرز فکر شما نه شرعیه نه قانونی.کی گفته مرد صاحب اموال شخصی زنشه؟

ببینید کسی نگفته مرد صاحب اموال شخصی زنشه! من از نظر قانونی بحث نمیکنم! بله قانون میگه هرکس صاحب اموال خودشه!
اما من دارم حقیقت زن و شوهر رو برای شما میگم! من میگم زن و شوهر اگر همدیگرو دوست داشته باشن و به هم اعتماد داشته باشن دیگه دونفر محسوب نمیشن ! همه ی دارایی هاشون ماله همدیگه است و اصلا نباید براشون فرقی بکنه که سکه ها مال من بود یا مال اون بود!
شمیم الزهرا;360565 نوشت:
جناب امیدوار هم قبلا بهم گفتن که ایشون حق تصرف در اموال منو ندارن پس لطفا دایه مهربون تر از مادر نشین

جناب امیدوار از نظر قانونی گفتن و راست هم گفتن! من هم میگم هیچ کس جز خودتون حق تصرف در اموال شما رو نداره
اما از نظر قوانین زن و شوهری شما برو همین مطلب منو از جناب امیدوار بپرس ببین من راست میگم یا نه!
شمیم الزهرا;360565 نوشت:
برای اینکه بهتر مشکلات منو بفهمین حتما تایپیک های قبلیمو بخونین تا دچار این سو تفاهم شدیدی که شدین نشین

وقتی یک تاپیک باز میشه معمولا اطلاعاتی که تو پست اول نوشته میشه رو میخونن و من با توجه به همون اطلاعات و اینکه مشکل دیگه ای وجود نداره این حرفهارو میزنم و این حرفها فقط بین زن و شوهری خوبه که هیچ مشکلی نداشته باشن! اگر شما با شوهرتون مشکلات عمده ای دارید پس بهتون حق میدم چون من از هیچی خبر ندارم[/]

شمیم الزهرا;360573 نوشت:
شما اجازه میدین که همسرتون سکه های عروسیتونو بدون مشورت با شما بفروشه؟ناراحت نمیشین؟ چه فرقی مگه داره که شما ناراحت بشین؟

اگر وظیفه ی دراوردن خرج زندگی و کار کردن و مخارج روزانه و تهیه مسکن و ماشین و مسافرت و بچه و غیر رو به خانمم سپرده باشم و در این صورت بفهمم خانمم یواشکی برای تامین یکی از اینها رفته سکه هامو فروخته / نه اصلا ناراحت نمیشم و خیلی هم خوشحال میشم که تونستم کمک خرجش باشم!

asad;360642 نوشت:

جناب امیدوار از نظر قانونی گفتن و راست هم گفتن! من هم میگم هیچ کس جز خودتون حق تصرف در اموال شما رو نداره
اما از نظر قوانین زن و شوهری شما برو همین مطلب منو از جناب امیدوار بپرس ببین من راست میگم یا نه!

وقتی یک تاپیک باز میشه معمولا اطلاعاتی که تو پست اول نوشته میشه رو میخونن و من با توجه به همون اطلاعات و اینکه مشکل دیگه ای وجود نداره این حرفهارو میزنم و این حرفها فقط بین زن و شوهری خوبه که هیچ مشکلی نداشته باشن! اگر شما با شوهرتون مشکلات عمده ای دارید پس بهتون حق میدم چون من از هیچی خبر ندارم


!

بسمه‌تعالي
با عرض سلام و تحيت محضر همه عزيزان و بويژه جناب اسد
البته حضرتعالي درست فرموديد و من هم با شما موافقم. و همينطور كه برخي از دوستان اشاره كردند، در دنياي زناشويي ضمن اينكه لازمه در مواردي دنياي شخصي همسر رو به رسميت بشناسيم و ورود بي مورد نداشته باشيم، اما اين مرز رو نبايد خيلي پررنگ و ضخيم كرد.
اما همانطور كه خود حضرتعالي هم مرقوم فرموديد، شرايط سركار خانم شميم، قدري متفاوت هست و حضرتعالي چندان در جريان نوع ارتباط همسر ايشان با وي قرار نگرفته ايد.
با تشكر

سلام دوستان عزیز اسک دینی
طاعاتتون قبول حق باشه انشاالله. من میخواستم تایپیک جدید بزنم اما گفتم چه کاریه چند روز که طول میکشه تا بیاد بالا و فضارو فقط اشغال میکنه.
سوالم جنجالی نیست این شد که از تایپیک قبلیم استفاده کردم که منو هم یادتون بیاد موقع پاسخ دادن.

موضوع من بخشیدن مهریه است

ببینین همسر من مدت ها(از همون زمان تو عقد) بهم میگفتن چرا بابات فقط برای تو خونه نخریده؟(برای دو برادرم خریده و من بچه اخر و تک دخترم) مگه عصر هجره که بین دخترو پسر فرق میذارن؟...
خلاصه خانوادش هم همش مثال میزدن از کسایی که پدر زن خونه میخره... و من خیلی تحت فشار بودم تا اینکه بابام بهم گفتن میخوان شریکی با پدرشوهرم خونه برامون بگیرن(نصف سند به نام من و نصفش به نام همسرم بشه)

جریانات زیادی پیش اومد که شاید زیاد مهم نباشه اما قسمت اصلیش اینجاست.

موقعی که دنبال خونه بودیم پدرشوهرم اصلا نمیگفت که چقدر پول داره و هر خونه ای میپسندیدن میگفت من میتونم نصفشو جور کنم.خلاصه یک خونه انتخاب شد و دقیقا لحظه ای که میخواستن چک بنویسن پدرشوهرم به بابام میگه شما چکارو بنویسین من بعدا نصفشو به شما میدم! خلاصه کل پول خونرو پدرم داد (با فشار و فروش زمینش)به امیدی که بهش نصف پولو میدن.

موقع سند زدن پدر شوهرم به بابام میگن که شما قبول میکنین کل مهریه دخترتونو ببخشین؟اگه قبول کنین کل خونرو به نامش بزنیم.(مهریه من از نصف خونه بیشتره) اما بابام با وجود تفاوت زیاد بین مبلغ مهریه من و پول نصف خونه(مهریم بیشتر از نصف خونست) به خاطر احترامی که گذاشته بودن بهمون قبول کردن.

خلاصه الان 8 ماه میگذره و ازون نصفه پول فقط نصفشو دادن! و باعث شدن بابام برای پاس چک هاش بره باز چیزی بفروشه در صورتی که پدرشوهرم حاضر نشد خونه اضافه ای که داررو بفروشه و پول بابامو بده.(به بابام گفت من دیگه بقیشو نمیدم چون بیش از این برای پسرم نمیخواستم خرج کنم!!! نمیدونم اینو چرا قبل خرید خونه نگفتن!)

حالا من موندم با وجود اینکه اولش نگفتن پول نصفه خونرو ندارن(البته اگه چیزی میفروختن میتونستن بدن) و بعد اینهمه ماه بازم نصف اون نصفرو دادن و اینهمه بابامو اذیت کردن من برم مهریمو ببخشم؟یا کلا این قرارداد منتفیه چون اونا به یک سرش عمل نکردن؟

یا برم نصف مهریمو ببخشم؟

یا کلا همشو ببخشم؟

لطفا راهنماییم کنین

البته دیگه نه همسرم و نه خانودشون درباره بخشش مهریه حرفی نزدن. ولی من میخوام دین گردنم نباشه

جناب امیدوار لطفا مثل همیشه کمکم کنین...

شمیم الزهرا;369958 نوشت:
موقع سند زدن پدر شوهرم به بابام میگن که شما قبول میکنین کل مهریه دخترتونو ببخشین؟اگه قبول کنین کل خونرو به نامش بزنیم.(مهریه من از نصف خونه بیشتره) اما بابام با وجود تفاوت زیاد بین مبلغ مهریه من و پول نصف خونه(مهریم بیشتر از نصف خونست) به خاطر احترامی که گذاشته بودن بهمون قبول کردن.
سلام بر بقیةالله الاعظم منتظرانش گرچه شما از کارشناس محترم سوال نمودید اما اگر تمایل داشته باشید از جنبه ی فقهی وحقوقی هم موضوع شما بررسی شود لطفا" بفرمایید آیا این قبول شرط در زمان ثبت سند شفاهی بوده یا مکتوب شده ؟ واگر شفاهی بوده آیا افرادی را به شهادت گرفته اند یا خیر ؟ واینکه اکنون سند به چه صورت است ؟ آیا مشارکت سه دانگ از ششدانگ با همسرتان دارید یابه صورت دیگری است ؟ بزرگوار حق گرفتنی است ومعمولا" حق دادنی نیست پس باید برای رسیدن به حقت تلاش کنی ؟ موفق وسرفراز باشید . ویک حرف خودمانی :ok: زمانی که به شما میگفتند چرا پدرت برای فرزندان پسرش خانه خریده پاسخ میدادید زیرا در خانواده ما رسم نیست که به طمع مال پدر عروس باشیم :ok: و ای کاش شما هم برای فرزند تان از این کارها بکنید :Cheshmak: دختر خوبم کمی عمیق تر به مسایل بیندیش وهمسرت را هم با منطق و پاسخ های متین آگاه کن تا هر روز طلبکار تر از فبل نشود . وان شاءالله زندگی پر دوام وآرامی را سپری کنید باز هم موفق وسر فراز باشید :Gol:

سلام جناب استاد.
خیلی لطف کردین که به من پاسخ دادین.

••ostad••;370146 نوشت:
سلام بر بقیةالله الاعظم منتظرانش گرچه شما از کارشناس محترم سوال نمودید اما اگر تمایل داشته باشید از جنبه ی فقهی وحقوقی هم موضوع شما بررسی شود لطفا" بفرمایید آیا این قبول شرط در زمان ثبت سند شفاهی بوده یا مکتوب شده ؟ واگر شفاهی بوده آیا افرادی را به شهادت گرفته اند یا خیر ؟

شفاهی بوده و من و خانوادم و خانواده ایشون در جریان بودن و همه راضی بودیم.
واینکه اکنون سند به چه صورت است ؟ آیا مشارکت سه دانگ از ششدانگ با همسرتان دارید یابه صورت دیگری است ؟

کل سند به نام من هست.

جناب استاد محترم.من و خانوادم بلد نیستیم درست رفتار کنیم. بله ایشون خیلی از ما متوقعن (پدرم برای من ماشین گرفت،جهاز خیلی مجلل دادن از بس که همسرم میگفت ما جلو فامیلامون باید فلان کنین،همونطور که در تایپیکی دیگه گفتم کل سکه های هدیه ای که بهمون دادن به همراه دارایی شخصی من رو ازم گرفت و من متوجه شدم که خرج هم میکنه اما حتی به من اطلاع هم نمیده...) با تمام این تفاسیر همیشه از خانوادم گله منده و متوق.حتی بابت اینکه پدرم برای دریافت حقش به پدرش زنگ زده بوده خیلیی عصبانی شد. من نمیدونم باید چیکار کنم؟ میترسم مهریمو ببخشم

راستی من منظورم این نبود که جناب امیدوار فقط جواب بدن.همه کمکم کنین اما ایشونو جدا صدا زدم که بهم توجه کنن!!!!

شمیم الزهرا;360155 نوشت:
من کامل بهش اعتماد داشتمو هیچوقت ازش درباره داراییمون نپرسیدم تا اینکه یک روز برحسب اتفاق اس ام اس داداششو تو گوشیش دیدم و متوجه شدم که چندتا از سکه ها(نمیدونم چندتا) رو به داداشش فروخته و جالبتر اینکه تمام اونا کامل بودن(تمام سکه های کاملمون همونایی بود که ماله خودم بودو همسرم ازم گرفت.سکه های عروسی و نامزدیمون همه نیم و ربع بودن)
یعنی از اموال من که امانت پیشش بوده استفاده میکرده.
خیلی دلم شکست که بازم همدمش خانوادش بودنو من بی خبر از همه جا...
نمیخوام دیگه بیش از این ازم سود ببره و از داراییم استفاده کنه خواهشا راهنماییم کنین چی کار کنم؟هم در این مسئله چطوری بهش بگم فهمیدم و دیگه اجازه نداره سکه هامو بفروشه و هم به طور کلی چه کار کنم منو حساب کنه؟

سلام
به نظر بنده در حال حاضر مساله حادی در زندگی شما وجود ندارد لذا اگر به تعهد و امانت داری ایشان اطمینان دارید لازم نیست خیلی حساس بشوید بلکه خوب است در یک برنامه بلند مدت شایستگی های خود را با نظرخواهی از دیگران و همسرتان گسترش داده و تقویت کنید . چه بسا به جایی برسید که ایشان به شما مباهات کنند .
به نظرم
همه اینها فرصتی و انگیزه ای برای اوج گرفتن شماست آنرا با درگیری و ناراحتی خراب نکنید
والله الموفق

چرا شما باید کل مهریه ات رو ببخشی؟ آیا تضمینی از طرف همسر شما وجود دارد که اگر زمانی بخواهی خانه ی دیگری را بخرید او خانه را به نام شما بخرد؟؟
من هم با جناب استاد موافقم حق گرفتنی است و نباید طرف مقابل حالا هر شخصی که باشد را آن قدر متوقع کرد که هر کاری را که انجام بدهی به عنوان وظیفه تلقی بشود.

سلام ...
معمولا وقتی میخواد همچین اتفاق هایی بیوفته ... و یا چنین پیشنهاد هایی داده بشه ... طرف مقابلتون از کاتالیزور استفاده میکنه ... کاتالیزور روشی هست که طرف رو برای چنین پروسه هایی آماده و نرم میکنه ... اگر شخص نتونه کاتالیزور مناسبی رو پیدا کنه ... نمیتونه حرفش رو بزنه ...

مثلا ببینید چقدر غیر منطقی هست که شوهرتون یه دفعه به شما بگه چرا بابات ... برات خونه نمیخره !!! ولی اگر ایشون از کاتالیزور استفاده کنن میتونن محیط رو برای چنین پیشنهاد بی منطقی آماده کنند ... شما باید کمی باهوش باشید ... نباید اجازه دهید ایشون از کاتالیزور استفاده کنند ... به قول جناب استاد زمانیکه ایشون داشتن بستر رو برای چنین تقاضایی آماده میکردن باید همون زمان اجازه این کار رو به ایشون ندهید ... همچنین شما میتونید از ابزارهایی استفاده کنید که ایشون اجازه چنین در خواستی رو به خودش نده ...

1- کاتالیزورهایی که امکان داره بخواد استفاده کنه تا شرایط رو برای درخواستش فراهم کنه رو بشناسید و برای هر کدوم جواب داشته باشید ... در اینصورت ایشون درخواست بخشیدن مهریه رو نمیکنن ... چون خودشون میفهمه داره درخواست غیر منطقی میکنه .

2- نمونه های خیالی و واقعی از کسانی که مهریه اشون رو بخشیدن و زندگیشون رو باختن رو پیدا کنید و براشون تعریف کنید ... اگر ایشون خواهر یا مادری هم دارن به صورت غیر مستقیم داستان هایی رو براشون تعریف کنید که در اون داستان ها کسانی که مهریه اشون رو بخشیدن بدبخت شدند ... در اینصورت شوهر شما نمیتونه کلمات رو با هم ترکیب کنه و از شما تقاضای نابجایی بکنه ...

سلام

من فکرمیکنم بهتراین باشه که صادقانه به همسرتون این مساله رواطلاع بدید وباهاشون درمیان بگذاریدکه چرابه من اعتمادنمی کنی ؟

وچرامسائلت روبامن درمیان نمیگذاری؟من فکرمیکنم باخودشون صادقانه درددل کنیدبهترباشه

صراط الهدی;370472 نوشت:
سلام

من فکرمیکنم بهتراین باشه که صادقانه به همسرتون این مساله رواطلاع بدید وباهاشون درمیان بگذاریدکه چرابه من اعتمادنمی کنی ؟

وچرامسائلت روبامن درمیان نمیگذاری؟من فکرمیکنم باخودشون صادقانه درددل کنیدبهترباشه

سلام ...
گویا شما پست های ایشون رو نخوندین ... شوهر ایشون و خانواده پدری ایشون قصدشون نیرنگ و فریب بوده ... حالا ایشون بیان و صادقانه باهاشون درد دل کنند ...
به نظر شما نتیجه این درد دل چه خواهد بود ... هزاران هزار مرد هستند که میخوان زنشون رو طلاق بدن و مشگل مهریه دارن ... اگر این هزاران هزار زن به حرف شما
گوش بدن ... که آقایون خیلی خوش خوشانشون میشه ...

این موضوع از اون مسایلی هست که به هیچ عنوان نباید بصورت درد دلی و احساسی حل بشه ...

حامد;370417 نوشت:
سلام
به نظر بنده در حال حاضر مساله حادی در زندگی شما وجود ندارد لذا اگر به تعهد و امانت داری ایشان اطمینان دارید لازم نیست خیلی حساس بشوید بلکه خوب است در یک برنامه بلند مدت شایستگی های خود را با نظرخواهی از دیگران و همسرتان گسترش داده و تقویت کنید . چه بسا به جایی برسید که ایشان به شما مباهات کنند .
به نظرم
همه اینها فرصتی و انگیزه ای برای اوج گرفتن شماست آنرا با درگیری و ناراحتی خراب نکنید
والله الموفق

سلام
من نیز با نظر پاسخ یار انجمن حامد جان موافقم
درسته که حق گرفتنی هست ولی باید ببینیم با چه قیمتی
بعضی مواقع یه کاری رو از اول نباید شروع کرد
بهتر بود که پدر شما بدون رودرواسی و خود شما از همون اول فکر همه جای این موارد رو می کردید
حالا در زمان فعلی بهترین کار اینه که اولا زندگی خودتون رو بچسبید مطمعنا باشید پول میاد و می ره مهمترین مساله اوج گرفتن شما در امورات معنوی و دنیایی هست
از نظر من سعی کنید از حالا به بعد با درایت و تفکر برخورد کنید و مساله ها رو بسنجید خوب فکر کنید و با ارامش بدون ناراحتی و عصبانیت برخورد کنید
گاهی یک مساله از درون خیلی ناراحت کننده هست ولی وقتی از بیرون بهش نگاه می کنیم می بینیم زیاد هم ناراحت کننده نیست
از نظر من زندگی شما هیچ مشکلی نداره با اون تفاسیری که من متوجه شدم الان سند باید بنام شما باشه
هر چند مبلغ مهریه هم بالا باشه در بدترین حالتش اونو قصدی می کنن و به شما می دن و شاید عمر انسان تموم بشه و قصدای مهریه تموم نشه
بهر حال این به خودتون بر می گرده که چکار کنید در این مساله
از نظر من بعضی اوقات ادم باید برای نگه داشتن بعضی چیزا لازمه بعضی چیزای که ارزشش پایین تر هست رو از دست بده
ولی همه اینا بر می گرده به ذهن و تفکر شما که چطور با این مساله کنار بیایید می تونید ببخشید و تا اخر عمر کینه به دل نگه دارید می تونید نبخشید و کم کم پولو جور کنید و معامله کنید می تونید ببخشید ولی با ارامش زندگی کنید بدون کینه و دغدغه حتی اگر نصف دیگر پول رو ندن می تونین نبخشید ولی با ارامش و طمانینه بقیه پول رو بگیرید
و همه اینا برمیگرده به اون شناختی که از خودتون و از همسرتون دارید
یا علی

[=arial narrow]سلام شمیم جان.خواهش میکنم تا دیرنشده خوب دقت کنید.موارد این چنینی وقتی ازکینه شروع بشه ومسائل رو حادکنه حتی تا طلاق هم کشیده شده.پس خواهش میکنم این مطالب رو درکنارمطالب دوستان روبخونیدوبعدتصمیم بگیرید:

1)اولین نکته این که خیلی لازم نیست شما درمسائل اقتصادی با همسرتون شریک باشید.معمولا مردان دراین عرصه خودشون رو یه تاز میدونند و براشون سخته همکاری همسر.
اما رفتارخانمها تا خیلی میتونه کمک کنه که همسرش بپذیره که باهاش درمواردی شریک بشه.

پس همسرتون به 4علت نمیخواد شماباهاش مشورت کنید:1)خودرای بودنش دراین مورد
2)نشان دادن درایتش در مقابل شما(ثابت کنه دقیقا همون چیزی هست که تو دوست داشتی باشه وهمیشه بااون اوصاف معرفیش میکردی)
3)اینکه شما کمک خاصی نمیتونید بهش بکنیدودراون تبحرخاصی ندارید.
4)ایجاد سوئظن درمورد شما!
نکته مهم تراینکه همسرشماتحت اثر عقایدخانواده اش درمورد پول و جمع اوری پول قرارگرفته پس شما باید بااحتیاط برخورد کنید
.مثلا وقتی اسم پول روپیشش بیارید یا شکایت کنید چرا سکه های شماروبه داداشش داده یا مدام اصرار کنید که شماروشریک مسائل اقتصادیش بدونه :ناگهان نسبت به شما سوءظن پیدامیکنه وتصور میکنه شما دوست ندارید به خانواده اش کمک کنه وازطرفی بهش اعتمادی ندارید...درصورتی که شماهدفتون اینه که همسرتون بااین شراکت به شماتوجه کنه!
زبان کلام زن ومرد متفاوته وهمین سوءظن ایجاد میکنه.
با پیداکردن این دلایل همسرشما این رفتار رو با شمامیکنه:
1)بیشتر این مسائل روپنهان میکنه
2)تحت اثرخانواده اش ونوع تربیتش درمسائل اقتصادی فکرمیکنه دوست ندارید مددکارخانواده اش باشه و شمارو خسیس ویا طمع کاردرذهنش تصورمیکنه واین باعث میشه اون آرامشی که ازسوی شماتصورداشت خراب بشه ودلشکسته بشه واین دلشکستگی رو گاهی با تحقیر کردن شما نشون میده..مثلا:تو هیچی بلدنیستی که بخوام باهات مشورت کنم ویا....

3)محتاط میشه وروز به روز حساس تر.

پس شما باید درحین اگاهی ازمسائل بالایی یه سری کار انجام بدید:
1)دیگه هیچ وقت ازش نخواهید شمارو درمسائل اقتصادی شریک کنهاین سخن فقط برای اون سوءظن ایجاد میکنه.پس مستقیم بهش نگید..این حرف برای اون سمه وفکرمیکنه چون بهش اعتماد ندارید میخواهید باهاش شریک باشید اون هم بعد ازاتفاقاتی که بین شما برای خرید خانه افتاد!
2...

[=arial narrow]2)میخواهید شریکش بشید باسیاست واردبشید..به شکل خاصی بدون اینکه متوجه موضوع بشه باهاش شریک بشید.
مثلا برای مدتی مقداری ازپولی رو که برای خریدمیده روپسندازکنیدوبهش بگید دارید این کارومیکنید.
ببینید شمه کاری اون درمسائل اقتصادی چیه؟ جوری که معمولا روش کارش اینطوره که پول پسنداز میکنه:بعضی ها پسنداز...بعضی ها باخرید جنس ارزانتر..بعضی هابا قناعت..بعضی ها با ایجادسرمایه گذاری وغیره روش کارشون متفاوته.نگاه کنید ببینید همسرتون کدوم راه رودوست داره شماهم همون روخودتون عملی اجرا کنید.

خریدخانه با کیه؟اگر باشمانیست چندباری به بهانه های مختلف که خریدروباید خودتون انجام بدید مثلا به خاطر بی حوصلگی درخانه یا اینکه شمامغازه های باجنس باکیفیت رومیشناسید یادیداردوست دربازار خریدرو برعهده بگیرید وسعی کنید با پول کمتر خریدتون روانجام بدید تا کم کم عادت کنه کامل وظیفه خریدماه رووپول اون روتقدیم شماکنه...
اگر که تاالان خریدکامل دست خودتون بوده باید بگم شماشریک مسائل اقتصادی خانه هستید واصلا طرز فکرتون که براتون نگران کننده بوداشتباست..واگرهم تاحالا مسئول خریدماهانه نبوده اید با تلاش ونشان دادن قدرتتون دراین امرمیتونید این وظیفه رودست خودتون بذارید.

3)به همسرتون ثابت کنید که ناراحت نمیشید اگربه کسی کمک نه.مثلا زمانی که متوجه شدید اون سکه هارو به داداشش داده چه برخوردید کردید؟معمولا خانم هادراین مواقع زبان اعتراض نشون میدن.اما بهترین جمله اثربخش دراین موقع اینه:
(من اتفاقی فهمیدم ازسکه ها به داداشت دادی خیلی خوشحال شدم که هوای خونتون رودارین فکرنمیکردم این همه دلسوز باشی اینکه به من نگفتی شاید به این خاطه که فکرکردی من ناراحت میشم اما من خوشحال میشم کمک کنی چیزی که ناراحتم میکنه اینه که به من نگی..چون من بقیه واسم مهم نیستن توبرام مهمی واینکه بهم توجه کنی.وقتی بهم نگی فکرمیکنم ازم پنهان کردی چون بهم اعتماد نداری یا بهم توجه نداری.بهتره ازحالا بهم بگی نه به این خاطر که من رو درکارات شریک کنی چون میدونم خودت ازپسش برمیای واگرم میخوام بهم بگی صرفا برای توجه دوطرفس این علاقه روبیشترمیکنه.اگرم دوست دارم بامن مشورت کنی برای این نیست که تو توانایی کمی درامورداری صرفا به این خاطره که بدونم میتونم برای عشقم کاری کرده باشم واون رو دست تنها رهانکرده باشم..من نقابل تو که عشقم هستی وظلیفی دارم وحتی اگرهم تو نخوای واین اجازه رو ندی من به خاطر عشق هم که شده این کارومیکنم و...)
میتونید این جملات رو تقسیم کنیدوهربارقسمتیش روبگید.شاید فکرکنید خیلی جملات همسرشمارو لوس میکنه!یاپررومیشه!
اما باورکنید این نوع حرف زدن که ادغام هدف +منطق+احساس میتونه همسرروبه راحتی مثل موم بندازه توی دستان شما.

4)نگاه کنید ببینید کی درخانواده انها وضع مالی خوبی نداره یانیازبه کمک داره..خودتون پیش قدم بشیدوازهمسرتون بخواهید بهش کمک کنه!تا اینطوری سوءظنش برطرف بشه ودفعه بعدخواست کسی رو کمک کنه با خیال راحت بیان کنه.
5)بله درسته دردودل کنیدوهمه چیز روصادقانه به همسربگید اما صادقانه حرف زدن روش داره.من الان دوجمله مینویسم هردوصادقانه هستن.ببینید کدام بهتره:
1)تو،توی کارها با من مشورت نمیکنی خصوصا مسائل اقتصادی.باور کن من میتونم بهت کمک کنم.بهم اعتمادکن وازحالا من روشریک خودت بدون.

2)من مطمئنم که تو تنهایی ازپس همه کارهابدون من برمیای.مدیریت پول توی جیب تو من رو آروم میکنه.این روگفتم که بدونی وقتی ازت خواستم من روشریک خودت بدونی باعث سوءظن نشه که من فکرمیکنم ضعیفی وبه من نیاز داری و ازطرفی سوءتفاهم نشه که چون بهت اعتماد ندارم به بهانه شراکت درکارهامیخوام زیرنظرت بگیرم.یا اینکه ببینم به کی کمک میکنی یانه.
اگرپولهاروهم توی جوی بندازی بازبهت اعتماددارم وبهم ثابت شده .اما میخوام همکارت باشم تا معنی عشق روپباده کنم.اینقدر دوستت دارم که نمیتونم توروزیرفشار کار ببینم.هرچند این فشار واسه تو عددی نیست اما من که ازبیرون میبینم وبرام سخته دوست دارم حداقل کنارت باشم تادل خودم آروم بشه و....

دردودل وصداقت باید همراه باشفافیت کامله کامل باشه.
جمله اول صداقانه بود اما اصلا خوب نبودوفقط سوءظن وضعف روبرای همسرمیاره..اما جمله دوم کاملا شفاف سازی کرده.
5)چون وچرا نکنید.فقط عملا بعضی کارهاروبه دست بگیرید.مثل کارهای خرید..پسندازماهانه و...(میتونید قلکی بذاریدوپول جمع کنیدوبعدازمدتی بااون پول وسیله بسیارلازم زندگی روخریدکنیدتادرچشم همسربیاد.این کارو خیلی از دوستان کردندوجواب گرفتند.بعضی هاهم بااون پول برای همسرخریدکردند.)چون وچرا نکنید یعنی نگید چرا خونه پولشوبابات داد بابام این روگفت..باباتواینوگفت..مامانت ...مامان من....(اصلااسم خانواده هارونیارید.تاوقتی بحث مهریه پیش نیومده شماهم بحثش رونکنید.)وخودتون رو ازاین افکاردورکنید
.
درسته حق گرفتنیه اما حق ازهمسر:
گاهی باید فداکاری کردوبعضی مسائل رودور انداخت.این جورمسائل وفکرودغدغه دراین موارد سم هست.
ویکی ازابزارشیطان[=arial narrow]

سبزينه ظهور;370531 نوشت:
من اتفاقی فهمیدم ازسکه ها به داداشت دادی خیلی خوشحال شدم که هوای خونتون رودارین فکرنمیکردم این همه دلسوز باشی اینکه به من نگفتی شاید به این خاطه که فکرکردی من ناراحت میشم اما من خوشحال میشم کمک کنی چیزی که ناراحتم میکنه اینه که به من نگی..چون من بقیه واسم مهم نیستن توبرام مهمی واینکه بهم توجه کنی.وقتی بهم نگی فکرمیکنم ازم پنهان کردی چون بهم اعتماد نداری یا بهم توجه نداری.بهتره ازحالا بهم بگی نه به این خاطر که من رو درکارات شریک کنی چون میدونم خودت ازپسش برمیای واگرم میخوام بهم بگی صرفا برای توجه دوطرفس این علاقه روبیشترمیکنه.اگرم دوست دارم بامن مشورت کنی برای این نیست که تو توانایی کمی درامورداری صرفا به این خاطره که بدونم میتونم برای عشقم کاری کرده باشم واون رو دست تنها رهانکرده باشم..من نقابل تو که عشقم هستی وظلیفی دارم وحتی اگرهم تو نخوای واین اجازه رو ندی من به خاطر عشق هم که شده این کارومیکنم و...)

میدونی چی میگه؟:khandeh!:

اووووووووووه...چقد حرف میزنی...:_loool:

سلام دوستان.
واقعا خوشحالم کردین که کمکم میکنین و راهنمایی های ارزشمندی بهم میدین.
با این اوصاف که فرمودین پس من به فکر بخشش مهریه نباشم درسته؟
(من تو ذهنمه وقتی خیالم از زندگیم راحت شد و اطمینان کامل پیدا کردم و خواستم بچه دار بشم، اون زمان خودم تمام مهرمو ببخشم ، اما الان برای اینکار کمی زوده )

بازم بی نهایت از تک تک شما عزیزان که وقت گذاشتین و تایپیکمو خوندین و نظر دادین و یا نظری ندادین و دنبال کردین بی نهایت ممنونم.باعث قوت قلب من هستین

پدرم میگن چون ما قبول کردیم که مهریه رو میبخشیم الان این کارمون درست نیست که نبخشیدیم.اونا حتما ندارن پول که باقی پول منو ندادن اما تو باید به قولت عمل کنی!!!!!!!!!!!!
من الان باید چی کار کنم؟ پدرم میگن بعد ماه مبارک بریم مهریتو ببخش.میگن اگه همسرت مرد بدی باشه که این مهریه هیچوقت به تو نمیرسه پس خودت ببخش تا ببینن که تو به قولت عمل کردی.
خواهشا راهنماییم کنین دوستان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

میگن خیلی پسندیده اس که زن مهریه اش و به همسر اش ببخشه .........
مگه شما تقا ضای مهریه کردید ؟یا توی زندگیتون به مهریتون اشاره ای کردید که ایشون و خانواده شون اینقدر نگران مهریه شماس ؟
اگه جوابتون منفیه ؟
این حرفا و دو دو تا چهار تا کردن ها بی معنیه
در ضمن من زیاد این بحث بخشیدن مهریه رو شایسته نمیدونم ....
زندگی وقتی خوب باشه ... نگرانی هم بی مورده ..این حرفا هم بده
مهریه بنده 500 سکه و یه سری چیز های دیگه اس ....شوهر من همین الان نمی تونه 50 تا سکه رو پرداخت کنه چه به 500 تا
اما هیچ گاه راجع بهش حرفی نشده
از روز اول هم برام مشخص بود این تعداد سکه نمادین هست ...و نمادین تر از اون کلمه ی عند المطالبه که توی عقد نامه ثبت شده
و چه بخوام چه نخوام ....در صورتی که زندگی خوبی دارم باید ببخشمش
اما به نظر من پدر شما با خرید چهیزیه و ماشین و خونه ...
و شما با اخلاف و رفتارتون و بخشیدن سکه ها یی که کادو گرفتید
به اندازه ی کافی سوء نیتت و نشون دادی
بیشتر از این یه معنی دیگه میده
بنده نه تو موقعیت شما قرار دارم ..نه اون قدر ادم با تجربه ای هستم که بخوام نظری بدم
خدا رو شکر دوستان هم خیلی خوب نظر دادن و شما رو راهنمایی کردند
الان تصمیم گیرنده شما هستید
فکر میکنم به اندازه ی کافی هم من و هم بغیه منظورمون رو رسوندیم

سلام مهر عزیز.ممنونم از پاسخت
نه من اصلا هیچوقت فکر اینکه تقاضای مهریمو کنم نداشتمو هیچی هم نگفتم.
نمیدونم علت این درخواست همسرم و خانوادش چی بوده.
بازم ممنونم از راهنماییتون

راستی میتونم ازتون یه سوال بپرسم ؟؟؟
این خونه ای که خریدین ... اجاره اش برجی چقدره ؟؟؟
اگر برین تو اون خونه بشینین ... مثله این میمونه که شما دارین اجاره خونه رو میدین ... نه شوهرتون ...

میگم ... چه دخترهای خوبی پیدا میشن ...
من دوستام که وضعیت شما رو دارن ... خونشون رو اجاره میدن ... پولش رو میزارن تو بانک به حساب خودشون ... اگر هم شوهرشون نیاز داشته باشه دستی بهش پول میدن ...
و باهاش حساب میکنن ...

شمیم الزهرا;371718 نوشت:
پدرم میگن چون ما قبول کردیم که مهریه رو میبخشیم الان این کارمون درست نیست که نبخشیدیم.اونا حتما ندارن پول که باقی پول منو ندادن اما تو باید به قولت عمل کنی!!!!!!!!!!!!
من الان باید چی کار کنم؟ پدرم میگن بعد ماه مبارک بریم مهریتو ببخش.میگن اگه همسرت مرد بدی باشه که این مهریه هیچوقت به تو نمیرسه پس خودت ببخش تا ببینن که تو به قولت عمل کردی.

خواهشا راهنماییم کنین دوستان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سلام چرا کارشناسان نمیان نظری بدن؟جناب امیدوار چرا فقط صلوات میزنین؟لطفا راهنماییم کنین

خانم محمدی (البته فکنم خانم باشین)
بله ما تقیبا تا قبل یک ماه دیگه میریم تو همون خونه. درست میفرمایین منم با همین تفاسیری که شما میفرمایین و اینکه هنوزم ما مشکلات زیادی داریم که نگران کنندست ، میترسم مهریمو ببخشم

بسمه‌تعالي
خواهر گرامي سلام عليكم و طاعات قبول
بنده فكر مي‌كنم، كاربران گرامي و بويژه سركار سبزينه ظهور در اين موضوع به خوبي مشورت دادند كه بنده لازم ميدانم از همه اين عزيزان تشكر كنم.
بنده ضمن تاييد نظرات اين عزيزان، با توجه به سابقه و نوع رويكرد و تعامل شما بايكديگر تنها به دو نكته بسنده مي‌كنم:
1- در قبال اين موضوع، لازم است مبنا را بر اين قرار دهيد كه با بخشيدن مهريه چه چيزي را به دست مي‌اوريد و چه چيزي را از دست مي‌دهيد؟
2- از آنجا كه رفتارهاي مشابه از همسر محترم حضرتعالي، مشاهده شده است، لازم است براي مديريت بهتر روابط به صورت حضوري و به اتفاق ايشان از يك مشاور خبره كمك گرفته شود. تا هم چرايي روانشناختي، تاكيد بر بخشيدن مهريه و ديگر رفتار هاي مشابه به صورت دقيقتر ارزيابي گردد و هم اينكه براي رسيدن به نتيجه مطلوب ايشان نيز گام به گام با شما از خود انگيزه و پشتكار نشان دهد ( از مطالب قبلي استفاده مي‌شود كه در اين ميان تنها اين شما هستيد كه سعي در حل موضوعات داريد كه ضمن تحسين اقدام شما، مسوليت‌پذيري ايشان نيز در اين خصوص، ضرورت دارد)

با آرزوي توفيق روزافزون شما خواهر محترم

و آخر دعوانا ان الحمدالله رب العالمين

شمیم الزهرا;372234 نوشت:
سلام چرا کارشناسان نمیان نظری بدن؟جناب امیدوار چرا فقط صلوات میزنین؟لطفا راهنماییم کنین

خانم محمدی (البته فکنم خانم باشین)
بله ما تقیبا تا قبل یک ماه دیگه میریم تو همون خونه. درست میفرمایین منم با همین تفاسیری که شما میفرمایین و اینکه هنوزم ما مشکلات زیادی داریم که نگران کنندست ، میترسم مهریمو ببخشم

سلام ...
من نمیدونم که روابطتون با شوهرتون چجوری هست ... ولی اگر من جای شما بودم روشی رو اندیشه میکردم که تو اون خونه نریم ... چون برای شما میتونه خیلی مهم باشه چون ..

1- همونجور که گفتین شوهرتون سکه ها رو از شما گرفته و رفته خرج کرده بدون اینکه به شما بگه ... خوب مطمین باشین ... از این به بعد هم اگر پولی دربیارن همون اتفاق میوفته ...
2- سعی کنین خونتون رو اجاره بدین و از اجاره خونه به ایشون کمک کنین ... نه اینکه خونه رو در اختیارشون بزارین ...

اگر این کار رو بکنی مزایای زیادی برات داره ...
1- شوهرت تنبل نمیشه .
2- اگر عاقل باشی میتونی اجاره خونت رو جمع کنی و یکی رو دو تا کنی ...
3- شما که طاقت 2 تا سکه رو نداری چجوری میخوای طاقت این رو داشته باشی که اجاره خونه رو تو بدی و برای کمی پول دستت رو جلوی شوهرت دراز کنی ... اگر بهت نداد میخوای چی کار کنی ...
4- اگر شما خونه رو مهیا کردین و ایشون پولاش رو جمع کرد و یه ماشین خرید ... حاضر میشه نصفه اون ماشین رو به نام شما بزنه ؟؟؟ حاضر میشه به شما هم بده تا باهاش رانندگی کنین ؟؟؟

من جای تو بودم ... یه داستانی جور میکردم
مثلا میگفتم از این محله خوشم نمیاد بریم یه جای دیگه ... منم تو اجاره بهت کمک میکنم ....
مثلا :این خونه خیلی کوچیکه ... خیلی تاریکه ... خیلی بزرگه ... یا یه همچین چیزایی ...
مثلا : بابام کمی پول لازم داره ... خونه رو تو رهن و اجاره بزاریم تا بتونیم از پول پیش خونه به پدرم بدیم ...

همچنین زمان انجام دادن این مساله همین الان هست ... شما اگر رفتین تو اون خونه نشستین 2 سال بعد دیگه نمیتونی همچین حرفی بزنی ... نمیتونی همچین کاری بکنبی ... پیشنهاد شخصیم اینه که حتما این کار رو بکن ... حداقلش اینه که هر ماه میاد بهت میگه زهرا یه مقدار بهم پول بده میخوام اجاره خونه رو جفت و جور کنم ... اینجوری همیشه حواسش جمع هست ... همیشه یاد گذشت و فداکاری شما میوفته ... ولی اگر برین اون خونه بشینین ... محبت و از خود گذشتگی شما در ذهن ایشون Refresh نمیشه و یادشون میره که خونه به نام شما هست و ...

اگر این کار رو نکنی پشیمون میشی ... مطمین باش ...

سلام خانمی. ممنونم که وقت میذارین برای سوال من.

نه عزیز الان خیلی دیره که بخوام اینجور اقداما بکنم. همسر من با هیچ کاری قدر نمیدونه فرقی به حالم این روش نداره.

اگر این کارو کنم تا اخر عمرم باید ازاراشو تحمل کنم. درسته که هیچوقت حتی یک بار هم از کاری که بابام کردن نه خوشحال شد و نه تشکر کرد، اما از فشار روحی که بابت گرونی بیش از حده همه چی داره میکشه خیلی کم کرد (همسرم خییلی در عذاب بود که ما اجاره نشینیم و خونه نداریم،و روزی نبود که دعوا نکنه سر این مساله) ، من راضیم که روحیش بهتر باشه با اینکه زحمتشو بابای من کشیده.

قضیه سکه ها خیلی فرق داشت.از نظر من اون به اعتماد و احساس من ضربه زد نه ماله من. اگر الان بدون نظر من مثلا بره خونه رو بفروشه یا اجاره... اینجاست که من داغون میشم چون منو نادید گرفته .نه اینکه بریم تو خونه ای با پول پدر من بشینیم این اصلا برام ناراحت کننده نیست. فرق این دو روشنه؟ اگه تایپیکامو خونده باشین در زمینه مالی خیلییی منعطفم و برام اهمیتی نداره.

FTMH_Mohammadi;370477 نوشت:
سلام ...
گویا شما پست های ایشون رو نخوندین ... شوهر ایشون و خانواده پدری ایشون قصدشون نیرنگ و فریب بوده ... حالا ایشون بیان و صادقانه باهاشون درد دل کنند ...
به نظر شما نتیجه این درد دل چه خواهد بود ... هزاران هزار مرد هستند که میخوان زنشون رو طلاق بدن و مشگل مهریه دارن ... اگر این هزاران هزار زن به حرف شما
گوش بدن ... که آقایون خیلی خوش خوشانشون میشه ...

این موضوع از اون مسایلی هست که به هیچ عنوان نباید بصورت درد دلی و احساسی حل بشه ...

اتفاقابه نظربنده چیزی بهترازصدداقت نیست

اگرمسائل به صورت شفاف بیان بشه خیلی بهتره

ممنونم صراط الهدی از توجهتون.
اما صداقت رو با حماقت اشتباه نگیرید. به قول معروف هر راست نشاید گفت...

البته به شکلی که خانم محمدی فرمودند خانواده همسر من نیستند اما دقیقا همین اتفاق در اقوام نزدیکمون افتاد.

دخترو با نیرنگ بردن مهریشو ببخشه، بعد چند روزش پسره گفت دیگه حسی بهت ندارمو نمیخوامت!!!!!!
به همین راحتی طلاقش دادن.
اینا واقعیات جامعه مان و نباید با ساده لوحی خودمونو بیچاره کنیم.

منظورم ازصداقت اینه که

صادقانه بهش بگیدکه چرابه من اعتمادنداری؟

دلیل این رفتارهات چیه؟

یعنی مشکلوصادقانه باخودش مطرح کنید.

نه اینکه همه مسائل مالی روباهاش درجریان بزارید.


موضوع قفل شده است